(ما لابدّ منه)
احکام و مسائل فقه حنفی
به زبان ساده
تألیف:
علامه قاضی ثناءالله پانی پتی
(م 1225ﻫ ق - 1810م)
ویرایش و تسهیل:
ابوالحسین عبدالمجید مرادزهی خاشی
بسم الله الرحمن الرحیم
فهرست مطالب
پيشگفتار چاپ هفتم 11
آنچه در اين كتاب بخصوص در اين چاپ انجام گرفته است: 12
كتاب الإيمان 14
عقيدهي يك مسلمان: 14
اهميت نماز: 23
كتاب الطهاره 25
وضو 25
فرايض وضو: 25
سنتهاي وضو: 25
مسح موزهها: 26
دعاي بعد از وضو: 26
چيزهايي كه وضو را باطل ميكنند: 27
غسل 27
فرايض غسل: 27
سنتهاي غسل: 28
آنچه غسل را واجب ميكند: 28
حد اقل و حد اكثر مدت حيض: 29
حكم حيض و نفاس: 29
بيان نجاست: 30
نجاست خفيفه: 30
نجاست غليظه: 30
حكم نجاست غليظه: 30
پسخوردهي حيوانات: 31
انواع آبها و حكم آن: 31
آب جاري: 32
آب راكد: 33
افتادن حيوان در چاه: 33
تيمم: 34
فرايض تيمم: 34
كتاب الصلوة 36
اوقات نماز: 36
شرايط نماز: 37
نيت در نماز: 39
اركان نماز: 39
خواندن قرائت قرآن: 39
قيام، ركوع، سجده: 39
ترتيب در اركان نماز: 40
واجبات نماز: 40
فرق فرض و واجب: 41
نماز با جماعت: 42
مستحق امامت: 42
تذكر: 43
چگونگي اداي نماز: 43
سنت در قرائت: 44
تسبيحات فاطمي: 47
پيش آمدن حَدَث در نماز: 47
مسائل معروف دوازدهگانه: 48
طريقهي قضاي نمازهاي فوت شده: 50
ترتيب در نمازها: 51
آنچه نماز را فاسد ميكند: 51
آنچه در نماز مكروه است: 53
بيان حكم مريض: 54
احكام سفر: 55
آغاز و پايان حكم سفر: 55
اقسام وطن: 56
قضاي نماز در سفر: 56
سفر معصيت: 57
نماز جمعه 57
شرايط نماز جمعه: 57
خطبهي نماز جمعه: 58
بيان نمازهاي واجب غير از نمازهاي پنجگانه: 59
روش خواندن نماز عيد: 60
تكبير تشريق: 61
سنن و نوافل: 61
نماز تهجد: 61
نماز اشراق، ضُحي، تراويح و تحيةالمسجد: 62
نماز استخاره: 63
نماز توبه: 64
نماز حاجت: 64
نماز تسبيح: 65
نماز كسوف: 65
طلب باران: 65
شروع نماز نفل: 66
سجدهي تلاوت: 66
كتابالجنائز 69
نحوهي غسل ميت: 69
نحوهي تكفين ميت: 69
طريقهي اداي نماز جنازه: 70
احكام شهيد: 72
ماتم و عزاداري: 73
زيارت قبور: 73
سجده بر قبور: 74
كتاب الزكاة 75
زكات بر چه كسي فرض است؟ 75
نيت در زكات: 76
زكات اموال ناميه: 76
نصاب شتر در بحث زكات: 77
يادآوري: 79
نصاب گاو: 79
مستحق و مصرف زكات: 80
صدقهي فطر: 80
مقدار صدقهي فطر: 81
صدقات نافله: 81
كتاب الصوم 83
انواع روزه: 83
نيت روزه: 84
رؤيت ماه: 84
روزهي روز شك: 85
قضا و كفاره 85
موارد وجوب قضا و كفاره: 85
موارد وجوب قضا: 86
موارد عدم وجوب قضا: 86
روزهي مريض و مسافر: 88
روزههاي نفلي: 89
روزهي شش روز شوال: 89
روزهي سه روز هرماه: 89
روزهي روز عرفه و عاشورا: 89
كراهيت صوم دهر و صوم وصال: 90
اعتكاف: 90
كتاب التقوي 92
بيان خوردنيها: 92
آداب غذا خوردن و آب آشاميدن: 93
آداب لباس: 94
بيان وطي و دواعي آن: 95
آداب كسب و تجارت: 96
معاملهي باطل: 96
حكم معاملهي باطل: 97
معاملهي فاسد: 97
حرمت ربا: 97
اجارهي فاسد: 99
كم فروشي: 100
نيرنگ در معامله: 100
بيع مرابحه و بيع توليه: 101
معاملات غير جايز: 102
1- بيع نَجَش: 102
2- معامله بر معاملهي ديگران: 102
3- تَلَقِّيُ الجَلَب: 102
4- بيعالحاضِرِ لِلبَادِي: 102
5- معامله بعد از اذان جمعه: 103
احتكار: 103
آداب زندگي، حقوق الناس و بعضي از گناهان 104
مسابقه و جوايز آن: 104
طعام وليمه: 104
رقص و سرود: 105
اخلاص و تصحيح نيت: 105
غيبت، سخنچيني و بدگويي: 105
دروغگويي: 106
رجوع به شريعت: 106
خود بزرگبيني: 106
بازيهاي بيهوده: 107
امر به معروف و نهي از منكر: 108
مشابهت مردان و زنان: 108
حقوق مسلمان: 109
انواع گناهان: 109
گناهان كبيره: 109
تعريف از شخص فاسق: 111
نشانههاي منافق: 111
تراشيدن و كوتاه كردن ريش: 111
حقوق شوهر: 111
كتاب الحج 113
تصوير داخل خانه كعبه: 113
خانهي كعبه: 114
حجر اسود: 115
مسجد الحرام: 115
توسعهي مسجد الحرام در طول تاريخ: 115
فرضيت حج و حكمت مشروعيت آن: 116
حكمت مشروعيت حج: 117
فضيلت حج: 119
شرايط فرضيت حج: 120
شرايط صحت حج: 121
اركان حج: 121
واجبات حج: 121
سنتهاي حج: 122
انواع حج: 123
چگونگي اداي حج طبق برنامهي روزانه: 123
آمادگي سفر: 124
احرام 125
مواقيت احرام: 125
احرام و چگونگي آن: 125
سنتهاي احرام: 126
ممنوعات احرام: 126
احرام زن: 127
ورود به مكه: 127
طواف خانهي كعبه: 128
سنتهاي طواف: 128
سعي بين صفا و مروه: 129
سنتهاي سعي: 129
خروج از احرام براي مُعتَمِر و مُتَمَتٍّع: 130
ماندن در مكه: 130
روز ترويه (هشتم ذي الحجه): 131
روز عرفه: 131
وقوف به عرفات: 132
شب گذراني در مُزدَلِفَه: 132
گرد آوري سنگريزهها از مزدلفه: 133
حركت به سوي مِني: 133
روز عيد: 133
رمي جمرة العقبة: 134
قرباني (دم شكر) 134
حلق يا تقصير: 134
طواف زيارت: 134
خروج از احرام: 135
ايام تشريق و اعمال آنها: 135
رمي جمرات سهگانه: 135
رمي روز دوازدهم: 135
طواف وداع: 136
زيارت مدينهي منوره و روضهي مطهره: 136
آداب اقامت در مدينه: 138
زيارت اماكن خاص در مدينهي منوره: 139
وداع با مدينه: 140
عمره و چگونگي اداي آن: 140
زمان عمره: 141
فرائض عمره: 141
واجبات عمره: 141
چگونگي اداي عمره: 142
هَدي: 142
انواع هَدي: 143
جنايات و جريمههاي آن: 144
پيشگفتار چاپ هفتم
سپاس بيكران ذات با عظمت و خالق دو جهان را و درود و سلام بر امام الأنبياء، برگزيده بارگاه ايزدي، حضرت ختمي مرتبت محمدبن عبدالله و بر اهل بيت و ياران جان نثار و اصحاب اخيارش مناليوم إلي يوم الدين.
رسالهي حاضر كتابي است در فقه حنفي كه توسط حضرت مولانا قاضي ثناءالله پاني پتي رحمهالله، يكي از دانشمندان و بزرگان معروف هندوستان تأليف شده است.
وي يكي از علماي زبده و شخصيتهاي علمي والا مقام سرزمين هند بوده كه در هفت سالگي قرآن كريم را حفظ نموده و در سن شانزده سالگي از علوم اسلامي فارغ التحصيل شد. در دوران تحصيل، علاوه بر كتب درسي، حدود سيصد و پنجاه عنوان كتاب را مطالعه كرد و از محضر مرشد والاي وي، حضرت ميرزا مظهرجان جانان/ لقب «عَلَمُالهُدی» و از محضر حضرت شاه عبدالعزيز محدث دهلوي، لقب «بيهقي وقت» به او داده شد.
در تمام مدت زندگي در افاضهي فيض ظاهر و باطن و نشر علوم، حل و فصل اختلافات و افتاء مصروف بود. در علم تفسير، فقه، كلام، تصوف و عرفان تبحر خاصي داشت و بيش از سي عنوان كتاب و جزوه در زمينههاي مختلف تأليف نموده كه معروفترين آنها تفسير قرآن «التفسير الـمظهري» گنجينهي تحقيقات علمي و فقهي وي است.
پس از سپري كردن عمر پر بركت خويش در راه خدمت به اسلام و فرهنگ مسلمين، در اوايل ماه رجب سال1225) هجري قمري) دار فاني را وداع گفت.
يكي از كتب معروف وي همين كتاب «ما لابد منه» در فقه حنفي است كه به زبان فارسي دري به رشتهي تحرير درآمده و در مدارس ديني احناف تدريس ميگردد. از سوي شوراي هماهنگي مدارس علوم اسلامي استان سيستان و بلوچستان به بنده پيشنهاد شد كه چون كتاب «ما لابد منه» به نثر فارسي قديم رايج در هند نگاشته شده و بر اثر نا مأنوس و هندي بودن بعضي از كلمات و اصطلاحات آن، در حال حاضر استفاده از آن براي مبتديان و فارسي زبانان امروز مشكل مينمايد، لذا بهتر است به فارسي سادهتر برگردانده شود. امري كه در محافل و مراكز علمي امروز معمول و مروج است.
اين امر مهمي بود ولي با توكل به خداي متعال و استعانت از وي آن را شروع كردم بطوري كه براي خوانندگان گرامي مشهود است، به پايان رساندم، و پس از چاپ چهارم آن در يكي از جلسات شوراي هماهنگي مدارس علوم اسلامي كه در محل حوزهي علميه دارالعلوم زاهدان منعقد شده بود، به عنوان متن درسي شوراي هماهنگي به جاي نسخهي قديم آن تصويب گرديد و بازنگري آن براي رفع اشكالات احتمالي و حصول اطمينان بيشتر، به جناب مولانا دين محمد دركزهي از علماي محقق منطقه واگذار گرديد كه ايشان با دقت تمام بازنگري و مواردي را براي اصلاح به بنده اعلام نمود كه در چاپهاي بعدي اصلاح گرديد.
اين كتاب تا به حال شش بار به چاپ رسيده و با استقبال بينظير اقشار مختلف مواجه شده است. اينك با تجديد نظر و اصلاحات لازم براي چاپ هفتم آماده ميشود.
آنچه در اين كتاب بخصوص در اين چاپ انجام گرفته است:
1- در اصل كتاب، نظر چهار امام اهل سنت در مورد بسياري از مسائل بيان شده ولي با توجه به اينكه بيشتر استفاده كنندگان اين كتاب مبتديان و نوآموزان و عامهي پيروان فقه حنفي هستند كه از اختلاف مذاهب، فلسفه و استدلال آن، آگاهي ندارند و طرح چنين مسائلي باعث سرگرداني و تذبذب مذهبيشان در مسايل فقهي ميشود، لذا نظر ديگر ائمه حذف گرديد و بر ذكر مذهب امام اعظم ابوحنيفه/ بسنده شد و سعي به عمل آمد تا نظر «مُفتي بِه» (نظر معتبر و قابل اِفتاء) فقه حنفي بيان شود.
2- بعضي از مسايل فقهي كه مشكل و مفصل به نظر رسيدند و در حد فهم مبتديان و خيلي ضروري هم نبودند، حذف گرديدند.
3- سعي شده تا با باقي ماندن اصل مسئله، صورت آن با عباراتي سهل و ساده بيان شود و چنانچه نيازي به توضيح بوده در پاورقي و يا داخل قوسين (پرانتز) توضيح آن ذكر شده است و آنچه انجام گرفته جنبهي تسهيلي و تلخيصي دارد.
4- بحث زكات سوائم (حيوانات) در اصل كتاب ذكر نشده و مؤلف/ علت آن را چنين بيان كرده كه: «چون اين حيوانات در سرزمين هند به حدي كه زكات در آنها لازم شود، وجود ندارند، لذا از بيان احكام آنها صرف نظر شد».
اما چون در مناطق ما اينگونه حيوانات به حد وافر موجودند و دانستن نصاب زكات آنان لازم است، اين نصاب در متن كتاب افزوده شد.
5- با توجه به اينكه حج يكي از اركان و فرايض پنج گانهي اسلام است و در اين كتاب بحث حج آورده نشده و مؤلف مرحوم علت نياوردن آن را چنين بيان داشته كه: در هندوستان در آن زمان افرادي كه واجد شرايط حج باشند تعدادشان بسيار اندك بوده، ضرورتي براي ذكر بحث حج در اين كتاب احساس نشد لذا از بيان آن صرفنظر گرديده است.
ولي در حال حاضر كه سفر حج و عمره در ديار ما به كثرت صورت ميگيرد، لازم است مردم از احكام و مسايل آن، آگاهي داشته باشند. به همين منظور لازم دانستم ضميمهي حج و عمره را در آخر كتاب به صورت مختصر اضافه كنم.
6- در اصل كتاب، كلمات و واژههاي متعدد هندي به كار رفته بود كه معادل فارسي آن انتخاب گرديد.
در پایان، از صاحب نظران و خوانندگان محترم استدعا ميشود تا هرگونه اشتباه و تسامحي را به بنده اطلاع دهند تا انشاء الله العزيز در چاپهاي آينده اصلاح گردد.
به امید اينكه از دعاي خير فراموش نفرمایند.
ومن الله التوفيق وإليه الـمآب، حسبنا الله ونعم الوكيل
أبوالحسين عبدالمجید مرادزهي خاشي
1415/2/24 ﻫ ق.
كتاب الإيمان
عقيدهي يك مسلمان:
حمد و ستايش از آن ذات مقدسي است كه با وجود بيچون خويش موجود است و همهي عالَم به ايجاد او از كتم عدم به عرصهي وجود آمده و در بقا و وجود خود، به وي محتاج است. ذات مقدس و منزهي كه به هيچ چيز نيازمند نيست.
عقیده: 1
خداوند عَالَم، يگانه در ذات و صفات و افعال است.
احدي در هيچ امري با وي شريك نيست.
وجود و حياتش شبيه و مانند وجود و حيات جهان نيست.
«علم»، «سمع»، «بصر»، «اراده»، «قدرت» و «كلام» او را با علم، سمع، بصر، اراده، قدرت و كلام مخلوقات، شباهت و مماثلتي نيست.
جز مشاركت اسمي و لفظي در صفات، شريك و همجنسي هم ندارد.
عقیده: 2
تمام صفات او متعلق به ذاتش و قديماند.
مثلاً «علم» صفتي است قديم براي خداوند جل و علا و انكشافي است بسيط كه معلومات ازل و ابد با احوال متناسب و متضاد كلي و جزئي با اوقات مخصوصهي خويش با آن صفت برايش نمايان و هويداست.
عقیده: 3
كلام خداوند، كلامي است بسيط كه تمام كتابهاي نازل شده بر پيامبران، تفصيل و شرح همان كلاماند. «خلق و تكوين» هم مختص ذات بيچون خداوند متعال است.
عقیده: 4
«مُمكِن» نميتواند به وجود آورنده ای ممكني ديگر باشد.
تمام ممكنات چه جوهر و چه عرض و چه افعال اختياري بندگان، همه مخلوق او هستند.
اسباب و واسطهها پرده و روپوش بر فعل او ميباشند، و در واقع دليلي بر فعل اويند. چنان كه دانشمندان از حركت جمادات به مُحَرِّكِ آن پي ميبرند و ميدانند كه اين حركت، مناسب حال اين جماد نيست، اين را فاعلي است وراي خودش.
اين سببها در نظرها پردههاست
در حقيقت فاعل هر شيء خداست
نيز عارفان و راهروان راه طريقت كه ديدي بصيرتشان با سرمه شريعت، سرمه داده شده، به يقين ميدانند كه «ممكن» نميتواند ممكني ديگر خواه فعلي از افعال باشد يا عرضي از اعراض را به وجود آورد.
آري! فرق و تفاوتي كه ميان افعال اختياري و حركت جماد متحقق است- و ايمان بدان هم واجب- در اين است كه خداوند بندگان را صورت قدرت و اراده داده است. و قانون خداوند چنين حاكم بر طبيعت است كه هرگاه انسان قصد انجام عملي را كند، خداوند آن عمل را بر دست او به وجود ميآورد.
بنابراين، خداوند را «خالق» اعمال و بنده را «كاسب» آن گويند و چه در كسب عمل، بنده مختار است، پاداش، كيفر، مدح و ذم هم بر آن مترتب خواهد شد. غير خدا را خالق چيزي از چيزها دانستن هم كفر است.
به همين دليل بود كه پيامبر اكرم ص فرقهي «قَدرِيَه» را مجوس اين اُمَّت خواندند.
عقیده: 5
خداوند عزوجل در هيچ چيزي حلول نميكند، و هيچ چيزي هم در او حلول نخواهد كرد (يعني: نه حال در شيء آخر و نه محل براي شيء آخر است) بر همهي اشياي عالم با احاطهي ذاتي محيط است و قرب و معيتش به همهي اشيأ تعلق دارد، البته نوع احاطه و قرب در حد فهم قاصر ما نيست. فقط شايستهي مقام كبريايي اوست.
آنچه صوفیان با كشف و مراقبه مشاهده ميكنند آن نيز، منزه و مبراست هر چه مكشوف و مشهود گردد، شبه و مثالي بيش نيست. آن را در زير تيغ «لا» نفي بايد نمود و بر غيب بايد ايمان آورد.
قرب و معيت خداوند نصيب بندگان خاص همانند پيامبران، اوليأ و عامهي مؤمنين هم خواهد شد و اين نوع قرب درجات غير متناهي دارد. مولانا رومي ميفرمايد:
اي برادر بينهايت درگهيست
هر چه بر وي ميرسي بر وي مايست
عقیده: 6
مسائلي كه در نصوص قرآني و احاديث نبویص از قبيل استواء حضرت حق بر عرش، نزول پر بركت وي در نيمهي آخر شب به آسمان دنيا، ثبوت «يد» و «وجه»، مطرح و ثابت گرديده، بدون هيچگونه چون و چرا بايد آنها را پذيرفت.
نه آن عناوين را بر ظاهر حمل كرد و نه در صدد توجيه و تأويل برآمد، توجيه واقعياش را به علم خداوند محول نمود و با همان صورت اجمالي، بدان ايمان آورد. زيرا هر چند كاوش و قيل و قال در بحث صفات و افعال الهي بيشتر بينجامد، هيچ چيزي جز جهل و تحير بيشتر عايد بشر بيچاره بلكه حتي نصيب فرشتگان مقرب بارگاهش هم نخواهد شد. انكار نصوص، كفر است و تأويل آن، جهل مركب!.
دور بينان بارگاه ألست غير از اين پي نبردهاند كه «هست»
عقیده: 7
هر نوع اعمالي كه انسان مرتكب آن شود از قبيل: خير و شر، كفر و ايمان، طاعت و عصيان، همه طبق اراده و مشيت الهي است. البته رضا و خشنودي خداوند به اعمال خير، ايمان و طاعت بنده متعلق است و وعدهي پاداش نيك بر چنين اعمالي داده شده است.
خداوند از كفر و معصيت هرگز راضي و خشنود نخواهد شد، و چنين اعمالي وعدهي كيفر داده و انواع عذابهايي مقرر فرموده است. اراده و رضا با هم فرق دارند، نمي بايست در اشتباه واقع شد و اين دو را در هم آميخت.
عقیده: 8
هزاران درود و سلام بر روان پاك انبياء†، بزرگترين محسنين و منت گزاران بر بشر كه توسط آنان، بشر منحرف از جادهي مستقيم، به شاهراه توحيد هدايت داده شد. ايمان به حقانيت تمام پيامبران‡ امري است لازم و ضروري.
اولين آنها ابوالبشر حضرت آدم و آخرين و برترين آنان حضرت ختمي مرتبت
«محمدص» ميباشند.
معراج پيامبر اكرمص و سير و سفرشان از مكه به مسجد الأقصي و آنجا به آسمان هفتم و سدرةالمنتهي با جسم و جان در حال بيداري حق است و ايمان بدان هم لازم.
همهي كتابهاي آسماني كه بر انبياء† نازل شدهاند از قبيل تورات، انجيل، زبور، قرآن مجيد، صحيفههاي ابراهيمي و غيره حقاند، و ايمان بدانها لازم و ضروري است.
عقیده: 9
تمام پيامبران† از هر نوع گناه چه صغيره و چه كبيره معصوم و مبرا هستند و عصمت ايشان با دلايل قطعي ثابت گرديده، هر كسي به عصمت آنها معتقد نباشد، مسلمان نخواهد بود.
فرشتگان، بندگان مقرب خداوند اند و از هر گونه گناه، معصوم و نيازهاي بشري دور اند. نيازي به ازدواج، خوردن و نوشيدن و غيره ندارند.
پيام آوران وحي و حاملان عرشاند. به هر امري كه مأمور شوند، قائم بر آناند و در انجام آن تأخير نخواهند كرد.
عقیده: 10
فرشتگان و پيامبران با توجه به اينكه اشرف مخلوقات و مقرب بارگاه حضرت ايزد منان اند، لكن همانند ساير مخلوقات هيچ علم و قدرت و اختياري ندارند، مگر آنچه خداوند به آنها عنايت نموده. مؤمن به ذات و صفات باري تعالياند و در ادراك كُنهِ او با عجز و قصور معترف و در اداي وظايف بندگي به شكر توفيق الهي ناطق!.
بندگان خاص خداوند را در صفاتي كه مخصوص خداوند است از قبيل بخشيدن، فرزند دادن، ميراندن، زنده كردن، رزق دادن، عالم غيب بودن و غير را با او شريك ساختن كفر است. هر كس چنين عقيدهاي داشته باشد كافر خواهد شد.
بعضي از كفار با انكار پيامبران كافر شدند و مسيحيان با پسر خدا قرار دادن عيسي و مشركان عرب با دختر قرار دادن فرشتگان براي خداوند و معتقد به عالم غيب بودن آنها، كافر گرديدند. پيامبران و فرشتگان را در صفات الهي نبايد شريك ساخت و غير پيامبران را در صفات پيامبران شريك ساختن هم جايز نيست.
عقیده: 11
به جز پيامبران و فرشتگان، احدي از ياران پيامبر و يا اهل بيتش و يا از ساير مؤمنين و ائمه، از گناه معصوم نيست. مقام «عصمت» فقط مختص پيامبران و ملائكه است.
فقط از پیامبر عظيم الشأن بايد اتباع و پيروي كرد. كسي ديگر واجب الإطاعة نيست. البته پيروي و تقليد از ائمهي دين و «أولی الأمر» مسلمان و عادل، در آنچه مخالف با راه پيامبر نباشد، به حكم اتباع از پيامبرص است. به آنچه پيامبر اكرمص ما را خبر داده است، بايد ايمان آورد و بر فرمايشات ايشان عمل كرد و از منهيات باز آمد.
عقیده: 12
گفتار و كردار هر كسي كه مخالف با گفتار و كردار پيامبر باشد، بايد آن را رد كرد.
عقیده: 13
حضور دو فرشتهي «مُنكَر» و «نَكِير» در قبر و بازپرسي از ميت حق است.
نيز عذاب در قبر براي كافران و بعضي از گنهكاران مسلمان ثابت و حق است.
عقیده: 14
حشر بعد از مرگ روز قيامت، نفخ صور براي ميراندن و نفخ دوبارهي آن، براي زنده كردن حق است. شكافته شدن آسمانها، ريختن ستارگان، درهم پاشيده شدن كوهها، از بين رفتن زمين بعد از نفخهي «أولي»، بيرون آمدن مردگان از قبور خويش، و موجود شدن عالم با «نفخهي ثانيه»، پس از معدوم شدن آن، ثابت و حق است.
عقیده: 15
حساب روز قيامت، وزن اعمال در ترازوي مخصوص، شهادت اعضاي بدن عليه مجرمان و خطاكاران، گذشتن از پل صراط كه از شمشير برندهتر و از مو باريكتر است و از بالاي دوزخ ميگذرد، حق است.
بعضي از عابرين بر پل صراط مانند برق با سرعت عبور ميكنند.
بعضي مانند باد و بعضي مانند اسب تيزرو و بعضي آهسته و بعضي در دوزخ سقوط خواهند كرد.
خلاصه، هر كس بر حسب اعمال خودش از آن عبور ميكند.
عقیده: 16
«شفاعت» پيامبران و اوليأ و نيكوكاران به إذن پروردگار براي خطاكاران حق است.
حوض کوثر كه حضرت پيامبر اكرمص از آن خبر دادهاست، است: آبش از شير سفيدتر و از عسل شيرينتر است. در اطرافش كوزههايي پر از آب مانند ستارگان وجود دارد، هر كس از آن بنوشد، هرگز احساس تشنگي نميكند.
عقیده: 17
بر حسب قانون و ضابطهي خداوند، كساني كه مرتكب گناه كبيره شوند، بايد به كيفرش برسند مگر اينكه توبه كنند. البته اگر خداوند بخواهد بدون توبه هم، آنان را مورد آمرزش خويش قرار ميدهد، و اگر بخواهد بر انجام گناه صغيره هم مؤاخذه و بر آن كيفر ميدهد. خلاصه، مالك تام الاختيار همهي جهان است.
كافران و مشركان براي هميشه در دوزخ باقي خواهند ماند، مسلمانان گناهكار اگر به دوزخ برده شوند، پس از اينكه به كيفر اعمال بدشان ميرسند، دير يا زود از دوزخ اخراج شده، به بهشت وارد ميشوند و باز براي هميشه در آنجا باقي خواهند ماند.
عقیده: 18
شخص مسلمان بر اثر ارتكاب گناه كبيره كافر نميشود و از ايمان هم خارج نميشود.
آنچه پیامبر اکرمص از انواع شكنجهها در دوزخ خبر داده است از قبيل: مار، كژدم، زنجير و طوقهاي آتشين، آتش، آب گرم، زقوم، غسلين (فضالهي گوشت و زرد آب و خون و چرك دوزخيان) و قرآن هم گوياي آن است، حق است و بر آن بايد ايمان داشت.
آنچه از انواع نعمت و موهبت در بهشت از قبيل: خوردنيها، نوشیدنیها، حور، قصرها و آپارتمانها، و غيره خبر داده شده نيز حق و مطابق با واقعيت است.
عمدهترين نعمتهاي بهشت، ملاقات و ديدار با خداوند است كه مسلمانان در بهشت بدون پرده و حجابي، جمال بيچون آفريدگار خويش را بيجهت و بيكيف و مانند، رؤيت خواهند نمود.
عقیده: 19
تمام ياران و اصحاب رسول اكرمص عادل و مقبول بارگاه الهي بودهاند و اگر احياناً كسي مرتكب معصيتي شده، تائب و مورد مغفرت و آمرزش قرار گرفته است.
نصوص قرآن و احاديث پيامبر اكرمص بطور متواتر از مدح و ستايش آنان مملو است و قرآن به صراحت حاكي است كه آنها با هم محبت و ألفت داشتند و بر كفار سخت و خشین بودند.
هر كس صحابه را نسبت به همديگر، بيمهر و محبت تلقي كند، واقع منكر قرآن است و هر كس با آنان عداوت و كينه داشته باشد، در قرآن به عنوان كافر معرفي شده است.
ياران پيامبر حاملان وحي و راويان قرآناند هر كس منكر اصحاب باشد، نميتواند مؤمن و معتقد به قرآن و ساير اصول دين باشد. به چند آيه در اين موضوع توجه شود:
1- ﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ سِيمَاهُمۡ فِي وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِ﴾ [الفتح: 29].
«محمّد(ص) رسول خداست و كسانى كه با اويند (صحابه) بر كافران سختگير و در ميان خود مهربانند. آنان را در حال ركوع و سجده مىبينى كه از خداوند فضل و خشنودى مىجويند. نشانه [درستكارى] آنان از اثر سجده در چهرههايشان پيداست».
2- ﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ١٠٠﴾ [التوبة: 100].
«و پيشروان نخستين از مهاجران و انصار و كسانى كه به نيكوكارى از آنان پيروى كردند، خداوند از آنان خشنود شد و [آنان نيز] از او خشنود شدند. و برايشان باغهايى كه فرودست آن جويباران روان است آماده ساخت كه در آنجا هميشه جاودانهاند. اين كاميابى بزرگ است».
3- ﴿لَّقَدۡ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ يُبَايِعُونَكَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ﴾ [الفتح: 18].
«همانا خداوند از آن مؤمنان (صحابه) كه در زير درخت (حديبيه) با تو بيعت كردند خشنود و راضي است».
ياد آوري: حدود1400 نفر از صحابه در زير درخت حديبيه بر دست پيامبر اكرم براي گرفتن انتقام خون حضرت عثمان بيعت كردند آنگاه اين آيه نازل شد.
خداوند در جايي ديگر خطاب به صحابه چنين ميفرمايد:
4- ﴿وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ حَبَّبَ إِلَيۡكُمُ ٱلۡإِيمَٰنَ وَزَيَّنَهُۥ فِي قُلُوبِكُمۡ وَكَرَّهَ إِلَيۡكُمُ ٱلۡكُفۡرَ وَٱلۡفُسُوقَ وَٱلۡعِصۡيَانَۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلرَّٰشِدُونَ ٧ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَنِعۡمَةٗۚ وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٞ ٨﴾ [الحجرات: 7-8].
يعني: «ولى خداوند ايمان را در نظر شما محبوب گرداند و آن را در دلهايتان آراست و كفر و فسق و نافرمانى را برايتان ناپسند گرداند، اينانند كه راه يافتهاند * به فضل و نعمتى از سوى خدا. [چنين مقرّر شده است] و خداوند داناى فرزانه است».
