نگرشی به
احادیث حوض
آیا احادیث حوض گویای ارتداد صحابه است؟
با مقدمه:
شیخ صالح بن عبدالله درویش
قاضی دادسری عمومی قطیف
تأليف:
شيخ عبدالله بن عبشان الغامدي
بسم الله الرحمن الرحیم
فهرست مطالب
مقدمهي جناب شيخ صالح بن عبدالله الدرويش 5
مقدمه 8
بخش اول 12
بحث اول: عقيدهي اهل سنت و جماعت دربارهي حوض 12
بحث دوم: تواتر احاديث حوض 15
بحث سوم: منكرين حوض 16
توجه: 17
بحث چهارم: آيا تمامي پيامبران حوض دارند؟ 21
نكته: 25
بحث پنجم: آيا حوض اكنون وجود دارد؟ 25
بحث ششم: ويژگيهاي حوض رسول اللهص 27
اولاً: آب حوض: 27
ثانياً: بوي آن: 27
ثالثاً: جامهاي حوض: 28
رابعاً: تأثير آن: 28
خامساً: طعم آن: 29
سادساً: سردي آن: 29
سابعاً: سرچشمهي آن: 29
ثامناً: وسعت حوض: 31
نكته: 34
بحث هفتم: معناي «أنا فَرَطُكم علي الحوض» 35
بحث هشتم: حوض در كجاي قيامت قرار دارد 36
بخش دوم: تمهيد 41
بحث اول: معناي كلمه «الذَّود» 42
بحث دوم: احاديث ممانعت از حوض 42
بحث سوم: معناي ممانعت از حوض چيست؟ 47
گفتار علما پيرامون ممانعت از حوض 48
بحث چهارم: الفاظي كه مخالفان از آن استدلال ميكنند 58
اما در حديث: 60
نكته: 69
توجه: 69
بخش سوم: تمهيد 72
بحث اول: اصحاب رسول اللهص نخستين كساني هستند كه بر حوض ميروند و از آن مينوشند 74
توجه: 82
بحث دوم: نصوص كتاب و سنت صحابه را مي ستايد و نظريهي ارتداد آنان را نفي ميكند 85
آنگاه سؤالي جدي و مهم مطرح ميشود: 85
توجه: 89
چند نكته: 94
توجه: 95
بحث سوم: نكات مهم 105
نكتهي اول: 105
نكته دوم: 105
نكتهي سوم: 105
نكتهي چهارم: 106
نكتهي پنجم: 106
نكتهي ششم: 107
نكتهي هفتم: 107
نكتهي هشتم: 108
نكتهي نهم: 109
نكتهي دهم: 110
پايان سخن 111
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمهي جناب شيخ صالح بن عبدالله الدرويش
الحمدلله رب العاليمن وصلى الله وسلم على النبي الأمين وعلى آله وصحبه وسلم
أما بعد:
دشمني شيطان با انسان، بر هيچ كس پوشيده نيست، در اين باره آيا ت زيادي وجود دارد، خداوند متعال ميفرمايد: ﴿إِنَّ ٱلشَّيۡطَٰنَ لَكُمۡ عَدُوّٞ فَٱتَّخِذُوهُ عَدُوًّاۚ إِنَّمَا يَدۡعُواْ حِزۡبَهُۥ لِيَكُونُواْ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلسَّعِيرِ ٦﴾ [فاطر: 6].
«البته شيطان دشمن شماست پس او را دشمن بدانيد، او فقط حزبش را به اين دعوت ميكند كه اهل آتش سوزان جهنم باشند».
شيطان، اين دشمن قسم خوردهي انسان، براي به بيراهه كشاندن و منحرف كردن انسان، همهي ابزار و وسايل را به كار ميگيرد و خداوند متعال آن ابزار را نام برده است، ميفرمايد: ﴿يَعِدُهُمۡ وَيُمَنِّيهِمۡۖ وَمَا يَعِدُهُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ إِلَّا غُرُورًا ١٢٠﴾ [النساء: 120].
«شيطان به آنها وعده ميدهد و به آرزوها سرگرم ميسازد، در حالي كه جز نيرنگ و فريب به آنها وعده نميدهد».
و نيز ميفرمايد: ﴿وَٱسۡتَفۡزِزۡ مَنِ ٱسۡتَطَعۡتَ مِنۡهُم بِصَوۡتِكَ وَأَجۡلِبۡ عَلَيۡهِم بِخَيۡلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكۡهُمۡ فِي ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَوۡلَٰدِ وَعِدۡهُمۡۚ وَمَا يَعِدُهُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ إِلَّا غُرُورًا ٦٤﴾ [الإسراء: 64].
«هر يك از آنها را ميتواني با صدايت تحريك كن و لشكر سواره و پيادهات را بر آنان گسيلدار و در ثروت و فرزندانشان شركت جوي و آنها را با وعدهها سرگرم كن! ولي شيطان جز فريب و دروغ وعدهاي به آنها نميدهد».
هر كس دنبال شبهات و شهوات باشد، در پي شيطان رفته است، عداوت شيطان بسيار واضح و آشكار است و همه از آن سخن ميگويند، اما عملاً بسياري از مردم كه خود از آن دشمني سخن ميگويند، در دام شيطان ميافتند، چه رسد به ديگران.
يكي از پرتگاهها و دامهاي بزرگ شيطان كه با آن، طعمههاي خود را شكار ميكند، اتباع و پيروي از متشابهات است كه خداوند متعال ما را از آن برحذر داشته است، ميفرمايد: ﴿فَأَمَّا ٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمۡ زَيۡغٞ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَٰبَهَ مِنۡهُ ٱبۡتِغَآءَ ٱلۡفِتۡنَةِ وَٱبۡتِغَآءَ تَأۡوِيلِهِۦۖ﴾ [آلعمران: 7].
«اما آنها كه در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند تا فتنهانگيزي كنند و تفسير (نادرستي) براي آن ميطلبند».
يكي از اصول مسلم نزد علماء اين است كه متشابه را بايد به محكم باز گرداند و اين قاعده براي گشودن راز متشابهات و ابطال قياسهاي شيطاني بسيار مفيد و كار ساز است، شيطان نخستين كسي است كه قياس كرد، خداوند متعال ميفرمايد: ﴿قَالَ أَنَا۠ خَيۡرٞ مِّنۡهُ خَلَقۡتَنِي مِن نَّارٖ وَخَلَقۡتَهُۥ مِن طِينٖ ٧٦﴾ [الأعراف: 12].
«من از او (آدم) بهترم، مرا از آتش آفريدي و او را از گل».
ابليس لعنه الله به ماده آفرينش خود و آدم، نظر داشت و آفريدگار را و اين كه همه مخلوق او هستند و اين كه خداوند او را به سجده امر كرده است به فراموشي سپرد، آفريدگاري را كه او را به سجده امر كرده است فراموش كرد و به امري نامطلوب نظر انداخت.
اين كتاب، داستاني دارد و آن اين كه تابستان 1426 ﻫ همراه با شيخ عبدالله بن حمود التويجري و عبدالله حیدری و محمد الباروت در مسجد الحرام بوديم كه تعدادي از شاگردان شيخ يحيي كه در كلاس حفظ صحيحين ايشان، شركت كرده بودند، همراه با مردي كه ظاهراً دهه چهارم عمرش را ميگذراند، نزد ما آمدند، آن مرد خود را دانشجو معرفي كرد و گفت: يك سري اشكالاتي دارد و ميخواهد در آن موارد پرس و جو كند،پس از گفتگويي كه از نماز عصر تا عشاء طول كشيد، معلوم شد كه او آخوندي شيعه (حجةالاسلام) است، و مردي ديگر كه همراهش بود، كارگزار سفارت ايران در يكي از كشورهاي آفريقايي و مسؤول فعاليتهاي شيعه در آن كشور بود، آن آخوند، شبهاتي را براي دانشجوها طرح ميكرد و از صحيح بخاري و احاديث آن اشكالاتي ميگرفت و خود را معرفي نميكرد و وانمود ميكرد كه دوست دارد در كلاسهاي حفظ شركت كند.
پس از گفتگوي طولاني اعلام توبه كرد –گمان ميكنم كه صادقانه بود- و واقعيتش را برملا كرد، از خداوند ميخواهم كه همهي ما را موفق بگرداند.
من آن اشكالات را با برادرم شيخ عبدالله بن عبشان در ميان گذاشتم و وي را براي نوشتن اين كتاب تشويق كردم و در مراحل تأليف نيز از نزديك بر كار وي نظارت ميكردم تا اين كه فضل خداوند، به پايان رسيد، اين كتاب در باب خود بينظير است و مسائل را به گونهاي فراگير مطرح كرده است، و حق را آشكار مينمايد و از حريم صحابه دفاع ميكند، اكنون اين كتاب را به شما تقديم ميكنيم، خداوند نويسنده را توفيق روزافزوني عنايت بفرمايد.
وصلى الله وسلم على نبينا محمد وعلى آله وصحبه أجمعين.
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه
الحمدلله على توالى نعمة وعظيم أفضاله وأشهد أن لا إله إلاالله وحده لا شريك له في ربوبيته ولا في ألوهيته ولا في أسمائه وصفاته وأشهد أن محمداً عبده الـمجتبي ونبيه الـمصطفي
أما بعد:
خداوند متعال پيامبر ما رسول اللهص را ويژگيهاي بسيار و عطاياي گستردهاي عنايت فرموده است، يكي از آنها كه با احاديث صحيح ثابت است، حوض كوثر، در صحراي قيامت، ميباشد، كه آن تكريم و بزرگداشت الهي است به رسول اللهص و امت ايشان كه برگزيده امتهاست.
رسول اللهص در آن احاديث اعلام فرمودهاند كه تعدادي از امت ايشان از حوض مباركش، رانده و دور كرده ميشوند، زيرا پس از ايشان تغيير ايجاد كرده و مرتد شدهاند، و از آن دسته با الفاظي مانند: «أصحابي»، «أعرفهم»، «منكم»، و عباراتي ديگر تعبير فرمودهاند كه گوياي شناخت ايشان، از آن دسته ميباشد، آنهايي كه هدفي جز طعن اصحاب محمدص ندارند و هميشه در پي خورده گرفتن از آنان هستند، اين گونه احاديث را دستاويز خود قرار دادهاند و آن را ناظر بر (صحابه) بهترين نسل بشريت ميدانند.
تا سخني با آنان در ميان گذاشته شود، پيش از هر چيز، اين گونه احاديث را به عنوان دليل، عنوان ميكنند و از طرفي ديگر، بسياري از دانشجويان و عامهي مردم نيز از آن پرس و جو ميكنند، اهل علم، مفاهيم آن احاديث را تبيين كردهاند و به هيچ گونه برخواستههاي شيطاني و برداشت نادرست آنان، دلالت نميكند.
اگر اين نص نبوي نبود، به نوشتن پيرامون موضوع ارتداد صحابه نيازي نبود، اين يك ادعاي بيجاني است كه مرده به دنيا آمده است و مرده نميتواند در ميان زندگان، زندگي كند.
در اين دوران، افرادي كه شيفتهي شكار لغزشها و تخريب شخصيتها هستند با ادعاي (بحث علمي آزاد و بيطرفانه)! در آن روحي تازه دميدهاند، آغاز اين ادعا سفسطه و نهايتش زندقه و بيديني است! خداوند امام سيوطي را رحمت كند كه در موردي شبيه اين ادعا، فرمود: «خدا شما را رحمت كند، بدانيد كه برخي دانشها مانند دواء و برخي انديشهها، مانند اجابت مزاج هستند كه بايد فقط، هنگام نياز از آن ياد شود» .
اگر از اينان خواسته شود كه دربارهي نظريات عمامه به سرها و يا باورهاي دينيشان، بحث و گفتگو بشود، انگشت در گوش فرو ميكنند و از آن طفره ميروند.
طعن در صحابه طعن در رسول اللهص است، كه آنان را پرورش داده و ستودهاند، بلكه طعن در خداوند متعال است كه در قرآن آنان را بسيار ستوده و در تورات و انجيل برايشان مثال زده است.
خداوند متعال ميفرمايد ﴿هُوَ ٱلَّذِي بَعَثَ فِي ٱلۡأُمِّيِّۧنَ رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ يَتۡلُواْ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِهِۦ وَيُزَكِّيهِمۡ وَيُعَلِّمُهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبۡلُ لَفِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ ٢﴾ [الجمعة: 2].
«او كسي است كه در ميان جمعيت درس نخوانده، پيامبري از خودشان برانگيخت كه آياتش را بر آنها ميخواند و آنان را تزكيه ميكند و به آنها كتاب و حكمت ميآموزد و مسلماً پيش از آن در در گمراهي آشكار بودند».
شواهد و حقايق تاريخي، بر اين نظريه مهر بطلان ميزند و بر بيبنيادي و سستي آن شهادت ميدهد، چه رسد به نصوص قرآن و سنت، اين نظريه نشان بياهميتي دين در دل هواداران آن و انحراف از راه مؤمنان و هم چنين راه پيروان كتابهاي آسماني پيشين است، زيرا آنان نيز به خود جرأت چنين كار زشتي را ندادهاند.
أولئك أتباع النبي وحزبه
ولولاهم ما كان في الأرض مسلم
ولولاهم كانت ظلاماً بأهلها
ولكن هم فيها بدور وأنجم
ولولاهم كانت تميد بأهلها
ولكن رواسيها وأوتادها هم
«آنان (اصحاب) پيروان و گروه پيامبرند، اگر آنان نبودند، اكنون در زمين مسلماني وجود نداشت.
اگر آنان نبودند، دنيا يكدست، تاريكي و ظلمت بود، اما آنان ماه و ستارگان دنيا هستند.
اگر آنان نبودند، زمين آرام نميگرفت، آنان كوههاي استوار و ميخهاي (ثابت نگه دارندهي) زمين هستند».
من مدعي نيابت علما براي نوشتن نيستم، منتها با توجه به نياز شديد مردمي كه دنبال حقيقت هستند، خصوصاً آنهايي كه به مسايل شيعه ميپردازند، اما باز هم كتابي مستقل كه به اين موضوع بپردازد، سراغ ندارم، مگر بسيار نادر و ناياب، هم چنين آن گونه كه در بحث اولِ فصل سوم و بحثهاي ديگر خواهيد ديد، كسي را سراغ ندارم كه از احاديثي كه من از آن، بر بطلان اين نظريه استدلال كردهام، استدلال كرده باشد، اگر در اين بحث راه درست و حقيقت را پيمودهام، بيترديد آن محض فضل الهي است و بر همهي نعمتهايش از او شاكرم و اگر جز آن باشد به او پناه ميبرم و استغفار ميكنم، او برايم كافي و بهترين كارساز است.
خداوند رحمت كند، شاعري را كه گفته است:
أسير وراء الركب ذا عرج
مؤملاً جبر ما لاقيت من عرج
فان لحقت بهم من بعد ما سبقوا
فكم لرب الوري في الناس من فرج
وإن ظللت بقفر الأرض منقطعاً
فما علی أعرج في ذاك من حرج
«در پي اين كاروان انبوه، ميروم، تا از بيراهگي رهايي يابم.
اگر با آن پيشتازان رسيدم، حقا كه آفريدگار براي مردم فرج ميآورد.
و اگر از آنان بريدم و در بيابان گم شدم، در اين زمينه بر لنگ ملامتي نيست».
من نميگويم كه اين نوشتار، از هر عيب و نقصي پاك است، زيرا انسان هميشه در معرض سهو و فراموشي است، خصوصاً با دانش كم و بار گناه، همين كه خوبيهايش بر خطاهايش بيشتر باشد، كمال اوست».
من آن را «تأملات في أحاديث الحوض» ناميدم، خدا رحمت كند، كسي را كه با برادرش از در انصاف در آيد و در برابر زحمتي كه متحمل شده است دعاي خير كند و با خير انديشي و راهنمايي خللها و كمبودها را پر نمايد.
از خداوند متعال خواستاريم كه اين كار را خالصانه براي رضاي خود، بگرداند و به ما حب اصحاب محمدص و ادب عنايت كند و ما و انان را با رسول اللهص در بهشت گرد هم آورد، و اميدوارم كه سبب رهايي آنهايي باشد كه در دام مظلوميت و بند اوهام گرفتارند.
وصلى الله وسلم على عبده ورسوله محمد وعلى آله وصحبه وسلم
والحدلله رب العالـمين
عبدالله بن عبشان الغامدي
دمام – شوال 1427 ﻫ
بخش اول
بحث اول: عقيدهي اهل سنت و جماعت دربارهي حوض
اهل سنت و جماعت بالاتفاق به حوضي كه خداوند متعال در ميدان قيامت به رسول اللهص، ميدهد، ايمان دارند، مؤمنان امت ايشان بدون هيچ مانعي از آن حوض آب مينوشند و آن گونه كه احاديث صحيح تصريح دارند، پس از آن هرگز درمانده و بيمار و تشنه نميشوند.
همه كساني كه عقيدهي اهل سنت را اجمالاً يا تفصيلاً بيان كردهاند، مسألهي حوض را آوردهاند، بنابراين مسألهي حوض يكي از مسايل اعتقادي متفق عليه اهل سنت و جماعت است.
در ادامه گوشهاي از سخنان آنان را دربارهي اثبات اين عقيده كه مسلمانان، جز افراد انگشت شماري به آن ايمان دارند، ذكر ميكنم، البته هدفم پي جويي و ذكر تمام اقوال علما در اين باره نيست، زيرا گفتار آنان در اين باره مشهور است و در دسترس علاقهمندان قرار دارد، بلكه هدفم استشهاد از كلام آنان در اين زمينه است، خداوند ما و شما را به راه و روش آنان رهنمون گردد.
اكنون اقوال آنان را به ترتيب سال وفاتشان ميآورم:
- امام احمد بن حنبل (ت: 241 ﻫ)/ در نامهاش به عبدوس بن مالك ميگويد: «و ايمان به حوض و اين كه رسول اللهص در قيامت حوضي دارند كه اصحاب ايشان بر آن وارد ميشوند...» .
- امام ابن أبي عاصم (ت: 287 ﻫ)/ در كتاب السنة آورده است كه: «باب: در ذكر حوض پيامبرص» در پي آن رواياتي در اثبات آن ذكر كرده است و در پايان آن چنين ميگويد: «اخباري كه دربارهي حوض پيامبرص ذكر كرديم، موجب آن است كه از حقيقت حوض با همان صفاتي كه رسول اللهص توصيف فرمودهاند، آگاهي پيدا كنيم، ما بدون هيچ شك و ترديدي، ايشان را تصديق ميكنيم و اميدواريم خدايي كه ما را به تصديق آن توفيق داده است –و منكران آن را توفيق تصديق نداد تا آنان را از لذت نوشيدن آن محروم بگرداند- به آن حوض راه دهد تا از آن بنوشيم و هرگز تشنه نشويم، و از كرم او اميدوار اين هستيم».
- امام طحاوي (ت: 321 ﻫ)/ ميگويد: «و حوضي كه خداوند متعال براي سيراب نمودن امت وي به ايشان عنايت نموده، حق است» .
- امام آجري (ت: 360 ﻫ)/ ميگويد: «ايمان به حوضي كه به رسول اللهص عنايت شده است» و پس از آن رواياتي در اين باره آورده و سپس افزوده است: «از كسي كه به حوض ايمان ندارد و آن را تكذيب ميكند به خداوند پناه ميبريم، با آنچه ما دربارهي حوضي كه خداوند به رسول اللهص عنايت نموده است، آوردهايم، نيازي به روايات بيشتر نيست» .
- امام ابوزيد قيرواني (ت: 386 ﻫ)/ در رسالهي مشهورش ميگويد: «ايمان به حوض رسول اللهص كه امت ايشان به آن راه مييابند و هر كس از آن بنوشد ديگر تشنه نميشود و هر كس (در دين) تبديل و تغييري ايجاد كرده است از آن باز داشته ميشود» .
- امام لالكايي (ت: 418 ﻫ)/ ميگويد: «ذكر احاديثي كه دربارهي حوض از رسول اللهص روايت شده است» و در پي آن روايتي چند از صحابه را دربارهي حوض آورده است.
- امام صابوني (ت: 449 ﻫ)/ ميگويد: «-اهل سنت- به حوض و كوثر ايمان دارند» .
- امام ابن حزم (ت: 456 ﻫ)/ ميگويد: «احاديث دربارهي حوض صحيح است و آن كرامتي است براي رسول اللهص و آناني كه از امت ايشان به حوض راه مييابند» .
- امام ابن عبدالبر (ت: 463 ﻫ)/ ميگويد: «بنا به نظر علماي مسلمانان ايمان به حوض واجب و اقرار به آن لازم است» .
- قاضي عياض (ت: 544 ﻫ)/ ميگويد: «حديث حوض صحيح است و ايمان به آن واجب است و تصديق به آن جزو ايمان است و اهل سنت و جماعت با همان كيفيتي كه در احاديث آمده است، بدون هيچ گونه تأويل و تغيير معناي ظاهري، به آن ايمان دارند...» .
- شيخ الاسلام ابن تيميه (ت: 728 ﻫ)/ ميگويد: «حوض رسول اللهص كه امتش بر آن وارد ميشوند، در ميدان قيامت قرار دارد» .
آنچه گذشت برخي از گفتار اهل علم، محدثان و فقيهان مذاهب مختلف دربارهي اثبات حوض رسول اللهص بود، اين مسئله مورد توافق تمامي مسلمانان است و نيازي به اثبات بيشتر ندارد و منكر آن هيچ گونه دستآويزي ندارد، همان گونه كه ابن حزم،/ ميگويد، «براي كسي كه حوض را انكار كند هيچ دست آويزي جز جهل و عدم آشنايي با احاديث سراغ نداريم» . والله الموفق.
بحث دوم: تواتر احاديث حوض
احاديثي كه دربارهي حوض وارد شده است به حد تواتر ميرسد، تعداد زيادي از صحابه آن را از رسول اللهص روايت كردهاند و متون آن احاديث همگي بر اثبات حوض دلالت دارد و برخي از تفاصيل آن متفاوت است، قاضي عياض/ ميگويد: «حديث (حوض) ثابت و روايت آن متواتر است و گروهي از صحابه آن را روايت كردهاند» و در پي آن راويان آن را نام برده و سپس افزوده است: «برخي از اين احاديث چنانند كه اين حديث (حوض) را از خبر واحد فراتر ميبرد و به حد حديث مستفيض و متواتر ميرساند» .
ابن ابيالعز حنفي/ ميگويد: «احاديثي كه دربارهي حوض وارد شده است، به حد تواتر ميرسد» .
حافظ ابن حجر در نقدي بر قاضي عياض و نووي دربارهي تعداد راويان حديث حوض از صحابه ميگويد: «همهي كساني كه قاضي عياض ذكر كرده است 25 نفر هستند و نووي سه نفر به آنان افزوده است و من به اندازه تعدادي كه هر دوي آنان ذكر كردهاند، به آن افزودهام كه تعداد راويان به بيش از 50 نفر رسيد... و به من خبر رسيده است كه يكي از متأخرين تعداد صحابه راوي حديث حوض را به 80 صحابي رسانيده است» .
همان طور كه ميبينيد احاديث حوض را تعداد زيادي از صحابه رسول اللهص روايت كرده و علماي حديث آن را در جوامع، مسانيد و صحاح خويش ثبت كردهاند و اين امر هر مسلمان را به صحت و قطعي بودن اين اخبار مطمئن ميسازد و به اين خاطر علما ميگويند كه: خبر متواتر مفيد علم ضروري است، كه انسان چارهاي جز پذيرفتن آن نمييابد و معناي علم ضروري اين است كه: آن برعكس علم نظري نيازي به استدلال ندارد و حتي عامه مردم كه اهليت نظر و تحقيق را ندارند، آن را درك ميكنند، والله اعلم.
بحث سوم: منكرين حوض
اهل سنت و جماعت به مقتضاي احاديث متواتر رسول اللهص بر اثبات حوض اتفاق نظر دارند، و برخي بدعتگرا و هواپرست ثبوت حوض را انكار كردهاند كه با دو چيز بر آنان رد ميشود:
1- احاديث متواتر رسول اللهص دربارهي حوض.
2- اجماع همهي اهل سنت.
قرطبي/ ميگويد: «بر هر مكلف واجب است كه بداند و باور داشته باشد كه خداوند متعال حوض كوثر را به رسول اللهص عنايت كرده است. گروهي از بدعتگرايان آن را انكار كرده و بيآن كه حمل آن بر ظاهرش مستلزم محالي عقلي و يا با دلايلي نقلي تناقضي داشته باشد كه تأويل آن را بطلبد، تأويل كردهاند، پس تأويل آن تحريفي است كه از عقلي سخيف سرچشمه گرفته و با آن اجماع سلف را ناديده گرفته و از مذهب ايمهي خلف نيز جدا شدهاند» .
ابن حجر/ در توضيح كلام قرطبي ميگويد: «خوارج و برخي از معتزله آن را انكار كردهاند» .
اشعري/ ميگويد: «با اين كه احاديث حوض از طرق مختلفي از رسول اللهص روايت شده است و اصحاب بيهيچ اختلافي آن را نقل كردهاند، معتزله آن را انكار كردهاند» .
ابن عبدالبر/ ميگويد: «بدعتگرايان خوارج و معتزله آن را نفي كردهاند و اهل حق آن را همان گونه كه از رسول اللهص روايت شده است، تصديق ميكنند» .
معتزله بنابر اصول فاسدي كه دارند، حوض را انكار ميكنند و احاديث متواتر و ثابتي را كه با اصول آنان هماهنگ نباشد، نميپذيرند و اكثر دلايل سمعي را تأويل و از معناي ظاهري تحريف ميكنند، زيرا ميپندارند كه دلايل سمعي برعكس دلايل عقلي مفيد يقين نيست و بدين خاطر منهج آنان آميزهاي است از تخمينها و پندارهايي كه آن را تقديم عقل بر نقل مينامند.
عقلگرايان امروزي بر مذهب معتزله هستند و از آن دفاع ميكنند و عقيده و اصول اسلام را تابع انديشهي عقلاني و ماديگرايانه ميدانند و غيبيات را با سليقهي فاسدشان به گونهاي تفسير ميكنند كه با مفاهيم عقلاني محدود بشري سازگاري داشته باشد.
توجه:
متأخرين اماميهي اثنا عشري در عقايدشان در باب مسايل صفات و قدر بر نقش قدم معتزله ميروند، شيخالاسلام ميگويد: «تكيهگاه آنان در نظر و عقليات: متأخرين آنها بر كتابهاي معتزله اعتماد كرده اند و در مسايل صفات و قدر با آنان موافق هستند» و نيز ميگويد: «... ليكن در اواخر سدهي سوم برخي از شيعه اقوال معتزله را پذيرفتند» .
به اين دليل در بسياري از مسايل ميان آراي معتزله و آنچه در كتابهاي اماميه نوشته شده است، تفاوت چنداني ديده نميشود آيا لازمهي اين، آن است كه مانند معتزله حوض را نيز انكار كنند؟
پاسخ: خير، شيعهي اماميه حوض رسول اللهص را ميپذيرند، اما آن را براي خدمت مذهب خويش به كار ميگيرند و از آن بر دو مطلب استدلال ميكنند.
اول: اثبات اماميه در اين حديث رسول اللهص: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي أَحَدُهُمَا أَعْظَمُ مِنْ الْآخَرِ كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنْ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَعِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي وَلَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِي فِيهِمَا» .
«من پس از خود در ميان شما چيزي گذاشتهام كه تا به آن چنگ زدهايد، گمراه نخواهيد شد: يكي از ديگري بزرگتر است: كتاب الله، ريسمان كشيده شده از آسمان تا زمين و عترتم، اهل بيتم، آن دو از همديگر جدا نميشوند تا آن كه بر حوض نزد من بيايند، پس ببينيد كه بعد از من با آن دو چگونه رفتار ميكنيد».
مشاهده ميكنيد كه در حديث، جز توصيه براي عترت كه شامل همسران رسول اللهص و بقيه اهل بيت – كه آنان اين مطلب را نميپذيرند- است، چيزي دربارهي امامت نيست، مباركفوري ميگويد: «پس هر كس بر توصيه عمل كند و با خوش رفتاري با آن دو از اين احسان سپاسگزاري كند، هرگز از همديگر جدا نميشوند و در صحنههاي قيامت او را رها نميكنند تا اينكه بر حوض وارد شود و نزد رسول اللهص از او سپاسگزاري ميكنند و آنگاه ايشان شخصاً به او پاداش ميدهند و خداوند متعال به وي پاداش كاملتري عنايت ميكند، و هر كس اين وصيت را ناديده گيرد و ناسپاسي كند با او برعكس رفتار خواهد شد» .
