نامه ای به لندن

نامه اي به لندن در واكنش به حمله شديد يك ايراني مقيم لندن به اسلام و اهل ايران بخصوص علماء و روحانيون

اسم الكتاب: رسالة إلى لندن


تأليف: عبد الله حيدري


الناشر: موقع عقيدة


نبذة مختصرة: رسالة إلى لندن


كيهان
نامه اي به لندن

در واكنش به حمله شديد يك ايراني مقيم لندن به
اسلام  و اهل  ايران  بخصوص  علماء  و روحانيون

 


   

نوشته:
عبدالله حيدري

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 
فهرست

آقــــاي كــردستــاني گـــوشتـان را بــاز كنيــــد    1
پيشنهادات    3
لعنت بر تفرقه    5
آقاي كردستاني گوشتان را باز كنيد    5
اصل مطلب    7
پس هدف دوم    16
آقاي كردستاني! گوشتان را باز كنيد    24
اين هم حرف آخر    39

 

 

 

 
آقــــاي كــردستــاني گـــوشتـان را بــاز كنيــــد:
چه كاسه اي زير نيم كاسه است؟ سـم پـاش و تـفـرقه انداز كيــست؟ بلـوچستان چـرا آباد نشـد؟ دشتياري مال كي وطرح آن بنفع كيست؟ غير بومي ما چرا در مناطق سني نشين اسكان داده مي‌شوند؟ سرمايه خراسان چرا در جيـــب امام رضا ريخته مي‌شوند؟ شهرك هاي جديد در خراسان چرا نو سازي ميشود؟ در بندر عباس و چابهار چرا كارگر غير بومي استخدام ميشود؟ مسئول بي سوادي كردستان و بلوچستان كيست؟ اسلام چه تقصيري دارد كه به آن حمله شود؟ سر چشمه اسلام را چه كساني گل آلوده ميكنند؟ آيا اسلام بزور شمشير تحميل شده؟ چه زماني از شمشير بايد كار گرفت؟ آيا آخوند آخوند است شيعه و سني ندارد؟ چرا دادگاهان امريكا انسانها را اخته ميكنند؟ چرا آقاي  دينس خانمش را خورد؟ چرا و چه نيروئي قدرت اتم را بزانو در آورد؟ نظم نوين جهاني امريكا نيز بزودي سرنگون خواهد شد؟
                         وحدت ايراني ها بر چه اساسي ممكن است؟

همه اينها سوالاتي است كه خواننده از خلال صفات اين نامه جواب آنها را هر چند به اختصار در خواهد يافت آنانيكه به اهميت نقش قلم و مطبوعات و مبارزه فرهنگي اعتقاد جدي دارند مي‌توانند نسخه اي از نامه را به دوستانشان هديه كنند ما زماني به وجود خود  در جامعه ارزش خواهيم بخشيد و از عهده اداي مسئوليت بر خواهيم آمد كه همواره عمل و عكس  العمل داشته باشيم و تنها به تماشا و تأسف خوردن اكتفا نكنيم.
خدمت آقاي مصباح زاده و ديگر كاركنان كيهان لندن، سلام عرض ميكنم.
اميدوارم ساعات خوشي را پشت سر بگذرانيد و با دلي شاد و خاطري آرام به اداي مسئوليت خويش مشغول باشيد، توفيق مزيد براي شما و همه خدمت گزاران اين مسير از خداي بزرگ مسئلت دارم.
عيدگذشته را به همه تان تبريك عرض ميكنم، كيهان لندن بسيار موزون و پر محتوا و خواندني است و چون درد ملت داغديده اي را باز گو ميكند و غرض مداحي و بزرگ كردن فلان حاجي آقا يا توجيه كردن جنايتهاي فلان آخوند را ندارد در قلب هر ايراني دردمند و با احساس جاي دارد، و خواننده تصور نميكند كل روز نامه يك رنگ و يك  نواخت است و چون سانسور بر آن حاكم نيست انشاهاي متفاوتي بچشم مي‌خورد و درد دلها آنطوري كه هست عنوان ميشود و نكته ضعفهاي رژيم خيلي دقيق بررسي ميشود كه همه اين اسباب به محبوبيت كيهان افزوده است، ان شاء الله كه در آينده هم با حفظ بي طرفي و استقلال در اين پيشه مقدس رونق بيشتري به كيهان خواهيد بخشيد.
بنده براي هر چه بهتر شدن كيهان كه در واقع مي‌توان گفت: ارگان تمامي اپوزيسيون ايران است، دو سه نكته اصلاحي و چند پيشنهاد دارم كه اگر مناسب بود به آن عمل شود:
1ـ اشتباهات لفظي يا املايي زياد بچشم مي خورد.
2ـ در صفحه 14 ستون 7 شماره نو روزي آقاي جيمزبيكر رئيس جمهور آمريكا معرفي شده است.
3ـ در باره وفات آقاي محمود سعادت توضيحات ناكافي است بخصوص محل وفات  ذكر نشده.

پيشنهادات
قسمت كوچكي اگر براي نامه هاي وارده و تأثرات خوانندگان مختص شود مناسب خواهد بود.
بخش مخصوصي براي معرفي سازمانها و نشريات اپوزيسيون مختلف خارج و مصاحبه با آنها در نظر گرفته شود (اعم از افراد و سازمانها) كساني كه از شما دور هستند ميتوانيد سوالات را كتبي بفرستيد و مهم نيست كه اسم مصاحبه شونده مستقيما مطرح باشد يا نه. چون مردم از تروريستهاي رژيم ميترسند.
بخش خاطرات ادامه پيدا كند اگر ميسر نشد جايش را مناسب است با تاريخ  اقليتهاي قومي و مذهبي پركنيد يا حتي وضع كنوني شان. در اين باب  مقاله اشپيگل در باره مهاجرت يهوديان جالب بود.
ضمناً اخبار داخل كوشش كنيد دقيق تر باشد و در هيچ مورد به روزنامه هاي رژيم اعتماد نكنيد.
اينك مقاله اي كه خدمتتان تقديم ميگردد واكنش به يكي از مقاله هاي كيهان لندن است كه توسط آقاي م. م كردستاني نوشته شده و در شماره 397 كيهان درج شده بود، گرچه موضوع از حدي كه شما مشخص كرده ايد (3000 كلمه) خيلي بيشتر است اما اميدوارم تا حد امكان  همه اش در دو سه شماره چاپ شود اگر ممكن نبود مختاريد خلاصه كنيد و ضمناً اگر لطف كنيد كيهان را به آدرس من پست كنيد كمال تشكر و امتنان خواهم داشت چون مرتب نمي توانم بخوانم و حتي گاهي يكي از دوستان فتوكوپي برايم ميفرستد.
                     با عرض تشكر ارادتمند: اويس مسلم نژاد (از خراسان)
                            33/ 1/ 71 ـ كرا چي
  نشاني فعلي:                 
پاكستان كراچي، ايم، اي جناح رود بالمقابل لائت هاوس (لايرز چمبرز روم نمبر 303 اويس مسلم نژاد).
 
بسم الله الرحمن الرحيم
لعنت بر تفرقه
آقاي كردستاني گوشتان را باز كنيد
در شماره 397 كيهان لندن مؤرخ ششم فروردين ماه 1371 مقاله اي چاپ شد از آقاي م. م  كردستاني با تيتر (كاسه اي زير نيم كاسه حمايت از كردها و بلوچهاست) كه گويا واكنشي بود به آقاي سنگركُرد و عبدالقادر بلوچ كه طي دو مقاله جداگانه در فاصله يك سال درد  دلي با برادران اهل سنت شان كرده بودند يا در واقع مشكل تعصب خشك مذهبي حاكم بر جامعه ايران را به هموطنانشان معرفي كرده اند، البته مقاله ديگري هم از آقاي زاهد بلوچ حدود يك سال پيش (19/ 12/ 69 ) به چاپ رسيده بود كه احتمال زياد آقاي كردستاني آن مقاله را نديده اند و گر نه شايد چيزي به معلوماتشان افزوده ميشد و نوك قلمشان آهسته تر، حركت ميكرد.
مقدمتاً خدمت آقاي كردستاني عرض كنم كه خوشبختانه بنده نه كُرد هستم تا متهم به دفاع از آقاي سنگر بشوم و نه بلوچ كه حق گويي هاي آقاي كردستاني در مورد بلوچها به من بر خورد بلكه يك مسلمان ايراني از شرق خراسانم كه فعلًا همان دردي كه آقاي كردستاني و صدها هزار ايراني ديگر را مجبور كرده دور از ميهن عزيزشان زندگي كنند دامنگير بنده نيز هست و همچنانكه آقاي كردستاني و بقيه هموطنانمان بعلت دوري از وطن (و ضياع مملكت بدست آخوند هاي نالايق و بي‌كفايت و مغرور و خون خواه در حالي كه دشمن اسلامند بنام اسلام عرصه زندگي را براي  مليونها انسان  تنگ كرده اند، و اقتصاد مملكت را به باد فنا داده اند) رنج  مي‌برند، بنده نيز دردم همين است و اكنون آرزويي جز سر نگوني ستمگران شياد ندارم و نه تنها با آقاي كردستاني در مورد تفرقه و باز تاب سوء آن موافقم بلكه از ايشان و آقاي بلوچستاني و تهراني و كاشاني و كردستاني و همگاني دعوت ميكنم كه در عوض دامن زدن به تفرقه و موضع گيري هاي خصمانه عليه يكديگر دست بدست همديگر بدهند و متحدانه  عليه دشمن مشتركشان مبارزه كنند و با اين شعار تفرقه شكن (لعنت بر تفرقه ) همواره  در راه مبارزه و آزادي ايران از دست دشمنان اسلام و ميهن مشوق و مددگار يكديگر باشند، و اضافه  ميكنم تنها چيزي كه مرا واداشت تا واكنشم را ابراز كنم احساس مسئوليتي است كه تصور ميكنم در قبال ملت و ميهنم داشته باشم (نه صرفاً قوم و منطقه ام) وإلا بنده نه وكيل مدافع آقاي سنگر هستم و نه عبدالقادر و نه هم با خانم سلطاني و آقاي كردستاني بده و بستاني دارم، اميداوارم آقاي كردستاني همچنانكه به تحمل مذهبي معتقدند به نقد ادبي نيز معتقد باشند.

