زندگی نامه امام بخاری رحمه الله

امام محمد بن اسماعيل بخارى رحمه الله تعالى، يكى از بزرگترين شخصيت هاى علمى تاريخ جهان است، كه در پرتو اسلام و قرآن و سنت به چنان مقام علمى والايى دست يافته است. بدون ترديد او يكى از معجزات اسلام است، كه در صحنه زندگى اجتماعى و علمى پديدار گرده است. كتاب زندگى نامه امام بخارى كه توسط برادر ارجمند آقاى محمد صديق دهوارى ترجمه گرديده، خوانندگان را با شيوه زندگانى اين انسان بزرگ و الگوى نيك آشنا خواهد كرد

اسم الكتاب: سيرة الإمام البخاري رحمه الله


تأليف: عبد المنعم قنديل


الناشر: موقع عقيدة


نبذة مختصرة: سيرة الإمام البخاري رحمه الله

زندگی‌نامه
 امام بخاری/

 

تاليف:
عبدالمنعم قنديل

مترجم:
محمد صديق دهوارى

 

 

 
بسم الله الرحمن الرحیم
فهرست مطالب
مقدمه استاد حاج مصطفی اربابی.    5
مقدمه مترجم    9
مقدمه مولف:    12
ارتباط با امام بخاری    14
امام بخاری: زادگاه و خانواده‌اش    15
كودك نابغه:    16
امام بخاری در مكه و مدینه (حرمین)    18
التاریخ الكبير:    19
حافظه عجیب    21
امام بخاری استاد مشایخ:    22
احترام مردم به امام بخاری:    24
امام بخاری تاوان نبوغ خود را می‌پردازد:    26
موفقیت امام در امتحان    29
ده ساعت نوشتن روزانه:    30
امام بخاری و ابن حنبل:    31
اخلاق امام بخاری:    32
الجامع الصحیح    34
توطئه و پیروزی    37
اساس قانونگذاری    39
بوی خوش و صداقت گردآورنده آن    39
با پیامبر و اصحابش    41
اخلاق امام بخاری در برابر خدا و رسولش    43
جایگاه امام بخاری    44
عبادت امام بخاری    46
علاقه امام بخاری به قرآن    47
سخاوت امام بخاری    49
مجاهدت امام بخاری    50
امام بخاری به جوانان آموزش می‌دهد.    51
دانش آموز مدرسه حدیث    53
نیشابور از امام بخاری استقبال می‌كند.    54
بادهای فتنه    57
توطئه‌ها شروع می‌شود.    59
امام بخاری بدون خداحافظی شهر را ترك می‌كند.    61
«امام بخاری نعمت‌های خداوندی را یادآور می‌شود».    62
بخارا از فرزندش استقبالی می‌كند ولی.    64
امام بخاری ذلت علم را نپذیرفت.    65
امام بخاری شب عید به شهادت می‌رسد.    67
تالیفات امام بخاری    68
پایان ترجمه    73
 
اهداء
به پدر و مادر علی الخصوص برادر بزرگوارم «انوار دهواری» دانشجوی ممتاز دانشگاه یوسف‡ كه در تربیت علمی و دینی‌‌ام سعی بلیغ نمودند و به استاد ارجمندم «شیخ ابوعماد، حسین علی حسین» كه عشق به (امام بخاری) را در وجودم زنده نمود و احادیث «الجامع الصحیح» را به من تعلیم داد، تا در زندگی سرمشق و الگوی خویش قرار دهم. (مترجم)
 
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه استاد حاج مصطفی اربابی.
نگرشی در زندگانی امام بخاری/
یكی از الطاف خداوند بر بندگانش، این بوده كه بوسیله‌ی پیامبران‡ و بوسیله كتب آسمانی، زمینه‌ی تفكر و اندیشیدن و تحقق را برای مردم فراهم نموده است.
اسلام ملتهای مختلف را بر انگیخت و به آنان انگیزه‌ی تحرك و شور و شوق ارزانی فرمود. به طوری كه در مدت زمانی كوتاه از میان مردم عادی، بزرگترین شخصیتهای محقق و دانشمند، برانگیخته شد كه تلاش و كوشش بیدریغ آنان، در میان توده‌های مردم در طی سالیان متمادی پایدار و ماندگار باقی مانده و پایدار خواهد ماند.
تلاش و كوشش مسلمانان در بخش‌های مختلف علمی، كه با طلوع خورشید رسالت حضرت محمدص آغاز شد، در طی قرن‌های اول و دوم و سوم هجری به ثمر نشست، و محققان اسلامی در بخش‌های مختلف تفسیر، حدیث، فقه، كلام و . از خود آثار گرانبهایی را به یادگار گذاشتند، و بدینسان راه تعالی و عزت را برای بشریت همواره ساختند.
حضرت امام محمد بن اسماعیل بخاری/، یكی از بزرگترین شخصیت‌های علمی تاریخ جهان است، كه در پرتو اسلام و قرآن و سنت به چنان مقام علمی والایی دست یافته است.
بدون تردید او یكی از معجزات اسلام است، كه در صحنه زندگی اجتماعی و علمی پدیدار گرده است.
كتاب زندگی نامه امام بخاری كه توسط برادر ارجمند آقای محمد صدیق دهواری ترجمه گردیده، خوانندگان را با شیوه زندگانی این انسان بزرگ و الگوی نیك آشنا خواهد كرد. اما نكاتی را در این مقدمه لازم می‌دانم یادآوری نمایم تا انشاءالله. زمینه‌ی ارتباط نسل جوان حاضر با گذشته‌ی پر افتخار برقرار گردد، اما نكات مورد تذكر بشرح ذیل است:
1- امام بخاری در دوران كودكی پدرش را از دست داد و یتیم شد، گویا ارتباط عمیقی بین زندگانی او و پیغمبر اسلام حضرت محمدص برقرار بوده است.
این نكته این پیام را در پی دارد، كه در میان یتیمان و طبقات نیازمند جامعه، استعدادهای بسیار بزرگی وجود دارد كه مسئولین امور نباید از آن غافل بمانند. بلكه می‌باید هر چه بیشتر در جهت شكوفایی این استعدادها و شناسایی آنها اقدام جدی صورت گیرد و خود یتیمان و نیازمندان را در برابر حوادث خود را به بازند و از طی مدارج كمال باز مانند.
2- مادر امام بخاری یك مادر نمونه است زیرا او در جهت تربیت فرزند یتیم خود را از هیچ كوششی دریغ نورزید، و بلكه تلاش‌های عاشقانه‌ی مادرش برای رشد امام بخاری سنگ زیر بنای شخصیت این انسان بزرگ شمرده می‌شود. پس مادران می‌باید این نكته را همواره مورد توجه قرار دهند.
3- امام برای كسب علم و فضیلت علاوه بر مسافرتهای طاقت فرسا، رنج‌های بسیاری را تحمل كرد پس باید دانست كه: (نامبرده رنج گنج میسر نمی‌شود مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد).
4- دقت و هوشیاری از صفات بارز امام بخاری بوده است، به طوری كه دقت ظریف و دور نگری و توجه دقیق او به امور بوده است كه زمینه‌ی كمال او را فراهم ساخته است، و بدیهی است كه انسان‌های كم دقت در زندگی كمتر موفق می‌شوند.
5- ایمان عمیق به خدا و قرآن و پیغمبرص یكی از اركان مهم موفقیت این رادمرد میدان علم و تحقیق بوده است، و بجا است كه در سرلوحه‌ی كار بیداری اسلامی ایمان عمیق ذكر شود.
6- امام بخاری علاوه بر پركاری و تلاش برای كسب علم و فضیلت، در میدان عمل و تقوا و پرهیزگاری نیز نمونه و الگو بوده است، بطوری كه ارتباط محكم او با خدا هرگز قطع نمی‌شد و لحظه‌ای از یاد خدا غافل نبود و قبل از هر تحقیقی وضوء می‌گرفت و نماز بجای می‌آورد و .
7- یكی از خصوصیات امام بخاری نرفتن به دربار حكام و شاهان بوده است، اگر چه به این خاطر مورد بی‌مهری قرار گرفته و حتی مورد آزار و اذیت نیز قرار گرفته است.
8- ترك شبهات و موارد مشكوك از جمله صفات آشكار امام بخاری است زیرا او از میان صدها هزار حدیث جمع آوری شده فقط هفت هزار و اندی را به رشته تحریر در آورده است آن هم بخاطر ترك به شبهات.
9- بی‌اعتنایی به مادیات و توجه به كار و تلاش علمی و تحقیقی، او را از بدگویی دیگران بازداشته به طوری كه هرگز از كسی به بدی یاد نكرده است.
10- در بذل و بخشش و مردانگی سر آمد روزگار بود، بطوری كه جامه‌اش را به فقیری بخشیده، و بخاطر نداشتن جامه مدتی در منزل محبوس مانده است.
11- از قرآن و تلاوت قرآن سیر نمی‌شده و همواره از آن احساس حلاوت و لذت می‌نموده و بهترین اوقات او با قرآن سپری می‌شده است.
12- در سماحت و بلند نظری و وسعت دید سرآمد بود، به طوری كه مقابل مخالفانش كه بر علیه او توطئه می‌كردند چنان ظاهر می‌شد كه گویا هرگز به او بدی نكرده اند و بدی را با نیكی پاسخ می‌داد.
13- همواره در مناجات با خدای به سر می‌برد، و از مناجات خسته نمی‌شد، و بلكه بدین وسیله به آرامش و آسایش دست می‌یافت.
14- خلاصه آنكه او نمونه‌ی انسان كامل و مسلمان در پایداری و تحقق، و كار و تلاش، ایمان و دانش اندوزی، تقوا، ارتباط با مردم، فهم و دقت و . بود.
خدایش رحمت فرماید كه راه تحقیق و تلاش را برای آیندگان باز كرد، و امت را از فیض قدسی احادیث، پیغمبر كریمص بهره مند ساخت. و روزانه‌ای از فضیلت را برای انسانیت باز كرد، و به عهد خود با خدا و رسول وفا نمود.
به راستی او نمونه‌ای از ایمان عمیق، فهم دقیق و اتصال وثیق بود، كه هرگز امت بدون آنها نمی‌تواند سیادت و عزت گذشته را بدست آورد. خداوند از جانب امت به او پاداش خیر ارزانی فرماید و ما را از اجر او محروم نفرماید.

إنه نعم الـمولی ونعم النصیر
مصطفی اربابی
تربت جام 24 رجب 1412 ﻫ ق
 
مقدمه مترجم
الحمد لله رب العال-مین و الصلاه والسلام علی أشرف الأنبیا و الـمرسلین محمد وعلی آله وصحبه.
أما بعد:
كتاب‌های مشهور حدیث بسیار زیادی اعم از صحیح، جامع، مسند، مستدرك و مستخرج وجود دارد كه صحیح‌ترین آنها به صحاح سته مشهور هستند. ما در اینجا به طور اختصار به معرفی مصنفین آنان می‌پردازیم.
1- «امام بخاری»
امام ائمه و شیخ حفاظ امت، ابوعبدالله محمد بن اسماعیل بخاری، فارسی/ می‌باشد. در بخارا در سال 194 هجری متولد شد. برای طلب حدیث سفرهای متعدد و طولانی در سرزمینهای مختلف اسلامی انجام داد. پیش نویس كتاب «الجامع الصحیح» را در حرم شریف آغاز نموده و تالیف كتاب «صحیحش» شانزده سال طول كشید. در روستای خرتنگ در نزدیكی سمرقند در سال 256 هجری دار فانی را وداع گفت. از مهمترین شروح این كتاب می‌توان «فتح الباری» اثر امام حافظ بن جحر عسقلانی را نام برد.
2- «امام مسلم»
امام بزرگوار ابوالحسن مسلم بن حجاج قشیری نیشابوری در نیشابور در سال 204 متولد و در سال 261 هجری در آنجا دار فانی را وداع گفت.
احادیث صحیح را بر خلاف امام بخاری بدون استنباط بر حسب اسناد در یك جا ذكر می‌كند از شیوخش امام بخاری را می‌توان نام برد.


3- «امام ابوداود»
امام فقیه ابوداود سلیمان بن الأسعث الأزدی سجستانی/ در سال 202 متولد و در سال 275 در بصره دار فانی را وداع گفت.
4- «امام ترمذی»
امام حافظ ابوعیسی محمد بن عیسی ترمذی/ در سال 209 در ترمذی متولد و در همان جا در سال 279 دیده از جهان فرو بست.
ابن أثیر می‌فرماید: «در سنن ترمذی از مذاهب و وجوه استدلال آنان و انواع حدیث صحیح، حسن و غریب مشخص و بیان شده است». از شیوخش امام بخاری و ابوداود می‌باشند.
5- «امام نسایی»
امام حافظ ابو عبدالرحمن احمد بن شعیب النسایی/ در نساء نیشابور در سال 215 هجری دیده به جهان گشود در سال 303 هجری پس از اینكه در دمشق مورد ابتلاء قرار گرفت فرمود: «مرا به مكه ببرید». و آنجا در همان سال دیده از جهان فرو بست. از شیوخش ابوداود و ترمذی می‌باشد. امام ذهبی در سیر اعلام و النبلا از او نقل می‌كند كه فرمودند: «موقعی كه به دمشق رفتم به علت تبلیغات سوء امویان، مردم از امام علی كرم الله وجهه به بدی یاد می‌كردند و از او روی گردان بودند، تصمیم گرفتم كتاب «خصائص امام علی‡» را تصنیف كنم امید داشتم خداوند آنان را هدایت كند».
احادیث این كتاب توسط محدث بزرگ، شهید مظلوم دكتر احمد سیاد/ تخریج و تحقیق شده است.
6- «امام ابن ماجه»
امام حافظ ابو عبدالله محمد بن یزید بن ماجه، مولف السنن، تفسیر و تاریخ در سال 209 متولد شد. او برای طلب حدیث به عراق، بصره، كوفه، بغداد، شام، مصر و حجاز سفرهای متعددی كرد.
روز دوشنبه هشتم رمضان سال 283 دار فانی را وداع گفت.
رضی الله عنهم ورضوا عنه
امیدوارم بتوانیم در آینده به یاری خداوند برای هر یك از این رادمردان بزرگ تاریخ اسلام كتابی مستقل به فارسی زبانان تقدیم نماییم.