دوم: اثبات ردّت صحابه كه ما در فصل دوم به آن ميپردازيم. انكار حوض در اواخر دوران صحابه پديد آمد و عبيدالله بن زياد يكي از امراي عراق در دوران معاويه و پسرش، آن را انكار ميكرد، ابوداود از ابوبرزة روايت كرده است كه: «او بر عبيدالله بن زياد وارد شد فلاني (مسلم از او نام برده است) كه در مجلس بود. برايم حديث گفت، وقتي كه عبيدالله او را ديد گفت: شيخ كه سخن او را شنيد گفت: گمان نميكردم كه در قومي باشم كه مرا به همراهي رسول اللهص طعنه بزنند، عبيدالله گفت: همراهي رسول اللهص براي تو زينتي است نه عيب، سپس گفت: من تو را فرا خواندم تا دربارهي حوض از تو بپرسم كه آيا دربارهي آن از رسول اللهص چيزي شنيدهاي؟ ابوبرزه گفت: آري، نه يك بار و دو بار و سه بار و چهار بار و پنج بار، هر كس آنرا تكذيب كند، خداوندا او را از آن ننوشاند، و خشمگين از آنجا خارج شد» .
اما احمد در مسندش از طريقِ يزيد بن حيان از زيد بن أرقم آورده است كه وي گفت: «عبيدالله بن زياد مرا فراخواند، من نزد او رفتم، او به من گفت: اين چه احاديثي است كه از رسول اللهص روايت ميكني كه در قرآن از آن سراغي نداريم؟ ميگويي كه ايشان در بهشت حوضي دارند؟ گفت: رسول اللهص به ما چنين فرمودند و آن را به ما وعده دادند، (عبيد الله) گفت: تو دروغ ميگويي، تو پيرمردي فرتوت و خرف هستي، گفت: اين گوشهايم شنيد و قلبم حفظ نموده است كه رسول اللهص فرمودند: «هر كس قصداً بر من دروغ بگويد، جايش را در جهنم آماده كند» و من بر رسول اللهص دروغ نگفتهام...» .
انس ميگويد: بر ابن زياد وارد گشتم كه دربارهي حوض سخن ميگفتند، چون مرا ديدند، گفتند: انس آمد، گفتند: اي انس! دربارهي حوض چه ميگويي؟ گفتم: والله نميدانستم زنده ميمانم تا امثال شما را ببينم كه دربارهي حوض شك داريد، من پيرزنان مدينه را ميديدم كه هرگاه نماز ميخواندند، دعا ميكردند كه بر حوض رسول اللهص وارد شوند» .
آجري/ ميگويد: ميبينيد كه انس بن مالك از كساني كه دربارهي حوض شك دارند، تعجب ميكند، زيرا به نظر او خواص و عوام همه به حوض ايمان دارند و حتي پير زنان از خداوند متعال ميخواهند كه آنان را از حوض رسول اللهص آب بنوشاند، از كسي كه به حوض ايمان ندارد و آن را تكذيب ميكند، به خدا پناه ميبريم».
ابن ابي العز/ ميگويد: «خداوند منكران حوض را تباه كند و شايسته است كه روز تشنگي بزرگ از رسيدن به حوض بازداشته شوند» .
تكذيب حوض مصداق گفتار عمر بن خطاب است كه فرمود: «اقوامي خواهند آمد كه تقدير، حوض، شفاعت و اين كه گروهي از جهنم خارج گردند، را تكذيب ميكنند» .
چنين سخني اجتهاد شخصي نيست، قطعاً آن را از رسول اللهص شنيده است، والله اعلم.
در اين روايتي كه امام احمد و آجري روايت كردهاند بازگشت ابن زياد از اين قول نقل شده است: «ابوسبره بن سلمه شنيد كه ابن زياد از حوض ميپرسد و گفت: من آن را حق نمي دانم، پس از آنكه از ابوبرزه اسلمي، براء بن عازب و عابد بن عمرو المدني پرسيد، گفت: من باور ندارم، ابو سبره گفت: آيا در اين باره حديثي شفادهنده برايت، بيان نكنم؟ پدرت با مقداري مال نزد معاويه فرستاد، عبداللهبنعمرو را ديدم، عبدالله بن عمرو حديثي گفت و من آنچه وي از رسول اللهص شنيده بود، بيآنكه حرفي از آن بكاهم و يا حرفي بيفزايم، با دست خود نوشتم، وي گفت: رسول اللهص- ضمن حديثي طولاني- فرمودند: ميعادگاه شما حوض من است كه عرض آن برابر با طولش است، ابن زياد گفت: تاكنون حديثي استوارتر از اين دربارهي حوض، برايم بيان نشده است، گواهي ميدهم كه حوض حق است و صحيفهاي را كه ابو سبره آورده بود، گرفت» .
بحث چهارم: آيا تمامي پيامبران حوض دارند؟
آيا حوض يكي از ويژگيهاي رسول اللهص است يا همهي پيامبران دارند؟
شارح طحاويه/ ميگويد: «در احاديث آمده است كه هر پيامبر حوضي دارد و حوض پيامبر ماص از همه بزرگتر و نوشندگان از آن بيشتر هستند» .
شارح طحاويه به حديثي اشاره دارد كه ترمذي از طريق حسن، از سمره روايت كرده است كه رسول اللهص فرمودند: «إِنَّ لِكُلِّ نَبِيّ حَوْضًا, وَإِنَّهُمْ يَتَبَاهَوْنَ أَيّهمْ أَكْثَر وَارِدَة, وَإِنِّي لَأَرْجُو أَنْ أَكُون أَكْثَرهمْ وَارِدَة». «هر پيامبر حوضي دارد و آنان افتخار ميكنند كه بيشتر از ديگران بر حوض خود وارد شونده داشته باشند و من اميدوارم كه واردشوندگان بر حوض من از همه بيشتر باشند».
ابوعيسي ميگويد: اين حديث غريب است و اشعثبنعبدالملك اين حديث را از حسن از رسول اللهص مرسلاً روايت كرده و در آن از سمره يادي نكرده است و آن صحيحتر است» .
طبراني در «الكبير» (7/256) از طريق سلسلهي آل سمره كه سلسلهي ضعيفي است و بخاري در «التاريخ الكبير» (1/44) و ابنأبيعاصم در «السنة» (734) اين حديث را از طريق حسن از سمره روايت كردهاند، و دربارهي سماع حسن از سمره اختلاف مشهوري وجود دارد و حسن مدلس است و اضافه بر آن در روايت اين حديث، عنعنه نموده و به سماع هيچ تصريحي نكرده است، لذا ترمذي دربارهي روايت حسن ميگويد: آن مرسل و صحيح است.
حافظابنحجر/ ميگويد: «مشهور است كه حوض به پيامبر ماص اختصاص دارد، ليكن ترمذي در حديث سمره كه مرفوعاً روايت كرده، آورده است كه «هر پيامبري حوضي دارد» و افزود كه موصول و مرسل بودن حديث مورد اختلاف است و مرسل آن صحيحتر است. ميگويم: كه آن حديث مرسل را ابن أبيالدنيا با سندي صحيح، از حسن چنين آورده است كه رسول اللهص فرمودند: «إن لكل نبي حوضا وهو قائم علی حوضه بيده عصا يدعو من عرف من أمته، ألا إنهم يتباهون أيهم أكثر تبعا، وإني أرجو أن أكون أكثرهم تبعا».
«هر پيامبري، حوضي دارد و عصا بدست بر حوض خود ايستاده و امت خود را كه ميشناسد فرا ميخواند، بدانيد كه آنان افتخار ميكنند كه بيش از ديگران پيرو داشته باشند و من اميدوارم كه از همه بيشتر پيرو داشته باشم». طبراني اين حديث را از طريقي ديگر موصولا و مرفوعاً از سمره آورده است، البته در سند آن لين هست، ابن أبي الدنيا نيز با سندي كه لين دارد از ابو سعيد مرفوعاً چنين آورده است: «وكل نبي يدعو أمته ولكل نبي حوض فمنهم من يأتيه الفئام ومنهم من يأتيه العصبة ومنهم من يأتيه الواحد ومنهم من يأتيه الأثنان ومنهم من لا يأتيه أحد وإني لأكثر الأنبياء تبعاً يوم القيامة». «هر پيامبري امت خويش را فرا مي خواند و همهي پيامبران حوض دارند، نزد برخي گروههاي زيادي ميآيند و نزد بعضي فقط يك دسته و نزد بعضي يك نفر و نزد بعضي دو نفر ميآيند و نزد بعضي هيچ كس نميآيد و من در روز قيامت از همه بيشتر پيرو دارم».
اگر اين ثابت باشد، حوضي كه به پيامبر ماص اختصاص دارد، كوثر است كه آب نهر كوثر در آن ميريزد و نقل نشده كه كسي نظير آن را داشته باشد و در سورهي كوثر خداوند به آن، بر رسول اللهص منت نهاده است .
حديث سابق ترمذي اضافه بر تدليس حسن و آن هم از سمره كه عنعنه نموده است، مسلسل بالعلل است و ارسالي كه ترمذي ترجيحش داده است، در آن (سعيد بن بشيرازدي) وجود دارد كه او نيز متكلم فيه است، حافظ در «التقريب» دربارهي او ميگويد: «ضعيف» و از آن گذشته، شيخ ترمذي (احمد بن محمد بن نيزك) نيز متكلم فيه است، ذهبي آورده كه: ابن عدي دربارهي او ميگويد: «في امره نظر» و ديگران به ناچار او را ميپذيرند . و حافظ گفته است: «صدوق في حفظه شئ» .
لذا آلباني/ دربارهي سند ترمذي ميگويد: «اين سند قابل حسن گفتن نيست، زيرا در آن سه علت وجود دارد...» و آن همان است كه ما قبلاً يادآور شديم، سپس افزوده است كه اسناد طبراني نيز ضعف دارد، البته براي حديث دو شاهد موصول و يك شاهد مرسل نيز ذكر كرده است و در پي آن گفته است: «كوتاه سخن اينكه: اين حديث با توجه به مجموعهي طرق آن، حسن و يا صحيح است. والله اعلم» .
ابن قيم در تهذيب السنن نيز به اين نظريه كه هر پيامبر حوضي دارد، تمايل دارد . بنابراين درمييابيم كه اين حديث با مجموعهي طرق آن، قوي و مفهوم آن تأييد ميگردد، همانگونه كه علامهابنعثيمين/ ميگويد: «خداوند با حكمت و عدل خويش همان گونه كه به رسول اللهص حوضي عنايت كرده است تا مؤمنان امت ايشان از آن آب بنوشند، به هر كدام از پيامبران نيز حوضي ميدهدتا پيروان مؤمن آنان، بهرهمند شوند، ليكن حوض بزرگ، همان حوض رسول اللهص خواهد بود» .
بنابراين حوض پيامبر ماص بيشتر نوشنده دارد و اندازهي آن از ديگران، بزرگتر و ذايقهاش شيرينتر است، بويژه كه كوثر كه آبش در آن حوض ميريزد، به ايشان اختصاص داده شده است، و هر پيامبري حوضي خواهد داشت كه مؤمنان امتش از آن آب مينوشند، و پيامبر ما غريبههايي را كه از امت ايشان نيستند، از آن دور ميكنند، زيرا پيروان خويش را با درخشش پاها و پيشاني كه علامت اختصاصي اين امت است و نشانههايي ديگر، ميشناسند، همانگونه كه مسلم و غيره از ابوهريره روايت كردهاند كه رسول اللهص فرمودند: «...وَإِنِّى لأَصُدُّ النَّاسَ عَنْهُ كَمَا يَصُدُّ الرَّجُلُ إِبِلَ النَّاسِ عَنْ حَوْضِهِ». «من مردم را از آن ميرانم، همان گونه كه كسي شتران ديگران را از حوض خود ميراند». گفتند: يا رسول الله! آيا در آن روز ما را ميشناسيد؟ فرمودند: آري، شما سيمايي داريد كه هيچ كدام از امتهاي ديگر ندارد، شما با پاها و پيشانيهايي درخشنده بر اثر وضو، نزد من خواهيد آمد» .
نكته:
حافظ بن حجر/ ميگويد: حكمت آن كه ايشان مردم را از حوض خويش ميرانند، آن است كه هر ملتي را به حوض پيامبرشان راهنمايي كنند، زيرا كه قبلاً گفتيم كه همه پيامبران حوض دارند و افتخار ميكنند كه پيروان بيشتري داشته باشند، پس اين نشانه انصاف و مصلحت انديشي ايشان، براي ديگر پيامبران است، نه اين كه از روي بخل ورزيدن به آب، آن را برانند و نيز احتمال دارد كساني را كه لياقت نوشيدن از آب حوض را ندارند، از آنان ميرانند، والعلم عندالله تعالي» .
بحث پنجم: آيا حوض اكنون وجود دارد؟
در حديث عقبه بن عامر آمده است كه رسول اللهص فرمودند: «إِنِّي فَرَطٌ لَكُمْ وَأَنَا شَهِيدٌ عَلَيْكُمْ، وَإِنِّي وَاللَّهِ لأَنْظُرُ إِلَى حَوْضِي الآنَ» .
«من پيش از شما بر حوض ميرسم و من بر شما گواهم، والله من اكنون حوضم را ميبينم».
و در حديثي ديگر آمده است: «وَإِنِّي لأَنْظُرُ إِلَيْهِ مِنْ مَقَامِي هذَا» . «من از همين جا حوضم را ميبينم». و در حديث ابوسعيد خدري آمده كه: «ما در مسجد نشسته بوديم كه رسول اللهص در مرض وفات خويش در حالي كه پارچهاي به سر پيچيده بودند، تشريف آوردند و بر منبر نشستند و فرمودند: «والذي نفسي بيده أني لقائمٌ علي الحوض الساعة...» . «سوگند به آن كه جانم در دست اوست، من هم اكنون بر حوض ايستادهام...».
ابوهريره ميگويد: رسول اللهص فرمودند: «مَا بَيْنَ بَيْتِي وَمِنْبَرِي رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ، وَمِنْبَرِي عَلَى حَوْضِي» .
«ميان خانه و منبرم گلزاري است از گلزارهاي بهشت و منبر من بر حوضم واقع است».
ابن حجر/ ميگويد: اين كه رسول اللهص فرمودند: «وَاللَّهِ لأَنْظُرُ إِلَى حَوْضِي الآنَ». «احتمال دارد كه هنگام ايراد خطبه برايشان نمايان شده باشد كه ظاهراً اين گونه است و نيز احتمال دارد كه رويت، قلبي باشد» .
بعيد است كه رويت قلبي باشد، زيرا اصل آن است كه كلام بر حقيقت حمل شود كه همان رؤيت با چشم و آلت ديدن، است كه از نظر عقلي هيچ ممانعتي ندارد و شرع نيز بر آن صحه گذاشته است و به اين ترتيب، حديث مذكور يكي از نشانههاي نبوت است، با توجه به اين كه آن مقرون به (إلي) است، كه دلالت بر رؤيت چشم، دارد و در حديث تأكيداتي همچون قسم و نون و لام تأكيد به كار رفته است، و اين نظريه را علامه عيني/ نيز توجيح داده و گفته است: «حديث گوياي آن است كه حوض آفريده شده است و امروز وجود دارد و آن واقعي است و نيز بيانگر معجزهاي از رسول اللهص ميباشد و آن اين كه ايشان حوض را در دنيا مشاهده فرمودند و از آن خبر داند» والله اعلم.
و اما دربارهي فرمودهي ايشان: «وَمِنْبَرِي عَلَى حَوْضِي». نووي/ نقل كرده است كه قاضي عياض ميگويد: «اكثريت علما معتقدند كه مراد عيناً همين منبري است كه در دنيا داشتند، ميگويد: و ظاهر نيز همين است، و ميافزايد: برخي ديگر آن را نپذيرفتهاند، و گفته شده است كه: ايشان آنجا بر حوض خويش منبري دارند، و گفته شده است كه: قصد نمودن منبر و حضور نزد آن به خاطر انجام كارهاي نيك، انسان را بر حوض وارد ميكند و به معناي نوشيدن از آن است» .
بحث ششم: ويژگيهاي حوض رسول اللهص
ويژگيهاي حوض رسول اللهص در احاديث متعددي كه پيرامون آن حوض مبارك روايت شده، بيان گرديده است، و اختلاف عبارت برخي از روايات،موجب هيچ گونه تناقض و اضطرابي نيست، زيرا آن احاديث از چندين صحابي كه در اماكن مختلف از رسول اللهص شنيدهاند، روايت شده است و رسول اللهص با هر قومي مثالهايي را بكار ميبردند كهبرايشان قابل فهم باشد، و همهي روايات از نظر معنا با هم نزديك هستند، والله اعلم.
ويژگيهاي حوض مبارك آن گونه كه در احاديث رسول اللهص بيان شده، چنين است:
اولاً: آب حوض:
آب حوض از شير سفيدتر است و در روايتي از مسلم آمده كه: «مَاؤُهُ أَبْيَضُ مِنَ الْوَرِقِ» . «آب آن از نقره هم سفيدتر است».
و در روايتي ديگر آمده است كه: «بيترديد آب آن از برف بسيار سفيدتر است».
ثانياً: بوي آن:
بوي آن از مشك هم خوشتر است.
ثالثاً: جامهاي حوض:
جامهاي آن به اندازه ستارگان آسمان است، و در روايتي ديگر آمده است: «در آن ليوانهايي همانند تعداد ستارگان، خواهي يافت» .
و در روايتي از مسلم آمده است كه: «تُرَى فِيهِ أَبَارِيقُ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ كَعَدَدِ نُجُومِ السَّمَاءِ» .
«در آن، به اندازه ستارگان آسمان جامهاي طلايي و نقرهاي خواهي يافت».
و در روايتي ديگر آمده است: «وَالَّذِى نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لآنِيَتُهُ أَكْثَرُ مِنْ عَدَدِ نُجُومِ السَّمَاءِ وَكَوَاكِبِهَا أَلاَ فِى اللَّيْلَةِ الْمُظْلِمَةِ الْمُصْحِيَةِ» .
«سوگند به او كه جان محمد در دست اوست، جامهاي آن از ستارگان آسمان آن هم در شبي تاريك با آسماني صاف، نيز بيشتر است».
ويژگيهاي فوق در حديث عبدالله بن عمرب ذكر شده است، كه رسول اللهص فرمودند: «حَوْضِي مَسِيرَةُ شَهْرٍ، مَاؤُهُ أَبْيَضُ مِنَ اللَّبَنِ، وَرِيحُهُ أَطْيَبُ مِنَ الْمِسْكِ، وَكِيزَانُهُ كَنُجُومِ السَّمَاءِ، مَنْ شَرِبَ مِنْه فَلا يَظْمَأُ أَبَدًأ» .
«مسافت حوض من يك ماه راه است، آبش از شير سفيدتر و بويش از مشك خوشتر و ليوانهايش همچون ستارگان آسمان است، هر كس از آن بنوشد، هرگز تشنه نميشود».
رابعاً: تأثير آن:
تأثير آب آن، اين است كه هر كس از آن بنوشد، هرگز تشنه نميشود، در روايتي آمده است كه: «... چهرهي او هرگز سياه نميشود» .
خامساً: طعم آن:
طعم آن از عسل شيرينتر است .
سادساً: سردي آن:
آب آن از يخ سردتر است .
سابعاً: سرچشمهي آن:
در حديث ابوذر آمده است كه رسول اللهص فرمودند: «دو ميزاب از بهشت در آن ميريزد» و در حديث ثوبان آمده است كه: «دو ميزاب از بهشت در آن ميريزد كه يكي طلايي و ديگري نقرهاي است» .
علامه نووي از هروي رحمهما الله نقل كرده است كه: «معناي آن اين است كه پي در پي و با فشار در حوض آب ميريزند...» .
اما حوض همان كوثر است يا خير؟
قرطبي/ ميگويد: «مفسران دربارهي كوثري كه به رسول اللهص عنايت شده است، اختلاف نظر دارند و در اين باره 16 نظريه وجود دارد: 1- كوثر نهري است در بهشت... 2- كوثر همان حوض رسول اللهص در ميدان محشر است، اين نظريه عطاء است، در صحيح مسلم از انس روايت شده است كه: «ما نزد رسول اللهص بوديم كه ايشان لحظهاي به خواب رفتند و سپس سر خويش را بلند فرمودند و لبخندي زدند، گفتم: يا رسول الله! از چه ميخنديد؟ فرمودند: لحظهاي قبل بر من سورهاي نازل گشت، سپس چنين تلاوت فرمود: ﴿إِنَّآ أَعۡطَيۡنَٰكَ ٱلۡكَوۡثَرَ ١ فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَٱنۡحَرۡ ٢ إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ ٱلۡأَبۡتَرُ٣﴾ [الکوثر: 1-3]. و سپس فرمودند: آيا ميدانيد كوثر چيست؟ گفتيم: خدا و رسولش بهتر ميدانند. فرمودند: «آن، نهري است كه پروردگارم به من وعده داده است، بر آن خير كثيري هست، آن حوضي است كه امت من روز قيامت بر آن وارد ميشوند، ظرفهاي آن به تعداد ستارگان است، برخي از حوض باز داشته ميشوند، ميگويم كه: او از امت من است، ميگويند: تو نميداني كه پس از تو چه كرده است» .
احاديث دربارهي حوض در ميدان محشر بسيار است و ما آن را در كتاب «التذكرة» آوردهايم و خلفاي اربعه ايشان رضوان الله عليهم بر چهار گوشهي آن قرار دارند و هر كس با يكي از آنان دشمن باشد، آن ديگري نيز به او آب نميدهد و در آنجا كساني را كه از حوض باز داشته ميشوند ذكر كردهايم... و ميتوان هم آن نهر و هم حوض را، كوثر ناميد، به خاطر كثرت وارد شوندگان و نوشندگان از امت محمدص و نيز نظر به خير كثير و آب كثيري كه دارد...».
قرطبي پس از ذكر اقوال، ميگويد: «صحيحترين نظريه در اين باره نظريهي اول و دوم است، زيرا از رسول اللهص نصي درباره كوثر وجود دارد» .
حافظ ابن حجر/ ميگويد: «كوثر نهري است در بهشت كه آب آن در حوض ميريزد و خود حوض را نيز كوثر ميگويند، زيرا كه سرچشمهي آن است، و مسلم به روايت ابوذر آورده است كه: «دو ميزاب از بهشت در آن ميريزد» و حديث ثوبان نيز آن را تأييد ميكند و در حديث ابن مسعود به روايت امام احمد، آمده است كه: «نهري از كوثر در حوض گشوده ميشود» .
حافظ ابن كثير/ ميگويد: «در وصف حوض روز قيامت آمده است كه: «دو ميزاب از آسمان از نهر كوثر در آن ميريزد...» . و در وصف كوثر آمده است كه: «آب آن از عسل شيرينتر و از برف سفيدتر است» . و اين برخي از ويژگيهاي حوض است، بنابراين حوض محل جمع شدن آبهايي است كه از نهر كوثر فرو ميريزد، پس آن چيزي ير از كوثر است، گرچه سرچشمهي آن همان كوثر است، والله اعلم.
ثامناً: وسعت حوض:
دربارهي وسعت حوض احاديث زيادي از رسول اللهص روايت شده است كه ظاهراً با هم متعارض هستند، و در واقع بحمدالله هيچ تعارضي ندارند، آن روايات چنين هستند:
1- از جرباء تا اذرُح.
2- از عدن تا عمان.
3- از ايله تا صنعاء يمن
4- از مدينه تا صنعاء.
5- از ايله تا جحفه.
6- از عمان تا ايله.
7- از مدينه تا عمان و در روايتي: از اين جا تا عمان
8- از كوفه تا حجرالأسود.
9- از كعبه تا بيتالمقدس.
10- دورتر از ايله تا عدن.
11- دورتر از ايله تا مكه.
12- از بيضاء تا بصري.
13- از ايله تا مصر.
14- وسيعتر از ايله تا كعبه.
15- از عمان تا يمن.
16- از جاييه تا صنعاء.
17- مسافت يك ماه و زاويههايش برابر است و در روايتي آمده است كه عرض آن همانند طولش ميباشد.
18- از مكه تا صنعاء.
19- از صنعاء تا بصري.
20- از مدينه تا عمان.
21- از ايله تا مدينه.
22- از مدينه تا بيتالمقدس.
23- از عمان تا ايله .
(جرباء و اذرُح) دو روستا هستند در شام كه سه شبانهروز از يكديگر فاصله دارند. (ايله) شهر معروفي است ميان مصر و شام در ساحل درياي سرخ و از آنجا تا مدينه يك ماه راه است.
(بصري) شهر معروفي است كنارهي شام به طرف حجاز.
(البيضاء): نزديك ربذه، شهر معروفي است ميان مكه و مدينه.
(الجابيه): محلهاي است در دمشق.
(الجحيفة): روستا و يكي از ميقاتهاي حج است، و تا مدينه هشت مرحله، و در راه مكه و همان (مهيعه) است.
قاضي عياض/ ميگويد: اين كه رسول اللهص فرمودند: «حَوْضِي مَسِيرَةُ شَهْرٍ و زواياه سواء». يعني اين كه چهار ضلع آن برابرند و برخي، از اين، استدلال كردهاند كه رسول اللهص از علوم و فنون ديگر نيز آگاهي داشتند و اين از علم هندسه و حساب است و معناي اين سخن، اين است كه حوض چهار ضلع دارد و همه با هم برابرند، آن گونه كه در حديثي ديگر فرمودند: عرض آن همانند طولش ميباشد» .
قرطبي/ ميگويد: «يعني: هر چهار ضلع آن با هم برابرند» .
ابن حجر/ ميگويد: «همهي اين مسافات با هم نزديك است و تقريباً همه به نصف ماه اندكي كم يا بيش ميرسند، علما اين مسئله را توجيه كردهاند، عياض ميگويد: اين اختلاف به تخمين برميگردد و در يك حديث واقع نشده است كه اضطرابي محسوب گردد، بلكه در احاديث متعدد است و بيش از يك صحابي آن را روايت كردهاند و در اماكن مختلفي آن را شنيدهاند، رسول اللهص در هر كدام از آن احاديث، براي بيان وسعت حوض مثالي بيان فرمودهاند و هدف دوري شهرها از همديگر بوده است نه بيان قطعي مسافت، ميگويد: پس اين گونه الفاظ متفاوت حديث از حيث معنا با هم متفق ميگردد».
البته اين سخن اشكال دارد و آن اين كه تشبيه و تخمين در دو شئ نزديك به هم صورت ميگيرد اما اين تفاوت فاحش كه گاه از يك ماه ميگذرد و گاه به سه روز كاهش مييابد، موجه نيست، قرطبي ميگويد: برخي كوتاه نظران ميپندارند كه اختلاف در تعيين اندازه حوض، اضطرابي است، كه اين گونه نيست، و سپس كلام عياض را آورده و افزوده است كه: اين اختلافي نيست، بلكه همه روايات گوياي آن هستند كه حوض بسيار وسيع و گسترده است، سپس ميگويد: شايد رسول اللهص به خاطر مخاطبان خويش كه با آن مسافتها آشنايي داشتهاند، در خطاب به هر مخاطبي، مسافتي را مثال زدهاند كه شنونده از آن آگاه بوده است».
نووي پاسخ داده است كه: ذكر مسافت كوتاه هرگز به معناي رد مسافت طولاني نيست، مسافت طولانيتر با احاديث صحيح ثابت است، و هيچ گونه تناقضي در آن نيست، كوتاه سخن اينكه، ابتدا مسافت كوتاه به اطلاع ايشان رسيده است و سپس از مسافت طولانيتر اطلاع يافتند و آن را نيز بيان فرمودند، گويا خداوند متعال به پاس احترام ايشان، مسافت حوض را در چندين مرحله توسعه داده است و آن رواياتي كه بر مسافتي گستردهتر دلالت دارد، مورد اعتماد است».