 

 

اصل مطلب
حالا با اين مقدمه كوتاه و با در نظر داشت اهميت وحدت و همبستگي در راه مبارزه مي‌خواهم نقطه نظرم را پيرامون محتواي مقاله آقاي كردستاني ابراز كنم اميدوارم بتوانم با گذري كوتاه بر حقايق ملموس و بسيار بديهي و بدور از خيالبافي و هنر نمائي ايده‌آلي رائج مسئله را روشن كنم، بنده به آن قسمت از مقاله كه به دور آن مرحوم قاضي محمد و صدر قاضي بر ميگردد فعلاً كاري ندارم اختلاف نظري كه آقاي كردستاني با آقاي عبدالقادر در اين قسمت بخصوص دارند براي خودشان مي‌گذارم و خانم سلطاني (كه ايشان را هم در قضيه دخيل دانسته اند و به اصطلاح تحريكشان كرده اند) فقط نتيجه گيري آقاي كردستاني  را از اين مسئله جهت اطلاع خود ايشان و ديگر هموطنانم مورد ارزيابي قرار دهم. ايشان يك جمله بسيار جالبي فرموده اند كه خوشبختانه ما اهلسنت ايران اعم از كُرد، بلوچ، تركمن، بندري، خراساني و غيره و بلكه همه ايرانيان آرماني جز اين نداريم گفته اند: (اما در ايران هميشه تحمل مذهبي بوده و هست و اگر آخوند بگذارد خواهد بود) واقعاً حرف بجايي است و هيچ اختلافي درش نيست، ولي همان (اگر) آقاي كردستاني باعث ناراحتي آقاي سنگر عبدالقادر و هزارها ايراني ديگر شده است و دارد ميشود وإلا آقاي بلوچ و سنگر چه مرضي دارند كه هم خودشان را به دردسر بيندازند و هم ديگران را و متاسفانه خود ايشان هم در حاشيه همين اگر دوچار مخمصه شده اند و منفي بافي كرده اند، و بجاي آنكه آقاي سنگر و عبد القادر را كه از نظر ايشان «مطالعه ندارند» (و ارزيابيشان بچه‌گانه است) نصيحت و ارشاد بفرمايند، فلسفه بيان كرده اند و از حقايق بسيار بديهي چشم پوشي نموده اند و به آنها نان قرض داده اند و در جايي كه خودشان حاضر شده اند در مورد اسلام اظهار نظر بكنند (كه آب از سر چشمه گل آلود است . . .  و تعصب در ذاتش است كه صد در صد اين اظهار نظر و بر داشت بسيار عميق از اسلام هيچ ضرري به ايران و ايرانيهاي شيعه و سني نخواهد داشت و حتماً هم به وحدت و همبستگي و باز آوردن ايران نادري كمك خواهد كرد! و پدر رژيم را در خواهد آورد!) به آقاي سنگر و عبدالقادر اجازه نداده اند در مورد مظلوميت اهلسنت اظهار نظر بكنند! زيرا اينگونه اظهار نظر ها در واقع (سم پاشي و تفرقه اندازي) محسوب ميشود! چون بعد از فتنه خميني ملت ايران چشم و گوشش باز شده  و ديگر به اين تفرقه افگني هاي مذهبي و قبيله اي پوزخند تمسخر خواهد زد!
و عجيب‌تر اينكه آقاي كردستاني وقتي حماس و عاطفه شان بشدت ميخروشد و آمپرشان بالا ميزند حرفهاي متضادي مي فرمايند، از يك طرف آقاي بلوچ را نصيحت و بلكه تنبيه مي‌كنند.
ملت به اين تفرقه افگني هاي مذهبي و قبيله اي پوزخند تمسخر خواهد زد! و همچنان ميفرمايند: (در عصر فضا نه شيعه و سني تحميلي به دردمان مي‌خورد و نه شئونيسم قبيله اي اتحاد اقوام ايراني به ما قدرت ميدهد).
و در جاي ديگر ارشاد ميفرمايند: (آقاي بلوچ ما كُردها وكيل مدافع نمي خواهيم) و همچنان ميفرمايند: (اگر شما و همتاهاي شما در كردستان بگذارند . ..) ببينيد كه اصلًا آقاي كردستاني با هرگونه تفرقه اي مخالفند و صراحتاً به اتحاد دعوت مي‌فرمايند!
دريغا! كه شخص با سواد! و دانشمندي مثل آقاي كردستاني فقط در رشته تاريخ تخصص پيدا كرده اند! و همواره مشغول مطالعه تاريخ هستند و فرصت ندارند در مورد ملت و جامعه خود شان فكر بكنند و ببينند كه بر ملت ايران چه ميگذرد، و متاسفانه ايشان پرونده هاي اعدام شدگان دوران استالين را بررسي ميكنند و براي بررسي اعدامهاي كنوني وقت ندارند يا شايد هم بدليل اينكه شهيد استاد ناصر سبحاني كه در محل تولد آقاي كردستاني يك سال قبل بدست دژخيمان حاكم در زير شكنجه جان سپرد، و يا عبدالوهاب خوافي عبدالحق جعفري و محمد عبد الواحدي و اوحد بخش حسين برو  . . . كه همگي خونشان بخاطر سر نوشت آينده من و آقاي كردستاني بدست خونخواران حاكم ريخته شده چون از همان سرچشمه گل آلود آب ميخورند سزاوار و مستحقند كشته شوند، زيرا خلاف كرده اند و عقيده شان را به سلامتي سر آقاي خامنه اي رها نكرده اند! دقيقاً نمي‌دانم آقاي كردستاني واقعاً از استان كردستان ايران هستند فاميلشان كردستاني است؟ ما كي ادعا كرديم كه مقصر تمام بدبختيهاي اهلسنت ايران رضا شاه بوده؟ و نمي‌دانم چه چيزي باعث شد كه آقاي كردستاني به مغزشان فشار بياورند و از شاه فقيد بدون آنكه كسي توقع داشته باشد دفاع كنند و بفرمايند كه: عدم قدرت مالي حكومت ايران باعث شد بلوچستان عقب افتاده‌ترين استان ايران شود! واقعاً خيلي درست ميفرمايند چون ايران هميشه دست گدايي دراز مي‌كرده و از بركت آقاي كردستاني افتخاراً ميخواسته در رديف پيشرفته ترين كشورهاي دنيا قرار بگيرد بيچاره بوده نه نفتي داشته، نه صنعتي و نه در آمدي! و همچنان تحليل ميفرمايند كه: (بلوچهاي تنبل و افيوني و دختر فروش! عرضه كار ندارند) ولي آقاي كردستاني! واقعاً اگر براي جمهوري غير اسلامي قلمفرسائي نمي‌كنيد، جواب بدهيد كه در طرح سد دشتياري چرا كارگران بلوچ را دارند اخراج مي‌كنند و بجاي آنها به تعبير جنابعالي كارگر شرافتمند آذربايجاني و تبريزي و اردبيلي و سرابي استخدام ميكنند؟ بيست هزار خانه واري كه قرار است در دشتياري يعني نقطه استراتژيك بلوچستان اسكان داده شوند چرا از شهرهاي مركزي در نظر گرفته شده اند؟ و اربابان قلدر حاكم بر تهران حاضر نيستند زمينهاي دشتياري و باهوكلات را ميان خود بلوچها تقسيم كنند؟ و ترجيح ميدهند به شرافتمندهاي زابلي و يزدي و كرماني داده شود؟ و يا در خود چابهار چرا كارگر روي اسكله زابلي باشد  در حالي كه بلوچ چابهاري عمرش را در كنار دريا گذرانده و بسيار حرفه اي تر از آن زابلي و كرماني ريگستاني است؟
و در بندر عباس، علي هذا القياس، پس همچنانكه جنابعالي در تيتر مقاله تان نوشته ايد: (كاسه اي زير نيم كاسه است) چه در زمان صفوي و قاجار و چه در زماني پهلوي و خميني  دو هدف عمده و اساسي در كار بوده كه، يكي از آن دو هدف مورد تأييد و تأكيد همه حاكمان ايران بخصوص در 5 قرن اخير به استثناي صفوي‌ها بوده و آن تسخير بلوچستان بطور خصوص و مناطق مرزي ايران كه اكثراً سني نشينند بطور عموم است. در اين شكي نيست كه صفوي ها نه تنها به اين طرح كمك نكردند بلكه آن را مشكل‌تر هم كردند، زيرا آنها به چيز ديگري مي‌انديشيدند و در نتيجه اشتباه كاري و تركتازي آنها بود كه بسياري از سني‌هاي مراكز هم به مرزها گريختند و ديوار بلوچستان را ضخيم‌تر كردند، هر چند حاكمان ايران وجود بلوچستان را از يك نظر براي خود مفيد ميديدند و آن اينكه بلوچها از ارتشهاي مرزي بهتر قادر بودند بدون هزينه و بودجه اضافي از مرز هاي كشور دفاع كنند، اما از طرفي  چون بلوچها خود را پايبند قوانين نمي‌دانستند و تن نمي‌دادند خشم حاكمان را بر مي‌انگيخت. دليل ديگر پافشاري براي تسخير بلوچستان موقعيت استراتژيك بندر چابهار بوده و هست كه كنترول بندر بدست بلوچها ممكن است در آينده خطراتي براي رژيم مركزي ببار آورد، به اين طريق كه بلوچها بر اثر مطالبي كه به آنها ميشود از طريق بندر چابهار اسلحه وارد كنند و به حساب زور گويان برسند، و همچنين موقعيت اقتصادي بندر هم كه ممكن بود بلوچها از آن بنفع خود استفاده كنند و در نتيجه سر پاي خود بايستند تقاضا نمي‌كرد كه حاكمان راضي شوند از بندر صرف نظر كنند و براي تسخير بندر و در دراز مدت كنترول بلوچستان تنها راه همان زير ستم نگه داشتن بلوچها بود، و به همين دليل جلب نيروي كارگر و كارمند از شهرهاي مركزي بلوچستان بخصوص پس از انقلاب بطور چشم گيري افزايش يافته و همچنان رو به افزايش است، و بر عكس خود بلوچها را مسلح ميكنند تا به فرموده جنابعالي رقباي محلي شان را بكشند و مشغول حقوق گرفتن از اربابان مركزي باشند و كاري به كار سياست بندر چابهار و طرح دشتياري و حتي مجلس نداشته باشند كه شما هم لطف كرديد و حسن نيت نشان داديد كه چه اشكالي دارد بعوض بلوچ افيوني كار فهم اصفهاني يا زابلي و شيعه بيرجندي نماينده بلوچها در پارلمان باشد؟ يا آقاي دهقان حزب اللهي نماينده اهلسنت تربت جام باشد تا بر روي عقيده و مقدساتشان فاتحه بخواند و روحانيون شان را براي عبادت به سلولهاي خلوت بفرستد؟ و اگر كسي بي ادبي كرد مثل عبدالوهاب بدارش بزند تا بقيه پند بگيرند و فضولي نكنند! هيچ اشكالي ندارد! چه اشكالي دارد دهان جنابعالي را ببندند و ديگران بيماري شما را براي دكتر توضيح دهند و بزور هم معرفي كنند كه: آقا اين بيمار اصلاً گنگ است توان حرف زدن ندارد، هر چه شما دست و پا بزني كه آقا ولم كنيد من خودم ميتوانم حرفم را بزنم بگويند: خير چون تو نسلت خراب است حرف زدن تو ارزشي ندارد! ما از تو شيك‌تريم حرف ما بهتر قبول ميشود، اگر تو حرف بزني برايت مي‌خندند لباست هم جنگلي است! تيپ و قيافه تو هم به اين كار نمي‌خورد! پدر بزرگت هم افيون مي‌كشد! عمويت هم تنبل است! تازه دختر فروشي هم ميكني!  نا انصافاً درست مي فرمائيد، يعني چه كه مشتي تنبل و بي كار و افيوني و جنگلي و بي سواد و دختر فروش! مدعي نمايندگي مجلس بشوند و افراد دانا و با سواد و متمدن و روشنفكري مثل من و آقاي كردستاني از اين امتياز محروم باشند! فرق نمي‌كند هدف كار است اگر قيافه سني در داخل پارلمان سبز نشود كار پيش نمي رود؟! آقاي سنگر و عبدالقادر بايد حالا فهميده باشند و دوباره (سم پاشي و تفرقه اندازي) نكنند و حوصله آقاي كردستاني را سر نيارند.
(قضيه ربطي به شيعه و سني ندارد و آقاي بلوچ سم پاشي و تفرقه اندازي مي فرمايند . . .
بدبختانه هنوز هم بعد از نزديك شدن صد سال ملت ايران رشد لازم را براي قبول مشروطيت ندارد و با چند تومان پول يا يك وعده غذا رأي فروشي ميكند) شوخي نكنند آقاي كردستاني خود شما مي‌دانيد كه مسئله جاي ديگري است خداي نكرده بچه كه نيستيد ما شاء الله تاريخ مطالعه ميكنید و حرفهاي بزرگ بزرگ ميزنيد اين را ديگر همه ميفهمند كه مشكل آن قسمتهاي ايران كه آقاي بلوچ به آن اشاره كرده اند
(قسمتهايي از ايران كه ساكنانش اكثرا اهلسنت هستند) اصلاً به تحليل شما ربطي ندارد  و به شما قول ميدهم تازمانيكه (كاسه اي زير نيم كاسه) نباشد اصلاً ممكن نيست بقول بلوچها (گجر) و ( لتيكي) از مناطق سني نشين برنده شود و به مجلس برود، نه به اين دليل كه مردم  عداوت شخصي با او دارند بدليل اينكه حقشان پايمال ميشود در انتخابات 63 زماني كه عزت الله دهقان (شيعه غير بومي) از بهرام باطري (سني بومي) در تربت جام برنده شد مردم شاخ در آوردند كه ما به اين آقا رأي نداديم چگونه برنده شده است! مگر حواريون آقاي دهقان از لرستان رأي خودشان را به صندوق سركار در تربت جام ريختند؟! يا مش خامنه اي كرامات كرده اند!؟
جريان را از زبان آقاي احمدي كه در رأي شماري شركت داشتند بشنويم: صندوقها در ستاد انتخاباتي جمع شده بود و شمارش آراء ادامه داشت تا سه ساعت قبل از انتهاي مهلت كلاً آقاي دهقان رأي قابل ذكري نداشت يكي از حزب اللهي هاي دو آتشه كه گويا از بلايي كه سرش خواهد آمد مي‌ترسيد بدون توجه به من سني اي كه در ميان همكاران ايستاده بودم گوشي را برداشت و زنگ زد مشهد كه: آقا ما باختيم چه كار كنيم؟ بعد از چند لحظه اي گوشي را زمين گذاشت و خندان و شادان به كارش مشغول شد، 3 ساعت بعد يك ماشين رأي رسيد و آقاي دهقان برنده شد، در همين انتخابات فقط يكي از مولويهاي در باري سني وقتي اعلان كرد من به دهقان رأي مي‌دهم ناگهان خودش را تنها ديد و حتي طلبه خودش از اطرافش پراگنده شدند و تنها دو رأي خودش و پسرش به قيمت يك لكت كمري به نفع آقاي دهقان ريخته شد، پس آقاي كردستاني تصديق بفرمائيد (كاسه اي زير نيم كاسه) حرف شما درست در آمد! وإلا ميتوانيد از حاكمان تهران بپرسيد كه در چابهار و تربت جام و سنندج و تركمن صحرا و بندر عباس كه مردم از رنگشان بيزار هستند و جز شيعه‌هاي اعزامي كه همانند تبشيريهاي نصراني ايفاي وظيفه ميكنند و حقوق مي‌گيرند ديگر شيعه بومي وجود ندارد چه لزومي است كه كانديداي شيعه در آنجا بكارند، اميدوارم بتوانيد جواب قانع كننده و دندان شكني به سنگرها و عبدالقادرها بدهيد تا دو باره سم پاشي و تفرقه اندازي نكنند و دهانشان را ببندند، حتماً اگر در اطلاعات تاريخي شما پيدا نشد از بزرگترهايتان بپرسيد مطمئنم كه بخيلي نخواهند كرد و ما يحتاج از اطلاعات مفيد را در اختيارتان خواهند گذاشت.
آقاي كردستاني! مشكل تنها در بلوچستان نيست جريانات كردستان را حتماً بخاطر داريد و تك تك مشكلات ملت ستمديده كُرد را خيلي بهتر از من ميدانيد، لزومي نمي بينم توضيح دهم، در ضمن حذر هم ميكنم كه مبادا درسي كه به آقاي عبدالقادر بلوچ داديد براي من هم تكرار كنيد كه (ماكردها وكيل مدافع نمي خواهيم)! بندر عباس و تركمن صحرا را هم بخاطر داريد، براي اطلاع بيشترتان يك نمونه ديگر از استان خراسان عرض ميكنم، شما مدعي شديد چون بلوچها تنبل و بيكار و افيوني‌ هستند و عرضه كار ندارند لذا كارگران ديگر استانها مجبور ميشوند در جاده هاي بلوچستان كار كنند، باز هم اگر براي جمهوري غير اسلامي خوش خدمتي نمي‌كنيد مي توانيد جواب بدهيد در حاليكه كارگر و كارمند خراساني به كارش معروف است، و عرضه كار از من و شما بيشتر دارد چرا از استانهاي مركزي در كار گاهها و ادارات خراسان استخدام ميشود؟ نماينده مجلس در خراسان هم پيدا مي‌شود چرا از لرستان آورده مي‌شود؟ جايي كه تخم شيعه سبز نمي‌شود معلم شيعه چرا اعزام ميشود؟ جنگلات سرخس و جنت آباد و موسي آباد و حتي كوههاي پسته زور آباد به نام امام رضا (رح) چرا ثبت شده باشد و در آمدش در استان قدس رضوي به جيب امام رضا (رح) ريخته شود و امام پرستان آن را حيف و ميل كنند؟ چاههاي عميق و زمينهاي خواف و تربت جام و تايباد چرا در ميان بربري‌هاي غير بومي تقسيم شود؟ در پالايشگاه نفت سرخس  چرا بجاي كارمند خراساني از بيرون خراسان و بالأخص شيعه استخدام شود؟ آقاي كردستاني! خدمت شما لَي لَي نمي‌خوانم گوشتان را باز كنيد، مي‌خواهم به جناب عالي و اربابان حاكم بر تهران بگويم كه: (سني ها مي دانند چه كاسه اي زير نيم كاسه است) شما فقط مقاله تان را با تيتر (كاسه اي زير نيم كاسه حمايت از كردها و بلوچهاست) زينت داديد ولي نفرموديد كه چه كساني از كردها و بلوچها حمايت مي‌كنند، اگر منظور تان همان دو مقاله آقاي سنگر و عبدالقادر باشد كه ادعاي جنابعالي نسبت به حجم مسئله از كله گورباچوف بزرگتر بوده حالا بفرمائيد كه: با توجه قلم فرسايي هاي!  بالا (چه كاسه اي زير نيم كاسه است) و از همينجا حتماً علت آباد نكردن بلوچستان را هم در خواهيد يافت، علت سركوبي كردستان هم برايتان روشن خواهد شد، علت استخدام كارگران و كارمندان غير بومي در بندر عباس و بندر چابهار و خراسان و انتقال سنگهاي كردستان و همچنان اسكان دادن 20 هزار خانوار غير بومي در دشتياري و ساختن شهركهاي تازه در اطراف صالح آباد خراسان و اسكان دادن شيعه هاي بربري غير بومي در آنجا هم برايتان مشخص خواهد شد، و با يك مطالعه تاريخي به سبك خود جنابعالي خواهيد توانست تشخيص دهيد كه چه فرقي ميان اسكان دادن يهوديان دنيا در فلسطين اشغالي و اسكان دادن غير بومي ها در بلوچستان و كردستان و بندرعباس و صالح آباد است؟ و اعدامهاي خراسان هم برايتان مبهم خواهد ماند، گفتم: هدف اول حاكمان مركز، تسخير بلوچستان و مناطق مرزي بشمول كردستان بود و توضيح داديم. و هدف دوم شيعه كردن سني هاي ايران كه گر چه اكنون از زير كاسه بيرون آمده ولي خدمتتان بيشتر توضيح ميدهم تا دو باره بهتر بتوانيد آقاي سنگر و عبدالقادر را تأديب كنيد.