عقیده: 20
از نصوص و اجماع صحابه ثابت است كه افضل ياران پيامبر حضرت ابوبكر صديق ميباشد پس از وي، خليفهي دوم حضرت عمر فاروق پس از وي، خليفهي سوم حضرت عثمان ذي النورين پس از او خليفهي چهارم حضرت علي المرتضي است.
بعد از رحلت پيامبر اكرمص به اتفاق تمام اصحاب، حضرت ابوبکر صديق در محل «سقيفهي بني ساعده» به عنوان خليفه و جانشين رسول برگزيده شد و بر حسب نظر و پيشنهاد او پس از وي حضرت عمر فاروق به عنوان خليفه انتخاب گرديد. پس از شهادت او، ياران پيامبرص سه روز متوالي با هم شورا و تبادل نظر نمودند، سپس حضرت عثمان را خليفه انتخاب كرده با وي بيعت كردند. پس از شهادت حضرت عثمان تمام مهاجرين و انصاري كه در مدينه بودند با حضرت علي بيعت نموده، وي را به عنوان چهارمين خليفه برگزيدند.
عقیده: 21
اختلافات و جدالهايي كه ميان حضرت علي و حضرت امير معاويهب روي داد، حضرت علي مجتهد بر حق و حضرت امير معاويه مجتهد مخطيء (يعني در اجتهادش به خطا رفت) بوده و هر يكي براي موضعگيري و نظر خويش استدلالهايي داشتهاند كه ما به هيچكدام از آن دو گروه نبايد سوء ظني داشته باشيم.
زيرا آنها مسئول اعمال خويش بودهاند و ما مسئول اعمال خودم هستیم . بلكه موضعگيري و نظريهي هر فريق را بر مبناي صحيح و جايز توجيه نماييم و زبانهاي خويش را از آلوده نمودن با طعن و تشنيع ياران پيامبرص باز داريم.
عقيدهي صحيح و حق از نظر اهل سنت در اين باره چنين است كه آنان را به حال خودشان واگذاريم و نسبت به همه، خوشبين بوده و اظهار حسن ظن نماييم. زيرا گذشته از اينكه بحث و جدل در اين رابطه هيچ سودي ندارد، آتش اختلاف و بد گماني را بر افرخته و باعث ضعف ايمان ميشود.
اين بود چكيدهاي از عقايد اهل حق در باب «عقيده» كه بر هر مسلمان لازم است از نظر عقيدتي به اين عقيدهها پايبند و معتقد باشد.
اهميت نماز:
پس داشتن عقائد صحيح، مهمترين و عمدهترين عمل در باب عبادات، نماز است.
در صحيح مسلم از حضرت جابر روايت است كه پيامبر اكرم فرمودند: «مانع در ميان بنده و كفر نماز است».
يعني ترك نماز انسان را به كفر ميرساند.
همچنين ترمذي و نسائي و احمد از بريده روايت كردهاند. كه آن حضرتص فرمودند: «در ميان ما و مردم، عهد و قرار داد تأمين، نماز است».
هر كسي آن را ترك كند كافر شود.
ابن ماجه از ابوالدرداء روايت ميكند كه مرا خليل و محبوبم- حضرت- چنين وصيت كرد: «به خدا هرگز شرك نكني ولو اينكه كشته شوي يا سوخته شوي و از پدر و مادر نافرماني مكن گر چه تو را امر كنند كه از زن و فرزند و مال خود دست بردار، نماز فرض را هرگز عمداً ترك نكن! هر كس نماز فرض را عمداً ترك كند، ذمهي خدا از وي بري است».
مسند احمد و دارمي و بيهقي از حضرت عمروبن العاص روايت ميكنند كه آن حضرتص فرمودند:
»هر كس بر نمازهاي فرضي مداومت و محافظت كند در روز قيامت برايش نور و روشنايي و حجت و نجات از عذاب، خواهد بود و هر كس محافظت نكند، برايش نه نوري و نه برهان و نجاتي وجود دارد و با فرعون و هامان و قارون و ابي بن خلف محشور ميشود».
ترمذي از عبدالله بن شقيق روايت كرده كه ياران پيامبر اكرم ترك هيچ چيزي را كفر نميدانستند مگر ترك نماز را.
از نظر فقه امام احمد حنبل:، هر كس يك نماز را عمداً ترك كند، «كافر» ميشود و از نظر امام شافعي: «واجب القتل» است و از نظر امام اعظم ابوحنيفه: «واجب الحبس» است كه تا وقت توبه زندانش كنند تا پشيمان شود و توبه كند. بنابراين، بايد كوشيد تا حتيالوسع نمازي از انسان فوت نشود.
خداوند به همهي مسلمين چنين توفيقي عنايت فرمايد. آمين
كتاب الطهاره
وضو
فرايض وضو:
در وضو چهار عمل فرض است:
1- شستن صورت در طول از بالاي پيشاني (ابتداي محل روييدن موي سر) تا زير چانه و زنخدان و در عرض تا هر دو گوش.
يادآوري: چنانچه ريش كسي انبوه و گنجان باشد، رسانيدن آب در بن موهاي ريش لازم نيست.
2- شستن هر دو دست تا آرنجها.
3- مسح يك چهارم سر.
4- شستن هر دو پا با شتالنگها (استخوان پاشنهي پا، قوزك)
چنانچه از چهار عضو مذكور به اندازهي يك ناخن يا كمتر از آن هم خشك بماند، وضو صحيح نيست .
سنتهاي وضو:
سنتهاي وضو بدين ترتيب هستند:
1- خواندن بسمالله الرحمن الرحيم در ابتداي وضو.
2- سه بار شستن هر دو دست تا مچ دست.
3- سه بار با دست آب در دهان و بيني كردن.
4- مسواك زدن.
5- سه بار شستن هر دو دست با آرنجها.
6- يكبار تمام سر را مسح كردن.
7- مسح هر دو گوش با آن مقدار رطوبت و خيسي، كه از مسح سر باقي مانده است.
8- سه بار هر دو پا را با قوزكها شستن.
مسح موزهها:
موزه باید با طهارت كامل پوشيده شود، آنگاه مسح بر آن جايز است.
شخص مقيم ميتواند به مدت يك شبانه روز و مسافر به مدت سه شبانه روز از هنگام بيوضو شدن، بر موزههاي خويش مسح كند.
فرض در مسح موزهها به مقدار سه انگشت دست است و سنت
است كه با هر پنج انگشت دست از سر انگشتان پا تا ابتداي ساق مسح كند.
اگر موزهها چنان پاره شوند كه در راه رفتن مقدار سه انگشت پا ظاهر شود، مسح بر آنها روا نيست.
اگر شخصي با وضو بود و يك موزه را از پا بيرون كشيد به طوري اكثر قدم از محل خود، در ساق موزه بيرون آمد، يا اين كه مدت مسح موزه تمام شد، در هر دو صورت، هر دو موزه را بيرون كشيده، فقط پاها را بشويد و برگرداندن تمام وضو لازم نيست.
دعاي بعد از وضو:
«أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيْكَ لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدَاً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنَ التَوَّابِينَ وَاجْعَلْنِي مِنَ المُتَطَهِّرِينَ سُبْحَاَنكَ اللَّهُمَ وَبِحَمْدِكَ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ أَسْتَغْفِرُكَ وَأَتُوبُ إِلَيْكَ» .
اين دعا را پس از اتمام وضو خوانده، آنگاه دو ركعت نماز «تحية الوضو» بخواند.
چيزهايي كه وضو را باطل ميكنند:
1- هر چيزي كه از مجراي دفع ادرار يا مقعد بيرون آيد، وضو را باطل ميكند.
2- بيرون آمدن خون يا چرك از هر جاي بدن و رسيدن آن به محلي كه شستن آن محل لازم است.
3- استفراغ زردآب، آب، خون منجمد به اندازهي پري دهان.
4- خفتن بر پشت، يا بر پهلو، يا تكيه زده به چيزي كه اگر آن برداشته شود، بيفتد.
5- ديوانگي
6- مستي
7- بيهوشي.
8- خنديدن با صداي بلند در نمازي كه داراي ركوع و سچده باشد.
9- مباشرت فاحشه.
تمام مواردي كه ذكر شدند، وضو را باطل ميكنند.
اگر به مقدار پرُي دهان، بلغم استفراغ كرد به طوري كه اگر همهي آنها جمع شوند، به اندازه پرُي دهان ميرسند، از نظر امام محمد:، در صورتي كه تهوع يكي باشد، وضويش باطل ميشود.
از نظر امام ابويوسف:، اگر مجلس يكي باشد وضو باطل ميشود.
خواب در حال ايستادن يا نشستن بدون تكيه يا در حال ركوع و سجدهي مسنونه وضو را باطل نميكند.
غسل
فرايض غسل:
در غسل سه چيز فرض است:
1- شستن تمام بدن از سر تا پا.
2- آب در دهان كردن.
3- آب در بيني كردن.
سنتهاي غسل:
سنت در طريقهي غسل آن است كه اول دستها را بشويد، سپس نجاست را از بدن خويش پاك كرده، وضو كند آنگاه تمام بدن را سه بار بشويد.
چنانچه در محلي كه غسل ميكند، آب غسل جمع ميشود، پاهاي خود را پس از اتمام غسل بشويد.
مسأله:
رسانيدن آب در بن موهاي بافته شده، بر زنان فرض است. اما شكافتن آنها لزومي ندارد و مرد اگر موي بافته شده داشته باشد، شكافتن و شستن تمام موها از سر تا بن فرض است.
آنچه غسل را واجب ميكند:
1- جماع به هر صورت كه باشد چه با زن يا با مرد (عمل نامشروع لواط) گرچه انزال مني نشود.
2- هنگام انقطاع خون حيض و قاعدگي.
3- هنگام انقطاع خون نفاس.
4- احتلام.
اگر كسي احتلام شد ولي مني بيرون نيامد و آثار مني هم مشاهده نگرديد، غسل بر او واجب نميشود.
حد اقل و حد اكثر مدت حيض:
حداقل مدت حيض سه روز و حد اكثر آن ده روز است. حد اكثر مدت نفاس چهل روز است و براي كمترين مدت نفاس حد معيني وجود ندارد، البته بستگي به عادت هر زن دارد.
در طي روزهاي حيض و نفاس هرگونه خوني كه مشاهده شود حيض يا نفاس شمرده ميشود، به جز خون سفيد خالص كه نشانهي پاك شدن است.
حداقل مدت پاكي در يك ماه درميان دو حيض پانزده روز است آنچه از سه روز كمتر يا از ده روز بيشتر در حيض و از چهل روز بيشتر در نفاس، خون ديده شود، خون «استحاضه» (يك نوع بيماري است كه بر اثر آن زن خونريزي ميكند) محسوب ميشود، كه مانع از نماز، روزه و جماع نيست.
اگر زني را بيش از عادت دائمياش خون حيض ادامه يافت، تا ده روز حيض حساب ميشود و آنچه اضافه بر عادت آمده باشد، استحاضه است.
زني كه براي اولين بار حائضه شده مدت حيض او در هر ماه ده روز و اضافه بر ده روز استحاضه به شمار ميآيد.
در طي مدت حيض و نفاس اگر اندك مدتي پاكي يافت شود، تمام آن مدت حيض يا نفاس حساب ميشود.
حكم حيض و نفاس:
نماز در حالت حيض و نفاس، به طور كلي ساقط ميشود و قضاي آن لازم نيست. ولي روزه دائماً ساقط نميشود، بلكه قضاي آن واجب است. در طي مدت حيض و نفاس همخوابي حرام است اما در حالت استحاضه حرام نيست.
چنانچه قبل از تمام شدن ده روز خون حيض منقطع شد، تا زماني زن غسل نكند، جماع حلال نيست. مگر اين كه از وقت انقطاع خون حيض تا حين جماع وقت يك نماز كامل بگذرد، آنگاه جماع رواست و پس از تمام شدن ده روز قبل از غسل هم جماع جايز است ولي بهتر آن است كه بعد از غسل عمل جماع انجام گيرد.
مسأله:
در حالت حيض و نفاس و جنابت، خواندن قرآن، داخل شدن در مسجد، طواف خانه كعبه، مَس قرآن کریم بدون پوش و غلاف، جايز نيست و شخص بيوضو هم نبايد بدون پرده و غلاف به قرآن دست بزند.
بيان نجاست:
نجاست بر دو قسم است:
1- نجاست غليظه.
2- نجاست خفيفه.
نجاست خفيفه:
نجاست خفيفه (سبك) مانند ادرار جانوران حلال گوشت، مدفوع پرندگان حرام گوشت.
نجاست غليظه:
نجاست غليظه (سنگين) مانند ادرار انسان (اگرچه بچهي كوچك هم باشد) ادرار جانوران حرام گوشت، مدفوع چهارپايان، مشروب و مني.
مدفوع پرندگان حلال گوشت، به جز مرغان خانگي و مرغابي پاك است.
حكم نجاست غليظه:
حكم نجاست غليظه آن است كه مقدار يك درهم يعني به اندازهي مساحت كف دست در صورت رقيق بودن ، و در صورت غلظت و جرم دار بودن مقدار چهار و نيم عدد ماش معاف است، و بيش از آن نجس و مانع نماز است.
اما در هر صورت اگر نجاستي به مقدار فوق با آب مخلوط شود آب را نجس ميكند.
پسخوردهي حيوانات:
باقيماندهي غذاي گربه، و موش، و ديگر جانوران خانگي و پرندگان حرام گوشت مكروه است. باقيماندهي غذاي حيوانات حرام گوشت مانند: خوك، سگ، و غيره نجس است.
باقيماندهي غذاي انسان (گرچه كافر هم باشد) و باقيماندهي چيزی كه جانوران حلال گوشت و اسب از آن خوردهاند، همچنين عرق جانوران مذكور و استر و الاغ پاك است.
مسأله:
قطرات و ذرات بسيار ريزه ادرار كه روي پارچه يا لباس پاشيده و يا ريخته شوند، معاف است.
انواع آبها و حكم آن:
آبها بر دو قسم هستند:
1- آب مطلق خالص.
2- آب مقيد و ناخالص.
آب مطلق به آبي گفته ميشود كه طهارت با آن جايز است و بر شش نوع ميباشد:
1- آب باران.
2- آب دريا.
3- آب نهر و جويها.
4- آبي كه از ذوب شدن برف و يخ به دست آيد.
5- آب چشمهها.
6- آب چاهها.
آب مقيد يا مضاف به آبي گفته ميشود كه طهارت با آن جايز نيست. مانند: انواع آب ميوهها، آب درختان و برگ آنها.
در صورتي كه با آب مطلق چيز پاكي مانند خاك، صابون، زعفران و غيره مخلوط شود و رقت و جريان آب را از بين ببرد، وضو با آن جايز نيست. مثلاً يك كيلو گلاب در يك كيلو آب يا دو كيلو گلاب در يك ليتر آب مخلوط شود، يا نام آب از آن دور شود، مانند آش، شوربا، گلاب، سركه و غيره در اين صورت هم وضو و غسل با چنين آبهايي صحيح نيست. ولي چنانچه پارچه يا ديگر چيز نجسي، با آبهاي فوق شسته شود، پاك ميشود.
آب جاري:
آب جاري و آب كثير از افتادن نجاست در آن، يا عبور آب بر نجاست در صورتي كه رنگ، مزه، و بوي نجاست در آن ظاهر نشود، نجس نميشود.
مسأله:
اگر در نهر كوچك آب، سگ يا ديگر حيوان نجسي افتاده بود و آب از روي آن عبور ميكرد، يا متصل با ناودان ساختمان، شيء نجسي قرار داشت كه آب بام ساختمان از روي آن عبور ميكرد، در صورتي كه اكثر آب از روي حيوان نجس يا نجاست بگذرد، آب نجس ميشود وگرنه، پاك است.
آب راكد:
آب راكد اگر كثير و بسيار باشد از وقوع نجاست در آن، نجس نميشود و اگر قليل باشد نجس ميشود .
افتادن حيوان در چاه:
اگر جانوري در چاه افتاد و باد كرد و قطعه قطعه شد، بايد تمام آب چاه كشيده شود و اگر باد نكرد و ريزه ريزه نشد، چنانچه جانور بزرگ است مانند شتر، گوسفند، انسان، گربه و امثالهم، تمام آب چاه را بكشند و اگر متوسط باشد مانند كبوتر، مرغ و غيره، چهل دلو تا شصت دلو آب كشيده شود و اگر كوچك است مانند گنجشك و امثاله بيست دلو تا سي دلو كشيده شود. سه گنجشك حكم يك كبوتر را دارد. والله اعلم.
مسأله:
مني اگر غليظ و خشك باشد با ماليدن و خراشيدن پاك ميشود و اگر تر باشد بايد شسته شود. شمشير، چاقو و هر آن چيزي كه سفت و سخت باشد با مسح و ماليدن بر روي خاك و زمين پاك ميشود.
زمين، ديوار، آجر، خشت مفروش، اگر نجس شوند در صورتي خشك شوند و اثري از نجاست بر آنها باقي نماند، براي نماز پاك ميشوند، اما براي تيمم پاك نيستند.درخت و گياه غير مقطوع و مقطوع با شستن پاك ميشوند.
مسأله:
نجاستي كه ظاهر و نمودار باشد بايد شسته شود به طوري كه عينش زايل شود، آنگاه پاك است و اگر بعد از شستن، اثر آن باقي بماند مانند خون و غيره اشكالي ندارد.
نجاستي كه ظاهر و نمودار نباشد، آن را سه تا هفت بار بايد شست آنگاه پاك ميشود. مدفوع حيوانات در صورتي كه سوخته و خاكستر شود، پاك است. اگر حيوان نجسي در نمكزار افتاد و نمك گرديد، پاك است.
پوست حيوان نجس با رنگ كردن پاك ميشود.
تيمم:
تيمم به جاي وضو و غسل با شرايط زير جايز است:
1- عدم دسترسي بر استفادهي آب به سبب دوري آب به اندازهي چهار هزار قدم.
2- احساس ترس بيماري يا شدت آن بواسطه استفاده از آب.
3- ترس از دشمن يا وجود حيوان درندهاي در محل آب.
4- فراهم نشدن وسائل كشيدن آب از چاه يا وجود ديگر عذر موجه شرعي.
تيمم بر آن چيزي جايز است كه از جنس زمين بوده و پاك هم باشد. مانند خاك، ريگ، كلوخ، سنگ ، گچ، آهك و غيره.
فرايض تيمم:
در تيمم سه چيز فرض است:
1- نيت كردن.
2- هر دو دست را بر زمين زدن و يكبار بر تمام صورت و چهره ماليدن.
3- هر دو دست را بر زمين زدن و دستها را تا آرنج ماليدن.
اگر مقدار يك ناخن يا كمتر از آن، از دست و صورت باقي بماند كه بر آن، دست ماليده نشده باشد، تيمم صحيح نيست.
هنگام تيمم بايد انگشتر و ساعت را بيرون آورد و انگشتان را خلال نمود.
مسأله:
تيمم قبل از وقت نماز هم جايز است و با يك تيمم هر چند نماز فرض و نفل بخواند، صحيح است.
مسأله:
اگر پس از تيمم بر آب توانايي حاصل كرد، تيممش باطل ميشود. و اگر در وسط نماز، آب ميسر شد، نمازي كه با تيمم شروع كرده باطل ميشود.
مسأله:
چنانچه بدن و لباس كسي نجس باشد و آب براي رفع نجاست ميسر نشود و ديگر لباس پاكي هم به اندازهي پوشيدن عورت نداشته باشد، خواندن نماز با همان نجاستها صحيح است.
كتاب الصلوة
نماز يكي از اركان مهم و اساسي اسلام است، و بر هر فرد مسلمان، عاقل، بالغ، كه پاك از حيض و نفاس باشد، فرض است.
مسأله:
هر نماز به محض رسيدن وقت آن، بر عهدهي انسان لازم ميشود. اگر كافري مسلمان شد، يا كودكي بالغ گشت، يا ديوانهاي به هوش آمد و به مقدار گفتن تكبير تحريمه از وقت آن نماز باقي بود، آن نماز بر وي فرض ميشود. پس از قطع خون حيض و نفاس اگر وقت به مقدار غسل كردن و گفتن تكبير تحريمه باقي باشد، آن نماز نيز بر وي فرض ميشود.
اوقات نماز:
1- وقت نماز فجر از طلوع صبح صادق تا طلوع آفتاب است.
2- وقت نماز ظهر از نظر امام اعظم:، بعد از زوال آفتاب است تا اينكه سايهي هر چيز به اندازهي دو برابر آن (بدون از سايهي اصلي) برسد و از نظر صاحبين تا يك برابر آن.
3- وقت نماز عصر از پايان وقت ظهر (بر اساس دو نظر فوق) تا هنگام زرد شدن و كم نور شدن آفتاب است كه از آن پس تا غروب كامل، وقت مكروه شروع ميشود و هيچگونه نمازي در آن موقع صحيح نيست مگر عصر همان روز كه با كراهت تحريمي ادأ ميشود.
4- وقت نماز مغرب از غروب آفتاب تا غروب شفق سرخ رنگ است و از نظر امام اعظم:، تا غروب شفق سفيد. ليكن تأخير آن تا وقتي كه ستارگان نمايان و انبوه شوند، مكروه است.
5- وقت نماز عشأ پس از پايان وقت مغرب طبق هر دو نظريه، تا هنگام طلوع فجراست. نماز وتر بعد از عشأ خوانده ميشود و وقتش نيز تا طلوع فجر امتداد دارد. البته تأخير آن تا طلوع فجر مكروه تحريمي است.
تأخير نماز ظهر در تابستان و تأخير نماز عشأ تا ثلث اول شب خواندن نماز صبح پس از روشنايي كامل هوا، بطوري كه با قرائت مسنون خوانده شود و در صورتي كه فاسد شود، باز با قرائت مسنون اداي آن ممكن باشد، مستحب است.
اداي بقيهي نمازها در اول وقت به نظر بنده بهتر است. اندكي تأخير جهت شركت مردم در جماعت اشكالي ندارد.
هنگام طلوع آفتاب و استوأ شمس (قرار گرفتن خورشيد بر نصف النهار هر منطقه) و غروب آفتاب جايز خواندن هيچ نمازي اداي سجدهي تلاوت و نماز جنازه نيست.
اداي نوافل بعد از طلوع صبح صادق به استثناي سنت فجر، و بعد نماز عصر تا غروب آفتاب و پيش از نماز مغرب هم مكروه است. البته قضاي نماز در اين اوقات جايز است.
مسأله:
گفتن اذان و اقامه براي ادا و قضاي نمازها مسنون و روش آن معروف است. ترك اذان براي مسافر مكروه است و هر كس در خانه نماز ميخواند اذان محله برايش كافي است.
شرايط نماز:
شرايط نماز بدين ترتيب ميباشند:
1- پاك بودن بدن نمازگزار از نجاست حقيقي و حكمي آنگونه كه شرح آن قبلاً بيان گرديد.
2- پاك بودن لباس و مكان نماز.
3- استقبال قبله.
4- پوشاندن عورت.
عورت مرد از ناف تا زیر زانو و عورت كنيز نیز از ناف تا زیر زانو، سينه و شكم و قسمت پشت كنيز هم عورت است، و تمام بدن زن خانواده عورت است مگر صورت و هر دو كف دست و هر دو مچ و كفهاي پا كه به سبب ضرورت پوشاندن آنها لزومي ندارد.
مسأله:
اگر يك چهارم عضوي از اعضاي عورت مرد يا زن در نماز برهنه باشد، نماز فاسد ميشود. گيسوهاي زن يك عضو مستقلي هستند و چنانچه يك چهارم آن برهنه باشد نماز فاسد ميشود.
مسأله:
صداي زن عورت است و چنانچه زن با صداي بلند در نماز قرائت بخواند نمازش باطل ميشود.
مسأله:
اگر كسي را پارچه و لباسي به مقدار پوشاندن عورت ميسر نشود، نماز او برهنه جايز است.
مسأله:
اگر جهت قبله براي كسي معلوم نبود و نميدانست به كدام طرف نماز بخواند، بايد بينديشيد، سپس طبق نظرش نماز بخواند، اگر بدون تفكر و انديشه، نماز را شروع كرد، نمازش صحيح نيست.
مسأله:
اگر شخصي به سبب ترس از دشمن يا بر اثر بيماري، نميتواند رو به جانب قبله كند، به هر سو كه ممكن است نماز بخواند.
خواندن نماز نفل در صحرا و بيابان بر چهارپا، ماشين، موتور، به هر سمتي كه در حركتاند، جايز است، گرچه رو به جانب قبله هم نباشد.
نيت در نماز:
يكي از شرايط نماز نيت است. براي اداي نماز نفل، سنت و تراويح، نيت مطلق هم جايز است، ولي براي فرض و وتر، همزمان با تكبير تحريمه بايد نيت تعيين شود. بدين صورت كه قطعاً بداند كه نماز ظهر يا عصر را ميخواند. مقتدي بايد نيت اقتدأ به پشت سر امام را بكند، اما نيت تعداد ركعات لازم نيست.
اركان نماز:
فرايض داخل نماز عبارتند از:
تكبير تحريمه
قعده اخيره
بعد از دو ركعت فجر و چهار ركعت ظهر، عصر، عشأ و بعد از سه ركعت مغرب و وتر و بعد از هر دو ركعت نفل، نشستن فرض است.
خواندن قرائت قرآن:
خواندن قرائت در دو ركعت از نمازهاي پنجگانه و در هر سه ركعت وتر و در هر ركعت نفل فرض است.
قيام، ركوع، سجده:
ركوع، سجده و ايستادن در تمام ركعات، فرض است.
گذاشتن بيني و پيشاني:
يكي از فرايض و اركان نماز گذاشتن پيشاني و بيني بر زمين است ولي بنابر ضرورت، اكتفا به يكي از آن دو هم جايز است.
مقدار قرائت:
خواندن حداقل يك آيه در نماز از نظر امام اعظم:، فرض است و از نظر صاحبين خواندن سه آيهي كوچك يا يك آيهي بزرگ كه به قدر سه آيهي كوچك باشد، فرض است.
ترتيب در اركان نماز:
ترتيب در اركان نماز بدين گونه فرض است كه: هر ركني بايد در محل خود ادأ گردد، مگر سجدهي دوم. يعني اگر در ركعتي يك سجده فراموش شد، نماز فاسد نميشود و سجدهي فراموش شده را در ركعت دوم بايد قضا كرد، سپس سجدهي سهو بجا آورد.
قعدهي اولي و خواندن تشهد در آن، نيز خواندن تشهد در قعده اخيره واجب است. به پايان رساندن نماز با جملهي «السلام عليكم» هم واجب است.
واجبات نماز:
در نماز پانزده چيز واجب است:
1- قرائت فاتحه.
2- ضم سوره يا يك آيهي طويله يا سه آيهي كوچك با فاتحه در تمام ركعات نفل و وتر و در دو ركعت اول از فرايض.
3- خواندن قرائت در دو ركعت اول از نماز.
4- رعايت ترتيب در سجده.
5- اداي اركان با اطمينان خاطر.
6- «قَومَه» (راست ايستادن بعد از ركوع).
7- «جَلَسَه» (درست نشستن ميان هر دو سجده.)
8- قعدهي اولي.
9- خواندن تشهد در قعدهي اولي.
10- بجا آوردن اركان پشت سر هم و بدون تأخير (پس اگر شخصي دوبار ركوع كرد يا سه سجده نمود يا بعد از تشهد اولي درود خواند، سجدهي سهو بر وي لازم ميشود).
11- خواندن تشهد در قعدهي اخيره.
12- قرائت با صداي بلند براي امام در دو ركعت فجر، و مغرب، و عشأ، و جمعه، و عيدين، و آهسته خواندن در ظهر، و عصر، و نوافل روز.
13- به پايان رساندن نماز با لفظ «السلام عليكم».
14- خواندن دعاي قنوت در وتر.
15- تكبيرات عيدين.
فرق فرض و واجب:
فرق ميان فرض و واجب اين است كه از ترك فرض، نماز باطل ميشود و از ترك واجب در صورت فراموشي، سجدهي سهو لازم ميشود و نماز صحيح است و اگر سجدهي سهو نكرد يا واجبي را عمداً ترك كرد برگرداندن نماز واجب است.
مسأله:
طريقهي سجدهي سهو اين است كه بعد از سلام دو سجده كند و تشهد، درود و دعا بخواند و به هر دو جانب سلام گويد.
و اگر قبل از سلام سجدهي سهو كرد جايز است و اگر در يك نماز، واجبات متعددي سهواً ترك گرديد، اداي يكبار سجدهي سهو كافي است.
مسبوق به پيروي از امام، سجدهي سهو كند و اگر در بقيهي نماز خود سهو رفت دوباره سجدهي سهو كند.
نماز با جماعت:
اداي نماز با جماعت سنت مؤكده (نزديك به واجب) است اگر در حين خواندن سنتهاي فجر كه مؤكدترين سنتها هستند، احتمال فوت جماعت بود، سنتها را بايد ترك كرد و در جماعت شريك شد.
مسأله:
چنانچه اهل محلهاي ترك نماز با جماعت را پيشه كردند و با ارشاد و راهنمايي هدايت نشدند، طبق قوانين اسلامي با آنها بايد جهاد نمود.
اداي نماز با جماعت براي زنان گرچه امام زن باشد، مكروه است.
مستحق امامت:
شايستهتر براي امام شدن كسي است كه به مسايل و احكام شرع از بقيه آگاهتر و داناتر باشد. بعد از آن، شخص قاري كه از احكام فقهي هم اطلاع كامل داشته باشد.
براي فاسق مكروه است كه امام جماعت شود.
اقتداي مرد قاري بالغ، به زن ،كودك و أُمٍّي (كسي كه از قرآن هيچ بلد نيست) و اقتداي كسي كه ميخواهد نماز فرض بخواند پشت سر كسي كه قصد خواندن نماز نفل را دارد، جايز نيست.
همچنين أمّي نميتواند امام جماعت كساني كه از نظر قرائت چيزی بلد نيستند و كساني كه بلد هستند، بشود.
نماز كساني كه ايستاده نماز بخوانند پشت سر امامي كه نشسته و نماز كسي كه وضو دارد پشت سر كسي كه تيمم كرده جايز است.
نماز كسي كه ركوع و سجده ميكند پشت سر اشاره كننده جايز نيست.
مسأله:
اگر مقتدي يك نفر باشد در سمت راست و برابر با امام بايستد و اگر دو نفر يا بيشتر باشند، پشت سر امام بايستند.
ايستادن تنها بيرون از صف مكروه است و اگر مقتدي از امام مقدم باشد نمازش باطل ميگردد.
تذكر:
نماز با جماعت ثواب بسيار دارد. چنانكه حضرت انس از پيامبر اكرمص روايت ميكند، كه آن حضرتص فرمودند: «نماز مرد در خانهاش يك ثواب دارد و نماز او در مسجد محله بيست و پنج ثواب دارد، و در مسجد جامع پانصد ثواب و در مسجد اقصي يك هزار ثواب دارد، و در مسجد من (يعني مسجد نبوي) پنجاه هزار ثواب، و در مسجد الحرام يكصد هزار ثواب دارد».
