پروتکلهاي
يهوديان و صهيونيسم
بسم الله الرحمن الرحيم
فهرست مطالب
پروتکل شماره 1 7
حق يعنى زور 9
ما ستمگريم 11
ما به آزادى خاتمه مىدهيم 12
پروتکل شماره 2 14
تعليم و تربيت ويرانگر 15
پروتکل شماره 3 16
فقر اسلحه ماست 17
ما از كمونيسم پشتيبانى مىكنيم 18
يهوديان سالم خواهند ماند 19
پروتکل شماره 4 21
ما اعتقاد به خدا را متزلزل مىكنيم 22
پروتکل شماره 5 23
انحصار سرمايه 25
پروتکل شماره 6 27
ما غير صهيونيستها را استثمار مىكنيم 28
پروتكل شماره 7 29
جنگ جهانى 30
پروتکل شماره 8 30
پروتکل شماره 9 32
دولت قدرتمند يهود 32
جوانان مسيحى را به فساد مىكشانيم 34
پروتکل شماره 10 35
هدف ما دستيابى به يك قدرت جهانى است 36
سمّ آزادى 37
نابودى دولتها هدف ماست 40
پروتکل شماره11 41
ما گرگيم 42
پروتکل شماره 12 43
ما مطبوعات را كنترل مىكنيم 44
فقط مطالب دروغ چاپ مىشود 47
پروتکل شماره 13 49
پيشرفت 50
پروتکل شماره 14 51
پروتکل شماره 15 52
لژهاى فراماسونرى 54
ما خواستار تسليم بدون قيد و شرطيم 57
ما بىرحم خواهيم بود 59
پروتکل شماره 16 60
پروتکل شماره 17 63
كشيشگرى را از بين مىبريم 64
پروتکل شماره 18 66
حكومت به كمك ارعاب 67
پروتکل شماره 19 68
پروتکل شماره 20 69
وام خارجى 74
پروتکل شماره 21 77
پروتکل شماره 22 79
پروتکل شماره 23 80
پروتکل شماره 24 82
امضاء كنندگان: نمايندگان عالي رتبه يهود 84
پروتکل شماره 1
- مىخواهيم فارغ از هرگونه لفاظى و عبارتپردازى و تنها از طريق مقايسه و استنتاج، حقايق محيط اطرافمان را مورد بررسى و مداقه قرار دهيم.
- مىخواهيم سيستمى را كه ما در آن زندگى مىكنيم از دونقطه نظر يعنى از نظر يهوديها (صهيونيستها) و از نظر غير يهوديها (غيرصهيونيستها) مورد ارزيابى قرار دهيم.
- شمار انسانهايى كه داراى غرايز بد و شيطانى هستند، برشمار كسانى كه داراى غرايز خوب هستند، پيشى مىگيرد. لذا، براى آنكه بتوان بر انسانها حكومت كرد، بايد به اعمال زور و خشونت و ترور توسل جست. هر انسانى مىخواهد ديكتاتور بشود، زور بگويد و اگر بتواند، رفاه و خوشبختى مردم را فداى خواستهها و آمال خود گرداند.
- اما چه عواملى اين جانور درنده را كه اسمش انسان گذاشتهاند، از خشونت باز مىدارد؟
- از زمانى كه حيات اجتماعى آدميان آغازگشت، فشارها، رفتارهاى ظالمانه و حيوان صفتانهاى از سوى فرمانروايان باعث شد كه تودههاى مردم تحت سلطه درآيند و مطيع فرمانروايان خود شوند. آنگاه با وضع قوانينى كه در واقع همان چهره تغييريافته زور و تهديد هستند، آدميان به زير سلطه درآمدند و من در اينجا مىخواهم بگويم كه طبق قانون طبيعت، «حق» يعنى اعمال زور و فشار.
- آزادى سياسى تنها يك نظريه است نه يك واقعيت. لذا آدمى بايد بداند كه چگونه از واژه آزادى سياسى براى فريب تودهها استفاده كند و سپس آن را براى درهم شكستن قدرت حزب حاكم بكارگيرد. البته اگر حزب حاكم قبلا خود از چنين شيوهاى براى دستيابى به قدرت استفاده كرده باشد، بهتر مىتوان همين شيوه را در مورد او بكار برد. به كمك واژه به اصطلاح آزادى مىتوان همين شيوه را در مورد او بكار برد. به كمك واژه به اصطلاح آزادى مىتوان پايههاى حزب حاكم را سست و لرزان ساخت و بىاعتباريش را به توده مردم نشان داد. از آنجا كه توده ناآگاه نمىتواند حتى يك روز هم بدون راهنما و رهبر هدفهايش را خود راهبرى نمايد، لذا به آسانى رهبرى حزب جديد را مىپذيرد و بدينسان رژيم قديم جاى خود را به رژيم جديد مىدهد.
- هنگامى كه ما به قدرت رسيديم، يعنى قدرت را از چنگ فرمانروايانى كه با استفاده از واژه آزادى بر مردم حكومت مىكنند، خارج ساختيم، طلا جاى قدرت را خواهد گرفت. بنياد نهادن حكومت براساس آزادى غيرممكن است. زيرا كسى نمىتواند آزادى را در متعارف و متعادلترين نوع آن بكارگيرد. اگر صرفاً براى مدت كوتاهى مردم را در اداره امور خويش آزاد بگذاريم تا هر كس فرمانرواى خويش بشود، ديرى نخواهد پاييد كه انسجام امور از هم گسيخته مىشود و مردم دست به كشتار همديگر مىزنند و از دولت چيزى جز تلى خاكستر به جاى نخواهد ماند.
- خواه دولتها در اثر ضعف داخلى متلاشى شوند و خواه در اثر چيرگى دشمنان خارجى از بين بروند، سرانجام زير نفوذ ما قرار خواهند گرفت. زيرا سرمايه، كه به مثابه ريسمان محكمى است، در دست ماست. دولتهايى كه به اين ريسمان محكم چنگ نمىزنند، سقوطشان حتمى خواهد بود.
- آنهايى كه آزادمنشانه مىانديشند، ممكن است به سياستى كه ما در بالا خطوط اصلى آن را ترسيم كرديم، ايراد بگيرند و آن را غيراخلاقى تلقى كنند. ولى در پاسخ ايراد آنها، ما اين سؤال را مطرح مىكنيم:
اگر هر دولتى دو نوع دشمن داشته باشد و براى از بين بردن دشمن خارجى به او اجازه داده شود كه براى نابودى دشمن از هر روشى استفاده كند، يعنى مثلا دشمن را غافلگير كرده و شبانه به اردوگاه او بزند و او را در هم بكوبد آنگاه اين عمل را روش غيراخلاقى مىناميد؟ به همين قياس نابودى دولتهاى حاضر به دست ما كه مخرب رفاه عمومى هستند، عملى غيراخلاقى تلقى مىشود؟
- آيا آدم معقولى پيدا مىشود كه فكر كند مىتوان از طريق بحث و استدلال با مردم عامى كه قدرت استدلالشان سطحى است، كنار آمد؟ كنار آمدن با توده مردم فقط با دست گذاشتن روى عواطف و اعتقادات آنها مقدور و ممكن است. اگر بخواهيم با اين دسته از مردم كه فهم سياسى ندارند، از طريق استدلال و بحث كنار بياييم، جز آنكه تخم هرج و مرج را بپاشيم كار ديگرى نمىتوانيم بكنيم.
- ميان سياست و اخلاق هيچگونه وجه اشتراكى نيست. فرمانروايى كه متكى به اخلاق باشد، نمىتواند سياستمدارى كار كشته و ماهر از آب درآيد و نتيجتاً پايههاى قدرت سياسى او متزلزل خواهد گشت. آنهايى كه مىخواهند گام در وادى سياست بگذارند، بايد هم نيرنگ باز باشند و هم بتوانند ديگران را متقاعد كنند. صفاتى چون درستكارى و راستگويى خطرى بزرگ براى سياست بشمار مىروند. زيرا چنين صفاتى شديدتر از هر دشمنى، فرمانروا از اريكه حكمرانى به زير مىكشند. البته فرمانروايان جوامع غيرصهيونيست بايد چنين صفاتى را دارا باشند تا هر چه زودتر از پاى درآيندو تسليم ما شوند. ولى در نظام سياسى جوامع صهيونيستى، قيودات اخلاقى نبايد وجود داشته باشد.
حق يعنى زور
- به اعتقاد ما حق يعنى اعمال زور. واژه حق واژهاى ذهنى است كه به هيچ وجه جنبه عينيت به خود نمىگيرد. در نظام سياسى ما حق اين چنين تعبير مىشود: هر آنچه را كه مىخواهم به من بده زيرا من از تو قوىترم. نيازى نيست كه ثابت كنم حق از آن كيست.
- حق از كجا شروع مىشود و به كجا ختم مىشود؟
- در هر دولتى كه قدرت به طور نامطلوبى سازمان يافته باشد، قوانين و مقررات، اعتبارشان را از دست داده، دستخوش طوفان حوادث مىشوند و سرانجام ليبراليسم پديد مىآيد. طبق قانون حكومت اقويا، بايد تمام مقررات و قوانين را متلاشى سازيم و براى آنهايى كه داوطلبانه از ليبراليسم دست كشيدهاند و تسليم ما شدهاند، منجى شويم.
- در شرايط كنونى كه تمام قدرتهاى جهان داراى پايههاى لرزانى هستند، قدرت سياسى ما داراى پايههاى استوارى است. زيرا وجود آن محسوس نيست. زمانى قدرت ما تجلى خواهد كرد كه هيچگونه خطرى آن را تهديد نكند.
- قدرتهاى سياسى جهان به سبب اعمال ليبراليسم دچار مشكلات شديدى هستند. وظيفه ما اين است كه فارغ از اينگونه مشكلات، به فكر پىريزى حكومت آينده خود باشيم. ما بايد در طرحهاى خودبيشتر به ضروريات فكر كنيم تا به اخلاقيات و بيشتر به هدفها توجه داشته باشيم تا به وسيلهها.
- اكنون طرحى در پيش روى داريم كه خطوط اصلى سياست آينده مان را مىخواهيم از متن آن استخراج كنيم. اين طرح به ذكر عواملى كه حاصل چند قرن انديشه و كار آدمى را به هدر دادهاند، مىپردازد. لذا ما نمىتوانيم نقش اين عوامل را ناديده بگيريم.
- براى آنكه سياستمان عملكرد رضايت بخشى داشته باشد، نخست بايد توده مردم را بشناسيم و به سستى انديشه، عدم درك و عدم توجه آنها به رفاه خويش پى ببريم. بايد بدانيم كه قدرت توده مردم قدرتى نامعقول است. كسى كه از احوال توده مردم اطلاعى ندارد، نمىتواند آنها را اداره كند. و نيز كسى كه دانش سياسى نداشته باشد، حتى اگر خيلى هم تيز هوش باشد نمىتواند توده ناآگاه را رهبرى كند و سرانجام جامعه را به پرتگاه سقوط سوق مىدهد.
- تنها كسانى كه از همان اوان خردسالى براى رهبرى تربيت مىشوند، مىتوانند به مفهوم كلماتى كه از الفباى سياست تشكيل شدهاند، پى ببرند.
- اگر افرادى را كه از دانش سياسى بهره ندارند، بر سر كار آوريم، ديرى نمىپايد كه در اثر اختلاف ميان احزاب، قدرت را از دست داده سقوط مىكنند. آيا مىتوان اداره امور يك جامعه را به افرادى كه صرفاً به منافع خود توجه دارند و هنگام رسيدگى به امور، به منافع خويش فكر مىكنند محول كرد؟ آيا اينگونه افراد مىتوانند از خود در برابر دشمن دفاع كنند؟ اگر تصور كنيم كه در ميان توده مردم كسانى يافت مىشوند كه توانايى اداره امور جامعه را دارند، در آن صورت هماهنگى امور سياسى را بر هم زدهايم و اجراى برنامهها را دشوار ساختهايم.
ما ستمگريم
- تنها به يارى يك فرمانرواى مستبد و سختگير مىتوانيم طرحهايى را كه در پيش داريم به مرحله اجرا درآوريم و ميان دستگاههاى مختلف دولت كه به مثابه يك ماشين عمل مىكند، نوعى هماهنگى برقرار كنيم. لذا مىتوان چنين نتيجه گرفت كه مناسبترين نوع حكومت براى يك كشور، حكومتى است كه در آن قدرت به يك نفر تفويض بشود. بدون وجود يك حكومت مطلقه مستبد، تمدن نمىتواند به حيات خود ادامه دهد. و اين تمدن تنها به وسيله رهبران و نخبهها بارور مىشود نه به وسيله تودههاى ناآگاه. توده مردم وحشى است و توحش خود را در هر موقعيتى نشان مىدهد. هنگامى كه تودهها آزادى به دست آوردند آزادى به صورت هرج و مرج كه خود اوج توحش است جلوه گر مىشود.
- اعتياد به الكل و افراط در نوشيدن نوشابههاى سكرآور، مشكلى است كه پس از اعطاى آزادى در ميان غيريهوديها رواج پيدا مىكند. بر ما يهوديها لازم است كه در چنين مسيرى گام برنداريم. مردم غيريهودى از همان آغاز جوانى به وسيله عوامل ما بىبندوبار و بدون اخلاق بار مىآيند. عوامل ما عبارتند از معلمان سرخانه، خدمتكاران، منشىها و زنانى كه در خانههاى ثروتمندان بچه دارى مىكنند. به كمك زنان يهودى مردان غيريهودى را در عشرتكدهها و محلهاى عياشى به فساد اخلاقى مىكشانيم و آنها را از جاده عفت و پاكدامنى منحرف مىسازيم. من اين جامعه را كه به دست زنها به فساد كشانده مىشود، جامعه زنان نام مىنهم زيرا در فساد و تجمل پرستى دنباله رو ديگرانند.
- دولت ما به جاى آنكه ترس از جنگ را در مردم ايجاد كند، از طريق اعدامهاى ظاهراً قانونى مخالفان را از سر راه برمىدارد و با ايجاد چنين ترسى خود به خود مردم را وادار به تسليم مىكند. زيرا بىرحمى و سنگدلى در مجازات موجب ثبوت و استحكام دولت است. به نام انجام وظيفه و با اعمال مجازاتهاى شديد و بىرحمانه مىتوانيم دولتها را هم وادار كنيم كه بدون قيد و شرط تسليم ما شوند.