پس هدف دوم
شيعه كردن سني هاي ايران بود كه دقيقاً بدست خود شاه اسماعيل صفوي آغاز شد و اكنون ادامه دارد، هر چند كه در فاصله زمام داري صفويها و آخوندها اين مسئله بطور رسمي خريداري نداشت و چون جناب عالي هم كار نا مبارك صفوي را توجيه كرده ايد فعلاً نمي‌خواهم در آن مورد بحث كنم دقيقاً مي‌خواهم طرح آخوندها را خدمت شما توضيح دهم.
رژيم آخوندي بخصوص جفايي كه با اهلسنت قطع نظر از قوم و منطقه كرده چيزي است كه همگان با چشم سر مي‌بينند و حتي افرادي هم كه مثل شما بسيار مشغولند و وقت  بررسي اوضاع را ندارند اگر در ضمن كار فقط گوششان باز باشد و در آن پنبه نتپانده باشند باز هم مي‌شنوند كه در دنيا چه مي گذرد، مگر آنكه (كاسه اي زير نيم كاسه باشد)
آقاي احمد مفتي زاده را اگر شما از كردستان باشيد بايد بشناسيد و حتماً ميشناسيد، و اين را هم ميدانيد كه بيش از جنابعالي داعي اتحاد! و دوري از تفرقه بوده و شيعه و سني همه دوستش داشتند و شعار (تحمل مذهبي) را عملاً بكار بسته ولي  الآن كجا است و چرا؟ حتماً خواهيد گفت: در زندان و اين چند سال است؟ حدود نه سال! چرا زندان رفته و چرا رها نمي شود؟ حتماً جواب خواهيد داد، از اين سوالها نكنيد كه سم پاشي است و تفرقه  بوجود مي‌آيد! در قانون اساسي ايران چرا قيد شيعه  بودن براي ريئس جمهور گذاشته شده؟ پستهاي كليدي چرا صد در صد در اختيار شيعه هاي دو آتشه باشد؟ سني چرا از منطقه خودش كه چه بسا يك شيعه بومي هم ندارد به مجلس نمي رسد؟ و اگر برسد اجازه حرف زدن ندارد و اگر داشته باشد حرفش به يك جو خريده نمي شود؟  دانشگاه زاهدان چرا فقط 3 دانش جوي سني داشته؟ و دانشكده دريا نوردي  چابهار حتي يك دانشجوي چابهاري  هم نداشته باشد؟ علماي اهلسنت كه عده زيادي از آنها نه كار سياسي كرده اند و نه  علاقه اي به آن دارند چرا در زندان‌ها شكنجه و اعدام و تبعيد شوند؟ مساجد اهلسنت چرا خراب  شوند؟ حوزه هاي علميه و كنترول مساجد چرا بدست  دولت باشد؟ دانشجوي سني چرا  نتواند در كنكور دانشگاه قبول شود؟ اجازه نشر حتي يك ماهنامه غير سياسي چرا براي  سني ها داده نشود؟ كتابهاي آزاد و غير معارض با سياست و مذهب دولت چرا توقيف شود؟ و صدها چراي  ديگر؟ حتماً خواهيد گفت: كه چرا اين سوالات را از من مي كنيد؟ زيرا جنابعالي دو نظريه  متضاد ارائه داده ايد، يكي اينكه فرموده ايد: آب از سر چشمه گل آلود است، يعني اختلاف شيعه و سني نشأت گرفته از اسلام ضعيف و بي پايه و بدرد نخور است. و دوم اينكه مسئوليت آقاي مدرس و شلتوت و منتظري و خامنه اي را بعهده گرفته ايد و ما را به وحدت شيعه و سني و تقريب بين المذهب دعوت  ميدهيد! دو احتمال  وجود دارد، اول اينكه جنابعالي واقعاً سرچشمه را گل آلود ميدانيد و از بركت سر آخوندها روشن فكر شده ايد و به خرافي بودن اسلام يقين كامل پيدا كرده ايد! و بدليل مخالفت با آخوندها  و اسلام ناب آنها! مخالفت با خدا و قرآن را شروع كرده ايد، اميدوارم اين سوء ظن بنده كاملاً غلط و خلاف واقعيت باشد، و يا اينكه اين جمله (آب از سر چشمه گل آلود است) را همينطوري فرموده ايد هدف فقط سر گرمي بوده و معناي اصلي آن مورد نظر جنابعالي نبوده و با كمال صداقت در خدمت جمهوري غير اسلامي ايفاي وظيفه ميكنند و كاري را كه آنها نمي‌توانند انجام دهند شما بنام يك كُرد و مخالف رژيم براحتي انجام ميدهيد، و مقاله تان را هم در كيهان  لندن ارگان اپوزيسيون ايراني چاپ ميكنيد، البته خدا نكرده اين لازم نيست كه فرد حتما يا بايد از اسلام خارج باشد يا اگر داخل بود جاسوس بالفعل رژيم آخوندها باشد خوب بنده از مقاله شما همين دو جمله را توانستم منعكس كننده عقيده شما تشخيص دهم، و گرنه احتمالات زياد است و ممكن است شما تا كنون اصلاً در اين باره فكر هم نكرده باشيد اين منم كه سوء ظن ميكنم! و اصلاً بمن چه! (نتيجه گيري و قضاوت را براي  آخر بحث بگذاريد اجازه بدهيد كمي جلو تر بريم) الآن خدمت شما عرض ميكنم كه اين همه چراها، چرا بوجود آمده؟ و چرا آقاي سنگركُرد و عبدالقادر بلوچ مجبور شدند شما را دردسر بدهند؟ حتماً اگر تا اينجا با ما همراه بوده باشيد تا حدودي متوجه شده ايد كه جريان از چه قرار است، مسئله تنها اختلاف نظر در وقايع تاريخي نيست و خيانت اشرف و محمود افغان يا خيانت مرحوم قاضي محمد و صدر قاضي مطرح نيست، اينها در سر نوشت كنوني  ما نمي تواند تأثير ارثي داشته باشد، يا وجود صدام حسين و ظلم او بر كُردها كسي را وادار به غرامت نمي‌كند و كسي ملامت و شرمنده نيست كه چرا صدام حسين سني به برادران كُرد سني ما ظلم ميكند؟ زيرا همچنان كه به فرموده شما هر کردي کردو نيست هر سني زاده و مسلمان زاده هم مسلمان نيست، از نظر ما هيچ فرقي ميان صدام حسين و خميني وجود ندارد جز اينكه منابع سياسي گاهي از آن صلاح الدين ايوبي ساخته و از اين امام امت. وإلا اسلام از رنگ هر دويشان بيزار است، پس اصل مسئله اين است كه رژيم كنوني يك رژيم صد در صد آخوندي با لباس اسلام  و حجاب تقيه است كه در عين اينكه از هر كس بدش مي‌آيد و به خون همگان تشنه است لبخند زهر آگينش با نقاب تقيه مي‌كوشد همه را بزور از خود راضي كند مثل همان دزدي كه لباس يار را از تنش در آورده و پوشيده بود و مي‌گفت: بگو مبارك باشد! اينها هم كارهاي خودشان را به ميل خودشان ميكنند و بعد هم از من و شما تبركاً دعوت ميكنند كه درهاي كشور بروي شما باز است تشريف بياوريد و به جمهوري! اسلامي!! ــ خدمت كنيد. همان سيزده سال پيش كه رژيم روي كار آمد از مسئله سني ها غافل نماند، از يك طرف پاپ اخمو شعار داد كه: هر كس بر ضد شيعه سخن بگويد قبل از آنكه دشمن شيعه باشد دشمن سني است و هر كس.....)  