محمد صدیق دهواری - سراوان
22 /6/78
 
مقدمه مولف:
همیشه بهترین آرزویم این بوده كه درباره امام بخاری/ كتابی تالیف كنم، و لحظه لحظه سیرت زندگی او را كه ارزش‌های ایمانی، علمی، و معانی انسانی بزرگ فراگرفته است را پی گیری كنم، ولی هرگاه به پهنای تاریخ زندگی وسیع و برافراشته و سر تا پا مجاهد ایشان نزدیك می‌شدم، احساس می‌كردم كه در برابر اقیانوس بیكران و ژرفی قرار دارم كه ساحل ندارد. و این احساس مرا وامی داشت كه از كنایات و استعارات خودداری نموده و فقط به بیان روش زندگی او بپردازم. چه روش و سیرت بزرگی!.
در مدتی كه در این فكر بودم بسیاری از اخبار زندگی امام بخاری را كه در كتابهای تاریخی چاپی و خطی وجود داشت فیش برداری كردم كه در تالیف این كتاب كمك زیادی به من كرد.
كتاب «الجامع الصحیح» او، كتابی است برای عامه مسلمین و مخصوصاً برای معلم و متعلم، استاد و دانشجو، محدث و فقیه و برای كسی كه قصد احاطه به سنت نبوی را دارد. و می‌خواهد به احادیث صحیح كه لبان مبارك معصوم به آن تكلم نموده است دسترسی پیدا كند. و اساس فكر سیاستمداران و رهبران كه بشریت را به راه راست هدایت می‌كنند تشكیل دهد.
بدون شك خواننده گرامی از خلال مطالعه این كتاب از مشتقات و سختیهایی كه امام بخاری برای دسترسی به احادیث نبوی متحمل و تلاش و كوششی كه در راه انتشار و بیان احادیث مبذول داشت مطلع می‌شود. و می‌بیند كه هزاران نفر از توان انجام آن عاجزند ولی امام به تنهایی آنها را انجام داد.
خداوند به او حافظه‌ای قوی اعطا فرمود بود، كه تجهيزات كامپیوتری در این زمان از حفظ آن عاجزند. حافظه‌ای كه هزاران حدیث پیامبرص را با متون و اسانید و تاریخ راویان آنان حفظ داشت. پس جای تعجب نیست كه تالیفات امام بخاری نشانه‌ای بر صدق، امانت، حقیقت و عاری از هر گونه شك و گمان است.
در طول تاریخ برهانی قاطع است بر اینكه خداوند همان طوری كه قرآن كریم را محافظت می‌كند مردانی را از مومنین مهیا نموده تا احادیث نبوی را حفظ كنند.
***
ارتباط با امام بخاری
ارتباط من با امام بخاری از دوران كودكی‌‌ام شروع می‌شود، پدربزرگ پدریم از علمای الأزهر شریف بود. كتابخانه‌ای مملو از انواع كتب معارف اسلامی داشت. صحیح بخاری را حفظ بود. و به ما نیز حفظ نمودن قرآن كریم و احادیث نبوی وارده در صحیح بخاری را توصیه كرد. و می‌گفت: «اين صحیح‌ترین كتاب بعد از كتاب الله (قرآن كریم) می‌باشد».
خداوند نعمت حفظ قرآن كریم را قبل از ده سالگی به من عنایت فرمود. و همزمان احادیث بسیار زیادی از صحیح بخاری را حفظ كردم، و درونم مملو از دوستی نسبت به قرآن كریم و حب سنت مطهر نبوی بود و پدرم كه از علمای عبادت گذار بود، این دوستی و محبت را در قلبم بوجود آورد، بنابراین می‌توانم بگویم من در همراهی با قرآن و حدیث رشد كردم و بر اخلاق و تربیت اسلامی كه خداوند بر من منت نهاده بود، تربیت یافتم و آن عمیقاً در زندگیم موثر بود مبالغه نیست اگر بگویم من ابو عبدالله البخاری را نخستین شیخ و استاد خود می‌دانم. چشمانم بر علم، سلوك، كوشش و تلاش دائمی او بر جمع آوری احادیث نبوی از منابع اصلی آن - بدون اینكه در آن شك و شبهه‌ای باشد - باز شد. با تمام مشكلات و مصائب و سختیهایی كه در این راه متحمل شد تا جایی كه امت اسلامی كتاب او را مورد قبول قرار داده و به صحت و صدق آن اجماع دارند، نه دانشمند و عالمی در صحت احادیث آن شك دارد و نه فقیه و محققی آن را مورد افترا قرار داده‌است.
برای ادای دین نسبت به امام بخاری تصمیم گرفتم كه سیرت زندگیش را برای امت اسلامی تقدیم كنم. نمونه كامل، عالم محقق و جستجوگر!! او اسوه‌ای است برای طالبان علم و چشمه‌ای شیرین برای كسی كه می‌خواهد از سرچشمه نبوت سیراب شود و راه روشن و آشكاری برای كسی كه می‌خواهد به امامی حجت كه سیرت زندگیش در آسمان تاریخ اسلامی درخشان است، اقتدا كند.
***
امام بخاری: زادگاه و خانواده‌اش
سفر مباركمان را با امام بخاری/ با معرفی خانواده و زادگاهش شروع كی كنیم.
نام مبارك او ابوعبدالله محمد بن ابوالحسن اسماعیل بن ابراهیم بن مغیره بن بردزبه است. برد زبه جد امام بخاری قبل از فتح ایران، زندگی می‌می كرد و آیین زرتشتی داشت و بر همین آیین از دنیا رفت. خانواده برد زبه در بخارا یكی از شهرهای خراسان بزرگ آن زمان سكونت داشت و این منطقه در نیمه قرن اول هجری توسط فرمانده قهرمان مسلم بن قتیبه فتح گردید.
مغیره جد سوم امام بخاری توسط یمان بن جعفی والی خراسان به دین اسلام گروید اما پسر مغیره - ابراهیم - مانند پدرش گمنام زیست و گمنام از دنیا رفت. افراد این خانواده همگی به زراعت و كشاورزی مشغول بودند و اولین كسی كه در این خانواده به تحصیل علم پرداخت اسماعیل بن ابراهیم بود. در مجالس علمای شركت، و به سرزمینهای مختلف مهاجرت می‌كرد تا با ائمه و صالحین ملاقات كند و از آنان علم حدیث و علم فقه را فراگیرد. از كسانی كه از آنان حدیث شنید می‌توان انس بن مالك را نام برد.
اسماعیل دو پسر داشت: احمد و محمد. كه از احمد یادی به جزء ذكر نام او در تاریخ نشده است محمد فرزند دوم اسماعیل در روز جمعه سیزدهم شوال سال یكصد و نود و چهار (194) هجری قمری چشم به جهان گشود. هنوز مدت كوتاهی از تولدش نگذشته بود كه پدرش اسماعیل از دنیا رفت. محمد و برادرش تحت نظر مادرشان به زندگی خود ادامه دادند و او عهده دار مسئولیت تربیت آنان گردید. در كودكی برای محمد حادثه تلخ و ناگواری اتفاق افتاد كه باعث اضطراب و نگرانی مادرش شد و خواب و استراحت را از او ربود و آن كور شدن چشمان محمد بود. مادر پرهیزگار دست به توسل و نیاز به سوی پروردگارش دراز كرد و شب و روز به ذكر، نماز و دعا مشغول شد تا اینكه ابراهیم خلیل‡ را شبی در خواب دید كه به او گفت:
«ای زن! خداوند دعا و گریه ات را اجابت كرد و بینایی فرزندت را باز گرداند».
مادر شیدا از خواب پرید. در حالی كه كلمات مژده «ابراهیم خلیل» همچنان در گوشش طنین انداز بود. محمد را در حالی یافت كه بینایی خود را باز یافته بود. همان طور كه ابراهیم خلیل به وی بشارت داده بود.
كودك نابغه:
با مرگ پدر، محمد تنها ماند تا درد یتیمی را تحمل كند، ولی مادر مهربان برای تربیت علمی او تلاش كرد تا رهرو راه پدر حافظ و ثقه‌اش باشد.
محمد به ده سالگی نرسیده بود كه قرآن كریم را حفظ كرد و مبادی علوم دین و بسیاری از احادیث نبوی را در مكتب خانه‌ای در بخارا فرا گرفت. او دارای شور و نشاط، ذهنی جستجوگر، و هوش سرشاری بود بعد از مدتی ماجرایی پیش آمد تا نبوغ و ذكاوتش برای همه نمایان شود. این ماجرا را در گفتار و ملاقات با محمد بن ابن حاتم وراق این چنین بیان می‌كند:
- ابن ابی حاتم: ای ابوعبدالله فراگیری علم حدیث را چگونه شروع كردی؟
- امام بخاری: در مكتب خانه حفظ حدیث و فراگیری آن به من الهام شد.
- ابن ابی حاتم: چند ساله بودی؟
- امام بخاری: ده ساله بودم. بعد از دروس مكتب خانه در مجلس حدیث محدث بزرگ (الداخلی) شركت می‌كردم گاهی با او در روایت حدیث اختلاف پیدا می‌كردم. روزی برای مردم حدیث روایت می‌كرد.
- گفت: عن ابی الزبیر عن ابراهیم (از ابو زبیر از ابراهیم).
- گفتم: ابوالزبیر از ابراهیم روایت نكرده است.
بر من عصبانی شده گفتم: اصل نوشته ات را نگاه كن. به منزل رفت و اصل نوشته را نگاه كرد و آمد. سپس گفت: «ای نوجوان سند حدیث چگونه است؟ گفتم: «الزبیر بن عدی عن ابراهیم».
قلم را از من گرفت و نوشته‌اش را تصحیح كرد و گفت: «راست گفتی». امام بخاری با جدیت و كوشش به حفظ و فراگیری حدیث مشغول شد گاهی با «محمد بن سلام بیكندی» یكی از حفاظ بزرگ بخارا در روایت حدیث اختلاف پیدا می‌كرد. بیكندی از سرعت حضور ذهن و حافظه قوی او علی الخصوص پس از اینكه برای اولین بار حدیثی را كه می‌شنید حفظ می‌نمود، و هرگز فراموش نمی‌كرد تعجب می‌كرد.
امام بخاری در سن پانزده سالگی نزد بیكندی بود. او چندین ساعت متوالی با ذكر سند به قرائت حدیث پرداخت بیكندی متوجه شد كه این نوجوان حافظ بیش از هفتاد هزار حدیث است، در حالی كه امام بخاری مجلس درس را ترك می‌كرد، سلیم بن مجاهد یكی از حفاظ حدیث نزد بیكندی آمد. بیكندی به او گفت: «اگر كمی زودتر می‌آمدی نوجوانی را می‌دیدی كه هفتاد هزار حدیث را حفظ است».
سلیم به مجاهد تعجب كرد و به سرعت به دنبال امام بخاری بیرون آمد تا اینكه به او رسید و گفت: «آن كس كه هفتاد هزار حدیث را حفظ است توئی؟).
امام بخاری در جواب گفت: «بله و شاید هم بیشتر. احادیث را از صحابه و تابعین روایت می‌كنم در حالی كه زادگاه محل سكونت و تاریخ وفات آنان را نیز می‌دانم و نیز می‌توانم آن احادیث را همراه با اصل آنان از كتاب و سنت ذكر كنم».
***


امام بخاری در مكه و مدینه (حرمین)
امام بخاری در پانزده سالگی به همراهی مادر و برادر بزرگش احمد جهت ادای فرضیه‌ی حج به مكه مكرمه مسافرت كرد در آنجا امام تصمیم گرفت كه چند سالی را در سرزمین حرم بگذارند و نزد محدثان و مشایخ بزرگ به فراگیری علم حدیث مشغول شود تا اندوخته‌های علمی خود را بیافزاید. در مكه از محضر چهره‌های شاخص بارز علم حدیث همچون احمد بن محمد الازرقی و اسماعیل بن سالم الصایغ و دیگر حافظان بزرگ. . بهره برد.
پیش نویس كتاب «الجامع الصحیح» را در حرم شریف آغاز كرد. امام دلیل تالیف كتاب «الجامع الصحیح» را این گونه بیان می‌كند كه: روزی در مجلس امام اسحاق بن راهویه در نیشابور نشسته بودم بعضی از حاضرین پیشنهاد جمع آوری مختصری از احادیث صحیح پیامبر خداص را در كتابی ارائه دادند.
این پیشنهاد ذهن بخاری جوان را به خود مشغول داشت و تصمیم گرفت تا آن را عملی كند بعد از ادای مناسك حج مادر و برادرش احمد به بخارا بازگشتند. و امام بخاری سه سال در مكه اقامت كرد كه در این مدت با مذاهب اصولی و كلامی اهل رای آشنا شد. سپس امام بخاری از مكه عازم مدینه شد. .
در آنجا به تالیف كتاب (التاریخ) كه دائره المعارفی بی‌نظیر محسوب می‌شود مشغول شد كه در شبهای مهتابی بین منبر و روضه مبارك پیامبرص به نوشتن آن می‌پرداخت.
قبل از نوشتن زندگی نامه هر یك از صحابه، یا تابعین غسل می‌كرد و دو ركعت نماز بجای می‌آورد و بعدها، در نوشتن هر یك از احادیث نیز همین گونه عمل می‌كرد.
***

التاریخ الكبير:
امام در مدت یك سال اقامت خود در مدینه كتاب (التاریخ الكبیر) را تالیف كرد. درباره این كتاب می‌گوید:
«در هجده سالگی در زمان حكمرانی عبیدالله بن موسی به جمع آوری زندگی نامه و سخنان صحابه و تابعین مشغول شدم كمتر اسمی در تاریخ وجود دارد كه از سرنوشت آن مطلع نباشم كه به علت بزرگ شدن حجم كتاب، از ذكر آن خودداری كردم. این كتاب را سه بار بازنویسی كردم».
مهم‌ترین دلیل روشن بر جایگاه والای علمی این كتاب و شگفت‌انگیز بودن آن این بس، كه امامی بزرگوار چون اسحاق بن راهویه آن را مورد تایید قرار داده است و به عبدالله بن طاهر تقدیم می‌كند و می‌گوید آیا سحر و جادویی را به تو نشان ندهم؟» عبدالله بن طاهر از خواندن آن متعجب می‌شود و می‌گوید: «تالیفی نظیر آن را ندیده‌‌ام».
همین طور ابوالعباس بن سعید از دانشمندان بزرگ معاصر امام بخاری می‌گوید: «اگر چنانچه كسی سی هزار حدیث بنویسد باز هم به كتاب (التاریخ الكبیر) محمد ابن اسماعیل بخاری نیازمند است».
بدون شك تالیف كتاب (التاریخ الكبیر) امام بخاری انقلابی بزرگ در دنیای تالیفات به وجود آورد.
او از هیچ یكی از مورخین قبل از خود تقلید نكرد بلكه بر همه آنان از نظر دقت، شیوه بیان، نگارش و جمع آوری مطالب تفوق و برتری دارد.
برای هر یك از شخصیت‌های تاریخی به تعبیر امروزی تحقیق روزنامه نگاری كرد كه بر دقت، امانت و شمول استوار بود.
با تمام این وجود این دائره المعارف بزرگ و بی‌نظیر در كتابخانه اسلامی به بررسی زندگی چهل هزار شخصیت می‌پردازد و صفات و خصوصیات و خدمات هر یك از آنان را به اسلام از ولایت تا وفات بیان می‌كند و برای هر یك از آنان پرونده‌ای در نزد امام بخاری وجود داشت.
این كتاب مقدمه و اساس تالیف «الجامع الصحیح» است كه برای یك صحابه و تابعین و كسانی كه بعد از آنان در قرون اول و دوم می‌زیستند ترازویی است كه آنها را در راستی و امانت می‌سنجد. و بر اساس این درجه بندی اسانید را طبقه بندی كرد تا احادیث پیامبرص را از تدلیس و كذب محافظت كند پس جای تعجب نیست كه كتابش بعد از كتاب الله (قرآن كریم) صحیحترین و معتبرترین كتاب باشد. از خصوصیات و صفات بارز امام بخاری این بود كه پیامبرص را بیشتر از جانش دوست می‌داشت و همه وجودش از تار و پود محبت نبی اكرمص بافته شده بود و هر یك از لحظات زندگی‌اش با علاقه به او سپری می‌شد.
این محبت شدید را در هر كلمه‌ای كه می‌گفت و یا در هر كاری كه انجام می‌داد به خوبی آشكار می‌ساخت، از نشانه‌های این محبت این است كه به منظور تكریم و اجلال آن حضرتص كتاب (التاریخ الكبیر) را با شرح زندگی كسانی كه نام محمد دارند شروع می‌كند سپس روش علمی خویش را ادامه داده و اسامی را بر اساس حروفی الفبایی ذكر می‌كند و اجازه نداده است كه اسمی بر نام محمد سبقت بگیرد چرا كه نام محمد محبوب‌ترین اسم‌ها در نزدش می‌باشد و در وجدان و ضمیر و تار و پود وجودش رخنه و از اعماق دل آن را دوست می‌داشت.
بر زبانش ذكر نام و یاد و درود و سلام بر او جاری بود.
***
 