- منطق ما زورگويى و متقاعد كردن است. در مسايل سياسى، تنها زور است كه پيروز مىشود به ويژه اگر رهبران سياسى بتوانند آن را مخفيانه اعمال كنند. اگر فرمانروايى نمىخواهد تسليم ديگران شود، بايد با خشونت و نيرنگ به متقاعد كردن ديگران كه از اساسىترين اصول حكومت هستند، متوسل شود. تا زمانى كه غيريهود مانع رسيدن ما به هدفهايمان باشند بايد فساد، خيانت و رشوه خوارى را رواج دهيم. اگر چپاول كردن اموال مردم منجربه تسليم شدن آنها در برابر حكومت بشود، نبايد در انجام اين كار ترديدى به خود راه دهيم.
ما به آزادى خاتمه مىدهيم
- اگر به تاريخ گذشت نگاهى بيفكنيم، درمىيابيم كه ما نخستين قومى بوديم كه نداى آزادى، برابرى و برادرى را سرداديم. اين كلمات بعدها به وسيله مردم غيريهودى، احمقانه و طوطىوار تكرار شدند و ناآگاهانه خود را گرفتار ساختند و آزادى را كه در برابر فشارهاى توده ناآگاه چون سد محكمى بود، از بين بردند. خردمندان غيريهودى نمىتوانند خود را از مطلق گرايى و ذهنيت و عالم تجرد بيرون آورند و واقعيات را مورد قبول قرار دهند. آنها هيچگاه متوجه تضاد موجود ميان آنچه مىگويند و آنچه عمل مىكنند، نمىشوند. آنها متوجه نمىشوند كه افراد داراى استعدادها، قابليتها و شخصيتهاى متفاوتى هستند. آنها باور نمىدارند كه توده مردم كور و ناآگاه است. آنان باور نمىدارند، كسى كه از ميان توده مردم برخيزد نمىتواند رهبر بشود. آنها نمىپذيرند كه استعداد رهبرى در ميان يك تبار از پدر به فرزند منتقل مىشود. آنان با ناديده گرفتن چنين حقايقى برخلاف موازين طبيعت گام برداشتند و ما مىبينيم كه مسأله ارثى بودن رهبرى، به دست فراموشى سپرده شده و همين امر هم باعث شده است كه ما روز به روز به موفقيت نزديكتر شويم.
- اشاعه كلماتى چون آزادى، برابرى و برادرى در چهارگوشه دنيا به ما نسبت داده مىشود. ما بايد از عواملمان كه ناآگاهانه پرچممان را با شور و شوق فراوان برافراشتهاند، سپاسگزار باشيم. مىدانيم كه كلمات مذكور در طول تاريخ همچون آفتى رفاه، صلح، آرامش، همكارى و اساس حكومت غير يهوديان را نابود كردهاند. البته بعداً يادآور خواهيم شد كه عوامل دست نشانده، ما چگونه به پيروزى نهائى ما كمك خواهند كرد يا اين امكان را مىدهند كه ورق برنده به دست ما بيفتد. معناى اين كلام آنست كه در آينده خواهيم توانست هر نوع امتيازى را از جمله (اريستوكراسى )اشرافيت و سرمايه دارى (جوامع غير يهودی) را چون سدى در برابر پيروزيمان قرار دارد، نابود كنيم و بر خرابههاى اريستوكراسى غيريهود، اريستوكراسى خود را كه مبتنى بر ثروت و رهبرى افراد تحصيل كرده است، بنا نهيم. باز يادآور مىشويم كه دانش و ثروت دو شرط اساسى، براى تشكيل اين اريستوكراسى هستند. ثروت را در اختيار داريم و دانش رهبرى را حكماى پيشين برايمان فراهم آوردهاند.
- اگر در رابطههايمان، دست روى حساسترين عصب ذهن آدميان بگذاريم، خيلى زود به پيروزى خواهيم رسيد و اين اعصاب حساس ذهن آدمى، عبارتند از زراندوزى، مالپرستى و تنوع طلبى در ارضاء نيازهاى مادى هر يك از اين خواستهها به تنهائى مىتواند آدمى را تسليم ما بكند.
- مجرد و ذهنى بودن مسأله آزادى، به ما كمك مىكند كه به تودههاى مردم در سراسر دنيا بفهمانيم كه دولتهايشان فقط ناظر خرج ثروتهاى مردم هستند و مىتوان دولتها را مانند دستكشهاى كهنه زود به زود عوض كرد.
- از آنجا كه تغيير دادن رهبريهاى ممالك جهان مقدور و ميسر مىباشد و از آنجا كه مىتوانيم نقش بسيار مهمى در اينگونه تغيير و تحولات داشته باشيم، لذا برايمان آسان خواهد بود كه اختيار انتصاب و انتخاب رهبران جهان را به دست گيريم.
پروتکل شماره 2
- تا آنجا كه مقدورمان باشد، بايد از بروز جنگى كه بسود ناحيهاى خاص منجر شود، جلوگيرى كنيم. آنگاه جنگ را به صحنه اقتصاد مىكشانيم تا طرفين متخاصم به خوبى تسلط همه جانبه ما را دريافته و تسليم عوامل بين المللى ما شوند. حقوقى بنام حقوق بين الملل وضع خواهيم كرد كه جايگزين حقوق ملى كشورها شده و ناظر بر روابط بين ملل باشد، همانگونه كه قوانين حقوقى يك كشور، بر روابط افراد آن كشور نظارت دارد.
- اطاعت بىچون و چرا از مهمترين شرايطى است كه ما براى انتخاب مديران در نظر مىگيريم و هيچ ضرورتى ندارد كه آنها در زمينه مديريت تحصيلات و اطلاعاتى داشته باشند. اينگونه مديران همچون مهره شطرنج در دست مشاوران و متخصصانى خواهند بود كه ما از كودكى آنها را براى اداره امور جهان تربيت خواهيم كرد. همانطورى كه نيك مىدانيد اينگونه مشاوران را طورى تربيت مىكنيم كه براى احراز مقامهائى كه به آنها محول مىشود، واجد شرايط باشند. بعلاوه آنها را در زمينه امور سياسى، تاريخ و تحليل وقايع، آموزش مىدهيم. مىدانيم كه غيريهوديها طورى تربيت شدهاند كه نمىتوانند وقايع تاريخى و مشاهدات خود را بدون پيشداورى تحليل كرده و از اين تحليها نتيجه عملى بگيرند و يافتهها را راهنماى عمل خويش قرار دهند. بنابراين، ضرورتى ندارد كه ما به آنها اهميت بدهيم. بگذار كه سرگرم شوند و عمرى را در آرزو و اميد بسر ببرند و به خاطرات گذشته خويش دل خوش نمايند. بگذار خود را با اصولى كه ما به نام علم (تئورى) به آنها ديكته كردهايم سرگرم كنند. با توجه به اين هدف ما به يارى مطبوعات (رسانههاى گروهى) اعتماد غير يهوديها را به صحت اين تئورىها جلب مىكنيم. روشنفكران غيريهودى علوم را به طور مجزا از هم مورد تحقيق قرار مىدهند و بىآنكه خود متوجه باشند، اطلاعات فراوان و نتايج گرانبهائى را فراهم مىآورند ولى آنها را در متن عمل پياده نمىكنند. اما عوامل ما اطلاعات به دست آمده از اينگونه تحقيقات را با هم تلفيق و تركيب كرده تا به يك كل دست يابند و فكر خود را در جهت خواستهاى ما پرورش دهند.
تعليم و تربيت ويرانگر
- فكر نكنيد آنچه كه در بالا گفته شد تنها يك حرف است. دقت كنيد كه ما چگونه موفق شديم داروينيسم، ماركسيسم و نيچهايسم را بال و پر بدهيم. يهوديان بايد به سادگى به اهيمت نقش ويرانگر نظريههاى بالا، روى ذهن و انديشه غيريهود پى ببرند.
- براى آنكه در مسائل سياسى دچار لغزش و اشتباه نشويم بايد به طرز تفكر، تمايلات و خصوصيات ملل مختلف توجه دقيق داشته باشيم. به عبارت ديگر سيستم ما به مثابه ماشين بزرگى است كه اجزاء آن به مقياس وسيعى متناسب با خلق و خوى، آداب و رفتار مردمى كه در جهت هدفهايمان گام برمىدارند، كار مىكند. لذا براى آنكه با شكست مواجه نشويم، بايد از تجربيات گذشتگان استفاده كنيم.
- مىدانيم كه ممالك جهان از مطبوعات بعنوان وسيلههائى براى هدايت فكر مردم در جهت دلخواهشان استفاده مىكنند. لذا براى آنكه بتوانيم از مطبوعات در جهت خواستههاى خود استفاده كنيم، بايد در بين مردم نارضائى ايجاد نمائيم و سپس از طريق مطبوعات نارضائىها را منعكس سازيم.
مىدانيم كه آزادى بيان تنها از طريق آزادى عمل تضمين مىشود، اما مردم غيريهودى نمىدانند چگونه از مطبوعات استفاده كنند. خوشبختانه اين وسيله به دست ما افتاده است و ما مىتوانيم از طريق مطبوعات اعمال نفوذ كنيم. جاى بسى خوشبختى است كه ما علاوه بر مطبوعات، طلا را هم در اختيار داريم. ولى بايد يادآور شد كه ما اين دو عامل را با از خودگذشتگى فراوان و از ميان اقيانوسى از خون و اشك به دست آوردهايم و براى دستيابى به آنها قربانيان فراوانى دادهايم، البته هر قربانىاى كه ما مىدهيم، از نظر خداوند با هزار قربانى غيريهودى برابر است.
پروتکل شماره 3
- مىخواهم اعلام كنم كه تا رسيدن به هدفهايمان فاصله چندانى نداريم اگر چند قدمى را كه در پيش داريم طى كنيم، سَر و دُم مارى كه سمبل قوم ماست به هم وصل خواهد شد و حلقهاى كامل بوجود مىآيد. معناى كامل شدن حلقه آنست كه تمام كشورهاى اروپائى درون اين حلقه محصور خواهند شد و تحت نفوذمان قرار خواهند گرفت.
- موازين قانونى كشورهاى جهان بزودى درهم خواهند شكست. زيرا ما از همان آغاز تأسيس آنها را با نوعى عدم تعادل ايجاد كردهايم و به سبب همين عدم تعادل شروع به نوسان مىكنند و سرانجام محورى را كه به دورش مىچرخند فرسوده مىسازند. غيريهوديان مىپندارند كه معيارهاى قانونيشان از تعادل و ثبوتى هميشگى برخوردار است، اما نمىدانند كه روزى با عدم تعادل موازين قانونى خود مواجه مىشوند. در اينگونه جوامع، رهبر، چون، محورى است كه بوسيله در باريان احاطه شده و درباريان آنقدر بر او مىشورند تا سرانجام او را از پاى درآورند. به عبارت ديگر، رهبر از مردمى كه مايه قدرتش هستند، فاصله مىگيرد و نمىتواند با آنهائى كه به دنبال كسب قدرت هستند، مقابله كند و نتيجتاً مغلوب مىشود. البته اين ما هستيم كه ميان رهبر و توده مردم شكاف عميقى ايجاد كردهايم و قدرت را از هر دو سلب نموده و هر دو را چون كور و عصا از هم جدا ساختهايم.
- براى آنكه قدرت طلبان جهان، پس از دستيابى به قدرت نتوانند از آن به نحو مطلوبى استفاده كنند، ما از پيش تدابير ويژه اى انديشيدهايم. نخست آنكه تمايلات قدرت طلبان را از آزادى خواهى، معطوف و متوجه استقلال طلبى مىكنيم. دوم آنكه احزاب گوناگون بوجود مىآوريم و آنها را رو در روى هم قرار ميدهيم. سوم آنكه از بوجود آمدن قدرتهاى بزرگ جلوگيرى مىكنيم و وضعى پيش مىآوريم كه دستيابى به قدرت براى هر كسى هدف بشود. سرانجام دولتها را به صورت صحنه مبارزات گلادياتورى در مىآوريم تا ستيزه و جدال بر سر مسائل مبهم و پيچيده همچنان ادامه يابد و بىنظمى و گسيختگى همه جهان را فرا گيرد.
- سخنان بيهوده، پوچ، پوشالى و بىپايان به صورت نطق، مباحثه و گفتگو وقت ديوانيان و مجلس نشينان و هيأت مديرهها را ضايع كرده است. روزنامه نگاران خيلى بىپروا به پروپاى مقامات اجرائى دولتها پيچيدهاند. مؤسسات و سازمانها، تيزى دشنه سوء استفاده از قدرت را روى گردن خويش احساس مىكنند. به زودى همه چيز در اثر يورش ديوانه وار تودهها منفجر و به آسمان پرتاب خواهد شد.
فقر اسلحه ماست
- زنجيرى كه انسانها را به دام و تله فقر مىبندد، به مراتب محكمتر از زنجير بردگى است. به بيان ديگر، از زير يوغ بردگى مىتوان بخوبى آزاد شد ولى رهائى از زير يوغ بينوائى و فقر بسيار دشوار است. ما در قانون اساسى خود، حق رفاه مادى تودهها را به صورتى خيالى اما نه به گونهاى واقعى گنجانيدهايم و هرگز هم به اين حق جامه عمل نمىپوشانيم. اگر قرار شود كه هر فرد حق گفتن هر حرفى را داشته باشد، اگر قرار شود كه هر روزنامه نويسى حق نوشتن هر مطلبى را اعم از خوب و بد پيدا كند، اگر هر كارگر زحمتكش و پرولترى، كه دست تقدير او را به كار وابسته كرده است، از لحاظ اقتصادى خود كفا باشد و نيز اگر بداند كه قانون اساسى منافعش را تضمين نمىكند، فردا براى انتخاب نمايندگان بپاى صندوق رأى نمىرود و به نمايندگان كه در واقع عوامل دست نشانده ما هستند، رأى نمىدهد. براى آنكه چنين وضعى پيش نيايد، بسيارى از اصولى كه رفاه اقتصادى او را تضمين مىكنند از متن قانون حذف مىكنيم و در عوض فقط به او حق اعتصاب اعطاء مىكنيم تا از اين طريق وابستگىاش به رفقاى هم مسلكش و نيز شرايطى كه كارفرمايش بر او تحميل مىكند، بيشتر شود.