ابن حجر پس از آن ميگويد: جمع بين روايات اين گونه است كه اين اختلاف برميگردد به سير كندِ كارواني سنگينبار و سير سواري سبكبار، و نيز به اين گونه كه روايت كوتاهترين مدت كه همان سه روز است بر سير پيك حمل شود كه اتفاق افتاده است كه مسافت يك ماه را در سه روز طي كند ولو اين كه اين امر بسيار به ندرت اتفاق افتاده است» .
نكته:
در روايت صحيح آمده است كه رسول اللهص فرمودند: «أَمَامَكُمْ حَوْضٌ كَمَا بَيْنَ جَرْبَاءَ وَأَذْرُحَ». «شما حوضي در پيش رو داريد به مسافت ميان جربا و اذرح».
اشكال اين روايت اين است كه جرباء و أذرح دو روستاي مجاور در شام هستند، حافظ ابن حجر/ در رفع اين اشكال ميگويد: «حافظ ضياء الدين مقدسي در كتابي كه دربارهي حوض فراهم نموده است، در مورد روايت سه روز ميگويد: به سبب اختصار برخي راويان، در متن حديث اشتباهي صورت گرفته است، و سپس حديث كامل را از ابوهريره از فوائد «عبدالكريم بن هيثم الدير عاقولي» با سندي صحيح تا ابوهريره مرفوعاً اين گونه روايت كرده است: «عرضه مثل ما بينكم وبين جرباء وأذرح»، «پهناي آن مانند فاصلهي شما تا جرباء و اذرح است»، ضياء ميگويد: بنابراين معلوم ميشود كه در حديث ابن عمر حذفي صورت گرفته است و روايت در واقع چنين بوده است: «كَمَا بَيْنَ جَرْبَاءَ وَأَذْرُحَ». كه «مقامي» و «بين» از آن افتاده است، و حافظ علالي ميگويد: «... عبارت حذف شده نزد دارقطني و ديگران اين گونه، ثابت است: «ما بين الـمدينة وجرباء وأذرح». سپس حافظ ابن حجر در پي آن ميگويد: با اثبات اين مطلب، پس اختلاف بر ميگردد به سير آهسته و كند و سير سريع و شتابان» .
بحث هفتم: معناي «أنا فَرَطُكم علي الحوض»
جملهي «أنا فَرَطُكم على الحوض» از رسول اللهص با تواتر نقل شده است و معناي آن براساس گفتهي اهل علم چنين است:
ابن الاثير/ ميگويد: «أنا فَرَطُكم على الحوض». يعني من پيش از شما بر حوض ميرسم، ميگويد: فَرَط يَفْرِط، فهو فارِطٌ، وفَرَط: در صورتي كه از ديگران جلوتر باشد و براي طلب آب زودتر برسد تا براي آنان دلو و ريسمان آماده كند» و در «اللسان» آمده است «الفارط: جلو افتاده، سابق» .
نووي/ ميگويد: اهل لغت ميگويند: الفَرَط، با فتح فاوراء و الفارط، كسي است كه پيش از ديگران بر آب برسد تا حوض و دلو و ديگر ابزار را فراهم كند «فرطكم علي الحوض». يعني: پيش از شما به حوض ميرسم و آن را آماده ميكنم» .
اين حديث بر كمال شفقت و مهرباني رسول اللهص نسبت به امت خويش، دلالت دارد.
بحث هشتم: حوض در كجاي قيامت قرار دارد
علما دربارهي جايگاه و محل حوض در قيامت دو نظريه دارند:
اول: اين كه حوض بعد از صراط و عبور از آن، قرار دارد و طرفداران اين نظريه از حديثي كه احمد و ترمذي از انس روايت كردهاند، استدلال ميكنند، و ميگويد: از رسول اللهص تقاضا كردم كه روز قيامت برايم شفاعت كنند، فرمودند: اين كار را خواهم كرد، پرسيدم: يا رسول الله! در قيامت شما را در كجا پيدا كنم؟ فرمودند: نخست بر بالاي صراط دنبالم بگرد، گفتم: اگر آن جا نبوديد؟ فرمودند: آنگاه كنار ميزان (ترازو)، سراغم را بگير، گفتم اگر آنجا شما را نيافتم؟ فرمودند: آنگاه كنار حوض مرا جستجو كن، و من حتماً در يكي از اين سه جا خواهم بود».
ابوعيسي ميگويد: اين حديث حسن غريب است، فقط از اين طريق آن را ميشناسيم .
برخي از علما كه در باب حديث و عقيده تأليف دارند، امثال: امام بخاري، امام ترمذي و ابن أبي زيد و ديگران اين نظريه را تأييد ميكنند، زيرا در كتابهاي خود احاديث حوض و مسايل آن را پس از احاديث صراط و ميزان و شفاعت آوردهاند.
ابن حجر/ ميگويد: اين كه بخاري احاديث حوض را پس از احاديث شفاعت و نصب صراط آورده، اشاره به آن است كه نوشيدن از آب حوض پس از نصب صراط و گذر از آن، خواهد بود».
پس از آن حديث سابق انس را آورده و افزوده است، «با توجه به برخي از احاديث اين باب كه گوياي آن است كه گروهي كه نزديك است به حوض برسند، از آن رانده و به جهنم برده ميشوند، در قرار گرفتن حوض بعد از صراط اشكالي ايجاد ميشود و آن، اين است كه هر كس از صراط عبور كند و به حوض برسد در واقع از جهنم نجات پيدا كرده است، پس چگونه به جهنم باز گردانيده ميشود؟ احتمال دارد كه منظور نزديك شدن به حوض باشد به گونهاي كه آن را ببينند و قبل از اين كه از انتهاي صراط عبور كنند، در جهنم انداخته ميشوند» .
قاضي عياض/ ميگويد: «ظاهر آن ميرساند كه نوشيدن آب حوض پس از حساب و نجات يافتن از جهنم خواهد بود» .
ابوالعباس قرطبي/ ميگويد: «رسيدن به حوض و نوشيدن از آن، پس از نجات از جهنم و سختيهاي آن خواهد بود، زيرا رسيدن به آن محل شريف و نوشيدن از آن و رسيدن به مكاني كه رسول اللهص در آنجا تشريف دارند، بزرگترين تكريم و بالاترين انعام است و هر كس به چنان جايگاهي برسد، چگونه به حساب باز گردانيده ميشود و يا پس از آن چگونه عذاب و رسوايي را ميچشد؟! چنين نظري از سراب نيز بيبنيادتر است» .
دوم: اين كه حوض قبل از صراط خواهد بود، و اين ظاهرِ عملكرد بسياري از علما، در تأليفاتشان است، چرا كه حوض را قبل از صراط ذكر كردهاند، برخي آن را پس از شفاهت قرار دادهاند مانند: امام لالكائي در كتاب الاعتقاد و اشعري در «الابانة» و آجري در «الشريعة» و ابوداود در سنن و ابن حزم و ديگران، آنان به اين ترتيب، اشاره ميكنند به اين كه، مردم پس از انتظار طولاني در ميدان محشر و تشنگي آن، بر حوض وارد ميشوند، و اين مناسب حال آنان است، والله اعلم.
برخي ديگر آن را قبل از شفاعت و پس از بيرون آمدن از قبر دانستهاند كه مردم تشنه از قبر بر ميخيزند و سر حوض ميروند، مانند: ابن حبان و ابن ابيعاصم و ابن ماجه و اين گروه از علما صراط و ميزان را پس از حوض نميآورند، و برخي ديگر امثال اصفهاني در «الحجة» آنرا پس از صراط و ميزان ميدانند. و برخي نيز آن مطلقاً قبل از صراط قرار دادهاند. امثال: قرطبي در «التذكرة» و شيخ الاسلام در «الواسطية» رحم الله الجميع.
قرطبي/ با جانبداري از اين نظريه ميگويد: صاحب «القوت» و ديگران ميگويند: حوض رسول اللهص بعد از پل صراط است، صحيح اين است كه ايشان دو حوض دارند يكي در ميدان محشر قبل از طراط و دومي در بهشت، و هر دو كوثر نام دارند، كوثر در زبان عربي به خير كثير گفته ميشود و دربارهي ميزان و حوض كه كدام يك جلوتر از ديگري است، اختلافنظر وجود دارد، گاه گفته شده كه ميزان قبل از حوض است و گاه عكس آن، ابوالحسن قابسي ميگويد: صحيح آن است كه حوض قبل از ميزان قرار دارد.
به نظر من نيز اين مناسب است، زيرا مردم تشنه از قبر برميخيزند پس حوض قبل از طراط و ميزان قرار داده ميشود، والله اعلم، ابوحامد در كتاب «كشف علوم الآخرة» ميگويد: يكي از نويسندگان سلف گفته است كه حوض قبل از صراط است. و اين سخن اشتباه است. مؤلف ميگويد: سخن ابوحامد درست است، بخاري از ابوهريره روايت كرده است كه رسول اللهص فرمودند: «من بر حوض ايستادهام كه گروهي به من نزديك ميشوند تا جايي كه آنان را ميشناسم، ناگاه شخصي مانع رسيدن آنان به من ميشود و ميگويد: برويد، ميگويم به كجا؟ ميگويد: به سوي جهنم....».
اين حديث دليل قاطعي است مبني بر اينكه حوض در ميدان محشر و قبل از صراط است، زيرا صراط پلي است كه بر جهنم كشيده شده است كه مردم از آن عبور ميكنند و هر كس از آن عبور كند از جهنم نجات پيدا ميكند، و همچنين حوضهاي ديگر پيامبران نيز در ميدان محشر قرار دارد، از ابن عباس روايت شده است كه دربارهي وقوف در پيشگاه خداوند، از رسول اللهص پرسيده شد كه آيا آنجا آب هست؟ فرمودند: «آري، سوگند به خدايي كه جانم در دست اوست، آنجا آب هست، و اولياي خدا از حوضهاي پيامبران آب خواهند نوشيد و خداوند هفتاد هزار فرشته را كه عصاهايي آتشي در دست دارند، ميگمارد تا كافران را از حوضهاي پيامبران برانند» .
ابن حجر/ در پانوشتي بر سخن قرطبي «كه رسول اللهص دو حوض دارند» ميگويد: اين سخن اشكال دارد، زيرا كوثر نهري است در بهشت كه آب آن در حوض ميريزد و به اين خاطر حوض را كوثر ميگويند كه، سرچشمهاش كوثر است، سخن قرطبي اين را ميرساند كه حوض قبل از صراط است، مردم تشنه به ميدان محشر ميروند و مؤمنان آنجا از حوض، آب مينوشند و كفار پس از اينكه اظهار تشنگي ميكنند، سرابي در برابر ديدگانشان آشكار ميشود و به آنان گفته ميشود، مگر شما آب نميخواهيد؟ و ميروند كه از آن بنوشند كه سرانجام در جهنم سقوط ميكنند، امام مسلم از ابوذر روايت كرده است كه: «دو ميزاب از بهشت در حوض فرو ميريزند» و حديث ثوبان نيز شاهد آن است، و اين حديث حجتي است عليه قرطبي نه له او، زيرا آنگونه كه گذشت، صراط پلي است بر روي جهنم حد فاصل ميدان محشر و بهشت و مؤمنان براي ورود به بهشت از ان عبور ميكنند، اگر حوض قبل از پل صراط ميبود، جهنم مانع رسيدن آب به حوض كوثر ميشد، و ظاهر حديث اين را ميرساند كه حوض در كنار بهشت است، تا فرو ريختن آب نهر كوثر از بهشت، در آن ممكن باشد، و در حديث ابن مسعود آمده است كه: «نهر كوثر گشوده ميشود تا آب آن در حوض فرو ريزد» سپس حافظ حديث لقيط بن صبره را كه از زيادات عبدالله بن احمد بر مسند ميباشد، آورده است كه: «لقيط با همراهي رفيقش نهيك بن عاصم بن مالك بن المنتفق نزد رسول اللهص رفت- در حديث آمده كه- شما بر خدا عرضه ميشويد در حاليكه صفحات شما كاملاً بر خداوند آشكار است و هيچ چيزي از شما بر او پوشيده نيست، آنگاه پروردگار تو با دست خويش يك كف آب برميدارد و بر شما ميپاشد، سوگند به خداي تو بر صورت هر كدام شما قطرهاي از آن آب ميچكد، آن قطره صورت مسلمان را مانند پارچهاي روشن، سفيد ميگرداند و صورت كافر را مانند زغال، سياه ميكند، آنگاه پيامبر شما حركت ميكند و نيكوكاران، در پي ايشان راه ميافتند و بر پلي از آتش عبور ميكنند و كسي از شما بر اخگر پا مينهد و صداي خاموش شدن آن را ميشنود، آنگاه خداي تو ميگويد: آگاه باشيد كه شما در حالي كه تشنهايد بر حوض رسول اللهص ميرسيد و از آن آب خواهيد نوشيد...» اين حديث تصريح دارد كه حوض قبل از صراط است، و شارح طحاويه ميگويد: «حوض در ميدان صاف قبل از صراط است» .
بخش دوم: تمهيد
ثابت است كه مردماني از امت رسول اللهص به علت تغيير و تبديل كه پس از ايشان، ايجاد كردهاند و مرتد شدهاند از حوض بازداشته و طرد ميشوند.
برخي از مردم در اين احاديث سوژهاي را كه ميخواستند، پيدا كردهاند و اين احاديث را براساس گرايش، سليقه و نظر خويش تفسير كردهاند و تنها هدفشان به كرسي نشاندن نظر باطلشان است و در اين راستا از دروغ بستن بر خدا و رسول هم ابايي ندارند و مصداق اين آيه هستند كه خداوند متعال ميفرمايد: ﴿فَأَمَّا ٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمۡ زَيۡغٞ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَٰبَهَ مِنۡهُ ٱبۡتِغَآءَ ٱلۡفِتۡنَةِ وَٱبۡتِغَآءَ تَأۡوِيلِهِۦ﴾ [آلعمران: 7].
«اما آنان كه در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهات هستند تا فتنه انگيزي كنند (و مردم را گمراه سازند) و تفسير (نادرستي) براي آن ميطلبند».
اما آنان كه خدا به آنان نور بصيرت عنايت كرده است نه در اثبات حوض ترديدي دارند و نه در اثبات ممانعت مذكور كه رسول اللهص بيان فرمودهاند، آنان روش راسخين في العلم را در پيش ميگيرند و ميگويند: ﴿ءَامَنَّا بِهِۦ كُلّٞ مِّنۡ عِندِ رَبِّنَا﴾ [آلعمران: 7].
«و ما به همهي آن ايمان داريم، همه از جانب پروردگار ماست». آنگاه هيچگاه نصوص قرآن را رو در روي يكديگر قرار نميدهند بلكه وظيفه و مقتضاي ايمان آنان، تسليم و تصديق و دوري از مبارزه با حق است.
احاديث حوض با آن كه بحمدالله هيچ اشكالي ندارد، براي برخي سؤال برانگيز شده است و برخي ديگر، آن را حربهاي براي طعن اصحاب رسول اللهص قرار دادهاند، اينان اگر دنبال حق هستند، پس حق واضح و آشكار و اشارهاي به آن كافي است و اگر غير از اين باشد اميدوارم كه اين كتاب و دلايلي كه در آن آوردهايم باعث بيداري عقل و وجدان آنان گردد و به فطرت الهي باز گردند.
هدف ما احقاق حق و ابطال باطل است تا آنها كه هلاك و گمراه ميشوند، با اتمام حجت هلاك شوند و آنان كه زنده و هدايت ميشوند از روي دليل و برهان باشد، والله المستعان.
بحث اول: معناي كلمه «الذَّود»
در اللسان آمده است كه: «الذَّود: سوق دادن، طرد و دفع كردن، ميگويي: ذُدتُه عن كذا وزاده عن الشئ ذوداً و ذِياداً، ورجل ذائد: بازدارنده... و ذدت الابل، أذودها ذوداً: هنگامي كه آن را طرد كني و براني. والذود: به يك گله شتر از 3 تا 10 گفته ميشود و نيز گفته شده: از 3 تا 10 و يا از 3 تا 15 و تا 20 و اندكي بيشتر و يا از 3 تا 30 و يا ميان 2 و 9 .
بحث دوم: احاديث ممانعت از حوض
قبلاً گفتيم كه احاديث حوض به حد تواتر رسيده است و صحابهي زيادي آن را از رسول اللهص روايت كردهاند و حافظ بن حجر تعداد آنان را پنجاه صحابي ميداند و گفته است كه يكي از متأخرين تعداد راويان احاديث حوض را به هشتاد صحابي رسانيده است.
بايد دانست كه مسأله ممانعت از حوض در تمام آن احاديث نيامده است، بلكه احاديث حوض به چند گونه تقسيم ميشوند:
اول: احاديث بيانگر ويژگيهاي حوض.
دوم: احاديث بيانگر اين مطلب كه رسول اللهص پيش از همه بر حوض ميرسند.
سوم: احاديثي كه بيان ميدارند كه چه كساني به حوض راه مييابند و چه كساني از آن طرد ميشوند و صفات آن افراد، ما قبلاً احاديث نوع اول و دوم را بيان كرديم و در اين جا فقط به احاديث نوع سوم اشاره خواهيم نمود و تنها به احاديث صحيحين اكتفا ميكنيم مگر در مواردي اندك كه نيازي به ديگران باشد و گاه به خاطر اختصار فقط موضع استدلال حديث را ذكر ميكنيم.
1- عبدالله ميگويد: رسول اللهص فرمودند: «أَنَا فَرَطُكُمْ على الحَوْض، و لَيُرفعنَّ رجال منكم ثم لَيُختَلَجُنَّ دوني، فأقول: يا ربّ أصحابي؟ فيقال: إنك لا تدري ما أحدثوا بعدك» .
«من پيشاپيش شما بر حوض ميرسم و مرداني از شما نمايان ميشوند و ناگاه از ميان ربوده ميشوند، ميگويم: پروردگارا! اصحاب مرا كجا بردند؟ گفته ميشود نميداني كه پس از تو چه كردهاند».
و در روايت مسلم آمده است كه: «ولأنازعَنّ اقواماً ثم لأغلبن عليهم».
«از گروهي دفاع ميكنم و سرانجام مغلوب ميگردم».
2- انس ميگويد: رسول اللهص فرمودند: «ليَرِدَنَّ عليّ ناس من أصحابي الحوض، حتي عرفتهم اختلجوا دوني، فأقول: أصحابي؟ فيقول: لا تدري ما احدثوا بعدك».
«مردماني از اصحاب من بر حوض ميآيند تا آن كه آنان را ميشناسم ناگاه از ميان ربوده ميشوند، ميگويم: اصحاب مرا چي شد؟ ميگويد: نميداني كه پس از شما چه كردهاند».
در روايت مسلم آمده است: «رِجَالٌ مِمَّنْ صَاحَبَنِى حَتَّى إِذَا رَأَيْتُهُمْ وَرُفِعُوا إِلَىَّ». «مرداني از آنان كه همراه من بودهاند تا اينكه آنان را ميبينيم و بر من عرضه ميشوند...». و در آن «أصيحابي أصيحابي» با تصغير و تكرار وارد شده است .
3- سهل بن سعد ميگويد: رسول اللهص فرمودند: «إِنِّى فَرَطُكُمْ عَلَى الْحَوْضِ ، مَنْ مَرَّ عَلَىَّ شَرِبَ ، وَمَنْ شَرِبَ لَمْ يَظْمَأْ أَبَدًا ، لَيَرِدَنَّ عَلَىَّ أَقْوَامٌ أَعْرِفُهُمْ وَيَعْرِفُونِى ، ثُمَّ يُحَالُ بَيْنِى وَبَيْنَهُمْ» . «من پيشاپيش شما بر حوض ميرسم، هر كس نزد من بيايد از آن مينوشد و هر كس از آب آن بنوشد تا ابد تشنه نميشود، اقوامي كه آنها را ميشناسم و آنان نيز مرا ميشناسد، نزد من ميآيند كه ناگاه ميان من و آنان فاصله انداخته ميشود».
4- ابوحازم ميگويد: نعمان بن ابي عياش اين (حديث) را از من شنيد و گفت آيا تو آن را از سهل شنيدهاي؟ گفتم: آري، آنگاه گفت من گواهي ميدهم كه من آن حديث را ابوسعيد خدري با اين زيادتي شنيدم كه رسول اللهص فرمودند: «فَأَقُولُ إِنَّهُمْ مِنِّى . فَيُقَالُ إِنَّكَ لاَ تَدْرِى مَا أَحْدَثُوا بَعْدَكَ . فَأَقُولُ سُحْقًا سُحْقًا لِمَنْ غَيَّرَ بَعْدِى».
«ميگويم كه آنان از من هستند، گفته ميشود: شما نميدانيد كه پس از شما چه كردهاند، پس من ميگويم: دور باد كسي كه پس از من تغيير ايجاد كرده است».
ابن عباس ميگويد: سحقاً به معناي بُعداً (دور باد) است و سحيق يعني بعيد و أسحقه يعني: او را دور گردانيد.
5- ابوهريره ميگويد: رسول اللهص فرمودند: «يَرِدُ عَلَىَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ رَهْطٌ مِنْ أَصْحَابِى فَيُحَلَّئُونَ عَنِ الْحَوْضِ فَأَقُولُ يَا رَبِّ أَصْحَابِى . فَيَقُولُ إِنَّكَ لاَ عِلْمَ لَكَ بِمَا أَحْدَثُوا بَعْدَكَ ، إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَى» .
«گروهي از اصحابم روز قيامت بر من وارد ميشوند كه ناگاه از حوض بازداشته ميشوند، ميگويم: پروردگارا! اينان اصحاب من هستند، ميگويد: تو اطلاع نداري كه پس از تو چه كردهاند، آنان به پشت سر خود بازگشتهاند».
6- ابوهريره ميگويد: رسول اللهص فرمودند: «بَيْنَا أَنَا قَائِمٌ إِذَا زُمْرَةٌ، حَتَّى إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَيْنِى وَبَيْنِهِمْ فَقَالَ هَلُمَّ. فَقُلْتُ أَيْنَ قَالَ إِلَى النَّارِ وَاللَّهِ . قُلْتُ وَمَا شَأْنُهُمْ قَالَ إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَكَ عَلَى أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَى. ثُمَّ إِذَا زُمْرَةٌ حَتَّى إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَيْنِى وَبَيْنِهِمْ فَقَالَ هَلُمَّ . قُلْتُ أَيْنَ قَالَ إِلَى النَّارِ وَاللَّهِ . قُلْتُ مَا شَأْنُهُمْ قَالَ إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَكَ عَلَى أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَى . فَلاَ أُرَاهُ يَخْلُصُ مِنْهُمْ إِلاَّ مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ» .
«درحاليكه ايستادهام گروهي به من نزديك ميشوند تا اينكه آنان را ميشناسم مردي ميان من و آنان بيرون ميآيد و ميگويد: برويد، ميگويم: كجا؟ ميگويد: به خدا قسم به جهنم، ميگويم: داستانشان چيست؟ ميگويد: آنها پس از تو به پشت سر برگشتهاند، سپس گروهي ديگر نمايان ميشود تا اينكه آنان را ميشناسم مردي ميان من و آنان خارج ميشود و ميگويد: برويد: مي گويم: كجا؟ ميگويد: به خدا سوگند، به جهنم، ميگويم: داستانشان چيست؟ ميگويد: آنان پس از تو به پشت سر خويش بازگشتهاند، از آن جز افراد معدودي (به ندرت شتر سر گشته) نجات پيدا نمييابد».
7- اسماء بنت ابيبكرب ميگويد: رسول اللهص فرمودند: «إِنِّى عَلَى الْحَوْضِ حَتَّى أَنْظُرُ مَنْ يَرِدُ عَلَىَّ مِنْكُمْ، وَسَيُؤْخَذُ نَاسٌ دُونِى فَأَقُولُ يَا رَبِّ مِنِّى وَمِنْ أُمَّتِى. فَيُقَالُ هَلْ شَعَرْتَ مَا عَمِلُوا بَعْدَكَ وَاللَّهِ مَا بَرِحُوا يَرْجِعُونَ عَلَى أَعْقَابِهِمْ» .
«من سر حوض ميايستم تا ببينم كه چه كسي از شما نزد من ميآيد، مردماني قبل از رسيدن به من ربوده ميشوند، ميگويم: پروردگارا! آنان از من و امت من هستند، گفته ميشود: آيا ميداني پس از تو چه كردهاند؟! والله آنان پس از تو همواره به عقب بر ميگشتند».
8- عائشهل ميگويد: شنيدم كه رسول اللهص در جمع اصحاب خويش فرمودند: «إِنِّى عَلَى الْحَوْضِ أَنْتَظِرُ مَنْ يَرِدُ عَلَىَّ مِنْكُمْ فَوَاللَّهِ لَيُقْتَطَعَنَّ دُونِى رِجَالٌ فَلأَقُولَنَّ أَىْ رَبِّ مِنِّى وَمِنْ أُمَّتِى. فَيَقُولُ إِنَّكَ لاَ تَدْرِى مَا عَمِلُوا بَعْدَكَ مَا زَالُوا يَرْجِعُونَ عَلَى أَعْقَابِهِمْ» .
«من سر حوض منتظرم تا ببينم كه چه كسي از شما نزد من ميآيد، والله مرداني از رسيدن به من باز داشته خواهند شد و من خواهم گفت: پروردگارا! اينان از من و امت من هستند، ميگويد: تو نميداني كه پس از تو چه كردهاند، آنان هموراه به عقب باز ميگشتند».
9- امسلمهل ميگويد: از رسول اللهص شنيدم كه فرمودند: «إِنِّى لَكُمْ فَرَطٌ عَلَى الْحَوْضِ فَإِيَّاىَ لاَ يَأْتِيَنَّ أَحَدُكُمْ فَيُذَبُّ عَنِّى كَمَا يُذَبُّ الْبَعِيرُ الضَّالُّ فَأَقُولُ فِيمَ هَذَا فَيُقَالُ إِنَّكَ لاَ تَدْرِى مَا أَحْدَثُوا بَعْدَكَ. فَأَقُولُ سُحْقًا» .
«من پيش از شما بر حوض ميرسم، مبادا كسي از شما نزدم بيايد و مانند شتر گم شده، رانده شود و من بگويم: چرا او را ميرانيد؟ و بگويند: تو نميداني كه پس از تو چه كردهاند، و من بگويم: دور باد».
10- ابن عباس ميگويد: رسول اللهص فرمودند: «...وَإِنَّ نَاسًا مِنْ أَصْحَابِي يُؤْخَذُ بِهِمْ ذَاتَ الشِّمَالِ، فَأَقُولُ: أُصَيْحَابِي، أُصَيْحَابِي، فَيَقُولُ: إِنَّهُمْ لَمْ يَزَالُوا مُرْتَدِّينَ عَلَى أَعَقَابِهِمْ مُنْذُ فَارَقْتُهُمْ، فَأَقُولُ كَمَا قَالَ الْعَبْدُ الصَّالِحُ». ﴿وَكُنتُ عَلَيۡهِمۡ شَهِيدٗا مَّا دُمۡتُ فِيهِمۡۖ فَلَمَّا تَوَفَّيۡتَنِي كُنتَ أَنتَ ٱلرَّقِيبَ عَلَيۡهِمۡۚ وَأَنتَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ ١١٧ إِن تُعَذِّبۡهُمۡ فَإِنَّهُمۡ عِبَادُكَۖ وَإِن تَغۡفِرۡ لَهُمۡ فَإِنَّكَ أَنتَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ ١١٨﴾ [المائدة: 118-119].
«... مردماني از اصحاب مرا به سمت چپ ميبرند، ميگويم: اصحاب من، اصحاب من، ميگويد: پس از آن كه از آنان جدا شدي، همواره به عقب برميگشتند، من همانند بندهي نيكوكار خدا (عيسي) ميگويم: «تا زماني كه ميان آنها بودم، مراقب و گواهشان بودم، ولي هنگامي كه مرا از ميانشان برگرفتي، تو خود مراقب آنها بودي، و تو بر هر چيز گواهي، اگر آنها را مجازات كني، بندگان تواند و اگر آنان را ببخشي، توانا و حكيمي».
و در روايتي ديگر آمده است: «... ثُمَّ يُؤْخَذُ بِرِجَالٍ مِنْ أَصْحَابِى ذَاتَ الْيَمِينِ وَذَاتَ الشِّمَالِ فَأَقُولُ أَصْحَابِى ...».
«سپس مرداني از اصحاب مرا راست و چپ ميبرند، پس ميگويم: اصحاب من...».