حافظه عجیب
پس از این، امام بخاری را در مهاجرتهای مداوم و سفرهای دور و دراز خود در كسب علم حدیث همراهی می‌كنیم. بعد از یك سال اقامت در مدینه و فراگیری علم از بزرگان، رجال و مشایخ مدینه و كسب فیض معنوی در مجاورت روضه شریف نبویص و تدوین كتاب «التاریخ الكبیر» عزم سفر به سوی بصره نمود. هدف او از این مهاجرت‌ها و سفرها دیدار و ملاقات با دانشمندان مناطق اسلامی بود تا احادیثی را كه در نزد آنان موجود بود بشنود زیرا گاهی حفاظ یك منطقه از احادیث حفاظ منطقه دیگر اطلاعی نداشتند و به آنچه كه در نزدشان بود بسنده می‌كردند. و به آنچه كه حفظ كرده بودند قانع می‌شدند اما امام بخاری هدفی والاتر داشت و می‌خواست همه احادیثی را كه در نزد حفاظ بود جمع‌آوری كند و به این منظور سكون و قرار نداشت و هر سختی و مشتقی را بر خود هموار می‌كرد. اندیشه و دغدغه جمع‌آوری احادیث نبوی هر رنج و مصیبتی را بر او آسان می‌كرد و به راستی محبت و عشق او به كسب دانش راحتی و آسایش را از وی ربوده بود.
خصوصیات بارز و منحصر به فرد دیگر امام بخاری كه دوستان وی در مجالس علمی كه در شهر بصره تشكیل می‌شد به آن پی بردند و توجه شركت كنندگان در حلقه‌های حدیث را به خود جلب كرد این بود كه امام بخاری بدون اینكه قلم و كاغذی همراه داشته باشد در این مجالس شركت می‌كرد در حالی كه تمامی طلاب شركت كننده در این مجالس، كلمه به كلمه آنچه را كه محدثین بیان می‌كردند یادداشت می‌كردند و آنان در مورد امام بخاری به یكدیگر می‌گفتند: چرا این نوجوان در این مجالس شركت می‌كند وقت خود را هدر می‌دهد و استفاده لازم را نمی‌برد؟ علت مداومت حضور او چیست؟ و چرا آنچه را كه حفاظ و ائمه بیان می‌كنند یادداشت نمی‌كند؟
حاشد بن اسماعیل حادثه بسیار جالبی را در این خصوص بیان می‌كند كه به حافظه قوت و دقت هوشمندانه او اشاره می‌كند می‌گوید «ابو عبدالله البخاری با ما، در مجالس حدیث مشایخ بصره شركت می‌كرد در حالی كه چیزی را یادداشت نمی‌كرد بعد از مدتی من و دوستم به او گفتیم: «چرا همراه ما در مجالس علم شركت می‌كنی ولی احادیث را یادداشت نمی‌كنی؟».
امام بدون اینكه جوابی بدهد فقط به ما نگاه می‌كرد. ما با وجود این هر روزه سوال خود را تكرار می‌كردیم بعد از شانزده روز به ما گفت: «شما خیلی سماجت می‌كنید و هر روز به من ایراد می‌گیرید. آنچه را كه در مجالس حدیث نوشته اید به من نشان دهید».
ما آنچه را كه در آن مجالس حدیث نوشته بودیم به او نشان دادیم كه بیش از شانزده هزار حدیث بود او همگی را از حفظ خواند ما نوشته‌های خود را از محفوظات او تصحیح می‌كردیم سپس امام رو به ما كرد و گفت: «آیا شركت كردن من در حلقه‌های دانش به هدر دادن عمر بوده؟».
حاشد بن اسماعیل در ادامه می‌گوید: اهل دانش بصره ابی عبدالله البخاری را جانشین شایسته‌ای برای طلب علم حدیث بشمار آوردند. در حالی كه هنوز جوان بود هزاران نفر در حلقه درسش می‌نشستند و از او حدیث می‌نوشتند.
***
امام بخاری استاد مشایخ:
نمونه بسیار جالب دیگری كه نشان‌دهنده علاقه و محبت اهل بصره نسبت به امام بخاری است را بیان می‌كنیم: خبر آمدن او به بصره به سرعت بین مردم پیچید. یوسف بن موسی مروروزی ورود او را به بصره به نحو بسیار جالبی بیان می‌كند و می‌گوید:
«در مسجد جامع بصره بودم كه صدایی شنیدم: ای اهل علم محمد بن اسماعیل البخاری به بصره آمده است برای كسب علم و دانش به نزد او بروید».
با گروهی به سراغ او رفتیم جوانی را دیدیم كه ریش كاملاً سیاهی داشت و پشت ستونی در حال نماز خواندن بود پس از پایان نماز دورش حلقه زدیم از او خواستیم مجلس املای حدیث برگزار كند پیشنهاد را برای روز بعد پذیرفت. ندا دهنده برای بار دوم در مسجد جامع بصره ندا داد محمد بن اسماعیل بخاری به بصره آمده است از او خواستیم مجلس حدیث دایر كند. این مجلس فردا در همین مسجد برگزار می‌گردد.
- روز بعد چه اتفاق افتاد‍‍‍‍!؟
آنچه كه اتفاق افتاد مافوق تصور بود یوسف بن موسی مروزی در ادامه آن را این گونه بیان می‌كند:
«روز بعد فقها، محدثین، حفاظ و هزاران نفر از مردم برای شنیدن احادیث محمد بن اسماعیل بخاری در حلقه‌اش جمع شدند. ابوعبدالله قبل از قرائت و املاء احادیث گفت:
«ای اهل بصره من در سن جوانی هستم از من خواستید احادیثی را برای شما روایت كنم من نیز احادیثی را از اهل بصره روایت می‌كنم تا از آن استفاده لازم را ببرید.
مردم از سخنش تعجب كردند سپس شروع به روایت نمود:
«نبانا عبدالله بن عثمان بن أبی رواد العتكی قال انبانا ابی عن شعبه عن منصوره غیره عن سالم بن ابی الجعد عن أنس ابن مالك ان أعرابیا جاء النبی فقال: یا رسول الله «الرجل یحب القوم» فذكر حدیث: الـمرء مع من احب».
«عبدالله بن عثمان بن ابی روا دالعتكی اهل بصره روایت می‌كند كه پدرم از شعبه از منصور و دیگران از سالم بن ابی الجعد از انس بن مالك روایت می‌كنند كه یك نفر اعرابی به نزد پیامبرص آمد و گفت: ای رسول خداص هر كسی قومش را دوست دارد. سپس حدیث را ذكر كرد هر كس با آنكه دوست دارد همراه است».
سپس محمد بن اسماعیل گفت: «این حدیث با این اسناد در نزد شما نیست بلكه آنچه در نزد شما است غیر از روایت منصور از سالم است».
یوسف بن موسی می‌گوید: «امام بخاری تعداد بسیار زیادی از این نمونه احادیث را بیان كرد» و بعد از روایت هر حدیث می‌فرمود: «این حدیث با این اسناد در نزد شما موجود است اما از روایت فلانی از فلانی در نزد شما موجود نیست».
این چه حافظه‌ای است كه روایات مختلف حدیث را با ذكر اسامی راویان هر منطقه ذكر می‌كند.
«بدون شك امام بخاری در زمان خویش نابغه بود و این نبوغ در نسلهای بعدی نیز نظیر ندارد».
***
احترام مردم به امام بخاری:
هنوز با امام بخاری در شهر بصره كه فقها، محدثین و صاحبان رای در آن حضور دارند می‌باشیم و می‌بینم كه در مورد تكریم و تقدیر این جوان كه بر شیوخش در حفظ متون و اسانید احادیث تفوق و برتری داشته است چه می‌گفتند:
وقتی كه محمد بن یسار خیر آمدن امام بخاری به شهر بصره را شنید فرمود:
«سید و سرور فقیهان امروز به شهر بصره آمده است».
و محمد بن بشار العبدی می‌گوید: «حافظان دنیا چهار نفرند: ابوزرعه در ری، مسلم بن الحجاج در نیشابور، عبدالله بن عبدالرحمن الدارمی در سمرقند و محمد بن اسماعیل بخاری در بخارا».
«سپس با لبخند می‌گوید: ای نوجوانان تمامی اینان شاگردان من بوده اند».
اینجا ماجرای جالب دیگری وجود دارد كه بین محمد بن بشار و امام بخاری اتفاق افتاد كه بر آوازه و شهرت جهانی امام بخاری كه آفاق را در نور دیده بود دلالت می‌كند آنرا بیان می‌كنیم امام بخاری می‌گوید:
«در هنگام آمدن به بصره به حلقه‌ی درس محمد بن بشار رفتم. پس از پایان درس متوجه شد كه من حضور دارم».
گفت:
- جوان اهل كجا هستی؟
- گفتم: اهل بخارا.
- گفت: چگونه ابو عبدالله را ترك كرده و به اینجا آمده‌ای؟
- سكوت كردم.
دوستان به او گفتند رحمك الله این خود ابو عبدالله است.
برخاست مرا در آغوش گرفت و گفت:
«خوش آمد می‌گویم به كسی كه از سال‌ها قبل به وجود آن افتخار می‌كنم».
حال كه این جایگاه بلند و رفیع او در نزد محمد بن بشار است. او دارای جایگاه ویژه‌ای در نزد امامی بزرگوار چون علی بن المدینی است كه یكی از ائمه چهارگانه‌ای است كه بر قله‌های رفیع علم و دانش نبوی صعود كرده اند و در زمان خویش از شهرت بی‌نظیری در میان عام و خاص برخوردار بودند و این چهار نفر عبارتند از: ابوبكر ابی شیبه، احمد بن حنبل، علی بن المدینی، یحیی بن معین.
آرزوی امام بخاری نسبت به علی بن المدینی این بود كه با وی یك بار ملاقات كند و از او حدیث بشنود. هنگامی كه بین امام بزرگوار و جوان زیرك و طالب علم دیدار صورت گرفت امام بخاری سخنی از تقدیر و احترام به او می‌گوید كه نسبت به دیگر شیوخ و ائمه معاصرش نمی‌گوید.
می فرماید: «در مقابل هیچ كس جز علی بن المدینی خود را كوچك نشمرده‌ام».
از هیچ انسانی حدیث نشنیده‌ام، كه از علی بن المدینی شیرین‌تر بیان كند».
وقتی كه علی بن المدینی این سخن ابو عبدالله را می‌شنود می‌گوید.
«به این گفته‌اش توجه نكنید او كسی همانند خود را ندیده است». اعتراف و شهادتی دو طرفه از امامانی بزرگوار كه هر كدام قدر و منزلت یكدیگر را درك كرده اند و تاریخ با خشوع و انقیاد كامل نسبت به آنان با سكوت نظاره می‌كند.
علی بن المدینی هرگاه برای روایت حدیث در حلقه درسش می‌نشست امام بخاری را در سمت راست خود می‌نشاند و هنگام روایت هر حدیثی به او نظر می‌انداخت گویا از او می‌ترسید.
تمام این وقایع در جوانی امام بخاری اتفاق افتاد. او در حالی كه در عنفوان جوانی بود محدثی بزرگ و استادی با معلومات زیاد به حساب می‌آمد. طلاب علم و شیوخ بزرگ هر كدام به طور مساوی به او مراجعه می‌كردند تا از علمش استفاده و از توانایی او بهره كافی ببرند.
در جوانی به مرحله‌ای از فراگیری علوم رسید كه صاحبان عمر طولانی از دست یافتن آن عاجز بودند. . سفرهای متعدد و طولانی او را از خامی به مقام پختگی رساند.
***
امام بخاری تاوان نبوغ خود را می‌پردازد:
زمانی كه اولین سفر امام بخاری به مكه سپس به مدینه سپس به بصره شروع می‌شود گویا او به مثابه زنبور عسلی است كه در حركت دائمی خود به شیره گلهای یك باغ بسنده نمی‌كند و می‌خواهد از یك باغ به باغ دیگر جهت مكیدن و استفاده از شیره‌ی گلها در حركت باشد.
همراه با امام بخاری از بصره تا بغداد ماجرای عجیبی در بغداد اتفاق می‌افتد. آوازه و شهرت امام بخاری به مثابه حافظ و محدثی بزرگ در تمام جهان اسلام پیچیده بود. شهرت جهانی او در مقابل نبوغ بی‌نظیر این رادمرد، مبالغه نبود در جوامع مختلف نوابغ همیشه تاوان نوآوری و نبوغ خویش را با حسد، كینه، عداوت و ایجاد شك و شبهه در قدرت تواناییشان را از سوی معاندان پرداخته‌اند. ولی آنان از هر امتحان و آزمایش همچون فلزی كه در آتش انداخته شود تا ناخالصیش از بین برود و صیقل یابد سربلند و پیروز بیرون آمده‌اند.
امام بخاری/ تاوان نبوغ خویش را چندین بار پرداخته است كه اولین بار در بغداد بود. عازم پایتخت جهان اسلام شهر علم و ادب شد اما آسمان آن را صاف و آبی نیافت بلكه از ابرهای تیره و تار حسد و كینه پوشیده و رقابت خبیثی بر آن حكمفرما بود.
او برای كسب جاه و مقام و ثروت عازم آنجا نبود بلكه هدف او اخذ احادیث از شیوخ بغداد و اعطاء آنچه در نزدش وجود داشت بود.
«احادیثی را كه او روایت می‌كرد به مراتب از احادیثی كه در نزد آنان وجود داشت بیشتر بود».
او می‌گوید: «در ملاقات با شیوخ بجای اینكه من از آنها بهره علمی ببرم آنان بودند كه از دانش من بیشترین استفاده را می‌بردند یعنی هدف او از سفر به بغداد عبارت بود از فراگیری علم بیشتر و فایده رساندن به علمای و مشایخ بغداد، از موهبتی كه خداوند از علم و معرفت به او عنایت كرده بود. امام بخاری وارد شهر بغداد شد. . و آن چنان استقبالی اهل بغداد از او به عمل آوردند كه كسری و قیصر در اوج قدرت و سلطنت خویش ندیده بودند. مردم برای استقبال او كیلومترها تكبیر گویان از شهر خارج شدند، بر مركبش درهم و دینار نثار می‌كردند و نقل و نبات و شیرینی بین یكدیگر پخش می‌كردند.
این تكریم و احترام به خاطر شخص او نبود بلكه به خاطر علمی بود كه در سینه‌اش حمل می‌كرد و در حافظه‌اش موجود بود و آنرا بدون هر گونه شك و تردیدی به مردم تقدیم می‌كرد و مردم در آن زمان به فراگیری سنت و استماع احادیث كه از لبان مبارك معصومص بیرون آمده بود، به عنوان دومین منبع قانونگذاری اسلامی اشتیاق داشتند قرآن در سینه‌ها حفظ شده بود. ولی احادیث شریف نبوی در آن مقطع بین محدثین در هر جا و هر مقام پراكنده بود. و جمع آوری آنها احتیاج به تلاش و كوشش فراوانی داشت. ولی مسلمانان در یك جهت بودند و مشایخ بغداد در جهت دیگر، مسلمانان تلاش و كوشش می‌كردند تا به احادیث آشنایی پیدا كنند ولی مشایخ در رقابت و مبارزه با امام بخاری چاره اندیشیده كه در مسیر مباركش مانع ایجاد كنند تا رهبری فكری جامعه و اهل علم بغداد منحصر به آنان باشد این وضعیت در بغداد حاكم بود تا اینكه امام بخاری به این شهر وارد شد.
امام بخاری/ به چیزی جز آنچه مشایخ بغداد فكر می‌كردند می‌اندیشید و امید داشت با آمدن به بغداد به ثروت علمی خود بیفزاید و چقدر فرق است بین این تفكر و آن تفكر. . و این اندیشه و آن اندیشه. حفاظ حدیث قبل از آمدن امام بخاری/ چاره‌ای اندیشیدند و جلسه‌ای گرفتند و به تبادل آراء و نظریات پرداختند. تا اینكه برای كوبیدن این امام بزرگوار نقشه‌ای كشیدند و نقشه عبارت از این بود كه اسناد و متن یكصد حدیث را تغییر دهند اسناد یك حدیث را در اسناد حدیث دیگر و اسناد متن را در متن دیگر ادغام كنند. این احادیث را ده نفر و هر نفر ده حدیث را بیان كند و هر وقت كه امام بخاری حلقه حدیث خود را دایر كرد این احادیث را از او بپرسند.
بدون شك امتحانی سخت و دشوار است و میزان موفقیت هر كسی ولو اینكه حافظ باشد خیلی كم است اما عكس العمل امام در این موقعیت چگونه بود؟
در مجلس گروهی از محدثین حضور دارند كه این احادیث را به خوبی حفظ هستند.
اگر چنانچه امام بخاری حدیثی را كه متن یا اسناد آن مقلوب باشد را تایید كند. هیبت و شوكتش از بین می‌رود پس در (مقابله با آنها) حافظه‌ای قوی و ذهنی حاضر و آماده لازم است و خداوند متعال این مواهب را به او بخشیده بود.
***
 