ما از كمونيسم پشتيبانى مىكنيم
- نابودى اريستوكراسى بنابه راهنمائى ما و بوسيله عواملمان صورت گرفت. ولى با نابودى اريستوكراسى داستان پايان نيافت و اين بار پول پرستان به شيوه ديگر دام خود را بر سر راه مردم پهن كردند و همانطور كه امروز مىبينيم پول پرستان يوغ استثمار خود را برگردن كارگران نهادهاند و آنها را شديداً به اسارت گرفتهاند.
- ما بر روى صحنه نقش حامى كارگر را بازى مىكنيم و بدينسان زير شعار همكارى، برابرى و تحت شعار «اشتراك مساعى جهانى» و نيز مطابق اصول فراماسونرى (1) خويش، كارگران را به صف نيروهاى جنگجوى خويش يعنى سوسياليزم، انارشيسم و كمونيزم مىكشانيم.
اريستوكراسى از حمايت قانون برخوردار بود و از كار و دسترنج زحمتكشان ارتزاق مىكرد. به همين لحاظ بخاطر حفظ منافعش، همواره به تغذيه و سلامت كارگران توجه خاص داشت و مىخواست كه كارگر، سالم و نيرومند باشد تا بهتر و بيشتر از او بهره كشى كند. اما موضع ما درست مخالف اين نظريه است. ما به مرگ و مير و كشتار غير يهوديان فكر مىكنيم. به عبارت ديگر، قدرت ما، در گروكاهش مستمر مواد غذائى وضعف جسمى كارگر مىباشد. زيرا از اين طريق مىتوانيم كارگر را به اسارت خود درآوريم تا او را در اختيار داشته باشيم و نتواند عليه خواستهاى ما اقدام بكند. تسلطى كه از طريق ايجاد گرسنگى بر كارگران به دست مىآيد، به مراتب مطمئن تر از تسلطى است كه اريستوكراسى به مدد قانون و شاه كسب كرده بود.
- در ميان توده مردم حسد، نفرت و زياده خواهى ايجاد مىكنيم تا از خشم مردم استفاده كرده و همه موانعى را كه بر سر راهمان قرار دارند با دستهاى آنها ريشه كن سازيم.
- هنگامى كه زمان موعود فرا رسيد و منجى عالم بشريت بر اريكه سلطنت جلوس كرد و تاج شاهى بر سر نهاد، با دستهاى توده مردم همه موانعى را كه بر سر راه حكومت جهانگيرش قرار دارند، برمىداريم.
- غيريهوديان عادت به فكر كردن را از دست دادهاند مگر آنكه متخصصان ما به آنها آگاهى بدهند. بنابراين آنها قدرت تشخيص و درك برنامههائى كه ما براى رسيدن به حكومت جهانى در پيش داريم، ندارند. لذا برماست كه در مدارس دولتى، اطلاعات و دانشهاى پايهاى چون تشريح خصوصيات روحى (روانشناسى) و حيات اجتماعى (جامعه شناسى) به آنان بياموزيم و به مدد اينگونه اطلاعات به آنها بقبولانيم كه افراد از لحاظ قابليتها و استعدادها يكسان نيستند و از لحاظ سليقهها و هدفهاى زندگى با هم اختلاف دارند. پذيرفتن اصل اختلافات فردى، تقسيم كار را به تناسب استعدادها ايجاب مىكند و وقتى كه انسانها بر حسب اصل تقسيم كار طبقه بندى شدند، خود به خود جامعه طبقاتى بوجود مىآيد و بدينسان افراد مىپذيرند كه همه طبقات در برابر قانون يكسان نيستند. پس از اينكه چنين اطلاعاتى به خورد آنها داديم با رغبت تسليم ما مىشوند و هر نوع شغلى را كه به آنها دهيم قبول مىكنند. از سوى ديگر، چنين نظام تربيتىاى انسانها را وامىدارد كه هر نوع نوشتهاى را و يا هر سخنى را كوركورانه و بدون چون و چرا بپذيرند. همچنين به سبب درك ضعيفشان از امور، مىتوان نفرت آنها را در هر شرايطى و هر موقع كه لازم باشد برانگيخت.
يهوديان سالم خواهند ماند
- وجود بحران اقتصادى نفرت غيريهوديان را افزايش مىدهد و صنعت را دچار ركود مىسازد. در اين هنگام ما مىتوانيم به مدد عمليات مخفيانه و نيز بيارى طلا كه قبلاً آن را به دست آوردهايم، آتش بحران اقتصادى را شعله ورتر سازيم و كارگران را در سراسر اروپا به خيابانها بريزيم. توده مردم به سبب ناآگاهىهايشان و نيز به سبب وجود بذر حسدى كه ما در همان آغاز كودكى در ذهنشان كاشتهايم، آماده مىگردند كه خون كارفرمايانرا بريزند و اموال آنها را به غارت ببرند. ما در اين ميان سالم خواهيم ماند و اموالمان به يغما نخواهد رفت زيرا از زمان شروع حادثه بخوبى آگاهيم و مىتوانيم به موقع براى حفظ خويش تدابيرى بينديشيم.
- نشان داديم كه چگونه باگذشت زمان، غيريهوديان تسليم حكومت ما خواهند شد زيرا بخوبى مىدانيم كه چه موقع بايد آزادى و آزادى خواهى را از تمام مؤسسات ريشه كن سازيم.
- هنگامى كه تودههاى مردم مىبينند كه تمام امتيازها زير عنوان آزادى به آنها اعطاء مىشود، تصور مىكنند كه مىتوانند رهبرى جهان را به دست گيرند. ولى به زودى خود را به راهنمائى ما نيازمند مىبينند و دو دستى قدرت را در اختيار ما مىگذارند و رهبرى تام الاختيار امور را به دست ما مىسپارند. اگر انقلاب فرانسه را به ياد آوريم، در مىيابيم كه عنوان و لقب كبير را ما به آن داديم، مقدمات آن را ما فراهم كرديم و خلاصه آنكه طراحى آن را ما به عهده گرفتيم.
- از ديرباز تاكنون ما بشر را از قيد و بندهاى فراوانى رهائى بخشيدهايم و در آينده نيز او را راهنما خواهيم شد تا سرانجام در برابر پادشاهى كه خون قوم بنىاسرائيل در رگهايش جريان دارد، سرتعظيم فرود آورده و به حكومتى كه ما براى جهان تدارك مىبينيم، تسليم شود.
- در حال حاضر ما يك نيروى بين المللى شكست ناپذيريم كه از يك طرف مورد حمله قرار مىگيريم و از طرف ديگر حمايت مىشويم. از ويژگيها و رذالتهاى مردم غيريهود، آنست كه از زورگو اطاعت مىكنند و نسبت به مردم ضعيف فوق العاده بدون ترحم هستند. از سوئى تحمل تضادها و برخورد عقايد را ندارند و از سوى ديگر، حاضر مىشوند كه زير فشار و خشونت رژيمهاى مستبد جان بدهند ولب به شكوه نگشايند. وجود چنين خصلتهائى در مردم غيريهودى، مستقل بودنمان را مشخص مىكند. مردم غيريهودى از همه ديكتاتورهاى زمانه ستم فراوان كشيدهاند ولى در عوض فقط بيست تن از اين ديكتاتورها را سربريدهاند.
- به راستى مردم عامى پديدههاى فوق الذكر را چگونه تعبير مىكنند و نظر آنها در باره وقوع چنين پديدههائى كه ظاهراً ارتباط چندانى با هم ندارند چيست؟ تعبير اينگونه پديده اينست كه ديكتاتورها از طريق عواملشان زيرگوش توده مردم، برابرى، و تأمين رفاه همگان را زمزمه مىكنند ولى به مردم نمىگويند، كه وحدت تنها در سايه حكمروايى يهود ممكن و ميسر است. و در نتيجه امر به مردم مشتبه شده، درستكار محكوم و خيانتكار تبرئه مىشود و اين وضع همچنان ادامه مىيابد تا آنجا كه خدا بخواهد. به راستى ما بايد شكرگزار و راضى از اوضاع باشيم زيرا مردم هر گونه نظمى را به بىنظمى مبدل مىكنند كه نتيجه اين اوضاع به سود ما است.
- كلمه آزادى، جوامع انسانى را به جنگ عليه هرگونه زور و قدرتى برمىانگيزد. حتى عليه خداوند و قوانين طبيعت. لذا زمانى كه ما به سلطنت رسيديم، بايد واژه آزادى را از قاموس و فرهنگ زندگى حذف كنيم. زيرا اين واژه تودههاى مردم را به جانورانى خونخوار مبدل مىكند. اين جانوران خونخوار وقتى كه شكم هايشان از خون و خونابه سير و سيراب شد، به خوابى عميق فرومىروند و از همه چيز بىخبر مىشوند. در اين حالت به خوبى مىتوان آنها را به زير زنجير كشيد زيرا اگر خون نياشامند، نخواهند خوابيد و كشمكش همچنان ادامه مىيابد.
پروتکل شماره 4
- هر جمهورى و حكومتى چند مرحله پشت سرمىگذارد. در مرحله نخست حكومت شكل ثابتى ندارد و بوسيله توده مردم از سوئى به سوى ديگر كشانده مىشود. در مرحله دوم حكومت شكل عوام فريبى بخوبى مىگيرد. پس از آن آنارشيسم به وجود مىآيد و سرانجام انارشيسم به حكومت استبدادى منجر مىگردد. البته ميان حكومت مطلقه اى كه به صورت قانونى در مىآيد، خود را در برابر مردم مسئول و متعهد مىداند و نيز خط مشى آن كاملاً آشكار است و حكومت مستبدانهاى كه ناشى از هرج و مرج است تفاوت فراوان وجود دارد. حكومت استبدادى و مطلقهاى كه زاده هرج و مرج است، عليرغم آشكار بودن مظاهر استبداديش، مىكوشد تا چهره واقعى خود را مخفى بدارد. اين نوع حكومت به وسيله دستهاى پنهان و سازمانهاى مخفى اداره مىشود. كارگردانان اينگونه رژيم به همان اندازه كه بىپروا هستند، به همان نسبت هم پرده پوش مىباشند. تغيير دادن آنها به مان اندازه كه ممكن است در سقوط رژيم مؤثر باشد، به همان نسبت هم به عوامل مخفى كمك مىكنند تا حكومت را از خطر سقوط حفظ كنند.
- چه كسى مىتواند با يك قدرت نامحسوس درافتد و آن را واژگون سازد؟ اين ما هستيم كه چنين قدرت نامحسوسى داريم. اگر چه فراماسونرهاى غيريهودى، كوركورانه در خدمت ما هستند، و براى مقاصد ما كار مىكنند، اما برنامههاى ما همچنان براى آنها و ديگران ناشناخته و اسرارآميز باقى خواهد ماند.
ما اعتقاد به خدا را متزلزل مىكنيم
- اگر آزادى بر خداپرستى مبتنى باشد، با برآورى، انسان دوستى و برابرى پيوندى داشته، براى جامعه بىزيان باشد، به رفاه عمومى لطمهاى وارد نسازد و در اقتصاد هم جائى براى خود پيدا كند، بر ما لازم است كه هم احترام به آزادى و هم اعتقاد به خدا را در ميان مردم غيريهودى از بين ببريم. و نيازهاى مادى را جايگزين اينگونه اعتقادات سازيم. اما اگر اعتقاد به خدا موجب شود كه ما بر مردم حكومت كنيم، در اينصورت بايد به تبليغ دين بپردازيم و با راهنمائى مردان روحانى، مردم را به تسليم واداريم.
- براى آنكه بتوانيم قدرت انديشيدن را از مردم غير صهيونيست سلب كنيم، بايد فكر آنها را متوجه صنعت و تجارت كنيم. سرگرم شدن آنها به داد و ستد و انديشيدن به منفعت، باعث مىشود كه دشمن مشتركشان را فراموش كنند. از سوى ديگر، به صنعت جنبه احتكارى مىدهيم. بدين معنى كه به بهاى صنعنتى شدن بسيارى از زمينها ناديده گرفته مىشوند كه سرانجام به دست ما مىافتند و ما آنها را احتكار مىكنيم.
- افزايش روز افزون رقابت بمنظور پيش افتادن در زندگى از سوئى، و نابسامانيهاى اقتصادى از سوى ديگر، مردم را سرخورده و افسرده مىكند، نفرت آنها نسبت به مقامهاى عالى رتبه ادارى، مذهبى و سياسى اوج مىگيرد، طلا به عنوان وسيلهاى براى ارضاء نيازهاى مادى مردم مورد توجه واقع مىشود، ظرفيت مردم به مرز انفجار مىرسد و براى قيام آماده مىشوند. قيام مردم براى كسب ثروت است نه اشاعه خوبيها. زيرا اين قيام از نفرت منبعث مىشود. به بيان ديگر، نفرت طبقه محروم از طبقه ممتاز جامعه موجب قيام مىگردد. قشرهاى پائين جوامع غيريهودى در پى رهنمودهاى ما عليه طبقه ممتاز به پامىخيزند و سرانجام با حريفانمان يعنى علماى غير يهودى بر سر قدرت به نبرد مىپردازند
پروتکل شماره 5
- در جوامعى كه فساد همه جا را فرا مىگيرد، جمع آورى ثروت تنها از طريق تقلب و نادرستى امكانپذير مىگردد، قدرت دولت رو به ضعف مىنهد، قيود اخلاقى تنها از طريق مجازاتهاى سنگين سارى و جارى مىشوند، قوانين و مقررات، ضمانت اجرائى ندارند، مردم در برابر سرنوشت جامعه شان احساس مسئوليت نمىكنند و مقررات بين المللى نيز ناديده گرفته مىشوند، با اعمال چه روشى و به كمك چه سيستم مديريتى مىتوان اينگونه جوامع را اداره كرد؟
پاسخ اينست كه سيستمى فوق العاده «متمركز» و مقتدر كه تمام قدرتهاى دورن جامعه را به دست گيرد، مىتواند در اين مورد كارآمد باشد. بدين معنى كه تمام فعاليتهاى سياسى مردم را بايد زير نظر گرفت، و تمام آزادىهائى كه رژيمهاى غيريهودى به مردم اعطاء كردهاند، به تدريج سلب كرد. و زمينهاى فراهم آورد كه مردم بتوانند گسيختگىها و ناهنجاريهاى رژيمهاى غيريهود را دريافته و به شاهنشاهى قوم ما ايمان آورند. آنچه در بالا گفته شد، بايد انگاره و الگو و راهنماى عمل ما در تمام زمانها و مكانها باشد تا بتوانيم بدينوسيله تمام كسانى را كه چه در حرف و چه در عمل مخالف ما هستند، از سر راهمان برداريم.