و (نه شيعه نه سني جمهوري اسلامي) و (هر كس پشت سر سني نماز بخواند گويا پشت سر پيغمبر نماز خوانده است) و از طرف ديگر بلافاصله در قانوني اساسي تصريح كردند كه رئيس جمهور بايد شيعه اثنا عشري باشد، و طرحي ريختند كه طي مدت 50 سال بايد ريشه تسنن از ايران بركنده شود يا همه شيعه شوند يا كشته، خلاصه ايران از وجود سني‌ها بايد پاك شود اينكه چرا؟! معلوم است و ماهنامه جهادسا زندگي سال 62 طي گزارشي از فعاليتهايش در ايرانشهر  نوشت: هفت نفرسني را مسلمان كرده ايم! و هزاران دليل ديگر كه ذكرش در اينجا ممكن نيست. و ديديم كه رسانه هاي گروهي رژيم چه تبليغاتي بر عليه اهلسنت براه انداختند و چه نيرنگهايي برايي تضعيف اهلسنت چه از نظر سياسي و اجتماعي، چه اقتصادي و فرهنگي و چه ملي و مذهبي بكار بردند و آنقدر كوبيدند كه اكنون حتي روحاني سني قادر نيست بدون اجازه آنها نماز بخواند طي 5/1 سال گذشته چهار روحاني مبارز را اعدام كردند و يكي را با غدر و خيانت شهيد كردند و دهها عالم ديگر اكنون در زندانها و تبعيد بسرمي برند (و متاسفانه رسانه هاي اپوزيسيون در خارج هيچ واكنشي به اين گونه جنايتها نشان ندادند درحالي كه دستگيري يكي از امضاء كنندگان نامه 90 نفري چه غوغايي بپا كرد) حالا من از آقاي كردستاني مي‌پرسم كه: اگر آقاي سنگر يا عبدالقادر جسارت كردند و گفتند: (التفاتي به سني ها نشده و نمي شود) اشتباه گفتند؟ و قابل تنبيه آنچناني هستند؟ و بايد اين همه خشم جنابعالي بر انگيخته شود؟ آيا بهتر نبود اطلاعات تاريخي تان را جاي ديگري املاء ميكرديد و با عث رنجش بازماندگان شهداي بهار آزادي و اسلام بي شائبه (منهاي ظلم و استبداد و دروغ و نيرنگ) نمي شديد؟ مگر نه اين است كه انديشه و ايده هر كسي براي خودش محترم است، سياسي باشد يا مذهبي؟ مگر نه اين است كه شما فرموديد: در ايران هميشه تحمل مذهبي بوده و هست، يعني چه؟ يعني اينكه هر كسي در هر انديشه اي كه دارد آزاد است هيچ كس به ديگري كاري نداشته باشد، ولي آيا اين اصل را مي پذيريد كه انسان كهن ديروز و انسان پيشرفته امروز در طول تاريخ همواره از انديشه اش دفاع كرده و ميكند؟ نميدانم جنابعالي تابع چه انديشه اي هستيد؟ هر چه كه باشد حتماً از همان طرز فكر كساني را ميشناسيد كه قبل از شما زندگي كرده اند، آيا همچنان نشسته اند كه ديگران به معتقداتشان توهين كنند و آنها تماشاچي باشند؟ اصلاً چرا دور مي‌رويم خود جنابعالي اطلاعات تاريخي را كه در اختيار آقاي عبدالقادر و سنگر قرار داده ايد و ما را هم مستفيد فرموده ايد، به اين دليل كه گويا سخن آن دو برادر به آن چه شما معتقد بوديد بر خورده و تنها خلاف معتقدات شما يا اطلاعات جنابعالي اظهار نظر كرده اند، شما فوراً قلم برداشتيد و از معتقدات خود دفاع كرديد و هر كس ديگر و هر انديشه ديگر و هر مكتب ديگري را مي‌توانيد مثال بياوريد اين در فطرت انسان است كه هميشه گمان ميكند نظر خودش و لو اينكه باطل باشد از نظر ديگران بيشتر ارزش دارد، و به همين دليل اختلافات سلیقه اي و فكري و مكتبي بوجود مي‌آيد، و انسان تابع فلان انديشه با جنابعالي به اين دليل مخالف است كه نظريات او را رد ميكنيد، يا حد اقل قبول نداريد. زماني توازن بوجود مي‌آيد كه اصلاً اظهار نظر وجود نداشته باشد و هر كس اين را به خود بقبولاند كه بطور كلي اظهار نظر نكند، يا اگر كسي ديگر اظهار نظر كرد همچنان ساكت باشد و فوراً از خود واكنش  نشان ندهد، و در جامعه هيچ كسي قصد تبليغ و تلقين نظريه اي را نداشته باشد كه اصلاً اين ممكن نيست! به اين دليل كه انسان همواره طبع اجتماعي دارد، اجتماع هم از كشش افراد بوجود مي‌آيد، افراد چگونه به يك ديگر نزديك ميشوند و اجتماعي را تشكيل ميدهند،  بوسيله تبليغات، هر صاحب انديشه اي بنفع خودش تبليغ ميكند، شما دو تا بچه كوچك را اگر بحال خودشان رها كنيد و از دور تماشا بفرمائيد، مشاهده خواهيد كرد كه حتماً يكي از آنها ديگري را به كار و بازي اي كه ميكند دعوت ميدهد و چه بسا بزور دستش را مي‌كشد كه گويا به او مي فهماند، كار من خوب است تو هم مثل من باش، اگر من اين طرف ميروم تو هم به دنبالم بيا اگر تنها رفتي من ناراحت مي‌شوم، اين جنبه فيزيكي و فطري مسئله است، و اين گونه اسلوب آزادي در عرض انديشه ها مذموم نيست، مشكل وقتي پيدا ميشود  كه شخصي يا صاحب انديشه اي بخاطر تحميل نظريه اش همواره ديگران را مورد سرزنش  قرار ميدهد و رژيمي براي تداوم بخشيدن به كرسي اقتدارش مخالفانش را به بدترين وضعي شكنجه ميكند، و به همين دليل مشاهده ميكنيد كه در قرن كنوني به دليل حس انتقام جويي سياسي كه انسانهاي تشنه اقتدار به عنوان حقي براي خود شون قائل هستند در اكثر كشورهاي جهان سوم بخصوص ايران تعداد زندانيان سياسي از زندانيان جنايي به مراتب بيشتر است، و برخورد مقامات دولتي با اپوزيسيون حتي راست گرا بسيار به حد وحشتناكي  مي‌رسد و بدترين انواع شكنجه را بروي آنان آزمايش مي‌كنند و حتي از ريختن خون آنها ابايي ندارند، و همواره از آنها مي‌خواهند كه آدم بشو! مگر من حيوانم؟ تا زماني كه دست از اين خرافات بر نداري از حيوان هم بدتري! . . . حالا بايد جناب عالي فتوا صادر كنيد كه در چنين شرايطي آيا  دفاع كردن  جايز است، واجب است يا اينكه حرام؟ كه شما از آن به سم پاشي و تفرقه پراكني تعبير كرده ايده؟ و بنظر شما حالا آقاي سنگر و عبدالقادر بايد چه كار كنند؟ محاكمه شوند؟ يا تنبيه ادبي؟!
اگر عده اي آمدند خدمت شما شكايت كردند كه آقا وضع ما خيلي خراب است ببنيد چه جور زخم خورده ايم و فلجيم، ديگراني هم بسيارند كه به همين وضع فلاكت بار بسر مي‌برند، ما كه كرايه داشتيم فرار كرديم آمديم خارج، بقيه كرايه آمدن ندارند به فرض اگر بيايند هم پناهندگي نمي‌رسد، يكي دو نفر هم نيستند يك ملت در بست، و اصلاً كشور را  براي كي خالي كنند؟ واكنش جنابعالي بايد همين باشد كه چند تشر و سيلي ديكتاتور مآبانه هم به آنها بزنيد و رد شان  كنيد كه، پدر سوخته ها سم پاشي و تفرقه اندازي ميكنيد؟
واقعاً جاي تأسف است كه جنابعالي از يك طرف خود را كُرد معرفي ميكنيد و گذشته از آن در رديف صاحب نظران و مبارزان سياسي براي ايران جا ميزنيد كه گويا پنجاه سال هم سابقه مبارزه داريد و با شيوه هاي تفرقه اندازي نيروي چپ آشنايي كامل داريد! و ازطرف ديگر مشكل يك سوم ملت را ناديده ميگيريد و پامال ميكنيد و بعوض اينكه به آنها تسلي بدهيد تنبيه ميكنيد!