موفقیت امام در امتحان
هزاران نفر منتظر بودند تا امام بخاری در حلقه درسش به روایت حدیث بپردازد و به سوالات حاضرین پاسخ دهد هنوز دقایقی از تقریر او نگذشته بود كه نفر اول از آن ده نفر بلند شد و از امام بخاری حدیثی پرسید كه از نظر سند و متن مقلوب بود امام در جواب فرمودند: «آنرا نمی‌شناسم» می‌پرسید تا ده حدیث آن تمام شد و از امام در جواب می‌فرمود: «آن را نمی‌شناسم».
در لحظاتی كه آن مرد احادیث را می‌پرسید امام بخاری می‌فرمود: «آن را نمی‌شناسم» او همچنین می‌پرسید حاضرین مجلس دو گروه شدند: گروهی مقلوب بودن احادیث را می‌دانستند و به یكدیگر نگاه می‌كردند و اظهار امام بخاری را تایید می‌كردند. و گروهی به حدیث آشنایی نداشتند و امام بخاری را به عجز و ناتوانی و عدم شناخت متهم می‌كردند. . درجه حرارت مجلس به اوج خود رسیده بود و امام بخاری همچنان با هیبت و وقار و سكون و آرامش به آنان نگاه می‌كرد.
اولین مرحله امتحان بدون اینكه امام بخاری اشتباه كند پایان یافت. گویا امتحان همچنان ادامه دارد. و كسی نمی‌توانست نتیجه آن را با كثرت سوالات پیش بینی كند سپس نفر دوم از آن ده نفر برای كوبیدن امام بخاری برخاست. بین او و امام بخاری نفس گفتگوی انجام گرفته با نفر اول صورت گرفت. اهل حدیث تعجب و حیرت می‌كردند امام بخاری نیز با موفقیت این مرحله از امتحان را پشت سر گذاشت نفر سوم از آن ده نفر كه با نقشه مشایخ بغداد احادیث غلط را ارائه می‌كردند برخاست و اینچنین یكی بعد از دیگری بلند شدند تا اینكه آن ده نفر تمامی یكصد حدیث مقلوب را ارائه كردند. امام بخاری جزء جمله «آن را نمی‌شناسم» چیزی نمی‌گفت.
وقتی كه امام بخاری متوجه شد دیگر كسی نیست تا از او حدیثی بپرسد رو به نفر اول كرد و گفت اولین حدیثی كه نقل كردی صحیحش این است. صحیح حدیث دوم را نیز بیان كرد و به تصحیح احادیث یكی بعد از دیگری ادامه داد تا اینكه ده حدیث تمام شد هر متنی را با اسناد آن و هر سندی را با متن آنها تصحیح كرد. با دیگران نیز اینچنین كرد یعنی متون احادیث را به اسناد آنها و اسانید را به متون آنها مطابقت داد.
مجلس به یك باره تكان خورد و اهل حدیث در بغداد به قدرت حافظه امام و به دقت روایت حدیث او اقرار كردند. و در بغداد و هر جای دیگر به آنچه كه در مجلس امام بخاری اتفاق افتاده بود، نقل كلام می‌شد.
***
ده ساعت نوشتن روزانه:
مردم درباره هیاهویی كه اهل حدیث بغداد برای امتحان او بكار برده بودند همه جا سخن می‌گفتند، او را داناتر از آنچه تصور می‌شد یافتند، از شگفتی‌های وجودی او صحبت می‌كردند كه چگونه در مقابل حافظان هم عصر خود بر جایگاه بالاتری ایستاده است.
بغداد پر از پرهیزگاران و صالحین بود گروهی از آنان امام بخاری را در خواب دیدند، كه گام به گام پشت سر نبی اكرمص در حركت بود. و قدم‌هایش را بر قدم‌های رسولص می‌گذاشت.
همچنین امام بخاری در خواب دید كه باد بزنی در دست دارد و مگسها را از پیامبرص می‌راند. مردم این خواب را اینچنین تعبیر كردند كه دروغِ دروغ پردازان را از پیامبرص دور می‌كند یعنی احادیث ضعیف و موضوع را از احادیث صحیح جدا می‌كند و تشخیص می‌دهد.
مهم اینكه در بغداد چیزی جز بیان فضل، علم، حفظ و والایی مقام امام بخاری نبود امام بخاری فارغ از آنچه كه مردم به آن می‌اندیشیدند. خوابی مقطع داشت، ساعتی از خوابش نمی‌گذشت كه بلند می‌شد و چراغ را روشن می‌كرد و بعضی از احادیث را مرور می‌كرد سپس می‌خوابید او در سحرگاهان از خواب بیدار می‌شد و تا دمیدن سپیده نماز شب می‌خواند و قرآن تلاوت می‌كرد و روزش را برای تدوین حدیث شروع می‌كرد. همان طوری كه گفتیم برای نوشتن هر حدیثی غسل می‌كرد و دو ركعت نماز بجای می‌آورد و از بعضی از دوستانش در نوشتن احادیث كمك می‌گرفت، گاهی نوشتن احادیث روزانه ده ساعت طول می‌كشید و فقط در موقع نماز، وقت غذا از املاء و نوشتن احادیث باز می‌ایستاد.
امام وقتی كه احساس می‌كرد شخصی كه برای او حدیث املاء می‌كند كسل و خسته است به او می‌گفت:
زمانی كه مردم در عشرتگاه‌ها وقت خود را هدر می‌دهند و در مزارع خویش به كشاورزی مشغول هستند و در كارگاههای خویش كار می‌كنند تو با پیامبر و اصحاب و تابعین زندگی می‌كنی و به این سخن خستگی و كسالت را از او بر طرف می‌كرد.
***
امام بخاری و ابن حنبل:
 زندگی امام بخاری در بغداد منحصر به نوشتن حدیث نبود بلكه با ائمه مورد وثوق دیدار می‌كرد و از علم آنان استفاده می‌نمود. همان طوری كه آنان نیز از دریای دانش بیكران او بهره می‌بردند اما احمد بن حنبل/ احترامی در خور و شایسته‌شان امام بخاری نسبت به او قایل بود و به دوستانش می‌فرمود: «خراسان كسی را مانند محمد بن اسماعیل تولد نكرده است».
از عجایب اینكه این دو امام بزرگوار در محیط رشد و نمو و اسلوب تعلیم و تعلم خصوصیات مشابهی داشتند، هر دو یتیم بودند و مادرانشان در تربیت علمی صحیح آنان تلاش كردند، هر دو به تحصیل و فراگیری علوم در سرزمین خود بسنده نكرده بلكه سفرهای متعدد انجام دادند و قسمتی از عمر خود را در هجرت گذراندند تا با ائمه و حفاظ هر منطقه دیدار نمایند و از آنان كسب حدیث كنند هر دو صالح، متقی و پرهیزگار بودند و به كاخ پادشاهان و سلاطین پا ننهادند و در جلب حمایت و پشتیبانی والیان و حكمرانان سعی نداشتند. در بیان آراء و نظریاتشان بی‌باك بودند و در اظهار حق و حقیقت از كسی واهمه‌ای نداشتند.
امام احمد بن حنبل/ ترجیح داد كه ضربت تازیانه و شلاق را تحمل كند ولی نگوید كه قرآن مخلوق است. همچنین امام بخاری وقتی رایی را صادر می‌كرد از آن عدول نمی‌نمود چرا كه او كلمه‌ای را بیان نمی‌كرد مگر اینكه دلیلی از كتاب و سنت برای آن داشته باشد آرای خود را با دقت فراوان و تحقیق و تفحص بیان می‌فرمود. تنها فرق این دو امام بزرگوار این است كه:
احمد بن حنبل از او مسنتر بود و مسندش شامل چهار هزار حدیث است ولی كتاب «الجامع الصحیح» امام بخاری هفت هزار و دویست و هفتاد و پنج حدیث را در بر می‌گیرد.
امام احمد بن حنبل به حرفه نساجی اشتغال داشت ولی امام بخاری وارث ثروت هنگفتی از پدرش بود و آن را در تجارت بكار برده آنچه را كه احتیاج داشت مصرف می‌كرد و بیشترین سود را در راه خدا صدقه می‌داد.
***
اخلاق امام بخاری:
امام بخاری جهت خرید و تهیه مایحتاجش از قبیل جوهر و ورق شخصاً به بازار نمی‌رفت بلكه كسانی را برای انجام این امور مامور می‌كرد هنگامی كه از او علت این كار را پرسیدند فرمود:
«چانه زدن كه یكی از صفات تجار است را دوست ندارد كافی است كه كسانی دیگر این كار را انجام دهند».
مقدار سود حاصله از تجارت كم یا زیاد آن برای امام مهم نبود. تاجری از او بیست و پنج هزار درهم قرض گرفت تا با آن تجارت كند. بعد از مدتی این شخص وسوسه شد كه پول را به امام بخاری پرداخت نكند. امام بخاری از این امر آگاه شد دوستانش از او خواستند كه به والی شكایت كند ولی امام قبول نكرد و فرمودند:
«از اینكه به والی شكایت كنم از این مرد می‌خواهم كه این مبلغ را به صورت اقساط سالیانه پرداخت كند. چرا كه اطرافیان والی از من چیزی مطالبه می‌كنند تا به نفع من حكم دهند و من دینم را به دنیایم نمی‌فروشم و عملاً بین او و امام بخاری صلحی منعقد شد تا این مرد سالانه ده درهم به امام پرداخت كند. آن مرد پس از پرداخت قسط اول فراری شد و كسی از آن خبردار نشد.
پس از چندی اجناسی از یك تاجر كه با اموالش تجارت می‌كرد به دستش رسید گروهی از تجار به نزدش آمدند و برای خرید این اجناس مبلغی پیشنهاد دادند اما او در خصوص این معامله تصمیم نگرفت و به آنان تا یك روز دیگر فرصت داد. او بعد از رفتن آنان با خود تصمیم گرفت این اجناس را با قیمت پیشنهادی بفروشد ولی او دو روز بعد با عده‌ای دیگر از تجار مواجه شد كه قیمتی بالاتر از قیمت پیشنهادی روز قبل پیشنهاد دادند اما امام بخاری از فروش این اجناس به آنان خودداری كرد و گفت: «تصمیمی را كه دیروز قصد انجام آن را داشته‌‌ام تغییر نمی‌دهم و آن را به تجاری كه قیمت پایین‌تر پیشنهاد داده بودند فروخت».
امام در همه امورش به پیامبرص اقتدا می‌كرد و احساسات و عواطفش را كنترل می‌نمود و به خود اجازه نمی‌داد كه از راه راستی خارج گردد اگر چه ضرر مالی زیادی را متحمل شود تمام این ارزشها و سلوكیات، خصوصیات بارزی در زندگی امام بخاری بودند. مال و ثروت در قلب او جایی نداشت و دنیا با تمامی زر و زیورش نمی‌توانست او را فریب دهد نیازی به مقام و مكنت نداشت و تمامی همّ و غمّ او این بود كه با احساسات و مشاعر و وجدانش در شامگاهان و صبحگاهان در جنگ و صلح، در منزل با اهل و عیال در مسجد با دوستان و در هر جایی كه می‌رفت و هر چیزی كه می‌گفت به پیامبرص اقتدا كند و این هدف عالی و بزرگ را در تدوین كتاب «الجامع الصحیح» محقق ساخت.
***
الجامع الصحیح
بدون شك كتاب «الجامع الصحیح» امام بخاری اثری است فراتر و سنگین‌تر از تلاش و كوشش صدها نفر از كسانی كه به صبر و بردباری، شكیبایی و قدرت حفظ بالایی برخوردار هستند به خواست خداوند او یك نفره این كار خارق العاده را انجام داد. خداوند به هر كس كه بخواهد فضلش عطا می‌كند.
امام در این كتاب با تمام عظمت و شكوه آن تمام تلاش و توان خویش را صرف آن نكرده بلكه كتابهای دیگر را نیز تالیف كرده كه زینت دهنده كتابخانه‌های اسلامی است، ما در پایان كتاب آنها را ذكر می‌كنیم.
جز اینكه كتاب «الجامع الصحیح» معتبرترین و درخشنده‌ترین آنها محسوب می‌شود تالیف آن شانزده سال طول كشیده امام در تالیف آن متوقع نبود كه از سلطان یا پادشاهی جایزه‌ای دریافت كند همچنین به فكر سبقت و تفوق بر فقها و علما و محدثین نبود. بلكه هدفی مهمتر و بالاتر و باارزشتر از آن داشت كه آنرا در جمله بسیار جالب و زیبایی تعبیر كرده است.
«الصحیح را در شانزده سال تالیف نمودم تا آن را بین خود و خدایم حجتی قرار دهم».
امام شانزده سال از عمر خود را در تالیف این كتاب صرف كرده امت اسلامی آن را مورد قبول خویش قرار داده است و به حجیت آن معترف است و تا امروز هم به آن احتجاج می‌كند و آن را معتبرترین كتاب بعد از كتاب خداوند محسوب می‌كند.
امام بخاری این شانزده سال را در پشت میز كتابخانه‌ای كه دارای كتاب‌های مرجع و هوای مناسب و امكانات رفاهی دیگر باشد سپری نكرد، بلكه در مهاجرت‌های مداوم در راههای كوهستانی و سخت و بیابانهای بی‌آب و علف در میان طوفان‌های سهمگین و آب و هوای سرد و گرم روزها و شب‌های مهتابی از عمر خود را سپری نمود نه رختخوابی می‌يافت كه بخوابد و نه غذایی مناسب تا رفع گرسنگی كند و نه آبی گوارا تا تشنگی را بر طرف كند.
اما با تمام این سختی‌ها و مشكلات در طلب حدیث احساس خستگی، كسالت، ناراحتی و ضعف نمی‌كرد، بلكه در حركتی دائمی بود كه سكون و آرامش نداشت. بر اثر تجربیات فراوان و مطالعات محققانه برای او مشخص بود كه راوی در روایت حدیث صلاحیت دارد یا ندارد، و چه بسا با افرادی مواجه می‌شد كه هزاران حدیث در نزد آنان بود ولی از ذكر احادیث آنان در «الجامع الصحیح» خودداری می‌كرد.
یك مرتبه حدیثی از او پرسیده شد به سوال كننده گفت: ای ابو فلانی آیا گمان می‌كنی تدلیس می‌كنم؟ من ده هزار حدیث را از شخصی كه در روایت حدیث مورد تایید و وثوق نبود ترك كردم و همین طور به همین تعداد یا بیشتر از شخص دیگر.
اگر چنانچه با كسی كه صلاحیت روایت حدیث را نداشت دیدار می‌نمود احساس خستگی و ناراحتی نمی‌كرد زیرا عزم راسخی كه خداوند به او عنایت كرده بود سختیها و مشقات را بر او هموار می‌ساخت.
و چقدر احساس سعادت و خوشبختی می‌كرد هنگامی كه با افرادی كه صداقت از خصوصیات آنان و آثار تقوی و پرهیزگاری بر چهره‌های آنان نمایان بود هم نشین می‌شد!! گویا مثل كسی كه دنبال گمشده‌اش می‌گردد و با یافتن آن خوشحال می‌گردد.
معرفت او به صحابه و تابعین و تبع او را برای تحقق این مهم یاری می‌داد.
امام از شخص مجهول، كذاب، مدلس، تارك نماز و كسی كه از انجام واجبات كوتاهی می‌كند و كسی كه اعتمادی بر او نیست و كسی كه در امور دینی افراط و تفریط می‌كند حدیث روایت نمی‌كرد. وقتی كه می‌خواست از كسی حدیث بنویسد از اسم، كنیه و از كسی كه از او روایت كرده است می‌پرسید. اگر به صدق و راستی آن راوی حدیث پی نمی‌بردی از وی می‌خواست اصل حدیث و نسخه مكتوبش را به او نشان دهد چرا كه او جستجوگر احادیث صحیح بود.
آنچه را كه شبهه ناك بود ترك می‌كرد هزاران حدیث را به مجرد شبهه‌ای ترك كرده در مورد الجامع الصحیح می‌گوید: «كتاب الجامع الصحیح را تقریباً از میان ششصد هزار حدیث تدوین كردم» این دقت موجب گردید كه با صدها نفر از محدثین و حفاظ در سرزمینهای مختلف دیدار كند او می‌گوید: «بیش از هزار شیخ، از هر كدام بیشتر از ده هزار حدیث نوشتم. حدیثی در نزد من وجود ندارد كه سندش را ذكر نكرده باشم. سپس سرزمین‌هایی را كه با این افراد دیدار كرده است ذكر می‌كند و می‌گوید: «با بیش از هزار نفر از اهل حجاز، عراق، شام و مصر دیدار كرده‌‌ام».
اهل شام و جزیره را دو مرتبه اهل بصره را چهار مرتبه اهل حجاز را شش سال و تعداد دفعاتی را كه با محدثین خراسان وارد كوفه و بغداد شده‌‌ام نمی‌توانم بشمارم و كسی را از این افراد نیافتم كه در این امور با دیگران اختلاف داشته باشد (این قول و عمل است و قرآن كلام خدا می‌باشد) در مورد كتاب «الجامع الصحیح» می‌گوید:
«در این كتاب جز احادیث صحیح احادیث دیگری ذكر نكردم و بسیاری از احادیث را به علت طولانی شدن ترك كردم».
او می‌توانست هزاران حدیث دیگر را اضافه كند ولی به تدوین آنچه كه یك مسلمان از عبادات و معاملات و آداب و تفسیر احتیاج دارد اكتفا كرد و آن را منحصر به كتابی فقهی مانند موطای امام مالك ننمود. احادیثی را كه شخصیت یك مسلمان را به وجود آورده و ذهن و بصیرت شخص را از علم و معرفت منور می‌كند در آن ذكر كرده است.
***
توطئه و پیروزی
از عجایب اینكه برای امام بخاری همانند آنچه كه برای او در بغداد اتفاق افتاده بود در سمرقند نیز اتفاق افتاد. در سمرقند چهارصد نفر از كسانی كه در طلب حدیث بودند و جود داشت. هفت روز گرد هم آمدند تا نقشه‌ای برای كوبیدن امام بخاری طراحی كنند. اسناد شام را در اسناد عراق و اسناد یمن را در اسناد حرمین تداخل دادند.
امام بخاری كوچكترین لغزشی در اسناد و متن مرتكب نشد. احادیث نبوی در مغزش چون سیاره‌های آسمان در حركت بودند چشم‌هایش را می‌بست و یكی یكی احادیث را مرور می‌كرد و راویان آنها را یكی بعد از دیگری مجسم می‌كرد. . بر آنان كه قصد خرده گیری و رقابت با او داشتند ناراحت و عصبانی نمی‌شد و حتی بر آنان كه قصد كوبیدن و ایجاد شبهه در كفایت علمی او را داشتند!!.
شبی تا صبح بیدار ماند. . وقتی كه كاغذ سازش محمد بن ابی حاتم علت بیداری‌اش را پرسید: گفت:
«دیشب نخوابیدم تا اینكه احادیثی را كه در تالیفاتم ذكر كرده‌‌ام شمرده‌‌ام كه بالغ بر دویست هزار حدیث مستند می‌باشد». الله اكبر!! چگونه توانست در ذهنش دویست هزار حدیث مستند شمرد در حالی كه افرادی كه در ریاضی تسلط دارند ممكن است تا شمارش صد هزار اشتباه كنند. اگر این بر چیزی دلالت می‌كند مبین این امر است كه موهبت و توانایی او بر حفظ و استیعاب منحصر نیست بلكه در كنار آن موهبتی دیگر وجود داشت و آن عدم اشتباه در شمارش است.
آیا شایسته نیست بعد از این بگوییم امام بخاری آیه‌ای است از آیات الهی؟ آیا كتاب جامع الصحیح كه نتیجه نبوغ اوست كتابی بی‌نظیر در تمامی اعصار و قرون نیست و نظیری از آن وجود ندارد؟ با این نبوغ امام هر یك از كتاب‌هایش را سه مرتبه تالیف و بازنویسی و بازنگری كرد تا فاقد هر گونه عیب و نقص و صد در صد سالم و بدون هر گونه شك و شبهه باشند.
***
 