پس بايد كوشيد تا هميشه نماز با جماعت خوانده شود.
چگونگي اداي نماز:
سنت در طريقهي خواندن نماز بدين گونه است كه: اولاً اذان داده شود، سپس اقامه شود وقتي اقامه كننده «حي علي الصلوة» ميگويد: امام برخيزد و وقتي «قد قامت الصلوة» گفته ميشود هر دو دست خويش را تا نرمهي گوش بلند كند و تكبير بگويد، و پس از تكبير امام، مقتدي بلا درنگ تكبير گويد و دست راست را بر دست چپ زير ناف بنهد و زن هر دو دست را تا دوش بلند كند و دستهاي خود را بالاي سينه ببندد، سپس امام و منفرد و مقتدي «سبحانَ اللهم» را آهسته بخوانند و مسبوق در قضاي ركعات گذشته اعوذبالله و بسمالله را آهسته بخواند و مقتدي نخواند.
آنگاه امام و منفرد (كسي كه تنها نماز ميخواند) فاتحه بخوانند سپس امام و منفرد و مقتدي آمين را آهسته بگويند، آنگاه امام و منفرد با سورهي فاتحه سورهاي ديگر ضم كنند.
سنت در قرائت:
سنت در قرائت آن است كه در حالت مقيم بودن و اطمينان خاطر، در نماز فجر و ظهر، «طوال مفصل» (از سورهي حجرات تا سورهي بروج) در نماز عصر و عشأ، «اوساط مفصل» (از سورهي بروج تا سورهي لم يكن) و در نماز مغرب قصار سورهها (از لم يكن تا آخر قرآن) خوانده شود ولي بدين صورت هميشه لازم گرفتن و عمل كردن مسنون نيست. زيرا پيامبر اكرمص گاهي در نماز فجر «معوذتين» (هر دو قل أعوذ) ميخواندند، و گاهي در نماز مغرب سورهي «طه» و سورهي «النجم» و «المرسلت» را ميخواندند. پس اگر مقتديها فارغ و مشتاق هستند، خواندن قرائت طويل اشكالي ندارد.
چنانكه حضرت ابوبكر صديق در نماز فجر در يك ركعت سورهي «بقره» را خواند و آن حضرت در دو ركعت مغرب سورهي «اعراف» را خواندند و حضرت عثمان در يك ركعت اكثر سورهي «يوسف» را ميخواند.
ولي با اين وجود رعايت حال مقتديان لازم است به خصوص در اين زمان، تا مردم از جماعت متنفر نشوند.
حضرت معاذبن جبل يك شب در نماز عشأ سورهي «بقره» خواند يك نفر از مقتديان نزد پيامبر اكرمص شاكي شد، آن حضرت فرمودند: «اي معاذ! مگر تو مردم را در فتنه و معصيت مياندازي؟ سورههاي مختصري همچون "سبح اسم" و "الشمس" و مانند آنها بخوان».
پيامبر اكرمص در نماز فجر روز «جمعه» سورهي «الم سجده» و سورهي «دهر» را ميخواندند. پس سنت است كه در نماز فجر روز جمعه گاهي اين سورهها هم خوانده شوند.
هنگامي كه امام مشغول قرائت است بايد ساكت و متوجه قرائت امام بود. در نوافل اگر آيات ترغيب و ترهيب، خوانده شوند، دعا، استغفار و پناه خواستن از دوزخ و درخواست بهشت سنت است.
وقتي از قرائت فارغ شود، تكبير گويان به ركوع رود و در ركوع هر زانوي خود را با هر دو دست محكم بگيرد و انگشتان را گشاده نگاه دارد و سر و پشت خود را با كمر برابر كند و به نسبت درنگ كردن در قيام، در ركوع درنگ نمايد و «سُبحَانَ رَبِّيَ العَظِيم» گويد.
حد اقل سه بار تسبيح در ركوع سنت است و بيشتر هم اشكالي ندارد. اما رعايت عدد طاق كند يعني هر چند بار ميگويد، فرد گويد نه جفت. مقتدي بعد از امام به ركوع رود، زيرا جلو رفتن مقتدي از امام در تمام اركان، حرام است.
آنگاه امام سر را بلند كرده، «سَمِعَ اللهُ لِمَن حَمِدَهُ» گويد، و منفرد هم «رَبَّنا لَكَ الحَمدُ» گويد و از نظر صاحبين امام هر دو را گويد.
سپس تكبير گويان به سجده رود، بدين صورت كه اول هر دو زانو را گذاشته سپس هر دو دست را سپس بيني و پيشاني را ميان هر دو دستها قرار دهد و انگشتان دست را به هم چسبانده بسوي قبله قرار دهد. نيز انگشتان پاها را به طرف قبله متوجه سازد.
مرد در حالت سجده بازوها را از پهلو، شكم را از ران و ساق، و ذراع دست را از زمين دور نگه دارد و زن در سجده اين همه اعضا را به هم بچسباند و به نسبت قيام و ركوع، سجده كند و تسبيح سجده را طاق بخواند و حداقل سه بار تسبيح سنت است. در خواندن تسبيح عجله نكند بلكه با آهستگي و اطمينان بخواند. سپس تكبير گويان سر را از سجده بلند كرده با اطمينان بنشيند و در نوافل اين دعا را بخواند.
«اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيْ وَارْحَمْنِيْ، وَاهْدِنِيْ، وَاجْبُرْنِيْ، وَعَافِنِيْ، وَارْزُقْنِيْ، وَارْفَعْنِيْ» .
آنگاه تكبير گويان بلند شود، بدين صورت كه اولاً سر خويش را از سجده بردارد و سپس هر دو دست و بعد زانوها را برداشته و به طور مستقيم بايستد و ركعت دوم را مانند ركعت اول ادأ كند. البته در ركعت دوم، ثنأ و تعوذ نيست.
هنگامي كه ركعت دوم تمام شود، پاي چپ را پهن كند روي بنشيند و پاي راست را قائم كرده انگشتان هر دو پا را به سوي قبله متوجه سازد و هر دو دست را بر هر دو ران گذاشته دو انگشت «خنصر» و «بنصر» از دست راست را گره كند و يا انگشت وسطي و ابهام را حلقه نمايد و انگشت شهادت را گشاده نگه دارد و تشهد بخواند. هنگام گفتن كلمه شهادت با انگشت شهادت اشاره كند. انگشتان هر دو دست راست را به طرف قبله متوجه كند و در قعدهي اولي فقط تشهد بخواند بعد از آن، تكبير گويان به سوي ركعت سوم برخيزد و در ركعت سوم و چهارم فقط سورهي فاتحه با «بسمالله» را آهسته بخواند هنگامي كه از ركعت چهارم فارغ شود، قعدهي اخيره را مانند قعدهي أولي به جا آورد و بعد از خواندن تشهد، درود بخواند سپس مانند دعاهايي كه در قرآن و أدعيهي مأثوره، منقولاند، دعا كند بخصوص اين دعا را هميشه ورد زبان سازد:
«اللَّهُمَّ إِنِّيْ أَعُوْذُ بِكَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ، وَأَعُوْذُ بِكَ مِنْ فِتْنَةِ الْمَسِيْحِ الدَّجَالِ، وَأَعُوْذُ بِكَ مِنْ فِتْنَةِ الْمَحْيَا وَالْمَمَاتِ، اللَّهُمَّ إِنِّيْ أَعُوْذُ بِكَ مِنَ المَأْثَمِ والمَغْرَمِ» .
آنگاه سلام گويد و به نمازش خاتمه دهد.
زن در هر دو قعده بر نشيمنگاه چپ خود بنشيند و هر دو پا را از جانب راست بيرون آورد.
چون سلام يك نوع دعا هست لذا كسي كه تنها نماز ميخواند سلام خويش ملائكه را نيت كند و امام در سلام خود، ملائكه و مقتديان آن سو را نيت كند و مقتدي در سلام خود، ملائكه و امام و آنهايي را كه در طرف او قرار دارند، نيت كند.
كسي كه نماز ميخواند سعي كند هميشه نماز را با خشوع و خضوع تمام ادا كند. عجله نكند و در حين قيام، نگاهش بر محل سجده باشد و به جز جاي سجده، جاي ديگر را نگاه نكند.
تسبيحات فاطمي:
پس از سلام يك بار آيةالكرسي را با تسبيحات فاطمي (تسبيحاتي كه حضرت رسول به فاطمهي زهرا ل تعليم دادند) بدين گونه بخواند:
«سبحان الله» سي و سه بار،
«الحمدلله» سي وسه بار،
«الله اكبر» سي چهار بار،
«لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيْكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيْرٌ» . يكبار
پيش آمدن حَدَث در نماز:
اگر كسي را حَدَثي (چيزي كه باطل كنندهي وضو باشد) در نماز پيش آيد، از نماز خارج شود، بدون اينكه حرفي بزند يا كاري انجام دهد، وضو گرفته فوراً به محلي كه اول نماز ميخوانده، برگردد و بر همان نماز بنأ كند (يعني باقيماندهي نماز را بخواند) و در صورتي كه تنها نماز ميخواند، برگرداندن نماز بهتر است.
و اگر امام باشد، هنگام خروج از نماز براي خود جانشيني تعيين كند و وضو گرفته، برگردد با مقتديها بايستد.
اگر مقتدي را حدثي پيش آمد، برود وضو بگيرد و به مكان اول خود باز گردد و هر چند ركعت كه امام خوانده است، بدون قرائت ادأ نمايد سپس با امام شريك شود و اگر امام از نماز فارغ شده بود، مقتدي اختيار دارد كه به مكان اول خود برگردد يا همان جايي كه وضو گرفته بقيهي نماز را تمام كند. چنانچه كسي عمداً خود را در نماز بيوضو كرد، نمازش فاسد ميشود.
اگر كسي در نماز ديوانه يا احتلام شد، يا با صداي بلند خنديد، نجاستي كه مانع نماز است بر وي افتاد، يا زخمي به وي رسيد يا به گمان بيوضو شدن از مسجد بيرون رفت، يا بيرون از مسجد از حد صفوف بيرون آمد، سپس معلوم شد كه بيوضو نشده و اين ظن محض بوده، در تمام اين صورتها نماز فاسد ميشود و بايد نماز را اعاده بكند. و چنانچه از مسجد يا محوطهي صفها بيرون نرفت، ميتواند بر همان نماز بنأ كند.
اگر بعد از تشهد حَدَث پيش آمد، برود وضو بگيرد و برگردد سلام بدهد.
اگر بعد از تشهد عمداً خود را بيوضو ساخت از نظر امام اعظم/، فرضيت آن نماز از وي ساقط ميشود و نمازش ادا شده است.
مسائل معروف دوازدهگانه:
1- اگر بعد از تشهد و قبل از سلام، تيمم كنندهاي بر استفاده از آب توانايي حاصل كرد،
2- يا كسي كه قرائت ياد نداشت، سورهاي را آموخت،
3- يا به برهنهاي كه نماز را در حالت برهنگي ميخواند، پارچهاي رسيد،
4- يا اشاره كنندهاي بر ركوع و سجده توانايي حاصل كرد،
5- يا مدت مسح موزهها تمام شد،
6- يا موزهها را از طريق انجام عمل كم از پا بيرون كشيد،
7- يا صاحب ترتيبي نماز فوت شدهاي به يادش آمد،
8- يا شخص قاري كسي را كه نميداند چه بخواند (اُمي) جانشين خويش تعيين نمود،
9- يا آفتاب در نماز فجر طلوع كرد،
10- يا وقت ظهر نماز جمعه به پايان رسيد،
11- يا صاحبالعذر از معذوريت خويش رهايي يافت،
12- يا باند زخم بر اثر بهبودي زخم افتاد،
در تمام صورتهاي بيان شده از نظر امام اعظم، نماز باطل ميشود، زيرا بيرون آمدن از نماز بايد با عمل شخص نمازگزار باشد. و از نظر صاحبين باطل نميشود.
مسأله:
اگر كسي در حالت ركوع يا سجده بيوضو شد و خواست بر همان نماز بنأ كند، ركوع و سجدهاي را كه در آن بيوضو گرديده، اعاده نمايد و اگر در حالت ركوع يا سجده، به يادش آمد كه يك سجده از ركعت اول ترك گرديده يا سجدة تلاوتي فوت شده، سجدة فراموش شده را قضأ كند ولي اعادة اين سجده هم مستحب است.
اگر امام داراي يك مقتدي باشد و امام بيوضو شود همان مقتدی خود به خود قائم مقام امام تعيين ميشود و اگر مقتدي زن يا كودك باشد نماز امام و مقتدي هر دو باطل ميشود.
و طبق يك روايت از مذهب، در صورتي كه امام، آن زن يا كودك را رسماً جانشين خويش تعيين نكند، نماز امام فاسد نميشود.
مسأله:
اگر امام در خواندن قرائت گير كرد و نتوانست به قرائتش ادامه دهد، در صورتي كه به مقدار صحيح شدن نماز، خوانده بود، بلافاصله به ركوع برود.
مسأله:
مقتدي امام را در هر ركني از اركان نماز يافت، در انجام آن ركن تأخير نكند بلكه با همان حال اقتدا كند و تابع امام شود.
در صورتي كه ركوع يك ركعت را يافت، يك ركعت كامل را يافته و اگر ركوع را نيافت آن ركعت فوت گرديده است.
پس از اينكه امام نماز را به پايان رساند، مسبوق برخيزد و مقتدی نمازي كه از او فوت گرديده، بدين صورت بخواند كه به اعتبار قرائت، اول نماز را در نظر بگيرد و به اعتبار قعدهي تشهد، آخر نماز را.
مسأله:
اگر كسي بعد از دو ركعت در قعدهي اولي ننشست و به طرف ركعت سوم بلند شد، در صورتي كه به سوي قعده نزديكتر است برگردد، بنشيند و تشهد بخواند و سجدهي سهو لازم نيست. و اگر به سوي قيام نزديكتر است، براي قعده برنگردد و براي جبران آن، سجدهي سهو ادأ كند.
اگر بعد از چهار ركعت روي قعدهي اخيره ننشست و به طرف ركعت پنجم بلند شد تا زماني كه براي ركعت پنجم سجده نكرده برگردد به سوي قعدة اخيره و تشهد بخواند و به محض اينكه براي ركعت پنجم سجده كرد، فرض او باطل ميشود و يك ركعت ديگر بخواند تا همگي نفل حساب شوند و فرض را دوباره برگرداند.
طريقهي قضاي نمازهاي فوت شده:
براي قضاي نمازهاي فوت شده بهتر است مانند بقيهي نمازها اذان و اقامه گفته شود و در صورتي كه با جماعت قضأ آورده شود، در نمازهاي جهري، جهر خواندن قرائت لازم است و اگر به صورت انفرادي ميخواند قرائت آهسته خوانده شود.
ترتيب در نمازها:
ترتيب در ميان نمازهاي فوت شده و نمازهاي حال حاضر كه ميخواهد بخواند، فرض است. پس اگر در حالي كه نماز ميخواند نماز فوت شدهاي به يادش هست نماز وقتيه فاسد ميشود. آنگاه اگر فائته را قضأ كرد قبل از اينكه دومين نماز وقتيه را ادا كند، فرضيت نماز وقتيه اولي باطل ميشود و اگر قبل از قضأ نمودن نماز فائته، پنج نماز وقتيه ادا كرد، همهي آن وقتيات فاسد ميشوند البته فسادشان موقوف است. آنگاه اگر بعد از آن، وقتيهي ششم را پيش از ادا كردن فائته ادأ كرد همه وقتيات صحيح ميشوند.
مسأله:
اگر كسي نماز عشأ را به فراموشي در حالت بيوضويي ادا كرد سپس براي خواندن سنتها و نماز وتر وضو گرفت، در اين صورت طبق قول امام اعظم:، فقط فرض را با سنتها برگرداند، اعادهي وتر لازم نيست. بر خلاف نظر صاحبين كه ميگويند: اعادهي وتر هم لازم است و احتياط در قول صاحبين است.
مسأله:
ترتيب بين نمازهاي فائته و وقتيات با سه چيز ساقط ميشود.
يكي- به سبب تنگي وقت،
دوم- به فراموشي،
سوم- هنگامي كه بر ذمهي او شش نماز فائتهي جديد يا قديم باشد.
پس هر گاه فوائت را ادأ كند، ترتيب دوباره برگشت ميكند و اگر شش نماز فوت شده را قضأ نكرد بلكه بعضي را قضأ نمود، طبق قول مفتي به ترتيب دوباره عود نميكند، تا زماني كه مجموع شش نماز را قضا نكند.
آنچه نماز را فاسد ميكند:
سخن (گر چه سهواً يا در حال خواب در نماز باشد) نماز را فاسد ميكند.
همچنين درخواست چيزي كه طلب آن از مردم ممكن باشد (مثل اينكه بگويد: خدايا به من زن، منزل يا فلان شيء را بده و امثال اينها) موجب فساد نماز ميگردد.
نيز ناله كردن، اوه، اف گفتن، گريستن با صداي بلند بر اثر درد مصيبت (نه از ياد دوزخ و عذاب خدا و نعمتهاي بهشت).
بدون عذر تنحنح كردن (گلو صاف كردن و صدا در آوردن از سينه).
جواب عطسه گفتن يا جواب خبر دهنده را با «الحمدلله » و «إنا لله..» گفتن.
يا جواب خبر تعجبآور را با «سبحان الله» يا «لاحول ولا قوة» گفتن.
خلاصه: هر كلام يا سخني كه ربطي با نماز نداشته باشد، نماز را فاسد ميكند. همچنين خوردن، آشاميدن، خواندن قرآن کریم از روي متن آن و انجام عمل زياد نماز را فاسد ميكند.
عمل زياد آن است كه بيننده تصور كند وي در حال خواندن نماز نيست. اگر كسي روي نجاست سجده كرد نمازش فاسد ميشود.
غذايي كه در لاي دندانها وجود دارد اگر با زبان بيرون آورد و بخورد در صورتي كه كمتر از يك نخود باشد نمازش فاسد نميشود و اگر مقدار يك نخود يا اضافه بر آن باشد نمازش فاسد ميشود.
اگر به نوشتهاي نگاه كرد و مفهومش را فهميد نمازش فاسد نميشود و اگر با زبان تلفظ كرد نمازش فاسد ميگردد.
اگر بر روي زمين يا مكان مرتفعي نماز ميگزارد و كسي از جلو عبور كرد نمازش فاسد نميشود ولو اينكه عابر حيوان يا زن باشد.
اگر عابر شخص عاقل و بالغي باشد، گنهكار ميگردد و نبايد عبور نمايد، مگر اينكه شخص نمازگزار در چنين مكان بلندي نماز بخواند كه سر عابر به موازات پاهاي آن شخص هم قرار نگيرد در چنين حالي عبور اشكالي ندارد.
مسأله:
براي كسي كه در محل عبور عابرين نماز ميگزارد، مستحب است در مقابل ابروي راست يا چپ خود سُترَهاي به طول حدود نيم متر و ضخامت يك انگشت عموداً قائم كند و اگر سترهاي وجود نداشت و كسي از جلويش عبور كرد با تسبيح يا اشاره وي را دفع كند.
مسأله:
اگر روي پارچهاي نماز خواند و آن پارچه آستردار و يا دولايه بود و آستر يا لايهي دوم آن نجس بود در صورتي كه آستر و آن لايه با پارچه كلاً دوخته و متصل باشد نماز فاسد ميگردد و اگر دوخته نيست و پيوست كلي ندارد، نماز فاسد نميشود. اگر روي پارچهاي نماز ميخواند كه يك طرف آن نجس و طرف ديگر پاك است، نماز صحيح است خواه از حركت دادن يك طرف، طرف ديگر هم متحرك شود يا خير.
آنچه در نماز مكروه است:
1- بازي كردن در نماز با لباس يا بدن خويش در صورتي كه منجر به عمل كثير نشود. اگر عمل كثير بيانجامد نماز فاسد ميگردد.
2- دفع سنگريزهها يا هموار نمودن آنها از محل سجده در صورتي كه سجده به راحتي انجام پذيرد.
و اگر اداي سجده با مشقت باشد، يك يا دوبار بطوري كه امكان سجده باشد، محل سجده را صاف كند.
3- بازي كردن با انگشتان و به صدا در آوردن آنها و دست نهادن بر تهيگاه خود و به طرف راست و چپ خود نگاه كردن.
و اگر در حالت نگاه كردن سينهاش از قبله منحرف شود نماز فاسد ميشود.
4- هميشه با لباسها متوجه و مشغول بودن و جمع نمودن آنها از هر سو تا خاك آلود نشوند، انداختن دستمال روي سر و دوش كه دو طرف آن آويزان باشد.
5- خميازه، سرفه و تمطي (تكان دادن و بحركت در آوردن بدن جهت رفع خستگي) بدون عذر.
6- بستن چشمها در نماز (بلكه نظر سجده كننده بر محل سجده قرار داشته باشد) و جمع كردن موها بر بالاي سر (بلكه سنت است كه موها را در نماز به صورت آويزان بگذارد تا آنها هم به حالت سجده درآيند).
7- اداي نماز در لباسي كه مخصوص كار است، يا لباس خواب، يا با زير پيراهني و سر برهنه.
- خواندن نماز در محلي كه تصوير جاندار در آن محل وجود داشته باشد، يا در لباسي كه تصويردار باشد.
8- شمردن تسبيحات و آيهها با دست خويش.
9- ايستادن امام در داخل محراب يا در محل مرتفعي كه مردم پايينتر از او باشند.
10- تنها ايستادن بيرون از صف در صورتي كه داخل صف جاي خالي باشد.
و اگر جاي نبود يك نفر را از داخل صف بيرون آورده، با هم بايستند.
مسأله:
كشتن مار، كژدم در داخل نماز در صورت احساس خطر اشكالي ندارد ولو اينكه منجر به عمل كثير شود.
بيان حكم مريض:
بيمار اگر توانايي ايستادن براي اداي نماز را ندارد يا خطر شدت مرض وجود دارد، بنشيند و با ركوع و سجده نماز گزارد، و اگر توانايي ركوع و سجده ندارد ولي توانايي ايستادن را دارد، بنشيند و براي ركوع و سجده اشاره كند و اشارهي خود را براي سجده اندكي از اشارهي ركوع پايينتر نمايد، و اگر ايستاد و با اشاره نماز خواند نيز جايز است، و اگر توانايي نشستن و اشاره كردن ندارد، بر پشت بخوابد و هر دو پاها را به سوي قبله دراز كند و با سر خويش اشاره كند، و اگر بدين گونه هم توانايي اداي نماز را ندارد، نماز از وي ساقط ميشود، و اگر در ميان نماز بيماري شدت يافت يا در حال اداي نماز مريض شد، به هر نحوي كه ممكن باشد نماز را به پايان برساند.
مسأله:
اگر مريض در حالت نشستن با ركوع و سجده نماز ميخواند و در ميان نماز بر ايستادن توانايي حاصل كرد، بايستد و نماز را به پايان برساند، و از نظر امام محمد:، نماز را از نو آغاز كند، و اگر با اشاره نماز ميخواند و در ميان نماز بر ركوع و سجده توانايي حاصل كرد به اتفاق همه، نماز را از اول آغاز كند.
مسأله:
اگر كسي به مدت يك شبانه روز ديوانه يا بيهوش شد، نمازهاي فوت شده را بعد از سالم شدن قضا آورد و اگر از يك شبانه روز بيشتر بيهوش يا ديوانه شد، قضاي نمازهاي فوت شده لازم نيست.
احكام سفر:
كسي كه از منتهاي آبادي محلهي خويش به مسافت سه مرحله عزم سفر كند، مسافر است و نمازهاي چهار ركعتي را قصر و دو ركعت بخواند، و اگر قصر نكرد و چهار ركعت كامل خواند و پس از دو ركعت اول قعده نمود، نمازش صحيح است و دو ركعت ديگر نفل حساب ميشوند اما به علت سرپيچي از دستور خداوند متعال گنهكار ميشود. و اگر بعد از دو ركعت قعده نكرد، نماز فرضياش باطل ميگردد و هر چهار ركعت نفل حساب ميشوند و براي ترك واجب سجدهي سهو لازم ميگردد.
آغاز و پايان حكم سفر:
از زمان شروع سفر تا حين برگشت و ورود به وطن، حكم سفر همچنان باقي است و آخرين نقطهي پايان حكم سفر همان شروع آباديهاي شهر يا محله است. اگر در شهر يا محلهاي به مدت پانزده روز يا بيش از آن، نيت اقامت نمود، حكم سفر نقض و مقيم ميگردد. نيت اقامت در بيابان، دشت و كوه اعتباري ندارد.
كساني كه هميشه صحرانورد و بياباننشين هستند و در جاي خاصی مقيم نيستند، هميشه بايد نماز مقيمي بخوانند، مگر زماني كه قصد مسافرت به مكاني به مسافت78 كيلومتر را بنمايند آنگاه حكم مسافر را دارند. مسافر اگر در داخل وقت نماز، به مقيمي اقتدا كرد، چهار ركعت بخواند و خارج از وقت (يعني در صورت قضا) اقتداي مسافر به مقيم صحيح نيست. مقيم ميتواند پشت سر مسافر اقتدا كند چه در وقت و چه خارج از وقت، اما مسافر دو ركعت خويش را خوانده سلام بدهد و مقيم بلند شود چهار ركعت خود را تمام كند.
اقسام وطن:
وطن بر دو قسم است:
«وطن اصلي» و «وطن اقامه» وطن اصلي به محل تولد و زادگاه، و محل متأهل شدن ميگويند، و وطن اقامه به محلي گفته ميشود كه: مسافر در آن محل، نيت اقامت15 روز يا بيش از آن را بكند و به آن، «وطن سفر» هم ميگويند. وطن اصلي با وطن اصلي باطل ميشود ولي با سفر و وطن اقامه باطل نميشود، و وطن اقامه با وطن اقامه و وطن اصلي و وطن سفر باطل ميشود.
قضاي نماز در سفر:
نمازي كه در حال مقيمي فوت شده و در سفر ميخواهد قضا كند، چهار ركعت بخواند و نمازي كه در سفر فوت گرديده همان حكم نمازهاي سفر را دارد يعني دو ركعت بخواند.
سفر معصيت:
سفر معصيت (سفري كه براي انجام گناهي بيانجامد مانند قتل، دزدي، زنا، ...) از نظر امام اعظم:، و فقه حنفي حكم سفر در آن جاري ميشود و آن شخص شرعاً مسافر است.
نماز جمعه
شرايط نماز جمعه:
براي صحت اداي نماز جمعه و ساقط شدن فرض ظهر، از ذمهي انسان، شش شرط وجود دارد:
شرط اول: مصر، يعني شهري كه داراي حاكم و قاضي باشد ، يا فناي مصر . پس در روستاها و قريههايي كه واجد شرايط لازم نباشند، طبق مذهب حنفي اقامهي نماز جمعه در آنها جايز نيست.
شرط دوم: حضور سلطان (وجود پادشاه، رئيس جمهور وقت، در مملكت) يا نمايندهي او.
شرط سوم: وقت ظهر.
شرط چهارم: خواندن خطبه.
شرط پنجم: جماعت كه حداقل آن سه نفر است.
شرط ششم: اذن عام (يعني براي همهي مردم اجازهي ورود به مسجد جهت اقامهي نماز باشد، و هر كس بخواهد بيايد مانعي نباشد).
خطبهي نماز جمعه:
بر حسب قول و نظر صاحبين لازم است كه خطبه مشتمل بر ذكر طويل داراي حمد و صلاة و تلاوت آيههايي از قرآن کریم و توصيهي مسلمانان، و استغفار و دعا براي خود و اهل اسلام باشد. و از نظر امام اعظم:، خواندن يك تسبيح هم كفايت ميكند ولي مكروه است و عمل بر قول صاحبين است.
مسأله:
اگر در ميان نماز همهي مردم فرار كردند و تعداد لازم براي جماعت باقي نماند، نماز جمعة امام و بقيه فاسد ميشود و دوباره بايد نماز ظهر را بخواند.
مسأله:
نماز جمعه بر كودك، برده (غلام)، مسافر، بيمار و نابينا واجب نيست و اگر غلام، بيمار، مسافر، نابينا در نماز جمعه شركت كنند جايز است و نماز ظهر از آنها ساقط ميگردد.
مسأله:
امام شدن غلام، بيمار، مسافر در نماز جمعه صحيح است، و اگر گروهي از مسافرين، در شهر نماز جمعه اقامه كنند و در ميان آنها هيچ فرد مقيمي وجود نداشته باشد، نماز آنها جايز و بلااشكال است.
مسأله:
كسي كه از محدودهي شهر خارج است و اذان را ميشنود نماز جمعه بر وي فرض و لازم است.
مسأله:
كسي كه معذور نباشد و قبل از اداي نماز جمعه، تنها در خانهاش نماز ظهر را ادأ كند، ظهر او ادأ ميگردد اما با كراهت تحريمي، آنگاه اگر براي نماز جمعه حركت كرد و امام هنوز از نماز فارغ نشده بود به محض حركت وي ظهرش باطل ميگردد. پس اگر نماز را دريافت فبها، و گرنه نماز ظهر را دوباره بخواند، و از نظر صاحبين اگر جمعه را نيافت ظهرش به محض حركت باطل نميشود.
مسأله:
كسي كه امام را در تشهد نماز جمعه يا در سجدهي سهو دريافت و به او اقتدأ نمود بعد از سلام امام با همان تحريمه نماز جمعه بخواند.
مسأله:
هنگامي كه اذان اول نماز جمعه گفته شد: رفتن به سوي مسجد واجب است و بجز آمادگي براي نماز، انجام هر نوع كار دنيوي حرام ميگردد.
وقتي امام براي خواندن خطبه برخيزد، حرف زدن، نماز خواندن، زماني كه از خطبه فارغ نشده ممنوع است (زيرا خطبه به منزلهي نماز است و بايد سكوت كامل را اختيار نمود، و به خطبه گوش داد) و چون امام بر منبر بنشيند، اذان دوم، رو بهروي او گفته شود و مردم به سوي او متوجه شوند.
مسأله:
در نماز جمعه سنت است كه سورهي «جمعه» و «منافقون» و به روايتي «سبح اسم» و «هل أتَی» خوانده شوند.
مسأله:
در يك شهر خواندن نماز جمعه در مواضع متعدد جايز است (اما بهتر آن است كه در هر شهر در يك مكان، نماز جمعه خوانده شود زيرا هم ثواب بيشتر دارد و هم وحدت و شكوه مذهبي و سياسي مسلمانان حفظ ميشود).