 


           آقاي كردستاني! گوشتان را باز كنيد
باور بفرمائيد براي ايراني بودن قيد شيعه و سني شرط نيست، بهايي و كمونيست و توده اي و ملي گرا، جمهوري خواه و سلطنت طلب، كُرد و بلوچ، فارس و تركمن همه ايراني هستند هر كس در ايران متولد شده و زندگي كرده ايراني است، فارسي بداند يا نداند بر خلاف ميل من حركت كند يا مطابق با ميل من، در تهران زندگي كند يا در كوه و جنگل بلوچستان و كردستان، افيون بكشد يا چليم، لباس عربي بپوشد يا محلي، عرضه كار داشته باشد يا مثل بنده و جنابعالي تنبل و اربابمنش باشد و نه تنها  همه حق دارند در ايران زندگي كنند بلكه اخلاقاً مؤظفند به عقايد و نظريات، آداب و رسوم، زبان و لباس، و همه مقدسات يكديگر  احترام متقابل بگذارند، و فراتر از اين همواره در غم و شادي يك ديگر شريك باشند، از مشكلات يكديگر اطلاع داشته باشند و بر زخمهاي يكديگر مرهم بگذارند و بر وحدت و همبستگي ملي خود تأكيد عملي داشته باشند و بر تفرقه ها لعنت بفرستند و با يكديگر محبت و دوستي داشته باشند، تا بتوانند ثابت كنند كه واقعاً ايران و ايراني و فرهنگ و تمدن آن، ارزش دارد و آنها مي توانند افتخار ملتها باشند. اينجاست كه ما خواهيم توانست (ملتي قوي و سر فراز باشيم تا ضمن برخورداري از قدرت و امنيت داخلي اجازه ندهيم صدام حسين اهلسنت به برادران كردمان كه آنها نيز اهل تسنن مي‌باشند ظلم و تعدي نموده و آنها  را قتل عام كند، و خامنه اي غدار و خونخوار دستور قتل روحانيون اهل سنت را كه آنها نيز ايراني هستند صادر كند، يا بهمن سمندري بجرم بهائي بودن اعدام شود و . . .، همچنان فرموده ايد: مولويهاي خودتان هم اگر بقدرت برسند مثل خميني مي‌شوند آخوند آخوند است شيعه و سني ندارد، اشتباه مي‌فرمائيد خيلي هم اشتباه مي‌كنيد هر آخوندي دروغ گو و نيرنگ باز و نا مسلمان نيست زيرا دروغ در مذهب آخوندهاي سنگر و عبدالقادر گناه كبيره است، و هيچگاه نشنيده ايد كه تقيه (دروغ) را جزو ايمان بشمارند و هر كه تقيه نكرد بگويند (لا إيمان له، حديث امام جعفر صادق رح) زنا حرام است گرچه اصطلاح شرعي براي آن قائل شوند (صيغه)، دشنام و فحش و نا سزا گفتن جزو عبادت نيست حتي اگر طرف كافر باشد (تبرا)، بنابراين خواهشي كه از آقاي كردستاني دارم اين است كه اسلام را در عباي آخوندان آنچنان متجلي نبينند و لزومي نيست قضاوت و داوري بفرمائيد، اگر  خواستند بدانند كه واقعاً مولويهاي سني هم مثل خامنه اي پاپ اخمو و خلخالي است يا نه  و بدانند كه واقعاً آب از سر چشمه گل آلود است يا نه؟ لازم است كمي از وقتشان را در همان رشته خودشان يعني تاريخ به اين بخش اختصاص دهند و تاريخ اسلام را هم با چشم باز و دور از تعصب مطالعه بفرمايند آنگاه بگويند كه، آب از سر چشمه گل آلود است يا مسلمانهايي مثل من و آقاي كردستاني سعي در گل آلود كردن آن داريم، و آخوندهايي كه اساتذه آقاي كردستاني بوده اند براي شكم پروري و تحكيم پايه هاي قدرتشان اسلام را به اين شكل در آوردند، و كساني مدعي اسلام دوستي شدند كه پايه انديشه اسلام شناسي شان  براي ريشه كن كردن اسلام ريخته شده و مأمورند نيمي از مسئوليت يهود را از داخل مسلمانان و بنام اسلام و زير عبا و عمامه اسلام انجام دهند آنگاه وقتي كه آنها مظهر اسلام شناسي و اساتذه فلسفه اسلام شدند اسلام همه اش عبارت مي‌شود از ظلم و ستم، اعدام و شكنجه و (تعصب) و سنگسار و قطع دست و مخالفت با تمامي مظاهر زندگي انساني، و از همان اولي كه نام اسلام گرفته شود هيچ چيز ديگر اسلام بنظر نمي‌آيد جز حدود و قصاص در حالي كه حدود و قصاص يك جزء بسيار كوچكي از اسلام است، و آن هم در موارد استثنايي فقط جهت كنترول انسان لجام گيسخته و عاصي گذاشته شده كه هر گاه او اخلاق انساني را زير پا گذاشت و به كسي ظلم و تعدي نا بجاكرد جهت جلوگيري از فساد و قتل  نفس صدها انسان ديگر يكي را ميكشد يا دست يكي را قطع ميكند، و حكمت آن را بيان مي‌فرمايد: ﴿       ﴾ (البقرة: 179). قصاص سبب ادامه زندگي است و در طول زندگي 23 ساله پيامبر يكي دو مورد بيشتر نمي توانيد  پيدا كنيد كه قصاص شده باشند، و همچنين دو مورد سنگسار بيشتر پيش نيامده چرا؟ چون شرايطي وضع شده كه به آساني ممكن نيست ثابت شود فلان كار انجام گرفته باشد، اما رعب و ترس آن همواره قلب انسانهاي درنده خو و وحشي را مي‌لرزاند كه چنانچه كسي متهم شود و جرمش به اثبات برسد ديگر براي هميشه از لذت بردن محروم خواهد شد، لذا پا از گليمش دراز تر نمي‌كند. حالا در شرايطي كه نمونه اسلام در ايران پاپ اخمو و مش  خامنه اي و حاج كاذب و خلخالي باشند و اسلامشان هم همان اعدامهاي پي در پي و دست جمعي و انتقام جويانه و خصمانه، و فتواهاي شهرت طلبانه باشد و جز انحصار طلبي و منافقت و دو رنگي كاري نداشته باشند، و برخورد شان با رقباي سياسي و مذهبي شان  برخورد جلاد با گوسفند دست و پا بسته باشد جنابعالي و امثال شما حق دارند تصور كنند (آب از سر چشمه گل آلود است).
آخوندهاي سني و اجداد بنده و جنابعالي و عبدالقادر و سنگر سرنوشت سياه شان مشابه يك ديگر است، همانقدري كه آنها را به بردگي و غلامي عادت داده بودند آخوندهاي بيچاره هم از همان نسل هستند و بردگي به آنها تحميل شده وإلا تقصيري ندارند، و بر خلاف ادعاي  جنابعالي مثل پاپهاي جماران نيستند و اگر قدرتي داشته باشند يقيناً ثابت خواهند كرد، و به همين تازگي سازمان مجاهدين اهلسنت ايران كه غالباً علماء نقش مؤثري در آن دارند در نشريات خودش ادعاي جنابعالي را رد كرده و همواره بر اين تأكيد دارد كه سازمان مجاهدين اهلسنت 90 در صد از كارنامه هاي مذهبي آخوندهاي حاكم را خلاف اسلام ميداند.
آقاي كردستاني! به فرض اينكه آخوندهاي سني هم مثل پاپهاي جماران باشند باز هم اين  دلالت برگل آلود بودن آب سر چشمه نمي‌كند كما اينكه اگر جنابعالي خداي نكرده بد جنس و شرور و فاسد بار آمدي به  معني آن نيست كه مرحوم پدر شما هم بد جنس بوده باشند، يا اينكه جنابعالي شير حرام خورده باشيد! محيط و اجتماع فاسد و خود غرضي هاي اكتسابي، انسان را به اين روزگار مي‌كشاند و آبروي بابا و اجداد شريف محترم را مي‌ريزد، متأسفانه جنابعالي بيشتر توضيح نداديد كه (آب سر چشمه گل آلود است) و شما به چه درجه اي از اسلام  شناسي و بر رسي چشمه هاي مختلف رسيده ايد كه اين سر چشمه را گل آلود تشخيص داديد تصويري كه مشاهده مي‌فرماييد آقاي «دينس راكو» با خانمش «مونيكا» است كه ( در ص 16 م. ك) فوريه 91 در نيويورك مركز تمدن غرب و معتقدين به «گل آلوده بودن آب سر چشمه» يكي از آنها قرباني هوس ديگري شد، آقاي دينس با خونسردي سر خانمش را بريد، مغزش را نوش جان كرد و از استخوانهايش سوپ پرمزه اي پخت و سركشيد بعدش هم در داده گاه حاضر شد و اعتراف كرد، حالا اگر خانم مونيكا از نزديكان يا فرض بفرمائيد بنت جنابعالي مي بود و شما به عنوان ولي و وكيل خانم مونيكا در دادگاه حاضر ميشديد از قاضي چه توقعي داشتيد؟ وجداناً حقيقت را بگوئيد، اگر دادگاه ابلاغ ميكرد كه براي آقاي دينس بيست سال زنداني بريده شده جنابعالي قانع مي شديد؟ اگر بگوئيد بله حتماً كذب گفته ايد، اگر بگوئيد خير خواهيد فهميد كه علت قصاص در اسلام چيست؟
كمتر كسي خواهد بود كه در چنين حالتي به كمتر از خون قاتل راضي شود. و حتي ببخشد اسلام جلوگيري نمي‌كند و بخشش طرف مورد قبول و بلكه تشويق اسلام خواهد بود.
﴿        ﴾ (الطلاق / 14) «و اگر عفو كنيد و چشم بپوشيد و ببخشيد، (خدا شما را مى‏بخشد) چرا كه خداوند بخشنده و مهربان است!».
اگر پنج نفر مثل آقاي دينس پيدا شوند و جلوشان گرفته نشود ديگر جنابعالي را هم نوش جان ميكنند و فرصت (سم پاشي و تفرقه اندازي) نمي‌دهند، حالا اگر در جمهوري غير اسلامي ايران افرادي خود‌خواه و مغرور و درنده و آدمخوار براي تسكين غريزه آدمخواريشان بي پروا روزي دهها انسان را بدار مي‌زنند مقصر اسلام است؟ و دلالت برگل آلوده بودن آب سرچشمه مي كند؟
چند روز پيش در همان مدينه فاضله! و سر چشمه آب زلال اتفاق ديگري افتاد و قاضي دادگاه در مورد متهمي كه به زن جواني تجاوز جنسي كرده بود و ادعا مي‌كرد تحت تأثير خواسته هاي شهواني نمي‌تواند مقاومت كند حكم صادر كرد كه متهم مختار است زندان ابد را انتخاب كند يا اخته شدن را!
(اگر جنابعالي بجاي آن متهم مي‌بوديد چه راهي را انتخاب مي‌كرديد فلان جاي شما را قطع كنند يا براي هميشه توي زندان بخوابي؟!) متهم مجبور شد به اخته شدن تن بدهد! اما پزشكان حاضر نشدند به اين حكم قانون جنگل جامه عمل بپوشند!