محمد بن يوسف ميگويد: از ابوعبدالله از قبيصه نقل شده است كه گفت: آنان كساني هستند كه در دوران ابوبكر مرتد شدند و ابوبكر با آنان جنگيد.
در روايتي ديگر آمده است: «... بِرِجَالٍ مِنْ أُمَّتِى فَيُؤْخَذُ بِهِمْ ذَاتَ الشِّمَالِ، فَأَقُولُ يَا رَبِّ أُصَيْحَابِى...» .
«... مرداني از امت مرا سمت چپ ميبرند، پس من ميگويم: پروردگارا! اصحاب من هستند...».
بحث سوم: معناي ممانعت از حوض چيست؟
اين احاديثي است كه طعنه زنندگان به صحابهي رسول اللهص پاكترين افراد و بزرگان اين امت، از آن استناد ميكنند و نادانسته و يا با برداشت غلطشان، بهترين قرن تاريخ بشريت را لكهدار ميكنند و با اين عقيدهي فاسد خود و با به فراموشي سپردن عظمت و افتخاري كه آنان براي اين امت رقم زدهاند، بنيان و تاريخ درخشان اين امت، از دوران رسول اللهص گرفته تا پايان دنيا را نابود ميكند، مفاسدي كه اين سخن دربر دارد، فراتر از حصر و شمارش است و ما با عدالتخواهي و حق جويي و با توفيق الهي حق را با نقل گفتار علما در اين زمينه بيان خواهيم نمود و از رد باطل با باطلي ديگر ميپردازيم، زيرا عدالت بر همگان در مقابل هر كسي ديگر در همه حال واجب و ظلم و بيداد مطلقاً حرام است و تحت هيچ شرايطي مباح نخواهد بود.
علما رحمهم الله معناي ممانعت از حوض را بيان كردهاند و ما با توفيق خداي يگانه گوشهاي از گفتار آنان را نقل ميكنيم تا مقصود روشن شود و رانده شوندگان نمايان گردند و از خداي متعال خواستاريم كه ما را با روحيهاي علمي، حق طلب و حقگو و بيزار از جاهلان، بيارايد.
گفتار علما پيرامون ممانعت از حوض
امام نووي/ ميگويد: «اين از مواردي است كه علما در تعيين مراد آن نظرهاي متفاوتي دارند:
اول: اين كه منظور منافقان و مرتدان هستند كه احتمال دارد با پاها و چهرههايي درخشان حشر شوند و رسول اللهص به خاطر علامتي كه دارند، آنان را صدا زند و به ايشان گفته شود كه: اينان از گروهي كه به شما وعده داده شده نيستند، زيرا پس از شما تغيير يافتند، يعني بر اسلامي كه به آن تظاهر ميكردند، نمردند.
و دوم: منظور كساني هستند كه در زمان رسول اللهص بودهاند و پس از ايشان مرتد شدهاند، گرچه سيماي درخشندهاي ندارند، چون كه رسول اللهص در حيات خويش آنان را مسلمان ميدانستهاند، آنان را صدا ميزدند و گفته ميشود كه: آنان پس از شما مرتد شدهاند.
سوم: منظور گناهگاراني هستند كه به اصل توحيد مردهاند و بدعتگراياني كه بدعتشان آنان را از دايرهي اسلام خارج نكرده است.
بنابراين نظريه، آنهايي كه از حوض رانده ميشوند اين، الزاماً به معناي جهنمي بودن آنان نيست، و امكان دارد كه رانده شدن از حوض مجازات آنان باشد و پس از آن خداوند بر آنان رحم كند و بدون عذاب به بهشت ببرد، طرفداران اين نظريه ميگويند: بعيد نيست كه اين افراد پاها و چهرههايي درخشان داشته باشند و نيز امكان دارد كه آنان در زمان رسول اللهص و يا پس از ايشان باشند و رسول اللهص آنان را با سيمايشان بشناسند.
امام حافظ ابوعمر بن عبدالبر/ ميگويد: «هر كس در دين بدعتي ايجاد كند امثال: خوارج، روافض و ديگر هواپرستان، از رانده شوندگان از حوض هستند، و همچنين ستم پيشههايي كه ميكوشند حق را بپوشانند و آنهايي كه علناً مرتكب گناه كبيره ميشوند، بيم آن ميرود كه همه آنان منظور اين حديث باشند» .
قرطبي/ ميگويد: «علماي ما رحمهم الله ميگويند: هر كس از دين برگردد و يا در آن بدعتي ايجاد كند كه خداوند نه به آن راضي است و نه به آن اجازه داده است، از رانده شوندگان از حوض خواهد بود، و راندهتر آنهايي هستندكه از جماعت مسلمانان كناره گرفتند و به راهي ديگر ميروند، خوارج با فرقههاي متعددشان، روافض با ضلالتهاي گوناگونشان، معتزله با گرايشها متفاوتشان، همه آنان از كساني هستند كه تغيير ايجاد كردند و همچنين ظالمان ستم پيشه كه ميكوشند حق را نابود كنند و اهل آن را به قتل برسانند و مقهورشان سازند و آنهايي كه علناً مرتكب گناه كبيره ميشوند و معاصي را سبك ميشمارند و همهي گمراهان، هواپرستان و بدعتگرايان، و امكان دارد اين طرد شدن فقط در يك حالتي باشد و در صورتي كه تغيير ايجاد شده در اعمال باشد نه عقايد، پس از مغفرت الهي دوباره نزديك گردند، با اين احتمال، آنان با نور وضو شناخته ميشوند و سپس گفته ميشوند: دور شويد، و اگر از منافقان عصر رسول اللهص باشند كه به ايمان تظاهر ميكردند و در دل كافر بودند، ابتدا با توجه به ظاهر، با آنان رفتار ميشود و سپس پرده برداشته خواهد شد و آنگاه به آنان گفته ميشود: دور شويد، و جز كافر باطل گرايي كه به اندازه دانه خردلي نيز ايمان نداشته باشد، كسي ديگر براي هميشه در جهنم نميماند.
بساامكان داردكه مرتكبين گناه كبيره كه ازحوض نوشيده باشند،درصورتي كه به جهنم بروند، با تشنگي عذاب نشوند، والله اعلم.
ترمذي از كعب بن عجره روايت كرده است كه ميگويد: رسول اللهص به من فرمود: «أُعِيذُكَ بِاللَّهِ يَا كَعْبُ بْنَ عُجْرَةَ مِنْ أُمَرَاءَ يَكُونُونَ مِنْ بَعْدِى فَمَنْ غَشِىَ أَبْوَابَهُمْ فَصَدَّقَهُمْ فِى كَذِبِهِمْ وَأَعَانَهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ فَلَيْسَ مِنِّى وَلَسْتُ مِنْهُ وَلاَ يَرِدُ عَلَىَّ الْحَوْضَ وَمَنْ غَشِىَ أَبْوَابَهُمْ أَوْ لَمْ يَغْشَ فَلَمْ يُصَدِّقْهُمْ فِى كَذِبِهِمْ وَلَمْ يُعِنْهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ فَهُوَ مِنِّى وَأَنَا مِنْهُ وَسَيَرِدُ عَلَىَّ الْحَوْضَ...» .
«اي كعب بن عجره! من تو را از اميراني كه پس از من ميآيند، به خدا ميسپارم، هر كس نزدشان برود و دروغشان را تصديق كند و آنان را بر ستمشان ياري دهد، از من نيست و من از او نيستم و بر من سر حوض وارد نخواهد شد، هر كس نزدشان نرود و يا اصلاً نزدشان نرود، بر دروغشان را تصديق نكند و بر ستم، آنان را ياري ندهد، او از من است و من از او و بر من سر حوض وارد خواهد شد».
ابن هبيره/ ميگويد: «به نظر من قطعاً اين احاديث راجع به آنهايي است كه پس از رسول اللهص مرتد شدند و از پرداخت زكات ممانعت ورزيدند و ابوبكر با آنان جنگيد و همچنين خوارج، همان اهل نهروان كه صحابه امثال عثمان و علي را تكفير كردند و امثال اين دو گروه و پيروان آنان».
و نيز ميافزايد: «اين حديث قطعاً به آنهايي برميگردد كه پس از رسول اللهص مرتد شدند و با انكار وجوب زكات از پرداخت آن، سرباز زدند و دليل آن اين كه، هنگامي كه رسول اللهص رحلت فرمودند، آنان را به عنوان صحابي ميشناختند بدين جهت، هنگامي كه از ميان برداشته ميشوند ميفرمايند: «أصحابي» آنگاه به ايشان گفته ميشود: «نميداني كه پس از تو چه كردهاند» و حديث: «تعرض علىَّ أعمال أمتي»، «اعمال امتم بر من عرضه ميگردد»، با اين توجيه هيچ تضادي ندارد، زيرا آنان بر اثر ارتداد از امت ايشان خارج گشتهاند (و بدين جهت رسول اللهص از اعمال آنان مطلع نشدهاند)
عياض/ ميگويد: فرمودهي رسول اللهص: «رجال ممن صاحبني». در روايت انس بر صحت تفسير آن به اهل رده دلالت دارد، به اين خاطر ايشان فرمودند: «سحقاً سحقاً». «دور شويد، دور شويد». زيرا رسول اللهص به گناهكاران امت خويش چنين نميفرمايند بلكه برايشان شفاعت ميكنند و به آنان توجه مينمايند و از خداوند معتال ميخواهند كه آنان را مورد عفو و بخشش قرار دهد. و نيز گفته شده است كه آنان دو صنف هستند، گروهي گناهكاراني هستند كه از راه استقامت مرتد شدند و اعمال صالح را به اعمالي ناشايسته تبديل كردند و گروهي ديگر آنانند كه: با كافر شدن مرتد شدند و كلمهي تبديل شامل هر دو گروه ميگردد» .
ابن حجر/ از فربري نقل نموده است كه: از ابوعبدالله بخاري از فبيصه روايت شده است كه، آنان كساني هستند كه در دوران ابوبكر از دين برگشتند و ابوبكر با آنان جهاد كرد، تا اين كه كشته شدند و بر كفر مردند، اسماعيلي اين روايت را از طريقي ديگر، متصلاً از قبيصه آورده است. خطابي ميگويد: هيچ كس از صحابه از دين برنگشتند، و آنان كه مرتد شدند، گروهي از باديه نشينان سخت دل بودند كه هيچ نقشي در ياري دين نداشتند و اين امر هيچ گونه ايرادي بر صحابه مشهور وارد نميكند، و لفظ: «اصيحابي» با تصغير دلالت بر اندك بودن آنان دارد، و نيز گفته شده است كه مراد همان كفر است و منظور از «أمتي» امت دعوت است نه امت اجابت و حديث ابوهريره «فأقول: بعداً لهم و سحقاً». سبب ترجيح آن است و اين نكته كه رسول اللهص از حال آنان اطلاع پيدا نكردند، اين احتمال را تأييد ميكند، زيرا اگر از امت اجابت ميبودند، رسول اللهص از حال آنان آگاه ميشدند، زيرا اعمال آنان بر ايشان عرضه ميگردد، البته جملهي: «حتى إذا عرفتهم». در حديث انس و ابوهريرهب اين نظريه را رد ميكند.
ابن التين ميگويد: شايد آنان منافقان و يا مرتكبين گناهان كبيره باشند و نيز گفته شده است كه: آنان گروهي از اعراب سخت دل هستند كه از روي بيم و يا اميد به اسلام گرويدهاند.
داودي ميگويد: «بعيد نيست كه اصحاب كباير و بدعتگرايان، از آنان باشند»، سپس ابن حجر/، قول سابق نووي/ را نقل كرده و افزوده است: «عياض و باجي و ديگران قول قبيصه راوي حديث را ترجيح دادهاند كه ميگويد: آنان كساني هستند كه پس از رسول اللهص مرتد شدند، و از شناختن آنان، لازم نميآيد كه حتماً آنان داراي سيماي مسلمانان باشند، زيرا آن سيما تكريمي است براي مسلمانان كه به وسيلهي آن، اعمالشان نمايان ميشود اما مرتد هر عملي كه داشته حبط شده است، و امكان دارد كه رسول اللهص شخص آنان را بدون سيماي مخصوص، بر اساس همان حالتي كه قبل از ارتداد داشتهاند، بشناسند، و بعيد نيست كه منافقان زمان رسول اللهص را نيز شامل باشد، همان گونه كه در حديث شفاعت آمده است: «وَتَبْقَى هَذِهِ الأُمَّةُ فِيهَا مُنَافِقُوهَا» . كه دلالت بر آن دارد كه منافقان نيز همراه با مؤمنان حشر ميشوند و رسول اللهص شخص آنان را ولو اين كه سمياي مخصوص را نداشته باشند، ميشناسند و هر كسي را كه بشناسند بنا به همان حالتي كه پيش از وفات ايشان، داشتهاند، آنان را صدا ميزنند، برخي بعيد ميدانند كه اهل بدعت مشمول اين حديث باشند، زيرا در حديث به: «أصحابي» تعبير شده است و اهل بدعت پس از آنان پديد آمدهاند، اين اشكال چنين پاسخ داده شده است كه: صحبت به معناي عام آن، حمل ميگردد، و گروهي نيز از اين جهت آن را بعيد دانستهاند كه مسلمان، گرچه مبتدع باشد، به او «سحقاً» گفته نميشود، به آن پاسخ داده شده است كه: كسي كه به خاطر ارتكاب معصيتي محكوم به عذاب شده است و بعداً با شفاعت نجات پيدا ميكند، اشكالي ندارد كه به او گفته شود: «سحقاً» و همانند مرتكبين گناه كبيره، «سحقاً» به معني سپردن آنان به حكم الهي، همراه با آمد نجات است، بيضاوي ميگويد: لفظ: «مرتدين» قطعاً دلالت بر ارتداد از اسلام ندارد و فقط يكي از احتمالات است و نيز احتمال دارد كه منظور، مؤمنان گناهكاري باشند كه از راه استقامت برگشته و اعمال صالح خويش را با اعمال ناشايسته آميختهاند».
ابويعلي با سندي حسن، از ابوسعيد روايت نموده است كه ميگويد: از رسول اللهص شنيدم كه فرمود: «يا أيها الناس إني فرطكم على الحوض فإذا جئتم قال رجل: يا رسول الله أنا فلان بن فلان، وقال آخر: أنا فلان بن فلان، فأقول: أما النسب فقد عرفته ولعلكم أحدثتم بعدي وارتددتم» . «اي مردم! من پيش از شما بر حوض ميرسم، وقتي شما ميآييد، مردي ميگويد: من فلاني فرزند فلاني هستم و ديگري ميگويد: من فلاني فرزند فلاني هستم، آنگاه من ميگويم: نسب شما را كه ميدانم، لابد شما پس از من بدعت ايجاد كرديد و مرتد شدهايد».
احمد و بزار شبيه آن را از جابر روايت كردهاند .
عيني/ به نقل از كرماني ميگويد: «آنان يا مرتدان هستند و يا گناهكاران» .
و در توضيح: «فَلاَ أُرَاهُ يَخْلُصُ مِنْهُمْ إِلاَّ مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ». ميگويد: «يعني: فقط افراد اندكي از آنان از جهنم نجات مييابند و اين مطلب ميرساند كه آنان، دو گروهند: كارفان و گناهكاران» .
شاطبي/ دربارهي حديث: «فليذادن رجال عن حوضي...» ميگويد: برخي از علما آن را بر اهل بدعت حمل كردهاند و گروهي ديگر بر مرتدان از اسلام.
از حديث يزيد الرقاشي كه خيثمه بن سليمان آن را روايت كرده است، بر ميآيد كه آنان اهل بدعت هستند، ميگويد: از انس بن مالك پرسيدم كه: نزد ما گروهي هستند كه ما را كافر و مشرك ميدانند و حوض و شفاعت را تكذيب ميكنند، آيا دربارهي آنان از رسول اللهص چيزي شنيدهاي؟ گفت: آري، از رسول اللهص شنيدم كه فرمودند: پردهي ميان بنده و كفر و شرك، ترك نماز است، هر كس آن را ترك كند، كافر است و حوض من به اندازهي أيله تا مكه است... گروهي با لبهاي خشكيده بر آن وارد ميشوند، و يك قطره هم از آن نمينوشند، هر كس امروز آن را تكذيب كند، در آن روز از آن نخواهد نوشيد».
اين حديث دلالت بر آن دارد كه آنان، از اهل قبله هستند، و كافر خواندن مسلمانان از صفات خوارج و تكذيب حوض از صفات معتزله و ديگران است.
اضافه بر آن، لفظ «ألاهلمّ» . در حديث مؤطا نيز بر همين مطلب دلالت ميكند، زيرا رسول اللهص آنان را با درخشندگي پيشاني و پاها كه از ويژگيهاي اين امت هستند، ميشناسند، بنابراين اگر آنان از اين امت نميبودند، رسول اللهص با علامت مذكور آنان را نميشناختند. سپس شاطبي حديث سابق ابن عباسب را آورده است كه در آن آمده بود: «فَيُقَالُ هَؤُلاَءِ لَمْ يَزَالُوا مُرْتَدِّينَ عَلَى أَعْقَابِهِمْ مُنْذُ فَارَقْتَهُمْ». «و ميگويد: احتمال دارد كه منظور اين حديث همانند حديث موطاء، اهل بدعت باشند، و نيز احتمال دارد كه منظور كساني باشند كه پس از رسول اللهص مرتد شدهاند» .
ابن العربي در شرح حديث سابق ميگويد: «... اگر گفته شود: چگونه آنان با آن كه داراي درخشندگي وضو هستند، به آنان گفته ميشود: سحقاً؟ در پاسخ ميگوييم: اين دو احتمال دارد، يكي اين كه: آنان در يك وضعيت رانده ميشوند و در وضعيتي ديگر، پس از مغفرت دوباره راه داده ميشوند، البته اين در صورتي است كه ايجاد تبديل در اعمال باشد نه در عقايد. و نيز گفته شده است كه: آنان منافقاني هستند كه ظاهراً مسلمان و در باطن كافر بودهاند، ابتدا به هر كدامشان نوري داده ميشود و گمان ميكنند كه به مرتبهاي رسيدهاند، آنگاه پرده برداشته ميشود و حقيقت آشكار ميگردد» و ميگويد: حديث: «فليذادن رجال عن حوضي» معجزهاي است، زيرا از دو چيز خبر ميدهد، يكي: تغيير و تبديلي است كه پس از وفات ايشان در مردم ايجاد ميشود، دوم: اتفاقي كه در قيامت ميافتد و كسي غير از او، آن را نميداند» .
زرقاني به نقل از باجي رحمهما الله ميگويد: «احتمال دارد كه منافقان و مرتدان و هر كس وضو بگيرد با درخشش پيشاني و پاها حشر شوند، و به اين خاطر رسول اللهص آنان را صدا ميزند، اگر اين سيما مخصوص مؤمنان ميبود،آنان را به گمان اين كه از امت وي هستند، صدا نميزدند و نيز احتمال دارد كه منظور كساني هستند كه رسول اللهص را ديدهاند و پس از ايشان تغيير كردهاند و مرتد شدهاند و رسول اللهص با توجه به شناخت قبلي ولو اين كه درخشندگي پيشاني و پا نداشته باشند، و به صرف اين كه در حيات ايشان به نام مسلمان شناخته ميشدهاند، آنان را صدا ميزنند، عياض ميگويد: نظر اول وجيهتر است، روايت شده است كه ابتدا به منافقان نور داده ميشود و وقتي كه به آن نياز پيدا ميكنند، خاموش ميشود، پس همان گونه كه خداوند با توجه به ايمان ظاهريشان به آنان نور ميدهد و هنگام نياز بر پل صراط، خاموش ميشود، بعيد نيست كه پيشاني و پاهايشان نيز درخشنده باشد و هنگام نياز و رفتن سر حوض، به منظور عذاب و تمسخر از آن رانده شوند.
داودي ميگويد: دليلي وجود ندارد كه رانده شوندگان از حوض حتماً جهنمي هستند، بلكه احتمال دارد كه در يك مرحله رانده شوند و دچار سختي گردند و به آنان گفته شود: سحقاً، و سپس مورد لطف و رحمت خداوند و شفاعت رسول اللهص قرار گيرند.
عياض و باجي ميگويند: گويا آنان را از جملهي مؤمنان مرتكب گناه كبيره ميداند و عياض افزوده است: و يا از بدعتيهايي هستند كه از دايره اسلام خارج نگشتهاند، و ديگران ميگويند: بنابراين بعيد نيست كه آنان نيز داراي درخشندگي پيشاني و پاها باشند، زيرا آنان از مسلمانان شمرده ميشوند .
اين است اقوال علما دربارهي معناي راندن از حوض و كساني كه رانده ميشوند، و خلاصهي آن چنين است:
1- آنان منافقاني هستند كه در عهد رسول اللهص به اسلام تظاهر ميكردند.
2- آنان كساني هستند كه پس از رسول اللهص مرتد شدند و ابوبكر صديق با آنان جهاد كرد و با كفر از دنيا رفتهاند.
3- آنان گناهكاران و مرتكبان كباير هستند كه با موحد در گذشتهاند.
4- آنان اهل بدعت و هواپرستاني هستند كه با بدعتشان از دين خارج نگشتهاند، و يا آنهايي كه با بدعتشان از اسلام خارج شدهاند.
5- آنان حكام و واليان ستمگري هستند كه در ظلم و نابود كردن حق و كشتن اهل آن، از حد گذشتهاند و همچنين كساني كه با آنان همكاري كردهاند، آنان گرچه از جملهي گناهكاران و اهل معاصي هستند، به خاطر شر عظيمي كه براي مسلمانان دارند، در حديث، مخصوصاً از آنان ياد شده است.
6- آنان منافقان و مرتدان امت رسول اللهص در اعصار مختلف هستند.
7- آنان كافران هستند، (آن گونه كه خواهد آمد)
برخي از علما گفتهاند كه دو نوع ممانعت از حوض، وجود دارد:
اول: ممانعت عام: كه شامل همه امتهاي ديگر ميباشد كه به منظور راهنمايي آنان، انجام ميگيرد تا به حوضهاي پيامبران خود بروند، همان گونه كه رسول اللهص فرمودند: «من مردم را از آن ميرانم، همان گونه كه شخصي شتران ديگران را از حوض خود ميراند» ابن حجر/ ميگويد: حكمت ممانعت مذكور آن است كه رسول اللهص ميخواهند هر شخصي را به حوض خودش راهنمايي كنند، همانگونه كه قبلاً گذشت كه هر پيامبري حوضي دارد و همه به كثرت پيروان خود افتخار ميكنند، پس اين نشانهي انصاف ايشان و رعايت حقوق ديگر پيامبران است نه اين كه از روي بخل آنان را برانند و نيز احتمال دارد، كساني را كه صلاحيت نوشيدن از حوض را ندارند، برانند، والله اعلم» .
دوم: ممانعت خاص: كه مخصوص مردماني مشخص از امت رسول اللهص ميباشد، همان گونه كه در احاديث گذشته آمده بود: امثال: «مِنِّى وَمِنْ أُمَّتِى...». و غيره، والله أعلم.
شايد همه، جزو كساني باشند كه از حوض رانده ميشوند، و احاديث گرچه عموماً بالفظ: «أصحابي»، «منكم» آمدهاند، اما الزاماً بر تخصيص زمان رسول اللهص دلالت نميكنند، بلكه بنا بر اشاره برخي از نصوص، شامل تمام امت تا قيام قيامت خواهد بود، والله اعلم.
بحث چهارم: الفاظي كه مخالفان از آن استدلال ميكنند
در احاديث حوض برخي از الفاظي را كه بدخواهان و هواپرستان براي طعن اصحاب رسول اللهص،آن را دستاويز خود قرار دادهاند مشاهده كرديد، آنان گاه با صراحت و گاه با كنايه به اين كار پرداختهاند، اگر آنان براساس اصول علمي اين كار را ميكردند، زشتي كارشان قابل توجيه بود و ما ميگفتيم: صاحب آن مجتهدي است كه به حقيقت رسيده و يا به خطا رفته و معذور است! اما ناگاه با كاري ناجوانمردانه و دور از واقعيتهاي تاريخي مواجه شديم و دريافتيم كه طعن آنان بر برخي گمانها و تخمينها بياساس، استوار است.
آن الفاظ عبارتند از:
«منكم – أصحابي – أصيحابي – ممن صاحبني – عرفتهم – أعرفهم و يعرفوني – مني – أحدكم – فلا أراه يخلض منهم إلا مثل هَمَل النَّعم».
اينها الفاظي است كه بدخواهان و طعنه زنندگان، به آن استدلال كردهاند و آن را شاخ و برگ دادهاند كه بحمدالله هيچ دستاويزي براي آنان، ندارد، و براي شما منظور آن را بيان ميكنيم و خواهيد ديد از آن چه طعنه زنندگان ميگويند بسيار بعيد است، و پس از آن از دو راه بايد يكي را بپذيرند و راه سومي در كار نخواهد بود. يا به حق باز گردند و دلايل شرعي و عقلي را بپذيرند و واقعيت را آن گوه كه هست دريابند و اين عاقلانهترين كار است.
و يا اين كه باز هم در تضاد موجود ميان ميراث كاسدشان با نصوص قرآن و سنت و تاريخ سراسر افتخار و آثار جاويدان صحابه كه تا دنيا هست باقي خواهد ماند، بمانند، و اجتماع ضدين (مدح و ذم دربارهي آنان ممتنع لذاته است!! آن هم پس از تزكيه و تعريف خدا و رسول از آنان و اجماع امت بر آن.
ولاً، لفظ: (أصحابي – أصيحابي – ممن صاحبني).
صحبت: اسم جنسي است كه از نظر شرعي و لغوي براي آن حد و مرز مشخصي تعيين نشده است و در اين زمينه عرف متفاوت است.
درباره تعريف آن چندين نظريه وجود دارد، و تعريف مستند آن از اين قرار است: صحابي كسي است كه با ايمان رسول اللهص را ملاقات كرده باشد و با ايمان از دنيا برود، چه آن ملاقات كوتاه باشد و يا طولاني، اين نظر جمهور علما است .
رسول اللهص صحبت را به شرطي مقيد نفرمودهاند و براي آن حدي مشخص نكردهاند بلكه آن را مطلق بيان فرمودهاند و مطلق آن همان رؤيت محض است، زيرا ايشان فرمودند: «طوبى لـمن رآني وطوبى لمن رأى من رآني...» .
«خوشا براي آن كه مرا ديده و يا كسي كه مرا ديده، ملاقات كرده است».
در اين حديث رسول اللهص صحبت را به رؤيت مطلق معلق فرمودهاند، و ميدانيم كه برخي از صحابه مدتي طولاني و برخي ديگر مدتي كوتاه، در خدمت ايشان بودهاند.
و گاه مراد از صحبت، معناي لغوي آن، يعني: معاشرت و ملازمت و مرافقت است و طولاني و يا كوتاه بودن مدت، در آن نقشي ندارد و اين نكته در قرآن و حديث و كلام عرب شواهد بسياري دارد.
مثلاً خداوند ميفرمايد: ﴿وَمَا صَاحِبُكُم بِمَجۡنُونٖ ٢٢﴾ [التکویر: 22]. ﴿وَصَاحِبۡهُمَا فِي ٱلدُّنۡيَا مَعۡرُوفٗا﴾ [لقمان: 15]. و بسياري آيات ديگر و اين شامل هر نوع مصاحبت ميباشد، چه طولاني و يا كوتاه.
و آن گونه كه ميفرمايد: ﴿كَمَا لَعَنَّآ أَصۡحَٰبَ ٱلسَّبۡتِ﴾ [النساء: 47]. چون آنان در روز شنبه مرتكب آن كار ناشايسته شدند، خداوند آنان را اصحاب السبت ناميد، و جايي ديگر ميفرمايد: ﴿فَأَنجَيۡنَٰهُ وَأَصۡحَٰبَ ٱلسَّفِينَةِ﴾ [العنکبوت: 15]. در حالي كه آنان فقط مدت سفر در كشتي بودند، اما باز هم آنان را اصحاب السفينه ناميد.
و آشكارتر از همه آيهي: ﴿فَقَالَ لِصَٰحِبِهِۦ وَهُوَ يُحَاوِرُهُۥ﴾ [الکهف: 34]. است كه خداوند متعال با وجود متفاوت بودن دين كه موجب عداوت است، او را صاحب ناميده است و هم چنين است آيهي: ﴿يَٰصَٰحِبَيِ ٱلسِّجۡنِ﴾ [یوسف 39].