اساس قانونگذاری
بزرگ‌ترین دلیل بر دقت امام بخاری این كه كتاب «الجامع الصحیح» هنوز و برای همیشه اساس كتاب‌های احكام و قوانین اسلامی و رمز راستی و اخلاص است. با این وجود در آن به طور یقین جزء احادیث صحیح بافت نمی‌شود. آن را به ائمه زمانش تقدیم كرد كمیته‌ای متشكل از احمد بن حنبل، یحیی بن معین، اسحاق بن راهویه - رحمهم الله- كه همگی از ائمه بزرگ حدیث و ثقات بودند تشكیل شد. اعضای این كمیته كتاب «الجامع الصحیح» را مورد تحقیق قرار دادند و فقط بر چهار حدیث از میان هفت هزار و دویست و هفتاد و پنج حدیث انگشت گذاشتند، سپس مشخص گردید كه این احادیث نیز صحیح هستند.
كتاب «الجامع الصحیح» نه تنها وارد زندگی مسلمانان گردید بلكه همچنین وارد قلبهای مسلمین شد و غیر از اینكه تدریس این كتاب، در حوزه‌های علمیه و دانشگاهها به دانشجویان و طلاب صورت می‌گیرد بلكه عامه مسلمین خواندن آن را بر خود لازم می‌دانند. خانه‌ای یافت نمی‌شود مگر آنكه كتاب «الجامع الصحیح» در آن وجود داشته باشد. تبرك در مورد آن به حدی رسیده است كه می‌گویند خانه‌ای كه در آن كتاب «الجامع الصحیح» وجود داشته باشد، دزد به آن دستبرد نمی‌زند و آتش نمی‌گیرد. چه كسی به این كتاب این همه شوكت و بزرگی ارزانی داشت؟
***
بوی خوش و صداقت گردآورنده آن
قرآن كریم منبع اول تشریع و قانونگذاری اسلامی است. و سنت اصل دوم. و مجالی برای استغنای از سنت وجود ندارد زیرا آنچه را كه قرآن به صورت مجمل بیان كرده است سنت بطور تفضیل بیان می‌كند و آنچه را كه به صورت مطلق بیان كرده است، مشخص می‌كند و هزاران هزار مزیت و خصوصیتی كه سنت دارا است.
این چه خدمتی است كه امام بخاری تقدیم به اسلام نموده است؟! خداوند به او كلید دخول به سنت نبویص را عطاء فرموده بود داخل شد و آن را برای ورود مجتهدین و قانونگذاران و اهل رای باز نمود.
پس او امام و رهبر آن در راه رسیدن به خداوند بود و برای او تعریف و تقدیر محدثین و ائمه عصرش كفایت می‌كند.
یكی از افراد هم عصری وی درباره‌اش می‌گوید:
«خراسان سه نفر به اسلام تقدیم نموده است: (ابوزرعه، محمد بن اسماعیل و عبدالله بن عبدالرحمن الدارمی رحمهم الله، ولی محمد بن اسماعیل/ با بصیرت‌ترین و عالمترین و فقیه‌ترین آنان می‌باشد».
علمای مكه می‌گفتند: «محمد بن اسماعیل/ امام و فقیه ماست همچنین فقیه خراسان است». حاشد بن اسماعیل/ می‌گوید: «اسحاق بن راهویه/ را بالای منبر دیدم و امام بخاری نیز در كنارش نشسته بود. حدیثی را روایت كرد امام بخاری در آن حدیث شك كرد.
امام اسحاق بن راهویه/ سخن امام بخاری/ را قبول كرد و فرمود: ای جماعت اصحاب حدیث، به این جوان نگاه كنید و احادیثی را كه او روایت می‌كند بنویسید. اگر چنانچه او در زمان حسن بن ابی حسن بصری بود، به امام بخاری در شناخت حدیث و فقه‌اش نیاز پیدا می‌كرد». تقریباً نود هزار نفر از معاصرینش كتاب «الجامع الصحیح» را مطالعه كردند.
***

با پیامبر و اصحابش
آیا بعد از این كسی پیدا می‌شود كه در مورد صحت حتی یك حدیث از احادیث «الجامع الصحیح» شك و تردید كند؟
آیا كسی می‌تواند این كتاب را با اسانیدش حفظ كند ولو در تمام عمرش به حفظ آن مشغول بشود. اساتید حدیث مباهات می‌كنند كه می‌توانند احادیث پیامبرص را شرح و تفسیر كنند ولی از هیچ یك از آنان نشنیده ایم كه این كتاب را با اسانیدش حفظ كرده باشد. و راستی این توانایی را از كجا و چگونه می‌تواند كسب كند؟
برایمان كافی است كه از این كتاب «صحیح» آنچه را كه از تعالیم دین لازم و ضروری است فراگیریم. همچنین خداوند سبحانه و تعالی به امام بخاری نبوغ سرشاری اعطاء نموده بود تابه بالاترین درجات فهم و آگاهی صعود كند تا جایی كه گاهی حدیثی را در شام می‌شنید در عراق تدوین می‌كرد و حدیثی را كه در مكه می‌شنید آن را در خراسان تدوین می‌كرد، بدون اینكه حرفی را كم و یا زیاد كند.
همچنین خداوند به او قلبی پاك، كه ضربات آن برای غیر خدا به تپش نیامده و وسوسه گناه نداشته، اعطا فرمود. او دائماً در پیشگاه پیامبر و یارانش حضور دارد.
تجارتی ندارد كه خود را با آن مشغول كند و جاه و منصبی كه شیفته آن باشد و نه دنیایی كه دین خود را به خاطر آن بفروشد.
اگر چنانچه زندگی امام بخاری را از دوران كودكی‌اش بررسی كنیم اتفاقات و رفتارهای شگفتی را خواهیم دید، در حالی كه كودكی ده ساله بود اسانید حدیث را حفظ داشت و استادش را به تجدید نظر در روایت حدیث وامی داشت. . و استاد سخنش را قبول می‌كرد . مانند اطفال دیگر در سنین كودكی به بازی و سرگرمی مشغول نبود. .زیرا كه وظیفه مهمی را كه عنایت الهی به او عرضه كرده بود به خوبی درك می‌كرد و در این باره می‌فرماید: «از ده سالگی به حفظ حدیث تمایل پیدا كردم» قبل از پانزده سالگی در كنار ائمه بخارا، مرو و نیشابور حاضر می‌شود تا احادیثی را كه شیوخ قادر به حفظ آنان نیستند حفظ كند.
تا قبل از بیست سالگی پنج باز مناسك حج را بجای آورده بود و جمله‌ای در مجلس استادش اسحاق بن راهویه می‌شنود و آن جمله قلبش را به تپش وامی دارد و احساسات و عواطفش را تحریك می‌كند «كاش مختصری از احادیث صحیح پیامبرص را جمع آوری می‌كردید». پس از آن امام بخاری به انجام این كار مهم تصمیم قاطع می‌گیرد و شروع به جمع آوری احادیث و به تدوین كتاب «الجامع الصحیح» می‌پردازد.
احادیث را با وضو و طهارت كامل در كتاب «الجامع الصحیح» ثبت می‌كند چرا كه او در محضر پیامبر حضور دارد!!.
به راستی چه شخصیت با عظمتی است؟ وجدان او از زمان طفولیت و ولادت به عشق الهی و پیامبرص در هم آمیخته بود و به آنچه كودكان و هم سالانش فكر می‌كردند نمی‌اندیشید. كتاب تاریخ صحابه و تابعین را در جوار روضه خضراء پیامبرص تالیف می‌كند تا صاحب رسالت عظمی را بر هر كلمه (هر حرفی كه می‌نویسد) شاهد بگیرد.
و از اینجا عظمت كتابش را كه «الجامع الصحیح الـمسند الـمختصر من حدیث رسول اللهص وسننه وأیامه» نامیده درك می‌كنیم. كتابش را با آنچه كه شایسته عظمت و بزرگی است و با تكریم و احترام تناسب دارد شروع كرد و آن را با مقدمه‌ای تقلدی به روش نویسندگان شروع نكرد زیرا حیای آن بیشتر از آن بود كه سخن و كلامش بر حدیث پیامبرص پیشی بگیرد و شایسته نبود كه بر حدیث پیامبرص پیشی بگیرد و كتابش را با آیه كریمه زیر شروع كرد:
﴿إِنَّآ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ كَمَآ أَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰ نُوحٖ وَٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ مِنۢ بَعۡدِهِۦ﴾ [النساء: 163].
ترجمه: «همانا وحی فرستادیم به سوی تو همان گونه كه وحی فرستادیم بسوی نوح و پیامبران بعد از وی».
***
اخلاق امام بخاری در برابر خدا و رسولش
امام بخاری در برابر خدا و رسولش با چه ادب و اخلاقی رفتار می‌كند؟
او قلم را جز در پاكی و طهارت بدست نمی‌گیرد زیرا كلام پاكی را می‌نویسد. از اینجاست كه وضعیت روحی او را كه در آن كتاب «الجامع الصحیح» را تصنیف كرده است به خوبی درك می‌كنیم امام بخاری قبل از تالیف كتاب «الجامع الصحیح» مراحل گوناگونی را پشت سر گذاشت هجرت‌ها، سفرهای مداومی در گوشه و كنار جهان اسلام انجام داد تا راویان ثقه و مورد اعتماد را دریابد.
و توانست بر ششصد هزار شیخ كه بین هر یك هزاران كیلومتر فاصله بود دسترسی پیدا كند، تصور كنیم كه این جوان لاغر اندام می‌توانست در بخارا بماند و در آنجا به تحصیل علوم متداول بپردازد و فقیه و عالم و دانشمندی در حد دانشمندان دیگر گردد.
ولی او همه دنیا را به مثابه یك دانشگاه تصور كرده و در جستجوی حدیث به هر كجا كه لازم باشد سفر می‌كند. اگر چه در این راه متحمل سختی‌ها و مشقات زیاد شده و همه آنها را با كمال میل تحمل می‌كند.
امام بخاری بسیار كم می‌خوابید چرا كه جستجو برای یافتن حدیث كار و حرفه دائمی او بود در بعضی از شبها گاهی پانزده و گاهی بیست بار بر می‌خواست، تا بعضی از احادیث را مرور كند. چرا كه حامل امانتی است كه به او سپرده شده بود و می‌خواست به بهترین وجه آن را ادا كند، و به راستی كه او امانت را با دقت و اخلاص ادا نمود چرا كه دست تقدیر الهی او را به تحرك وامی داشت و چراغ توفیق راه را برای او روشن می‌ساخت.
پس جای شگفتی نیست كه اعتماد شیوخ و طلاب معاصرش را كسب كند و مبالغه نیست اگر بگوییم اعتماد ائمه و محدثین تمامی قرون را كسب كرد.
هر گامی را كه پیمود مسلمانان به دنبال آن حركت می‌كنند و از آثارش بهره می‌برند. او كتابش را تالیف نكرد تا مزدی بگیرد و یا جایزه و پاداشی كسب كند . بلكه او اجر و مزدش را از خدا می‌خواست. آیا اجر و مزدی بالاتر از اجر و مزد الهی وجود دارد؟
***
جایگاه امام بخاری
ثقات و مجتهدین همگی شهادت داده اند كه در زیر سایه آسمان از امام بخاری عالم‌تر و حافظ‌تر به حدیث رسول الله وجود ندارد. شیخ و استادش امام محمد بن یحیی الذهلی از اسامی و كنیت راویان از امام بخاری می‌پرسید، او بدون كوچكترین درنگی پاسخ می‌داد. گویا سوره ¬﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ﴾ را می‌خواند. امام مسلم بن حجاج در مقابلش مانند دانش آموز كوچكی می‌نشست و زانوی تلمذ می‌زد، روزی به او گفت: «ای استاد استادان بگذار بر پاهایت بوسه بزنم».
یكی از فقیهان، پیامبرص را در خواب دید. پیامبر به او گفت: «تا كی كتاب امام شافعی را تدریس می‌كنی؟ و كتاب مرا درس نمی‌دهی؟».
گفت: «ای رسول خداص كتاب تو چیست؟» فرمودند: «الجامع محمد بن اسماعیل».
همه‌ی این شواهد بر فضل، برتری و جایگاه رفیع و والای امام بخاری دلالت دارد.
زبانش قطعه‌ای است؛ از صدق، قلبش تكه‌ای است از طهارت. هرگز دیده نشده است او انسانی را به بدی یاد كند. . حتی كسانی كه در صدد اذیت و آزار او بودند برای آنان مغفرت و بخشش طلب می‌كرد عبارت بسیار جالب و شگفت‌انگیزی دارد كه بر پاكی زبان و شرافتمندی و علو درجه و مقام او دلالت می‌كند. «هرگز از كسی غیبت نكرده‌‌ام».
آیا این دلالت بر تقوی و پرهیزگاری ندارد؟
مردی كه در زندگی‌اش كسی را به بدی یاد نمی‌كند و این در حالی است كه افرادی بودند كه همیشه در صدد اذیت و آزار او بودند. این ویژگی‌های فردی و صفات اخلاقی بر امانت و صدق او روشنایی خاصی می‌بخشد كتاب «الجامع الصحیح» كاری خارق العاده و عاری از هر گونه شك و تردید است.
مسلمانان به این كتاب اهمیت داده و از جایگاه عزیز و والایی در نزد آنان برخوردار است زیرا كه آیینه تمام نمای نبوت است.
كسی كه می‌خواهد در محضر پیامبرص حاضر شود كتاب «الجامع الصحیح» را بخواند.
كسی كه می‌خواهد با صحابه زندگی كند. كتاب «الجامع الصحیح» را بخواند.
كسی كه می‌خواهد ماهیت سنت نبوی را درك كند كتاب «الجامع الصحیح» را بخواند.
كسی كه می‌خواهد مسیر زندگی‌اش را مشخص كند كتاب «الجامع الصحیح» را بخواند.
كسی كه می‌خواهد خود را از پستی و فرومایگی دنیا نجات دهد باید بدان چه كه در «الجامع الصحیح» وارد شده است عمل كند.
كسی كه می‌خواهد عصر نبوت را مجسم كند، تصویر آن را از «الجامع الصحیح» بیابد.
كسی كه می‌خواهد پله‌های رفیع اخلاق را بپیماید راهنمای او باید «الجامع الصحیح» باشد.
همان طوری كه میوه پاك و شیرین در غیر از زمین آباد حاصل نمی‌شود، همین طور این كتاب بزرگ را غیر از مردی بزرگ نمی‌تواند تالیف كند.
در این كتاب «الجامع الصحیح» دو مورد بسیار با اهمیت و بزرگ یافت می‌شود. «عظمت مطالب و محتوای كتاب و عظمت مولف و نویسنده آن».
عظمت مولف و نگارنده آن نشات گیرنده از شكوه و عظمت مطالب آن است.
امام بخاری حدیث را در قلبش می‌نوشت قبل از اینكه آن را در اوراق بنویسد. و آن را عملاً با روش و اخلاق خویش تطبیق می‌كرد، حتی می‌توانیم بگوییم، ان امام همام حدیث مجسم بود . او امین است چرا كه پیامبرص به رعایت امانت تشویق می‌كند و از خیانت باز می‌دارد او راستگو است زیرا كه پیامبرص راستی را تشویق و دروغ را نهی می‌كند. . او با گذشت و مهربان است، چرا كه گذشت و مهربانی با سیرت و سرنوشت پیامبر سرشته بود.
***
عبادت امام بخاری
اخلاق امام بخاری متشكل است، از آنچه كه پیامبرص دستور می‌دهد.
فهم و دركش از دین از حضور دائمی وجدان او با پیامبرص نشات گرفته است و از صحابه پیامبرص البته جزء از خلفای راشدین رحمهم الله در نزد پیامبرص حضور بیشتری دارد.
برای اینكه این فرصت برای هیچ یك از صحابه پیش نیامد كه حضوری دائمی در نزد پیامبرص داشته باشد و تمامی احادیث را از او بشنود.
ولی این فرصت برای امام بخاری مهیا شد كه پیامبرص را در تمامی لحظه‌های زندگی‌اش همراهی كند. پس ارتباط او ارتباط دائمی و مستمر بود. وصایای پیامبرص عقل، قلب و وجدانش را پر نموده و آنها را نصب عین و آویزه گوش خویش قرار داده بود.
او عصر نبوت را در خلوت و تنهایی، در مجالس علم، و در همه جا استشمام می‌كرد.
تجسم سیرت پیامبرص لحظه‌ای از ذهن امام بخاری خارج نمی‌شود. و صدای پیامبرص پیوسته به گوش او می‌رسید. امام بخاری در حالی كه یك قرن از عروج ملكوتی پیامبرص گذشته بود در محضر او زندگی می‌كرد. تا آنجا چهره‌ای از علم و معرفت امام بخاری را نمایان ساختیم در ادامه این سوال پیش می‌آید. عبادتش چگونه بود؟
زندگی امام بخاری سر تا پا عبادت بود. كودكی‌اش را در تحصیل علم به دور از بازیهای كودكانه سپری می‌كرد خاطره دوران كودكی او را دوستش- هانی بن نضر- (رفیق دوران تحصیلش) برای ما این چنین بیان می‌كند.
در نزد محمد بن یوسف فریابی بودیم در شام، مثل دیگر جوانان برای تفرج و توت خوردن بیرون رفتیم محمد بن اسماعیل در آن زمان نیز نزد ما بود و با ما در اموری كه مشغول بودیم همكاری نمی‌كرد و سخت مشغول فراگیری دانش بود. این نشان دهنده اخلاق و سیرت امام بخاری در دوران كودكی است او دقیقه‌ای از عمر خود را بیهوده بدون فراگیری دانش تلف نمی‌كرد. در كودكی مانند بزرگان عمل می‌كرد و شخصیت علمی خویش را كم كم شكل می‌داد به نفس خود اجازه نمی‌داد برنده جام (كاپ) بچه گانه در میدان زندگی باشد.
استادش فریابی او را كودكی می‌یابد كه نبوغش در حال شكوفایی بود، قبل از اینكه موعد زمان آن فرا رسیده باشد. نشانه‌های استادی و بزرگواری در سنین كودكی در او مشهود بود . وقتی كه فریابی از او حدیثی می‌پرسید، به گونه‌ای سند و متن آن را ذكر می‌كرد كه گویا نام و نام خانوادگی خود را بیان می‌كند. هنگامی كه موقع نماز فرا می‌رسید در اسرع وقت برای انجام آن بپا می‌خواست. وقتی كه دوستانش به لهو مشغول بودند از آنان دوری می‌نمود چرا كه او در اموری كه مربوط به او نبود شركت نمی‌كرد. وقتی كه صحبت از دنیا بود صحبتش را با حمد و ثنای خداوند شروع می‌كرد.
***
علاقه امام بخاری به قرآن
زندگی امام بخاری از لحظه طلوع سپیده دم تا به هنگام شب و لحظه رفتن به رختخواب سرا پا عبادت بود. هنگامی كه به نماز مشغول می‌شد تمام آنچه را كه در اطرافش بود فراموش می‌كرد چرا كه بر خود نمی‌پسندید كه در محضر خدای تعالی به امری غیر از او، يا در اموری كه برای او مقدور شده است، بیندیشد.
احساسش به هیبت و قدرت الهی باعث می‌شد كه نمازش را هرگز قطع نكند گر چه زمین زیر پایش به لرزه در آید یا حشرات او را نیش زنند.
روزی به باغ یكی از دوستانش دعوت شد بعد از اقامه شدم نماز ظهر به امامت او قسمتی از پیراهنش را كنار زد و به یكی از دوستانش گفت: «كه نگاه كن آیا زیر پیراهن من چیزی را می‌بینی» آن مرد حشره‌ای را دید كه امام بخاری را شانزده یا هفده جا، نیش زده و محل نیشها ورم كرده بود، بعضی از دوستانش به او گفتند: «چرا با اولین نیش نماز را نشكستی» فرمودند: «سوره‌ای از قرآن را تلاوت می‌كردم دوست داشتم آن را تمام كنم».
یعنی اینكه حلاوت و شیرینی قرآن امام بخاری را از فكر كردن به دردهایی كه حشره با نیش خود در بدنش به وجود آورده بود بازداشت. زیرا كه قرآن در قلب و درون او لذت و حلاوت خاصی داده بود، پس چگونه این لذت روحی را ترك كند و از نماز خارج شود. و اگر كسی بتواند حلاوت و شیرینی قرآن را درك كند و هرگز با قرآن مخالفت نمی‌كند . قرآن سلطه و نفوذ ویژه‌ای بر قلبهای مومنین دارد، هر كس كه تحت تاثیر آن قرار گرفت هر آنچه در دنیا وجود دارد حلاوت و شیرینی خود را از دست می‌دهد.
و اینچنین بود ارتباط امام بخاری با قرآن!!.
قلبی كه از نور خدا مملو شده است گناه و معصیت نمی‌تواند دروازه‌های آن را فتح كند.
بدین جهت است كه در می‌یابیم چرا امام بخاری نسبت به ادای تهجد و نماز در وقت سحر خیلی مشتاق بود و در شب سیزده ركعت نماز بجای می‌آورد همان طور كه پیامبرص می‌داد هر سه شبانه روز یك بار قرآن را ختم می‌كرد.
***
سخاوت امام بخاری
از خصوصیات اخلاقی دیگر امام بخاری این است كه اكثر در آمد محصولش و آنچه را كه از فواید محصول اموال مضاربه بدست می‌آمد صدقه می‌داد . و اگر انسانی را می‌دید كه از نظر اقتصادی در تنگناست و روزگارش بر وفق مرادش نیست برای كمك او می‌شتافت و در این كار به پیامبرص اقتدا می‌كرد.
از احادیث پیامبرص كه آنها را تدوین كرده بود به خوبی یاد گرفته بود كه صدقه قبل از اینكه بدست فقیر برسد به دست خدا می‌رسد از نیكوترین چیزهایی كه داشت صدقه می‌داد.
و به راستی هر آنچه در نزدش بود نیكو بود در هنگام صدقه دادن هرگز در این اندیشه نبود كه روز بعد برای گذراندن زندگی درهم و دیناری باقی مانده است یا نه، یك مرتبه اتفاق افتاد كه دارایی‌اش تمام شده بود و لباسش كهنه و ژنده گشت چند روزی در عراق از دیدار با مردم خودداری نمود و دوستانش گمان بردند كه او بیمار است و علت بیرون نیامدنش بیماری است.
به منزلش جهت دیدار و عیادت رفتند . او را نیمه عریان با لباس كهنه بافتند به سرعت برای او لباسی نو تهیه كردند و عیادت كنندگان از حالت و وضع امام بخاری افسوس خوردند و شگفت زده شدند، زیرا كه آنان از محصول تجاری و میزان درآمد او با خبر بودند.
***