آقاي كردستاني تا كنون شنيده ايد كه (سرچشمه گل آلود!) در مورد كسي چنين حكمي صادر كند؟ و تصور ميكرديد كه (سرچشمه زلال) روزي اينقدر هم پيشرفت كند! هنوز كه  اول كار است منتظر باشيد؟. و راستي آقاي كردستاني اگر به فرض متهم مذكور زندان را ترجيح ميداد چه تصور ميكنند آيا زندانيان و مسئول زندان هم از دستش در امان مي‌ماندند؟  و شما اگر رئيس زندان بوديد چه راه حلي براي اين مشكل انتخاب مي‌كرديد؟ و به نظر شما چه چيزي باعث شده كه اين آقا اينقدر از جاده بيرون بزند؟ فكر كنيد حتماً دلائلي خواهد داشت؟! اگر از سرچشمه گل آلود آب خورده بود كه گله اي نبود! اما حالا خدا كند دليل ديگري نداشته باشد و آيا چه چيزي باعث شد كه دادگاه ايالات متحده (اين منبع و سرچشمه آب زلال ) چنين  تنبيه مدرني را در نظر بگيرد تنبيهي كه جنابعالي  در كردستان و مردم هر جاي دنيا فقط آن را در مورد بزهاي گوشتي و الاغهاي باركش به اجرا مي‌گذارند!  آيا دليلش اين خواهد بود كه انسان عصر فضا مسلح به علم و تكنولوژي با ايده  تغذيه شده از سرچشمه زلال هر چه بيشتر مترفي شود و معجزه دست او علم و تكنولوژي بيشتر تابش و درخشندگي پيدا كند و اقتصاد نظام سرمايه داري بيشتر بال و پر بخود بگيرد و خلاصه نظم نوين جهاني بر فضاي كهكشانها و سياره هاي دور دست هم حاكم شود دادگا ههاي بشر مترقي نيز بايد همانقدر پيشرفت كنند و هر روز قانون جديدي بتراشند. امروز اگر گفتند: فلان جاي مجرم بايد قطع شود آيا فردا خواهند گفت: فلان جاي انسان بايد بسته شود كه جهان مترقي و پيشرفته را متعفن نكند؟!
هنوز بايد منتظر ماند و براي ظهور كردن دستاورد هاي خارق العاده بيشتر (در باره مجرمين) كشور هاي آب زلال فرصت داد!
آري آقاي كردستاني تنها از مطالعه تاريخ استالين جنايتهاي كعب اشرفها و بلعم باعورهاي جماران و از كجرويهاي مسلماناني امثال خود جنابعالي و صدام حسين و بنده! نمي توان تشخيص داد، آب سر چشمه گل آلود است يا خير؟ بايد به سر چشمه سفر كرد و تحقيق نمود تا ديده شود كه آب از همانجا گل آلود است يا در پشت ديوار سگهاي كوچه گرد براي نجات از گرمي تابستان و عيش و تفريح خود را به آب انداخته و آن را گل آلود كرده اند.
آقاي كردستاني باز هم خدمت شما تكرار مي‌كنم اگر خواستيد با قرآن و اسلام راستين و عدالت بي همتاي خلفاي راشدين آشنا شويد و سعادت دو جهان را براي خود بخريد عقده هاي شخصي و جناحي (كه جمله اگر همتاهاي شما ها در كردستان بگذارند مترجم آن است) را كنار بگذاريد و با ديد واقع بينانه اي مطالعه كنيد از خود قرآن شروع نمائيد و سپس تاريخ قرون اوليه اسلام را ورق بزنيد و خرافات كليساي جماران، و پخت و پزهاي مفتيان سياسي و شهرت طلب، و غارتگريهاي جلادان انحصار طلب، و انحرافات هم مشربهاي شهوت پرست، و انجيلهاي تحريف شده مجلسي و كليني همه و همه را كنار بگذاريد، و مانند يك انسان با معرفت عاقل و صاحب مطالعه كه به تحمل مذهبي، نقد ادبي، عدم سم پاشي و تفرقه اندازي، و ايران متحد و داراي امنيت داخلي و قدرت خارجي معتقد هستيد مطالعه بكنيد به هر نتيجه اي كه رسيديد اشكالي ندارد، اما اين را بدانيد كه همچنانكه  صحبت از شيعه و سني سم پاشي و تفرقه اندازي است صحبت از لامذهبي و گل آلود بودن سرچشمه بمراتب بيشتر سم پاشي محسوب مي‌شود، همچنانكه جنابعالي از پاپ اخمو و بلعم باعور جانشينش بدتان مي‌آيد بنده و آقاي عبدالقادر و سنگر هم بمراتب بيشتر از اين مجسمه هاي شر و فساد بد مي‌ برم، اما در جايي كه قرار باشد همه با هم مبارزه سياسي مان را متوجه آنها كنيم و درد و رنج ملت مان را به همگان ابلاغ كنيم و مظالم حق تلفانه و كشتار قصابان كمر بسته جماران را به گوش مردم دنيا برسانيم لطفاً مزاحم نشويد و به اسلام كه با شما كاري ندارد حمله نكنيد، اسلام به هيچ كس كاري ندارد مظلوم است همچنانكه در فيلم عمر مختار يك غير مسلمان نقش آن مرد قهرمان و مسلمان مبارزه را بازي ميكند، در فيلم و سناريوي جماران نيز غير مسلمانها نقش خلفاي راشدين و عدالت فاروقي و امپراطوري بي مانند تاريخ بشريت را بازي ميكنند و هيچگاه معتقد به آنچه در مدح اسلام مي‌گويند، نبوده اند و نيستند، و براي بدنام كردن اسلام هر آنچه از دستشان برآيد دريغ نخواهند كرد فقط كرسي اقتدار باقي باشد و بس، گريه كردن و روضه خواندن و اعدام كردن و زندان كردن و دروغ گفتن صيغه كردن و لعنت فرستادن و قتل عام و شكنجه و تبعيد كردن و . . . كاري ندارد كه انسان نتواند انجام دهد و پاي حساب اسلام بيچاره بنويسد، كي مي‌خواهد بپرسد و تازه وارث اسلام و نماينده اسلام و سخنگوي اسلام و مفسر و مفتي و وكيل و خلاصه همه كاره اسلام هم باشد، چه كسي مي‌خواهد بپرسد آيا همين چماق بدستان و پرورش يافتگان دامان غرب كه از بركت نام اسلام روح در كالبد كرسي اقتدارشان مي‌دمد و ملتهاي بيچاره را خر كرده و سوار شده اند؟ ما مطمئنيم آنروز خواهد آمد كه همگي حساب بدهند تا ابد دنيا به كام زور گويان و مزدوران بي اراده (موساد) و سياه و بندگان درهم و دينار و شهرت و اقتدار و ستم و بهره كشي و استعمار نخواهد چرخيد همچنانكه ابر قدرت دنياي اتم بدست مشتي به قول جنابعالي بي سواد و افيوني و تنبل و نا آشنا با رسوم و تمدن قرن بيستم فرو ريخت، و همزمان و بلكه كمي جلوتر از فرو ريختن كاخ كرملين، دست نشانده هاي سرسپرده اش به يكباره منفور جهان شدند و قدرت اتم و علم و تكنولوژي و زور و دبدبه هاي آنچناني ديروز با خطرناكترين سيستم اطلاعاتي اش نتوانست از فرو پاشي آن جلوگيري كند مطمئناً پس از يك بازي چند ساله كه نظم نوين  جهاني هم سير تكاملي اش را طي كند بسلامتي سر همگي ان شاء الله فرو خواهد پاشيد، و همزمان با فرو پاشيدن نظم نوين جهاني جيفه خواران خان حضرتش نيز اعم از آل و ملك و شيخ وحجة الإسلام و حجة الشيطان همگي به قهر نابودي فرو خواهند رفت، و آنگاه نوبت اسلام عدالت گستر و بي‌شائبه و انقلابي فرا خواهد رسيد و نظام خلافت راشده جهان بشريت را باري ديگر به نجات و سعادت و حق و حقيقت راهنمايي خواهد كرد و حق به حقدار خواهد رسيد.
﴿• •     ﴾ (الأنفال: 8)
«تا حقّ را تحقّق بخشد و باطل را از ميان بردارد. و اگر چه گناهكاران نپسندند».
تعجب نكنيد كه به همين سادگي چطور دنيا را در چند لحظه تغيير داديم و نظام خلافت راشده را روي كاغذ خدمتتان پياده كرديم (چون ما ساده هستيم و به آنچه قرآن مي‌گويد باور داريم) اگر من و جنابعالي زنده باشيم يا نباشيم ان شاء الله آيندگان شاهد خواهند بود و تصديق خواهند كرد كه واقعاً باطل زائل شدني و حق مانند كوهي استوار و ماندني است ﴿      •   ﴾ (الإسراء: 81). «و بگو: حق آمد و باطل [از ميان‏] رفت. بى گمان باطل [از ميان‏] رونده است». لذا از محضرتان تقاضا دارم هر چه نفرين بداريد نثار عباها و عمامه هايي كه بازي كنندگان سناريوي كنوني هستند بفرمائيد و به اسلام مظلوم كه از هر مظلوم ديگري امروز مظلومتر است، و از دست همه به امان آمده كاري نداشته باشيد و سم پاشي و تفرقه اندازي نفرمائيد، تصور نمي‌كنم براي شكست دادن  آخوندهاي جماران  لزومي باشد با اسلام طرف شويم.
آقاي كردستاني! متشكريم از اينكه اطلاعات اسلام شناسي تان را  نيز در اختيار خوانندگان قرار داديد و جداً ما را شرمنده كرديد و با يك ژست فيلسوفانه فرموديد: (اسلام از تسليم مي‌آيد و به زور شمشير تحميل شده و تعصب و تعبد در ذاتش است) بي‌دليل نگفتید ابن خلدون را هم گواه گرفتيد، آقاي كردستاني! لطفاً فلسفه اسلام شناسي تان را كمي بيشتر گسترش دهيد و ببينيد كساني كه  شمشير اسلام به گردنشان خورده چه كساني اند؟ تا وقتي كه خود جنابعالي دسترسي پيدا كنيد وإلا تعصب را از ذات خود دور كنيد و مطالعه بفرمائيد، بنده جسارت كرده و خدمت شما عرض ميكنم كه شمشير اسلام فقط بگردن كساني خورده كه سم پاشي و تفرقه  اندازي مي‌كرده اند و مزاحم آزادي بيان و عقيده بوده اند، اسلام نه به كسي ظلم ميكند و نه از كسي ظلم مي پذيرد، اسلام سيزده سال در مكه فقط با مدارا كار  مي‌كرد و پيروان آن دشوار ترين كينه توزيها، آزار و اذيتها، و جفاهاي قلدران و سلطه جويان را تحمل مي‌كردند، و خميني ها و خامنه اي ها و خلخالي هاي دوران هرچه سمپاشي مي‌كردند و تفرقه مي‌انداختند آنان را روي ريگهاي داغ مي‌خواباندند و بدار آويزان  ميكردند و دل آزاري مي‌نمودند آنها همچنان با صبر و تحمل و ثبات و استقامت جواب مي‌دادند چقدر آيه و حديث در باره صبر و برد باري آمده، صبر و برد باري در برابر چه و چرا؟ صبر در برابر دل آزاريها ستمكاريها، دشمنيها شكنجه ها و اعدامها چرا صبر؟ زيرا اسلام دين فطرت است بايد نرمي داشته باشد و مردم با رضايت خود به آن بگروند پيروان آن بايد با اخلاق و گفتار و كردار و در پرتو آزادي بيان و عقيده اسلام تبليغ كنند، نه با زور شمشير پس چرا خودش به شمشير زدن امر ميكند؟