اما در حديث:
در حديث هجرت وارد شده است كه ابوبكر صديق گفت: «الصَّحَابَةُ بِأَبِى أَنْتَ يَا رَسُولَ اللَّهِ» . ابن حجر/ در توضيح آن ميگويد: «يعني: همراهي را ميطلبم».
و نيز روايت شده است كه فرمودند: «فى أَصْحَابِى اثْنَا عَشَرَ مُنَافِقًا فِيهِمْ ثَمَانِيَةٌ لاَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِى سَمِّ الْخِيَاطِ» .
نووي/ دربارهي لفظ «أصحابي» ميگويد: يعني: «كساني كه به صحبت من منسوب هستند آن گونه كه در روايت ديگر «في أمتي» آمده است».
و اين كه فرمودند: «أَلاَ أُخْبِرُكُمْ بِأَشَدَّ حَرًّا مِنْهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ هَذَيْنِكَ الرَّجُلَيْنِ الرَّاكِبَيْنِ الْمُقَفِّيَيْنِ. لِرَجُلَيْنِ حِينَئِذٍ مِنْ أَصْحَابِهِ» .
نووي/ ميگويد: «آن دو نفر را به اين جهت از اصحاب خويش بر شمردند كه تظاهر به اسلام ميكردند و همراه ايشان بودند، نه اين كه فضيلت صحبت را يافتهاند».
هيچ كس در اين باره سخني ندارد كه رسول اللهص منافقان را ديده و آنان نيز ايشان را ديدهاند، رسول اللهص آنان را ميشناخته و آنان نيز ايشان را ميشناختهاند، رسول اللهص با آنان اجتماع فرمودند و اشخاص و نسب آنان را ميدانستند، صحبت آنان يك صحبت لغوي به معناي معاشرت و همراهي و ديدار محض بوده است نه به قصد ايمان و اطاعت، اين مطلب را عربها كه صاحب زبانند كاملاً ميدانند.
اين مطلب و احاديثي كه خواهد آمد، اين نظر را ترجيح ميدهند كه منظور از آنان (رانده شوندگان از حوض)، همان مرتدان هستند كه جزو صحابه نيستند و واژهي صحبت و حقيقت شرعي آن، شامل حال آنان نميگردد، به اين جهت رسول اللهص به عمر بن خطاب كه ميخواست عبدالله بن أبي بن سلول را، رييس منافقان را به قتل برساند، فرمودند: «دعه، لايتحدث الناس أن محمداً يقتل أصحابه» «رهايش كن، مبادا مردم بگويند: محمد اصحاب خود را به قتل ميرساند».
ابن حجر/ ميگويد: اصحابه يعني «اتباعه» و نووي/ ميگويد: «زيرا منافقان از صحابهي رسول خداص شمرده ميشدند» . در صورتي كه تاكنون هيچ كس نگفته است كه ابن سلول صحابي رسول اللهص بوده است!.
شيخ الاسلام/ ميگويد: «بديهي است كه كلمه (الصاحب) در لغت به معني كسي است كه با ديگري همراه شده است خود لفظ هيچ گونه دلالتي بر دوستي و يا دشمني، مسلمان و يا كافر بودن، ندارد، مگر اين كه قراين ديگري گوياي آن باشد.
خداوند متعال ميفرمايد: ﴿وَٱلصَّاحِبِ بِٱلۡجَنۢبِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِيلِ﴾ [النساء: 36]. و كلمه الصاحب هم رفيق سفر را در بر ميگيرد و هم همسر را، و هيچ دلالتي بر ايمان و كفر ندارد، و هم چنين ميفرمايد:
﴿وَٱلنَّجۡمِ إِذَا هَوَىٰ ١ مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمۡ وَمَا غَوَىٰ ٢﴾ [النجم: 1-2]. و ميفرمايد: ﴿وَمَا صَاحِبُكُم بِمَجۡنُونٖ ٢٢﴾ [التکویر: 22].
منظور از آن رسول اللهص هستند، زيرا ايشان با مردم مصاحبت و همراهي نمودهاند، و از اين جهت ميان ايشان و مردم هماهنگي و مشاركتي حاصل شده است كه به مردم امكان ميدهد كه وحي را از ايشان دريافت كنند و سخنان ايشان را بشنوند و معناي آنرا بفهمند، اما فرشته با مردم همراه نبوده است تا بتوانند سخني از وي دريافت كنند... اما در جايي كه«صحبت» به ايشان مضاف شده است، مانند آيهي: ﴿لَا تَحۡزَنۡ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَا﴾ [التوبة: 40]. «غم مخور خدا با ماست». و حديث: «لاَ تَسُبُّوا أَصْحَابِى». «اصحاب مرا بد نگوييد»، صحبت و همراهي، موالات و دوستي را ميرساند و اين بدون ايمان داشتن به رسول اللهص ممكن نيست.
در ادامه ميگويد: «صحبت عموم و خصوص دارد، مثلاً گفته ميشود كه: با فلاني يك ساعت، روز، ماه و يا سال همراهي و مصاحبت كرده و يا يك عمر همراه و مصاحب او، بوده است، خداوند متعال ميفرمايد: ﴿وَٱلصَّاحِبِ بِٱلۡجَنۢبِ﴾ [النساء: 36]. در تفسير آن گفته شده كه: منظور از آن رفيق سفر است و همسر نيز گفته شده است، همراهي اين هر دو، گاه كوتاه و گاه طولاني ميشود، خداوند متعال همسر را«صاحبه» ناميده است، آنجا كه ميفرمايد:
﴿أَنَّىٰ يَكُونُ لَهُۥ وَلَدٞ وَلَمۡ تَكُن لَّهُۥ صَٰحِبَةٞۖ وَخَلَقَ كُلَّ شَيۡءٖ﴾ [الأنعام: 101]. «چگونه ممكن است فرزندي داشته باشد، حال آن كه همسري ندارد».
بيترديد محض ديدن يك انسان، به معناي مصاحبت و همراهي او نيست، مگر در صورتي كه با اتباع و پيروي از وي، او را ديده باشد و به او اختصاص يافته باشد» .
بنابر اين، تعبير«اصحابي، ممن صاحبني» كه در احاديث حوض وارد شده است بر معناي لغوي و عام كه از نظرتان گذشت، حمل ميگردد، زيرا حمل نمودن آن بر معناي شرعي به معناي منهدم كردن دين از بنياد است و آن هم بدون دليل!! و كلمهي (اصيحابي) كه تصغير است، همانگونه كه ميدانيد، بر قلت دلالت ميكند، و اين بدان معناست كه افرادي كه از حوض رانده ميشوند، (آنگونه كه توضيح خواهيم داد) اندك هستند.
ثانياً: كلمهي: «أعرفهم، يعرفوني- عرفتهم»:
معرفت و شناختي كه كلمات فوق به آن اشاره ميكند يا معرفت اوصاف است و يا معرفت اعيان، اين نكته در احاديث بيان شده است، معرفت اوصاف مانند حديث ابو هريره كه ميگويد: رسول اللهص فرمودند: «تَرِدُ عَلَىَّ أُمَّتِى الْحَوْضَ وَأَنَا أَذُودُ النَّاسَ عَنْهُ كَمَا يَذُودُ الرَّجُلُ إِبِلَ الرَّجُلِ عَنْ إِبِلِهِ. قَالُوا يَا نَبِىَّ اللَّهِ أَتَعْرِفُنَا قَالَ نَعَمْ لَكُمْ سِيمَا لَيْسَتْ لأَحَدٍ غَيْرِكُمْ تَرِدُونَ عَلَىَّ غُرًّا مُحَجَّلِينَ مِنْ آثَارِ الْوُضُوءِ» . و سيماي وضوء مخصوص صحابه نيست، بلكه براي همهي امت رسول اللهص است كه اين ويژگي مبارك را دارند،
و معرفت اعيان مانند حديث ابو سعيد كه در آن آمده است كه رسول اللهص فرمودند: «مَا بَالُ رِجَالٍ يَقُولُونَ إِنَّ رَحِمَ رَسُولِ اللَّهِ لاَ تَنْفَعُ قَوْمَهُ بَلَى وَاللَّهِ إِنَّ رَحِمِى مَوْصُولَةٌ فِى الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَإِنِّى أَيُّهَا النَّاسُ فَرَطٌ لَكُمْ عَلَى الْحَوْضِ فَإِذَا جِئْتُمْ قَالَ رَجُلٌ يا رَسُولَ اللَّهِ أَنَا فُلاَنُ بْنُ فُلاَنٍ وَقَالَ آخَرُ َنَا فُلاَنُ بْنُ فُلاَنٍ قَالَ لَهُمْ أَمَّا النَّسَبُ فَقَدْ عَرَفْتُهُ وَلَكِنَّكُمْ أَحْدَثْتُمْ بَعْدِى وَارْتَدَدْتُمُ الْقَهْقَرَى».
«چرا مرداني ميگويند: خويشاوندي رسول اللهص، براي قوم ايشان سودي ندارد، آري والله، رشتهي خويشاوندي من در دنيا و آخرت برقرار است، اي مردم! من سر حوض پيشواز شما هستم، شما كه ميآييد، يكي ميگويد: يا رسول الله! من فلاني فرزند فلاني هستم و ديگري ميگويد: من فلاني فرزند فلاني هستم، ميگويم: نسب شما را كه ميشناسم، اما شما پس از من بدعتگزاري كرديد و به قهقرا باز گشتيد».
ميبينيم كه رسول اللهص امت خويش را با آثار وضوء غره و تحجيل ميشناسند و آنان نيز رسول اللهص را ميشناسند، و امتهاي ديگر اين علامت را ندارند، به اين خاطر رسول اللهص فرمودند: «أعرفهم ويعرفوني». «من آنان را ميشناسم و آنان مرا». و جملهي: «هَلْ شَعَرْتَ مَا عَمِلُوا بَعْدَكَ». «ميداني كه پس از تو چه كردهاند». گوياي اين است كه رسول اللهص اشخاص آنها را نميشناسند، گرچه با علامتي كه دارند ميدانند كه از امت وي هستند،
و آنگونه كه قبلاً بيان شد، شايد منظور معرفت عيني و شخصي با شناخت نسب باشد، اين احتمال، نظريه آنهايي را كه رانده شوندگان از حوض را، مرتدان ميدانند، تقويت ميكند، همان مرتداني كه ابوبكر صديق پس از رحلت رسول اللهص با آنان جهاد كرد، زيرا رسول اللهص را به گونهاي خطاب ميكنند كه، آنان را پيش از رحلت خويش ميشناخته است.
خلاصه: اينكه، در اين كلمه هيچ دستاويزي عليه صحابه نيست و اين احاديث تمام امت رسول اللهص را در بر ميگيرند. والله الموفق.
ثالثاً: كلمهي: (مني، منكم، أحدكم):
در جملهي: «وَلَيُرْفَعَنَّ رِجَالٌ مِنْكُمْ». و «فَأَقُولُ: يَا رَبِّ مِنِّى وَمِنْ أُمَّتِى». كه رسول الله ص فرمودند.
اين الفاظ صراحتاً دلالت بر اين دارند كه منظور از آن افراد، عموم امت هستند نه فقط معاصران و اصحاب رسول اللهص، زيرا فرمودند: «مِنِّى وَمِنْ أُمَّتِى». «از من و امت من هستند». منظور تمام امت به همراه منافقان هستند، آنگونه كه در حديث آمده است: «يُحْشَرُ النَّاسُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، فَيَقُولُ مَنْ كَانَ يَعْبُدُ شَيْئًا فَلْيَتَّبِعْ . فَمِنْهُمْ مَنْ يَتَّبِعُ الشَّمْسَ ، وَمِنْهُمْ مَنْ يَتَّبِعُ الْقَمَرَ وَمِنْهُمْ مَنْ يَتَّبِعُ الطَّوَاغِيتَ ، وَتَبْقَى هَذِهِ الأُمَّةُ فِيهَا مُنَافِقُوهَا» .
«مردم در روز قيامت محشور ميگردند، ميگويد: هركس چيزي را ميپرستيده است، دنبال آن برود، بعضي در پي خورشيد و برخي در پي ماه و برخي در پيطاغوتها ميروند و اين امت با منافقاني كه دارد، ميمانند».
نووي/ ميگويد: «برخي از علما ميگويند كه: آنهايي كه از حوض رانده ميشوند، همانند منافقان هستند كه به آن گفته ميشود: سحقاً سحقاً» .
احاديث رسول الله ص يكديگر را تصديق ميكنند، پس اين الفاظ بر آنچه قبلاً گذشت: «اعرفهم...» و «أصحابي...» حمل ميشود، بنابراين، منظور از آن، يا معرفت اوصاف و همان درخشندگي پا و پيشاني است كه آنان را جرو امت قرار داده است و يا معرفت نام و شخص آنان است كه در دنيا رسول اللهص آنان را به آن نام ميشناختهاند.
اما جمله: «فَإِيَّاىَ لاَ يَأْتِيَنَّ أَحَدُكُمْ فَيُذَبُّ عَنِّى». «مبادا كسي از شما بيايد و از من رانده شود...». در سياق تحذير آمده است كه رسول اللهص اصحاب خويش را از بازگشت بيم دادهاند و آنان را به استقامت و پايداري بر دين تشويق فرمودهاند و اين نشان كمال محبت و شفقت با آنان است، اين خطاب گرچه به صحابه است اما براي تمام امت عام است، زيرا عبرت به عموم لفظ است نه به سبب مخصوص.
اين اسلوب در كلام شارع حكيم رواج دارد، خداوند متعال به پيامبرش ميفرمايد: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ ٱتَّقِ ٱللَّهَ وَلَا تُطِعِ ٱلۡكَٰفِرِينَ وَٱلۡمُنَٰفِقِينَ﴾ [الأحزاب: 1].
«اي پيامبر! از خدا بترس و از كافران و مناقفان پيروي مكن».
ابن كثير/ ميگويد: «اين تنبيه بالاعلي، علي الادني است، خداوند متعال كه پيامبرش را چنين دستور ميدهد، ديگران به طريق اولي بايد آن دستور را به جا آورند» .
شيخ الاسلام/ ميگويد: «نهي از يك چيز، دليل وقوع آن نيست، بلكه گوياي آن است كه آن كار براي آن شخص ممنوع است، تا آن كار در آينده رخ ندهد- و پس از ذكر آيهي سابق ميگويد:- اين، دلالت بر اين مطلب ندارد كه رسول اللهص از آنان پيروي ميكردهاند» .
خطاب رسول اللهص در احاديث حوض، براين محمل بايد حمل گردد و هم چنين حديث: «إِيَّاكُمْ وَالْجُلُوسَ عَلَى الطُّرُقَاتِ» . «از نشستن سر راهها بپرهيزيد...». و بسياري ديگر از احاديث كه بر شفقت رسول اللهص بر امت، دلالت دارد، كه امت خويش را همان گونه كه از دجال و فتنهها بر حذر داشته از اين قبيل امور نيز هشدار دادهاند، اين همه، رسول اللهص را مصداق آيهي: ﴿لَقَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ عَزِيزٌ عَلَيۡهِ مَا عَنِتُّمۡ حَرِيصٌ عَلَيۡكُم بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ ١٢٨﴾ [التوبة: 128]. قرار ميدهد.
«بيگمان پيغمبرياز خود شما به سويتان آمده است. هرگونه درد و رنج و بلا و مصيبتي كه به شما برسد بر او سخت و گران ميآيد. به شما عشق ميورزد و اصرار به هدايت شما دارد و نسبت به مؤمنان داراي محبت و لطف فراوان و بسيار مهربان است».
آيا تحذير و هشدار از كاري، مستلزم ارتكاب آن كار ممنوع است؟! آيا نهي از كاري به معناي ارتكاب آن است؟! بلكه اين نشانهي تبليغ كامل رسالت و منتهاي شفقت و رحمت بر امت است.
رابعاً جملهي: «فَلاَ أُرَاهُ يَخْلُصُ مِنْهُمْ إِلاَّ مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ».
همل النعم، به شتران گم شده و بيچوپان ميگويند، و آن گونه كه ابن حجر/ ميگويد، منظور افرادي هستند از جمله كساني كه به حوض نزديك ميشوند، و چيزي نمانده كه برسند، اما از آن باز داشته ميشوند.... يعني از آن ميان فقط تعداد اندكي بر حوض وارد ميشوند، زيرا شترهاي بيچوپان و گم شده، نسبت به بقيه شتران كمتر هستند» .
همان گونه كه حديث از نظرتان گذشت، در حديث از دو زمره ياد شده است كه تعداي مثل «همل النعم» از آن نجات پيدا ميكنند، يعني: از افرادي كه از حوض رانده ميشوند، فقط افرادي اندك مانند شتران بيچوپان، نجات پيدا ميكنند، اكنون كه دانستيم، آنهايي كه از حوض رانده ميشوند به نسبت آنهايي كه سر حوض ميرسند كمتر هستند و آنها كه ميرسند بيشترند، قطعاً اين حديث دستاويزي براي طعنه زنندگان نخواهد بود، خصوصاً كه مشاهده كرديد، احاديث حوض الفاظي از قبيل: (زمره)، (رهط)، (اصيحابي) و (البعير الضال) وارده شده است كه همه آنها بر قلت دلالت ميكنند، همان گونه كه لفظ (الذود) هم گوياي قلت است، و در اين حديث لفظ (زمرة) آمده است.
زمرة، يعني: گروه اندك و «شاة زمرة» به معناي گوسفند كم مو است.
الرهط: بر گروهي سه يا هفت تا ده نفره و يا، زير ده اطلاق ميشود كه ميان آنان زني نباشد.
والذود: بر سه تا ده و يا از دو تا نه، دلالت ميكند.
رسول اللهص مردم را با سخناني كه برايشان مفهوم بود، خطاب نمودند و از كلام خويش معناي حقيقي آن را مد نظر داشتند، مبادا كسي بگويد: حقيقت اين الفاظ، منظور رسول اللهص نبوده است، اين طعني است در تبليغ شريعت پروردگار، توسط رسول اللهص و دروازهاي است براي زندقه و بيديني، و رد نمودن حق است بدون هيچ دليل و برهاني.
ابن قتيبه در رد صاحبان اين نظريه و تأييد آن چه ما گفتيم، ميگويد: «اگر آنان در حديث تدبر ميكردند و الفاظ آن را ميفهميدند، از آن چنين استدلال ميكردند كه منظور رسول اللهص از آن، فقط تعداد اندكي بوده است.
جملهي «لَيَرِدَنَّ عَلَىَّ الْحَوْضَ أَقْوَامٌ». نيز بر همين مطلب دلالت دارد، زيرا اگر منظورشان همه بودند، جز افراد اندكي، آن گاه ميفرمودند: «لتردن على الحوض ثم لتختلجن دوني»، مگر نميبيني اگر كسي بگويد: «أتاني اليوم أقوام من بني تميم وأقوام من أهل الكوفة». منظورش اين است كه از مجموع آنان، تعداد اندكي آمدند و اگر بخواهد بگويد، همه آمدهاند جز تعداد اندكي، ميگويد: «أتاني بنو تميم وأتاني أهل الكوفة». و روا نيست لفظ (قوم) را به كار گيرد، زيرا قوم همانهايي هستند كه نيامدهاند، هم چنين جملهي: «يا رب اصيحابي» با تصغير، بر آن دلالت ميكند و مراد از آن تقليل عدد است، آن گونه كه ميگويي: «مررت بأبيات متفرقة» و «مررت بجُميعة». «از خانهاكها... و گروهكي گذشتم».
ميدانيم كه منافقان براي به دست آوردن غنيمت و بردگان براي پرداخت وام و حتي افراد دو دل و مشكوك هم، در جنگها رسول اللهص را همراهي ميكردند.
تعدادي پس از رسول اللهص مرتد شدند... اما عموم صحابه –جز شش نفري كه آنان نام ميبرند- چگونه از حوض بازداشته ميشوند» .
كوتاه سخن اين كه: همان گونه كه در احاديث آمده است آنهايي كه از حوض بازداشته ميشوند اندكند و تعدادي نيز مثل (همل النعم) نجات مييابند، پس باز هم كمتر ميشوند.
نكته:
در اين حديث لفظ (منهم) وارد شده است، نه (منكم)، برخي خواستهاند كه اين نكته را بر مردم وارونه و ملبس كنند و اين لفظ دليل بر اين است كه منظور از حديث ديگرانند نه صحابه.
اين حديث با آن كه بدعتگرايان از آن بسيار استدلال ميكنند، هيچ اشارهاي، نزديك و يا دور به صحابه ندارد، تنها چيزي كه دارد جملهي: «حتی إذا عرفتهم» است كه ما از آن معرفت، سخن گفتيم و هم چنين جملهي: «ارتدوا بعدك» كه ناظر بر اعرابي است كه پس از رحلت رسول اللهص مرتد شدند، و نيز گفته شده است كه منظور همه مرتدان هستند تا به قيامت.
توجه:
طعنه زنندگان، براي ارتداد صحابه از اين آيه استدلال ميكنند كه خداوند متعال ميفرمايد: ﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُۚ أَفَإِيْن مَّاتَ أَوۡ قُتِلَ ٱنقَلَبۡتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡۚ وَمَن يَنقَلِبۡ عَلَىٰ عَقِبَيۡهِ فَلَن يَضُرَّ ٱللَّهَ شَيۡٔٗاۗ وَسَيَجۡزِي ٱللَّهُ ٱلشَّٰكِرِينَ ١٤٤﴾ [آلعمران: 144].
«محمد جز پيغمبري نيست و پيش از او پيغمبراني بوده و رفتهاند، آيا اگر او بميرد يا كشته شود، شما به عقب بر ميگرديد و هر كس به عقب باز گردد كوچكترين زياني به خدا نميرساند و خدا سپاسگزاران را پاداش ميدهد».
ميگويند: خداوند ردت صحابه را پس از وفات رسول اللهص اثبات كرده است! پاسخ اين است كه اين آيه دليل آشكاري است مبني بر اين كه منظور از مرتداني كه در حديث آمده است، همان اعرابي هستند كه پس از وفات رسول اللهص مرتد شدند و شاكرين، ابوبكر و همراهانش كه بر دين ثابت ماندند، با آنها جنگيدند و نتيجهي اين شكر تمكين فيالارض بود كه خداوند به آنان عنايت فرمود.
اين قيم/ ميگويد: «شاكرين: آنهايي هستند كه قدر نعمت را شناختند و تا دم مرگ و يا شهادت بر آن استوار ماندند، اثر اين عتاب و حكم اين خطاب روزي آشكار شد كه رسول اللهص درگذشت و مرتدان از دين برگشتند و شاكران بر دين استوار ماندند و خداوند آنان را غالب نمود و ياري داد و بر دشمنان پيروز گردانيد و عاقبت نيكو را به آنان بخشيد» .
بايد پرسيد: اگر صحابه آن گونه كه شما ميگوييد، مرتد شده بودند، چگونه خداوند به آنان تمكين بخشيد، مگر نه اين است كه خداوند فرمود: ﴿وَسَيَجۡزِي ٱللَّهُ ٱلشَّٰكِرِينَ﴾ شما ميگوييد شاكران علي و پيروانش هستند، همه ميدانيم كه پس از رسول اللهص خداوند به آنان تمكين نداد! پس پاداش شاكران چه شد؟!.
ابوبكر صديق روز وفات رسول اللهص به همين آيه بر تمام صحابه استدلال كرد عجبا! آيا مرتد در جمع صحابه به آيهي ارتداد خود، استدلال ميكند و كسي سخني نميگويد؟ پس شاكران كجايند؟!.
علامه سعدي/ ميگويد: «اين آيه دليل آشكاري است بر فضيلت صديق اكبر و يارانش كه پس از وفات رسول اللهص با مرتدان جهاد كردند و آنان سرور شاكران هستند» .
برخي از علما گفتهاند كه، سبب نزول اين آيه، آن است كه در غزوهي احد كه مسلمانان شكست خوردند و قتل رسول اللهص ميان مردم شايعه شد و بسياري آن را باور كردند، آنگاه خداوند اين آيه را براي سرزنش آنان بر آن عملكرد نازل فرمود.
مفسران ميگويند كه منظور از آيه: ﴿ٱنقَلَبۡتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡ﴾ [آلعمران: 144]. ارتداد از اسلام نيست، زمخشري/ ميگويد: منظور از «انقلاب علي الاعقاب» اعراض و رويگرداني از جهاد و كارهاي ديگر است كه رسول اللهص انجام دادند و برخي به معني ارتداد گفتهاند، در روز غزوهي احد هيچ كس از مسلمانان مرتد نشد...» .
شوكاني/ ميگويد: «از عليص روايت شده است كه دربارهي ﴿وَسَيَجۡزِي ٱللَّهُ ٱلشَّٰكِرِينَ﴾ [آلعمران: 144]. فرمود: يعني: آنهايي كه بر دين استوار ماندند، ابوبكر و اصحابش، علي ميفرمود: ابوبكر امير شاكران بود» .
پس از اين بررسي، براي شما نمايان ميگردد كه اين آيه دليل آشكاري است بر ايمان صحابه و عدم ارتداد آنان، و استدلال مخالفان از آن دليل لجاجت در فهم آيات و پيروي از متشابهات است.
بخش سوم: تمهيد
رسولص در احاديث بسياري تصريح كردهاند كه اصحاب ايشان، نخستين افرادي هستند كه بر حوض ميآيند و از آن مينوشند و ايشان در انتظار آنهايند و از آمدنشان شادمان ميگردند، اين مطلبي است كه قرآن و سنت صراحتاً بر آن دلالت دارد و ماسواي آن طعني است در قرآن و سنت از طريق متّهم ساختن حاملان آن.
گمراهان كه آيات قطعي و محكم قرآن را رها كردهاند و در پي آيات متشابه هستند، ميخواهند در كلام شارع تناقض ايجاد كنند، خداوند متعال ميفرمايد:
﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَنزَلَ عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ مِنۡهُ ءَايَٰتٞ مُّحۡكَمَٰتٌ هُنَّ أُمُّ ٱلۡكِتَٰبِ وَأُخَرُ مُتَشَٰبِهَٰتٞۖ فَأَمَّا ٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمۡ زَيۡغٞ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَٰبَهَ مِنۡهُ ٱبۡتِغَآءَ ٱلۡفِتۡنَةِ وَٱبۡتِغَآءَ تَأۡوِيلِهِۦۖ وَمَا يَعۡلَمُ تَأۡوِيلَهُۥٓ إِلَّا ٱللَّهُۗ وَٱلرَّٰسِخُونَ فِي ٱلۡعِلۡمِ يَقُولُونَ ءَامَنَّا بِهِۦ كُلّٞ مِّنۡ عِندِ رَبِّنَاۗ وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّآ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ ٧﴾ [آلعمران: 7].
«او كسي است كه اين كتاب را بر تو نازل كرد، بخشي از آن آيات «محكمي» است كه اساس اين كتاب ميباشند و بخشي ديگر از آن «متشابه» است، اما آنهايي كه قلبهايشان انحراف دارد، به دنبال متشابهات اند، تا فتنه انگيزي كنند و تفسير (نادرستي) براي آن ميطلبند، در حالي كه تفسير آن را جز خدا كسي نميداند، و راسخان در علم، ميگويند: ما به آن ايمان آورديم، همه از طرف پروردگار ماست، و جز صاحبان عقل (كساني ديگر) متذكر نميشوند».
علامه سعدي ميگويد: بد انديشاني كه دلهايشان مملو از بيماري، گمراهي وانحراف است، در پي متشابهات هستند و از آن بر گفتار باطل و ايدههاي بياساس خود استدلال ميكنند و در پي فتنه انگيزي و تحريف قرآنند وآن را طبق ايدهها و مذاهب خود تأويل ميكنند تا خود گمراه شوند وديگران را نيز به گمراهي بكشانند» اما آنان كه در علم و ايمان پايه استواري دارند، ميدانند كه نظريه رده صحابه تا چه مقدار سخيف و بي بنياد است و قائلين به آن در انهدام شالودهي دين عوامل شيطانند!.