مجاهدت امام بخاری
روزهای زندگی امام بخاری سپری می‌شود و روزگار، او را در نیكی و خوبی اسوه و الگو می‌گرداند عالم و فقیه، حافظ و محدثی بلند مرتبه می‌شود.
در تیراندازی، اسب سواری در حمل سلاح و چگونگی استفاده از آن با جوانان مسابقه می‌دهد.
امام بخاری این جوانی كه شبش در عبادت به خدا سپری می‌شود و در تحصیل علم و تدوین حدیث از خود بردباری نشان می‌دهد و در این راه از لحاظ جسمی ضعیف شده است خود را برای معارك و جنگ‌هایی كه دشمنان اسلام آتش آن را برافروخته اند آماده می‌كند.
همان طوری كه در دانش و آگاهی نابغه‌ای بزرگ بود در تیراندازی و نشانه گیری هم نبوغ سرشاری داشت و تیرش خیلی كم به خطا می‌رفت.
محمد بن ابی حاتم از مهارت امام بخاری در تیراندازی حكایت می‌كند و می‌گوید: «روزی برای تیراندازی با امام بخاری در شهر فریر سوار بر اسب شدیم. . و از دری كه به سوی چشمه منتهی می‌شد بیرون آمدیم و شروع به تیراندازی كردیم. . تیر ابوعبدالله به پایه پل چوبی روی رودخانه اصابت كرد و پایه شكست. وقتی كه ابوعبدالله آن را دید از اسبش پیاده شد و تیر را از آن خارج كرد و به ما گفت كه برگردید».
با او به منزل برگشتیم و به من گفت:
«ای ابو جعفر من نیازی به تو دارم آن را برآورده می‌كنی؟».
گفتم: اطاعت از دستورات تو واجب است.
وی در حالی كه نفس راحتی می‌كشید گفت: «نیازی مهم است».
سپس نگاهی به كسانی كه با ما بودند كرد و كفت: «با ابوجعفر همراه شوید او را به كاری كه به او گفته‌‌ام یاری كنید».
گفتم: و آن چه كاری است؟
گفت: «آیا انجام آن را تضمین می‌كنی؟».
گفتم: بله بر سر و چشم.
گفت: «شایسته است كه به نزد صاحب پل رفته و او را از جریان مطلع كنی و به او بگویی یا به ما اجازه دهد پایه پل را بازسازی كنیم. یا بهای خسارت آن را بپردازیم، یا راه حل دیگری پیشنهاد دهد». به نزد صاحب پل چوبی كه نامش حمید بن اخضر فریری بود رفتم و پیام امام بخاری را به او ابلاغ كردم حمید گفت: «سلام مرا به ابو عبدالله برسان و به او بگو آنچه انجام داده‌ای حلالت باد و تمام داراییم فدایت باد».
به نزد امام بخاری بازگشتم و این پیام را به او رساندم چهره نورانیش شكفته شد و اظهار خوشحالی كرد در آن روز 500 حدیث بر غربا خواند و 300 درهم صدقه داد.
امام از این كار دو هدف را دنبال می‌كرد:
1- اینكه به جوانان فنون جنگ را بیاموزد تا در موقع لزوم بتوانند از دین و وطن خویش دفاع كنند.
2- چیزی را كه از بین برده است با پرداخت خسارت جبران كند، حتی اگر آن چیز در راه مصالح عمومی از بین رود.
امام بخاری دو امر اساسی اسلامی را، در مقابل جوانان قرار داد و خود شروع به تطبیق آنها نمود و این گونه عالم و دانشمند سخنش با عملش برابری می‌كند و كردارش از عقیده و ایمانش نشات می‌گیرد.
***
امام بخاری به جوانان آموزش می‌دهد.
امام بخاری می‌كوشید تا صحنه اعمالش پاك و سفید باشد. بدین علت بر نفس خود، نگهبانی از وجدانش قرار داد.
اطراف قلبش را حصاری از خشیت و ترس الهی قرار داد تا شیطان به آن رخنه و نفوذ نكند. با مال و منال دنیوی و زر و زیور آن با اعراض و روی گردانی برخورد كرد این در حالی بود كه با ثروتی كه داشت می‌توانست هر گونه كه دلش می‌خواست از مواهب دنیوی بهره بگیرد. با وجدان پاكش با صالحی آنانی كه شبهایشان را در سجده و قیام سپری می‌كنند زندگی كرد او بر سفره‌های علم زندگی كرد تا بهترینها را به دلدادگان و شیفتگان معرفت تقدیم كند.
در نزد تمامی شیوخ روزگارش نشست و از آنان حدیث روایت كرد. آنچه كه از احادیث در نزدش بود به آنان ارائه كرد.
از سلاطین كناره گیری می‌كرد تا بدان چه كه خداوند به او از سلطان علم موهبت كرده بود بهره جوید.
روزی به ابو معشر ضریر گفت: «ای ابو معشر حلالم كن».
گفت: «از چه چیزی‌ای ابو عبدالله».
گفت: «روزی حدیثی روایت كردم در آن حال نگاهم به شما بود و تو از آن تعجب كرده بودی و دست و سرت را تكان می‌دادی و من لبخند زدم».
ابو معشر گفت: «حلالت باد، خدایت بیامرزد ای ابو عبدالله».
تا این اندازه امام بخاری لحظه‌های عمر خود را محاسبه می‌كرد حتی از یك لبخند و از حركت یك سر، و آیا به راستی ضمیر بیدارتری از ضمیر امام وجود دارد؟
آیا روش بهتری برای مبارزه با نفس وجود دارد؟
آیا درس مهمتری از این برای تربیت جوانان و پیران وجود دارد؟
امام بخاری روش پیامبرص را ترسیم كرد و بر آثار روشن و رفتار نیك و سلوك والایش حركت می‌نمود.
رسولص خطاكار را توجیه می‌كرد و او را ارشاد می‌نمود بدون آنكه نام او را افشا كند تا مردم خطاكار را محكوم نكنند.
وقتی كه انسانی را می‌دید كه از مبادی اسلام خارج شده است می‌فرمود: (ما بال اقوام. .) «مردم را چه شده است».
بدین ترتیب پیامبرص چارچوب اخلاقی را كه مسلمان بدان عمل كند، ترسیم و اسلوب توجیه و تهذیب را مشخص فرمودند.
***
دانش آموز مدرسه حدیث
امام بخاری در مدرسه حدیث نبوی كه بالاترین و مهمترین مدرسه بعد از قرآن كریم است مشغول به تحصیل بود. او تعالیم رسول اللهص را مجسم و در ذهن خود مرور و تا حد استطاعت در چارچوب آن حركت می‌كرد و با تمام وجود احساس سعادت و خوشبختی می‌كرد، چرا كه او دانش آموز ممتازی در مدرسه حدیث بود و تمامی امتحانات را با موفقیت و با بهترین درجات پشت سر گذاشت.
چرا؟
برای اینكه او احادیث نبوی را نصب عین خود قرار داده و آن را مقیاسی برای اعمال و رفتارش بشمار می‌آورد یك مرتبه در مسجد شهر فریر نشسته بود از ریش مردی تكه خاری بر سطح مسجد افتاد.
امام بخاری آن را برداشت و در جیبش گذاشت و بعد آن را بیرون مسجد انداخت، بدون اینكه از خود آن مرد بخواهد آن را بیرون بیاندازد و او را سرزنش كند.
او دارای ادب و اخلاقی بود كه جز فردی كه در مدرسه حدیث تربیت یافته باشد نمی‌تواند آن را دارا باشد، بلكه به این بسنده كرد كه اهمیت نظافت خانه‌های خدا را یادآور شده و فرصتی مهیا شد كه تعدادی از احادیث وارده در این مورد را بیان كند.
و به همه آنها آموزش داد كه چگونه ادب مسجد را رعایت كنند. و دانش آموز مدرسه حدیث در كنار صدها صفت شایسته‌ای كه داشت، سه خصوصیت بسیار مهم كه معاصرینش آن را یافته بودند، نیز دارا بود:
- كم گفتن.
- طمع نداشتن به دارایی مردم.
- دخالت نكردن خود سرانه در امور مردم.
او همیشه در ارتباط با خالق خود بود و قلبش جایی برای دیگران نداشت.
او دائماً در تحصیل علم بود و وقتی برای كارهای دیگر نداشت.
حتی زمین كشاورزی خود را سالیانه به مبلغ هفتصد درهم اجاره می‌داد و یكصد درهم آن را در مقابل كمی خیار از مستاجر نمی‌گرفت.
زیرا او خیار را دوست داشت و آن را بر هندوانه ترجیح می‌داد.
تا این حد با مستاجر خود بخوبی رفتار می‌كرد.
و یك هفتم مبلغ اجاره را در مقابل خیار ترك می‌كرد.
امام بخاری سیر و پیاز و گوشت پرندگان را كه بوی خوبی نداشتند نمی‌خورد.
زیرا او همیشه احساس می‌كرد كه در محضر پیامبرص می‌باشد كسی كه با پیامبرص می‌نشیند، باید دهان و نفسش خوشبو باشد.
***
نیشابور از امام بخاری استقبال می‌كند.
حال روزگار امام بخاری را بر دوشش سوار نموده است و در علو و مجد او را یاری می‌كند ولی بادهای حسد و كینه در صحرای نفوس لحظه مناسب را برای حركت و وزیدن انتظار می‌كشیدند و حوادث از این سو و آن سو امام بزرگوار را در محاصره گرفته و در جاهایی كه او مطلع نبود كمین زده بودند.
در خواب آتشی را دید كه روشن شده شپش خاموش گردید، بدون آنكه كسی از آن استفاده كند. . فكرش را شك و تردید مغشوش ساخت. كه عده‌ای هنوز وجود دارند برای او توطئه چینی می‌كنند.
ولی او دلیلی برای كوبیدن كسانی كه در خفا برای او توطئه می‌چیدند نداشت. او با شیوخ بغداد و سمرقند وارد معركه‌ها و مناقشات علمی گردید و بر آنان برتری یافت و آنان هم به فضل و برتری او اعتراف كردند.
پس در طول زندگی منتظر چه چیزی است؟ و آن راهی است كه مملو از مشكلات و مصائب و گرفتاری‌ها است. اینك او به دعوت اهل نیشابور عازم آنجاست؟
نیشابور قلعه امن او به حساب می‌آید. در نوجوانی نزد امام بزرگوار نیشابور، امام محمد بن یحیی ذهلی به فراگیری دانش مشغول بود. و به او حسن اعتماد داشت و از او به بزرگی و نیكویی یاد می‌كرد.
همین طور نزد شیوخ دیگری نیز به فراگیری دانش پرداخته بود و ارتباط بین آنان از روی معرفت و دانش نشات می‌گرفت. از سوی دیگر در نیشابور حفاظ و ائمه بزرگوار بودند كه قدرت و منزلت و جایگاه والای او را می‌شناختند.
از آنان امام مسلم حجاج را می‌توان نام برد. كه ذكر نام او بعد از اسم امام بخاری می‌آید. آن دو امام بزرگوار در روایت بسیاری از احادیث پیامبرص اتفاق نظر دارند و این جمله برای دانش پژوهان مالوف و آشناست كه بگویند «رواه البخاری و مسلم» احمد بن سلمه نیز در آنجا بود كه امام بخاری حاضر بود، جانش را برای او فدا كند و با تمام وجود از او دفاع نماید.
علاوه بر آن اهل نیشابور در وجود امام بخاری انعكاس عصر نبوت را می‌دیدند. او امامی است كه در فكر هم چشمی با دیگران نیست. و فقیه‌ای است كه قصد رقابت با دیگران را ندارد. و حافظی است كه مناقشه و غلبه بر دیگران هدف او نیست. و محدثی است كه در روایت حدیث دیگران را ملول و خسته نمی‌كند.
قدم مبارك وی به نیشابور، بعد از تالیف كتاب «الجامع الصحیح» و بقیه آثارش كه دنیا را به لرزه در آورده بود، صورت گرفت و برای این شهر كه در گهواره فقه و حدیث رشد یافته بود، تولد جدیدی محسوب می‌شد.
نیشابوریان امام بخاری را در حالی مشاهده كردند كه در سنین جوانی كلیدهای نبوغ را در دست دارد. هجرت امام بخاری به شهر نیشابور در سال دویست و پنجاه هجری انجام گرفت.
حب و دوستی، تقدیر و احترام و تكریم و بزرگواری، سرا پای كاروان امام بخاری را احاطه كرده بود و شهر دوست داشتنی، بازوهای خود را برای به آغوش كشیدن او باز نموده بود.
و این اولین استقبال با شكوه از امام بخاری نبود، بلكه قبل از آن شهرهای بصره، بغداد، كوفه و . از او چنین استقبال‌هایی انجام داده بودند.
جایگاه علمی كه امام بخاری از آن برخوردار بود. به او منزلتی بالاتر از منزلت پادشاهان و سلاطین داده بود. و امامان بزرگوار محمد بن یحیی ذهلی و مسلم بن حجاج در صف اول استقبال كنندگان بودند. و هنگام رسیدن امام بخاری بر او درهم و دینار و شیرینی و نقل و نبات نثار می‌كردند و آن روز با شكوه و به یاد ماندنی را تاریخ نیشابور فراموش نمی‌كند. . تمامی این امور اتفاق افتاد. و امام بخاری در تواضع، و وقارش سپاس خداوند را بجای آورد. و با او راز و نیاز می‌كرد: بار الها، تو به خوبی می‌دانی كه من برای رسیدن به پست و مقام به نیشابور نمی‌روم. نه به منظور تكبر و فخر فروشی بر دیگران. بلكه تصمیم گرفته‌‌ام كه به موطن خود به علت بیهوده گویی مخالفین مراجعت كنم. و امام بخاری می‌دانست كه استقبال و خوش آمد گویی مردم نسبت به او جز خوش آمد گویی و احترام به حدیث پیامبرص نیست. كسی كه احترام حدیث پیامبرص را رعایت می‌كند قله‌های رفیع ایمان را فتح كرده است. چرا كه از علامات و نشانه‌های ایمان راستین، دوستی پیامبرص است.
***
بادهای فتنه
قبل از اینكه مردم از مراسم استقبال امام بخاری متفرق شوند. امام محمد بن یحیی ذهلی از آنان خواست كه در مجلس - به تعبیر خودش - این مرد صالح شركت كنند.
مردم احتیاجی به بیان این سخن از امام محمد بن یحیی نداشتند زیرا آنان مانند زمین خشك كه انتظار بهار را می‌كشد، منتظر برگزاری مجالس امام بخاری بودند.
بعد از اینكه امام بخاری مجالس حدیث خود را برگزار كرد. تمامی مردم برای استماع حدیث از او، مجلس محمد بن یحیی را ترك كردند. پس از آن بدبختی‌ها و مصیبتها یكی بعد از دیگری شروع شد.
امام محمد بن یحیی ذهلی مجلس حدیث خود را در مسجد جامع نیشابور برگزار كرد. جز اندك معدودی از عامه‌ی مردم در آن شركت نكردند. و او از روی گردانی مردم از مجلسش آزرده و پریشان شد.
متوجه شد كه مردم به مجالس امام بخاری بیشتر رفت و آمد می‌كنند و در حالی كه عصبانی بود، حسد تمامی وجود او را فرا گرفت.
امام بخاری دانش آموز اوست، پس مردم چگونه مجالس دانش آموز را بر استاد ترجیح می‌دهند؟
كوشش بسیار نمود تا شیطان را از خود دور كند ولی نتوانست، و موفق نشد.
و امام بخاری از اینكه مردم به او روی آورده بودند و از مجلس استادش روی گردان شده بودند، مقصر نبود. بدون شك آنان چیزی را در امام بخاری یافته بودند كه در وجود استاد یافت نمی‌شد. بدین علت او را ترجیح دادند. از اینجا بود كه طوفان فتنه به سوی امام بخاری شروع به وزیدن كرد. در حالی كه شهرت، مجد و عظمت و تالیفات و مصنفات او كه درباره‌ی حدیث و سخن ائمه و فقها بود در خاور و باختر پیچیده بود. امام محمد بن یحیی شخصاً فضل و برتری و مكانت امام بخاری را درك می‌كرد. و تا حد امكان به او احترام می‌گذاشت. ولی امام بخاری باعث شده بود كه جایگاه علمی او از بین برود. و شكوه و شوكتش كم كم در نزد مردم كم شود.
به نظر خود این گونه احساس می‌كرد كه مرتبه و جایگاه او به عنوان امام خراسان به خطر افتاده است و امكان بازگشت این مقام به خودی خود در خانه نشستن امكان نداشت و طبعاً انتظار خانه نشینی را هم در ذهن نمی‌پرورانید.
بلكه در مقابل آن، به فكر بازگشت هیبت و جایگاهش بود و انصراف مردم از مجلس امام بخاری بدون شك كاری بس مشكل و سخت به حساب می‌آمد.
پس چه كار می‌بایست انجام می‌داد تا مردم از امام بخاری روی گردان شوند؟
در این باره بسیار اندیشید. او اطرافیانی داشت كه بر امام بخاری نسب به موهبت‌هایی كه خداوند به او عنایت فرموده بود، رشك می‌بردند. در نتیجه شروع به نقشه كشی و توطئه چینی و برنامه ریزی علیه امام بخاری نمودند. كه بر اثر آن، مردم در امور دین به امام بخاری توجه نكنند و مراجعه ننمایند.
امام محمد بن یحیی توسط اطرافیانش وسوسه شد تا به یك نفر ماموریت دهد تا توطئه چینی كند و در مجلس درس و وعظ امام آشوب و فتنه بر پا كند. تا او را به چیزهایی متهم كند كه او از آنها پاك و مبرا است.
ولی امام بخاری را به چیزی متهم كنند. در حالی كه او بر قله‌های رفیع علم و دانش آگاهی و رای و اندیشه و اخلاق نیكو تكیه زده بود.
چه كسی را توان مقابله و برخورد با امام بخاری است؟ و چه كسی می‌تواند با این نابغه بی‌نظیر مناقشه كند؟ مخالفان نظریه‌ی مخلوق بودن قرآن (كلام خدا) را مطرح كردند!!.
این نظریه‌ای است كه محمد بن یحیی، همچنین شخص امام بخاری آن را رد كرده بودند و قایل به آن را تكفیر می‌كردند.
ولی آنان بیان این نظریه را در مجلس امام بخاری به عنوان بابی برای ایجاد آشوب و فتنه پیشنهاد دادند. بعضی از افراد برای توطئه چینی و اجرای این پیشنهاد شوم انتخاب شدند.
***
توطئه‌ها شروع می‌شود.
محمد بن یحیی نفس راحتی كشید و فكر می‌كرد كه امام بخاری را در مقابل اهل نیشابور در تنگنا و وضعیتی بحرانی، قرار خواهد داد.
بادهای فتنه‌ای كه از حسد و عداوت سرچشمه می‌گرفت بعد از دیگری بر سر امام بخاری شروع به وزیدن كرد. توطئه گران برای انجام توطئه به مجلس امام بخاری رفتند.
امام بخاری در مجلس با وقار و شكوه خاصی احادیث پیامبرص را بیان می‌فرمودند.
شخصی بدون اینكه اجازه بگیرد، به پا خواست و از امام بخاری پرسید:
- ای ابو عبدالله. «قرآن مخلوق است یا غیر مخلوق؟؟».
مجلس را سر و صدا و داد و فریاد فراگرفت و امام بخاری به سوال كننده نگاه می‌كرد و جوابی نداد. سپس آن شخص سوالش را تكرار نمود.
و امام بخاری در سكوت به او نگریست و پاسخ نمی‌داد.
آن مرد، سوال را برای بار سوم تكرار كرد. و امام بخاری مجدداً در سكوت به او نگریست و جوابی نمی‌داد.
امام بخاری متوجه شد كه توطئه‌ای علیه او چیده اند. اما این بار توطئه از نوع و رنگ دیگری بود وقتی كه سوال كننده برای جواب اصرار و پافشاری زیادی كرد، امام بخاری به او گفت:
- «قرآن كلام خدا و غیر مخلوق است، و افعال بندگان مخلوق به شمار می‌روند»
با وجودی كه امام بخاری پاسخی روشن به او داد و در آن رشك و شبهه و ابهام وجود نداشت، در مجلس فتنه و آشوبی بپا خواست.
مردی دیگری بلند شد و به امام بخاری گفت:
«یا از این سخنت بر می‌گردی و یا از مجلست متفرق می‌شویم».
او چه می‌خواست و مفهوم كلامش چه بود؟
مفهوم آن، این بود كه آنان از امام بخاری بخواهند تا سخنی كفر آمیز بگوید!!.
امام بخاری فرمودند: «من از سخن خود عدول نمی‌كنم و چیزی نمی‌گویم، مگر اینكه حجت و دلیلی قویتر بیان و ارائه كنید».
گفتند: «دلیلت چیست؟ می‌خواهیم سخنت را برای بار دوم تكرار كنی».
امام بخاری فرمودند: «افعال بندگان از قبیل حركات، صداها و نوشتن مخلوق است».
اما قرآنی را كه مردم بر زبان می‌خوانند، و در اوراق می‌نویسند و در قلوب حفظ می‌كنند، كلام خدا و غیر مخلوق است خداوند می‌فرماید: ﴿بَلۡ هُوَ ءَايَٰتُۢ بَيِّنَٰتٞ فِي صُدُورِ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ﴾ [العنکبوت: 49]. «بلكه این قرآن آیات روشن الهی است در لوح سینه، آنان كه از خدا نور علم و دانش یافتند». در اینجا بعضی از حاضرین از امام بخاری پرسیدند: آیا كسی كه بگوید قرآن مخلوق است كافر محسوب می‌شود؟
امام بخاری بدون هر گونه تردیدی فرمودند:
«بله، كافر محسوب می‌شود».
بار دیگر در مجلس سر و صدا به پا خاست و امام بخاری یك بار دیگر بر توطئه گران و فتنه جویان پیروز شد.
***