- ممكن است ادعا شود كه چنين انگاره و الگوهائى با پيشرفتهاى امروز ما سازگار نيست. ولى كژى و نادرستى اين ادعا را نشان مىدهيم.
- ساليانى بس دراز، مردم باور مىداشتند كه شاهان بنا به اراده خداوند بر مردم استيلا يافتهاند و در نتيجه همين تصور، بدون ترديد و دودلى تسليم آنان مىشوند ولى از زمانى كه ما از حقوق انسانها سخن به ميان آورديم، تزلزلى در انديشه آدميان نسبت به جاودانى بودن حكومت شاهان ايجاد كرديم و تقدس شاهان را در چشم مردم از بين برديم. و نيز هنگامى كه اعتقاد مردم را نسبت به خدا تضعيف كرديم، قدرت را از كاخ شاهان به خيابانها كشيديم و آن را در مالكيت متمركز ساختيم و سپس آن را به غنيمت برديم.
- جهت دادن به فكر و انديشه مردم غيريهودى به كمك سخن پردازى و تئورىهاى وسوسه انگيز، كار متخصصان و مديران ما است. ما يهوديان در مشاهده امور، تجزيه و تحليل آنها، محاسبات دقيق مسايل مالى، طرح برنامههاى سياسى و نيز حس همكارى با يكديگر، رقيبى نداريم. تنها ممكن است يسوعىها در اين زمينه با ما رقابت كنند. البته برنامههايى طرح كردهايم كه اين قوم را در چشم توده مردم ناآگاه، بىاعتبار سازيم. ضمناً بايد يادآور شويم كه ما به صورت يك سازمان مخفى عمل مىكنيم.
- احتمال مىرود كه براى مدت زمانى معين غيريهوديها در سراسر دنيا با هم سازش كنند و اين سازش امنيت ما را به خطر اندازد. ولى از اين خطر جان سالم به در خواهيم برد زيرا اختلافات موجود آنها بسيار وسيع و ريشه دار است و آنها به اين زوديها جرأت چنين سازشى را پيدا نخواهند كرد.ما طورى مردم را به جان هم انداختهايم كه همه به همديگر بدگمانند. نفرت مردم از يكديگر به خاطر تعصبات مذهبى و نژادى كه در طول 20 قرن گذشته تبلور يافته است، اجاره نخواهد داد كه مردم به اين سادگى با يكديگر آشتى كنند. به همين دليل اگر ملتى بخواهد اسلحهاش را عليه ما بردارد، دولتى پشتيبان خود نخواهند يافت. بنابراين دولتهاى غيريهودى بايد به خاطر بسپارند كه هر نوع تبانى و توافقى عليه ما فىنفسه زيانبخش خواهد بود. قدرت ما فوق العاده است و در آن ترديدى نيست. بدون حضور دستهاى پنهان ما، ملتها نمىتوانند حتى بر سر يك مسأله ناچيز و خصوصى با هم به توافق برسند. پيامبران گفته اند، ما قومى هستيم كه به وسيله خدا برگزيده شدهايم تا فرمانرواى مردم سراسر جهان باشيم. خداوند به قوم ما هوش و ذكاوت سرشار اعطا كرده است. ما كفايت و لياقت آن را داريم تا مسئوليت رهبرى جهان را به انجام برسانيم. البته اقوام ديگرى هستند كه از هوش و ذكاوت برخوردارند، ولى آنها تازه به دوران رسيده هايى هستند كه نمىتوانند حريف ما بشوند. اگر كشمكش و درگيرى بين ما ايجاد شود، كشمكشى وحشتناك خواهد بود. ولى آنها ياراى برابرى با ما را ندارند زيرا خيلى دير سررسيده اند.
انحصار سرمايه
- تمام چرخهاى ماشين هر دولتى به كمك موتورى حركت مىكند كه اين موتور در دست ما مىباشد و آن طلا است. حكماى ما تدابيرى انديشيدهاند كه سرمايه از ارزش فوقالعادهاى برخوردارباشد. براى آنكه گردش عمل سرمايه محدود نشود بايد آن را در راه ايجاد تجارت و صنعت انحصارى بكار گرفت. آزادى گردش عمل سرمايه در جهت تأسيس وگسترش صنايع، به دست اندركاران صنعت نوعى قدرت سياسى مىدهد كه از اين قدرت مىتوان براى استثمار مردم سود جست. امروزه خلع سلاح كردن مردم خيلى سادهتر از آماده كردن آنها براى جنگ است. همچنين برانگيختن احساسات مردم خيلى مهمتر از فرونشاندن اين احساسات است. ما بايد به فكر حفظ موقعيت خود باشيم و صحنه مبارزه را از وجود ديگران پاك سازيم. هدف اساسى مديران ما اين است كه قدرت فكر كردن مردم را تضعيف كرده تا افكار آنها از انديشيدن به مسايل اساسى منحرف و متوجه مسايل كم اهميت شده و فرصت مقاومت كردن در برابر ما نداشته باشند.
- ازديرباز مردم جهان متقاعد شدهاند كه عمل، بيش از حرف، اثر دارد. اگر به دنبال حرف، عملى پديدار شود، اعتماد مردم بيشتر جلب مىشود. براى آنكه بتوانيم ازچنين اصلى حداكثر استفاده را ببريم، بايد موسساتى به وجود آوريم تا آنچه را كه در جهت منافع و پيشرفت مردم انجام مىدهيم، به نمايش بگذاريم.
- براى فريب مردم، نخست بايد قيافه يك آزادانديش به خود بگيريم و از احزاب، آزادى، و هر نوع گرايش فكرى طرفدارى كنيم و سپس به سخن پراكنى بپردازيم و آن قدر سخنرانى كنيم كه مردم از حرف زدن و سخنرانى دل زده و خسته شوند.
- براى آنكه بتوانيم افكار عمومى را مشوب سازيم و مردم را در حالت گيجى و سرگردانى نگه داريم، بايد مطالب ضد و نقيض در بين مردم پخش كنيم و اين عمل را آنقدر ادامه دهيم كه غيريهوديان خود را در پيچ و خم اطلاعات متناقض گم كنند ومتقاعد شوند كه تنها راه رهايى از اين سرگردانىها نداشتن عقيده و اطلاعات سياسى است. بايد توجه داشت كه اطلاعات واقعى سياسى در اختيار كسانى است كه مردم را بدين طريق به بيراهه مىكشانند و اين نخستين رمز از رموز مملكت دارى است.
- دومين رمز موفقيت ما در امر كشوردارى به شرح زير است:
الف - شكست دولتهايى كه بر سر كار هستند را طورى جلوه دهيم كه مردم از فهم علل شكست عاجز شوند. به علاوه در ارائه آداب و رسوم، علايق و شرايط زندگىِ مردم طورى افراط كنيم كه مردم از برقرارى تفاهم ميان خود عاجز شوند.
ب - ميان احزاب نفاق شديدى ايجاد كنيم و امكان هر گونه تشريك مساعى ميان احزابى كه تسليم ما نمىشوند، را از بين ببريم.
ج - هرگونه ابتكار فردى و خلاقيتى را كه به سودما نباشد، نابود كنيم. زيرا هيچ خطرى بالاتر از ابتكار و خلاقيت فردى نيست. به ويژه اگر خلاقيت، باهوش توأم باشد. كارى كه از يك فرد مبتكر برمىآيد، از ميليونها آدم عامى برنمىآيد. لذا ما بايد تعليم و تربيت غيريهوديان را در جهتى سوق دهيم كه قوه ابتكار از دانش آموزان گرفته شود و نطفه خلاقيت در ذهن آنها خفه گردد.
د- آزادى عمل گروههاى مختلف را رودرروى هم قرار دهيم تا تصادم و برخورد پيش آيد و شور و شوق به نااميدى و شكست منجر شود.
به كمك روشهاى بالا مىتوانيم دول غيريهودى را فرسوده كرده و آنها را تسليم خويش سازيم و سپس بر خرابه همه حكومتهاى دنيا يك ابرقدرت شيطانى بنا كنيم به طورى كه دستهاى توانمند اين ابرقدرت بتواند به همه جا برسد و چنان قدرت غول آسايى به هم بزند كه مقهور هيچيك از ملل دنيا نشود.
پروتکل شماره 6
- مىخواهيم به انحصار ثروتهاى عظيم، منابع و كالاهايى كه جوامع غيريهودى درآينده به مقياس وسيعى به آنها متكى خواهند شد، دست بزنيم تا اينكه اين جوامع را پس از شكست سياسى با شكست اقتصادى نيز مواجه سازيم.
- اقتصاد دانانى كه اكنون در اين جلسه حضور دارند، اهميت موضوع را به خوبى مىتوانند دريابند.
- با تمام روشهاى ممكن، بايد اهميت حكومت قدرتمندمان را به همگان گوشزد نماييم و اعلام كنيم كسانى كه به حكومت جهانى ما تسليم شوند، از حمايتمان برخوردار خواهند شد.
- «اريستوكراسىِ غيرصهيونيستى» از اين پس قدرت سياسى ندارد و بايد آن را مرده تلقى كرد. ولى به سبب داشتن زمين و خودكفايى مواد غذايى مىتوانند به عنوان خطرى بزرگ ما را تهديد كند. لذا بايد به هر قيمتى كه شده آنها را ازداشتن زمين محروم كنيم. براى وصول به اين هدف، بايد مالياتهاى سنگين به زمينها ببنديم و وضعى پيش آوريم كه زمينداران املاك خود را براى گرفتن قرض، در گرو طلبكاران بگذارند. به كمك چنين تدابيرى زمين داران بدون قيد و شرط تسليم ما خواهند شد.
- اريستوكراتها كه خصلتاً به قناعت عادت نكردهاند و به سرمايه اندك راضى نمىشوند، خيلى زود از بين مىروند.
ما غير صهيونيستها را استثمار مىكنيم
- همزمان با اقداماتى كه (در مورد زميندارى) در بالا ذكر كرديم، صنعت را نيز به انحصار خود درمىآوريم. البته در مراحل نخست صنعت را در يك حالت تعادلى قرار مىدهيم و از انحصار شديد در مراحل اوليه خوددارى مىكنيم. غرض ما ازحالت تعادل اوليه آن است كه صنعت و مآلاً سرمايه در بخش خصوصى متمركز گردند و بانكهاى خصوصى به وجود آيند. زمينها از گرو طلبكاران بيرون آمده و به گرو بانكها درآيند. آنچه كه ما مىخواهيم اين است كه هم ماحصل كار كارگر و هم بازده زمين هردو به چنگال صنعت بيفتند و بدينسان تمام پولهاى جهان نزد ما ذخيره شود و غيريهوديها، طبقه كارگر و زحمتكش جامعه را تشكيل دهند و بدون قيد و شرط تسليم ما شوند. در چنين شرايطى اگر به خاطر منافع ديگرى تسليم ما نشوند، لااقل به خاطر آنكه درآمدى داشته باشند و بتوانند زنده بمانند، تسليم ما خواهند شد.
- براى آنكه بتوانيم صنعت غيريهوديان را به كلى نابود كنيم، علاوه بر انحصارطلبى، تجمل پرستى را رايج مىكنيم و نيازهاى كاذب مردم را افزايش مىدهيم. اقدام ديگر ما اين است كه مزد كارگرهارا بالا مىبريم به طورى كه اين افزايش دستمزد هيچگاه به سود آنها تمام نشود. چاره اين كار آن است كه بهاى ارزاق عمومى را بالا ببريم و گناه اين گرانى را به گردن كاهش فرآوردههاى كشاورزى و دامى بيندازيم. در عين حال به شيوه بسيار زيركانه اى ميزان توليد را كاهش مىدهيم. بدين معنى كه اعتياد و هرج و مرج طلبى و كمكارى را در ميان كارگران رواج مىدهيم و به مدد شيوههاى گوناگون، صحنه زمين را از وجود متخصصان و تحصيل كردههاى غيريهودى پاك مىكنيم تا ميزان توليد كاهش پيدا كند.
- پيش از آنكه غيريهوديان به فهم حقايق نايل شوند و مشكلات را دريابند، ما به موقع عمل مىكنيم. فىالمثل زيرپوشش هواخواهى از طبقه كارگر و به يارى اصول اقتصاد سياسى كه تئورىهاى ما بر آنها مبتنى است، تبليغات دامنه دارى به راه مىاندازيم و آنگاه از نيروى كارگر به سود خويش بهره بردارى مىكنيم.
پروتكل شماره 7
- براى آنكه بتوانيم هدفهايمان را كه قبلا درباره آنها بحث كرديم، هر چه زودتر عملى سازيم، مىبايد ميزان توليد جنگ افزارها و نيز شماره نظاميان و پليس را افزايش دهيم. خواست ما اين است كه در همه كشورهاى جهان كارگران، سربازان، پليس و تعداد اندكى «بزرگ سرمايه دار» از ما جانبدارى كنند.
- هم در سراسر اروپا و هم در ساير كشورها از طريق نوعى بىنظمى، شورش و دشمنى ايجاد مىكنيم تا بدينوسيله بتوانيم استفاده دو چندان ببريم. راه رسيدن به اين هدف آن است كه در مرحله نخست كشورها را به زير سلطه و نفوذ خود درآوريم تا بتوانيم در مواقع لزوم هم بىنظمى ايجاد كنيم و هم، نظم برقرار سازيم. وقتى به چنين نفوذى رسيديم، كشورهاى تحت سلطه وجود ما را به عنوان نيروى تهديدكنندهاى تلقى مىكنند. در مرحله دوم با اعمال روشهاى سياسى، اقتصادى و ايجاد تعهدات مالى، دولتها را به جان همديگر مىاندازيم. البته براى آنكه اين برنامه را با موفقيت به انجام برسانيم، بايد نفوذ و حضور خود را با زيركى خاصى در تمام ملاقاتها و مذاكراتى كه به منظور توافق و ترك مخاصمه بين كشورها به عمل مىآيد، افزايش دهيم و نيز با استفاده از يك زبان ديپلماسى و زيرپوشش درستكارى، خود را طرفدار «توافق» معرفى مىكنيم. از آنجا كه ملتهاى غيريهودى همواره براى پيشنهاداتى كه ازخارج به آنها عرضه مىشود، يعنى در واقع پيشنهاداتى كه ما به آنها ارائه مىدهيم، اهميت خاصى قائلند، لذا پيشنهادات ما را پذيرفته و متقاعد مىشوند كه ما منجى و خدمتگزار بشريت هستيم.