يك سؤال مهم:
راستي، اگر همهي اصحاب رسول اللهص جز سه و يا پنج نفر، مرتد شده باشند، از اسلام ديگر چه ميماند؟
انديشيدن به لازمهي اين سخن، انسان را - والعياذ بالله- به دين جديدي در ميآورد، عاقلي كه از بند هواي نفس رها باشد، چگونه ميتواند بپذيرد كه مردمان ديگر بر حوض رسول اللهص وارد شوند، اما آنهايي كه ايشان را نصرت نمودند و پناه دادند و همراه ايشان هجرت كردند، از حوض باز داشته شوند؟! آيا مگر بعديها توسط آنان ايمان نياوردند و مگر آنان حاملان قرآن و سنت نيستند؟ صدها آيه و حديثي كه صحابه را ميستايد، چه ميشود؟ اين همه فتوحات در شرق و غرب به دست چه كساني انجام شد؟ مردم به دست چه كساني گروه گروه به دين اسلام گرويدند؟ چه كساني سلطنت كسري را برچيدند و به عمر قيصر، پايان دادند، آيا كساني غير از صحابه بودند؟ اينها به كسي كه بخواهد تازه مسلمان شود، چه ميگويند؟ آيا ميگويند پيامبري كه ميخواهيد به دين وي درآييد، صحابهاش پس از ايشان مرتد شدهاند و كتاب الهي را تحريف كردهاند، و جهادشان با پيامبر منافقانه بوده است و جز پنج نفر يا كمتر از تربيت و تزكيهي وي بهرهاي نبردند؟! شما بگوييد اينان چه ديني را ميخواهند به جاي آن برگزينند؟! ما ازآنها كه چنين نظري دارند، ميخواهيم كه تقليد را رها كنند و با آزاد انديشي و صادقانه و دور از تأويل افسانهاي روايات كه با واقعيتها تضاد دارد و تاريخ آن را تكذيب ميكند، و آن خواسته شيطان و اعوان اوست، حق و حقيقت را جستجو كنند.
﴿وَمَن يُرِدِ ٱللَّهُ فِتۡنَتَهُۥ فَلَن تَمۡلِكَ لَهُۥ مِنَ ٱللَّهِ شَيًۡٔاۚ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ لَمۡ يُرِدِ ٱللَّهُ أَن يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمۡۚ لَهُمۡ فِي ٱلدُّنۡيَا خِزۡيٞۖ وَلَهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٞ﴾ [المائدة: 41].
«هر كسي را خدا بخواهد دچار فتنه كند، قادر به دفاع از او نيستي، آنها كساني هستند كه خداوند نخواسته دلهايشان را پاك كند، در دنيا رسوايي و در آخرت عذابي بزرگ نصيبشان خواهد شد».
بحث اول: اصحاب رسول اللهص نخستين كساني هستند كه بر حوض ميروند و از آن مينوشند
1- ثوبان ميگويد: رسول اللهص فرمودند: «من بر كناره حوض خودم مردم را با عصاي خود كنار ميزنم تا براي اهل يمن جا باز كنند، پرسيدند: عرض حوض چه مقدار است، فرمودند: از اينجا تا عمان، پرسيدند آب آن چگونه است، فرمودند: سفيدتر از شير و شيرينتر از عسل، دو ميزاب از بهشت در آن مي ريزند يكي از طلا و ديگري از نقره است» .
نووي/ ميگويد: يعني: مردم ديگر را از آن دور ميكنم تا براي اهل يمن جا باز شود و اين كرامتي است براي اهل يمن كه به پاس خدمتشان به اسلام وايمان آوردن پيش از ديگران، كه انصار از آنهايند، پيش از ديگران آب خواهند نوشيد، رسول اللهص ديگران را دور ميكند تا اهل يمن آب بنوشند، همان گونه كه آنان در دنيا دشمنان و بديها را از رسول اللهص دور كردند .
قرطبي/ ميگويد: «منظور پيشتازان اهل يمن هستند كه رسول اللهص را ياري دادند و خداوند توسط آنان دين را برتري و غلبه عنايت نمود، قبلاً گفتيم كه مدينه از يمن است و اهل مدينه از هر كس ديگر به اين كرامت حقدارتر هستند، زيرا كه آنان پيش از همه كس به ياري رسول الله ص و جان نثاري در راه ايشان قيام كردند و به اين خاطر رسول اللهص به آنان فرمودند: «اصْبِرُوا حَتَّى تَلْقَوْنِى عَلَى الْحَوْضِ» . «صبر كنيد تا سر حوض با من ملاقات كنيد».
ببينيد كه ميان رسول اللهص و صحابه تا چه مقدار محبت و وفا حاكم است كه رسول اللهص مردم را از حوض دور ميكند تا اهل يمن كه همان انصارند، از آن بنوشند، چه دليلي واضحتر از اين؟ مخالفان چگونه آن را پاسخ ميدهند؟!.
2- ثوبان ميگويد: رسول اللهص فرمودند: «حَوْضِى مِنْ عَدَنَ إِلَى عَمَّانَ الْبَلْقَاءِ مَاؤُهُ أَشَدُّ بَيَاضًا مِنَ اللَّبَنِ وَأَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ وَأَكَاوِيبُهُ عَدَدُ نُجُومِ السَّمَاءِ مَنْ شَرِبَ مِنْهُ شَرْبَةً لَمْ يَظْمَأْ بَعْدَهَا أَبَدًا أَوَّلُ النَّاسِ وُرُودًا عَلَيْهِ فُقَرَاءُ الْمُهَاجِرِينَ الشُّعْثُ رُءُوسًا الدُّنْسُ ثِيَابًا الَّذِينَ لاَ يَنْكِحُونَ الْمُتَنَعِّمَاتِ وَلاَ تُفْتَحُ لَهُمُ السُّدَدُ» .
«حوض من (به اندازهي) از عدن تا عمان... است، آبش از شير سفيدتر و از عسل شيرينتر است، جامهايش به تعداد ستارههاي آسمانند، هر كس از آن، جرعهاي بنوشد، پس از آن هرگز تشنه نميشود، اولين كساني كه بر آن وارد ميشوند، مهاجران فقير هستند، آنهايي كه سر و مويشان ژوليده و لباسشان لكّه دار است، آنهايي كه زنان ناز پرورده را نكاح نميكنند، و درها به رويشان باز نميگردد».
آري! رسول اللهص فرمودند: مهاجرن فقير نخستين كساني هستند كه بر حوض وارد ميشوند، مباركفوري/ ميگويد: «منظور از مهاجرين كساني هستند كه از مكّه به مدينه هجرت كردند و رسول اللهص سرور آنان است» .
و اين مصداق آيهاي است كه خداوند متعال ميفرمايد: ﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا وَيَنصُرُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ ٨﴾ [الحشر: 8].
«(اين اموال) براي فقيران مهاجري است كه از خانه و اموال خود بيرون رانده شدند در حالي كه فضل الهي و رضاي او را ميطلبند و خدا و رسولش را ياري ميكنند و آنهايند راستگويان».
آيا با اين دو حديث كه رسول اللهص تصريح فرمودند كه مهاجرين وانصار بر حوض وارد خواهند شد، باز هم جايي براي شك وترديد باقي ميماند؟!.
آيا مخالفان با شنيدن فرمودهي رسول اللهص مانند مؤمنان تسليم ميشوند و سخن خدا و رسول را ميپذيرند، يا باز هم به لجاجت و عناد خود ادامه ميدهند و به بخشي از قرآن ايمان ميآورند و بخشي ديگر را رها ميكنند؟!.
3- انس ميگويد: از رسول اللهص خواستم كه در قيامت برايم شفاعت كند، فرمودند: چنين خواهم كرد، گفتم: يا رسول الله! شما را كجا پيدا كنم؟ فرمودند: ابتدا بر صراط سراغم را بگير گفتم: اگر آنجا نبوديد؟ فرمودند: كنار ميزان، گفتم: اگر آنجا هم شما را نيافتم؟ فرمودند: آنگاه كنار حوض سراغم را بگير، من قطعاً در يكي از اين سه جا خواهم بود» .
انس از رسو ل الله ص درخواست شفاعت نمود، و ايشان موافقت فرمودند و در يكي از سه جا كه حوض يكي از آنهاست، با انس وعده و قرار ديدار گذاشتند، پس اين حديث گوياي اين مطلب است كه انس بر حوض رسول اللهص وارد ميشود واز آن خواهد نوشيد، اين حديث گرچه ويژه انس است كه وي مشمول حديث ثوبان نيز كه درباره انصار است، ميباشد، البته اين حديث نكات ديگري نيز دارد، منجمله اينكه: انس از اصحابي است كه از جانب شيعه مورد طعن و بغض قرار گرفته است و اين حديث، آنان را رد ميكند، ديگر اينكه: رسول اللهص به وي وعده دادند و ايشان هرگز خلف وعده نميكنند. و ديگر اينكه: از اين حديث ايمان انس ثابت ميگردد، زيرا كه منافقان و كافران از شفاعت رسول اللهص بهرهاي نخواهند داشت بنابراين، حديث گوياي ايمان انس مي باشد و اين شفاعت خاص و علاوه از شفاعت كلّي براي عموم امّت است، والله اعلم.
4- زيد بن ارقم ميگويد: «در سفري به همراهي رسول اللهص در جايي براي استراحت منزل گرفتيم، ايشان فرمودند: شما بخشي از صد هزار بخش هستيد كه نزد من، بر حوض وارد ميشوند، راوي ميگويد: از وي پرسيدم كه در آن روز شما چند نفر بوديد؟ گفت: هفتصد يا هشتصد نفر» .
حديث زيد صراحتاً دلالت دارد كه اصحاب بر حوض رسول اللهص وارد خواهند شد و آنان بخشي از افراد كثيري هستند كه بر حوض وارد ميشوند و در اين حديث رسول اللهص به هفتصد يا هشتصد نفر اين مژده را دادند و ديگران كه در آن سفر همراه ايشان نبودند عموميت احاديث سابق آنان را شامل ميشود، والله اعلم.
5- خوله بنت حكيمل ميگويد: «گفتم: يا رسول الله! شما حوضي داريد؟ فرمودند: آري، و محبوبترين كساني كه نزد من وارد ميشوند، قوم تو هستند».
و در روايتي آمده كه: محبوبترين مردم نزد من كه از آن سيراب ميشوند قوم تو هستند .
اين حديث نيز دلالت بر اين دارد كه انصار بر حوض آن حضرتص وارد خواهند شد و آنان و به ويژه بني نجار، داييهاي رسول اللهص محبوبترين مردمي هستند كه بر حوض وارد ميشوند و اين پاداش خوبيهايي است كه به رسول اللهص كردهاند.
6- اسيد بن حضير ميگويد: «مردي انصاري در خلوت به رسول اللهص گفت: يا رسول الله! مرا به كاري نميگماري، آنگونه كه فلاني را گماشتهاي؟ فرمودند: شما پس از من شاهد نوعي ترجيح خواهيد بود، آنگاه صبر كنيد تا آن كه سرحوض با من ديدار كنيد» و در روايتي ديگر از بخاري آمده كه: «وعدهي من و شما سر حوض من است».
ميبينيم كه رسول اللهص آن مرد انصاري و قبيلهاش را در مقابل نوعي ترجيح در امور دنيوي به صبر و خويشتن داري توصيه ميفرمايد تا آنكه سر حوض با ايشان ملاقات كنند، اين بزرگترين دليلي است مبني بر اينكه رسول اللهص آنان را با نوشانيدن از آب حوض تكريم خواهند فرمود و گرنه چگونه ممكن است رسول اللهص به آنان كه بنابرتوصيه ايشان صبر پيشه كردهاند، وعدهي حوض بدهند و آنگاه آنان از حوض رانده شوند.
7- زيد بن ارقم هنگامي كه عبيدالله بن زياد منكر حوض شد، گفت: «رسول الله ص به ما چنين فرمودند و ما را به آن وعده دادند...» .
آري! ميگويد رسول اللهص ما را به حوض وعده دادند، و قطعاً رسول اللهص به وعده خويش وفا خواهند نمود.
8- عبدالله بن عمروب ميگويد: «رسول الله ص فرمودند: ميعادگاه شما حوض من است...» .
اين حديث همانند حديث قبل است با بيان اينكه آن وعده مخصوص انصار نيست، بلكه براي تمام صحابه عام است.
9- ثوبان ميگويد:«رسول الله ص فرمودند: شما بر حوض من وارد خواهيد شد و من مردم را با عصايم از حوض دور ميكنم...» .
10- عمرو بن زيد بكالي ميگويد: از عتبه بن عبد سلمي شنيدم كه ميگفت: «يك اعرابي برخاست و از رسول الله ص پرسيد: حوضيكه از آن سخن مي گوييد، چيست؟ فرمودند: به اندازهي فاصله صنعاء تا بُصري است، سپس خداوند به من كرانههايي را ميبخشد كه هيچ بشري از مخلوقات الهي نميدانند كه كدام طرف حوض است، ميگويد: عمر تكبير گفت، رسول اللهص فرمودند: مهاجران فقير كه در راه خدا كشته ميشوند و ميميرند، سر حوض ازدحام خواهند كرد اميدوارم كه خداوند مرا بر حوض وارد كند از آن بنوشم» .
اين فرموده رسول اللهص كه: «فقراي مهاجرين بر حوض ازدحام ميكنند» دليلي است براين كه، مهاجران فقير كه در راه خدا كشته ميشوند و في سبيل الله ميميرند، بر حوض رسول اللهص تجمع خواهند كرد و از اين حديث بر ميآيد كه آنان از حوض خواهند نوشيد، زيرا در حديث، به ايمان، هجرت، پايداري، جهاد و شهادت آنان في سبيل الله اشاره شده است كه اين يكي از بزرگترين علايم صداقت و راستي با خداست.
11- ابو صالح ميگويد: «رسول الله ص ابوبكر را امير كاروان حجاج قرار داد، هنگاميكه حركت كرد در پي او علي را با آياتي از ابتداي سوره براءت گسيل فرمودند، ابوبكر بازگشت وگفت: يا رسول الله! مگر مرا چه شده است؟ ايشان فرمودند: خير است، تو در غار همراه من بودي و سر حوض هم همراه من خواهي بود، ابوبكر گفت: خشنود گشتم ».
ابن عمر ميگويد: رسول اللهص به ابوبكر فرمودند: «أَنْتَ صَاحِبِى عَلَى الْحَوْضِ وَصَاحِبِى فِى الْغَارِ». «تو سر حوض همراه من خواهي بود و در غار همراهم بودي» .
ترمذي دربارهي اين حديث گفته است: هذا حديث حسن، صحيح، غريب.
12- ابوهريره ميگويد:« رسول الله ص به گورستان تشريف بردند و فرمودند: «السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ دَارَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ وَإِنَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ بِكُمْ لاَحِقُونَ وَدِدْتُ أَنَّا قَدْ رَأَيْنَا إِخْوَانَنَا». «سلام بر شما ايمؤمنان اين ديار، ما هم ان شاء الله به شما خواهيم پيوست، دوست دارم كه كاش برادران خود را ميديديم». مردم گفتند: يا رسول الله! مگر ما برادران شما نيستيم؟ فرمودند: شما اصحاب من هستيد، برادران ما آنهايياند كه هنوز نيامدهاند،گفتند: آن دسته از امّتيهايتان را كه هنوز نيامدهاند، چگونه ميشناسيد؟ فرمودند: ببينيد! اگر مردي اسبي پيشاني سفيد كه دست و پايش نيز سفيد است، داشته باشد، آيا در ميان اسبهايي سياه و تيره، اسب خود را باز نميشناسد؟ گفتند: آري يا رسول الله! فرمودند: آنان بر اثر وضو با دستها و پاهايي سفيد، نزدم خواهند آمد و من پيش از آنان بر حوض خواهم بود، آگاه باشيد! مرداني از حوض من رانده ميشوند، همانگونه كه شتر گم شده رانده ميشود، آنان را صدا مي كنم كه بياييد، گفته ميشود! آنان پس از تو تغيير كردهاند، آنگاه ميگويم: دور شويد! دور شويد!» .
شيخ الاسلام ميگويد: «اين حديث گوياي آن است كه هر كس وضو بگيرد و صورت، دستها و پاهايش را بشويد او از«غرّ محجّلين» . خواهد بود و جمهور آنان ابوبكر و عمر رضي الله عنهما را مقدم ميدارند، رافضيها پاهاي خود را نميشويند بنابراين از «محجّلين» نخواهند بود.
اين حديث به همراه احاديث سابق دلالت بر اين دارند كه: صحابه بر اثر وضو «غرّمحجّلين» و شايستهترين افرادي هستند كه اين منقبت شامل آنان ميگردد و بدين خاطر رسول اللهص فرمودند: «أَنَا فَرَطُهُمْ عَلَى الْحَوْضِ». يعني: من پيش از آنان بر حوض ميروم تا آنرا برايشان آماده كنم همانگونه كه ميزبان هنگامي كه ميهمان به همراه دارد، اين گونه عمل ميكند، رسول اللهص دربارهي آنهايي كه از حوض رانده ميشوند، فرمودند، (مرداني) و نفرمودند: اصحاب من، و يا تعدادي از شما، تا دست آويزي براي بد خواهان، كه به دنبال تأويل يا بزرگنمايي هستند، نباشد، در حديث قبل كه مسلم آن را روايت نموده است، آمده بود كه: «و إني لأصد الناس عنه كما يصد الرجل ابل الناس عن حوضه»، (من مردم را از آن باز ميدارم آنگونه كه شخصي شتران مردم را از حوض خود باز ميدارد) گفتند يا رسول الله! آيا آن روز ما را ميشناسيد؟ فرمودند: آري شما سيمايي داريد كه ملتهاي ديگر ندارند، شما بر اثر وضو (غرّ محجلين) با دست و پا و پيشانياي سفيد نزد من ميآييد» .
رسول اللهص در آنجا از كلمهي «الناس»، (مردم) استفاده فرمودند و اصحاب خويش را با علامت درخشندگي دست وپا و صورت، از آنان مستثني كردند، و اين ويژگي كساني است كه بر حوض وارد خواهند شد، و در روايت ديگري كه از رانده شوندگان با تعبير: «وليصدن عني طائفة منكم فلا يصلون فأقول: يا رب هؤلاء من اصحابي...» ياد شده است، رسول اللهص در اول حديث فرمودند: «ترد علي امتي الحوض...» (امت من بر حوضم خواهند آمد) اين دلالت ميكند كه رانده شوندگان از عامهي امّت هستند نه از اصحاب، زيرا رسول الله ص هيچگاه اصحاب خويش را كه همان غرّ محجلين هستند و رانده شوندگان را در يكجا و در يك روايت به گونهاي كه اشكالي به جا گذاشته و يا صورت آنرا تبيين نفرموده باشند، ياد نفرموده اند. والله اعلم.
توجه:
اگر كسي بگويد: رسول اللهص در احاديث سابق صراحتاً نفرمودند كه اصحاب از حوض مينوشند، نهايتاً اين كه سر حوض ميآيند، امّا همانگونه كه در احاديث وارد شده است، از آنجا رانده ميشوند!!.
پاسخ اينكه:
اولاً: رسول اللهص به وضوح بيان فرمودهاند كه هر كس سر حوض برود، از آن خواهد نوشيد و آنهايي كه از آن باز داشته ميشوند، قبل از رسيدن، از آنان ممانعت ميشود، بنابراين اصحاب اولين گروهي هستند كه سر حوض ميروند و از آن آب مينوشند و پس از آنان، نوبت ديگران ميرسد، و اين نشانه منزلت آنان نزد رسول اللهص مي باشد، دليل اين گفتار در كنار دلايل سابق، اين است كه رسول اللهص فرمودند: «أَنَا فَرَطُكُمْ عَلَى الْحَوْضِ مَنْ وَرَدَ شَرِبَ وَمَنْ شَرِبَ لَمْ يَظْمَأْ أَبَدًا وَلَيَرِدَنَّ عَلَىَّ أَقْوَامٌ أَعْرِفُهُمْ وَيَعْرِفُونِى ثُمَّ يُحَالُ بَيْنِى وَبَيْنَهُمْ...» . «من پيش از شما سر حوض ميروم، هركس سر حوض برود، از آن مينوشد و هر كس از آن بنوشد هرگز تشنه نميشود، اقوامي نزد من خواهند آمد كه آنان را ميشناسم و آنان نيز مرا ميشناسند، سپس از آنان جلوگيري به عمل مي آيد...». و نيز فرمودند: «أَنَا فَرَطُكُمْ عَلَى الْحَوْضِ فَمَنْ وَرَدَ أَفْلَحَ» . «من پيش از شما سرحوض ميروم، هر كس آن جا برمن وارد شود، رستگار شده است».
نووي/ ميگويد: «اين حديث تصريحي است كه آنهايي كه سر حوض ميروند، همه از آن مينوشند، و آنهايي كه از آن رانده ميشوند و از ورود آنان ممانعت ميشود، به سبب ارتداد آنان است» .
همچنين عياض/ ميگويد: «يعني ممنوع شدگان از نوشيدن حوض، همانهايي هستند كه وارد نشده و از آن باز داشته شده و ميان آنان و حوض پرده انداخته شده است، و هركس وارد شود، از آن خواهد نوشيد» .
ثانياً: ما در بحث چهارم الفاظي را كه طعنه زنندگان از آن استدلال ميكنند ذكر نموديم و آنجا بيان كرديم كه آن الفاظ به هيچ وجه بر مذهب باطل آنان دلالت ندارد.
ثالثاً: قاعدتاً هر منصفي كه جوياي حق است بايد به تمام دلايل توجه كند و منصفانه وعادلانه به آن بينديشد، نه مانند كساني كه ابتدا نظريهاي را انتخاب ميكنند و پس از آن دنبال دليل ميگردند با چنين افراد نه موعظهاي كارگر است و نه هشداري.
رابعاً: در احاديث آمده است كه رسول اللهص از همه در قيامت پيروان بيشتري خواهند داشت و ايشان اميدوارند كه بيش از ديگر پيامبران افرادي بر حوض ايشان وارد شوند و اين، مايه افتخار اين امت بر امتهاي ديگر است، و خداوند متعال اين خواسته رسول اللهص را جامه عمل پوشانيد، بنابراين آنهايي كه بر حوض رسول اللهص وارد ميشوند بيش از افرادي هستند كه بر حوض ديگر پيامبران وارد ميشوند، زيرا ايشان بيش از ديگران پيرو دارند، مطلب اين است كه صحابه بعد از رسول اللهص سبب هدايت امت بودهاند و هر خيري كه به مسلمان رسيده بر اثر جهاد و دعوت و نشر علم توسط آنان بوده است، بنابراين آنان به ترتيب افضليت نخستين افراد اين امت خواهند بود كه بر حوض رسول اللهص وارد ميشوند، اين نظريه را نصوص شرعي و انديشه صحيح تأييد ميكند، خداوند متعال ميفرمايد: ﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلسَّٰبِقُونَ ١٠ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلۡمُقَرَّبُونَ ١١ فِي جَنَّٰتِ ٱلنَّعِيمِ ١٢ ثُلَّةٞ مِّنَ ٱلۡأَوَّلِينَ ١٣ وَقَلِيلٞ مِّنَ ٱلۡأٓخِرِينَ ١٤﴾ [الواقعة: 10-14].
«و پيشگامان... آنها مقربانند، در باغهاي پر نعمت بهشت، گروه زيادي از پيشينيان و اندكي از آخرينها».
اين است نظر مسلمانان، امّا آنهايي كه صحابه به استثناي افراد معدودي به تعداد انگشتان دست را، مرتد ميدانند! راستي! آيا از خود پرسيدهاند كه چگونه رسول اللهص با آنان بر كثرت امت خويش افتخار ميكند؟! آنهايي كه نسل اول مسلمانان و همچنين عموم مسلماناني را كه اعتقادات آنان را پيرامون صحابه و مسائل ديگر نميپذيرند، كافر ميدانند، اعتقاداتي كه در قرآن هيچ اثري از آن نيست، بنابراين نزد آنان چگونه رسول اللهص ، بيش از ديگران پيرو خواهند داشت؟.
ابو سعيد خدري ميگويد: رسول اللهص فرمودند:
«إِنَّ لِى حَوْضًا مَا بَيْنَ الْكَعْبَةِ وَبَيْتِ الْمَقْدِسِ أَبْيَضَ مِثْلَ اللَّبَنِ آنِيَتُهُ عَدَدُ النُّجُومِ وَإِنِّى لأَكْثَرُ الأَنْبِيَاءِ تَبَعًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ». .
«من حوضي دارم از كعبه تا بيت المقدس، سفيد مثل شير، جامهايش به تعداد ستارگان است، من بيش از همهي پيامبران در روز قيامت پيرو خواهم داشت».
سمرة ميگويد: رسول اللهص فرمودند: «إِنَّ لِكُلِّ نَبِيٍّ حَوْضًا وَإِنَّهُمْ يَتَبَاهَوْنَ أَيُّهُمْ أَكْثَرُ وَارِدَةً وَإِنِّي أَرْجُو أَنْ أَكُونَ أَكْثَرَهُمْ وَارِدَةً» .
«هر پيامبر حوضي دارد و آنان به اينكه وارد شوندگان بيشتري داشته باشند افتخار ميكنند، و من اميدوارم كه بيش از آنان وارد شونده(ي برحوض) داشته باشم».
و نيز فرمودند: «لَتَزْدَحِمَنَّ هَذِهِ الأُمَّةُ عَلَى الْحَوْضِ ازْدِحَامَ إِبِلٍ وَرَدَتْ لِخَمْسٍ» . «اين امت همانند شتراني كه پس از پنج روز به آب برسند، بر حوض ازدحام خواهند كرد».
ملاحضه ميفرماييد كه همهي اين تعبيرات در احاديث حوض، وارد شده است و صحت آنچه را ما گفتيم تأييد ميكند، كه صحابه نخستين كساني هستند كه بر حوض ميروند و پس از آنان، پيروانشان خواهند بود، كه هم در قديم و هم اكنون سواد اعظم امت رسول اللهص بودهاند و هستند، امّا آنهايي كه صحابه و پيروانش را كافر و فاسق ميدانند، عددي از امت رسول اللهص شمار نميآيند.
راستي! رسول اللهص كه از اصحاب ايشان جز تعدادي به اندازه انگشتان دست بيشتر باقي نمانده است، چگونه به كثرت پيرو و وارد شوندهي بر حوض، بر ديگر پيامبران افتخار ميكنند؟!.
بحث دوم: نصوص كتاب و سنت صحابه را مي ستايد و نظريهي ارتداد آنان را نفي ميكند
قرآن وحديث سرشار از مدح و ثناي اصحاب رسول اللهص است، اين مطلب نيازي به بيان ندارد، كافي است كه مخالفانِ صحابه، تقليد كوركورانه و هوا پرستي را رها كنند و صفحات قرآن كريم را ورق بزنند.
آنگاه سؤالي جدي و مهم مطرح ميشود:
آيا شايسته است خدايي كه نهان و آشكار را مي داند، اشرار را پارسا و مورد اطمينان معرفي كند؟ و در كتاب خود و با زبان پيامبرش آنانرا بستايد، تا مردم فريبشان را بخورند و به مشتي جنايتكار اقتدا كنند؟ آيا خداي قادر و توانا اجازه ميدهد كه آن اشرار، وزراي رسول اللهص باشند كه با آنان معاشرت و روابط خانوادگي برقرار كند و از آنان مشورت بخواهد و فرماندهي سپاهيانش را به آنان واگذارد و آنان را مورد ستايش قرار دهد، و خداوند واقعيت را براي رسولش آشكار نسازد؟
آيا اين ايرادي برخداوند نيست، آنگونه كه بر رسول اللهص ايراد وارد ميشود كه ايشان ياران شايستهاي براي خود برنگزيدند؟!.
آيا اين معنايي غير از اين دارد كه، رسول اللهص در مدت 23 سال نادانسته، جنايتكاراني تربيت نمودند! خداوند ميفرمايد: ﴿وَإِن يُرِيدُوٓاْ أَن يَخۡدَعُوكَ فَإِنَّ حَسۡبَكَ ٱللَّهُۚ هُوَ ٱلَّذِيٓ أَيَّدَكَ بِنَصۡرِهِۦ وَبِٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٦٢﴾ [الأنفال: 62].
«اگر بخواهند تو را فريب دهند، خدا براي تو كافي است، او همان كسي است كه تو را با ياري خود و مؤمنان تقويت كرد».
آيا خداوند، با مرتدين ايشان را حمايت مي نمايد؟! آيا پيروزي با يكي يا دو نفر صحابي به دست آمد يا با مجموعه آنان؟!.