بيان نمازهاي واجب غير از نمازهاي پنجگانه:
بجز نمازهاي پنجگانه طبق مذهب امام اعظم:،، نماز وتر و نماز عيدالفطر وعيد اضحي هم واجب هستند. نماز وتر سه ركعت است با يك سلام كه در هر ركعت فاتحه و سوره خوانده شود، و پس از قرائت و قبل از ركوع، در ركعت سوم، دعاي «قنوت» خوانده ميشود، و اين دعا هميشه بايد خوانده شود. مستحب است كه در ركعت سوم سورهي «اخلاص» خوانده شود.
شرايط وجوب و اداي نماز عيد مانند شرايط نماز جمعه است مگر اينكه در عيد خطبه واجب نيست بلكه سنت است كه بعد از نماز عيد دو خطبه خوانده شود كه مناسب آن عيد، احكام صدقة الفطر، اضحيه، و تكبيرات تشريق بيان شوند.
مسأله:
در روز عيد فطر سنت است كه قبل از بيرون شدن به سوي عيدگاه، چيزي بخورد و صدقهي فطر ادا كند و غسل نمايد، مسواك بزند و بهترين لباس را بپوشد و از عطر استفاده كند، سپس تكبير گويان به طرف عيدگاه حركت كند و آهسته تكبير بگويد.
وقت اقامهي نماز عيد بعد از بالا آمدن آفتاب به حدي كه ضعف و كم نوري آن از بين برود تا قبل از زوال شرعي، ميباشد.
روش خواندن نماز عيد:
بدين طريق نماز بخواند: بعد از تكبير تحريمه در ركعت اول سه تكبير زوايد بگويد، و با هر تكبير دستها را بلند كرده، بعد از تكبيرات و ثنأ، قرائت خوانده، ركوع و سجده كند، و در ركعت دوم بعد از قرائت و قبل از ركوع سه تكبير زوايد ديگر بگويد، و با هر تكبير دستها را بلند كند، سپس با تكبير چهارم ركوع كند و اين شش تكبير در نماز عيد واجب هستند و به آنها «تكبيرات زوايد» ميگويند.
اگر كسي با امام نماز عيد را نيافت، قضا لازم نيست. و اگر به موجب عذري نماز عيد در روز اول از امام و مقتديها فوت گرديد، نماز عيد فطر را روز دوم با جماعت و عيد اضحي را تا روز سوم ميتوانند ادا كنند.
طريقهي اداي نماز عيد اضحي مانند عيدالفطر است، مگر در عيداضحي مستحب است كه قبل از نماز چيزي نخورد بلكه بعد از نماز، از اضحيهي خويش بخورد و قرباني كردن قبل از نماز براي كساني كه در محل آنها نماز عيد خوانده ميشود جايز نيست. در مسير راه به سوي عيدگاه تكبيرات با صداي بلند گفته شوند.
تكبير تشريق:
در محلي كه نماز جمعه و عيد خوانده ميشوند بعد از نماز صبح روز عرفه تا عصر روز سيزدهم طبق نظر صاحبين و تا عصر روز عيد طبق نظر امام ابو حنيفه:، تكبيرات تشريق خوانده شوند، و قول مفتي به، قول صاحبين است. و تكبير تشريق، يكبار با صداي بلند خوانده شود، تكبير تشريق اين است: «الله أكبر، الله أكبر، لا إله إلا الله والله أكبر، الله أكبر، ولله الحمد».
و اگر امام تكبير تشريق را ترك كرد مقتديها بايد بخوانند.
سنن و نوافل:
خواندن دو ركعت قبل از نماز فجر و چهار ركعت قبل از جمعه و طبق نظر امام ابو يوسف:، شش ركعت و چهار ركعت بعد از جمعه و بعد از مغرب دو ركعت و بعد از عشأ هم دو ركعت خوانده شود. اداي چهار ركعت بعد از نماز ظهر با دو سلام و قبل از نماز عصر دو ركعت يا چهار ركعت و بعد از مغرب چهار ركعت، مستحب است، و بعد از عشأ هم چهار ركعت و بعد از وتر دو ركعت خواندن مستحب است. در ركعت اول سورهي «زلزال» و در ركعت دوم سورهي «كافرون» بخواند.
نماز تهجد:
نماز تهجد سنت مؤكده است پيامبر اكرم ص هيچگاه آن را ترك نفرمودند، و اگر گاهي فوت گرديده، دوازده ركعت در همان روز قضاء آوردهاند. نماز تهجد از چهار ركعت كمتر و از دوازده ركعت بيشتر ثابت نيست، و مقدار متوسط آن هشت ركعت است. پيامبر بزرگوار نماز وتر را بعد از تهجد، يعني آخر شب ميخواندند، و سنت هم همين است كه هر كس بر بيدار شدن خويش اعتماد دارد، نماز وتر را تا آخر شب تأخير كند، و اگر اعتماد ندارد قبل از خوابيدن بخواند.
پيامبر اكرم ص نماز تهجد را گاهي چهار ركعت، و گاهي هشت ركعت، گاهي ده ركعت، و گاهي دوازده ركعت ميخواندند. گاهي همه را با يك سلام، و گاهي دو ركعت با يك سلام، گاهي چهار ركعت با يك سلام، و گاهي هر دو ركعت را با وضو و مسواك جديد ميخواندند. همهي اين روشها جايز و صحيحاند.
از نظر قرائت گاهي در چهار ركعت، در ركعت اول سورهي بقره و دوم آل عمران، و در سوم نسأ و در چهارم سورهي مائده را ميخواندند. در ركوع، سجده، قومه و جلسه هم به نسبت قيام، درنگ ميكردند. گاهي در يك ركعت هر چهار سوره را با هم ميخواندند.
حضرت عثمان در يك ركعت وتر تمام قرآن کریم را ختم ميكردند و ليكن مستحب آن است كه روزانه مقداري بخواند كه بتواند هميشه بر آن عمل و دوام داشته باشد. در ماه يك يا دو و يا سه بار قرآن کریم را ختم كند.
اكثر صحابهي كرام در هفت شب يك بار قرآن را ختم ميكردند شب اول: سه سورهي بقره، آل عمران، و نسأ، شب دوم: پنج سوره، و شب سوم: هفت سوره، شب چهارم: نه سوره، شب پنجم: يازده سوره، شب ششم: سيزده سوره، شب هفتم: تا آخر قرآن، و اين ختم را «فمي بشوق» مينامند.
نماز اشراق، ضُحي، تراويح و تحيةالمسجد:
بعد از اداي نماز صبح با جماعت، تا بر آمدن آفتاب، در ذكر و ثناي الهي مشغول شدن مستحب است.
پس از بر آمدن آفتاب دو ركعت يا چهار ركعت نماز نفل خوانده شود، و اين نماز را «نماز اشراق» ميگويند، و به مقدار يك حج و يك عمره كامل ثواب دارد به شرطي كه قبل از آن، ذكر و ثناء هم باشد.
قبل از زوال آفتاب هم هشت ركعت نماز مستحب است و آن را نماز «ضحي» ميگويند، و بعد از زوال قبل از ظهر هم چهار ركعت خوانده شود.
نيز بعد از وضو دو ركعت «تحية الوضوء» مستحب است.
هنگام دخول مسجد هم دو ركعت «تحية المسجد» سنت است. جماعت در نفل مكروه است مگر در ماه مبارك رمضان كه بيست ركعت نماز تراويح با جماعت ادأ ميشود، و هر دو ركعت با يك سلام خوانده ميشود. در كل ماه مبارك رمضان در نماز تراويح يك بار ختم قرآن ثواب بسيار دارد، و در صورتي كه مقتديان اشتياق بيشتري داشته باشند دو ختم، سه ختم هم سنت است. و بعد از هر چهار ركعت مقداري نشسته در ذكر خدا مشغول شود.
نماز وتر فقط در رمضان پس از تراويح با جماعت خوانده ميشود. در بقيهي اوقات خواندن آن با جماعت مكروه است.
نماز استخاره:
«استخاره» يعني: از خداوند متعال طلب خير نمودن در امري كه انسان در آن حيران و سرگردان آید، و نميداند كدام جانب را اختيار كند. در چنين صورتي وضو گرفته دو ركعت نفل بخواند و بعد از حمد خداوند و درود بر پيامبر اكرم ص اين دعا را بخواند:
«اللَّهُمَّ إنِّي أسْتَخِيرُكَ بِعِلْمِكَ، وَأسْتَقْدِرُكَ بِقُدْرَتِكَ، وأسْألُكَ مِنْ فَضْلِكَ العَظِيْمِ، فَإنَّكَ تَقْدِرُ وَلاَ أقْدِرُ، وَتَعْلَمُ وَلاَ أعْلَمُ، وَأنْتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ. اللَّهُمَّ إنْ كُنْتَ تَعْلَمُ أنَّ هَذَا الأمْرَ خَيْرٌ لِي في دِينِي وَمَعَاشِي وَعَاقِبَةِ أمْرِي أَوْ قَالَ: عَاجِلِ أمْرِي وَآجِلِهِ، فاقْدُرْهُ لي وَيَسِّرْهُ لِي، ثُمَّ بَارِكْ لِي فِيهِ. وَإنْ كُنْتَ تَعْلَمُ أنَّ هَذَا الأَمْرَ شَرٌّ لِي في دِينِي وَمَعَاشِي وَعَاقِبَةِ أَمْرِي أَوْ قَالَ: عَاجِلِ أمْرِي وَآجِلِهِ، فَاصْرِفْهُ عَنِّي، وَاصْرِفْنِي عَنْهُ، وَاقْدُرْ لِيَ الخَيْرَ حَيْثُ كَانَ، ثُمَّ أرْضِنِي بِهِ» .
آنگاه به هر سو كه تمايل بيشتر حاصل شد، همان را اختيار كند.
نماز توبه:
اگر كسي مرتكب گناهي شد، فوراً وضو گيرد و دو ركعت نماز بخواند و استغفار كند و از انجام آن گناه، با قلب پاك توبه كند، و بر گذشته نادم و پشيمان شود و عزم كند كه آينده مرتكب چنين معصيتي نشود، اميد است خداوند متعال از وي گذشت نمايد. اين نماز را نماز «توبه» ميگويند.
نماز حاجت:
اگر كسي را حاجتي پيش آمد براي حل آن حاجت وضوء گرفته دو ركعت نماز بخواند و پس از حمد و صلوة اين دعا را بخواند:
«لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ الْحَلِيمُ الْكَرِيمُ سُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ أَسْأَلُكَ مُوجِبَاتِ رَحْمَتِكَ وَعَزَائِمَ مَغْفِرَتِكَ وَالْغَنِيمَةَ مِنْ كُلِّ بِرٍّ وَالسَّلاَمَةَ مِنْ كُلِّ إِثْمٍ لاَ تَدَعْ لِى ذَنْبًا إِلاَّ غَفَرْتَهُ وَلاَ هَمًّا إِلاَّ فَرَّجْتَهُ وَلاَ حَاجَةً هِىَ لَكَ رِضًا إِلاَّ قَضَيْتَهَا يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ».
اميد است خداوند متعال حاجت او را برآورد.
نماز تسبيح:
از پيامبر اكرمص روايت شده كه: براي استغفار از تمام گناهان صغيره و كبيره به عموي خود حضرت عباس چهار ركعت نماز اينگونه تعليم دادند: در هر ركعت بعد از قرائت15 بار «سُبحانَ الله وَالحمدُللهِ وَلاَ إًلهَ إلاَّ اللهُ وَاللهُ أَكبَرُ» بخواند. در ركوع ده بار، در قومه ده بار، در سجده هم ده بار، در سجدهي دوم هم ده بار و بعد از آن هم ده بار كه مجموعاً در هر ركعت هفتاد و پنج بار (75) و در مجموع نماز سيصد (300) بار بخواند، و مستحب است كسي كه توانايي دارد در هر روز يك بار وگرنه هر هفته يكبار و گرنه هر ماه يكبار و إلا هر سال يكبار و إلا در تمام عمر اين نماز را يكبار بخواند، و اين را «صلوةالتسبيح» گويند، و بهتر آن است كه در اين نماز از سورههاي مسبحات كه هفتاند خوانده شود. و مسبحات اينها هستند: سورهي بنياسرائيل، سوره حديد، سوره حشر، سوره صف، سوره جمعه، سوره تغابن، سوره اعلي.
نماز كسوف:
وقتي آفتاب را كسوف (یعنی گرفته) شد، سنت است كه امام جمعه دو ركعت نماز با جماعت و قرائت طولاني بخواند، و ركوع و سجده را هم طولاني كند، و بعد از نماز به ذكر و دعا مشغول شود تا آفتاب روشن گردد، و اگر جماعت ميسر نشود، هر كس به صورت جداگانه نماز بخواند. همچنين در خسوف، (گرفته شده مهتاب) زلزله، و طوفان شديد، مردم به صورت انفرادي بايد نماز بخوانند و درخواست رفع آن حالت را بكنند.
طلب باران:
پيامبر اكرمص براي استسقا (طلب باران) گاهي فقط دعا مي كردند، و گاهي در خطبههاي نماز جمعه دعا مينمودند. خليفهي دوم حضرت عمر فاروق اعظم براي طلب باران بيرون ميرفتند و فقط استغفار ميكردند، لذا طبق مذهب حنفي براي طلب باران، نماز سنت مؤكده نيست بلكه استسقأ فقط به دعا و استغفار گفته ميشود، و اگر به صورت نماز هم خوانده شود اشكالي ندارد.
نماز با جماعت از نبي اكرمص با روايت صحيح در استسقا ثابت شده است، بنابراين صاحبين و اكثر علمأ قائل برايناند كه: امام با مردم به عيدگاه يا صحرا بيرون رفته دو ركعت نماز با جماعت بخوانند و قرائت جهراً خوانده شود و بعد از نماز مانند عيد دو خطبه خوانده شود كه مشتمل بر حمد و ثنأ و استغفار و دعاي منقول استسقأ باشد و آن دعا اين است:
«اللَّهُمَّ أَسْقِنَا غَيْثاً مُغِيْثاً مَرِيْئاً مَرِيْعاً، نَافِعاً غَيْرَ ضَارٍّ، عَاجِلاً غَيْرَ آجِلٍ» .
آنگاه فقط امام شال خويش را به عنوان نيك فالي قلب نمايد .
شروع نماز نفل:
نماز نفل به محض شروع واجب ميشود. پس اگر شروع نمود و فاسد كرد، دو ركعت قضا بجا آورد و اگر قبل از قعدهي اولي فاسد كرد دو ركعت و بعد از قعدهي اولي چهار ركعت قضا لازم ميگردد. اگر كسي نذر كرد كه فلان روز بايد نفل بخوانم، يا روزه بگيرم، و در آن روز معين عذري پيش آمد كه نتوانست روزه گيرد يا نفل بخواند، قضاي آن نفل و روزه لازم ميشود. خواندن نماز نفل در حالت نشستن بدون عذر هم جايز است، ولي بهتر آن است كه در حالت ايستاده بخواند.
سجدهي تلاوت:
كسي كه آيهي سجده را بخواند يا از ديگري بشنود، سجده بر وي لازم ميگردد و لو اينكه قصد شنيدن نداشته باشد. از قرائت آيهي سجده توسط امام، سجده كردن بر مقتديها هم لازم ميشود گرچه امام آهسته بخواند و از خواندن مقتدي بر ديگران سجده لازم نميشود، مگر بر كسي كه در حال خواندن نماز نباشد و از او بشنود.
خواندن آيهي سجده در ركوع، سجده، قومه، جلسه و تشهد سجده را واجب نميكند. اگر كسي بيرون از نماز آيهي سجده خواند و ديگري مشغول نماز بود و سجده را شنيد در داخل نماز نبايد سجده كند بلكه بعد از فراغت از نماز سجده كند، و اگر داخل نماز سجده كرد، سجده صحيح نيست و اعادهاش بعداً لازم است و نمازش باطل نميشود.
اگر امام آيهي سجده خواند و كسي كه خارج از نماز بود آن را شنيد سپس به امام اقتدا كرد، اگر قبل از سجده كردن امام اقتدا نمود، با امام سجده كند، و اگر بعد از سجده كردن امام در همان ركعت اقتدا كرد اصلاً سجده نكند، و اگر در ركعتي ديگر اقتدا كرد بعد از نماز سجده كند مانند كسي كه اقتدا نكرده.
سجدهي تلاوتي كه در نماز واجب شده در نماز ادا شود و بعد نماز قضا نكند. اگر كسي آيهي سجده بيرون از نماز خواند سپس به نماز مشغول شد و باز همان آيه را در نماز خواند، براي هر دو يك سجده كافي است، و اگر اول سجده كرد باز در نماز خواند، سجدهاي ديگر بر وي لازم ميگردد.
اگر شخصي در يك جلسه آيهي سجده را تكرار كرد، يك سجده كافي است، و اگر در يك جلسه آيات متعدد سجده را تلاوت كرد يا جلسه متعدد شد، به تعداد جلسات و آيات متعدده سجده هم لازم ميگردد. اگر جلسهي قرائت كننده، يكي است و جلسهي شنونده متعدد، بر خواننده يك سجده و بر شنونده سجدههاي متعدد لازم ميشود. اگر جلسهي خواننده متعدد و جلسهي شنونده يكي است، بر شنونده يك سجده و بر خواننده سجدههاي متعدد لازم ميشود.
طريقهي سجده آن است كه: اول واجد شرايط نماز باشد سپس تكبیر گويد، و فوراً به طرف سجده رود، و در سجده تسبيح گويد، سپس تكبيرگويان سر خود را از سجده بردارد. اين يك سجدهي تلاوت حساب ميشود، و در سجدهي تلاوت تكبير تحريمه، تشهد، سلام و قرائت وجود ندارد، خواندن سوره و ترك آيهي سجده مكروه است، و بهتر است كه آيهي سجده را آهسته بخواند تا بر شنوندهها سجده لازم نگردد.
كتابالجنائز
به ياد آوردن مرگ و همراه داشتن وصيتنامهاي مشتمل بر آنچه وصيت به آن لازم است مستحب است.
هنگامي كه مسلماني مُحتَضَر شد (در حال مرگ قرار گرفت) به شهادتين (كلمهي طيبه لا إله إلا الله محمد رسول الله) تلقين شود، و سورهي يس بر وي خوانده شود و چون بميرد صورتش را بپوشانند و در دفن او عجله كنند.
نحوهي غسل ميت:
هنگاميكه بخواهند ميت را غسل دهند ابتدا بر همان محل غسلش كه تخته يا چيز ديگري باشد خوشبو بمالند سپس لباسهايش را درآورده، عورتش رابپوشانند، اگر نجاستي وجود داشت آن را پاك كنند و وضويش بدهند، بدون اينكه مضمضه و استنشاق داده شود، آنگاه با آب گرم غسل دهند، و سر و ريشش را با شامپو و بقيهي بدنش را با صابون، پاك و نظيف كنند.
ابتدا بر پهلوي چپ سپس بر پهلوي راست بخوابانند، و آب بريزند، سپس تكيهاش بدهند و شكمش را آهسته ماساژ دهند، و اگر چيزي بيرون آيد پاك كنند ولي برگرداندن غسل ضروري نيست، آنگاه با حولهاي خشك كرده، بر سر و ريشش خوشبو (مانند عطر، گلاب، ادكلن و غيره) بزنند و بر اعضاي سجدهاش كافور بمالند.
نحوهي تكفين ميت:
ميت را اينگونه كفن كنند: براي مرد كفني تا نصف ساق درست ميكنند كه آن را «قميص» ميگويند، و دو كفن ديگر از سر تا پا كه آنها را «ازار» و «لفافه» گويند، و مرد را سه كفن سنت است. و در حديث روايت شده كه پيامبر اكرمص را در سه چادر كفن كردند.
بستن عمامه يا ديگر شيء اضافه بر ميت جايز نيست. اگر سه کفن ميسر نشود پس هرچند كه به دست آمد، در همانها كفن كنند، زيرا حضرت حمزه عموي پيامبرص را در يك چادر كفن كردند، آن هم كفايت نميكرد اگر سرش را ميپوشانيدند پاهايش ظاهر ميشد و اگر پاهايش را ميپوشانيدند سرش ظاهر ميشد، در آخر، رسول گرامي ص فرمودند: «سرش را بپوشانيد و روي پاهايش مقداري گياه بريزيد».
چنان كه به همين صورت عمل شد.
زن را پنج كفن سنت است، دو كفن ديگر كه با يكي سينهاش را تا زانو ميپوشانند و با ديگري موهاي سرش را جمع كرده ميبندند و روي سينه ميگزارند.
غسل دادن مسلمان، كفن كردن و نماز جنازه بر وي گزاردن و دفن كردن، فرض كفايي است. بدون غسل و كفن، نماز جنازه صحيح نيست.
براي امامت در نماز جنازه اولاً سلطان يا رئيس جمهور مستحق است، ثانياً امام جمعه و محله، ثالثاً نزديكترين ولي ميت.
طريقهي اداي نماز جنازه:
نماز جنازه داراي چهار تكبير است اول نيت كند، سپس تكبير گويد، بعد از تكبير اول ثنا خوانده شود، و بعد از تكبير دوم درود بر پيامبر اكرمص، و بعد از تكبير سوم اين دعا را براي ميت و جميع مسلمانان بخواند:
«اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِحَيِّنَا، وَمَيِّتِنَا، وَشَاهِدِنَا، وَغَائِبِنَا، وَصَغِيرِنَا، وَكَبِيرِنَا وَذَكَرِنَا، وَأُنْثَانَا، اللَّهُمَّ مَنْ أَحْيَيْته مِنَّا فَأَحْيِهِ عَلَى الْإِسْلَامِ، وَمَنْ تَوَفَّيْته مِنَّا فَتَوَفَّهُ عَلَى الْإِيمَانِ. اللَّهُمَّ لَا تَحْرِمْنَا أَجْرَهُ، وَلَا تُضِلَّنَا بَعْدَهُ» .
(در صورتي كه جنازه زن باشد بهجاي ضمير مذكر ضمير مؤنث بياورد).
بر جنازهي كودك اين دعا خوانده شود:
«اَللهُمَّ اجعَلهُ لَناَ فَرَطاً، اَللهُمَّ اجعَلهُ لَناَ أَجراً وَّ ذُخراً اَللهُمَّ اجعَلهُ لَناَ شَافِعاً مُشَفَّعاً» .
پس از تكبير چهارم سلام گويد. اگر كسي بعد از اينكه امام چند تكبير گفته بود، به نماز حاضر شد، منتظر تكبير ديگر امام شود آنگاه با امام تكبير گويد، و پس از اينكه امام سلام گفت، تكبيرات فوت شده را قضأ كند.
نماز جنازه بايد در حالت ايستاده و رو به قبله خوانده شود. خواندن نماز جنازه در داخل مسجد مكروه است.
خواندن نماز جنازه بر ميت غائب يا كسي كه كمتر از نصف اعضای بدنش موجود است، روا نيست. اگر كودكي از دارالحرب اسير شد، يا بدون اجازهي والدين خود مسلمان شد و يا يكي از والدينش مسلمان شد، سپس آن كودك وفات كرد، در هر سه صورت، نماز جنازه بر وي خوانده شود.
سنت است كه چهار نفر تابوت جنازه را حمل نموده، آهسته حرکت كنند، و بقيهي مردم به دنبال جنازه در حركت باشند، تا زمانيكه جنازه بر زمين گذاشته نشده، مردم ننشينند. همچنين كندن لحد در قبر و گذاشتن ميت از جانب قبله داخل قبر سنت است. هنگام گذاشتن اين دعا را بخوانند: «بِسْمِ اللهِ وَعَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللهِ» . رويش را به جانب قبله مايل كنند، سپس لحد را با خشت خام يا نَي ببندند و قبر را بهصورت «مُسَنَّم» (كوهان مانند) در آورند. استفاده از آجر، سيمان و آهك، در قبر مكروه است.
مسأله:
ساختن گنبد بر قبور گرچه صاحب قبر از اوليا هم باشد و روشن كردن شمع يا چراغ و انجام خرافاتي از اين قبيل، مكروه و حرام است، لذا بايد از آنها احتراز كرد.
مسأله:
اگر ميت دفن شد و نماز جنازه بر وي خوانده نشد، تا مدت سه روز پس از دفنش خواندن نماز جنازه بر قبرش جايز است بيش از سه روز جايز نيست.
احكام شهيد:
كسي كه توسط كفار يا باغيها يا به دست قطاع الطريق (راهزنها) كشته شود يا در ميدان كارزار مسلمين با كفار يافته شد، و بر وي اثر قتل ظاهر بود، يا از دست مسلماني ظلماً و عمداً به قتل رسيد و قبل از مردن براي معالجه، خوردن، آشاميدن، وصيت كردن، فرصتي نيافت، و پس از مجروح شدن تا حدي كه نمازي بر وي فرض شود، زنده نماند، چنين فردي «شهيد» ناميده ميشود و در صورتي كه كودك، يا جنب، يا زن حائضه، يا ديوانه نباشد، غسل داده نميشود و با همان لباسهايش دفن شود.
اگر اين شروط يافت نشود و با مظلوميت به قتل رسيده بود، حق شهيد اخروي دارد، يعني: از نظر اجر و پاداش شهيد است اما از نظر احكام دنيوي غسل داده و كفن ميشود. اگر كسي در حد شرعي يا بطور قصاص به قتل رسيد، شهيد نيست، غسل داده شود و نماز جنازه بر وي بخوانند. اگر راهزن يا باغي به قتل رسيد، غسلش بدهند و كفن كنند، نماز جنازه بر وي نخوانند.
ماتم و عزاداري:
زني كه شوهرش فوت كرده تا مدت چهار ماه و ده روز عزاداري كند، و در طي اين روزها در همان خانهي شوهر بنشيند و از استفادهي بوي خوش، سرمه، حنا و ديگر وسايل آرايش پرهيز كند، و لباسهاي زيبا هم نپوشد و از خانه بيرون نرود مگر اينكه عذري برايش پيش آيد. اگر كسي ديگر از خويشاوندان و فاميلهاي او غير از شوهر فوت كند، تا مدت سه روز سوگواري جايز است بيش از آن جايز نيست.
اظهار غم و اندوه و گريه كردن براي ميت اشكالي ندارد ولي گريستن صداي بلند و نوحه كردن و چاك دادن گريبان و زدن بر سر و صورت و سينه همهي اينها حرام اند، و در اكثر احاديث ذكر شده است:
«بر اثر نوحه خواني خويشاوندان و ارتكاب اعمال غير شرعي در عزاداري، به شخص مرده عذاب داده ميشود».
لذا از اينگونه اعمال شديداً بايد احتراز كرد تا به مرده عذابي نرسد.
سنت است كه مسلمان در مقابل هر مصيبتي از خود تحمل و صبر نشان دهد و در مصيبتها هميشه اين دعا را بخواند: «إِنَّا ِللهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُوْنَ، اللَّهُمَّ أَجُرْنِيْ فِيْ مُصِيْبَتِيْ وَأَخْلِفْ لِيْ خَيْراً مِنْهَا» .
زيارت قبور:
زيارت قبرها براي مردان جايز و مستحب است ولي براي زنان جايز نيست. هنگام رفتن به زيارت قبرها خواندن دعاي ذيل سنت است:
«السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الدِّيَارِ، مِنَ الْمُؤْمِنِيْنَ وَالْمُسْلِمِيْنَ، وَإِنَّا إِنْ شَاءَ اللهُ بِكُمْ لاَحِقُوْنَ [وَيَرْحَمُ اللهُ الْمُسْتَقْدِمِيْنَ مِنَّا وَالْمُسْتَأْخِرِيْنَ] أَسْأَلُ اللهَ لَنَا وَلَكُمُ الْعَافِيَةَ» .
از حضرت علي روايت است كه پيامبر اكرمص فرمودند: هر کس بر قبرها بگذرد و سورهي اخلاص را يازده بار بخواند، و به مردگان ايصال ثواب كند، همان قدر كه به آنها ثواب ميرسد به خواننده هم ميرسد.
از حضرت ابو هريره روايت شده كه: هر كس «فاتحه» و سوره «اخلاص» و سورهي «تكاثر» را بخواند و ثواب آنها را به مردگان ببخشد مردگان روز قيامت براي او شفاعت خواهند كرد.
از حضرت انس روايت شده: هر كس سورهي «يس» را هنگام عبور بر قبرها بخواند، از عذاب آنها كاسته ميشود.
خواندن نوافل، دادن صدقه و انجام ديگر عبادات بدني و مالي و ايصال ثواب به مردگان، ثواب زيادي دارد.
سجده بر قبور:
سجده بر قبور اوليا و بزرگان و امامان و طواف كردن آنها و كمك خواستن از آنها و دادن نذر براي آنان، همهي اينها حرام و خلاف شرعاند بلكه بعضي از اين اعمال مشركانه، انسان را به كفر هم ميرسانند.
پيامبر اكرمص چنين افرادي را نفرين كرده و فرموده است: «قبر م را پرستشگاه خود قرار ندهيد».
كتاب الزكاة
يكي ديگر از اركان اساسي و مهم اسلام، زكات است كه بر مسلمانان فرض گرديده است. هنگامي كه پيامبر اكرمص وفات كردند، عدهاي از قبايل عرب، از دادن زكات امتناع ورزيدند، آنگاه خليفهي اول مسلمين حضرت ابوبكر صديق با آنان اعلام جهاد كرد و اجماع امت هم بر اين منعقد شده كه چنانچه افراد و گروههايي از دادن زكات منكر شوند بايد با آنان جهاد نمود. منكر فرضيت زكات كافر و تارك آن فاسق است.
زكات بر چه كسي فرض است؟
زكات بر هر فرد مسلمان، عاقل، بالغ، كه مالك نصاب باشد و آن نصاب اضافه بر مايحتاج روزمرهي زندگي و قرضهايش باشد و آن نصاب «نَامِي» هم باشد و يك سال تمام بر آن بگذرد، واجب است.
مسأله:
«مال ضِمَار» يعني: مالي كه گم شده يا در دريا افتاده يا كسي آن را غصب كرده و صاحب مال بر آن گواه ندارد و از دريافت آن عاجز است، يا در جايي دفن نموده كه محلش معلوم نيست، يا به كسي قرض داده و مقروض منكر است و گواه هم موجود نيست، يا دولت آن را مصادره كرده، در چنين مالي زكات واجب نيست، و اگر زماني مال فوق به دست آمد، زكات سالهاي گذشته واجب نميشود.
اگر به شخصي قرض داده كه اعتراف ميكند ولي مُفلِس است يا گواه موجود است يا اموال در خانه دفن و پنهان شدهاند، آنگاه به دست آمدهاند، در چنين صورتهايي زكات سالهاي گذشته واجب ميشود و بايد بپردازد.