جنگ جهانى
- اگر كشورى بخواهد با ما مخالفت كند، ما بايد آنقدر قوى باشيم كه حتى همسايگان كشور مخالف را نيز تهديد به جنگ كنيم. اگر همسايگان نيز همراه كشور مخالف همگى عليه ما متحد شوند، آنگاه ما بايد آنها را به يك جنگ جهانى تهديد كنيم.
- عامل اصلى موفقيت ما در امور سياسى پنهانكارى است. بدين معنى، گفتار و عمل سياستمدار هيچگاه نبايد يكى باشند.
- ما بايد دولتهاى غيريهودى را مجبور كنيم كه در جهت خواستههاى ما قدم بردارند. روش كار چنين خواهد بود كه افكار عمومى را از طريق مطبوعات كه به قدرت بزرگ معروفند و تقريباً در دست ما مىباشند، شكل بدهيم و طبيعى است كه دولتها به افكار عمومى توجه خواهند كرد.
پروتکل شماره 8
- ما بايد تمام جنگ ابزارهايى كه مخالفانمان ممكن است عليهمان بكار گيرند، در اختيار داشته باشيم. ضمناً بايد پيچيده ترين واژههاى حقوقى را از ميان كتب قانونگذارى بيرون بكشيم تا به هنگام داورى و قضا از آنها استفاده كنيم. البته اين واژهها ممكن است ناموجه و غيرعادلانه جلوه كنند ولى براى آنكه چنين وضعى پيش نيايد، بايد از قبل چارهجويى كنيم بدينمعنى، واژههاى پيچيده را در قالب عباراتى زيبا بيان كنيم تا اصولى اخلاقى، عالى، متعالى و معقول جلوه كنند.
كادر رهبرى جامعه ما بايد خود را با تمام مظاهر تمدن كه به موقع بكار آيند، مجهز كند. كادر رهبرى بايد عواملى چون روزنامه نگاران، وكلاى مدافع ورزيده، سياستمداران كار كشته، مديران برجسته و خلاصه افرادى كه در مدارس ويژه از تعليم و تربيتى عالى برخوردار بودهاند، در اختيار داشته باشد. چنين افرادى با ساخت اجتماعى جوامع (جامعه شناسى)، انسان شناسى، و همه زبانهايى كه با الفباى سياست ساخته شدهاند، بايد آشنا باشند. وانگهى اين افراد بايد با تمام مسايل حساس جامعه اى كه در آن نقشهايى بازى مىكنند، آشنا گردند. منظور از مسايل حساس، تمايلات، علايق، نارسايىها و نقاط ضعف مردم غيريهودى و نيز شرايط محيط زندگى آنها است. نيازى به گفتن نيست كه معاونان و مشاوران كادر رهبرى از ميان غيريهوديان انتخاب نخواهند شد. غيريهوديان كه عادت دارند رييس و مدير بشوند، خود را در مسايل مربوط به مديريت به زحمت نمىاندازند و هدف را از وسيله تميز نمىدهند و معمولا نامهها را بدون آنكه بخوانند امضاء مىكنند و پست و مقام رياست و مديريت را يا به منظور گرفتن دستمزد احراز مىكنند و يا به خاطر ارضاء جاه طلبىهايشان.
- دولت ما تمام اقتصاددانان جهان را به خدمت خود درمىآورد. به علاوه آموزش اصول و مبانى اقتصاد به يهوديان نشانگر اهميتى است كه ما براى علم اقتصاد قائليم. دولت ما از مشورت بانكداران، صاحبان صنايع سرمايه داران و ميليونرها برخوردار خواهد بود و همه چيز به زبان ارقام و اعداد بيان خواهد شد.
- تا زمانى كه نتوانيم مشاغل دولتى را به برادران يهودىمان بسپاريم، ناگزيريم افرادى را از ميان غيريهودى براى تصدى مشاغل دولتى انتخاب كنيم. البته اين افراد را زيرنظر مىگيريم و آنها را كاملا از مردم جدا نگه مىداريم چنانچه اين افراد از اجراى دستورات ما سرپيچى كنند، به مجازاتهاى سنگين و احتمالا اعدام محكوم خواهند شد. غرض از اعمال چنين سختگيرىهايى آن است كه اين افراد تا آخرين قطره خونشان ازمنافع ما دفاع كنند.
پروتکل شماره 9
- توجه به خصوصيات و خلق و خوى مردمى كه شما در ممالكشان زندگى و فعاليت مىكنيد، اهميت بسيار به سزايى در اجراء و پياده كردن برنامههايمان دارد. تا زمانى كه افراد جوامع مختلف مطابق الگو و انگارههاى تربيتى ما دوباره تربيت نشوند، نمىتوانيم برنامههايمان را در اينگونه جوامع مطابق با روشى كلى و يكسان پياده كنيم. اما اگر برنامهها را محتاطانه و توأم با آموزش آغاز كنيم، مىتوانيم در كمتر از يك دهه منش و خلق و خوى سرسخت ترين افراد را تغيير داده و آنها را مانند افرادى كه از پيش مطيع ساختهايم، به زير سلطه خويش درآوريم.
- كلماتى چون آزادى، برابرى و برادرى در واقع اسمهاى مستعارى هستند كه فراماسونرهاى ما آنها را بكار مىبرند. هنگامى كه حكومت شاهنشاهى ما آغاز گشت اين كلمات را از صورت استعارى بودن بيرون آورده و به صورت عباراتى ايده آلى چون حق آزادى، وظيفه برابرى و آرمان برادرى درمىآوريم. بدين معنى ما غلطترين كار را انجام مىدهيم و به اصطلاح «با شاخ گاو درمىافتيم».
هرگونه قانونى را عملاً از بين مىبريم و تنها آنهايى را كه خوب باشند، حفظ مىكنيم. امروزه اگر دولتى عليه ما اعتراض كند بنا به تشخيص ما شايد هم بعيد نباشد حتى اگر مبارزه عليه سامىگرايى را شروع كند، اين مبارزه لازم و ضرورى به نظر مىرسد. زيرا نسل آينده ما را آماده كارزار مىكند. از آنجا كه در اين مورد به تفصيل بحث كردهايم، ضرورتى ندارد در اينجا مطالب راتكرار كنيم.
دولت قدرتمند يهود
- هيچگونه محدوديتى براى حوزه فعاليتهاى ما وجود ندارد. دولت توانمند ما كه در شرايطى فوق العاده قانونى به بقا خويش ادامه مىدهد. با واژه ديكتاتورى كه مفهوم زور وقدرت از آن مستفاد مىشود، توصيف مىگردد. من اكنون در مقامى هستم كه با كمال اطمينان و آگاهى به شما بگويم كه قانونگذاران در موقع مناسب به داورى مىنشينند و سپس درمورد ما حكم مىكنند. به زودى كشتار وحشيانه خود را آغاز مىكنيم و بر مركب پيروزى سوار مىشويم. ما صرفاً براساس زور به فرمانروايى خويش ادامه مىدهيم زيرا همچون يگانه حزب حاكم، تمام نيروها مغلوب و مطيع ما مىشوند. حربههاى نامحدود ما عبارتند از حريصانه سوزاندن آدميان، بىرحمانه انتقام گرفتن و سرسختانه كينه توزى كردن.
- بنابه تحريك ما، ترور و وحشت همه جا را فرا مىگيرد، افراد با آرمانها و عقايد مختلف مانند سلطنت طلب، عوام فريب، سوسياليست و آرمانگرا (ايده آليست) به خدمت ما درخواهند آمد و بنا به اغواى ما مىكوشند تا هر نوع نظم و آرامشى را برهم زنند و همه جا را به آشوب بكشانند. وجود چنين طغيانهايى دولتها را دچار دگرگونى مىكند و مردم حاضرمىشوند براى برقرارى صلح و آرامش همه چيز را فدا كنند. تا زمانى كه به قدرت جهانى ما اعتراف نكنند و تا زمانى كه تسليم ما نشوند، صلح را به سرزمينشان باز نخواهيم گرداند.
- در چنين شرايطى مردم فرياد مىزنند تا دول جهان بر سر استقرار سوسياليزم به توافق برسند. اما تجزيه احزاب و نفاق ميان آنها باعث مىشود كه مردم به ما بپيوندند. جدال بر سر قدرت، ميان مردم آغاز مىگردد و پول در اين ميان نقش مهمى را بازى مىكند. بديهى است كه همه پولها نزد ما ذخيره شده و پيروزى از آن ما خواهد بود.
- ما ازقبل به اتحاد ميان رهبران و تودههاى ناآگاهِ مردمِ جوامعِ غيريهودى پى بردهايم و اقدامات لازم در اين زمينه معمول داشتهايم. بدين معنى ميان رهبران و تودههاى مردم از طريق ايجاد ترس و وحشت، سدى ايجاد كردهايم و وضعى پيش آوردهايم كه توده مردم در آينده پشتيبان ما باشد. به زودى زمام رهبرى تودهها را بدست مىگيريم و آنها را در جهت مسيرى كه به هدفهايمان ختم مىشود، هدايت مىكنيم.
- براى آنكه از رهبرى توده ناآگاه مردم غيريهودى به كلى غافل نشويم هر چند گاه يكبار در مراسم آنها شركت مىكنيم و اگر نتوانيم اين كار را شخصاً انجام دهيم، تصدى اين امور را به كسانى كه فوق العاده مورد اعتماد ما باشند، محول مىكنيم. پس از آنكه توده مردم به رهبرى ما اعتراف كردند، آنگاه به طور خصوصى درباره مسايل سياسى با آنها وارد مذاكره مىشويم و به آنان آموزش سياسى مىدهيم تا آنها را به سوى هدفهاى دلخواهمان سوق دهيم.
- كسى نمىرود تحقيق بكند كه در مدرسه فلان روستا چه مطالبى تدريس مىشود، ولى به محض آنكه مردم ما از زبان يكى از مأموران سياسى دولت يا رهبر مملكت مطلبى را شنيدند، نه تنها آن را درسراسر كشور خويش بلكه آن را به تمام مردم جهان مىرسانند.
- براى جلوگيرى از نابودى بىموقع موسسات و سازمانهاى غيريهودى، اهرمها و فنرهايى كه گردش كار اين سازمانها را تنظيم مىكنند، تعبيه كردهايم و با دقت و ظرافت هر چه تمام آنها را كار گذاشتهايم. «سياست آزادى عمل» كه نظم و هماهنگى را ازسازمانها و موسسات مىگيرد، درموقع لزوم به جاى اهرمهاى تنظيم كننده، پياده مىكنيم. به بيان ديگر، به درون سيستم مديريت، قانونگذارى، انتخابات، و نيز مطبوعات و آزادىهاى شخصى و از همه مهمتر سيستم تعليم و تربيت اين جوامع دست بردهايم و «فلسفه آزادى» را رواج دادهايم.
جوانان مسيحى را به فساد مىكشانيم
- ما جوانان مسيحى را در دريايى از افكارشاعرانه غرق مىكنيم و آنها را براساس تئورىها و اصولى كه آنها را غلط مىپنداريم، تربيت مىكنيم تا بتوانيم آنان را به فساد بكشانيم.
- بدون آنكه قوانين را از اساس عوض كنيم، آنها را به تعبير و تفسيرهاى متناقض تبديل مىكنيم تا آنچه از اين تعبير و تفسيرها حاصل مىشود، به صورت نتايج چشمگيرى جلوه كند. البته چنين نتايج چشمگيرى باعث مىشوند، كه چهره واقعى قوانين، در پس اين تعبير و تفسيرها مخفى بماند و كارگزاران دولتى نتوانند اصل قوانين را كه در شبكه درهم و برهمى از سيستم قانونگذارى محصور گشتهاند، از تعابير و تفاسير تفكيك كنند.
- اعمال روش بالا را ما «تئورى تفويض اختيار» مىناميم.
- ممكن است بگوييد كه اگر غيريهوديان از نقشه و طرح ما آگاه شوند، عليه ما مسلح مىگردند و ستيزى بزرگ عليهمان آغاز خواهند كرد. ولى ا قبل از وقوع چنين حادثهاى چاره انديشى خواهيم كرد و مانورى خواهيم داد كه پشت هر انسان پرجرأتى را بلرزاند و آن چاره اين است كه در زيرزمين شهرهاى بزرگ و پايتخت كشورهاى اروپايى دالانهاى عظيمى حفر مىكنيم تا موقع احساس خطر شهرها را منفجر سازيم
پروتکل شماره 10
- آنچه كه من امروز مىخواهم بگويم، در واقع تكرار همان مطالبى است كه قبلا هم گفتهام و خواهشم از شما اين است كه به خاطر داشته باشيد دولتها و مردم به بازتاب و انعكاس سياستشان در خارج از مرزهايشان، اهميت خاصى مىدهند. حال نمىدانيم نمايندگان دولتهاى غيريهودى، در كنفرانسهاى بين المللى پيرامون مسايلى چون آزادى يا تساوى حقوق به منظور برانگيختن احساس احترام ديگران صحبت مىكنند، تا چه حد مفهوم اين واژه ها را درك مىنمايند. در هر صورت سياست ما ايجاب مىكند هنگامى كه درباره مسايلى چون تفويض اختيار، آزادى بيان، آزادى مطبوعات، آزادى مذهب، تساوى در برابر قانون، احترام به مالكيت فردى، آزادى انتخاب مسكن، عدالت و تعيين مالياتها صحبت مىكنيم، بايد به معنى دقيق اين واژهها توجه داشته باشيم. به بيان ديگر، ما بايد اين مسايل را به طور خيلى صريح و بىپرده با مردم در ميان نگذاريم و هر گاه ضرورتى حاصل شد كه مطرح بشوند، به طور قاطع و صريح از آنها اسم نبريم. بالعكس به طور خيلى سربسته و بدون ذكر جزئيات درباره آنها صحبت كنيم. دليل سكوت ما در اين باره آن است كه وقتى مقولات بالا اسم گذارى نشده باشند، يعنى مردم تصور دقيقى از آنها نداشته باشند، قطعاً دستمان باز خواهد بود كه چه چيز اضافه و چه چيز كم كنيم و در نتيجه مردم متوجه چنين تغييراتى نمىشوند.