امام بخاری بدون خداحافظی شهر را ترك می‌كند.
پس از آن امام بخاری از منزلش بیرون نمی‌آمد و مجلس املاء حدیث برگزار نمی‌كرد و كسی جز امام مسلم بن حجاج و احمد بن سلمه به ملاقاتش نمی‌رفتند.
با خود تصمیم گرفت نیشابور را ترك كند و تصنیفاتش را با خود ببرد. نور ایمان را با تمام وجود احساس می‌كرد و به توانایی و صبر عنایت می‌نمود.
و بر هیچ چیزی جز توطئه اهل علم و دانش افسوس نمی‌خورد در حالی كه در مقابل استادش امام یحیی با ادب و فروتنی و تواضع رفتار می‌نمود.
به كسانی كه هنگام نماز به آنان برخورد می‌كرد می‌فرمود:
«هر كس گمان می‌كند من گفته‌‌ام «قرآن مخلوق است» او دروغگو است. من هرگز چنین نگفته‌‌ام «افعال بندگان مخلوق هستند».
امام بخاری از تهمت‌ها و افتراء‌هایی كه به او نسبت می‌دادند پاك و مبرا بود. ولی چه كار می‌توانست انجام دهد و شیوخ نیشابور با زبانهای تند و تیز نسبت به او بد دهنی و ناسزاگویی می‌كردند.
و دروغگویان با بهتان و افتراء قصد بدنام كردن او را داشتند و به او چیزهایی نسبت می‌دادند كه نگفته بود و آتش فتنه شعله و زبانه می‌كشید.
و دوستان و یارانش نتوانستند آتش فتنه را خاموش سازند.
و هر روزی كه می‌گذشت. این اوهام به صورتی مجسم می‌گردید. تا جایی كه در نیشابور برای امام بخاری مقام و اعتباری باقی نماند.
علیرغم سختی و سنگینی این محنت و مصیبت ناشی از حسد بد خواهان، شخصیت امام بخاری از ثبات و استواری برخوردار بود و تزلزل به آن راه نیافته و ذره‌ای هم تكان نخورد.
در شبی كه می‌خواست نیشابور را ترك كند، احمد بن سلمه به تنهایی به دیدارش آمد و امام بخاری در تاریكی شب به سوی بخارا، زادگاهش به حركت در آمد و در آن لحظات به احمد بن سلمه، در حالی كه او را در آغوش گرفته بود فرمود:
«ای احمد – این مرد (یعنی – محمد بن یحیی) به خیر و بركتی كه خداوند به من عنایت فرموده بود حسد ورزید. دانش موهبتی است كه خداوند به هر كس بخواهد اعطاء می‌كند. اما مسئله مخلوق بودن قرآن كه امام احمد بن حنبل/ در آن راه، به دلیل رد آن متحمل سختیها و مشقات بسیار گردید تا جایی كه به مسن بودنش هم رحم نكردند، و او را تازیانه زدند. من با معتزله در این امور مخالفت می‌كنم. و هنوز می‌گویم و تكرار می‌كنم كسی كه اقرار كند قرآن مخلوق است، كافر محسوب می‌شود.
سپس به سوی بخارا حركت كرد و این آخرین مسافرت و هجرت او بود.
***

«امام بخاری نعمت‌های خداوندی را یادآور می‌شود».
امام بخاری در طول مسیر توطئه‌هایی را كه برای او چیده بودند و همچنین روی آوردن مردم به او و گرد آمدن آنان در حلقه‌های درسش را یادآور می‌شد.
در حالی كه او مقام و سلطه‌ای نداشت. و تمامی این عزت و احترام را در نعمت‌هایی كه خداوند به او عنایت فرموده بود و می‌دانست كه به بسیاری از بندگانش اعطا نفرموده بود.
خداوند بینایی‌اش را به او باز گردانید. اگر چنانچه نابینا می‌ماند نمی‌توانست تمامی دنیا را زیر پا بگذارند. و به این درجه از علم و دانش برسد. و خداوند قویترین حافظه‌ای را به او عطا فرموده بود.  او متون و اسانیدی را حفظ داشت كه حافظه هزاران نفر از حفظ آن عاجز است.
خداوند به او توانایی و قدرت تدوین و تصنیف را موهبت فرموده بود. هرگز روزی احساس خستگی و كسالت نمی‌كرد. و هیچ چیز او را از كتابت و املا باز نمی‌داشت.
شیوایی و فصاحت كلامی كه خداوند به او موهبت فرموده بود باعث گردید كه طلاب علم و راغبین تفقه در دین به مجالس او روی بیاورند.
او دارای صفات و خصوصیات اخلاقی بسیار بالایی بود. و نمونه بسیار متعالی یك مسلمان واقعی، در رفتار و كردارش بود.
خداوند در سنین كودكی به او رشد و كمال موهبت فرموده بود و بر اثر آن توانست اعتماد شیوخ را نسبت به خود جلب كند.
تمامی این مواهب الهی در ذهنش همچون ستارگان منظومه شمسی در حركت بودند.
او سرش را به نشانه شكر گزاری خداوند، بر مركبش پایین می‌گرفت و تمامی آن را موهبت الهی می‌دانست. كه خداوند سایه عنایتش را بر او گسترده بود و شب و روز زندگیش را با عطر هدایت معجون ساخته بود.
نه گمراه شد و نه فریب خورد و نه مانند بسیاری از جوانان از راه راست منحرف گردید. هر لحظه‌ای از عمرش لبریز از تقوی و مملو از پرهیزگاری و در آمیخته با نیكی و خیر بود.
برای او ناراحتی و عصبانیت مردم مهم نبود. هنگامی كه خداوند از او راضی باشد برایش روی گردانی مردم اهمیتی نداشت. دست قدرت الهی است كه زخمهایش را پانسمان می‌كند و دردهایش را التیام می‌بخشد و برای او مهم نیست كه شب بخوابد و در جیبش درهم و دیناری نباشد. هنگامی كه طاعت خداوندی در صحیفه اعمالش وجود دارد. برای او مهم نیست كه سخن چینان و دروغ پردازان چه می‌گویند، در حالی كه صحیفه‌ی اعمالش پاك و مورد قبول درگاه الهی است.
در حالی از نیشابور بیرون می‌آید كه نیزه‌های حسد به سوی او نشانه رفته است. و خداوند او را تنها نمی‌گذارد.
امام بخاری در آن حالات روحانی و معنوی بسیار متعالی به سبب خشنودی و وقار و آرامشی كه داشت، خود را شناگری در دریای نورانی محبت خدا و رسولش تصور می‌كرد.
***
بخارا از فرزندش استقبالی می‌كند ولی.
گویا امام بخاری نمی‌دانست كه سفرش به بخارا آخرین مهاجرت و سفر او در دنیا باشد.
او بعد از مدت كوتاهی سفر ابدیش را در عالم صدیقین و ابرار شروع می‌كند.
امام بخاری به سوی زادگاهش حركت كرد در حالی كه اخبار سفرش از قبل در بخارا منتشر شده بود. او در سفرش احساس تنهایی و وحشت نمی‌كرد. زیرا كه او در انس و دوستی خدا بود. او با سفر خو گرفته و سختی‌ها و مشكلات را تمرین كرده بود. و سفر و مهاجرت بر او آسان بود. رفیقان سفرش قرآن و حدیث بودند.
مردم شهر بخارا از خبر آمدن امام بخاری مطلع گشتند و در جشنی بزرگ كه دوستی و محبت بر آن سایه افكنده بود، بیرون آمدند و در مقدم پیشوا كنندگان، خالد بن احمد، امیر بخارا قرار داشت.
مردم با مشاهده چهره نورانی امام بخاری شروع به تكبیر گفتن نمودند و درهم و دینار و شیرینی بر رسم آن روزگار، نثار كردند.
امام بخاری به شهر نیكو كه ثمره‌ای نیكو تقدیم نموده بود، داخل شد. و شروع به انعقاد مجالس علمی نمود. و مشكلات دینی مسلمانان را حل می‌نمود.
و امیر بخارا از امام بخاری خواست كه مجالس درس خصوصی برای فرزندانش برگزار كند كه سایرین اجازه‌ی شركت در آنها را نداشته باشند. یعنی اینكه محمد بن اسماعیل مدتی از مسلمانان كناره‌گیری كند.
او در طول زندگیش مجلس خاصی برای والیان و فرمانروایان برگزار نكرده بود و با این قبیل امور آشنایی نداشت و اینكه انسانی را بر انسان دیگر ترجیح دهد و هنگامی كه شخصی از اطرافیان امیر بخارا در نزدش آمد و از او خواست به قصر برود تا بر فرزندان امیر كتاب «الجامع الصحیح» و سایر مصنفاتش را بخواند. حیرت و تعجب سرا پای وجودش را فراگرفت.
و در هیبت و غرور علمای و دانشمندان گفت:
«من علم و دانش را ذلیل نمی‌كنم و آن را به دروازه‌های مردم نمی‌برم، به امیر بگو اگر چنانچه چیزی می‌خواهد در مسجدم حضور یابد. یا به منزلم و اگر این كار را نمی‌پسندد، او سلطان است و قدرت دارد و می‌تواند مرا از عقد مجلس علم باز دارد، تا اینكه من در نزد پروردگارم، روز قیامت عذر داشته باشم و من علم و دانش را پنهان نمی‌كنم».
فرستاده امیر بازگشت در حالی كه از شگفتی دست در دست می‌مالید.
امام بخاری موقعیت را درك و علناً اعلام كرد كه علم و دانش را به درهای مردم نمی‌برد و كسی كه در طلب علم و دانش است در هر موقعیت و مقام و مرتبه‌ای كه باشد، باید به سویش برود.
همان طوری كه برای امام بخاری غیر منتظره بود كه امیر بخارا از او بخواهد در قصر حضور یابد و برای فرزندانش مجلس درس خصوصی برگزار كند. برای امر بخارا نیز غیر منتظره بود كه امام بخاری در خواستش را رد كند و او آن را از كسی متوقع نبود و این امر غیر منتظره اثر سوء برای هر یك از آنان داشت و امام بخاری توقع داشت كه چیزی اتفاق بیفتد و گمانش تحقق یافت.
***
امام بخاری ذلت علم را نپذیرفت.
توطئه نیشابور با وجود مهاجرت امام بخاری از آن شهر همچنان شعله ور بود و امام محمد بن یحیی ذهلی اخبار امام بخاری را پیگیری می‌كرد و حركات او را لحظه به لحظه در كنترل داشت و برای او گزارش می‌شد.
امام بخاری گمان می‌كرد كه با بیرون آمدن از نیشابور، فتنه خاموش شده است ولی حادثه‌ای غیر منتظره در راه وجود داشت.
محمد بن یحیی نامه‌ای به امیر بخارا نوشت او را به تبعید امام بخاری تشویق كرد. تا فتنه سخن «خلق قرآن» در اهل بخارا منتشر نگردد و امیر بخارا نمی‌دانست كه امام بخاری كسی را كه معتقد به خلق قرآن باشد، كافر می‌داند.
ولی او نامه را سلاحی برای بدنام كردن و كوبیدن امام بخاری بكار برد. نه اینكه او معتقد به راستی كلام محمد بن یحیی باشد. فقط بدین جهت كه امام بخاری درخواستش را رد كرده است. تا در قصر حضور یابد و به فرزندانش درس خصوصی بدهد.
امیر یكی از نزدیكانش را بنام «حریث بن ورقاء» فرا خواند، و او را از نامه مطلع كرد و از او خواست مضمون نامه را بین مردم منتشر سازد، تا مقدمه‌ای برای بیرون راندن و اذیت و آزار امام بخاری باشد. تا اهل بخارا برای او بهانه و عذری در هنگام اذیت و آزار و بیرون راندن امام بخاری داشته باشند.
حریث از كسانی بود كه زبانش با دروغ در آمیخته بود و بسیاری از دروغها و تهمتها را به آن افزود. تا اینكه بخارا از دروغ و تهمت و بهتان نسبت به امام بخاری پر شد.
برای بار دیگر امام بخاری در محاصره دروغ و افتراء و كذب دروغگویان در شهرش بخارا قرار گرفت. او دچار افرادی گردیده بود كه در مقابل علم و علمای، تقوی الهی نداشتند.
با وجود انتشار فتنه بر زبانها امام بخاری از رفتن به نزد امیر و توضیح و تشریح امر خودداری فرمود و ترجیح داد، سكوت كند.
***