مسأله:
اگر كسي بر مردم قرض دارد و زكات آن قرضها را قبل از قبض ديون اداء كرد صحيح است و اگر زكات آنها را ادأ نكرد تا وقتي كه به دست آورد، بايد زكات سالهاي گذشته را بدهد.
نيت در زكات:
نيت اداي زكات بايد همراه با وقت ادا يا جدا كردن مقدار زكات از بقيهي مالها باشد. اگر كسي همهي اموالش را در راه خدا صدقه كرد، زكات از وي ساقط ميشود.
مسأله:
كامل بودن نصاب زكات در اول و آخر سال معتبر است وسط سال اعتباري ندارد.
زكات اموال ناميه:
اموال ناميه كه در آنها زكات واجب است بر سه نوعاند:
نوع اول: نقود يعني طلا و نقره كه نصاب نقره دوصد درهم «يعني612 گرام» نقره يا قيمت آن به نرخ روز و طلا بيست مثقال «يعني87 گرام» ميباشد.
مسأله:
اگر طلا و نقره مغشوش باشند (يعني با آنها فلز و غيره آميخته باشد) حكم طلا و نقرهي خالص دارند، و اگر اغلب در آنها فلز و غيره باشد، حكم عروض و اسباب تجارت دارند.
نوع دوم: اموال تجارت كه قصد و نيت خريد و فروش در آنها با زكات در آنها لازم ميشود و در هر شهر و محلهاي كه باشند نرخ و قيمت همان شهر معتبر است. اموال تجارت هنگام اداي زكات به نرخ فروش روز بايد قيمت گذاري شوند.
نوع سوم: «سَوائِم» هستند يعني: گوسفند، شتر و گاو كه اغلب سال در بيابان ميچرند اگر به حد نصاب برسند زكات لازم است.
نصاب گوسفند چهل رأس است، يعني: اگر چهل رأس گوسفند باشد كه يك سال بر آنها بگذرد و اغلب سال در بيابان بچرند يك رأس در آنها زكات لازم است تا120 رأس و از121 رأس دو رأس تا200 رأس، و از 201 رأس سه رأس تا چهارصد رأس، آنگاه از هر صد رأس گوسفند يكعدد گوسفند زكات لازم است.
نصاب شتر5 شتر است كه يك سال كامل بر آنها بگذرد و اغلب سال را در بيابان چريده باشند. يك گوسفند زكات در آنها لازم ميشود، و از ده شتر دو گوسفند، از15 شتر سه گوسفند، از بيست شتر چهار گوسفند، از بيست و پنج شتر يك بچه شتر يك ساله واجب ميشود. در اين باره به جدول ذيل توجه شود .
نصاب شتر در بحث زكات:
مقدار نصاب مقدار واجب در آن
از 9 -5 يك رأس گوسفند يك ساله
از14 -10 دو رأس گوسفند يك ساله
از19 -15 سه رأس گوسفند يك ساله
از24 -20 چهار رأس گوسفند يك ساله
از35 -25 يك بچه شتر يك ساله (بنت مخاض)
از45 -36 يك بچه شتر دو ساله (بنت لبون)
از60 -46 يك بچه شتر سه ساله (حقه)
از75 -61 يك بچه شتر چهار ساله
از90 -76 دو نفر شتر دو ساله
از124 -91 دو نفر شتر سه ساله
از129 - 125 دو نفر شتر سه ساله و يك رأس گوسفند
از134 - 130 دو نفر شتر سه ساله و دو رأس گوسفند
از139 - 135 دو نفر شتر سه ساله و سه رأس گوسفند
از144 - 140 دو نفر شتر سه ساله و چهار رأس گوسفند
از149 - 145 دو نفر شتر سه ساله و يك بچه شتر يك ساله
از154 - 150 سه نفر شتر سه ساله
از159 - 155 سه شتر سه ساله و يك رأس گوسفند
از164- 160 سه شتر سه ساله و دو رأس گوسفند
از169 - 165 سه شتر سه ساله و سه رأس گوسفند
از174 - 170 سه شتر سه ساله و چهار رأس گوسفند
از185 - 175 سه شتر سه ساله و يك بچه شتر يك ساله
از195 - 186 سه شتر سه ساله و يك بچه شتر دو ساله
از204 - 196 چهار شتر سه ساله يا پنج شتر دو ساله
در جدول فوق طرح چگونگي اداي زكات در شترها از150 تا آخر، به شرح ذيل بيان شد:
كه بعد از150 شتر در هر پنج شتر يك گوسفند لازم است، سپس از 1 تا 35 يك بچه شتر يكساله و از 36 تا 45 يك شتر دو ساله و از 46 تا50 يك شتر سه ساله لازم ميشود سپس طبق روش بيان شده از هر پنج شتر يك گوسفند الخ بدينگونه تا هزارها شتر طرح زكات براي ما مشخص ميشود.
يادآوري:
1- گوسفند بايد يك سال تمام بر او بگذرد و نر و ماده مساوياند يعني مجاز است كه گوسفند نر بدهد يا ماده.
2- هر جا كه چهار شتر سه ساله واجب ميشود در عوض آنها ميتواند پنج شتر دو ساله بدهد.
3- شتري كه زكات ميدهد بايد حتماً شتر ماده باشد دادن شتر نر جايز نيست، مگر اينكه شتر نر و ماده قيمت شوند و در صورت اضافه شدن قيمت شتر ماده از نر اگر بخواهد نر بدهد، یا به تفاوت قيمت را همراه با شتر نر زكات بدهد.
4- طرح مذكور فقط در صورتي واجب الإجرأ است كه شترها براي دامداري باشند و چنانچه براي تجارت باشند زكات در جمع قيمت آنها با بقيهي سرمايه لازم ميشود.
نصاب گاو:
گاو اگر به تعداد سي رأس برسند كه اغلب سال را در بيابان بچرند و براي دامداري باشند نه براي خريد و فروش به شرح ذيل در آنها زكات لازم است.
مقدار نصاب مقدار واجب در آن
از39 - 30 يك رأس گوساله يكساله، نر يا ماده (تبيع يا تبيعة)
از59 - 40 يك رأس گوساله دو ساله
از69 - 60 دو رأس گوساله يك ساله
از79 - 70 يك رأس گوساله يكساله و يك رأس دو ساله
از89 - 80 دو رأس گوساله دو ساله
از99 - 90 سه رأس گوساله يكساله
از109 - 100 دو رأس گوساله يك ساله و يك رأس دو ساله
از119 - 110 دو رأس دو ساله و يك رأس يك ساله
آنگاه در هر ده گاو، مقدار واجب از يك ساله به دو ساله تبديل ميشود.
مسأله:
اگر كسي معدني از طلا، نقره، آهن، مس و غيره در بيابان يافت يك پنجم آن متعلق به حكومت اسلامي است و باقيمانده متعلق به يابنده است. در صورتي كه زمين ملك كسي نباشد، و اگر زمين مملوك است چهار قسمت آن متعلق به مالك است، و اگر در خانهي خويش چنين معدني يافت از نظر امام اعظم:، خُمس در آن لازم نيست و از نظر صاحبين لازم است.
مستحق و مصرف زكات:
كسي كه مسكن، نفقه، اسباب و وسايل مورد احتياج (به قدر وسع و توانايي خودش) لوازم اضافه بر حاجت، طلا، نقره، اموال تجارت، وجه نقد و غيره كه مجموع كل آنها معادل قيمت612 گرم نقره كه به نرخ روز قيمت شوند، برسد، داشته باشد براي او گرفتن زكات و دادن زكات به او جايز نيست و اگر كمتر از مقدار فوق داشته باشد مستحق زكات است.
مسأله:
ساختن مساجد، مدارس، تكفين ميت، اداي قرض ميت، ساختن پل، حفر چاه، راهسازي، و هر چيزي كه در آن تمليك نيست از مال زكات، جايز نيست.
مسأله:
دادن زكات به فقير غير مديون بيش از حد نصاب، يا زكات را از يك شهر و محله به ديگر شهر و محلهاي منتقل كردن ، مكروه است مگر اينكه در آن شهر خويشاوندان و فاميل او باشند يا محتاجتري وجود داشته باشد. آنگاه مستحب است به آنجا ببرد.
مسأله:
هر كس طعام و غذاي يك روز را داشته باشد سؤال كردن براي خودش حرام است.
صدقهي فطر:
صدقه فطر بر هر فرد مسلمان، عاقل بالغ كه مالك نصاب باشد و آن نصاب زايد بر ديون و حوائج اصليه او باشد، واجب است و أضحيه هم بر چنين فردي لازم ميشود.
صدقهي فطر را از طرف خود و عائلهي خويش اداء نمايد و وجوب و اداي آن بعد از طلوع فجر روز عيد تا قبل از نماز عيد است، و اگر قبل از آن روز در ماه رمضان ادا كرد جايز است. پس كسي كه قبل از طلوع فجر روز عيد بميرد، يا بعد از صبح متولد و يا به اسلام مشرف شود، صدقهي فطر بر او واجب نيست.
مقدار صدقهي فطر:
مقدار صدقهي فطر نصف صاع از گندم 2/250) كيلوگرام) يا قيمت معادل آن است. يا يك صاع كامل از خرما و جو بدهد. مستحق گرفتن صدقهي فطر كسي است كه استحقاق گرفتن زكات را داشته باشد، و دادن صدقهي فطر به امام مسجد به عنوان حقوق ولو اينكه فقير هم باشد، جايز نيست.
صدقات نافله:
صدقات نافله را ميتوان به والدين، خويشاوندان ، يتيمان، مساكين، همسايهها، سؤال كنندگان و غيره داد. بهتر آن است كه هر چه اضافه بر حوائج اصليه و ديون و نفقات و حقوق واجبه باشد، آن را صدقه كند و در راههاي نامشروع خرج نكند.
پيامبر اكرمص بعد از فتح خيبر نفقهي يك سال را به ازواج مطهرات تحويل داد و هيچ چيز ديگر براي خودشان باقي نگذاشتند، هر چه ميسر ميشد، در راه خدا صدقه ميكردند و خطاب به بلال چنين فرمودند: «أنفق يا بلال ولا تخش من ذي العرش اًقلالا».
«اي بلال! خرج كن آنچه داري و از مالك عرش انديشهي فقر و تنگدستي را مدار».
مال را نبايد بيهوده خرج كرد زيرا خداوند بيهوده خرج كنندگان را برادران شيطان معرفي كرده است. خرج بيهوده آن است كه در آن، هيچگونه نفع جايز ديني و يا دنيوي نباشد.
كتاب الصوم
يكي ديگر از اركان اساسي اسلام، روزه است و بر هر فرد مسلمان، عاقل، بالغ، فرض است كه ماه مبارك رمضان را روزه بگيرد. منكر آن كافر و تارك آن فاسق است.
از پيامبر اكرم ص روايت شده كه خداوند عزوجل فرمودهاند:
«هر عمل نيك بني آدم ده برابر اجر و پاداش دارد مگر روزه كه براي من است و من خودم پاداش و مزد آن هستم».
شرط اداي آن، نيت و پاك بودن از حيض و نفاس است.
انواع روزه:
روزه بر شش قسم است:
قسم اول: روزهي ماه مبارك رمضان،
قسم دوم: روزهي قضاء،
قسم سوم: روزهي نذر معين،
قسم چهارم: روزهي نذر غير معين،
قسم پنجم: روزهي كفاره،
قسم شش: روزهي نفل،
روزهي ماه رمضان با هر نيتي ادا ميشود، مثلاً اگر كسي نيت روزهي مطلق يا نيت نفل و غيره كرد، نيت وي اعتباري ندارد و به جاي روزهي رمضان واقع خواهد شد.
مگر اينكه كسي مسافر يا معذور باشد ميتواند در آن روزها نیت روزهي قضا يا كفاره كند. اما صاحبين (امام ابو يوسف و امام محمد(رحمهماالله) ميگويند: در هر صورت هر نيتي بشود، روزهي رمضان به جاي آن حساب ميشود.
نذر معين با نيت مطلق و نيت نفل ادأ ميشود، و اگر نيت ديگر واجب كرد، به جاي همان واجب حساب ميشود. روزهي نفل با نيت مطلق ادا ميشود و براي نذر غير معين، قضا و كفاره تعيين نيت شرط است.
نيت روزه:
وقت نيت روزه از غروب آفتاب تا طلوع صبح صادق است، و نيت روزهي رمضان و نذر معين و نفل تا قبل از زوال آفتاب هم صحيح است. نيت قضا، كفاره و نذر معين بعد از طلوع جايز نيست. اگر شخصي در شب اول ماه رمضان نيت روزه كرد، سپس در وسط ماه رمضان چند روزي ديوانه شد و با همان حالت ديوانگي، آن روزها را روزه گرفت، آن روزهايي كه ديوانه بوده قضا كند، زيرا نيت وجود نداشته و اگر تمام ماه رمضان ديوانه شد روزه ساقط ميگردد و بعدا قضا لازم نيست.
اگر يك لحظه به هوش آمد باز تا آخر ماه ديوانه شد، فقط قضاي روزهاي قبل از به هوش آمدن را به جاي آورد.
رؤيت ماه:
روزهي رمضان با رؤيت ماه رمضان يا با تمام شدن سي روز شعبان واجب ميشود و براي رؤيت ماه رمضان در صورتي كه مَطلَع ابر آلود يا داراي گرد و غبار باشد، شهادت يك مرد يا يك زن عادل كافياست.
براي رؤيت ماه شوال (عيد فطر) در صورتي كه مَطلَع صاف باشد لازم است جمع بزرگي ماه را مشاهده كنند آنگاه شهادت آنان مورد قبول واقع ميشود. اگر شخصي ماه رمضان يا شوال را با چشم خويش مشاهده نمود ولي قاضي شهادت او را قبول نكرد، افطار براي او جايز نيست بلكه روزه بگيرد و اگر افطار كرد قضا لازم ميشود، نه كفاره.
روزهي روز شك:
روزه گرفتن «يومالشك» مكروه است، يعني سيام شعبان كه به لحاظ عدم رؤيت ماه، مشكوك است كه اين روز از شعبان است يا از رمضان، مگر براي كسي كه هميشه اواخر هر ماه روزه ميگيرد و اين روز با همان روزهايي كه در آنها روزه نفلي ميگرفته موافق شود، در چنين صورتي روزه گرفتن نفلي اشكالي ندارد، ولي اگر بعداً ثابت شد كه آن روز از روزهاي رمضان بوده، به جاي يك روز رمضان واقع ميشود و لو اينكه نيت نفل يا ديگر واجبي كرده باشد.
قضا و كفاره
موارد وجوب قضا و كفاره:
اگر كسي در ماه مبارك رمضان در حالت روزه عمداً جماع كرد يا عمداً غذا و دوا خورد يا آب آشاميد، روزهاش فاسد ميشود و بر وي قضا و كفاره لازم ميگردد.
براي كفاره بايد غلامي آزاد كند يا شصت روز متوالي روزه گيرد
ماههايي را براي روزه گرفتن انتخاب كند كه در وسط آنها ماه رمضان، ايام تشريق و عيدين نباشند. اگر در طي دو ماه چند روز را روزه نگرفت،آن روزها از نظر كفاره باطل ميشوند و براي كفاره از نو شصت روز بايد روزه گيرد مگر عذر حيض.
اگر استطاعت روزه گرفتن ندارد به شصت مسكين طعام دهد يا به مسكيني نصف صاع2/250) كيلوگرام) گندم يا قيمت آن را بپردازد.
اگر روزهي قضا يا كفاره يا نذر را فاسد كرد، كفاره لازم نميشود. اگر در يك رمضان روزهي چند روز را فاسد كرد، در صورتي كه براي روز اولي يا دومي كفاره نداد، براي همه يك كفاره كافيست، و اگر كفاره داده بود فقط از روزهاي گذشته كفاره واقع ميشود و براي بعديها جديداً كفاره دهد.
اگر كفاره از دو رمضان بر وي لازم بود، كفارهي هر رمضان را جداگانه بپردازد.
موارد وجوب قضا:
اگر كسي جبراً افطار كرد، يا حقنه شد،
يا در گوش و بينياش دارو چكانيده شد،
يا در زخم شكم يا زخم سر، دارو چكانيده شد و دارو به جوف دماغ رسيد،
يا خاك، سنگريزه يا چيزي كه با آن تغذي و تداوي نميشود، فرو برد،
يا عمداً به مقدار پري دهان استفراغ نمود،
يا به گمان اينكه هنوز شب است سحري خورد، سپس معلوم شد كه فجر طلوع كرده،
يا به گمان اينكه آفتاب غروب كرده، افطار نمود و حال آنكه آفتاب غروب نكرده،
يا به فراموشي غذا خورد و گمان كرد روزهاش باطل شده سپس عمداً غذا خورد،
يا به حلق كسي كه خواب بود آب ريخته شد،
يا با زني در حال خواب يا بيهوشي يا ديوانگي جماع شد،
در همهي اين صورتها فقط قضاي آن روز واجب است نه كفاره.
همچنين اگر در رمضان نه نيت روزه كرد و نه نيت افطار و از مفطرات روزه چيزي از او به وقوع نپيوست فقط قضا لازم ميشود.
موارد عدم وجوب قضا:
اگر در حال فراموشي از روزه، غذا خورد يا آب آشاميد يا جماع كرد، روزهاش فاسد نميشود و قضا هم لازم نيست. همچنين از احتلام و انزال با شهوت و استعمال روغن بر بدن و مصرف سرمه در چشم و غيبت كردن و حجامت و استفراغ بدون قصد و اختيار يا استفراغ عمدي كه از پري دهان كمتر باشد و رفتن آب در گوش، از همهي اينها روزه فاسد نميشود. اگر در آلت تناسل روغن يا چيز ديگري چكانيد روزه فاسد نميشود.
مسأله:
اگر با زني كه مرده است، يا در غير سبيلين، يا با حيواني جماع كرد، يا از زن بوسه گرفت يا با شهوت لمس نمود، اگر انزال شد روزه فاسد و قضا لازم ميشود، و اگر انزال نشد روزه فاسد نميشود. غذايي كه در خلال دندانها وجود داشت اگر با دست بيرون آورد و خورد روزهاش فاسد ميگردد، و اگر با زبان بيرون آورد، در صورتي كه از مقدار نخود كمتر باشد روزه فاسد نميشود، و اگر مقدار نخود باشد، روزه فاسد و قضا لازم ميآيد.
و اگر دانه كنجدي يا مقدار آن را در دهان انداخته فرو برد، روزه فاسد ميشود. اگر جويد بطوري كه در دهان متلاشي شد، فاسد نميشود.
مسأله:
چشيدن و جويدن چيزي بدون عذر مكروه است، و جويدن غذا براي كودك در صورت ضرورت جايز است. مضمضه، استنشاق، غسل نمودن و پارچهيتر استفاده كردن براي دفع گرمي، مكروه است زيرا بر بيتحملي و بيصبرييِ روزهدار دلالت ميكند و اين ممنوع است. اگر در شب جنب شد و تا صبح با همان حالت باقي ماند روزه صحيح است، ليكن مستحب آن است كه قبل از طلوع فجر غسل كند.
مسأله:
علما اتفاق نظر دارند كه روزه از دروغ گفتن، غيبت كردن و فحش گفتن، فاسد نميشود ولي شديداً مكروه و از ثواب آن كاسته ميشود و به قدري گناه دارد كه امام اوزاعي:، ميگويد: روزهي او بطور كلي باطل ميشود، زيرا كه رسول اكرم ص فرمودهاند: «هر كس دروغگويي را ترك نكرد و از معصيتها باز نيامد، خداوند متعال نيازي به روزهي وي ندارد».
يعني روزهاش مقبول بارگاه خداوند نيست.
پس شايسته است كه شخص روزهدار خودش را از تمام منكراتگناهان باز نگهدارد تا در روزهاش خللي وارد نشود.
مسأله:
اگر شخصي طعام ميخورد يا جماع ميكرد در عين حال، فجر طلوع كرد، و با مجرد طلوع فجر غذا را از دهان بيرون انداخت و جماع را ترك كرد روزهاش صحيح است.
روزهي مريض و مسافر:
اگر مريض از گرفتن روزه ترس تشديد مرض را داشته باشد، افطار برايش جايز است. همچنين اگر مسافر با گرفتن روزه در مضيقهي شديد قرار ميگيرد، افطار برايش جايز است. اگر مسافر در حال جهاد باشد يا گرفتن روزه برايش مضر باشد، نگرفتن روزه بهتر است و اگر خوف هلاك باشد افطار واجب ميشود.
اگر مريض و مسافر در همان حالت سفر يا مرض فوت كردند، واجب نميشود و اگر پس از سالم شدن و اقامت فوت نمودند، هر چند روز كه بعد از سالم شدن و مقيم شدن دريافتهاند ولي آنها در مقابل هر روز مقدار نصف صاع2/250) كيلو گرام) گندم يا قيمت معادل آن را به فقرا بپردازد.
شيخ فاني (پير مرد يا پيرزني كه در حالت فنا شدن هستند و امید بهبودي آنان نيست) در صورتي كه نتوانند روزه گيرند در قبال هر روز، نصف صاع گندم يا قيمت آن را به فقرا بدهند و چنانچه بعداً قدرت و توان قضا حاصل شد، قضا لازم ميشود.
زن حامله يا شير دهندهاي كه بر نفس خود يا بربچهي خود احساس خطر كند، افطار كند و بعداً قضا بجا آورد. اگر كودكي در اثناي روز رمضان بالغ گرديد، يا كافري مسلمان شد، يا زن حائضه پاك شد، مستحب است كه بقيهي روز را به منظور مشابهت با روزه داران، افطار نكنند و قضاي آن روز فقط بر زن حائض لازم است بر بقيه لازم نيست.
روزههاي نفلي:
روزهي نفل به محض شروع واجب ميشود، مگر در روزهايي كه در آنها گرفتن روزه صحيح نيست مانند: عيدين و سه روز ايام تشريق. افطار روزهي نفلي بدون عذر صحيح نيست، اگر عذري پيش آمد افطار جايز است و بعداً قضا بجا آورده شود. گرفتن روزه در ايام تشريق و عيدين حرام است اگر كسي روزه گرفت، واجب است افطار كند و قضا هم لازم نيست.
روزهي شش روز شوال:
گرفتن روزهي شش روز شوال بعد از عيدالفطر ثواب بسيار دارد و در حديث آمده كه: «هر كس آن شش روز را روزه گرفت، گويا همهي سال را روزه گرفته است».
پيامبر اكرمص در شعبان اغلب اوقات روزه ميگرفتند.
روزهي سه روز هرماه:
روزه گرفتن سه روز در هر ماه سنت است گاهي پيامبر اكرمص ايام بيض (يعني سيزدهم، چهاردهم و پانزدهم هر ماه) را روزه ميگرفتند، و گاهي اول ماه، گاهي آخر ماه، گاهي از هر ده روز يك روز و گاهي دوشنبه، پنجشنبه و بالعكس روزه ميگرفتند.
روزهي روز عرفه و عاشورا:
روزه گرفتن روز عرفه يعني نهم ذي الحجه نيز ثواب بسيار دارد.
همچنين روزه گرفتن روز عاشورا (دهم محرم) بسيار ثواب دارد، و مستحب است كه يك روز قبل از عاشورا يا بعد از عاشورا هم روزه بگيرد تا مشابه با يهوديان نشود.
كراهيت صوم دهر و صوم وصال:
صوم دهر (تمام روزهاي زندگي را روزه گرفتن) و صوم وصال (پياپي روزه گرفتن) مكروه است و بهترين صيام، صيام حضرت داود است كه يك روز روزه ميگرفتند و يك روز افطار ميكردند.
خلاصه، بهترين عبادت آن عبادتي است كه انسان روي آن مداومت داشته و هيچگاه ترك نكند. اگر زن بدون اجازهي شوهر روزهي نفلي بگيرد روزهاش درست نيست. همچنين نوكر و غلام بدون اجازهي مالك نميتوانند روزه بگيرند.
اعتكاف:
اعتكاف ده روز آخر ماه رمضان در مسجد سنت است، و اگر كسي اعتكاف نذر كرد، اعتكاف بر او واجب ميشود و در اعتكاف واجب روزه شرط است، ولي در اعتكاف نفلي روزه لازم نيست.
اقل مدت اعتكاف از نظر امام اعظم:، يك روز است، و از نظر امام ابويوسف:، اكثر روز، و از نظر امام محمد:، يك ساعت هم اعتكاف صحيح است.
آنچه براي معتكف جايز و يا غير جايز است:
بيرون آمدن معتكف از مسجد صحيح نيست مگر براي قضاي حاجت يا غسل و وضو و نماز جمعه و اگر براي نماز جمعه به مسجدي ديگر رفت به محض اينكه نماز تمام شد بايد برگردد و اگر آنجا درنگ كرد اعتكاف فاسد ميشود.
اگر يك لحظه بدون عذر از مسجد بيرون آمد، اعتكاف فاسد ميشود و از نظر صاحبين اگر اكثر روز را بيرون از مسجد بگذراند اعتكاف فاسد ميشود، و گرنه فاسد نميشود. خوردن ونوشيدن، خواب و معامله بدون احضار كالا در مسجد صحيح است. در حالت اعتكاف جماع و مقدمات جماع مانند: بوسه و غيره جايز نيست. اگر جماع كرد اعتكاف باطل ميشود، و اگر از بوسه و دست زدن انزال شود، اعتكاف فاسد ميشود و إلا نه.
خاموشي مطلق براي معتكف مكروه است بلكه از كلام دنيوي و بيهوده احتراز كند. تلاوت قرآن کریم، نفل و اذكار در حالت اعتكاف ثواب بسيار دارد.
مسأله:
اگر كسي اعتكاف چند روز را نذر كرد، شبهاي آن روزها هم اعتكاف لازم ميشود و اگر يك ماه اعتكاف نذر كرد، يك ماه پياپي اعتكاف لازم ميشود.
كتاب التقوي
پس از انجام اركان و فرايض اسلام، دانستن آنچه حرام، مكروه و مشتبه است براي يك فرد مسلمان الزامي است. خودداري از مرتكب شدن مشتبهات به علت احتياط عدم وقوع در حرام و مكروه، از ضروريات اسلامي است.
بيان خوردنيها:
خوردن گوشت جانوري كه به خودي خود بدون ذبح شرعي مرده است و جانوري كه آن را كافري غير اهل كتاب ذبح نموده، حرام است.
همچنين جانوري را كه مسلمان يا اهل كتابي ذبح كرده ولي عمداً ترك تسميه نموده، حرام است، واگر تسميه را فراموش كرده حلال است.
خوردن گوشت چهارپايان و پرندگان درنده مانند: گرگ، كفتار، روباه، سگ، شاهين و غيره و جانوران خزنده در زمين مانند: موش، مار و حشرات، مانند: زنبور، لاك پشت و جانوراني كه اغلب غذاي آنها نجس است، حرام است.
خوردن گوشت زاغ كه هم دانه و هم نجاست ميخورد، مكروه است.
خوردن گوشت اسب حلال است. زاغي كه فقط دانه ميخورد و خرگوش و ديگر حيوانات بياباني حلالاند. از حيوانات دريا فقط انواع ماهي حلال است، بقيه حراماند.
مسأله:
خوردن طعام و ميوهجات به نيت تقويت بر عبادت در حد سير شدن، مباح و ثواب دارد و خوردن بيش از سيري در حد اسراف و شكم پر كردن حرام است، مگر به قصد روزه يا به خاطر مهمان.
مسأله:
در حالت مخمصه (يعني هنگام انديشهي مرگ و مواقع اضطراري) اگر طعام حلالي ميسر نشود، ميتوان از محرمات بهقدري كه از مرگ نجات حاصل شود، خورد. بلكه در چنين حالي خوردن فرض است، اگر نخورد و بميرد گنهكار و مسئول خواهد بود. استفاده از اموال ديگران به مقدار نجات جان جايز است ولي بعداً قيمت آن را به مالك بپردازد.
مسأله:
كليهي اقسام شراب در صورتي كه مست كننده باشند، حرام و نجس هستند. همچنين هر چيز نشه كننده مانند ترياك، هروئين و ديگر مواد مخدر حرام است و از شراب هيچگونه استفادهاي حتي به عنوان علاج و مداوا هم جايز نيست.
آداب غذا خوردن و آب آشاميدن:
سنت است كه اولاً «بسمالله» گفته شود و در آخر «الحمدلله» و قبل از غذا و بعد از غذا دستها شسته شوند.
آب با سه جرعه با دست نوشيده شود و با هر جرعه «بسمالله» گفته شود.
مسأله:
اگر يك نفر عادل به طهارت يا نجاست آب خبر دهد، قولش مورد قبول است، و اگر فاسق يا مستور الحالي (كسي كه عدالت و فسقش معلوم نميشود) به نجاست آب خبر دهد، بايد فكر و تأمل كرد و بر غالب رأي خود عمل نمود. پس اگر غالب ظن در راستگويي وي است آبها را بريزد و تيمم كند، و اگر ظن غالب در كذب است ميتواند هم وضو بگيرد و هم تيمم كند.
مسأله:
گوشتي كه از مسلمان يا اهل كتاب خريداري شود حلال است، و گوشتي كه از بقيهي كفار خريداري شود، حرام است.
مسأله:
قبول ضيافت و هدايا از اميران، حكام ظالم، زن رقاصه و فاحشه جايز نيست. اگر يقين كند كه اين هدايا كه به او داده ميشود از طريق حلال به دست آمده، جايزاست ولي بهتر بنا بر احتياط، عدم قبول است.
آداب لباس:
پوشيدن لباس به مقدار ستر عورت و دفع سرما و گرما بر همهي افراد فرض است، و بيشتر از آن مقدار، جهت زينت و اظهار نعمتهاي خداوند و اداي شكر مستحب است.
از پوشيدن لباسهاي خيلي نازك بايد احتراز كرد. بخصوص پوشيدن لباسهاي نازك و ظريف براي زنان در صورتي كه مسايل شرعي رعايت نشود، حرام است.
مسأله:
پايين بودن شلوار و پيراهن از شتالنگ و قوزك پا جايز نيست.
رها نمودن شملهي عمامه به قدر يك وجب يا نيم متر مستحب است.
تكلف در لباس به نيت اسراف و تكبر و خودنمايي حرام است.
پوشيدن لباسي كه با زعفران رنگ شده براي مردان حرام است.
پوشيدن لباس قرمز براي مردان مطلقاً مكروه است.
پوشيدن لباسهايي كه از ابريشم خالص باشند براي مردان حرام است، و اگر تار و پود آن كاملاً از ابريشم نباشد، اشكالي ندارد. بافتن فرش و پشتي از ابريشم خالص از نظر امام اعظم:، جايز است و از نظر صاحبين جايز نيست.