- تودههاى ناآگاه مردم براى نبوغ رهبران سياسى خود احترام فوق العادهاى قائلند و حتى از روشهاى خشونت بار آنها تمجيد مىكنند. اگر چه اين روش خشونت بار رهبران، رذالت و پستى است، اما در عين حال، خود نوعى زيركى به شمار مىرود و بايد دانست كه چگونه اين نيرنگ را مدبرانه بكار گرفت.
هدف ما دستيابى به يك قدرت جهانى است
- توجه جهانيان را به اين نكته جلب مىكنم كه وظيفه قوم ما پياده كردن برنامههايى است كه قبلاً آنها را طراحى كردهايم. لذا براى ما ضرورى است كه پيش از هر چيز به پرورش خويش بپردازيم و طورى بارآييم كه روحيه بىپروايى، گستاخى و زورگويى با شخصيتمان عجين شود تا بتوانيم موانع را از سرراهمان برداريم.
- هنگامى كه كودتاى ما با موفقيت صورت گرفت به قشرهاى مختلف مردم چنين مىگوييم:
درگذشته به شما بسيار بدگذشت و هر آنچه داشتيد رو به تباهى مىرفت. اختلاف لهجه و زبان، مرزها و مليتگراييها را كه همه از علل بيچارگى شما بودند، نابود خواهيم ساخت و به شما آزادى اعطا خواهيم كرد. در عوض شما بايد تسليم ما بشويد. آنچه را كه به شما عرضه و ارائه مىكنيم اگر تأييد كرديد، اين خود عادلانه خواهد بود. توده مردم به زودى به تمجيد و تحسين ما خواهند پرداخت و ما را بر سر دست بلند خواهند كرد و آن روز، روزى است كه اميد و آرزوهاى ما برآورده شده است. رأى، اصولاً وسيلهاى است كه ما از آن استفاده مىكنيم تا بر سر قدرت بمانيم. به افراد ياد مىدهيم كه حتى دركوچكترين مجامع وگردهمآيىها، براساس رأىگيرى به توافق برسند. اعمال چنين رويهاى موجب خواهد شد كه اكثريت مردم به جاى سرزنش، ما را مورد تأييد قرار دهند.
- همه مردم را بدون در نظر گرفتن اختلافات طبقاتى يا ساير تفاوتهايشان وادار به رأى دادن مىكنيم زيرا رأى افراد تحصيل كرده براى دستيابى به يك اكثريت قاطع كافى نيست و نيز به مردم القاء مىكنيم كه خود افراد داراى اعتبار و اهميت هستند. اهميت خانواده و نقش تربيتى آن را در ميان غيريهوديان از بين مىبريم و اجازه اظهار وجود به كسى نمىدهيم زيرا توده مردم بايد صرفاً به وسيله ما اداره شود. به آنها اجازه نمىدهيم كه رو در روى ما بايستد. حتى فرصت نمىدهيم كه تقاضاى داد رسى بكنند. آنها بايد به شنيدن حرفها ما واطاعت از ما عادت كنند.
توده مردم ناآگاه بنا به راهنمايى ما سران خود را انتخاب مىكنند و در جهت دلخواهمان حركت مىنمايد و تسليم رژيم ما خواهند شد زيرا مستمرى و درآمد و نيز منافعش، همه در دست رهبران رژيم ما است.
- چهارچوب سيستم حكومتى كه ما در آينده آن را عرضه خواهيم كرد، بايد به وسيله يك نفر طرح ريزى شده باشد. زيرا اگر افراد متعددى دست اندركار ساختن و پرداختن بخشهاى مختلف اين سيستم باشند، چهارچوب چنين سيستمى چندان محكم و استوار نخواهد بود. اگر ما شناختى درباره نحوه عملكرد سيستم داشته باشيم، اشكالى پيش نخواهد آمد ولى هيچگاه نبايد به بحث و تبادل نظر درباره طرح كلى سيستم بپردازيم زيرا بسيارى از اسرار آن كشف خواهد شد. به علاوه بحث و تبادل نظر موجب مىشود كه افراد به برداشتهاى متفاوتى برسند و اين خود موجب تغيير و دستكارى سيستم مىشود. در حالى كه ما نمىخواهيم سيستم حكومت تغيير كند و كارى را كه نوابغ قوممان انجام دادهاند، به دست توده ناآگاه يا عدهاى افراد منتخب متلاشى شود.
- سيستمى كه دربالا از آن ياد شد، سايرموسسات موجود رابه زودى واژگون نخواهد كرد بلكه تنها روى اقتصاد آنها اثر مىگذارد كه نتيجتاً منجر به تغييرات كلى و همه جانبه موسسات خواهد شد و سرانجام همه موسسات در درون سيستم تحليل مىروند.
سمّ آزادى
- در تمام كشورهاى جهان واژههايى مانند وزارت، نمايندگى، سنا، شوراى دولتى، شوراى قانونگزارى و هيأت اجرايى، عليرغم تنوع و تعددشان همگى مفهوم دولت را مىرسانند و ضرورتى ندارد كه من درباره رابطه اين موسسات با يكديگر صحبت كنم. زيرا همه شما به اين امر واقفيد. تنها توجه شما را به اهميت كاركرد اين موسسات جلب مىكنم. اين موسسات وظايف دولت را (قانونگزارى، قضايى، اجرايى) بين خود تقسيم كردهاند و مانند اعضاى مختلف بدن انسان با هم عمل مىكنند. حال اگر قسمتى از ماشين دولت صدمه ببيند، تمام دستگاه دولت مثل بدن انسان بيمار مىشود و سرانجام مىميرد.
- با توجه به مقدمات بالا مىخواهم نتيجه بگيرم كه اگر سم آزادى را به درون يكى از بافتهاى دولت تزريق كنيم، سم به ديگر بافتها نفوذ كرده و سرانجام موجب نابودى دولت مىشود. گفتار زير اين مطالب را به خوبى روشن مىكند.
- از زمانى كه سياست آزادى طلبى به امر مملكتدارى راه يافت، سيستم حكومت مطلقه جاى خود را به حكومت مشروطه داد و بدينسان مردم غيريهودى با دست خود حكومتهاى مطلقه را كه از ثباتى نسبى برخوردار بودند، متزلزل ساختند. زيرا حكومت مشروطه جز بىنظمى، سوءتفاهم، كشمكش، عدم توافق و برخورد ميان احزاب چيزى ديگر ببار نمىآورد. به عبارت ديگر، مشروطه مكتبى است كه جز نابودى دولت هدفى ديگرندارد. بايد افزود كه تريبون سخنرانان از جمله عواملى بوده است كه در واژگون و متزلزل كردن حكومتهاى مشروطه نقش بسيار مهمى بازى كرده است. پس از آنكه حكومتهاى مشروطه يكى پس از ديگرى بر اثر حمله و انتقادهاى شديد واژگون شدند، مردم به فكر حكومت جمهورى افتادند. آنگاه به وساطت قوم ما رؤساى جمهورى ازميان توده مردم انتخاب شدند. يعنى غيريهوديان بىآنكه خود بدانند، دست نشاندگان ما را به رهبرى خود پذيرفتند. همه تحولات بالا كه در امر مملكتدارى صورت گرفته است، به مثابه نقبى است كه به دست ما زيرپاى مردم غيريهودى حفر شده است.
- در گفتار بالا نشان داديم كه به وساطت ما حكومت از مطلقه به مشروطه و از مشروطه به جمهورى تحول پيدا كرد. اينك مىخواهيم اندكى درباره ويژگيهاى حكومت جمهورى بحث كنيم:
- رييس جمهور حكومتهاى غيريهودى تحت نفوذمان را ما از ميان موثقترين عوامل و دست نشاندگانمان نامزد مىكنيم و سپس او را براساس رأىگيرى انتخاب مىنماييم.
- از آنجا كه قوانين را ما از قبل تدوين كردهايم، حق تغيير و تعويض قانون را از رييس جمهور سلب مىكنيم. در عوض او را به رياست كل قوا منصوب مىنماييم تا بتواند درموقع لزوم، ازقانون اساسى دفاع كند. رييس جمهور، عملاً فرد فاقد اختيارى است كه هدف و مسئوليتش تنها حفظ قوانين است كه ما از پيش تدوين كردهايم.
- بسيار روشن است كه كليد معما، در دست ما مىباشد و كسى جز ما نمىتواند در قوانين دخل و تصرفى به عمل آورد.
- در قانون اساسى دولتهاى غيريهودى، حق استيضاح كردن دولت را از رييس مجلس سلب مىكنيم و تعداد نمايندگان را به حداقل ممكن مىرسانيم تا بدينوسيله بتوانيم شور و شوق سياسى را در دل مردمى كه مشتاق مسايل سياسى هستند، بكشيم. اگر چنين رويهاى دشواريهايى به بار آورد، آنگاه وضعى پيش مىآوريم كه گروه بسيارى از مردم به فعاليتهاى سياسى تمايل پيدا كنند.
حق انتصاب معاون رييس جمهور، رييس و معاون مجلس سنا را به رييس جمهور تفويض مىكنيم و تعداد جلسات مجلس را كاهش مىدهيم به طورى كه مجلس در هر ماه بيش از چند جلسه نداشته باشد. وانگهى به رييس جمهور كه رييس قوه مجريه هم هست، اختياراتى در مورد مجلس، تفويض مىكنم. مثلاً اختيار خواهد داشت كه اعضاى مجلس را براى توضيح فراخواند و يا مجلس را منحل كند. اما براى آنكه عواقب و نتايج چنين اعمالى كه همگى غيرقانونى هستند،گريبانگير برنامههاى ما نشود، بايد چاره انديشى كنيم.
همانطورى كه يادآور شديم، به رييس جمهور طبق قانون اختياراتى داده شده است. ولى براى آنكه با استفاده از اختياراتش به سوى حكومت مطلقه ميل نكند، وزيران و مقامات عالىرتبه را وامىداريم تا با اقدامات خود از اعمال نفوذ او جلوگيرى كنند. البته بهتر است كه اين كار به وسيله شوراى وزيران، سنا و شوراى دولتى انجام بگيرد تا به وسيله افراد.
- رييس جمهور، بنا به تشخيص ما قوانين را تعبير و تفسيرمىكند و هر زمان كه ما به او ديكته كرديم، مىتواند قوانين را تغيير دهد. به علاوه به بهانه رفاه و سعادت مردم، او اين حق را خواهد داشت كه قوانين جديدى پيشنهاد كند.
نابودى دولتها هدف ماست
- با توجه به آنچه كه قبلاً گفتيم اندك اندك زمينه نابودى دولتهاى غيريهودى را فراهم مىكنيم و سرانجام قدرت را به دست مىگيريم. پس از اينكه به قدرت دست يافتيم، به طور نامحسوسى اصول قانون اساسى دول غيرصهيونيست را گام به گام حذف مىكنيم و هنگامى كه زمان موعود فرا رسيد، حكومت مطلقه قوم خود را جايگزين هرنوع حكومتى مىسازيم.
- پيش از آنكه قانون اساسى دول غيريهودى نابود گردد، ممكن است مردم به حقانيت حكومت مطلقه ما پىببرند. در چنين دوره اى، مردم در حالت بيم و انتظار به سر مىبرند، از بىنظمى و نارسايىهاى دول خود كه ما موجد آنها هستيم به شدت خسته مىشوند و از رهبران خود چنين مىخواهند:
«ما تنها يك پادشاه مىخواهيم كه همه مردم روى زمين را متحد سازد و نابسامانيها را - مرزها، مليتها و مذاهب ريشهكن سازد. پادشاهى مىخواهيم كه بتواند صلح و آرامشى كه رهبران فعلى نمىتوانند به ما بدهند، براى ما فراهم آورد».
- براى آنكه آرزوى استقرار حكومت مطلقه قوم خود را در دل همه مردم جهان ايجاد كنيم، لازم است كه رابطه مردم را با دولتهايشان تيره كنيم. به طورى كه مردم بر اثر اختلاف عقيده، گرسنگى، بيمارى و كشمكش به تنگ آيند و جز به رهايى از دست دولتهايشان و پناه بردن به حكومت نجاتبخش ما، به چيز ديگرى نينديشند.
- اگر درراه رسيدن به هدفهايى كه در پيش داريم كوشا نباشيم، و به ملل دنيا يك لحظه فرصت نفس كشيدن بدهيم، به سختى مىتوانيم به هدفهايمان برسيم.
پروتکل شماره11
- شوراى دولت همانند گذشته، بيان كننده صريح قدرت قانونى رهبر به حساب مىآيد. اين شورا جزئى از قوه قانون گزارى است كه مىتوان آن را «كميته نظارت بر قوانين و تصويب نامههاى رهبر» نام نهاد.
- مفاد بالا جزئى ازقانون اساسى جديد به حساب خواهد آمد. به علاوه انشاء قوانين و مقررات به طرق زير امكانپذير است:
الف - از طريق قوه مقننه، تحت پوشش پيشنهادات كميته نظارت بر قوانين.
ب - ازطريق پيشنهاد رييس جمهور و با تصويب شوراى دولت
ج - در موارد ضرورى به وسيله كودتا
- درباره كليات مربوط به قوانين تقريباً بحث كردهايم و اينك اندكى وقت خود را صرف پرداختن به جزييات مىكنيم تا بتوانيم ماشين دولت را در جهتى كه قبلاً بحث كردهايم، به حركت درآوريم و منظور من از ذكر جزييات آن است كه آزادى مطبوعات، حق تشكيل انجمنها، آزادى عقيده، اصل رأىگيرى و خلاصه بسيارى چيزهاى ديگر را بايد از لوح ذهن آدمى براى هميشه پاك كنيم. و يا اينكه پس از اعلام قانون اساسى جديد، دستخوش تغييرات بنيادى گردانيم. زيرا پس از انجام اين تغييرات ما مىتوانيم مقررات خود را به منصه ظهور درآوريم.