زيرا كه سمپاشان و تفرقه اندازان پاي خود را از گليم شان دراز تر مي‌كنند و قدرت پرستان و سلطه جويان استعمار گر و استثمارگر نمي‌خواهند منافع شان در خطر بيفتد، لذا مزاحمت مي‌كنند و مبلغين اسلام را به تبليغ نمي‌گذارند، و سر راهشان خار مي‌ريزند و آزادي بيان و عقيده را ممنوع مي‌كنند و مطبوعات و رسانه هاي گروهي را در اختيار خود ميگيرند، و سانسور مي كنند، براي منافع و تاج و تخت و محترم بودن عبا و عمامه تبليغ مي‌كنند اما نمي گذارند فساد جامعه بر طرف شود درد  دل ملت تبليغ شود با ملت همدردي شود، (زيرا مردم آگاه مي‌شوند و اگر آگاه شدند نمي گذارند آقايان تخت نشين و ممبر برو مفت بخورند و مال بيت المال را زهرمار كنند از حلقومشان ميكشند) و حتي استعمار گران مذهبي و سلطه جو بر عليه اسلام فتوا صادر مي‌كنند، شايعه پراكني مي‌كنند كه اينها خلاف رفتار پدران و اجداد ما هستند حرفهاي اينها جديد است اينها به ما (بزرگان) توهين مي كنند چرا قدرت حكومت دست اينها باشد يا اينها نيز در قدرت و حكومت شريك باشند بايد اسلام لائيك بياورند عقيده بي درد سر بياورند كه فقط منحصر به مسجد باشد هر كاري ما كرديم از ما نپرسند فقط ملت را براي ما آرام كنند كه احترام ما را داشته باشند و جلو ما خم  شوند و ديگركاري به كار ما نداشته باشند، هر طوري حكومت كرديم هر طوري خورديم هر طوري برديم ديگر ما با ملت حسابي نداشته باشيم، چون مخالف روحيه ماست كه ما به ملت حساب بدهيم، كار ملت فقط اين است كه جلو ما خم شوند و كفشهاي ما را پاك كنند ديگر از ما نپرسند كه فلان پول كجا خرج شد فلان كار را چرا كرديد، اين كه به ما مربوط است. آري اينجاست كه شمشير بدرد مي‌خورد جايي كه دست مظلوم به يقه ظالم نرسيد و آخوند و پادشاه سرمايه دار و ملك و خان حاضر نشد حق مظلوم را با زبان خوش بدهد و نگذاشت مظلوم عقيده اش را تبليغ كند شمشير مي بايد كه گردن سمپاش و تفرقه انداز، مترف و خود خواه، سلطه جو و نيرنگ باز، دغل كار و خرافي، سود جو و بهره كش و استعمارگر و استثمارگر زير شمشير حق برود و بلال مظلوم كه روزي بدست ابوجهل ظالم شكنجه مي شد بر او بتازد و انتقامش را بگيرد، و اعرابي پا لخت تاج كسري را بسرگذارد و مصعب عمير بجاي كعب اشرف به محراب بايستد، آري اگر اربابان از همان اول مثل بچه آدم سرجايشان بنشينند، قلدري نكنند، حق تلفي نكنند، بهره كشي نكنند، به مردم دروغ و خرافات و غدر و خيانت و فحش و نا سزا  نياموزند و مردم را براي بيان عقيده و اظهار دردهايشان آزاد بگذارند چه لزومي دارد شمشير درست شود و اوقات آقاي كردستاني را تلخ كند.
آقاي كردستاني! كمي به خود زحمت بدهيد و تاريخ مشروعيت جهاد را بخوانيد كه جهاد چگونه و چه وقت مشروع شد؟ و غزواتي كه مسلمانان جنگيده اند از طرف كي شروع شده و امكاناتي كه داشته اند چقدر بوده است؟ و آنگاه يك تحقيق در قول ابن خلدون هم بفرمائيد كه چه معني دارد؟ (اگر تعصب و تعبد از اسلام كنار برود... ). آقاي كردستاني لطفاً اول تعصب را از ذات خود دور كنيد و با دقت انتقاد نماييد، ابن خلدون ميفرمايد: مسلمان بايد به عقيده اش بدون وسواس تمسك داشته باشد و منافق نباشد، (يؤمنون ببعض ويكفرون ببعض) نباشد اگر اسلام را پذيرفت بعنوان يك مكتب كامل بپذيرد، يعني اينكه جنابعالي اگر در كردستان قبل از ايمان آوردن به نظام سوسياليستي شوروي مسلمان بوديد در لندن هم مسلمان باشيد، يا در يك كلام تقيه نداشته باشيد دروغ نگوييد منافقت نكنید، اگر نماز مي خوانيد در كردستان و تهران و لندن همه جا بخوانيد، از خانم تاچر خجالت نكشيد وقتي شما بخداي قادر و مقتدري اعتقاد داريد همه جا فرمانبردار او باشيد، زيرا او در همه جا و همه وقت شما را مي‌بيند، و اگر كسي آمد و به عقيده شما توهين نمود و سمپاشي و تفرقه كرد ساكت ننشينيد، بله آقاي كردستاني! در هيچ كتابي ننوشته كه كار شما (مسلمانها) جنگ و غارتگري باشد و بجاي گوسفند هم آدم قرباني كنيد، خدا براي حضرت ابراهيم  بجاي آدم يعني پسرش حضرت اسماعيل گوسفندي فرستاد يا اينكه خودش دستور به ذبح حضرت اسماعيل داده بود تا او را آزمايش كند نگذاشت اسماعيل قرباني شود و از جنت قوچي فرستاد تا احترام خون انسان حفظ شود، قرآن مي فرمايد: ﴿           ••      •• ﴾ (المائدة: 32). «كسي كه يك نفر را بدون اينكه كسي را كشته باشد يا فساد كرده باشد بكشد گويا همه مردم را كشته است و كسي كه يك نفر را از مرگ نجات دهد گويا همه مردم را زنده كرده است».
پس اسلام هميشه بصلح و آرامش و كنار گذاشتن شمشير تأكيد كرده و حتي يكي از بزرگترين مأموريتهاي اسلام همين بوده است ﴿  ﴾ (الأنفال: 63). اما كساني كه اسلام را آله دست قرار داده اند و با نام اسلام حكومت مي‌كنند و از جيب اسلام مي خورند اسلام را متعصب و جنگ طلب معرفي كرده اند و با كارهاي ابتكاري و انحرافي شان كه با روح اسلام نا سازگار است اسباب خشم و انزجار عده اي مغرض و بيمار را فراهم آورده اند تا در نتيجه آناني كه مريض و فرصت طلب هستند و واقعاً دلهايشان در آتش خشم و كينه مي‌سوزد و بنده نفس شيطان و اجير دشمنان كينه توز اسلام هستند و نيز عده اي خوش باور كه لافهاي گزاف تشنگان اقتدار و حكومت و مزدوران بي اراده صهيونيست كه اكنون نظم نوين جهاني معرفي شده و مي‌پندارد كه جلوي خطر بنياد گرايي اسلامي را خواهد گرفت را فريفته كرده تا مشتركاً بر عليه اسلام راستين و بي شائبه و انقلابي توطئه كنند كه گويا اسلام 14 قرن پيش بدرد امروز نمي‌خورد (قيودات چه معني دارد در روز نو لباس نو).
آقاي كردستاني قصه مختصر، مجدداً خدمت شما عرض مي‌كنم كه اگر جنابعالي علاوه از عقيده داشتن به گل آلوده بودن آب سر چشمه، عكس جرج بوش و ماركس و لنين و هر كس ديگري را نيز روي پيشاني مباركتان خال كوبي بفرمائيد باز هم به حال بنده و آقاي سنگر و عبدالقادر تأثيري ندارد يا عضو سياد و موساد هم  باشيد باشيد باز هم ايراني هستيد بشرطي كه نخواسته باشيد مثل حاج كاذب خلخالي و پاپ اخمو پاي از گليم فراتر كنيد و از حقائق چشم پوشي نمايید و سم پاشي و تفرقه اندازي بفرمائيد.
آقاي كردستاني!
اجازه بدهيد جسارت كنم و يك نكته ديگر خدمت مبارك شما عرض نمايم، نمي‌دانم  جنابعالي با چه فرهنگي آشنا هستيد و در چه محيطي بزرگ شده ايد؟ شما نمي‌دانيد كه اصطلاح دختر فروشي چه معنايي دارد؟ شما به چه معنا فرموديد: بلوچها دختر فروش هستند، اگر واقعاً از كردستان ايران باشيد آنجا هم مردم مسلمان هستند و مهر شرعي رائج است، و اگر علاوه از مهر پول ديگري پدر دختر از دامادش ميگيرد (شيربها) (كه جزو رسوم بيشتر اقوام مسلمان است) به جنابعالي چه ربطي دارد آيا شما مشاهده فرموديد كه غير از اين رسم اسلامي ماشيني پر از دختر باشد و سر بازار حراج كنند؟ يا بي ادبي حضرتعالي معناي ديگري دارد؟! و آنگاه اگر بچه  بلوچ و كُرد بي سواد است و اگر دختر بلوچ و دختر كُرد كلاشنكف بدوش دارد و در كوه مي‌گردد (تا از آبرو و حيثيتش دفاع كند) چه چيزي مجبورش كرده و مقصر كيست؟ مقصر كه (پس از رژيم مركزي) تحصيل كرده ها! و با سواد ها! و با هوش و كارهايي! هستند كه آن روز به عوض كار براي كردستان و بلوچستان منافع  مسكو را در نظر داشتند، و براي كرملين خوش رقصي ميكردند و كساني كه مي خواستند به مردم سواد بياموزند و مكتب قرآن باز مي‌كردند و مردم را به مسجد دعوت مي كردند از يك سو بدست اربابان تهراني و از سوي ديگر بدست همين با سوادها و تحصيلكرده ها! تعقيب مي‌شدند و مورد ضرب و شتم قرار مي‌گرفتند كه حتي گاهي جنازه هايشان را جنابعالي مشاهده مي‌كرديد!.
اين هم حرف آخر
در پايان به عنوان مژده اي روح پرور از اعماق قلبم خدمت شما و همه هموطنانم كه آرزوي آزادي ايران از دست ستمگران كنوني و عباها و عمامه‌هاي خائن و غدار را دارند عرض مي‌كنم كه مطمئن باشيد اين لكه‌هاي ننگين روزي از دامن پاك ايران زائل خواهند شد و جايشان را عدالت و حق پرستي و اخوت و برادري خواهد گرفت، و ان شاء الله شاهد ايراني آزاد و متحد و يكپارچه خواهيم بود، لذا از هم اكنون كاري كنيم كه آزادي بيان عقيده براي هر كس وجود داشته باشد هيچ كس به عقيده كسي توهين نكند، سمپاشي ها و تفرقه افگني ها محو و نابود شوند، سانسور فكري و مطبوعاتي وجود نداشته باشد، تفتيش مذاهب براي هميشه معدوم گردد، به هر ايراني با هر ايده و انديشه اي كه دارد حق گفتن و خدمت بدهيم، با همه همدردي كنيم، به آنها تسلي دهيم، بر زخمهايشان مرهم بگذاريم، آب ديده شان را پاك كنيم، حق مظلومين را از ستمگران بگيريم، حق هر كسي را به خودش وا گذار كنيم دست نا پاك دشمنان ايران را كوتاه  كنيم، به فرهنگ و رسوم يك ديگر احترام بگذاريم به زبان و لباس يك ديگر احترام قائل باشيم، عقيده هر كسي را نزد خودش محترم است لذا به عقيده كسي توهين نكنيم، آنچه براي خود مي‌پسنديم براي ديگران نيز بپسنديم دست ظلم به روي كسي بلند نكنيم دل آزاري نكنيم، خود را برتر و بقيه را كمتر نشماريم، غرور و تكبر را از خود دور كنيم، و خدا را همه جا و همه وقت شاهد و ناظر بدانيم، زيرا او مراقب احوال ماست و ما از او هستيم و بسوي او باز خواهيم گشت.
به اميد آزادي ايران و حاكميت اسلام بي‌شائبه و انقلابي و نظام خلافت راشده و عدالت فاروقي.
والسلام على من اتبع الهدى.
عبدالله حيدري
21/1/ 1370 ش ـ كراچي.

 

نامه ای به لندن

دانلود

درباره کتاب

نویسنده :

موسى عزيزي

ناشر :

www.aqeedeh.com

دسته بندی :

For New Muslim