اكنون برخي از نصوص قرآن و حديث را كه شاهد عدالت صحابه است، يادآوري ميكنيم تا به آن بينديشيد:
الف: قرآن كريم:
1- خداوند متعال ميفرمايد: ﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ١٠٠﴾ [التوبة: 100].
«پيشگامان نخستين از مهاجرين و انصار و كساني كه به نيكي از آنها پيروي كردند، خداوند ازآنها خشنود گشت و آنها نيز از او خشنود شدند، و باغهايي از بهشت براي آنان فراهم ساخته است كه نهرها از زير درختانش جاري است، جاودانه در آن خواهند ماند و اين است رستگاري بزرگ».
در اين آيه با روحي مؤمن وآزاد همراه با من، بينديش، ميبيني كه خداوند متعال چگونه آن انسانهاي سعادتمند را كه رضايت خود را برايشان تثبيت كرده است، ميستايد، آري آنان اصحاب رسول اللهص و تا قيامت پيروان راستين ايشان، هستند .
ببين كه خداوند ميفرمايد: ﴿رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ﴾ آيا ممكن است كه خداوند از گروهي راضي شود و برايشان بهشتي جاودانه كه در آن ماندگار خواهند بود، فراهم كند و پس از آن فوز عظيم و رستگاري بزرگ، بر آنان خشم گيرد؟! گواهي شاهد عادل، در دنيا قابل رد نيست، كسي كه گواهي خداوند متعال را دربارهي اصحاب رسول اللهص رد كند، چه حكمي دارد؟!.
2- خداوند متعال مي فرمايد:
﴿۞لَّقَدۡ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ يُبَايِعُونَكَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ فَأَنزَلَ ٱلسَّكِينَةَ عَلَيۡهِمۡ وَأَثَٰبَهُمۡ فَتۡحٗا قَرِيبٗا ١٨ وَمَغَانِمَ كَثِيرَةٗ يَأۡخُذُونَهَاۗ وَكَانَ ٱللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمٗا ١٩ وَعَدَكُمُ ٱللَّهُ مَغَانِمَ كَثِيرَةٗ تَأۡخُذُونَهَا فَعَجَّلَ لَكُمۡ هَٰذِهِۦ وَكَفَّ أَيۡدِيَ ٱلنَّاسِ عَنكُمۡ وَلِتَكُونَ ءَايَةٗ لِّلۡمُؤۡمِنِينَ وَيَهۡدِيَكُمۡ صِرَٰطٗا مُّسۡتَقِيمٗا ٢٠﴾ [الفتح: 18-20].
«قطعاً خداوند از مؤمنان راضي شد، آنگاه كه زير درخت با تو بيعت كردند، خدا آن چه در درون دلهايشان (از ايمان و صداقت) نهفته بود، ميدانست، از اينرو آرامش را بر دلهايشان نازل كرد و پيروزي نزديكي نصيب آنان فرمود و (همچنين) غنايم بسياري كه آنرا به دست ميآوريد و خداوند شكست ناپذير و حكيم است، خداوند غنايم فراواني به شما وعده داده كه آن ها را به دست ميآوريد، ولي يكي را زودتر براي شما فراهم ساخت و دست تعدّي مردم را از شما باز داشت تا نشانهاي براي مؤمنان باشد و شما را به راه راست هدايت كند».
3- ﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ سِيمَاهُمۡ فِي وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِۚ ذَٰلِكَ مَثَلُهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِۚ وَمَثَلُهُمۡ فِي ٱلۡإِنجِيلِ كَزَرۡعٍ أَخۡرَجَ شَطَۡٔهُۥ فََٔازَرَهُۥ فَٱسۡتَغۡلَظَ فَٱسۡتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِۦ يُعۡجِبُ ٱلزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ ٱلۡكُفَّارَۗ وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِنۡهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِيمَۢا ٢٩﴾ [التفح: 29].
«محمد فرستادهي خداست و كساني كه با او هستند در برابر كافران تند و سرسخت و نسبت به يكديگر مهربان و دلسوزند. ايشان را در حال ركوع و سجده ميبيني، آنان همواره فضل خداي را ميجويند و رضاي او را ميطلبند. نشانهي ايشان بر اثر سجده در پيشانيهايشان نمايان است، اين، توصيف آنان در تورات است و اما توصيف ايشان در انجيل چنين است كه همانند كشتزاري هستند كه جوانههاي (خوشههاي) خود را بيرون زده، و آنها را نيرو داده و سخت نموده و بر ساقههاي خويش راست ايستاده باشد، به گونهاي كه برزگران را شگفت آورد، تا كافران را به سبب آنان خشمگين كند. خداوند به كساني از ايشان كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كردهاند آمرزش و پاداش بزرگي را وعده ميدهد».
بيا با هم درباره اين كلمات بينديشيم: ﴿رَّضِيَ ٱللَّهُ﴾ ﴿فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ﴾ و ﴿فَأَنزَلَ ٱلسَّكِينَةَ عَلَيۡهِمۡ﴾ آنگاه به واقعيت آن نيكبختان پي خواهيد برد، ابن قيم/ ميگويد: «خداي سبحان از ايمان و خير و محبت خدا و رسول كه در قلبهاي آنان وجود داشت، آگاه بود و با انزال سكينه هنگام پريشاني و اضطراب، آنرا تثبيت فرمود» .
آيا معقول است كه خداوند از گروهي راضي شود و برايشان بهشتي فراهم كند كه در زير آن نهرها جاريست، و در تورات و انجيل برايشان مثالي بزند و آنها را به صراط مستقيم هدايت كند و سپس آنها را به جهنّم ببرد؟! راستي! يهود و نصاري در برابر اين مثالهاي(دروغين)! العياذ بالله، كه در كتابهايشان هست، چه موضعي خواهند گرفت، آيا اين، معنايي غير از دروغ بودن مثالهاي بيان شده براي اهل كتاب، دارد، آيا اين به معناي پشيماني از تزكيه الگوها، آن هم پس از اقتداي مردم به آنان، نيست؟! با ارتداد آنهايي كه بهشت برايشان فراهم شده بود، بهشت از آن چه كساني خواهد بود؟ آيا پس از آنكه خداوند متعال از حال دلهاي آنان آگاه شد(اثابة) پاداش آنها، بردن به جهنم است؟! و چرا خداوند مرتدان را پيروز ميگرداند و با آن همه بدي و قبح از آنان راضي ميگردد؟!.
حقاً كه اين سخن منتهاي گمراهي و نهايت بيادبي است، خداوند متعال از آن چه ظالمان به او نسبت دهند، بسيار پاك است، ابن قتيبه/ ميگويد: «چگونه جايز است كه خداوند از گروهي راضي شود و آنان را بستايد و در تورات و انجيل برايشان مثال بزند و حال آنكه ميداند كه پس از رسول اللهص مرتد ميشوند؟ مگر اينكه معتقد باشند كه: خداوند نميدانسته است، و چنين شخصي قطعاً بدترينِ كافران است» .
سيّد قطب/ در تفسير آيهي: ﴿لِيَغِيظَ بِهِمُ ٱلۡكُفَّارَ﴾ ميگويد: «خشمگين كردن عمدي كافران بيانگر اين است كه اين كشتزار كاشتهي خدا و يا كاشتهي رسول اوست و آن پرده قدرت و ابزار خشمگيني دشمنان خداست، اين مثال امروزي نيست، بلكه در صفحه تقدير موجود و ماندگار است، به اين خاطر پيش از آنكه محمد و همراهانش به دنيا پا بگذارند، از آن ياد و در انجيل ثبت شده است، آنجا كه به آمدن محمدص و همراهانش مژده داده است، اين گونه خداوند در كتاب جاويدانش وصف اين جماعت برگزيده و اصحاب رسول اللهص را ثبت ميگرداند تا در پهناي هستي ماندگار شود و آنگاه كه آنرا از آفريدگار خود ميشنود، تمام كرانههايش با آن همنوا گردد، و به عنوان نمونه براي تمام نسلها بماند تا در عملي نمودن آن بكوشند تا بدين وسيله ايمان در بالاترين درجاتش تحقق يابد» .
توجه:
اهل كتاب و ديگر دشمنان اين دين، از بعثت رسول اللهص گرفته و براي هميشه، براي هدم دين و خاموش گردانيدن نور آن، كوشيدهاند و خواهند كوشيد، و اگر موردي براي ايرادگرفتن از دين، چه در شخص رسول اللهص و يا قرآن و يا صحابه كه خداوند از آنان در كتابهايشان ياد نموده بود، مييافتند، حتماً آنرا ظاهر و بر ملا ميكردند، حال آنكه در اين مدت طولاني و گذشت زمان چنين چيزي اتفاق نيافتاد، بنابر اين هر عاقلي به اين نتيجه ميرسد كه مثال و صفتي كه در تورات و انجيل براي اصحاب محمدص بيان شده، بسيار دقيق و عيناليقين است و اگر آنان آنگونه كه بدخواهان و طعنه زنندگان ميگويند، تبديل و تغييري ايجاد مي كردند، اين بزرگترين طعن و ايراد در دين اسلام ميبود...!.
4- خداوند متعال ميفرمايد: ﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا وَيَنصُرُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ ٨ وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِيمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ يُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَيۡهِمۡ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞۚ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ٩﴾ [الحشر: 8-9].
«همچنين غنايم از آن فقراي مهاجريني است كه از خانه و كاشانه و اموال خود بيرون رانده شدهاند. آن كساني كه فضل خدا و خشنودي او را ميخواهند و خدا و پيغمبرش را ياري ميدهند، اينان صادقانند آناني كه پيش از آمدن مهاجران خانه و كاشانهي (آيين اسلام) را آماده كردند و ايمان را (در دل خود استوار داشتند) كساني را دوست ميدارند كه به پيش ايشان مهاجرت كردهاند و در درون احساس و رغبت نيازي نميكنند به چيزهايي كه به مهاجران داده شده است و ايشان را بر خود ترجيح ميدهند، هر چند كه خود سخت نيازمند باشند، كساني كه از بخل نفس خود، نگاهداري و مصون و محفوظ گردند، ايشان قطعاً رستگارند».
آيا ﴿ٱلصَّٰدِقُونَ﴾ آنهايي كه از وطن و دارائيهايشان رانده شدند، براي چه بود؟ زيرا در پي فضل و رضايت الهي بودند، و نه تنها اين، بلكه خدا و رسولش را ياري دادند و ﴿ٱلۡمُفۡلِحُونَ﴾ آنهايي كه در مدينه مسكن داشتند و ايمان را برگزيدند، مگر ميشود كه آنها اهل رده و نفاق باشند؟! پس چرا بيرون رفتند؟! و چرا جنگيدند و از جان ومالشان مايه گذاشتند؟! از اسلام و پيامبر آن، كه هر دو در حال ضعف آشكاري بودند، چه منفعت و مصلحتي انتظار داشتند، اما نه! آنها به راستي ﴿ٱلصَّٰدِقُونَ﴾ و ﴿ٱلۡمُفۡلِحُونَ﴾ بودند.
آيا در آيه ﴿تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِيمَٰنَ﴾ انديشيدهاي؟ سيد قطب/ ميگويد:«يعني سراي هجرت... كه انصار پيش از مهاجرين در آن قرار گرفتند، همان گونه كه در ايمان جاي گرفتند، گويا كه ايمان منزل و سراي آنان است، و اين تعبير بسيار گسترده و پرمحتواست، و دقيقترين تعبيري است كه موضع انصار را در برابر ايمان، بيان ميكند، ايمان سرا و منزلگاه و وطن آنان بود، كه قلبهايشان در آن ميزيست و ارواحشان در آن مسكن داشت، و به آن پناه ميبردند و اطمينان حاصل ميكردند، همانگونه كه مردم به سراي خود پناه ميبرند و اطمينان مييابند» .
تو را به خدا! اگر همهي اين نمونهها جز سه نفر همگي از اعتبار ساقط و مردود شده باشند، مسلمانان ديگر از چه كساني پيروي كنند؟! و آيا مسلماناني كه نياكانشان در عصر رسالت و نزول وحي ناكام ماندهاند، امروزه كامياب وپيروز ميشوند؟! اينان درباره اين آيه كه بعد از آن ميآيد، چه ميگويند: ﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ ١٠﴾ [الحشر: 10].
«كساني كه پس از مهاجرين و انصار به دنيا ميآيند، ميگويند: پروردگارا! ما را و برادران ما را كه در ايمان آوردن بر ما پيشي گرفتهاند، بيامرز و كينهاي نسبت به مؤمنان در دلهايمان جاي مده، پروردگارا! تو داراي رأفت و رحمت فراواني هستي».
آيا از مؤمنان در دل خود كينه داريد؟! موضع آنان در برابر آيهي ﴿ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ﴾ چيست؟ خداي عالم الغيب، ثابت كرده است كه آنان با ايمان مردهاند،و آيا اين آيه فقط به همان سه نفر اختصاص دارد؟
5- خداوند ميفرمايد: ﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَٱلَّذِينَ ءَاوَواْ وَّنَصَرُوٓاْ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ حَقّٗاۚ لَّهُم مَّغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ كَرِيمٞ ٧٤ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنۢ بَعۡدُ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ مَعَكُمۡ فَأُوْلَٰٓئِكَ مِنكُمۡۚ وَأُوْلُواْ ٱلۡأَرۡحَامِ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلَىٰ بِبَعۡضٖ فِي كِتَٰبِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمُۢ ٧٥﴾ [الأنفال: 74-75].
«و آنها كه ايمان آوردند و هجرت نمودند و در راه خدا جهاد كردند و آنها كه پناه دادند و ياري نمودند، آنان مؤمنان حقيقياند، براي آنها آمرزش و روزي شايستهاي است و كساني كه بعداً ايمان آوردند و هجرت كردند و با شما جهاد نمودند، از شما هستند، و خويشاوندان نسبت به يكديگر سزاوارترند، خداوند به همه چيز داناست».
بياييد با هم در اين تعبيرات بينديشيم: ﴿ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَٱلَّذِينَ ءَاوَواْ وَّنَصَرُوٓاْ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ حَقّٗاۚ لَّهُم مَّغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ كَرِيمٞ ٧٤ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنۢ بَعۡدُ...﴾ تمام اينها تعبيراتي صادق و حقيقي هستند كه منظور از آن هم، حقيقت و واقعيت است، و همه اينها از كسي سرچشمه گرفته كه به همه چيز داناست، به اين فرموده خداوند متعال: ﴿فَأُوْلَٰٓئِكَ مِنكُمۡ﴾ بينديش، يعني: آنها در موالات ايماني، دوستي و نصرت،از شمايند، چه شد كه ﴿مِنكُمۡ﴾ در اين آيه مورد توجه قرار نگرفته است و طعنه زنندگان از آن چشم پوشيده و قصداً اعراض كردهاند، در صورتي كه در احادث حوض به خاطر آن ﴿مِنكُمۡ﴾ چه غوغايي كه به پا نكردند و هزاران صحابه را مشمول آن گردانيدند؟! اما در سياق اين آيه قرآني، برايش هيچ ارزشي قايل نشدند، اين تحكّمي است بر اساس همان منطق نه بر اساس حق و باطل!.
6- خداوند متعال ميفرمايد: ﴿وَمَا لَكُمۡ أَلَّا تُنفِقُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَلِلَّهِ مِيرَٰثُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ لَا يَسۡتَوِي مِنكُم مَّنۡ أَنفَقَ مِن قَبۡلِ ٱلۡفَتۡحِ وَقَٰتَلَۚ أُوْلَٰٓئِكَ أَعۡظَمُ دَرَجَةٗ مِّنَ ٱلَّذِينَ أَنفَقُواْ مِنۢ بَعۡدُ وَقَٰتَلُواْۚ وَكُلّٗا وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٞ ١٠﴾ [الحدید: 10]. «چرا در راه خدا انفاق نكنيد در حاليكه ميراث آسمانها و زمين همه از آن خداست، كساني از شما كه پيش از فتح انفاق كردند و جنگيدند يكسان نيستند، آنها درجه و مقامشان برتر از كساني است كه پس از فتح انفاق نمودند و جهاد كردند، و خداوند به همه، وعدهي پاداش نيك داده و خدا به آنچه انجام ميدهيد، آگاه است».
سيد قطب/ ميگويد: «آن كسي كه در وضعي انفاق و جهاد كند كه دين، مورد تهاجم است و چندان ياوري ندارد و چشم انتظار هيچ گونه منفعت، قدرت و ثروتي نيست، تفاوت بسيار دارد با آن كسي كه با امنيت و انبوه ياري كنندگان و در حالي كه پيروزي و غلبه نزديك است، انفاق و جهاد ميكند...» .
قرطبي/ ميگويد: ﴿وَكُلّٗا وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡحُسۡنَىٰ﴾ خداوند متعال پيشتازان سبقت گرفته و همچنين متأخرين كه با آنان پيوستهاند، همگي را با تفاوت درجاتي كه دارند، به بهشت مژده داده است» .
ابن كثير/ ميگويد: «مؤمنان ترديدي ندارند كه ابوبكر از اين آيه سهم بزرگي دارد، او در ميان تمام ملتهاي پيامبران، سرور آنهايي است كه بر آن آيه عمل كردهاند، زيرا او تمام سرمايهاش را براي رضاي خداوند صرف نمود، بيآنكه شرمندهي احسان كسي باشد و بخواهد آن را جبران كند (خالصانه براي خدا انفاق ميكرد)» .
آيا پس از آن كه خداوند آنان را به بهشت ﴿ٱلۡحُسۡنَىٰ﴾ وعده داده است، خلف وعده ميكند و آنان را ميراند؟! خداوند متعال درباره خود ميفرمايد: ﴿وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٞ﴾ آيا اعمال بندگان بر خداي خبير و آگاه پوشيده است؟
تفاوتي ندارد كه منظور از فتح، فتح مكه باشد يا حديبيه، در اين مورد با آنان اختلافي نيست، بلكه اختلاف در معناي وعدهي بالحسني است كه خداوند سابقين و لاحقين را به حسني وعده دادهاست!.
7- خداوند متعال ميفرمايد: ﴿لَّقَد تَّابَ ٱللَّهُ عَلَى ٱلنَّبِيِّ وَٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ ٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ ٱلۡعُسۡرَةِ مِنۢ بَعۡدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٖ مِّنۡهُمۡ ثُمَّ تَابَ عَلَيۡهِمۡۚ إِنَّهُۥ بِهِمۡ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ ١١٧﴾ [التوبة: 117].
«مسلماً خداوند توبه پيغمبر و توبه مهاجرين و انصار را پذيرفت، مهاجرين و انصاري كه در روزگار سختي (جنگ تبوك) از پيغمبر پيروي كردند، بعد از آنكه نزديك بود دلهاي گروهي از آنها، از حق منحرف شود، سپس خدا توبه آنها را پذيرفت، چرا كه او نسبت به آنان مهربان و رحيم است».
چند نكته:
1- لازمه توبه اين نيست كه پيش از آن شخص مرتكب گناهي شده باشد، زيرا تمام بندگان نيازمند توبه و استغفار هستند .
2- خداوند متعال مهاجرين و انصار را مطلقاً نام برده است، سابقين و متأخرين را از هم تفكيك نكرده است و ميدانيم كه ﴿سَاعَةِ ٱلۡعُسۡرَةِ﴾ در سال نهم هجري بود.
3- خداوند متعال از توبه رسول اللهص و مهاجرين و انصار را يكجا ذكر نموده است و اين گوياي اتصال روحي ميان صحابه و رسول اللهص است.
4- ابن قيم/ ميگويد: «تكرار توبه در ابتدا و انتهاي آيه توسط خداوند، جاي تأمل دارد، اولاً به آنان توفيق توبه داد و ثانياً توبه آنان را پذيرفت، خداوند آنان را موفق به توبه نمود و سپس به فضل خويش توبه را از آنان پذيرفت، پس خير همه از جانب او و توسط او و مال او و در دست اوست، به فضل و احسان خويش به هر كس بخواهد، ميبخشد، و با حكمت و عدل خويش، هر كس را بخواهد از آن محروم ميدارد».
آيا با وجود ﴿لَّقَد تَّابَ ٱللَّهُ﴾ كه پذيرندهي توبه (خداوند) اعلام داشته است، باز هم كسي پيدا ميشود كه بگويد: توبهي آنان پذيرفته نشده است؟ آيا با تأكيد ﴿تَّابَ﴾ باز هم جايي براي طعنه زدن به صحابه هست؟ آن هم پس از آن كه خداوند متعال در آخرين غزوهي رسول اللهص و صحابه، رضايت و پذيرش توبهي آنان را اعلام نموده است؟
آيا پس از ﴿إِنَّهُۥ بِهِمۡ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ﴾ آنان را از حوض پيامبرص باز ميدارد و آنان را به جهنم ميبرد؟، آنگاه چرا آيه را با ﴿إِنَّهُۥ بِهِمۡ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ﴾ ختم كرد، آيا گوياي عنايت مضاعف خداوند به آنان نيست؟ آن جا كه آنان را به توبه موفق گردانيد، و قلبهاي آنان را از انحراف و كجي مصون داشت، اين سنت الهي است كه هنگام سختي با اولياي خود، اين گونه رفتار ميكند.
توجه:
علي در «جيش العسرة» حضور نداشت، زيرا رسول اللهص وي را در مدينه گذاشته بود، اين را گفتم تا كسي نگويد كه: علي و همان سه يا چهار نفري كه بعد از رسول اللهص مرتد نشده بودند، مخاطب آيه هستند و بقيهي صحابه را شامل نميشود ، امتي كه بلافاصله پس از وفات پيامبرش، جز سه نفر همگي مرتد شوند در آن، چه خيري هست؟! آيا آن امت ميتواند بهترين امت برگزيده براي مردم ﴿خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ﴾ باشد؟! اين دقيقاً سخني است كه شيعه ميگويد:
8- خداوند متعال ميفرمايد: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَن يَرۡتَدَّ مِنكُمۡ عَن دِينِهِۦ فَسَوۡفَ يَأۡتِي ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ يُحِبُّهُمۡ وَيُحِبُّونَهُۥٓ أَذِلَّةٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ يُجَٰهِدُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوۡمَةَ لَآئِمٖۚ ذَٰلِكَ فَضۡلُ ٱللَّهِ يُؤۡتِيهِ مَن يَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٌ ٥٤﴾ [المائدة: 54].
«اي مؤمنان! هر كس از شما از آيين خود بازگردد، خداوند جمعيتي را خواهد آورد كه خداوند آنان را دوست ميدارد و آنان هم خدا را دوست مي دارند، نسبت به مؤمنان نرم و متواضع و در برابر كافران سخت و نيرومند، در راه خدا جهاد ميكنند و از سرزنش هيچ ملامتگري هراسي ندارند، اين فضل خداست كه به هر كس بخواهد ميدهد، و (فضل) خدا وسيع و خداوند داناست».
ابن قيم/ ميگويد: «خداوند آنان را با شش ويژگي ذكر نموده است:
الف: خدا را دوست دارند.
ب: خدا آنها را دوست دارد.
ج: در مقابل دوستان خدا، نرم و ملايم هستند.
د: در مقابل دشمنان خدا، تند و شديد هستند.
هـ : در راه خدا جهاد ميكنند.
و: در اين راه ملامت ملامتگران را تحمل ميكنند» .
محمد رشيد رضا/ ميگويد: «گروهي كه خداوند آنها را دوست ميدارد و آنان خدا را دوست ميدارند، ابوبكر و يارانش هستند، آنان كه با اهل رده جهاد كردند... اما رافضيهاي افراطگر ميپندارند كه ابوبكر و صحابهاي كه همراه وي بودند كه سواد اعظم هستند، مرتد شدهاند، موضوع را كاملاًبرعكس كردهاند، و علي همراه ابوبكر بود نه عليه او و با او نجنگيدند...» .
بايد بپرسيم: آيا پس از رسول اللهص ردهاي صورت گرفت؟
اگر بگوييد: خير، واقعيت را تكذيب كردهايد، و اگر بگويد: ردهاي صورت گرفت، ميپرسيم: چه كساني مرتد شدند؟ اگر بگوييد: صحابه ميپرسيم: آيا علي و يارانش با آنان جنگيدند؟ اگر بگوييد: آري، دروغ گفتهايد و اگر بگوييد: خير، ميپرسيم: كه علي مشمول اين آيه نيست، زيرا با مرتدين جهاد و قتال نكرده است! و اگر بگوييد مرتدان غير از صحابه بودند، كه واقعيت نيز همين است، پس ابوبكر صديق و همراهانش كه علي نيز جزو آنان است، مراد اين آيه هستند.
خوانندهي گرامي...
به همين مقدار از آيات قرآن كريم، بسنده ميكنيم، زيرا هدف، بيان تمام آياتي كه در فضل صحابه نازل شده است، نيست، به آن اميد كه اين آيات چراغي فرا روي پويندگان راه حقيقت باشد.
﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَذِكۡرَىٰ لِمَن كَانَ لَهُۥ قَلۡبٌ أَوۡ أَلۡقَى ٱلسَّمۡعَ وَهُوَ شَهِيدٞ ٣٧﴾ [ق: 37].
«در اين، تذكري است براي آن كسي كه دلي (آگاه) دارد و يا با حضور قلب گوش فرا دهد».
ب- احاديث رسول اللهص:
1- ابوسعيد خدري ميگويد: رسول اللهص فرمودند: «يَأْتِى عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ فَيَغْزُو فِئَامٌ مِنَ النَّاسِ ، فَيَقُولُونَ فِيكُمْ مَنْ صَاحَبَ رَسُولَ اللَّهِ فَيَقُولُونَ نَعَمْ . فَيُفْتَحُ لَهُمْ . ثُمَّ يَأْتِى عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ فَيَغْزُو فِئَامٌ مِنَ النَّاسِ ، فَيُقَالُ هَلْ فِيكُمْ مَنْ صَاحَبَ أَصْحَابَ رَسُولِ اللَّهِ فَيَقُولُونَ نَعَمْ . فَيُفْتَحُ لَهُمْ ، ثُمَّ يَأْتِى عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ فَيَغْزُو فِئَامٌ مِنَ النَّاسِ ، فَيُقَالُ هَلْ فِيكُمْ مَنْ صَاحَبَ مَنْ صَاحَبَ أَصْحَابَ رَسُولِ اللَّهِ فَيَقُولُونَ نَعَمْ. فَيُفْتَحُ لَهُمْ» .
«بر مردم زماني خواهد آمد كه، گروههايي جهاد ميكنند، ميگويند: آيا با شما كسي هست كه با رسول اللهص همراه بوده است؟ ميگويند: آري، پس برايشان گشوده (فتح) ميشود سپس زماني بر مردم ميآيد، گروههايي جهاد ميكنند، گفته ميشود: آيا كسي از شما با اصحاب رسول اللهص همراه بوده است، ميگويند: آري، پس برايشان گشوده ميشود، سپس زماني بر مردم ميآيد ) گروههايي از مردم جهاد ميكنند، گفته ميشود: آيا با شما كسي هست كه با همراهان اصحاب رسول اللهص همراه بوده است؟ ميگويند: آري، پس برايشان گشوده ميشود». من از اين طعنه زنندگان ميپرسم: آيا سرزمينها براي مرتداني كه از دين برگشتهاند، فتح ميشود؟! آيا اگر آنان منافق ميبودند، پس از مرگشان به بركت ديدار آنان، فتح حاصل ميشد؟! و قطعاً ميدانيم كه فتوحات بعد از رسول اللهص، فقط در زمان خلافت خلفاي ثلاثه، ابوبكر، عمر و عثمان بوده، آنها بودند كه كشورها را گشودند و گروه، گروه مردم را در دين الهي وارد كردند، و هم اكنون نيز آثار فتوحاتشان براي همه نمايان است! در خلافت علي فتحي نبود، بلكه هرج و مرج و جنگهاي داخلي بود، تا آنجا كه دشمن به مسلمانان چشم طمع دوخت، اين را ميگويم، تاكسي نپنداردكه: منظور اين حديث، علي و پيروانش هستند كه در ركاب او جنگيدند، و همه ميدانيم كه، ديگر امامان شيعه پس از علي حكومت و سپاهي نداشتهاند، بلكه برخي از آنان سربازان خلفاي ثلاثه بودهاند، اين حديث دربارهي امام غائب و معدوم هم نيست، زيرا نه او رسول الله را ديده است و نه آنها را كه رسول اللهص را ديدهاند و نه آنهايي را كه صحابه را ديدهاند، در اين نكته بينديش، حق و اهل حق را خواهي شناخت.