پوشيدن زيور آلات مانند: طلا و نقره براي زنان جايز است، و برای مردان جايز نيست. داشتن انگشتر نقره براي قاضي و پادشاه جهت مهر در انگشت جايز است و براي ديگران جايز نيست .
استفاده از ظروفي كه از طلا يا نقره باشند يا ميز و صندلي كه از طلا یا نقره ساخته شدهاند، نشستن بر آنها و غذا خوردن در آن ظروف مطلقاً حرام است. پوشيدن طلا و نقره به پسر بچهها جايز نيست.
بيان وطي و دواعي آن:
جماع با زن منكوحهي خويش در حالت حيض و نفاس و در محل غير مشروع (دُبُر) حرام است.
همچنين عمل لواط قطعاً حرام و منكر حرمت آن كافر است. نگاه كردن به سوي زن غير محرم يا به سوي أَمرُد (پسر بيريش) دست زدن، غمزه و اشاره با شهوت حرام است.
مسأله:
نگاه كردن به عورت ديگران حرام است مگر وقت ضرورت شرعي مانند: نگاه دكتر و طبيب، ختنه كننده و قابله. مرد ميتواند به اعضاي مرد به غير از محل عورت كه از ناف تا زانو است نگاه كند. نيز زن در مقابل زن از ناف تا زانو عورت است و نگاه زنان هم در اين محدوده جايز نيست.
خلاصه، نگاه مرد به عورت مرد يا نگاه زن به عورت زن، نيز نگاه مرد به زن غير محرم و نگاه زن به مرد غير محرم جايز نيست. چنان كه خداوند متعال ميفرمايد:
﴿قُل لِّلۡمُؤۡمِنِينَ يَغُضُّواْ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِمۡ وَيَحۡفَظُواْ فُرُوجَهُمۡۚ ذَٰلِكَ أَزۡكَىٰ لَهُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ خَبِيرُۢ بِمَا يَصۡنَعُونَ ٣٠ وَقُل لِّلۡمُؤۡمِنَٰتِ يَغۡضُضۡنَ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِنَّ وَيَحۡفَظۡنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبۡدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنۡهَا...﴾ [النور: 30-31].
«به مردان مؤمن بگو كه چشمانشان را [از ديدن نامحرم] فرو پوشند و پاكدامنى ورزند. اين برايشان پاكيزهتر است. بى گمان خداوند از آنچه مىكنند با خبر است * و به زنان مؤمن بگو: چشمانشان را [از نگريستن به نامحرم] فرو پوشند و پاكدامنى ورزند و زينت خود را آشكار نكنند مگر آنچه از آن كه آشكار است..».
از پيامبر اكرمص روايت شده كه: هر كس به سوي زن غير محرم با شهوت نگاه كند، روز قيامت در چشمهايش سرب گرم و گداخته، ريخته ميشود.
مسأله:
مرد ميتواند به تمام بدن زن خويش نگاه كند ولي مستحب است كه به عضو مخصوص نگاه نكند. كسي كه قصد ازدواج با زني را دارد ميتواند او را نگاه كند.
مسأله:
عزل (يعني بيرون ريختن مني تا بچه به ظهور نپيوندد) بدون رضايت زن جايز نيست.
آداب كسب و تجارت:
كسب حلال براي امرار معاش يكي از واجبات اسلامي است و بهترين كسبها آن است كه انسان خودش كار كند و امرار معاش نمايد. زيرا حضرت داود از عمل خويش كسب معاش ميكرد. و همچنين بقيهي پيامبران† هر يكي داراي كسب و كاري بودند و از آن، امرار معاش ميكردند. بهترين كسبها تجارت است در صورتي كه خالي از دروغ، قسم بيجا و فريب باشد.
معاملهي باطل:
اگر مبيع (چيزي كه روي آن معامله صورت گرفته) مال نباشد مانند ميته، خون، و غيره چنين معاملهاي را در اصطلاح شرع «باطل» ميگويند. همچنين اگر مال باشد ولي مال با ارزش شرعي نيست مانند: پرنده در هوا يا فروش ماهي در دريا، مشروب، [مواد مخدر]، خوك، اين نوع معامله هم باطل است. فروش شير در پستان حيوان و حمل در شكم حيوان نيز باطل است .
حكم معاملهي باطل:
حكم بيع باطل آن است كه مشتري اصلاً مالك جنس نميشود و آن شيء به فروشنده برميگردد. حكم بيع فاسد آن است كه: در ملك مشتري داخل ميشود ولي فسخ آن معامله واجب است.
معاملهي فاسد:
معاملهاي كه نتيجهاش به جدل و درگيري برسد، فاسد است، مانند: معاملهي پشم بر پشت گوسفند، يا معاملهي يك چيز غير معين، يا مجهول بودن مدت پرداخت ثمن.
پس اگر معامله صورت گرفت و هيچگونه مسئلهاي به وجود نيامد، دوباره معامله صحيح ميشود.
معامله با شرط، فاسد است. شرط فاسد آن را گويند كه: مقتضی معامله و از لوازم آن، نباشد و يك نوع نفع اضافي براي فروشنده يا خريدار در آن، قيد شده باشد مانند اينكه: منزل يا دكاني فروخته شود و شرط شود كه يك ماه يا يك سال ديگر، فروشنده از آن استفاده كند، آنگاه به مشتري تحويل دهد و امثال اينگونه شرطها.
حرمت ربا:
ربا و سود چه در معامله باشد و چه در قرض، قطعاً حرام است گرفتن.
دادن سود، از گناهان كبيره است كه بايد از آن دوري كرد. منكر حرمت آن كافر ميشود.
سود بر دو نوع است:
1- سود در فروختن نقد به نسيه يعني نقد را به نسيه فروختن.
2- سود در مقدار يعني اندك را به بسيار فروختن.
براي حرام بودن سود، شرط است كه دو چيز موجود باشند، آنگاه هر دو نوع سود حرام ميشود.
يكي «اتحاد جنس» دوم «اتحاد قدر» يعني كيل و وزن.
اگر يكي از اين دو يافت شود و ديگري موجود نباشد، سود نسيه حرام است ولي اضافه گرفتن در مقدار جايز است. مثلاً اگر گندم به گندم يا نخود به عوض نخود يا خرما به خرما، طلا به طلا، نقره به نقره، آهن به آهن فروخته شود، هر دو شرط اينجا موجودند، پس نسيه و اضافه هر دو حرام ميشوند.
و اگر گندم به نخود يا طلا به نقره يا جو به گندم فروخته شود، اضافه حلال است ولي نسيه دادن حرام ميشود. زيرا گندم، نخود و جو، هر سه كيلي و پيمانهاي هستند و طلا و نقره هر دو وزني و در قدر مشتركاند، اما جنس همه با هم تفاوت دارد. لذا در يك صورت حلال و در صورت ديگر حرام است.
اگر پارچه به پارچه يا گوسفند به گوسفند يا شتر به شتر اضافه فروخته و تعويض شود حلال است ولي نسيه حرام، زيرا وحدت جنس موجود است، ولي كيل و وزن موجود نيست. و اگر هر دو يعني اتحاد جنس و قدر يافت نشوند، هم اضافه و هم نسيه حلال است مثلاً گندم به نقره يا عدس به آهن فروخته و تعويض شود، چون اتحاد جنس موجود نيست و اتحاد قدر هم موجود نيست، زيرا گندم و عدس كيلي و نقره و آهن وزني ميباشند.
يادآوري ميشود معيار در كيلي و وزني بودن اشيأ، فرمودهي پيامبر اكرمص و تعامل آن زمان است، و تغييرات و تحولات مردم عصرهاي بعدي در آنها اعتباري ندارد.
مسأله:
تبديل و معاملهي گندم به آرد گندم و خرماي تر به خرماي خشك و انگور به كشمش بطور مساوي جايز است. معاملهي اجناس نو و لوكس كه در بازار ارزش خوبي داشته باشند با جنس بنجل و از قيمت افتاده در صورتي كه از يك جنس باشند، بطور مساوي جايز است و كم و بيش جايز نيست.
مسأله:
قرضي كه در آن هر گونه استفاده از مقروض به قرض دهنده برسد، حرام است.
اجارهي فاسد:
همانطور كه دوري و اجتناب از بيع فاسد و سود لازم است، از اجارهي فاسده هم لازم است. اجاره را شرطهاي غير مناسب فاسد ميكند مثلاً يك مغازه اجاره ميشود اما مدت اجاره يا اجرت آن معلوم نيست، اين اجاره فاسد است. يا عقد اجاره تمام ميشود و چيزي كه روي آن اجاره شده در آن وقت به مستأجر تحويل داده نميشود بلكه ده روز يا يك ماه بعد تسليم ميشود اين هم فاسد است.
مسأله:
چيزي كه از كار كارگر بهدست ميآيد دادن مقداري معين از آن به كارگر به عنوان اجرت، جايز نيست و چنين اجارهاي فاسد است. مانند اينكه بگويد: اين مقدار گندم يا علف را درو كن و از هر ده دسته يك دسته يا از ده من يك من اجرت تو ميباشد. چنين اجارهاي معمولاً خيلي رواج دارد ولي مردم از آن آگاه نيستند، لذا بايد احتراز نمود.
مسأله:
در اجارهي فاسد به كارگر اجر مثل داده ميشود اما از مقداري كه قبلاً تعيين شده اضافه داده نميشود.
كم فروشي:
كم فروشي (يعني از ميزان تحويل جنس به مشتري كم دادن و براي مشتري كم كردن در ثمن متعين) حرام است. زيرا خداوند متعال ميفرمايد:
﴿وَيۡلٞ لِّلۡمُطَفِّفِينَ ١﴾ [المطففین: 1]. جهنم ويل، مخصوص كم فروشان است كه در پيمانه، وزن و ثمن كمي ميكنند. أعاذنا الله.
مسأله:
تأخير در اداي ثمن مبيع يا در مدت قرضي كه بر او لازم و مدت آن معلوم است و تأخير در مزد كارگر بدون عذر ممنوع است، زيرا پيامبراكرمص فرمودهاند: «درنگ كردن غني در تحويل ثمن يا ديون ظلم است و به كارگر مزدش را بدهيد قبل از اينكه عرقش خشك شود».
مقروض اگر از مقدار قرض متعين به قرض دهنده بيشتر بدهد فروشنده از مقدار جنس تحويلي جنس اضافه بدهد يا مشتري از ثمن آنها اضافه بدهد، با رضايت و بدون قيد و شرط قبلي، جايز بلكه مستحب است.
نيرنگ در معامله:
نيرنگ، حيله بازي و دروغ در معامله جايز نيست و كسب حلال را حرام ميكند و بركت را از بين ميبرد. رسول اكرمص روزي در بازار مقداري گندم ديدند كه براي فروش تهيه شده بود، دست مبارك خويش را در آن گندمها فرو كردند ديدند داخل گندمها خيس و تر است، فرمودند: «چرا اينها تر هستند؟» فروشنده گفت: بر اثر باران. پيامبر اكرمص در جواب فرمودند: «چرا گندمهاي تر را ظاهر نگذاشتي تا مردم متوجه بشوند. هر كسي كه با مسلمان در معامله نيرنگ بازي كند از امت من نيست».
مسأله:
اگر مشتري بعد از تمام شدن عقد معامله پشيمان شود و فروشنده از حق خود بگذرد و معامله را فسخ كند، اجر و مزد بسيار به او ميرسد و گناهان او بخشوده ميشود.
بيع مرابحه و بيع توليه:
بيع بر دو قسم است-1: بيع مرابحه-2 بيع توليه
«مرابحه» آن را گويند كه: فروشنده جنس را طبق خريد خودش با نفع اضافي بفروشد. «توليه» آن است كه بر حسب خريد بدون نفع اضافي بفروشد.
در صورت بيع توليه، فروشنده موظف است واقعيت خريد را بگوید، و چنانچه از نظر كرايه و حمالي مقداري روي آن اضافه خرج كرده، بايد بگويد: اين جنس اين قدر تا اينجا برايم تمام شده و من به نرخ تمام شده ميفروشم. نگويد: من اين جنس را اين قدر خريدهام، زيرا دروغگو حساب ميشود.
مسأله:
اگر كسي پارچهاي را مثلاً به صد تومان بفروشد و مشتري وجه ثمن را هنوز به بايع نسپرده قبل از آن، فروشنده آن پارچه را از مشتري به مبلغي كمتر از صد تومان خريداري ميكند، چنين معاملهاي شرعاً صحيح نيست، زيرا حكم ربا را دارد.
مسأله:
اگر كسي جنس كيلي يا وزني را طبق كيل و وزن خريداري ميكند و سپس به ديگري ميفروشد براي مشتري دوم استفاده و تصرف در آن صحيح نيست تا زمانيكه آن جنس را خودش دوباره كيل و وزن نكند، زيرا احتمال اشتباه در كيل و وزن اولي وجود دارد و جنبهي احتياط بايد رعايت شود.
مسأله:
فروش اموال منقول قبل از قبض جايز نيست، مثلاً شخصي ماشيني خريداري ميكند اما هنوز آن را در تصرف و اختيار خود نياورده و تحويل نگرفته است، آن را به ديگري ميفروشد اين صحيح نيست لذا اول بايد آن را تحويل گيرد آنگاه بفروشد.
معاملات غير جايز:
انواع معاملات ذيل از نظر شرع مقدس اسلام صحيح نيستند و بايد از آنها احتراز نمود:
1- بيع نَجَش:
شخصي در ميان مشتريها قيمت و ارزش يك جنس را به اين لحاظ بالا ميبرد كه بقيهي مشتريها را تشويق كند و خودش قصد خريد ندارد. مثلاً ميگويد: من اين جنس را به يكصد تومان خريدار هستم اگر كسي حاضر شود به صد تومان بخرد، باز ميگويد: من به يكصد و پنجاه تومان خريداري ميكنم و علي هذا القياس اين يك دلالي است و جايز نيست.
2- معامله بر معاملهي ديگران:
شخصي در صدد خريد جنسي است يا در صدد داماد شدن هست تا زمانيكه مسئلهاش قطعي و تمام نشود و به صورت لاينحل بماند، براي ديگران صحيح نيست كه در معاملهي او دخالت كنند و خود را خريدار آن جنس و يا نامزد معرفي نمايند.
3- تَلَقِّيُ الجَلَب:
آن را گويند كه: كارواني مثلاً گندم و يا جنسي ديگر به يك شهر و محل وارد ميكند و شخص ميرود قبل از اينكه آن جنسها به شهر وارد شوند همه را خريداري ميكند با اين هدف كه به قيمت بالاتري به اهل شهر بفروشد. اين عمل مكروه است زيرا به مردم ضرر وارد ميشود.
4- بيعالحاضِرِ لِلبَادِي:
آن را گويند كه: شخصي از روستاها گندم به شهر ميآورد و در شهر مردم نسبت به آن گندم و يا جنس ديگر در مضيقه و تنگناي قرار دارند، يكي ديگر از ساكنين شهر به صاحب گندمها ميگويد: من با تو شريك هستم يا در قبال مزد، نماينده و وكيل تو هستم تا اين گندمها را از قيمت معمول به نرخ بالاتري بفروشم اين مكروه است.
5- معامله بعد از اذان جمعه:
اين هم صحيح نيست زيرا خداوند متعال به طور صراحت در قرآن از معامله بعد از اذان جمعه منع فرموده است.
مسأله:
خريد و فروش مدفوع انسانها در صورتي كه با خاك و مانند آن مخلوط باشد، جايز است و اگر با خاك مخلوط نباشد جايز نيست.
خريد و فروش سرگين و فضولات حيوانات جايز است.
مسأله:
هر چيزي كه خريد و فروشش جايز نيست استفاده از آن هم جايز نيست.
احتكار:
احتكار (انبار و ذخيره كردن اموال و اجناس و نفروختن آنها) در صورتي كه ضررش متوجه عموم مردم بشود جايز نيست.
مسأله:
دولت نميتواند براي اموال و اجناس مردم نرخ و قيمت تعيين كند، مگر زماني كه تورم و گراني بالا رود و بازار سياه درست شود، آن گاه نرخگذاري براي دولت جايز است و مجازات متخلفين هم طبق قوانين اسلامي صحيح است.
آداب زندگي، حقوق الناس و بعضي از گناهان
مسابقه و جوايز آن:
مسابقه در تيراندازي، اسب دواني، شترسواري و الاغ سواري جايز است. اگر براي برنده جايزه تعيين شود، مشروط بر اين كه بازنده اين جايزه را بايد بدهد، در صورتي كه شرط از يك طرف باشد، جايز و حلال است و اگر از هر دو طرف باشد، صحيح نيست.
آنچه از طرف بازنده يا شخص ثالثي به عنوان جايزه براي برنده در نظر گرفته شود، لازم نيست كه حتماً پرداخت شود، و اگر مسئله به پيش قاضي و حاكم برده شد، قاضي نميتواند اجبار كند كه اين جايزه حتماً بايد داده شود بلكه ميلي و رضايتي است. نيز اگر دو نفر طلبه يا دو نفر عالم در مسئلهاي بحث و مناظره كنند و از طرف يكي از آن دو يا از طرف ديگران براي كسي كه دعوايش موافق با واقع باشد و بتواند مسئله را با دلايل و منطق ثابت كند، جايزه و حقي در نظر گرفته شود، صحيح است، مشروط بر اينكه چنين شرطي هم يك طرفه باشد.
طعام وليمه:
طعام وليمه به هنگام برگزاري مراسم عقد نكاح سنت است و كسي كه به آن دعوت ميشود، دعوت را قبول كند، زيرا قبول كردن دعوت لازم است، اگر قبول نكند گنهكار خواهد شد، به شرطي كه در آن جلسه دعوتي، منكرات و مسائل خلاف شرع و سنت نباشد.
اگر شخصي به جلسهاي دعوت شد و آنجا رفت و مشاهده كرد كه منكرات وجود دارد، آنها را منع كند اگر باز نيامدند جلسه را ترك كند.
رقص و سرود:
رقص، سرود، طبل زدن، سرودن اشعار به همراه موسيقي حرام است و از آنها بايد اجتناب كرد. مگر طبل و شيپوري كه ارتش مجاهدين اسلام به هنگام جهاد، در مقابل كفار بزنند، جايز است.
سرودن اشعاري كه در آنها مدح خداأ و رسولص و بزرگان و ائمه باشد جايز است ولي سرودن اشعار عشقي و خلاف دستورات خداوند و شرع مقدس اسلام جايز نيست.
اخلاص و تصحيح نيت:
يك فرد مسلمان در تمام اعمالش اخلاص و حسن نيت داشته باشد زيرا انجام هر عمل جهت تعريف و تمجيد مردم، ريا حساب ميشود و ثواب عبادت را باطل ميكند و ميسوزاند، زيرا پيامبر اسلامص فرمودهاند: «هر آن كسي كه به اين نيت عبادت و عمل كند كه مردم ببينند و وي را تعريف و ستايش كنند، اين شرك خفي است».
لذا در نتيجه، ريا شرك است و از آن بايد دوري جست.
غيبت، سخنچيني و بدگويي:
غيبت، نمامي، و سخن چيني، فحش گويي و دشنام دادن به هر نحوي كه باشد و هر آن چيزي كه باعث هتك حرمت يك فرد مسلمان بشود، حرام است. رسول اكرمص فرمودهاند: «حرمت آبرو و مال مسلمانان مانند حرمت خون آنهاست». آن حضرتص روزي خطاب به كعبه شريفهي فرمودند: «اي كعبه تو را خداوند چه قدر احترام و شرف داده و ليكن حرمت مسلمان و حرمت خون و مال و آبروي او به پيشگاه خداوند از تو بالاتر است» .
دروغگويي:
دروغ گفتن جايز نيست مگر براي صلح و آشتي ميان دو كس، يا براي دفع ظلم ظالم، يا براي خشنود كردن زن خويش.
بدترين دروغ، شهادت دروغين و قسم دروغين است كه به وسيله آن، حق مسلماني تلف و پايمال شود. خداوند دروغ را مساوي با گناه شرك بيان نموده و فرموده است: ﴿فَٱجۡتَنِبُواْ ٱلرِّجۡسَ مِنَ ٱلۡأَوۡثَٰنِ وَٱجۡتَنِبُواْ قَوۡلَ ٱلزُّورِ ٣٠ حُنَفَآءَ لِلَّهِ غَيۡرَ مُشۡرِكِينَ بِهِۦ﴾ [الحج: 30-31].
«پس از پليدى بتان احتراز كنيد و از سخن (شهادت) دروغ دور مانيد * در حالى كه براى خداوند پاكدين غير مشرك به او باشيد».
دادن رشوه فقط براي دفع ضرر و ظلم صحيح است در غير این صورت صحيح نيست. البته مظلوم در اين صورت گناهكار نميشود ولي براي ظالم به هيچ وجه گرفتن رشوه جايز نيست.
رجوع به شريعت:
هر اختلاف و جدالي كه رخ دهد بايد به محضر شرع مقدس اسلام ارجاع داده شود تا طبق قوانين شرعي حل و فصل شود، و چنانچه از طرفين دعاوي كسي را شرع مقدس محكوم نمود، اين محكوميت از طرف شرع نبايد اثري بر قلبش بگذارد و نگران هم نشود زيرا اگر دستورات و قوانين شرع را با طيب خاطر نپذيرد اين امر انسان را به كفر نزديك ميسازد.
خود بزرگبيني:
عجب، كبر، خودبيني و خويش را از ديگران بهتر پنداشتن و ديگران را حقير شمردن، حرام است.
خداوند ميفرمايد: ﴿هُوَ أَعۡلَمُ بِكُمۡ إِذۡ أَنشَأَكُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ وَإِذۡ أَنتُمۡ أَجِنَّةٞ فِي بُطُونِ أُمَّهَٰتِكُمۡۖ فَلَا تُزَكُّوٓاْ أَنفُسَكُمۡۖ هُوَ أَعۡلَمُ بِمَنِ ٱتَّقَىٰٓ﴾ [النجم: 32].
«او [خداوند] به [حال] شما وقتى كه شما را از زمين پديد آورد و هنگامى كه شما در شكم مادرانتان جنينهايى بوديد داناتر است. پس خودتان را به پاكى مستاييد. او به پرهيزگاران داناتر است».
پيامبر اكرمص فرمودهاند: «خداوند افرادي را از اهل بهشت قرار داد ولي فردي هست كه تمام عمر خود را صرف اعمال جهنمي ميكند، تا اينكه در لحظات آخر تائب ميشود و به بهشت ميرود. و بسياري افراد را از اهل جهنم نوشته كه بعضيها تمام عمر خويش را صرف اعمال بهشتي ميكنند تا اينكه در لحظات آخر تقدير ازلي غالب ميآيد و اعمال جهنمي انجام ميدهند و به جهنم ميروند». اعاذناالله.
سعدي در بارهي خودستايي ميگويد:
مرا پير داناي روشن شهاب
دو اندرز فرمودي بر روي آب
يكي آنكه بر خويش خوشبين
مباش دوم آنكه بر غير بدبين مباش
بازيهاي بيهوده:
بازي با شطرنج، نرد، و ديگر بازيهاي مُرَوَّج بيهوده، خلاف شرع است و در چنين بازيهايي اگر براي برنده، مال شرط شود، قمار و گناه كبيره است كه منكر حرمت آن كافر و مرتكب آن فاسق است.
نيز كبوتر بازي، مسابقه و جنگاندن خروسها، سگها و غيره هم جايز نيست.
مسأله:
گرفتن اجرت براي اذان، تعليم قرآن و تدريس علوم ديني جايز است، و دادن اجرت به رقاصه، سراينده و گرفتن اجرت بر بالا بردن حيوان نر بر حيوان ماده حرام است.
مسأله:
سفر كردن براي زن خانواده بدون شوهر و يا محرم شرعي جايز نيست. نيز همنشيني مرد بيگانه با زن بيگانه، تنها حرام است.
امر به معروف و نهي از منكر:
امر به معروف و نهي از منكر بر همگان واجب است اگر كسي توان دارد كه جلو منكرات را با قدرت بگيرد، بايد بگيرد و گرنه با زبان منع كند، و اگر اين توان را هم ندارد، قلباً ناراحت شود و آن را زشت پندارد و صحبت اهل منكر را ترك كند. اگر چنين نكند و ساكت بنشيند، از زمرهي آنان حساب ميشود و در روز قيامت مؤاخذه و محاسبه خواهد شد.
مسأله:
همنشيني با علما و نيكوكاران ثواب بسيار دارد. كثرت درود بر پيامبر اكرمص و اصحابش در تمام جلسات ثواب دارد.
آن حضرتص فرمودند: «مجلسي كه از ذكر خدا و درود بر من خالي باشد، نتيجهي آن، براي اهل جلسه حسرت و خسران خواهد بود».
مشابهت مردان و زنان:
براي مردها حرام است كه خودشان را چه در لباس و چه در زينت و آرايش شبيه زنان بكنند و براي زنان هم حرام است كه با مردان تشبه بكنند.
مسلمانان هم نبايد در آداب و رسوم و لباس و ديگر خصايل، از كفر و مشركان تبعيت نموده، با آنها تشبه نمايند، زيرا «من تشبه بقوم فهو منهم» «هر كس با هر گروهي مشابهت كند، از زمرهي آنان محسوب ميشود».
مسأله:
كشتن جانوران موذي جايز است و كشتن حيواناتي كه گوشت آنها حلال است، براي غير خوردن جايز نيست.
حقوق مسلمان:
هر مسلمان بر مسلمان ديگر شش حق دارد:
1- عيادت مريض،
2- شركت در نماز جنازه،
3- پذيرفتن دعوت (در صورتي كه آنجا مسايل شرعي رعايت شوند)،
4- سلام دادن به يكديگر،
5- جواب عطسه را با «يَرحَمُكَ اللهُ» گفتن،
6- نصيحت و خيرخواهي براي هر مسلمان در ظاهر و باطن،
مسلمان بايد براي ديگران آنچه رابپسندد كه براي خويش ميپسندد و آنچه را براي خويش نميپسندد، براي ديگران هم نپسندد.
اگر كسي سلام بدهد، جواب سلام واجب است.
انواع گناهان:
گناه بر دو قسم است:
1- گناه كبيره
2- گناه صغيره
گناه كبيره با توبه و استغفار معاف ميشود و از بين ميرود و گناه صغيره با انجام عبادت و اعمال نيك، محو و نابود ميشود.
گناهان كبيره:
گناهان كبيره بر سه نوع هستند:
1- أكبرالكبائر- يعني بزرگترين گناهان كبيره كه كفر و شرك و دارا بودن عقايد خرافي باطل است.
2- تعدي و تجاوز به حقوق بندگان خدا در جان و مال و آبروي آنان.
3- حقوق الله، خداوند متعال فقط حقوق خودش را عفو ميكند، حقوق بندگان را عفو نميكند و خود بندگان بايد از حق خود بگذرند.
آنچه در احاديث از آنها به عنوان گناه كبيره نام برده شده به شرح ذيل ميباشند:
1- شريك و همتا گرفتن براي خداي يگانه،
2- نافرماني پدر و مادر،
3- قتل نفس بيگناه،
4- قسم دروغين خوردن،
5- شهادت و گواهي دروغين،
6- فحاشي و دشنام،
7- خوردن مال يتيم،
8- خوردن ربا و سود،
9- گريختن از ميدان و جبههي نبرد با كفار،
10- عمل جادوگري،
11- قتل فرزند- آنگونه كه مشركان و كفار دختران خويش را به قتل ميرساندند،
12- عمل زنا- مخصوصاً با همسايه كه در حديث روايت شده اگر كسي با ده زن، عمل زنا انجام دهد آنقدر گناه نيست كه با همسايهاش يكبار زنا كند.
13- دزدي و سرقت،
14- راهزني و راه را بر مردم بستن كه اين را خداوند، محاربه با خدا و رسول تعبير نموده است.
15- بغاوت بر حكومت اسلامي و عادل،
پيامبر اكرمص فرمودهاند: بزرگترين گناهان آن است كه كسي والدينش دشنام دهد. صحابه گفتند: چگونه انسان والدين خود را دشنام ميدهد؟
آنحضرت فرمودند: والدين ديگران را دشنام ميدهد و بد ميگويد ديگران هم متقابلاً به والدين او توهين ميكنند و فحش ميگويند، پس اين فرزند، خودش به والدينش دشنام داده و اهانت كرده است.
تعريف از شخص فاسق:
تعريف و تمجيد از شخص فاسق حرام است.
از پيامبر اكرمص روايت شده: «هر كس فاسقي را مدح و ستايش كند، خداوند به خشم و غضب ميآيد و عرش عظيم خداوند هم به تكان در ميآيد».
اگر كسي ديگري را لعن و نفرين كند، در صورتي كه شخص نفرین شده، مستحق لعن و نفرين نباشد، آن لعنت و نفرين توسط فرشتگان به خود نفرين كننده باز ميگردد.
نشانههاي منافق:
علائم و نشانههاي منافق عبارتند از:
دروغ گفتن، خلاف وعده عمل كردن، خيانت در امانت، عهد شكني و پايبند نبودن به عهد و ميثاق، فحاشي و دشنام دادن در حين مجادله.
تراشيدن و كوتاه كردن ريش:
تراشيدن ريش و كوتاه كردن آن كمتر از مقدار يك قبضه (يك مشت) حرام است و اگر كسي چنين كرد فاسق ميشود. گرفتن موهاي سفيد و كندن آنها از سر و ريش مكروه است. گذاشتن ريش سنت مؤكده است و تراشيدن سبيلها و موي زير بغل و موي ناف و قطع ناخنها هم سنت است.
حقوق شوهر:
حقوق شوهر آن قدر بر زن مهم است كه رسول گراميص فرمودهاند: «اگر سجده براي غير خدا جايز ميبود، زنها را امر ميكردم تا شوهرهايشان را سجده كنند. و اگر فرضاً شوهر به زنش دستور دهد كه سنگهاي فلان كوه زرد را به كوه سياه برسان و از كوه سياه را به كوه سفيد برسان، زن شرعاً موظف است، اطاعت امر كند».
آن حضرتص فرمودند: «بهترين شما كسي است كه با زن و بچههايش خانه خوب باشد و من براي اهل بيت خود خوب و خوش خلق هستم، زن از پهلوي چپ خلق شده و هرگز راست نخواهد شد، بر كجي او بايد صبر كرد و نيكويي نمود، نبايد با زن كينه و دشمني ورزيد، اگر كسي از زنش راضي نيست در عوض اين كه با وي از در جنگ و ستيز وارد شود، طلاقش بدهد، زيرا خداوند ميفرمايد:
﴿فَإِمۡسَاكُۢ بِمَعۡرُوفٍ أَوۡ تَسۡرِيحُۢ بِإِحۡسَٰنٖ﴾ [البقرة: 229].