 

امام بخاری شب عید به شهادت می‌رسد.
همان طوری كه امام بخاری از نیشابور در تاریكی شب بیرون آمد، از بخارا نیز در تاریكی شب بیرون آمد بدون آنكه كسی متوجه شود به سوی روستای خرتنك كه در نزدیكی سمرقند قرار داشت، حركت كرد. و به نزد، یكی از نزدیكانش در آن روستا رحل اقامت افكند. در تاریكی شب به نماز خواندن می‌پرداخت و با پروردگار راز و نیاز می‌كرد، فرمود: «اللهم انه قد ضاقت علی الأرض بما رحبت، فاقبضنی الیك».
«بار الها، زمین با تمامی گشادی و فراخی بر من تنگ شده است پس مرا به سوی خود فرا خوان».
امام مریض شد، و مرض به اوج رسید، و وصیت فرمودند: «بعد از وفاتش در سه تكه پارچه سفید، كه قمیص و عمامه ندارند، كفن شود».
شبی پیكی از سمرقند به نزدش آمد و او را به انعقاد مجلس حدیث دعوت كرد و امام بخاری با وجود بیماری، و پیری و كسالت بپا خاست. كفشهایش را پوشید، و عمامه‌اش را بر سر گذاشت و آماده حركت گردید. ولی بعد از اینكه چند قدم برداشت و احساس عجز و ناتوانی نمود فرمود:
«مرا به حال خود واگذارید، و روحش را تسلیم پروردگار نمود».
و آن شب عید فطر سال دویست و پنجاه و شش هجری شب شنبه بود. و در روز عید فطر امام بخاری در روستای «خرتنك» سیزده روز مانده به سن شصت و دو سالگی‌اش به خاك سپرده شد.
وقتی كه در خاك دفن شد، از قبرش بوی خوشی، معطرتر از مشك به مشام رسید. و مشاهده شد كه پرندگانی سفید بر بالای قبرش به پرواز در آمدند كه باعث شگفتی مردم شد و جایگاه والای امام بخاری برای حاسدین مشخص گردید و برخی از آنان بر مزارش رفتند و اظهار توبه و ندامت و پشیمانی كردند. اما كسانی كه سبب تبعید و اذیت و آزارش گردیدند، خداوند آنان را برای كسانی عبرت می‌گیرند، مورد عبرت قرار داد. خالد بن احمد - امیر بخارا - معزول شد و در بخارا سوار بر خری گردانیده شد و به بدترین عاقبت گرفتار شد.
حریث بن ابی ورقاء نیز در اهل و خانواده‌اش مورد اذیت قرار گرفت و بلایا و مصائب زیادی به او رسید.
اما نام و یاد امام بخاری بر زبان هر مسلمانی جاری است و سیره و زندگیش با صدق، امانت، تقوی و پرهیزگاری در هم آمیخته بود و در وجدان اعصار و روزگاران زنده و جاودان است.
***
تالیفات امام بخاری
بعد از انتهای این مرحله‌ی از سفر با امام بخاری شایسته است. تا تالیفاتش را معرفی كنیم زیرا تعداد بسیار زیادی از مردم از تالیفاتش فقط «الجامع الصحیح» را می‌شناسند.
تالیفات امام بخاری به ترتیب ذیل هستند:
- الجامع الصحیح
- الأدب الـمفرد
- رفع الیدین في الصلاة
- برالوالدین
- التاریخ الصغیر
- خلق أفعال العباد
- كتاب الضعفاء الكبیر
- الجامع الكبیر
- الـمسند الكبیر
- التفسیر الكبیر
- كتاب الاشربة
- كتاب الهبة
- كتاب أسامی الصحابة
- كتاب الوحدان (كسانی كه بیش از یك حدیث ندارند).
- كتاب الـمبسوط
- كتاب العلل
- كتاب الكنی
- كتاب الفوائد
- كتاب سنن الفقهاء
- كتاب الضعفاء الصغیر
- كتاب قضایا الصحابة والتابعین
تعدادی از این كتاب‌ها چاپ و تعدادی دیگر هنوز خطی و چاپ نشده اند.
آنچه كه از امام بخاری یاد می‌گیریم:
اینك كه امام بخاری را در سفر زندگیش از كودكی تا لحظه‌ای كه به سوی جهان آخرت رحلت كرد، همراهی نمودیم، بر ما لازم است كه بر مجلس سیرت زندگی نیكویش نشسته و از آن درس‌های عالی، اخلاق متعالی، و ارزش‌های بزرگ بیاموزیم. هیچ درس تربیتی وجود ندارد كه در تشكیل شخصیت مسلمانان نقش داشته باشد مگر اینكه آن را در رفتار و سیرت امام بخاری می‌یابیم. یا در تالیفاتش به آن دسترسی پیدا می‌كنیم كه در راس آنها كتاب «الجامع الصحیح» قرار دارد.
امام بخاری تنها علامه، فقیه، محدث، حجت، ثقه و حافظ نبود بلكه از روش پیامبرص در عبادت نیز پیروی كامل می‌نمود او روزه دار، قیام كننده، و قاری كتاب الله بود. هیچ شبی نماز تهجد او ترك نشد. و نماز صبح او در جماعت قضاء نگردید. اشتغال او به تدوین حدیث باعث می‌گردید كه خوابی منقطع داشته باشد. در یك شب چندین مرتبه چراغ را روشن و تعدادی از احادیث را مرور می‌كرد.
بنابراین او معلم است. هم در سلوك و رفتارش و هم در مجالس علمش، دانش آموز از او استقامت، تلاش و پایداری را می‌آموزد. امام بخاری سرا پا اراده آهنین و تصمیمی قاطع بود كه در طلب علم خستگی نداشت و هیچ چیز او را از طلب دانش باز نمی‌داشت. حتی در هنگام بیماری، آنچه را كه نوشته بود مرور می‌كرد. تمامی تالیفاتش را سه بار بازنویسی كرد. معلم از او اطلاعات زیاد، و حرص و اشتیاق به فراگیری، دانش و معرفت را می‌آموزد تا جایی كه شایسته است لقب آموزگار و معلم را به او اطلاق كنیم. او در حركتی دائم، در سرزمینها بود. تا آنچه كه در نزد شیوخ از علم و معرفت وجود دارد فراگیرد و تعداد مشایخ او بالغ بر هزار نفر بود و بهترینها را انتخاب می‌كرد و هر قطره‌ای از علم شناور آنها را در نهرها نوشید.
از امام بخاری آزادگی، ایستادگی و صبر جمیل بر مشكلات را می‌آموزیم بارها از سوی كسانی كه قصد رقابت و هم چشمی با او را داشتند مورد اذیت و آزار قرار گرفت آنها می‌خواستند او را در مقابل طلاب علم و شاگردانش در تنگنا قرار دهند.
اما ستیزه جویان از امام بخاری جز سماجت و گذشت، حلم و بردباری و چشم پوشی از حسد ندیدند و از امام بخاری می‌آموزیم كه ثروت و دارایی را در خدمت علم به كار گیریم نه علم را در خدمت مال و دارایی.
او با علم و دانشش كاسبی نكرد و آن را وسیله‌ای برای ارتزاق قرار نداد. بلكه از ثروتش كه از پدرش به ارث رسیده بود برای تحصیل علم و دانش استفاده كرد. تا جایی كه او بعضی اوقات گرسنه می‌ماند و از گیاهان سبز زمین می‌خورد و گاهی نیمه عریان بود و در منزلش می‌ماند چرا كه او لباسی نمی‌یافت تا بپوشد.
از امام بخاری احترام به حدیث نبوی را می‌آموزیم. او حدیثی را تدوین نمی‌كرد. مگر اینكه غسل می‌كرد وضو می‌گرفت و دو ركعت نماز بجای می‌آورد. گویا خود را برای نشستن در نزد پیامبرص آماده می‌كرد.
و از امام بخاری می‌آموزیم كه تذكر به اشتباه جزء اخلاق اسلامی است و سكوت بر اشتباه علمی - ولو گوینده آن هر كس كه باشد - شایسته نیست. زیرا هر انسانی از فراموشی و اشتباه مصون نیست. امام بخاری در كودكی به شیخ و استادش - داخلی - هنگامی كه در اسناد حدیث اشتباه كرد، تذكر داد و شیخ سخن دانش آموز را بعد از اینكه نوشته را نگاه كرد و صحت معلومات شاگرد روشن گردید، پذیرفت.
از امام بخاری می‌آموزیم كه صداقت و راستی را در هر كلمه‌ای كه می‌نویسم رعایت كنیم.
خصوصاً اگر چنانچه حدیث نبویص را تدوین كنیم تا به پیامبرص آنچه را كه از سخنانش نیست، نسبت ندهیم و گمراه شویم و دیگران را نیز گمراه كنیم. امام بخاری در این زمینه اسوه و الگو است. او ششصد هزار حدیث جمع، آوری كرد ولی از میان آنان هفت هزار و دویست و هفتاد و پنج حدیث را برگزید. او به كمیت نگاه نمی‌كرد بلكه كیفیت و چگونگی را مد نظر قرار می‌داد.
و از امام بخاری می‌آموزیم كه علم را با نزدیكی به صاحبان زر و زور خوار نشماریم و هیبت و وقار علم را حفظ كنیم.
و قدر و منزلت علمای و دانشمندان را رعایت نماییم. و مجالس علم را با جلال و هیبت و شكوه برگزار كنیم.
امام بخاری از مردم كناره گیری كرد از اينكه بر فرزندان امیر بخارا تالیفاتش را بخواند، و ترجیح داد تا در زادگاهش نماند، تا علم خوار و ذلیل نگردد. بخارا را ترك كرد در حالی كه سربلند و سرافراز بود.
از امام بخاری می‌آموزیم كه در تعریف و تمجید مردم با تواضع برخورد نماییم، نه با غرور.
به مرتبه‌ای از تقدیر و احترام ائمه و علماء و دانشمندان رسیده بود كه امام مسلم بن حجاج از او درخواست كرد كه بر قدم‌هایش بوسه زند، اما امام بخاری نپذیرفت. امام مسلم برای امام بخاری دعای موفقیت نمود كه در نتیجه آن چهره امام بخاری از شرم و حیا سرخ گردید.
از امام بخاری می‌آموزیم كه به فراگیری علم حریص باشیم نه به پست و مقام.
اگر چنانچه امام بخاری پست و مقامی می‌خواست حكام بالاترین پستها و مقامات را به او می‌دادند. ولی از پذیرفتن مقام سرباز می‌زد و از تقرب و نزدیكی به پادشاهان پرهیز می‌كرد.
بدون شك ما از سیره و زندگی امام بخاری تلاش، كوشش و صبر جمیل را می‌آموزیم و آنچه را كه باعث صعود ما در مدارج صدق و امانت و جستجو از حق و حقیقت است و به شاگردان و معلمین احترام متقابلی داشته باشیم. معلم نیاز شاگرد را برآورده سازد و شاگرد احترام استادش را بجای بیاورد و منزلت و قدر او را درك كند.
در اینجا قلم را در حالی كه اصلاً دلم نمی‌خواهد، كنار می‌گذاریم.
كلمه بخاری در وجود من دوست داشتنی است و آن كلمه‌ای است كه در تمامی اعصار و قرون از آن یاد می‌شود و نسلها به طنین آن گوش فرا می‌دهند.
 
پایان ترجمه
شهریور هفتاد و هشت مطابق جمادی الثانی هزار و چهارصد و بیست محمد صدیق دهواری/ سراوان، بلوچستان.
مختصری از تاریخ زندگی امام بخاری نوشته بر سنگ مرقد مطهر.
بسم الله الرحمن الرحیم
¬﴿كُلُّ نَفۡسٖ ذَآئِقَةُ ٱلۡمَوۡتِ﴾
«هر نفسی چشنده مرگ است».
این مرقد مطهر امام ابی عبدالله محمد بن اسماعیل بن ابراهیم بن مغیره بن بردزبه بخاری جعفی، حافظ حجت در علم حدیث مولف الجامع الصحیح ناصر احادیث مصطفوی و ناشر میراث محمدیص است.
او كه خداوند از او خشنود و راضی باد در شهر بخارا بعد از نماز جمعه سیزدهم شوال سال یكصد و نود و چهار هجری متولد شد.
از كودكی شروع به فراگیری علم حدیث نبوی نمود.
بعد از فراگیری علوم در بخارا همراه مادر و برادرش احمد قبل از سن شانزده سالگی به حج رفت و در آنجا چهار سال در مكه مكرمه ماندگار شد و بعد از آن به شهرها و سرزمینهای مختلف جهت فراگیری علم حدیث سفرها و هجرتهای متعددی انجام داد و در این راه متحمل سختیها و مشقات زیادی شد و شیوخش بالغ بر هزاران نفر گردید از او گروه زیادی از ائمه اخذ حدیث كردند از جمله امامان بزرگوار مسلم و ترمذی.
بعد از سفرهای طولانی به زادگاهش بخارا بازگشت و مدتی در آنجا به روایت حدیث پرداخت و احادیث صحیح را مردم از او فراگرفتند تا اینكه مقرر گردید به سمرقند برود و در راه در روستای خرتنك به نزد نزدیكانش رفت و در آنجا مریض شده و بعد از مدت كوتاهی در شب شنبه به وقت نماز عشاء شب عید فطر سال دویست و پنجاه و شش هجری دار فانی را وداع گفت. خداوند او را رحمت كند و از او خشنود باشد و به او جزای خیر از طرف جمیع مسلمین عنایت كند.
آمین
***

 

زندگی نامه امام بخاری رحمه الله

دانلود

درباره کتاب

نویسنده :

عبد المنعم قنديل

ناشر :

www.aqeedeh.com

دسته بندی :

Biographies & Scholars