2- عمران بن حصينب ميگويد: رسول اللهص فرمودند: «خير القرون قرني ثم الذين يلونهم، ثم الذين يلونهم...» .
«بهترين مردم، مردم هم قرن من هستند، سپس آناني كه پس از آنهايند، سپس آنهايي كه پس از آنهايند...».
آيا بهترين مردم آنهايي هستند كه از حوض رسول اللهص رانده ميشوند؟!! آيا بهترين مردم، آنهايي هستند كه پس از رسول اللهص مرتد شدند؟! آيا اين، طعني به خداوند متعال نيست كه سرنوشت: ﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ﴾ [آلعمران: 110]. را به اينان سپرده است؟! آيا اين طعني در رسول اللهص نيست كه قرني را كه اين مرتدان در آن بودند، ستوده است؟! راستي! بهترين قرن، ناكام باشند، آنهايي كامياب و رستگار و كامياب ميشوند كه رسول اللهص دربارهشان فرمودهاند: «إِنَّ بَعْدَكُمْ قَوْمًا يَخُونُونَ وَلاَ يُؤْتَمَنُونَ ، وَيَشْهَدُونَ ، وَلاَ يُسْتَشْهَدُونَ وَيَنْذِرُونَ وَلاَ يَفُونَ ، وَيَظْهَرُ فِيهِمُ السِّمَنُ» .
«پس از شما مردمي خواهند آمد، خيانتكار نه امانتدار، بي آن كه از آنان خواسته شود، گواهي ميدهند، نذر ميكنند، اما به آن وفا نميكنند، و در ميانشان پديدهي چاقي، آشكار ميگردد».
3- ابوموسي اشعري ميگويد: رسول اللهص فرمودند: «النُّجُومُ أَمَنَةٌ لِلسَّمَاءِ فَإِذَا ذَهَبَتِ النُّجُومُ أَتَى السَّمَاءَ مَا تُوعَدُ وَأَنَا أَمَنَةٌ لأَصْحَابِى فَإِذَا ذَهَبْتُ أَتَى أَصْحَابِى مَا يُوعَدُونَ وَأَصْحَابِى أَمَنَةٌ لأُمَّتِى فَإِذَا ذَهَبَ أَصْحَابِى أَتَى أُمَّتِى مَا يُوعَدُونَ» .
«ستارگان موجب امان آسمانند، هرگاه ستارگان نابود شوند، وعدهاي كه به آسمان داده شده است، تحقق مييابد، و من موجب امان اصحابم هستم، هرگاه من بروم، وعدهاي كه به اصحاب داده شده است، فرا ميرسد، و اصحاب من موجب امن امتم هستند هرگاه اصحاب من بروند، وعدهاي كه به امتم داده شده است تحقق مييابد».
چگونه ممكن است، با خيانت، امنيت به وجود آيد؟ آيا خلافت خلفاي ثلاثه غير از امنيت، افتخار و فتوحات، چيزي ديگر بود؟ آيا مگر دوران صحابه با شهادت رسول اللهص خيرالقرون نبود؟ اين حديث شامل تمامي اصحاب است، زيرا اين حديث عام است و هيچ فردي را تخصيص نكرده است.
وجود فساد در برخي حكام و امرا پس از دوران خلفاي راشدين، هيچ اشكالي بر اين حديث و حديث قبلي، وارد نميكند، زيرا معيار مجموع امت است نه چند فرد.
4- ابوسعيد خدري ميگويد: رسول اللهص فرمودند: «لاَ تَسُبُّوا أَصْحَابِى ، فَلَوْ أَنَّ أَحَدَكُمْ أَنْفَقَ مِثْلَ أُحُدٍ ذَهَبًا مَا بَلَغَ مُدَّ أَحَدِهِمْ وَلاَ نَصِيفَهُ» .
«اصحاب مرا بد نگوييد، اگر كسي از شما هم سنگ كوه احد طلا صدقه دهد، به اندازه يك مشت و يا نصف آن، از صدقه اصحاب من نخواهد رسيد».
رسول اللهص از بد گفتن صحابه نهي فرمودند، چه رسد به لعن و نفرين آنان، مرتد و كافر دانستن آنان كه خيلي سنگينتر است، رسول اللهص با ذكر كمترين مورد (بد گفتن) كه ميتواند سبب لعن و تكفير باشد، ما را هشدار دادند، اين حديث شامل تمام صحابه است هم آنهايي كه زود ايمان آوردند و هم آنهايي كه با تأخير ايمان آوردند، و مخصوص سبب ورود حديث نيست.
اگر آنان واقعاً پس از رسول اللهص مرتد ميشدند، چرا رسول اللهص از بد گفتن و نفرين آنان، منع فرمودند؟ آيا در آن صورت آنان از برخي گناهكاران كه در احاديث لعهن و نفرين شدهاند، به لعن و نفرين سزاوارتر نميبودند؟!.
5- در حديث ابن عباسب پيرامون داستان هرقل و ابوسفيان آمده كه: «(هرقل) پرسيد: اشراف از او (محمد) پيروي ميكنند يا ضعيفان؟ گفتم: ضعيفان، پرسيد: پيروانش افزون ميگردند يا كم؟ گفتم: افزون، پرسيد: آيا كسي از آنان پس از مسلمانان شدن، پشيمان شده و از اين دين برگشته است؟ گفتم: نه...، آنگاه هرقل گفت: پرسيدم كه اشراف از او پيروي ميكنند يا ضعيفان؟ گفتي: ضعيفان، پيروان پيامبران (هميشه) ضعيفانند، پرسيدم: آنان كم ميشوند يا زياد؟ گفتي: زياد، ايمان كه كامل شود اين گونه خواهد بود، پرسيدم: آيا كسي با ناراضگي از دينش برگشته است؟ گفتي: خير، آنگاه كه ايمان با قلب در آميزد، ديگر (پشيمان و) ناراض نميگردد...» .
6- در حديث مسور بن مخرمه و مروان پيرامون داستان حديبيه، گفتار عروة بن مسعود در وصف اصحاب محمدص با قريش، چنين آمده است، «... عروه اصحاب محمدص را ميپاييد، ميگويد والله هرگاه رسول اللهص بلغمي ميانداخت، حتماً در دست يكي از آنان ميافتاد و با آن صورت و بدنش را ميماليد و هرگاه به كاري دستور ميداد، بلافاصله، انجام ميدادند، و چون وضو ميگرفت، نزديك بود كه بر آب وضويش با هم درگير شوند، و هرگاه سخن ميگفت، همگي سكوت ميكردند، به تعظيم وي هيچگاه به وي خيره نميشدند، عروه در بازگشت به قومش گفت: والله من نزد پادشاهان، قيصر و كسرا و نجاشي بار يافتهام، والله تاكنون نديدهام كه اطرافيان كسي، وي را آن گونه كه اصحاب محمد، محمد را تعظيم ميكنند، تعظيم كنند، هرگاه بلغمي ميانداخت، حتماً در دست يكي ميافتاد و با آن صورت و بدنش را ميماليد، و همه تن آمادهي انجام دستور وي بودند و اگر وضو ميگرفت، نزديك بود بر آب وضويش با هم درگير شوند و هرگاه سخن ميگفت، سكوت ميكردند و هرگز، به احترامش به او خيره نميشدند...» .
انصاف مخالف در دل، بسيار تأثير گذارتر از انصاف موافق خواهد بود و گرنه كسي كه عظمتش به ستارهي پروين رسيده است، نه ثناي كسي او را بلند ميكند و نه مذمتش او را فرود ميآورد!.
آيا اين طعنه زنندگان كه پيش از اين گواهي خدا و رسول را دربارهي اصحاب در و آن را بر محمل نادرستي حمل كردند، تا تاريخ را آن گونه كه خود ميپسندند، ترسيم كنند، اين شهادت دشمنان را دربارهي عدالت صحابه و جايگاه بلند آنان و محال بودن ارتدادشان، ميپذيرند؟
7- اممبشر ميگويد: از رسول اللهص شنيدم كه فرمود: «لاَ يَدْخُلُ النَّارَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنْ أَصْحَابِ الشَّجَرَةِ أَحَدٌ. الَّذِينَ بَايَعُوا تَحْتَهَا...». .
«ان شاءالله كسي از اصحاب شجره كه زير آن (درخت) بيعت كردند، به جهنم نميرود...».
جابر بن عبداللهب ميگويد: رسول اللهص روز حديبيه به ما فرمودند: «أَنْتُمْ خَيْرُ أَهْلِ الأَرْضِ». «شما بهترين اهل زمين هستيد». و ما 1400 نفر بوديم، اگر امروز چشمهايم ميديد، جاي درخت را به شما نشان ميدادم» .
نووي/ ميگويد: «علما گفتهاند: معنايش اين است كه قطعاً كسي از آنان به جهنم نميرود و گفتن انشاءالله براي تبرك است نه شك» .
جابر ميگويد: «يكي از بردگان حاطب نزد رسول اللهص از حاطب شكايت كرد و گفت: يا رسول الله! حاطب به جهنم خواهد رفت، رسول اللهص فرمودند: «كَذَبْتَ لاَ يَدْخُلُهَا فَإِنَّهُ قَدْ شَهِدَ بَدْرًا وَالْحُدَيْبِيَةَ». «دروغ ميگويي، او به جهنم نميرود، زيرا در بدر و حديبيه حضور داشته است». و نيز فرمودند: «...وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّ اللَّهَ اطَّلَعَ عَلَى مَنْ شَهِدَ بَدْرًا قَالَ اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ فَقَدْ غَفَرْتُ لَكُمْ» . «تو چه ميداني! خداوند اهل بدر را ميشناخت و باز هم فرمود: هر چه ميخواهيد، بكنيد، من شما را بخشودهام» نووي/ ميگويد: علما گفتهاند: معنايش، غفران و بخشودگي آخرت است» .
8- عقبه ميگويد: روزي رسول اللهص رفتند و بر شهداي احد نماز خواندند، سپس برگشتند و به منبر رفتند و فرمودند: «إِنِّى فَرَطٌ لَكُمْ، وَأَنَا شَهِيدٌ عَلَيْكُمْ، وَإِنِّى وَاللَّهِ لأَنْظُرُ إِلَى حَوْضِى الآنَ، وَإِنِّى أُعْطِيتُ مَفَاتِيحَ خَزَائِنِ الأَرْضِ - أَوْ مَفَاتِيحَ الأَرْضِ - وَإِنِّى وَاللَّهِ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمْ أَنْ تُشْرِكُوا بَعْدِى ، وَلَكِنْ أَخَافُ عَلَيْكُمْ أَنْ تَنَافَسُوا فِيهَا» .
«من پيشواز و گواه شما هستم، والله اكنون من حوضم را مشاهده ميكنم، كليد گنجينههاي دنيا به من داده شده است، من بيم ندارم كه پس از من شرك كنيد، اما ميترسم كه براي كسب دنيا با هم به رقابت بپردازيد».
نووي/ ميگويد: «اين حديث از معجزات رسول اللهص است، زيرا خبر داده است كه امتش مالك گنجينههاي زمين خواهد شد، و اين اتفاق، افتاد، و ديگر اينكه آنان جملگي مرتد نميشوند و خداوند آنان را از اين مورد مصون داشته است، البته در كسب دنيا با هم به رقابت ميپردازند، كه همه اين پيشين گوييها تحقق يافته است» .
عيني/ ميگويد: «اين حديث گوياي اين است كه بر امت رسول اللهص از شرك بيمي نيست، بلكه بيم رقابت در دنيا وجود دارد و آنان دچار حسد و بخل ميشوند» .
بنابراين، آن كه طعنه زنندگان گفتهاند كه، صحابه جملگي مرتد شدهاند، مردود است، اين حديث كه در آن از حوض هم ياد شده است، آن را رد ميكند، والله اعلم.
9- بهز از طريق پدرش از جد خود روايت كرده است كه ميگويد: شنيدم كه رسول اللهص فرمودند: «أَلاَ إِنَّكُمْ تُوفُونَ سَبْعِينَ أُمَّةً أَنْتُمْ خَيْرُهَا وَأَكْرَمُهَا عَلَى اللَّهِ» .
«بدانيد كه شما هفتادمين امت و بهترين آنها و عزيزترينشان نزد خداوند هستيد».
ابن العربي/ ميگويد: «از آن جا كه پيامبر ما بهترين پيامبران است، امتش نيز بهترين امتها است، ما نيز با برتري پيامبرمان، برتر شديم» .
ترمذي آورده است كه رسول اللهص پس از تلاوت آيه: ﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ﴾ [آلعمران: 110]. اين را فرمودند.
آنچه ذكر شد، برخي از احاديثي است كه بر فضل اصحاب رسول اللهص دلالت دارد، هدف ما جمع آوري تمام آن احاديث كه بسيار هم زيادند، نيست، هدف ما فقط تذكري است به آنان كه دشمني صحابه را دين خود قرار دادهاند، تا شايد در آن انديشه كنند و بدون تعصب در قرآن كريم تدبر كنند و اين آيات و احاديث را با عقول خود بسنجند نه با عقول ديگران و با چشم خود بنگرند نه با چشم ديگران، آنگاه خواهند ديد كه ابرهاي تيرهي شك و ترديد و تهمت از ديدگانشان كنار ميرود، و دلهايشان كه يك عمر دچار اضطراب و شك بوده و ظلمي موهوم را تصور ميكرده است، از شك و گمان و پندارهاي نادرست رهايي مييابد و خواهند دانست كه ادعاي آنان وهم و گماني بيش نبوده و با واقعيت هيچگونه هم خواني، نداشته است، آنگاه با دلي آرام و مطمئن سيرهي عطر آگين صحابه را كه با آثار موجود و مشاهد آن سيره، كاملاً هماهنگ است، درك ميكنند و با دل و جان ميپذيرند. خداوند متعال ميفرمايد: ﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ ١٠﴾ [الحشر: 10].
«كساني كه پس از مهاجرين و انصار به دنيا ميآيند، ميگويند: پروردگارا! ما را و برادران ما را كه در ايمان آوردن بر ما پيشي گرفتهاند بيامرز و كينهاي نسبت به مؤمنان در دلهايمان جاي مده، پروردگارا! تو داراي رأفت و رحمت فراوان هستي».
بحث سوم: نكات مهم
اكنون اين نكات را به شما خوانندهي منصف تقديم ميكنم:
نكتهي اول:
هر كس به قرآن، ايمان دارد به فضل صحابه، سابقين اولين اعم از مهاجرين و انصار و آناني كه به نيكويي از آنان پيروي كردند، ايمان دارد، و به سابقه، جهاد، حق مداري و عدالت محوري آنان، ارج مينهد، و از هر گونه دعوت مخالفي كه ميكوشد تاريخ صحابه را خدشهدار كند و يا از ارزش آن بكاهد و در عدالتشان طعنهاي بزند، بيزاري ميجويد، زيرا قرآن كريم كه كلام الهي، پادشاه مطلق و علّام الغيوب است، حق و حقيقت است، و مدح و ثنايي كه در آن آمده از روي علم و آگاهي است، نه جهل، و ايمان به آن لازم و ضروري است و هيچ اختياري غير از آن نيست، و گرنه تناقض كلام الهي لازم ميآيد، كه آن محال است.
نكته دوم:
احاديث ممانعت از حوض را صحابه روايت كردهاند، اگر آن احاديث مسلماني آنان را زير سؤال ميبرد و يا آنان را به نفاق و يا رده متهم ميكرد، حتماً آن را پنهان ميكردند، آن گونه كه بدخواهان آنان ميگويند كه صحابه، قرآن و فضائل علي و نصوص امامت بلافضل وي را كتمان كردند، و ياوههايي از اين قبيل كه دروغ بودنش آشكار است.
نكتهي سوم:
جنگهاي رده كه پس از رسول اللهص به فرماندهي ابوبكر صديق عليه مرتدان و مانعان زكات صورت گرفت، بزرگترين دليل اين است كه، آنهايي كه از حوض رانده ميشوند، همان مرتدان هستند، و آن گونه كه قبلاً گفتيم مانع از شمول ديگران نيست.
نكتهي چهارم:
آيات نفاق كه بدخواهان و طعنه زنندگان، صحابه را مصداق آن ميدانند، در مورد گروه مشخصي است و فقط آنان را مذمت ميكند و حوادث آن روزگار، آن را كاملاً تفسير كرده است، آن آيات در وقايعي نازل شده كه قرآن آن را ذكر نموده و احاديث تفاصيل آن را بيان نموده است و در كتابهاي سير و تاريخ ثبت شده است، آن وقايع و موضعگيريهاي عملي، صحابه را از منافقان متمايز نموده و مجالي براي بوالهوسان، باقي نگذاشته است تا تاريخ را آن گونه كه خود ميپسندند، ترسيم كنند.
نكتهي پنجم:
در قرآن كريم از نفاق و منافقان بسيار سخن به ميان آمده است، زيرا نفاق پديدهاي مخصوص زمان رسول اللهص نيست و تا قيام قيامت استمرار دارد، كثرت اين گونه آيات بيانگر كثرت منافقان در زمان رسول اللهص و صحابه نيست،
يك فرد عاقل، چگونه ميتواند بپذيرد كه اصحاب رسول اللهص كه در كنار ايشان بودند، منافق بودهاند، با آن كه همه ميدانند كه رسول اللهص از منافقان اعراض فرمودند و پس از غزوهي تبوك و نزول سورهي براءت ديگر به آنان بها ندادند و كسي از آنان را به خود نزديك نفرمودند، خداوند متعال ميفرمايد: ﴿لَّئِن لَّمۡ يَنتَهِ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ وَٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞ وَٱلۡمُرۡجِفُونَ فِي ٱلۡمَدِينَةِ لَنُغۡرِيَنَّكَ بِهِمۡ ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَآ إِلَّا قَلِيلٗا ٦٠ مَّلۡعُونِينَۖ أَيۡنَمَا ثُقِفُوٓاْ أُخِذُواْ وَقُتِّلُواْ تَقۡتِيلٗا ٦١﴾ [الأحزاب: 60-61].
«اگر منافقان و بيمار دلان و كساني كه در مدينه باعث اضطراب ميگردند، از كار خود دست نكشند، تو را بر ضد ايشان ميشورانيم و بر آنان مسلط ميگردانيم آنگاه جز مدت اندكي در جوار تو در شهر مدينه نميمانند، نفرين شدگان و رانده شدگان، هر كجا يافته شوند گرفته خواهند شد و به سختي به قتل خواهند رسيد».
اما آياتي كه صحابه را ميستايد، ويژهي همان نسلي است كه خداوند متعال آنان را به ديدار رسول اللهص و ايمان به ايشان مشرف گردانيده است، همان گونه كه آنان را به خشنودي و محبت خويش مشرف گردانيد و آنان نيز از خداوند خشنود شدند و وي را دوست داشتند، صحابه بودن مخصوص آنهاست و به نسلهاي بعدي متعدي نيست.
نكتهي ششم:
اگر طعنه زنندگان مصرانه بخواهند احاديث ممانعت از حوض را بر صحابه تطبيق كنند، يك فرد ناصبي ميتواند بگويد: شما كه ميگوييد: رسول اللهص دربارهي علي فرمودند: «هذا مني...» و «إن علياً مني...» - كه در آن شكي نيست- بنابراين، منظور رسول اللهص كه در احاديث حوض فرمودند: «فأقول: مني...» علي خواهد بود!.
البته اين سخن باطلي است كه باطلي ديگر را رد ميكند و اثبات جهل با جهلي ديگر است و هيچكدام از آن دو بر ديگري برتر نيست، و اين ثمرهي تلخ يك نظريهي تلخ است ﴿وَإِنَّهُمۡ لَيَقُولُونَ مُنكَرٗا مِّنَ ٱلۡقَوۡلِ وَزُورٗا﴾ [الـمجادلة: 2].
«آنها سخني زشت و باطل ميگويند».
نكتهي هفتم:
عاقلان ميدانند كه در اخبار و فضايل، نسخي صورت نميگيرد، امكان ندارد كه خداوند متعال گروهي را بستايد و فضايل آنان را برشمارد و بر موالات و دوستي آنان تأكيد كند، سپس دستور به جنگ و دشمني با آنان بدهد و يا اين كه ابتدا به كار نيكي امر كند سپس آن را نسخ كند و به جاي آن به كار بدي امر كند، خدايي كه عليم بذات الصدور است چنين نميكند و اين به معناي نسبت دادن جهل به خداوند است.
اگر فردي، شخصي ديگر را بستايد و اندكي بعد سخن خود را نسخ كند و ديگر بار آن فرد را نكوهش كند، اين نشان از جهل و ناتواني وي دارد، البته در مورد افراد، اين مسأله عقلاً و شرعاً قابل توجيه و امكانپذير است، زيرا هيچ فردي از باطن و فرجام كسي ديگر آگاه نيست، اما آيا چنين چيزي براي خداوند متعال شايسته و امكانپذير است؟! آيا اگر بپذيريم كه رسول اللهص با آن كه مويد با وحي بودهاند، از صحابه آگاه نبودهاند، اما آيا خداوند متعال نيز از آن آگاه نبوده است؟!.
﴿أَلَا يَعۡلَمُ مَنۡ خَلَقَ وَهُوَ ٱللَّطِيفُ ٱلۡخَبِيرُ ١٤﴾ [لملک: 14].
«آيا آن كسي كه موجودات را آفريده از حال آنها آگاه نيست در حالي كه او دقيق و باريك بين و آگاه است».
نكتهي هشتم:
ميدانيم كه مرتد يا به خاطر شبههاي از ايمان برميگردد و يا به خاطر خواستهاي از قبيل پست و مقام، و اين هر دو انگيزه در ابتداي اسلام قوي بوده است، اما كسي كه در ابتداي اسلام، ايمانش هم چون كوه استوار بود، پس از ظهور آن همه آيات و معجزات، ديگر چگونه خواهد بود؟!.
اما پيروي از خواستههاي قلبي اعم از حب رياست، مال، زن و يا جز آن، در ابتداي اسلام، وجيهتر به نظر ميرسد، اما آنهايي كه در ابتداي اسلام خانه و كاشانه و دارايي خود را رها كردند و از شرافت و عزت و مقامي كه در مكه داشتند خاطر محبت خدا و رسول، با ميل خود از آن گذشتند، چگونه ميتوانند براي پست و مقام با خدا و رسولش به دشمني برخيزند؟!.
از اين گذشته، علما همه بر اين اتفاق نظر دارند كه در ميان مهاجرين، منافقي وجود نداشته است، و نفاق در ميان قبايل انصار، آنگاه كه اسلام در مدينه ظهور كرد، پديد آمد.
آنهايي كه پس از رحلت رسول اللهص مرتد شدند، همانهايي بودند كه با شمشير مسلمان شدند، و از مهاجران كه با ميل خود مسلمان شده بودند حتي يك نفر هم مرتد نشد، به اين نكته بينديش، حق و اهل حق را خواهي شناخت.
نكتهي نهم:
هرگاه بدخواه صحابه (شيعه) فرمودهي رسول اللهص: «إِنَّكَ لا تَدْرِي مَا أَحْدَثُوا بَعْدَكَ». را ناظر بر داستان سقيفه بداند، و بگويد كه آن نخستين حادثهاي است كه پس از رسول اللهص رخ داد و منظور حديث حوض همان صحابه هستند، در مقابل او كسي ميگويد: نخستين حادثه پس از رسول اللهص ارتداد اعراب از اسلام و خودداري از پرداخت زكات است، كه ابوبكر صديق و صحابه از جمله علي رضي الله عنهم اجمعين با آنان جهاد كردند، بنابراين منظور حديث آنها خواهند بود.
در اين مورد گفته ميشود كه:
نظر اول از نظر دوم نه پذيرفتنيتر است و نه قويتر، خصوصاً كه در داستان سقيفه كسي مرتد نشد- جز نزد شما- كه همه امت را به سبب آن مرتد ميدانيد، و كسي غير از شما چنين نظري ندارد!.
اما دربارهي ارتداد عرب از اسلام همهي امت به وقوع آن اذعان دارند، همانگونه كه بر جهاد ابوبكر صديق و صحابه عليه آنان صحه ميگذارند، جز شما كه صحابه را كافر گفتيد و عملكرد مرتدان را تأييد و عملكرد صحابه را ترديد كرديد.
از اين گذشته، علي تصميم و انتخاب اهل سقيفه را پذيرفت و با ميل خود – و يا با اكراه كه شما ميگوييد- با ابوبكر صديق بيعت كرد، در هر صورت او نيز مشمول ردهاي ميشود كه براي صحابه اثبات ميكنيد و العياذبالله.
نكتهي دهم:
اگر دشمن صحابه، بگويد كه: آيات قرآن كه صحابه را ميستايد، از حيث مجموعي است نه احادي، بنابراين همهي صحابه مشمول آن نيستند، ميپرسم: آنهايي را كه اين تزكيه و ثنا شامل آنان ميشود، براي ما نام ببر، ميبيني كه حتي تعدادي به اندازهي انگشتان دست هم نام نميبرد!! آيا با اين تعداد اندك ديني كه تا قيامت بايد بر دنيا حكم كند، پيروز و مسلط ميگردد؟! اختلاف ما با آنان در مورد يك يا دو نفر نيست، بلكه در امثال: ابوبكر، عمر، عثمان و بقيهي عشره و مبشره و اصحاب بدر و شجره است، اختلاف ما دربارهي اعمالي نيست كه به مقتضاي بشريت از آنان سرزده است، كه به خاطر آن دنيا را زير و رو كرده اند! ما كه آنها را معصوم نميدانيم، بلكه اختلاف ما با آنان در اين است كه ميگويند: همهي آنان مرتد شده اند و از اسلام برگشتهاند!!.
پايان سخن
خوانندهي ارجمند...
من گمان ميكنم كه تو بر اين آيات و احاديث نبوي بسيار انديشيدهاي و به آن دقت كردهاي و ترازوي عدل را در ميان نهادهاي...
برايم همين كافي است كه تو طالب حق و پيروي دليل هستي و كوركورانه از كسي تقليد نميكني.. و عقل خود را حاكم كردهاي، تو با عقل خود ميسنجي نه با عقول ديگران و با چشم خود مينگري نه با چشم ديگران، اگر واقعاً چنين باشد، مطمئن هستم كه سپيده دم حقيقت به زودي برخواهد آمد و ديگر نشانههاي رسيدن به مقصد نمايان است و با شنيدن نغمههاي قرآن كريم كه اصحاب محمدص را ميستايد و آنان را به وصف ايمان، صدق، رستگاري و ديگر صفات والا مينوازد و برترين جايگاه و رتبهها را به آنان نويد ميدهد و خصال و ويژگيهايشان را، حتي قبل از آنكه به دنيا بيايند و هم بعد از آن، براي پويندگان حقيقت بيان ميكند، تيرگيها و تاريكيهاي حقد و كينه ديگر كنار ميرود.
حتما انديشيدهاي كه آنهايي را كه خداوند متعال آنان را به عنوان وزرا و اصحاب و خويشاوندان رسول خود پسنديده است، چگونه ما آنان را نپسنديم؟! آنهايي را كه خداوند متعال به باغهاي بهشت مژده داده است، چگونه از دين برميگردند! آنهايي كه براي رسيدن به رضاي الهي، وطن، فرزندان، دوستان، خانه و كاشانه و سرمايههاي خود را رها كردند، چگونه از حوض رسولاللهص رانده ميشوند؟! حقا كه آنان به حوض سزاوارترند.
قطعا ديگر دانسته ايد كه متهم ساختن صحابه و معتقد بودن به اين كه آنان از حوض رسولاللهص رانده ميشوند، و مرتد شمردن آنان پس از رحلت رسولاللهص تهمتي سبايي و حيلهاي شيطاني است كه حسرتي ابدي به دنبال خواهد داشت.
اگر با آيات رباني و احاديث نبوي و براهين عقلي كه برايت آوردم، قانع شدهاي، پس اين همان چيزي است كه اميدوار آنم و از خداوند متعال آن را ميطلبم.
و اگر خلاف آن باشد، همين برايم كافي است كه حجت آورده و راه را برايت روشن كردهام و هر كس گرايشي دارد كه به سوي آن ميرود.
وصلی الله وسلم وعلی نبينا محمد وعلی آله وصحبه...