اما اگر مدتى طولانى از اعلام و انتشار قانون اساسى بگذرد، و ما اين تغييرات را ايجاد كنيم، در اين صورت خطرات قابل توجهى ما را تهديد خواهد كرد. دلايل وجود اين خطرات را مىتوان در زير آورد:
اگر ما تغييرات را عجولانه انجام دهيم، از لحاظ روانى نوعى ترس ازتغييرات در مردم ايجاد مىشود. از سوى ديگر اگر ما خيلى افراطى در مورد انجام تغييرات عمل كنيم، به شأن و پرستيژ لغزشناپذير خويش لطمه وارد ساختهايم. و يا مىگويند كه ما خطر را احساس كردهايم كه مجبور به انجام چنين تغييراتى شدهايم. در اين صورت، باز به پرستيژ قانون اساسى لطمه وارد مىشود. آنچه ما مىخواهيم اين است كه از همان آغاز اعلام قانون اساسى و پيروزى، كودتا يعنى در حالى كه مردم جهان هنوز در حالت وحشت به سر مىبرند، فوراً احساس كنند كه ما فوق العاده قوى، پرقدرت و شكست ناپذير هستيم و مىتوانيم بدون مقاومت، آنچه را كه بر سر راهمان وجود دارد، برداريم و به مردم تفهيم كنيم كه قدرت را با آنها تقسيم نخواهيم كرد. در اين حال آنها چشم روى هم مىگذارند، راضى مىشوند و به انتظار دستور ما مىنشينند.
ما گرگيم
- غيريهوديان گله گوسفندانند و ما گرگهاى اين گله هستيم. و شما مىدانيد كه وقتى گرگ به گله مىزند، چه اتفاقى مىافتد؟
- علت اينكه غيريهوديان چشم روى هم مىگذارند و چيزى نمىگويند آن است كه ما به آنان قول مىدهيم به محض آنكه دشمنان را رام و تمام احزاب را سركوب كرديم، تمام آزادىهايى كه از آنها گرفته شده است، به آنها باز مىگردانيم. ضرورتى ندارد كه بگوييم چه مدت طول مىكشد كه آنها را براى بازگرداندن آزادىهايشان در حال انتظار نگه مىداريم.
- به چه دليلى ما اين خط مشى را در پيش گرفتهايم؟
و چرا غيرصهيونيستها به مفهوم واقعى آنچه كه ما به ذهنشان فرو مىكنيم، توجه نمىكنند؟ چرا قوم پراكنده ما براى رسيدن به هدفهايش به جاى صراط مستقيم، اين همه راه پرپيچ و خم طى مىكند؟
دليلش آن است كه ما كارهايمان را به وسيله سازمانهاى فراماسونرى كه ناشناخته هستند، انجام مىدهيم و كوشش مىكنيم هدفهايمان گمان و سوءظن برنيانگيزد و اين گله غيريهودى به فراماسونرى ما به پيوندد و به چشم رفقاى خود خاك بپاشد.
- ما يهوديان برگزيده خداوند هستيم و پراكندگىمان در سراسر جهان از عنايات اوست. پراكندگى ما در چشم همگان نوعى ضعف به شمار مىرود. در حالى كه اين خود براى ما نوعى قدرت است. زيرا ما اكنون در آستانه فرمانروايى بر سراسر جهان قرار گرفتهايم.
- تا زمان بنا نهادن آنچه كه طرح كردهايم، فاصله زيادى نيست.
پروتکل شماره 12
- واژه آزادى را مىتوان به صورتهاى متعددى تعبير كرد. اما تعريفى كه ما از آزادى بدست مىدهيم به شرح زير است:
- آزادى يعنى حق انجام دادن هر عملى كه قانون آن را مجاز بداند. چنين تعريفى از آزادى مىتواند به بهترين وجهى ما را در رسيدن به هدفهايمان كمك كند. زيرا قانون در دست ما است و ما مختار خواهيم بودكه هر آنچه را مىخواهيم، از قانون حذف و هر آنچه را كه مىخواهيم، به قانون اضافه كنيم.
- نحوه عملكرد مطبوعات در قلمرو حكومت ما به شرح زير خواهد بود:
الف - از آنجا كه مطبوعات نقش بسيار بزرگى در برانگيختن و فرونشاندن احساسات مردم دارند، لذا ما مىتوانيم به موقع از چنين احساساتى در جهت رسيدن به هدفهايمان استفاده كنيم.
ب - از آنجا كه اكثريت مردم نمىدانند مطبوعات در خدمت چه كسانى هستند، لذا ما آنها را به خدمت خود در مىآوريم و حتى عواملى هم كه ممكن است مطبوعات را مورد حمله قرار دهند، زير نظارت و كنترل شديد قرار مىدهيم.
ج - امروزه تأسيس، چاپ و نشر مطبوعات داراى هزينههاى فوق العاده سنگينى است. ولى وقتى كه ما به قدرت رسيديم، تنها در قبال دريافت ماليات، حق تمبر، و اخذ سپردههاى سنگين، اجازه تأسيس مطبوعات را به افراد مىدهيم و از اين طريق پول قابل توجهى هم به خزانه دولت ما سرازير مىشود. از سوى ديگر، وضعى پيش مىآوريم كه دولت ما از خطر حمله انتقاد مطبوعات مصون بماند و مطبوعات نتوانند روى لغزشهاى دولت ما انگشت بگذارند.
د - هرگاه بخواهيم، مطبوعات را به بهانه متشتت كردن افكار عمومى تعطيل مىكنيم.
ه - بعضى از عواملمان را وامىداريم كه گاه به گاه در مطبوعات، بعضى از سياستهايمان را كه خود مىخواهيم، مورد حمله قرار دهند. البته غرض از اينكار رد گم كردن است.
ما مطبوعات را كنترل مىكنيم
- مطبوعات نخواهند توانست بدون اطلاع ما كمترين خبرى را در اختيار مردم بگذارند. البته در زمان حاضر ما تا حدودى به چنين هدفهايى رسيدهايم. زيرا تمام كانونهاى خبرى جهان اطلاعات خود را از چند كانون خبرى محدود دريافت مىكنند. اين چند كانون خبرى محدود كه در آيندهاى نزديك تماماً به دست ما خواهند افتاد و هر آنچه را كه ما به آنها ديكته مىكنيم، در سراسر جهان پخش مىكنند.
- اگر تدابيرى را كه در مورد مطبوعات انديشيدهايم، به مرحله اجرا درآوريم، ذهن و فكر غيريهوديان به تسخيرمان درمىآيد و آنان وقايع جهان را از پشت عينكهاى رنگينى كه ما به چشم آنها مىگذاريم، مىنگرند.
به راستى اگر در زمان حاضر، كشورى وجود نداشته باشد، كسى مىتواندمانع تشكيل كشور ما كه غيريهوديان احمق، آن را دولت نامرئى مىنامند، بشود؟ مسلماً با نابودى كشورهاى جهان همه دولتها به فرمان ما گردن مىنهند.
- بگذار آينده مطبوعات را مجدداً بررسى كنيم. كسانى كه بخواهند به كارهايى چون چاپ و نشر كتب و روزنامه بپردازند، آنها را ملزم به داشتن مدرك و اجازه نامه ويژه مىكنيم تا در صورت تخلف بلافاصله ازمزاياى چنين اجازه نامهاى محروم گردند. با اعمال چنين روشى مدرك تحصيلى نشانه لياقت فكرى خواهد شد و صدور مدرك به دست دولت خواهد افتاد تا توده مردم، از راهى كه مىخواهيم گمراه نشوند و به بهانه پيشرفت و ترقى دنبال اين و آن راه نيفتند.
آيا كسى از شما هست كه نداند اتكاء به انديشه و خيال آدميان، راه نامطلوبى است كه آدمى را به خيالبافىهاى احمقانه سوق مىدهد و ماحصل آن هرج و مرجى است كه بر سرقدرت بين انسانها به وجودمىآيد؟
واژه پيشرفت، آزادى از هر نوع قيد و بندى را به ذهن متبادر مىسازد و هر نوع محدوديتى را مىشكند. اگر اين اصل در همه موارد صدق نكند، لااقل در زمينه هرج و مرج فكرى مصداق دارد. در چنين شرايطى هر كس به تصور آزادى به شكار رقيب خويش مىپردازد و همگى در شبكهاى از هرج و مرج گرفتار مىشوند و همه به همديگر اعتراض مىكنند.
- اينك ما توجه خود را معطوف و متوجه مجلات مىكنيم. از مجلات و نشريات ادوارى، همانند روزنامه، ماليات، حق تمبر و نيز سپرده احتياطى وصول مىكنيم. چنين وجوهى براى كتب كمتر از 30 صفحه دو برابر خواهد شد زيرا ما اينگونه كتب را «جزوه» تلقى مىكنيم. اصولا مجلات، زهرآگين ترين نوع مطالب چاپى به شمار مىروند و كوشش ما آن است كه از سويى تعداد اينگونه نشريات كاهش يابد و از سويى ديگر نويسندگان مجبور شوند مطالب بلند بنويسند و حجم مطالب زياد شود و خواننده از خواندن مطالب بلند، خسته شود.
به ويژه وقتى كه اين نوع نشريات گران تمام شوند، رغبت مردم نسبت به اينگونه نشريات كم مىشود. در ضمن آنچه كه ما خودمان منتشر مىكنيم، روى ذهن خواننده در جهت منافعمان اثر مىگذارد به علاوه آنها را به بهاى ارزان در دسترس قرار مىدهيم، تا مردم آنها را حريصانه بخوانند.
وصول ماليات و اعمال مجازات، نويسندگان را وابسته مىكند و اگر نويسنده اى بخواهد عليه ما چيزى بنويسد كسى مبادرت به چاپ آن نخواهد كرد. ضمناً اگر مطلبى بخواهد چاپ بشود، ناشر يا چاپ كننده بايد براى چاپ و نشر آن از مقامات مسئول اجازه بگيرد. بنابراين ما از قبل خواهيم فهميد كه چه نيرنگهايى عليه ما در كار است.
- ادبيات و روزنامه نگارى دو عامل مهم تربيتى بشمار مىروند. بنابراين، دولت ما اكثريت روزنامهها را به تملك خويش درمىآورد. چنين اقدامى تاثير نامطلوب مطبوعات و روزنامههاى خصوصى را خنثى ساخته و ما را در موقعيتى قرار مىدهد كه روى افكار عمومى تاثير به سزايى بگذاريم. اگر اجازه و امتياز انتشار ده نوع روزنامه را به مردم بدهيم، امتياز انتشار سى روزنامه را به خود اختصاص مىدهيم. البته اين كار طورى بايد صورت گيرد كه در مردم سوءظن ايجاد نكند. براى احتراز از ايجاد سوءظن، روزنامههايى كه خود منتشر مىكنيم، به ظاهر نظراتى مخالف خودمان ابراز مىدارند و بدين طريق بدگمانى مخالفانمان نسبت به ما كاملا برطرف شده، و به زودى در داممان گرفتار مىشوند و نمىتوانند ضربه اى وارد كنند.
- مخالفان ما در سه رده جاى دارند. در رده اول ارگانهاى رسمى هستند كه هميشه عليه منافع ما قدعلم مىكنند، اما تاثير آنها چندان قابل ملاحظه نيست.
- در رده دوم ارگانهاى نيمه رسمى قرار دارند كه حملات آنها ملايم و كم اهميت است.
- در رده سوم كسانى قرار دارندكه به ظاهر، مخالفمان هستند اما در واقع ما خود آنها را تعيين كردهايم. در نوشتههاى اين دسته، مطالبى وجود دارد كه به نظر مىرسد با ما اصطكاك دارند. مخالفان واقعىمان اينگونه مخالفتهاى ظاهرى را از نوع مخالفتهاى خود تلقى كرده و باعث مىشوند كه ما آنها را شناسايى كنيم.
- محتواى تمام روزنامههاى ما تركيبى خواهد بود ازمطالب گوناگون و حتى افكارى چون اريستوكراتيك، جمهورى خواهى، انقلابىگرى و هرج و مرج طلبى (آنارشيسم) كه به وسيله اين گونه روزنامهها تبليغ مىشوند. روزنامهها همچون ويشنو معبود هندى صد دست دارند كه بر سر هر دست انگشتى قرار دارد و وظيفه آن نظارت و سلطه برافكار عمومى است. هنگامى كه ضربان قلب تشديد مىشود، حركت دستها نيز شدت يافته و افكار عمومى در جهت منافع ما سوق داده مىشود. زيرا وقتى فردى به هيجان مىآيد، قوه قضاوتش را از دست مىدهد و هرگونه نظر و پيشنهادى را مىپذيرد. به علاوه افراد ناآگاهى كه به تكرار مطالب روزنامههاى ما مىپردازند، و فكر مىكنند كه روزنامهها بيان كننده نظرات آنها مىباشند، سخت در اشتباهند. زيرا روزنامه ها صرفاً بيانگر خواست و نظر ما هستند. افرادى هم كه سنجيده از احزاب دفاع مىكنند، در واقع به دنبال بيرقى راه مىروند كه ما برايشان برافراشته ايم.
- براى آنكه روزنامههاى مبارزهجوى خود را به حركت درآوريم، بايد نهايت دقتمان را در تنظيم و ارائه مطالب بكار ببريم. البته موسسهاى را تحت عنوان بخش مركزى مطبوعات تأسيس مىكنيم و به گردآورى نوشتهها و مطالب مىپردازيم. عوامل ما در اين مركز بدون آنكه توجهى را جلب كنند، تصميم مىگيرند كه چه مطالبى را متناسب با روز منتشر كنند. ضمناً بحثهاى متناقض و جنگى دروغين در قلمرو مطبوعات به راه مىاندازند تا ما بتوانيم هر چه بيشتر نظرات خود را بيان كنيم.
فقط مطالب دروغ چاپ مىشود
- روشى كه ما براى تنظيم و ارائه مطالب در پيش گرفتهايم، به دليل آنكه براى مردم نامحسوس مىباشد، اعتماد كامل آنان را نسبت به حكومت ما جلب مىكند. ما از كاربرد اين روش بسيار راضى هستيم زيرا مىتوانيم گاه به گاه احساسات مردم را نسبت به مسايل سياسى برانگيخته و يا فرو نشانيم. گاه حقيقت را مىگوييم وگاه دروغ و زمانى هم مطالب متناقض ارائه مىكنيم. ما مطمئنيم كه بر دشمنانمان غلبه مىكنيم، زير آنان نمىتوانند همچون ما نظرات خود را از طريق مطبوعات ابراز كنند.
- گفتيم كه مخالفان ما كه در رده سوم قرار دارند و مخالفتهاى ظاهرى خود را در مطبوعات ابراز مىدارند، هرگاه لازم باشد در ارگانهاى نيمه رسمى خود، انتقادات آنها را قوياً تكذيب مىكنيم.