«پس [از آن بايد زن را] به شايستگى نگاه داشتن يا به نيكى رها كردن». یعنی: زن را به خوبي بايد در خانه نگه داشت و يا اين كه به خوبي او را رها نمود و طلاق داد.
بارالها! به همهي ما توفيق عنايت فرما تا بر دستورات تو و ارشادات پيامبر بزرگوارت ص عمل نموده، خودمان را در قالب قرآن و سنت بگنجانيم.
«لا حول ولا قوة إلا بِالله، سبحانَك لا علم لنا إلا ما علمتنا إنكَ أنت العليم الحكيم».
گر قبول افتد زهي سعادت .
ابوالحسين عبدالمجيد مرادزهي خاشي
حوزه علميه دارالعلوم زاهدان
27 رمضانالمبارك1415 هجري
24 ارديبهشت1374 ش
كتاب الحج
تصوير داخل خانه كعبه:
مقدمه
نحمده ونصلي علی رسوله الكريم
با توجه به اينكه حج يكي از اركان و فرايض پنج گانهي اسلام است و در كتاب «مالابدمنه» بحث حج آورده نشده است و مؤلف كتاب علت نياوردن آن را چنين بيان داشته كه: در هندوستان در آن زمان افرادي كه واجد شرايط حج باشند تعدادشان بسيار اندك بوده، ضرورتي براي ذكر بحث حج در اين كتاب احساس نشد لذا از بيان آن صرفنظر گرديده است مانند بحث زكات گاو، گوسفند، و شتر كه در كتاب مالابدمنه نياورده است.
اما در حال حاضر كه سفر حج و عمره در ديار ما به كثرت صورت ميگيرد، لازم است مردم از احكام و مسايل آن، آگاهي داشته باشد. به همين منظور لازم دانستم ضميمهي حج و عمره را در آخر كتاب «ما لابدمنه» كه خوانندگان و استفاده كنندگان زيادي دارد، اضافه كنم.
احكام و مسايل حج بطور مختصر و به شيوهاي جديد بيان شده است، البته براي جلوگيري از طولاني نشدن كتاب، مباحث احصار، حج بدل و جزئيات را ذكر نكردم كه انشاء الله در كتاب مستقلي در زمينهي حج و عمره بطور مفصل از آنها بحث خواهد شد.
اميد است خداوند متعال اين عمل ناچيز را به بارگاه خويش بپذيرد و توفيق تشرف به ديارِ مقدسِ حرمين را بار بار عنايت فرمايد. آمين
ابوالحسين عبدالمجيد مرادزهي خاشي
آذر ماه- 1383 زاهدان.
خانهي كعبه:
شهر مكهي مكرمه گراميترين و بهترين قسمت روي زمين است و تقريباً در وسط آن قرار دارد. در اين شهر، «بيت الله» (خانهي خدا) به موازات «بيت المعمور» قرار دارد كه دو هزار سال قبل از پيدايش زمين آفريده شده . و اولين سازندهي آن، فرشتگان هستند و بعدها توسط حضرت آدم ، حضرت شيث بن آدم، حضرت ابراهيم و حضرت اسماعيل‡ و در زمان رسول خداص در سال18 ق ﻫ. توسط قريش بازسازي شده است. رسول اكرم ص در اين بازسازي نيز شركت داشتند و «حجر اسود» را با شركت سران قريش در محل خاص آن قرار دادند. بعد از اسلام در سال65 ﻫ. توسط حضرت عبدالله بن زبير و در سال74 ﻫ. توسط حجاج بن يوسف و در سال1040 ﻫ. توسط سلطان مراد عثماني و اخيراً در سال 1417ﻫ. توسط ملك فهد پادشاه عربستان سعودي بازسازي شده است.
اين خانه به شكل مربع است و ابعاد آن در حال حاضر به قرار ذيل است:
ارتفاع خانهي كعبه: 14 متر
طول ضلعي كه ملتزم در آن است: 12 / 84 م
طول ضلعي كه حطيم در آن است: 11 / 28 م
طول ضلع بين حطيم و ركن يماني: 12 / 11 م
طول ضلع بين ركن يماني و حجر اسود: 11 / 52 م
حجر اسود:
حجر اسود سنگي است كه از بهشت آورده شده و طبق فرمودهي رسول اكرمص هنگامي كه از بهشت آورده شد رنگ آن از شير سفيدتر بود ولي بر اثر گناهان فرزندان آدم سياه شد .
طول اين سنگ حدود 25 سانتيمتر و عرض آن حدود17 سانتيمتر است كه در سنگ بزرگتري در يك حلقهي نقرهاي قرار داده شده است.
مسجد الحرام:
به خانهي كعبه، مَطَاف (مكان وسيع محل طواف اطراف آن) و سالنهايي كه در اطراف آن براي نماز ساخته شده، «مسجد الحرام» ميگويند.
پيامبر اكرم ص فرمودهاند:
«صَلاةٌ فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ صَلاةٍ فِيمَا سِوَاهُ مِنَ الْمَسَاجِدِ» .
«ثواب يك نماز در مسجد الحرام از يكصد هزار نماز در ديگر مساجد بيشتر است». (يعني از نماز پنجاه و پنج سال و شش ماه و بيست شب در ديگر مساجد).
توسعهي مسجد الحرام در طول تاريخ:
در طول تاريخ اسلام، مسجد الحرام ده بار توسط خلفا و حاكمان اسلامي به شرح زير توسعه داده شده است:
سال
1- حضرت عمر بن خطاب 17 ﻫ ./639 م
2- حضرت عثمان بن عفان 26 ﻫ ./648 م
3- حضرت عبدالله بن زبيرب 65 ﻫ ./685 م
4- وليد بن عبدالملك، 91 ﻫ ./709 م
5- أبو جعفر منصور عباسي 137 ﻫ./755 م
6- محمد مهدي عباسي 160 ﻫ ./777 م
7- المعتضد العباسي 284 ﻫ ./897 م
8- المقتدر العباسي 306 ﻫ ./918 م
9- ملك عبدالعزيز 1375 ﻫ./1955 م
10- ملك فهد بن عبدالعزيز 1409 ﻫ ./1988 م
در حال حاضر مجموع مساحت مسجد الحرام نزديك به دو ميليون و چهار صد هزار متر مربع است كه ظرفيت بيش از يك ميليون نماز گزار را دارد.
اين مسجد داراي (95) دروازه و (9) مناره هر كدام به ارتفاع (89) متر ميباشد .
خداوند بر عزت، ابهت و شرف اين مكان مقدس خويش هر روز بيفزايد و خادمان آن را توفيق مزيد خدمت عنايت فرمايد. آمين.
فرضيت حج و حكمت مشروعيت آن:
حج، ركن پنجم از اركان اساسي اسلام است كه بر مسلمانان فرض گرديده.
مسلمان در حج، نهايت بندگي و فروتني خويش را به بارگاه خداوند متعال به نمايش ميگذارد.
حج، هم عبادت بدني است مانند نماز و هم عبادت مالي است مانند زكات.
بطور خلاصه حج را ميتوانيم چنين تعريف كنيم:
«قصد سفر به سوي خانهي خدا با احرام به نيت حج براي انجام فرايض آن از قبيل: طواف خانهي كعبه و وقوف به عرفات».
خداوند متعال حج را با آيهي ذيل قرآن بر مسلمانان فرض كرده است:
﴿َلِلَّهِ عَلَى ٱلنَّاسِ حِجُّ ٱلۡبَيۡتِ مَنِ ٱسۡتَطَاعَ إِلَيۡهِ سَبِيلٗاۚ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾ [آلعمران: 97].
«خداوند حج را بر مردم فرض كرده است بر كساني كه توان سفر به خانهي او را داشته باشند و هر كس احكام الهي را منكر شود، پس خداوند از جهانيان بيپرواست».
و پيامبر گرامي اسلام نيز در اين باره چنين ميفرمايد:
«بُنِيَ الإِسْلامُ عَلَى خَمْسٍ: شَهَادَةِ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ, وَإِقَامِ الصَّلاةِ, وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ, وَصَوْمِ رَمَضَانَ, وَحَجِّ الْبَيْتِ» .
«ساختمان اسلام بر پنج چيز استوار است:
1- گواهي به يگانگي خداوند و نبوت حضرت رسول اكرم
2- برپاداشتن نماز
3- دادن زكات
4- روزهي ماه رمضان
5- حج خانهي كعبه».
حكمت مشروعيت حج:
هر حكمي از احكام خداوند حكمت و دليلي دارد كه بر اساس آن، مشروع شده. براي حج نيز حكمتها و فلسفههاي ديني و دنيوياي وجود دارد كه حكمتهاي حج را بطور خلاصه به شرح زير ميتوانيم بيان كنيم:
1- حج مظهر بندگي، تسليم و فرمانبردار شدن در بارگاه خداوند متعال است زيرا حاجي، خود را از تمام اسباب و وسايل رفاهي دنيوي يكسو كرده لباسهاي گرانبها و زيباي خويش را كنار ميگذارد و دو تكه لباس سادهي كفن مانند ميپوشد. از مشاغل دنيوي فارغ شده مشغول ياد الهي ميشود و صرفا براي خشنودي خداوند خانهي او را طواف ميكند، ميان صفا و مروه سعي ميكند، به ميدان عرفات ميرود و به بارگاه الله پناهنده ميشود و عفو و بخشودگي گناهان و خطاهاي خويش را از او ميخواهد و تا پايان مراسم حج از بسياري از چيزهاي حلال، خود را دور نگه ميدارد.
2- مسلمانان از سراسر دنيا با رنگهاي مختلف، نژادهاي مختلف، زبانهاي مختلف، لباسهاي مختلف و سليقههاي مختلف در يكجا گرد ميآيند. وحدت و برادري ايمانيِ خويش را به نمايش ميگذارند و از مشكلات يكديگر آگاه ميشوند و براي رفع مشكلات خود و تمام مسلمانان جهان، دعا و تضرع ميكنند، و چنان احساس ميكنند كه ميليونها دل و جسد به يك دل و جسد تبديل شده و همه پشت سر يك امام در مسجد الحرام و مسجد النبي نماز ميخوانند و از توطئهها و كينهتوزيهاي يهود و نصارا و دشمنان اسلام، عليه مسلمانان و قرآن، آگاه ميشوند و در آن مكانهاي مقدس، براي مبارزه، جهاد و مقاومت در مقابل دشمنان دين اسلام، با پروردگار خويش و با رهبر خويش حضرت محمد بن عبداللهص و ياران با وفايش، عهدي دوباره بسته و تجديد پيمان ميكنند.
3- در حج، آدمي جان خويش را در مشقت مياندازد و مال خويش را خرج ميكند و نعمت تندرستي جان و دارا بودن مال، باعث انجام اين فريضهي بزرگ ميشوند لذا به اهميت اين دو نعمت آگاه شده و شكر آنها را بجا ميآورد و اين خود نعمتي بزرگ است (يعني به جا آوردن شكر نعمت به خودي خود علاوه بر اجر و ثواب حج، ثواب و اجر مستقل دارد).
4- حج، بزرگترين تربيت گاه روح و جسم آدمي است، زيرا سفر حج پر مشقتترين سفرهاست و تحملِ مشقاتِ سفر و نيز تحملِ سليقههاي مختلف ديگر افراد همراه در كاروان حج، روحِ انسانِ مؤمن را تربيت ميكند و تحمل ناملائمات را در مسير زندگي اسلامي در آينده براي آدمي آسان ميسازد.
5- سفر حج، يادآور خاطرات زيباي پيامبران بزرگ و بندگان نيك خداوند متعال است. هنگام طواف خانهي كعبه، خاطرهي حضرت ابراهيم و فرزند دلبندش حضرت اسماعيلإ تجديد ميشود زيرا اين دو بزرگوار بانيان آن بيت عظيم بودهاند. هنگام سعي ميان صفا و مروه خاطرهي پر مِهر و پر عطوفت حضرت هاجر عليها السلام نسبت به فرزندش اسماعيل عليه السلام در ذهن وارد ميشود كه براي دسترسي به آب اندكي ميان آن دو كوه «صفا» و «مروه» با دلهره و اضطراب ميدويد.
در وادي مني خاطرهي مبارزهي عظيم حضرت ابراهيم با ابليس لعين دشمن بشريت و سنگ باران شدن وي از سوي مناديِ بزرگِ توحيد، ابراهيم بت شكن و مغلوب شدن آن دشمن سركش بني آدم در اين مبارزه، در ذهن تداعي ميشود.
و اما در صحراي عرفات در آن مجمع بزرگ، منظرهي شيرين و زيباي ديگري در جلوِ ديدگانِ ما ترسيم ميشود، منظرهي حجة الوداع آخرين حج پيامبر عظيم اسلام حضرت محمدص كه بر ناقهي خويش سوار و گرداگردِ او بيش از يكصد هزار از عاشقان وي پروانهوار حلقه زدهاند و ايشان با سوز و گداز خاصي دست نياز را به بارگاه رب العزت دراز نموده براي خير و صلاح امت مشغول دعا و تضرع اند و امور مهمي را به امت اعلام و توصيه ميكنند.
علاوه بر اين موارد، حج، بركات و ثمرات بيشمار ديگري نيز دارد كه در اين رساله محل بيان و تفصيل آن نيست.
فضيلت حج:
«عَنْ أَبِى هُرَيْرَةَ عَنِ النَّبِىِّ قَالَ: مَنْ حَجَّ فَلَمْ يَرْفُثْ وَلَمْ يَفْسُقْ رَجَعَ كَيَوْمِ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ» .
«از حضرت ابو هريره روايت است كه رسول اكرمص فرمودند: هر كس حج كند و در آن فحش نگويد و بدگويي نكند و مرتكب گناهي نشود، چنان از گناهان پاك ميشود كه گويا تازه از مادر متولد شده است».
«عَنْ أَبِى هُرَيْرَةَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ أَنَّهُ قَالَ: الْحُجَّاجُ وَالْعُمَّارُ وَفْدُ اللَّهِ إِنْ دَعَوْهُ أَجَابَهُمْ وَإِنِ اسْتَغْفَرُوهُ غَفَرَ لَهُمْ» .
«از حضرت ابو هريره روايت است كه رسول اكرمص فرمودند: «حج كنندگان و عمره كنندگان، مهمانان خداوند هستند اگر او را بخوانند، اجابتشان خواهد كرد و اگر از او طلب بخشايش كنند، مورد آمرزش شان قرار خواهد داد».
احاديث ديگري در فضيلت حج وارد شده است كه بيان همهي آنها در اين رساله ممكن نيست و بر همين دو حديث بسنده ميكنيم.
شرايط فرضيت حج:
براي اينكه حج بر آدمي فرض شود شش شرط وجود دارد، و چنانچه يكي از اين شرطها موجود نباشد، فرضيت حج ساقط ميشود و آن شرطها عبارتند از:
1- اسلام.
2- عقل.
3- بلوغ.
4- آزادي (يعني غلام و برده نباشد).
5- مستطيع باشد. (يعني توانايي سفر و هزينهي آن و مخارج خانوادهي خويش را تا زمان برگشت داشته باشد).
6- امنيت راه سفر.
7- وجود محرم و يا همسر براي زن و نبودن وي در عِدهي طلاق و يا وفات.
شرايط صحت حج:
براي اينكه حج آدمي صحيح واقع شود، پنج شرط وجود دارد كه چنانچه يكي از اين شرطها يافته نشود، حج صحيح نخواهد شد. آن پنج شرط عبارتند از:
1- اسلام.
2- عقل.
3- ميقات زماني.
حج بايد در ماهها و زمانهاي مخصوص خود انجام گيرد و ماههاي حج: شوال، ذي القعده، و ده روز اول از ذيالحجه ميباشند.
4- ميقات مكاني.
مكانهايي هستند كه اعمال حج ميبايست در همان مكانهاي مشخص انجام گيرد مثلا وقوف به عرفه بايد در صحراي عرفات باشد. تفصيل اين مكانها بعداً در بحث چگونگي اداي حج بيان خواهد شد.
5- احرام.
احرام براي حج مانند نيت براي نماز است و در احرام نيت همراه با تلبيه شرط است.
اركان حج:
در حج دو ركن و فرض وجود دارد:
1- وقوف به عرفات.
2- طواف زيارت.
چگونگي وقوف و طواف بعدا بيان ميشود.
واجبات حج:
در حج پنج چيز بطور مستقل واجب است:
1- سعي بين صفا و مروه.
2- وقوف در مزدلفه.
3- رمي جمرات.
4- حلق يا تقصير (تراشيدن و يا كوتاه كردن موي سر).
5- طواف وداع (طواف صدر).
اگر كسي يكي از اين واجبات را بدون عذر ترك كرد، گناهكار است و براي جبران آن، فديهي «دَم» لازم ميشود.
چگونگي انجام اين اعمال و فديه بعداً بيان خواهد شد.
سنتهاي حج:
براي حج، آداب و سنتهاي متعددي وجود دارد ولي سنتهاي اصلي و مستقل حج به شرح زير است:
1- طواف قدوم.
2- خطبههاي سه گانهي امام:
الف: خطبهي اول، روز هفتم ذي الحجه در مكه براي آموزش احكام مسايل حج.
ب: خطبهي دوم، در روز عرفه (نهم ذي الحجه) در ميدان عرفات براي تشويق حجاج به دعا و تضرع و بيان باقيماندهي مسايل حج
ج: خطبهي سوم، روز يازدهم ذي الحجه (روز دوم عيد قربان)
3- مَبِيت در «مِني» در شب عرفه
(يعني شب عرفه را در مني سپري كردن و پنج نماز كامل را در آنجا خواندن).
4- شب عيد را در «مُزدَلِفَه» ماندن.
5- شبهاي ايام تشريق را در مني ماندن.
(يعني شبهاي يازدهم و دوازدهم ذي الحجه).
6- ماندن در «وادي مُحَصَّب».
(يعني هنگام بازگشت از مني و پايان يافتن مناسك در وادي محصب كه در ورودي مكه ميان دو كوه و جنب قبرستان «حُجُون» واقع است و الان تقريباً بين قصر ملك و «جَبَانَةُ الـمُعَلي» قرار دارد، سنت است كه در يكي از مساجد آنجا بماند و نمازهاي ظهر، عصر، مغرب، و عشأ را بخواند بعداً به مكه برود).
توضيحات بيشتر بعداً بيان خواهد شد.
اينها سنتهاي مؤكده و اصلي حج بودند سنتها و آداب ديگري نيز براي حج وجود دارد كه در كتابهاي بالاتر بيان ميشوند.
انواع حج:
فريضهي حج به يكي از طرق زير انجام ميگيرد. به عبارتي حج بر سه نوع است:
1- تَمَتُّع.
و آن اينكه هنگام احرام بستن در ماههاي حج فقط نيت عمره را ميكند، به مكه ميآيد و اعمال عمره را بجا ميآورد، سپس از احرام خارج ميشود در مكه ميماند و در روز هشتم ذي الحجه دوباره براي حج احرام ميبندد و اعمال حج را بجا ميآورد.
2- قِرَان.
آن است كه هنگام احرام بستن، نيت اداي حج و عمره هر دو را ميكند و تا پايان حج در احرام ميماند.
3- اًفرَاد.
آن است كه هنگام احرام بستن، فقط نيت اداي حج را ميكند.
چگونگي اداي حج طبق برنامهي روزانه:
در اين قسمت به صورت مختصر، چگونگي انجام اعمال و مناسك حج تا پايان آن بيان ميشوند:
پس از ساليان دراز، آرزوهاي ديرينهي سفر به حرمين و زيارت آن مكانهاي مقدس به فضل و لطف الهي بر آورده شده و اينك آمادهي سفر به سرزمين وحي هستي و خودت را براي زيارت گنبد خضرا و روضهي مطهر رسول اكرمص آماده ميكني، پس به منظور انجام درست اعمال حج، مطالب زير را با دقت مطالعه و بر آن عمل كن:
آمادگي سفر:
قبل از حركت به سوي حرمين از خداوند متعال بخواه تا اين سفر را برايت آسان و مبارك گرداند و از بركات و ثمرات آن بهرهمند شوي و از آفات، گزند و منكرات آن در پناه او بماني.
از گناهان و خطاهاي گذشتهي خويش طلب مغفرت كن و تصميم محكم بگير تا در آينده از گناهان و منكرات دوري كني.
حقوق اهل حقوق را به آنان بسپار و از كساني كه به نوعي بر تو حقي دارند حلالي بخواه.
هنگام خداحافظي با دوستان و خويشاوندان اين دعا را در حق آنان بخوان: «أَستَودِعُكُمُ اللهَ الَّذِي لاَ تَضِيعُ وَدَائِعُهُ» .
«شما را به خدايي ميسپارم كه سپردهها به وي نابود نميشوند و خطري آنان را تهديد نميكند».
و براي كساني كه با حاجي خداحافظي ميكنند، مستحب است اين دعا را در حق وي بخوانند: «أَسْتَوْدِعُ اللَّهَ دِينَكَ وَأَمَانَتَكَ وَخَوَاتِيمَ عَمَلِكَ» .
«دين تو را، امانت تو را و سرانجام كارت را به خداي يگانه ميسپارم».
سپس دو ركعت نماز نافله با خشوع و خضوع بخوان كه در آنها سورهي ﴿قُلۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡكَٰفِرُونَ﴾ و سورهي ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ﴾ خوانده شود.
و هنگام خروج از خانه اين دعا را بخوان:
«بِسمِ اِلله تَوَكَّلتُ عَلَى اِلله، وَلاَ حَولَ وَلاَ قُوَّةَ إلاَّ بِاِلله» .
احرام
مواقيت احرام:
مكانهايي تعيين شدهاند كه عبور كردن از آنها بدون احرام و رفتن به سوي خانهي خدا جايز نيست به اين مكانها «ميقات» گفته ميشود و به قرار ذيل ميباشند:
1- ميقات اهل مدينه «ذُوالحُلَيفَة».
2- ميقات اهل شام »اَلجُحفَة».
3- ميقات أهل نجد «قَرنُ الـمَنَازِل».
4- ميقات اهل يمن »يَلَملَم».
5- ميقات اهل عراق «ذَاتَ عِرق».
«جُحفَه» در حال حاضر از بين رفته است و حجاج سرزمين شام و مناطق شمالي از شهر «رابغ» كه مقداري قبل از جحفه قرار دارد، احرام ميبندند.
احرام و چگونگي آن:
بستن احرام قبل از مواقيت نيز جايز است و چون حجاج در ايران با هواپيما سفر ميكنند بهتر است كه از فرودگاه احرام ببندند.
احرام چنين است كه نخست غسل و نظافت كامل انجام دهي و لباسهاي عادي را بيرون آوري و دو تكه لباس يكي به جاي پيراهن و ديگري به جاي شلوار بپوشي كفش و كلاه را نيز بيرون آوري و به جاي كفش، دم پايي خاص كه استخوان پشت پا ظاهر باشد بپوشي سپس دو ركعت نماز احرام بخواني و بعد از نماز نيت كني و تلبيه بگويي.
سنتهاي احرام:
الف: غسل كردن.
ب: استفاده از عطر و بوي خوش در بدن.
ج: دو ركعت نماز احرام.
د: تلبيه گفتن.
پس از نماز احرام متصل با صداي بلند تلبيه بگو، و براي حج يا عمره و يا هر دو، نيت كن نيت اين است:
«اللهُمَّ إنِّي أُرِيدُ الحَجَّ وَالعُمرَةَ فَيَسِّرهُمَا لِي وَ تَقَبَّلْهُمَا مِني إنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ العَلِيمُ».
اگر تنها حج باشد فقط كلمه «أريد الحج» و اگر تنها عمره باشد «العمرة» را بگويد. تلبيه اين است:
«لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ لاَ شَرِيْكَ لَكَ لَبَّيْكَ، إِنَّ الْحَمْدَ، وَالنِّعْمَةَ، لَكَ وَالْمُلْكَ، لاَ شَرِيْكَ لَكَ».
«پروردگارا! به بارگاه تو بار بار حاضرم. به بارگاه تو حاضرم، هيچ شريكي برايت نيست. همانا حمد و نعمت و پادشاهي مختص تو است هيچ شريكي برايت نيست».
حالا مُحرِم شدي (يعني در احرام قرار گرفتي) پس از خدا بترس و از ممنوعات احرام دوري كن و چنانچه مرتكب امري كه از ممنوعات احرام است بشوي، جريمهي مالي (دَم و فديه) بر تو لازم ميشود.
ممنوعات احرام:
در حالت احرام، بسياري از چيزها براي آدمي حرام ميشود كه بطور خلاصه به شرح ذيل است:
1- پوشيدن لباس دوخته شده، كفش و كلاه.
2- گرفتن ناخن و موي از بدن.
3- استفاده از عطر و بوي خوش چه بر لباس و چه بر بدن.
4- كشتن شكار و نيز كندن درخت و نباتات حرم.
5- جماع و بيان مقدمات آن.
6- جدال و درگيري.
احرام زن:
زن در همان لباس عادي خويش احرام ببندد و سرش را نيز بپوشاند و با صداي بلند تلبيه نگويد.
ورود به مكه:
زماني كه به مكهي مكرمه نزديك شدي، بدان كه در حرم امن الهي قرار گرفتهاي. آنگاه اين دعا را بخوان:
«اَللهُمَّ هَذَا حَرَمُكَ وَأمنُكَ فَحَرِّم لَحمِي وَدَمي وَشَعرِي وَبَشَرِي عَلَى النَارِ وَآمنِي مِن عَذَابِكَ يَومَ تَبعَثُ عِبادَكَ وَاجعَلِني مِن أَولِيَائِكَ وَأَهلِ طَاعَتِكَ».
«پروردگارا! اين حرم تو و مكان امن تو است پس گوشت مرا، و خون و موی و پوست مرا بر آتش دوزخ حرام بگردان و در روز رستاخيز از عذابت امان بده و مرا از بندگان نيك و فرمانبردار خويش قرار بده».
هنگامي كه به شهر مكه وارد شدي اين دعا را بخوان:
«اَللهُمَّ البَلَدُ بَلَدُكَ، وَالبَيتُ بَيتُكَ، جِئتُ أَطلُبُ رَحمَتََک، وَأَؤُمُّ طَاعَتََک، مُتَّبِعاً لاَِمرَِك، رَاضِياً بِقَدَرِكَ، مُسَلٍّما لاَِمرِكَ، أَسأَلَُ مَسأَلَةَ المُضطَرِّ اِلَيَكَ، المُشفِقِ مِن عَذَابِكَ أَن تَستَقبِلَنِي بِعَفوِك، وَأَن تَتَجَاوَزَ عَنٍّي بِرَحمَتَِک، وَأَن تُدخِلَنِي جَنَّتَك» .
«بار الها! اين شهر، شهر توست و بيت، بيت توست، طالب رحمتت آمدهام، و قصد فرمانبرداري تو دارم و به قضا و قدر تو راضيام، و تسليم امر تو هستم، از تو ميخواهم مانند خواستن بيچاره به بارگاهت، و ترسان از عذابت، اينكه با عفوت از من استقبال كني و از خطاهايم در گذر فرمايي و وارد بهشتت كني».
سپس به مسجد الحرام ميروي و هنگام افتادن نگاهت بر وي اين دعا را ميخواني: «اللهم زِد هَذَا البَيتَ تَشرِيفاً وَتَكرِيماً، وَتَعظِيماً وَمَهَابَةً، وَزِد مِن شَرَّفَهُ وَكَرَّمَهُ، مِمَّن حَجَّهُ وَاعتَمَرَهُ تَشرِيفاً وَتَعظِيماً وَبَراً».
طواف خانهي كعبه:
آنگاه طواف خانهي كعبه را شروع كن طواف بايد از پشت «حطيم» باشد با شروع طواف، تلبيه را قطع كن آغاز طواف از حجر اسود و پايان آن نيز به حجر اسود است. هفت شوط گِرداگردِ خانهي كعبه، يك طواف به حساب ميآيد.
طواف بايد با وضو انجام گيرد. پس از يك طواف، به مقام ابراهيم برو و دو ركعت نماز طواف را در آنجا اگر ازدحام نبود، بخوان و إلا هر جا در مسجد كه ميسر شد دو ركعت را بخوان سپس به جايي كه آب زمزم است برو از آن بنوش و دعا كن.
سنتهاي طواف:
1- اضطباع (براي مردان) .
2- رمل درسه شوط كامل (براي مردان) .
3- شروع طواف از جهت ركن يماني نزديك حجر اسود.
4- استلام حجر اسود و بوسيدن آن در صورتي كه براي ديگران زحمتي ايجاد نشود.
5- استلام ركن يماني.
6- نزديك بودن به خانه كعبه هنگام طواف (براي مردان).
7- انجام پياپي اشواطِ طواف.
سعي بين صفا و مروه:
پس از نوشيدن آب زمزم و دعا، به «مَسعي» (محل سعي) برو.
سعي ميان دو كوه كوچك به نام «صفا» و «مروه» كه در حال حاضر در طرح توسعهي مسجد الحرام قرار گرفتهاند به عنوان سنت حضرت هاجر‘ مادر حضرت اسماعيل انجام ميگيرد.
كوه كوچك صفا در جهت جنوبي خانهي كعبه و به فاصلهي130 متر و كوه مروه در جهت شمال شرقي خانهي كعبه و به فاصلهي300 متر از آن قرار دارد. «مَسعي» به مسير بين صفا و مروه گفته ميشود كه فاصلهي آن 5/394 متر است.
سعي از صفا شروع و به مروه ختم ميشود و هفت بار شوط بين صفا و مروه يك سعي كامل است.
سنتهاي سعي:
1- اشواطِ سعي پياپي باشند.
2- سعي با طهارت انجام گيرد.
3- هنگام قرار گرفتن بر صفا و بر مروه روبروي خانهي كعبه بايست و تكبير (الله أكبر) و تهليل (لا إله إلا الله) بگو و درود و دعا بخوان.
4- ميان دو ستون سبز رنگ، سرعت سعي را بيشتر كن و حالت دوندگيِ آرام به خود بگير و اين دعا را بخوان:
«رَبِّ اغفِر وَارحَم وَتَجَاوَز عَمَّا تَعلَمُ، إنَّكَ أَنتَ الأَعَزُّ الأَكرَمُ» .
﴿رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِي ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٗ وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ﴾ [البقرة: 201] .
5- هنگام شروع نماز جماعت، شوط سعي را قطع كن و به جماعت بپيوند و پس از سلام، شوط را از سر شروع كن.
6- هنگامي كه روي صفا و يا مروه قرار ميگيري اين دعا را سه بار بخوان:
«ألله أكبر، الله أكبر، الله أكبر، وَالحمدُلله، الله أكبر عَلَى مَا هَدَانَا، وَالحَمدُ لله عَلَى مَا أَولاَنَا، لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيْكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ، وَلَهُ الْحَمْدُ، يُحْيِيْ وَيُمِيْتُ، وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيْرٌ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ، أنجَزَ وَعْدَهُ، وَنَصَرَ عَبْدَهُ، وَهَزَمَ اْلأَحْزَابَ وَحْدَهُ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ، وَلاَ نَعْبُدُ إِلاَّ إِيَّاهُ، مُخْلِصِيْنَ لَهُ الدِّيْنَ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُوْنَ» .
خروج از احرام براي مُعتَمِر و مُتَمَتٍّع:
پس از فارغ شدن از سعي، سر خود را بتراش و يا موها را كوتاه كن.
با اين عمل از احرام عمره و يا حج تمتع خارج ميشوي.
«مُفرِد» و «قَارِن» حلق و قصر نميكنند بلكه در احرام باقي ميمانند.
ماندن در مكه:
سپس تا روز هشتم ذي الحجه در مكهي مكرمه بمان و به كثرت طوافهاي نافله انجام بده و بكوش تا نمازها را با جماعت در مسجد الحرام بخواني. و نيز زماني كه در مسجد الحرام هستي پيوسته نگاهت را بر خانهي كعبه قرار بده زيرا نگاه كردن به خانهي كعبه عبادت است.
رسول اكرمص فرمودند:
«يك نماز در مسجد من بيش از هزار نماز در ديگر مساجد ثواب دارد مگر مسجد الحرام كه يك نماز در آن، بيش از يكصد هزار نماز ثواب دارد».
(يعني به اندازهي نماز پنجاه و پنج سال و شش ماه و بيست شب در ديگر مساجد).
روز ترويه (هشتم ذي الحجه):
پس از خواندن نماز فجر اين روز در مكهي مكرمه، براي حج احرام ببند مانند احرام عمره و بعد از دو ركعت احرام اين دعا را با تلبيه بخوان:
«اللهُمَ إنِّيْ أُرِيدُ الحَجَّ فَيَسِّرهُ لِي وَ تَقَبَّلهُ مِنِّي، إنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ العَلِيمُ، لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ....».
و قبل از ظهر به سوي مِني حركت كن و تا طلوع آفتاب روز عرفه در آنجا بمان و پنج نماز كامل يعني: ظهر، عصر، مغرب، عشأ و نماز فجر را در مني بخوان.
اين احرام براي كسي است كه نيت حج تمتع كرده باشد، براي حاجي «مُفرِد» و «قَارِن» احرام جديدي لازم نيست با همان احرام به سوي مني حركت ميكنند.
روز عرفه:
پس از اداي نماز فجر روز عرفه در مني، تا طلوع آفتاب منتظر باش پس از طلوع آفتاب به سوي صحراي عرفات براي اداي ركن بزرگ حج، حركت كن و در مسير راه مشغول تلبيه، دعا و توجه به سوي خدا باش و مستحب است كه هنگام حركت اين دعا را بخواني: «اللهُمَّ اِلَيكَ تَوَجَّهتُ وَوَجْهُكَ الكَرِيمُ أَرَدتُّ، فَاجْعَلْ ذَنبِي مَغفُوراً، وَحَجِّي مَبرُوراً، وَارحَمنِي إنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ» .
وقوف به عرفات:
هنگامي كه به محدودهي عرفات وارد شدي در آنجا وقوف كن و تمام محدودهي عرفات محل وقوف است مگر «بَطنِ عُرنَة» كه وقوف در آن صحيح نيست.
بهتر اين است كه نزديك جبل الرحمة (كوه رحمت) وقوف كني.
در ميدان عرفات رو به روي قبله بايست و دستها را به بارگاه مولاي كريم بلند كن و با خشوع و خضوع براي حال زار خود و مسلمين دعا كن و با اصرار و زاري تمام از خداوند بخواه زيرا در اين روز خداوند با رحمتهاي خاص خود به سوي بندگان خويش در عرفات متوجه ميشود.
گردهم آمدن حجاج در ميدان عرفات ياد آور حشر در ميدان محشر روز قيامت است پس آن روز را نيز بياد آور، هر دعايي كه ياد داشته باشي و با هر زباني كه بخواني اشكالي ندارد ولي بهتر است كه اين دعا را بسيار بخواني: «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيْكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيْرٌ» .
نماز ظهر و عصر را در وقت نماز ظهر بخوان براي اين دو نماز يك اذان و دو اقامه گفته ميشود.
لازم است كه تا غروب آفتاب در عرفات بماني و بعد از غروب آفتاب به سوي مزدلفه حركت كني.
شب گذراني در مُزدَلِفَه:
تا غروب آفتاب در عرفات بماني وقتي آفتاب غروب كرد، به سوي مزدلفه با آرامش و وقار حركت كن و به دعا و ياد الهي و اذكار و اوراد، مشغول باش. نماز مغرب را در عرفات نخوان بلكه پس از اينكه به مزدلفه رسيدي، نماز مغرب و عشا را جمع كن. و بهتر اين است كه نزديك مشعر الحرام «جبل قزح» قرار بگيري و إلا هر كجا كه ميسر شد، مگر در «وادي مُحَسٍّر» كه در آنجا وقوف صحيح نيست.
شب عيد را بايد در مزدلفه باشي. در اين شب مشغول عبادت، دعا، تلاوت قرآن و تلبيه باش و پيش از طلوع فجر مقداري بخواب و پس از اداي نماز فجر نيز در آنجا وقوف كن. در مزدلفه نيز هر دعايي كه برايت ميسر شود بخوان.
گرد آوري سنگريزهها از مزدلفه:
از مزدلفه هفتاد عدد سنگريزه مقداري بزرگتر از دانهي نخود براي رَميِ جَمَرَات (زدن شيطان) گرد بياور.
حركت به سوي مِني:
پيش از طلوع آفتاب و بالا آمدن آن، از مزدلفه به سوي مني حركت كن و در بين راه به دعا و اذكار مشغول باش و بسيار تلبيه بگو وقتي به مِني رسيدي اين دعا را بخوان:
«اَلْـحَمْدُ لله الَّذِي بَلَّغَنِيهاَ سَالِماً مُعافى، اَللهُمَّ هَذِه مِني قد أَتَيتُهَا وَأَنَا عَبدُكَ وَقَبضَتك، أسأَلَُك أن تَمُنَّ عَلَيَّ بِمَا مَنَنتَ بِهِ عَلَى أَولِيَائِكَ، اللهُمَّ إنِّيْ أَعُوذُ بِكَ مِنَ الحِرمَانِ وَمِنَ المُصِيبَةِ فِي دِينِي يَا أَرحَم الرَّاحِمِينَ» .
روز عيد:
وقتي به مني رسيدي اعمال مهمي را بايد در اين روز انجام بدهي اين اعمال عبارتند از:
1- رمي «جمرة العقبة».
2- ذبح قرباني.
3- تراشيدن و يا كوتاه كردن موي سر.
4- طواف زيارت و سعي بين صفا و مروه اگر قبلاً سعي نكردي.
رمي جمرة العقبة:
با ميسر شدن زمان مناسب براي رمي و كم شدن ازدحام، به سوي جمرة العقبة حركت كن و با هفت عدد سنگريزه آن را رمي كن. با پرتاب هر سنگ به سوي شيطان، تكبير بگو و با اولين سنگ، تلبيه را قطع كن و اين دعا را بخوان:
«بِسمِ الله وَالله اَكبَرُ، رَغماً لِلشَّيطنِ وَحِزبَهُ، وَرِضاً لِلرَّحمنِ».
سنگها را به گونهاي پرتاب كن كه به خود جمره اصابت كند و يا در دايرهي اطراف آن واقع شود. پس از رمي و هنگام بازگشت، اين دعا را بخوان:
«اللهُمَّ اجعَلهُ حَجَّاً مَبرُوراً، وَسَعياً مَّشكُوراً، وَذَنباً مَّغْفُوراً».
و در روزهاي عيد تكبير را زياد بخوان.
قرباني (دم شكر)
سپس به قربانگاه برو و گوسفند سالم و چاق را به عنوان شكر نعمت الهي و اينكه تو را توفيق داده تا حج و عمره را در يك سفر انجام دهي، ذبح كن و از گوشت آن خودت بخور و به فقرا و مساكين نيز بده.
حلق يا تقصير:
سپس موهاي سرت را بتراش و يا كوتاه كن و تراشيدن موها از كوتاه كردن آن ثواب بيشتر دارد. البته زنان فقط كوتاه كنند.
طواف زيارت:
وقتي از تراشيدن سر فارغ شدي براي اداي ركن مهم ديگر حج، يعني طواف زيارت به مكه برو و خانهي كعبه را طواف كن، و اگر قبلاً ميان صفا و مروه سعي كردهاي، سعي پس از اين طواف، لازم نيست و رمل و اضطباع هم مسنون نيست، اما اگر قبلاً سعي نكردهاي، حالا سعي كن و رمل و اضطباع هم در اين صورت سنت است.
خروج از احرام:
پس از تراشيدن سر در مني از احرام خارج شدهاي و تمام ممنوعات احرام برايت جايز ميشوند مگر همبستر شدن با زن كه پس از انجام طواف زيارت برايت حلال ميشود.
ايام تشريق و اعمال آنها:
ايام تشريق، روزهاي: يازدهم، دوازدهم و سيزدهم ذي الحجه هستند.
لذا پس از طواف زيارت به مني برگرد و شب يازدهم را در مني سپري كن.
رمي جمرات سهگانه:
در روز دوم عيد (روز يازدهم ذي الحجه) واجب است كه هر سه جمره رمي شوند.
پس از زوال آفتاب به «جمرهي صُغري» (جمرهي كوچك اول) نزديك «مسجد خِيف» برو و آن را رمي كن و هنگام رمي همان دعايي را كه قبلاً ذكر شد بخوان.
سپس به گوشهاي برو و مقداري مكث كن و به دعا و اذكار مشغول باش بعد از آن به «جمرة الوُسطي» (جمرهي دوم) برو و آن را مانند جمرهي قبلي رمي كن.
آنگاه به سوي»جمرة العُقبي» (جمرهي سوم) برو و آن را نيز رمي كن و پس از رمي، توقف نكن بلكه به سوي محل اقامت خويش حركت كن.
وقت رمي اين روز تا طلوع فجر روز بعد است.
رمي روز دوازدهم:
بعد از زوال آفتاب وقت رمي شروع ميشود و در اين روز نيز مانند روز گذشته جمرههاي سه گانه را رمي كن و وقت رمي اين روز تا طلوع فجر روز بعد ادامه دارد.
در اين شبها و روزها در مني مقيم باش و اوقات خويش را با تلاوت قرآن، دعا و اذكار سپري كن، و اگر ميسر باشد نمازها را در مسجد خيف بخوان. در پايان روز دوازدهم، از مني به سوي مكه حركت كن و در مسير راه در محل «وادي مُحَصَّب» كه در مَدخَلِ مكه بين دو كوه قرار دارد، مقداري توقف كن و در يكي از مساجد آنجا نمازهاي فرضي را بخوان و يا هر مقدار كه ميسر شد مكث كن سپس به مكه برو.
طواف وداع:
هنگام قصد بازگشت به خانه و پايان مناسك حج، آخرين طواف را كه به «طواف وداع» (طواف خداحافظي) معروف است انجام بده در اين طواف، رمل، اضطباع و سعي نيست. بعد از طواف دو ركعت نماز طواف را بخوان و از آب زمزم بنوش و آخرين نگاههايت را بر خانهي كعبه بيفگن، كنار ملتزم بيا و با چسباندن خويش به آن، دعاها و آرزوهاي دنيوي و اخروي خويش را به بارگاه خداوند متعال عرضه كن و با اين دعا با خانهي كعبه خداحافظي كن:
«اللهُمَّ ارزُقنِي العَودَ بَعدَ العَودِ، المَرَّةَ بَعدَ المَرَّةِ، إِلَى بَيتِكَ الحَرَامِ. وَاجعَلنِي مِنَ المَقبُولِينَ عِندَكَ يَا ذَالجَلاَلِ وَالإكراَمِ، اَللهُمَّ لاَ تَجعَلهُ آخِرَ العَهدِ مِن بَيتك الحَرَامِ، يَا أرحَم الرَّاحِمِينَ».
زيارت مدينهي منوره و روضهي مطهره:
زيارت مدينهي منوره، مسجد النبي و روضهي مطهرهي رسول گرامي اسلامص از صدر اسلام تا به حال معمول و مروج بوده و باعث اجر و بركات بيشماري است. و مستحب است كه با طهارت وارد مدينهي منوره شوي و هنگام مشاهدهي آثار و درختان مدينه اين دعا را بخوان:
«اللهُمَّ هَذَا حَرَمُ نَبِيِّكَ فَاجعَلهُ وِقَايةً لِّي مِنَ النَّارِ وَأَمَاناً مِنَ العَذَابِ وَسُوءِ الحِسَابِ» .
هنگام ورود به مسجد النبي اين دعا را بخوان:
«اَللهُمَّ صَلِّ عَلَی سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِهِ وَسَلِّم، رَبِّ اغفِر لي ذُنُوبِي وَافتَح لِي أَبوَابَ رَحمَتِكَ».
هنگام خروج نيز همين دعا خوانده شود و در آخر «وَ افتَح لِي أَبوَابَ فَضلِكَ» بخوان.
سپس دو ركعت نماز تحية المسجد بخوان آنگاه به سوي حجرهي شريفه كه در آن، قبر رسول گرامي اسلام ص است برو، روبروي قبر كنار پنجره با ادب و انضباط تمام بايست و بر ايشان با اين الفاظ سلام بفرست:
«اَلسَّلامُ عَلَيَك يَا نَبِيَّ الرَّحمَةِ، اَلسَّلامُ عَلَيَك يَا شَفِيَعَ الأُمَّةِ، اَلسَّلاَمُ عَلَيَكَ يَا سَيِّدَ المُرسَلِينَ، السَّلاَمُ عَلَيكَ يَا خَاتَمَ النَّبِيينَ، اَلسلامُ عَلَيكَ يَا مُزَمِّلُ، اَلسَّلامُ عَلَيكَ يَا مُدثِّرُ، اَلسَّلاَمُ عَلَيَك يَا مُحَمَّد، اَلسَّلاَمُ عَلَيَك يَا اَيُّها النٍّبِيُّ أَحمَدُ، اَلسَّلاَمُ عَلَيَك وَعَلَى اَهلِ بَيتَك الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، الَّذِينَ أَذهَبَ اُلله عَنهُمُ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطهيراً. جَزَىَ اللهُ عَنَّا أَفضَلَ مَا جَزَى نَبِياً عَن قَومِهِ، وَرَسُولاً عَن أُمَّتِهِ، أَشهَدُ أَن لاَّ اِلَهَ اِلاَّ الله وَأَنَّكَ رَسُولُ اللهِ، قَد بَلَّغتَ الرِّسَالَةَ وَأَدَّيتَ الأَمَانَةَ وَنَصَحتَ الأُمَّةَ، وَأَوضَحتَ الحُجَّةَ وَجَاهَدتَّ فِي اِلله حَقَّ جِهَادِهِ».
«اَللهُمَّ آَتِ سَيِّدِنَا مُحَمَّداً الوَسِيلَةَ وَالفَضِيلَةَ وَابعَثهُ مَقَاماً مَحمُوداً الَّذي وَعَدَتَّهُ، وآتِه نِهَايَةَ مَا يَنبَغِي أَن يَّسأَلَهُ السَّائِلُونَ، اَللهُمَّ صَلِّ عَلَى سَيِّدِنَا محمد عبدِكَ وَرَسُولِكَ، النَّبِيِّ الأُمِّيِّ وعَلَى آلِ محمد، وأزواجِهِ وَذُرِّيَّتِه، كَمَا صَليتَ عَلَى اِبراهيمَ وَعَلَى آلِ إبراهيمَ، فِي العالـمينَ إنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ».
سپس مقداري به سمت راست برو و قبر سيدنا حضرت ابوبكر صديق را زيارت كن و چنين بر وي سلام بفرست:
«اَلسَّلاَمُ عَلَيَكَ يَا خَليفَةَ رسولِ الله، اَلسَّلاَمُ عَلَيَكَ يَا صاحبَ رَسولِ الله في الغَارِ، اَلسَّلاَمُ عَلَيكَ يَا رَفِيقَهُ فِي الأَسفَارِ، اَلسَّلاَمُ عَلَيَكَ يَا أمِينَهُ عَلَى الأَسرارِ، جَزَاَ اللهُ عَنَّا أَفضَلَ مَا جَزَی إِمَاماً عَن أُمَّةٍ نَبِيَّهُ، لَقَد خَلَّفتَهُ بأحسنِ خِلفَةٍ، وَسَلَكتَ طَريقَهُ وَمِنهَاجَهُ، خَيرَ مَسلٍَ، وَقَاتَلتَ أَهلَ الرِّدَةِ، وَالبِدَعِ، وَمَهَّدتَّ الإِسلاَمَ، وَوَصَلتَ الأرحَامَ، وَلَم تَزَل قَائِماً بِالحَقِّ نَاصِراً لأهلِهِ، حتَّى أتاَکَ اليقينُ، فَالسَّلامُ عليکَ وَرَحمةُ اللهِ وَبَرَكَاتُهُ».
آنگاه مقداري به سمت راست جلوتر برو و قبر سيدنا حضرت عمر فاروق را زيارت كن و چنين بر وي سلام بفرست:
«اَلسّلاَمُ عَلَيَكَ يَا أَمِيرَ المُؤمِنِينَ، اَلسَّلاَمُ عَلَيَكَ يا مُظهرَ الإِسلام، اَلسَّلاَمُ عَلَيك يَا مُكَسِّرَ الأصنَامِ، جَزاَ اُلله عَنَّا أَفضَلَ الجَزَأِ، وَرَضِيَ عَمَّن استَخلَفَ، فَلَقَد نَصَرتَ الإِسلاَمَ وَالمُسلِمِينَ، فَكَفَّلتَ الأيتَامَ ووَصَلتَ الأرحَامَ، وقَوِيت بَالإِسلامُ، وَكُنتَ لِلمُسلِمِينَ إِماماً مَرضِيا، وَهادِياً مَهدِياً، جَمَعتَ شَملَهُم، وَأغنَيتَ فَقيرَهُم، وَجَبَرتَ كَسرَهم، فالسلام عليَكَ وَرَحمَةُ اللهِ وَبَرَكَاتُهُ».
آداب اقامت در مدينه:
تا زماني كه در مدينه هستي، بكوش تا نمازها را در مسجد نبوي بخواني زيرا يك نماز در مسجد نبوي بيش از پنجاه هزار نماز ديگر مساجد بجز مسجد الحرام ثواب دارد. خواندن نماز ميان حجرهي شريفه و منبر رسول اكرمص نيز ثواب دارد زيرا آنجا قطعهاي از بهشت است كه به نام «رياض الجنة» معروف است چنان كه در حديث وارد است:
«مَا بَيْنَ بَيْتِي وَمِنْبَرِي رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّة» . «ميان خانه و منبر من، باغي از باغهاي بهشت است».
زيارت اماكن خاص در مدينهي منوره:
هنگام اقامت در مدينهي منوره مستحب است كه اماكن ذيل را زيارت كرد:
1- قبرستان بقيع.
وقتي به آنجا ميروي چنين بگو:
«اَلسَّلاَمُ عَلَيكُم دَارَ قَومٍ مُؤمِنِينَ، وَاًِنَّا إِِن شَاءَ اُللهُ بِكُم لاَحِقُونَ. اَللهُمَّ اغفِر لأهلِ بَقِيعِ الغَرقَدِ، اَللهُمَّ اَغفِر لَنَا وَلَهُم».
«سلام بر شما اى مردم مؤمن، همانا ما - إن شاء الله - به شما ملحق خواهيم شد، شما پیش روان هستید و ما بعد آینده گان، همانا ما نيز - إن شاء الله - به شما ملحق خواهيم شد، خدایا، اهل بقیع غرقد را بیامرز، خدایا، ما و ایشان را بیامرز».
2- زيارت شهداي احد.
در دامنهي كوه احد شهيدان به خون غلتان غزوهي احد خوابيدهاند كه در ميان شان سيد الشهداء حضرت حمزه عموي رسول اكرم ص نيز حضور دارد به آنجا برو سلام بگو، و براي آنان كه جانهاي خود را فداي اسلام كردند دعا كن و چنين بگو: ﴿سَلَٰمٌ عَلَيۡكُم بِمَا صَبَرۡتُمۡۚ فَنِعۡمَ عُقۡبَى ٱلدَّارِ ٢٤﴾ [الرعد: 24] .
3- زيارت مسجد قباء.
مسجد قبأ نخستين مسجدي است كه در اسلام ساخته شده و شخص رسول اكرمص سنگ بناي آن را نهادند و دربارهي همين مسجد قرآن ميفرمايد: ﴿لَّمَسۡجِدٌ أُسِّسَ عَلَى ٱلتَّقۡوَىٰ مِنۡ أَوَّلِ يَوۡمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِ﴾ [التوبة: 108].
«به راستى مسجدى كه از روز نخست بر تقوى بنيان نهاده شده است سزاوارتر است كه در آن بايستى».
به آنجا برو دو ركعت نماز تحية الـمسجد در آن بخوان و دعا كن.
رسول اكرمص هر هفته روز شنبه به آنجا ميآمدند و دو ركعت نماز در آن ميگزاردند) .
وداع با مدينه:
هنگام بازگشت از مدينه به مسجد النبي برو و دو ركعت نماز در آن بخوان و سپس بر روضهي حضرت رسول اكرم ص حضور پيدا كن و چنان كه قبلاً ذكر شد بر ايشان سلام بفرست و در آنجا دعا بكن و در آخر اين دعا را بخوان:
«اَللهُمَّ لاَ تَجعَلهُ آخِرَ العَهدِ بِحَرَمِ رَسُولِکَ، وَسهِّل لِيَ العَودَ إِلَىَ الحَرَمَينِ سَبِيلاً سَهْلَةً، وَارزُقنِي العَفوَ وَالعَافِيَةَ فِي الآخِرَةِ وَالدُّنيَا، وَرُدَّنَا إِِلَيهِ سَالِمِينَ غانِمِينَ».
و هنگام خروج از مدينه بعد از خواندن دعاي سفر، آية الكرسي و معوذتين، اين دعا را بخوان، زيرا رسول اكرم ص آن را خواندهاند:
«آئِبُونَ، تائِبُونَ، عابِدُونَ، ساجِدُونَ، لِرَبٍّنَا حَامِدُونَ، صَدَقَ اللهُ وَعدَهُ، وَ نَصَرَ عَبدَهُ، وَ هَزَمَ الأَحزَابَ وَحدَهُ» .
عمره و چگونگي اداي آن:
عمره نيز اجر و ثواب زيادي دارد چنان كه رسول اكرم ص فرمودهاند:
«عَن أَبِي هُرَيْرَةَ أَنَّ رَسُولَ اللهِ قَالَ: الْعُمْرَةُ إِلَى الْعُمْرَةِ كَفَّارَةٌ لِمَا بَيْنَهُمَا، وَالْحَجُّ الْمَبْرُورُ لَيْسَ لَهُ جَزَاءٌ إِلاَّ الْجَنَّةُ» .
«از حضرت ابو هريره روايت است كه پيامبر اكرمص فرمودند: تمام گناهاني كه بين فاصلهي زماني دو عمره انجام گيرند، عمرهي بعدي نابود كنندهي آن گناهان است و پاداش حج مبرور فقط بهشت است».
«وعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: عُمْرَةٌ فِي رَمَضَانَ تَعْدِلُ حَجَّةً . و لـمسلم: تَعْدِلُ حجةً أو حجةً مَعِي».
«از حضرت عبدالله بن عباسب روايت است كه پيامبر اكرمص فرمودند: ثواب يك عمره در رمضان با يك حج برابر است و در يك روايت برابر با حجي است كه همراه با من ادا شود».
زمان عمره:
عمره در تمام سال جايز است البته در ماه مبارك رمضان ثواب بيشتري دارد و در پنج روز: نهم، دهم، يازدهم، دوازدهم و سيزدهم ذي الحجه عمره جايز نيست.
فرائض عمره:
در عمره دو چيز فرض است:
1- احرام.
2- طواف.
واجبات عمره:
در عمره دو چيز واجب است:
1- سعي بين صفا و مروه.
2- تراشيدن و يا كوتاه كردن موها.
بقيهي اعمال در عمره سنت و آداب اند.
چگونگي اداي عمره:
از ميقات يا قبل از آن به روشي كه در بحث حج بيان شد، احرام ببند وقتي به خانهي كعبه رسيدي آن را با رمل و اضطباع طواف كن (به ترتيبي كه قبلاً بيان شد) . پس از طواف و خواندن دو ركعت طواف و نوشيدن آب زمزم، ميان صفا و مروه سعي كن (به طريقي كه قبلاً ذكر گرديد) بعد از پايان سعي، موهاي سرت را بتراش و يا كوتاه كن پس از تراشيدن سر و يا كوتاه كردن موها خودت را از احرام خارج كن و اين يك عمره به حساب ميآيد.
تا زماني كه در مكهي مكرمه هستي ميتواني عمرههاي متعددي انجام بدهي و هر قدر طواف كه بخواهي بجا آوري.
در دوران اقامت در مدينهي منوره روضهي مطهره رسول اكرمص، شهداي احد و مسجد قبا را به تفصيلي كه در بحث حج بيان شد، زيارت كن.
طواف «قدوم» و طواف «وداع» بر عمره كننده لازم نيست زيرا اين دو طواف مختص اعمال حج هستند.
هَدي:
«هَدي» به آن گوسفند، گاو و شتري گفته ميشود كه در حرم ذبح شود.
شرايط هدي همان شرايط قرباني است يعني: گوسفند حداقل يك ساله، گاو دو ساله و شتر پنج ساله باشد برهي بالاتر از شش ماه كه چاق باشد و با گوسفند يك ساله تفاوتي نداشته باشد نيز جايز است.
هديِ تمتع، قِران و نافله در روزهاي عيد بعد از رمي جمرهي عقبه ذبح ميشود و تمام هدايا بايد در محدودهي حرم ذبح شوند.
مستحب است كه صاحب هدي از گوشت آن بخورد. البته استفاده از هَديِ جنايات (گوسفند، گاو و يا شتري كه به عنوان جريمه بر حاجي لازم شدهاند) براي صاحب آن و نيز براي افراد غني جايز نيست.
انواع هَدي:
هَدي بر چهار قسم است:
1- هَديِ نافله.
كه حاجي يا عمره كننده بدون جهت خاصي صرفاً براي رضاي خداوند متعال ذبح ميكند و براي هر حاجي و هر عمره كنندهاي كه توان خريد آن را داشته باشد مستحب است كه به عنوان پيروي از سنت رسول اكرمص آن را ذبح كند.
زيرا كه آن حضرتص در حجة الوداع يكصد شتر هدي ذبح كردند) .
2- هَديِ واجب.
هديي است كه به عنوان شكرانهي توفيق اداي حج بر حاجي متمتع و قارن واجب ميشود.
3- هَديِ واجب جريمه.
هديي است كه پس از ارتكاب ممنوعات حج به عنوان جريمه و «دم جبران نقصان» بر حاجي و يا عمره كننده لازم ميشود.
استفاده از اين هَدي براي حاجي و يا افراد غني جايز نيست بلكه بايد آن را بر فقرا صدقه كرد.
4- هَديِ نذر.
آن هديي است كه حاجي در آنجا نذر ميكند. استفاده از اين هدي نيز براي نذر كننده و افراد غني جايز نيست.
جنايات و جريمههاي آن:
جنايت در حج عبارت است از:
«ارتكاب عملي از اعمال ممنوع در حج و يا ترك واجبي از واجبات آن».
جنايت بر دو قسم است:
1- جنايت در حرم.
2- جنايت در احرام.
جنايت در حرم اين است كه كسي به صيد حرم مستقيما يا با اشاره و راهنمايي تعرض كند يا درختان و نباتات حرم را با قطع كردن و يا از بيخ بركندن مورد تعرض قرار دهد كه در اين صورت مرتكب اين عمل چه فرد محرم چه غير محرمي باشد جريمه ميشود و اين عمل او «جنايت» محسوب ميشود.
جنايت در احرام اين است كه شخص محرم در حال احرام مرتكب عملي از ممنوعات حج شود و يا عمل واجبي از واجبات حج را ترك كند.
جنايت در احرام بر شش قسم است:
اول- جنايتي كه حج را فاسد ميكند و با جريمه جبران نميشود مانند: جماع قبل از وقوف عرفه.
دوم- جنايتي كه جريمهي آن يك شتر و يك گاو است و اين در دو حالت است:
الف: جماع بعد از وقوف قبل از حلق.
ب: طواف زيارت در حالت جنابت.
سوم- جنايتي كه جريمهي آن يك گوسفند و يا يك هفتم گاو و يا شتر است و اين در موارد ذيل لازم ميشود:
1- پوشيدن لباس دوخته شده بدون عذر شرعي.
2- دور كردن موهاي سر و ريش بدون عذر.
3- پوشيدن چهره يك روز كامل.
4- چيدن ناخنهاي يك دست و يك پا.
5- ترك طواف صدر.
6- ارتكاب مقدمات جماع.
7- بوي خوش زدن به يك عضو كامل از اعضاي بدن مانند: سر، صورت، ران، ساق و بازو و نيز پوشيدن لباسي كه بوي خوش به آن زده شده است.
چهارم- جنايتي كه جريمهي آن صدقه است به اندازهي نصف صاع 2/250) كيلوگرام) گندم و يا قيمت معادل آن و اين در موارد زير است:
1- تراشيدن كمتر از يك چهارم سر يا كمتر از يك چهارم ريش.
2- گرفتن ناخن يك انگشت و يا دو انگشت.
3- بوي خوش زدن به كمتر از يك عضو.
4- پوشيدن لباس دوخته شده و يا بوي خوش زده شده كمتر از يك روز كامل.
5- پوشيدن سر و يا صورت كمتر از يك روز.
6- بجا آوردن طواف قدوم و يا طواف صدر با بيوضويي.
7- ترك رمي يك سنگريزه از يكي از جمرات.
پنجم- جنايتي كه جريمهي آن كمتر از نصف صاع صدقه است و اين در صورتي است كه شپش و يا ملخي را به قتل رساند.
ششم- جنايتي كه جريمهي آن قيمت معادل لازم است و اين در صورتي است كه صيد بياباني در حرم كشته شود و يا در كشتن آن مشاركت داشته باشد در اين صورت قيمت آن لازم است چه صيد حلال باشد و چه صيد حرام.
اللهم وفقنا كرة بعد كرة لزيارة بيتك الـمكرم.
ومن الله التوفيق وعليه التوكل والاعتماد.
ابو الحسين عبدالمجيد مرادزهي خاشي
زاهدان1383/10/7 - مطابق با15 ذي قعده1425 ﻫ ق.