- حتى اگر امروزه، مطبوعات فرانسه را به عنوان مثال در نظر بگيريم، به نشانههاى همكارىهاى فراماسونرى به خوبى در آنجا پى مىبريم. تمام ارگانهاى مطبوعات به طور اسرارآميزى با هم در ارتباطند و چون پيشگويان قديم منبع اطلاعات را افشا نمىكنند مگر آنكه همگى تصميم به افشاى منبع بگيرند. و تا زمانى كه اسرار، در اختيار تعداد محدودى باشد، پرستيژ و منزلت روزنامه نگاران توجه اكثريت مردم كشور را جلب كرده و توده مردم با شور و شوق به دنبال آنها راه مىافتند.
- ما بايددامنه فعاليتهاى حساب شده خود را در زمينه مطبوعات به سطح استانها گسترش دهيم. يعنى برانگيختن اميدها و انگيزه هايى كه تسلط ما را بر مراكز كشورها موجب مىشوند، برايمان ضرورت تام و تمام دارد. به پايتختها وانمود مىكنيم كه اينگونه خواستها، خواستهاى مستقل مردم استانها هستند. البته منبع واقعى بروز اينگونه حوادث در استانها ما هستيم. آنچه كه مىخواهيم اين است تا آن موقع كه حداكثر قدرت را در اختيار داريم، بايد پايتخت كشورها را در محاصره افكار عمومى مردم استانها قرار دهيم.
- بريدن از رژيم گذشته و پيوستن به رژيم جديد كه به نظر ما منجر به غلبه كامل بر تمام رژيمها مىشود، «دوره انتقالى» نام دارد. در اين دوره نبايد به مطبوعات اجازه داد كه نادرستىها و كژىهاى مردم را منعكس كنند. براى رژيم جديد ضرورى است، همه را متقاعد كند كه جنايت به كلى ريشه كن گرديده است.
اگر مواردى از جنايت به وقوع پيوست، فقط بايد قربانيان و شاهدان آن از موضوع با خبر باشند نه كس ديگر.
پروتکل شماره 13
- نياز به قوت و غذاى روزانه، غيريهوديان را مجبور مىكند كه آرام و ساكت بنشينند و در صف خدمتگزاران متواضع ما درآيند. از ميان همين افراد، عواملى را انتخاب مىكنيم و به مطبوعات مىفرستيم.
اين عوامل مسايلى را كه به مصلحتمان نيست تا به صورت اسناد رسمى منتشر بشوند، مورد بحث و تبادل نظر قرار مىدهند. در عين حال ما در جريان اينگونه مباحثات قرار مىگيريم و مطالب بحث شده را آن طور كه خود مىخواهيم، به وسيله مطبوعات به مردم عرضه مىكنيم. بديهى است كه وقتى موضوعى در بين مردم جا افتاد، كسى جرأت نمىكند كه خواستار نفى و ابطال آن بشود. به علاوه درموقع لزوم فكر مردم را از موضوعاتى كه به وسيله مطبوعات مطرح شدهاند، منحرف كرده و متوجه مسايل ديگرى مىكنيم.
اصولاً غيريهوديها افراد كوته فكرى هستند كه از فهم پيش پاافتاده ترين مسايل سياسى عاجزند. وانگهى مسايل سياسى، مسايلى هستندكه درك و فهم آنها جز براى آنهايى كه خود طراح و خالق اينگونه مسايلند، براى ديگران دشوار مىباشد.
- با توجه به آنچه كه در بالاگفته شد، غرض ما از جلب افكار توده مردم، فقط تسهيل كار خود ما است و اگر به دنبال گرفتن تأييد مردم براى اين يا آن مسأله هستيم، صرفاً حرف مىزنيم و عمل نمىكنيم. در نوشتههايمان به مردم اعلام مىكنيم كه ما در پى خوشبختى و سعادت عموم هستيم.
- براى منحرف كردن فكر و ذهن آنهايى كه ممكن است در بحثهاى سياسى، برايمان مشكلاتى ايجاد كنند، مسايل جديدى چون مسايل صنعت به پيش مىكشيم و عنوان مسايل سياسى جديد روى آنها مىگذاريم و به مردم اجازه مىدهيم كه اينگونه مسايل را مورد بحث و بررسى قرار دهند. البته تودههاى مردم تمايل دارندكه در زمينه مسايل سياسى غيرفعال باشند. لذا براى آنكه امر به آنها مشتبه شود، و ندانند كه درباره چه موضوعى بحث مىكنند، فكر آنها را به مسايلى چون تفريح، سرگرمى و رفتن به كلوپها و... جلب مىكنيم. و در همين اثناء، مطبوعات را وامىداريم كه به مسايلى چون رقابتها و مسابقات هنرى و ورزشى بپردازند. بدون شك پرداختن به اينگونه مسايل آنها را از مسايل بنيادى دور و منحرف مىكند. اندك اندك به ابراز نكردن عقيده خود عادت مىكنند و سرانجام، به تكرار همان چيزهايى مىپردازند كه ما مىخواهيم و بدينسان به فكر آنان جهت مىدهيم و مىتوانيم به همكاريشان اعتماد كنيم.
پيشرفت
- نقشى را كه آزادى خواهان، خيال پردازان و افراد رويايى و بايد ايفا كنند، سرانجام تا آن زمانى كه حكومت ما مورد قبول همگان واقع گردد، به اجرا درخواهد آمد. بدين معنى تا زمان شروع حكومتمان اينان به خوبى در خدمتمان خواهند بود و ما مىكوشيم كه ذهن اينگونه افراد را به مسايل بيهوده و تئورىهاى خيالى و به ظاهر مترقيانه مشغول كنيم. ما بايد آنقدر غيريهوديان را به مسايلى چون پيشرفت، سرگرم كنيم تا سرانجام از فهم هر مسأله اى اظهار عجز كنند. كلمه «پيشرفت»، مانند يك عقيده سفسطه آميز حقيقت را لوث مىكند و اين موضوع را كسى جز ما قوم برگزيده خدا، نمىتواند درك كند.
- هنگامى كه بر اريكه شاهنشاهى جلوس كرديم، سخنسرايان و سخنگويانمان مسايل و مشكلات بزرگى كه انسان را از انسانيتش دور كردهاند، موردبحث و بررسى قرار مىدهند تا اينگونه مشكلات تحت رهبرى ما حل و فصل شوند.
- اين ما بوديم كه مردم را گام به گام، طبق برنامههاى سياسيمان در طول قرنها هدايت كرديم. آيا كسى مىتواند در اين مورد ترديدى به خود راه بدهد؟
پروتکل شماره 14
- هنگامى كه حكومت شاهنشاهى ما آغاز شد، همه اديان بايد از بين بروند، به جز دين ما كه همانا اعتقاد به خداى يگانه است. بىشك سرنوشت قوم ما به عنوان قومى برگزيده با وجود خدا گره خورده، و هم اوست كه تقدير كار جهانيان را با سرنوشت ما پيوند داده است. لذا ريشه هرگونه عقيده اى بايد از بيخ و بن كنده شود. حتى اگر اين كار به انكار وجود خدا كه ما امروزه شاهد آنيم، بيانجامد. اين كار، نه تنها در دوره انتقال حكومت مفيد است. بلكه به سود جوانانى است كه در آينده به تبليغات مذهبى دين موسى گوش فرا مىدهند. دينى كه احكامى ثابت و پيشرفته دارد و تمام افراد جهان را به اطاعت ما وامىدارد.
البته در تبليغاتمان روى مبانى تربيتى و جنبههاى اسرارآميز و اعجازانگيز اين دين تأكيد فراوان مىورزيم و درموقع لزوم، مقالاتى منتشر مىكنيم و ميان نحوه حكومت ربانى خود و حكومتهاى گذشته مقايسههايى به عمل مىآوريم و اشتباهات حكومتهاى غيريهودى را به گونهاى بسيار روشن، بازگو مىكنيم و نيز حركات ددمنشانه عده اى حكامِ ماجراجو كه انسانها را شكنجه و انسانيت را لگدمال كردهاند، يادآور مىشويم و نفرت آدميان را برمىانگيزيم. به نحوى كه مردم آسايش دوران بردگى را برآسايش دوران پس از بردگى ترجيح دهند.
تحولات بىفايده حكومتهاى غيريهودى كه با وساطت ما انجام مىگيرد، اعتبار حكومتهايشان را تنزل مىدهد و مردم از اوضاع نابسامان حكومتهايشان آنچنان خسته مىشوند كه راضى مىگردند هر نوع خفت و ذلتى را در دوران حكومت ما تحمل كنند و هرگز جرأت رهايى از زير سلطه ما و تحمل رنجهايى چون رنجهاى گذشته، به خود راه ندهند.
- ما در عين حال اشتباهات تاريخى حكمروايان غيريهودى را كه در اثر بىاطلاعى و فهم نادرست آنها از مسايل رخ داده است، مورد تأكيد قرار مىدهيم و شكنجههايى كه انسانها از دست اين گونه حكمروايان ديدهاند يادآور مىشويم. روش و اصول كار ما بر اين حقيقت مبتنى است كه، آنچه ما عرضه و تفسير مىكنيم عالى و خالى از عيب است ولى آنچه در گذشته وجود داشته بايد مرده و متلاشى شده تلقى گردد.
- فيلسوفان ما نارسايىهاى عقايد و مذاهب را مورد بحث و بررسى قرار مىدهند. اما كسى نبايد اعتقادات واقعى مذهب ما را مورد بررسى قرار دهد. زيرا هيچكس جز خودمان نبايد از كار دينمان سردربياورد. وانگهى، افراد قوم خودمان هم حق برملا كردن اسرار دين را نخواهند داشت.
- دراثناى سدههاى معروف به سدههاى روشنايى و پيشرفت ما ادبياتى پست، كثيف و تهوع آور رواج داديم و تا مدتى پس از به قدرت رسيدنمان اجازه مىدهيم كه اين سبك ادبيات به حيات خود ادامه دهد. تا بتوانيم بدينوسيله در برابر برنامههاى خودمان نوعى آرامش و رخوت در مردم ايجاد كنيم. به علاوه افرادى آگاه و كارآزموده به رهبرى غيريهوديان منصوب مىكنيم و به ايراد سخنرانى و نشر مقالاتى ويژه مىپردازيم تا بدين وسيله بتوانيم روى ذهن غيريهوديها اثر گذاشته و آنان تنها آن دسته از معارف و معلوماتى را كسب كنند كه دلخواه ما است و ما قبلا آنها را تدارك ديده ايم
پروتکل شماره 15
- هنگامى كه سرانجام به طور قطع، در اثر يك كودتاى يك روزه - كه در همه جا طى يك روز به وقوع مىپيوندد به مقام شاهى نائل آمديم، و نيز هنگامى كه بىاعتبارى همه حكومتها مورد قبول همگان واقع شد (اين كار وقت زيادى لازم دارد شايد يك قرن طول بكشد كه اين اتفاق به وقوع بپيوندد)، ديگر اجازه نخواهيم داد كه توطئه اى عليه ما صورت بگيرد. لذا هر كسى كه اسلحه به دست بگيرد و بخواهد عليه شاهنشاهى ما كه در شرف شكل گرفتن خواهد بود، قيام كند، او را با بىرحمى خواهيم كشت.
هر نوع موسسه اى مانند «انجمنهاى مخفى» را نابود مىكنيم. البته آنهايى كه اينك وجود دارند، براى ما شناخته شده هستند و در خدمتمان مىباشند. ليكن بعداً فعاليت آنها را ممنوع اعلام كرده و اعضاى آنها را به قارههاى دور از اروپا تبعيد مىكنيم. به علاوه به وضع غيريهوديان فراماسون كه اطلاعات زيادى درباره اوضاع ما دارند، رسيدگى مىكنيم و عده اى از آنها را ممكن است به دلايلى نگه بداريم ولى آنان را براى هميشه از تبعيد مىترسانيم. به علاوه قانونى مىگذرانيم كه به موجب آن تمام اعضاى انجمنهاى مخفى، مشمول تبعيد از اروپا واقع شوند.
- تصميمات حكومت ما قطعى و لايتغير است.
- در جوامع غيريهودى كه ما در آنجا بىنظمى و نابسامانى ايجاد كردهايم، تنها راه ممكن براى برقرارى نظم و اعمال حاكميت، همانا استفاده از روشهاى خشونت آميز است و در اين زمينه هيچگونه ارفاقى نبايد به قربانيان نمود. زيرا آنها بايد فداى رفاه آينده بشوند و رسيدن به رفاه عمومى حتى اگر به قيمت قربانى شدن عده خيلى زيادى بشود، وظيفه اصلى هر دولتى به شمار مىرود. اصولا اعمال قدرت، ثبات حكومت را تضمين مىكند و قدرت هم زمانى كسب مىشود كه بتوان زور گفت. تا سالهاى اخير سياست اعمال زور بر روسيه حاكم بود وحكومت مستبد اين كشور، تنها دشمن سرسخت ما به شمار مىرفت. ايتاليا نيز كه «سولا» بر آن حكومت مىكرد چنين وضعى را داشت. «سولا» ايتاليا را به خاك و خون كشيد و كسان فراوانى را تكه پاره كرد ولى چون قدرتى فرعون گونه داشت و از شهامت و قدرت فكرى بىمانندى برخوردار بود، مردم را هيپنوتيزم كرده بود، و كسى ياراى برابرى با وى را نداشت.
لژهاى فراماسونرى
- تا پيش از آغاز شاهنشاهىمان، روشى متناقض درباره مسايل سياسى در پيش مىگيريم. بدين معنى كه لژهاى فراماسونرى آزادى را در تمام كشورهاى جهان ايجاد مىكنيم و سپس آنها را گسترش مىدهيم و تمام آنهايى كه در زمينه فعاليتهاى اجتماعى مشهور باشند، به اين لژها جلب مىكنيم. زيرا در اين لژها مىتوانيم عوامل اصلى جاسوسى و نيز، عواملى كه مىتوانند روى ديگران اثر بگذارند، پيدا كنيم. آنگاه تمام لژها را تحت رهبرى يك اداره مركزى، كه اعضاى آن همه از حكماى قوممان هستند، و براى همه ناشناختهاند، درمىآوريم. تمام لژها نمايندگانى در اداره مركزى خواهند داشت كه به وسيله اين نمايندگان دستورات و برنامههاى سرى به لژها اعلام مىشود. در اين لژها، بين عناصر انقلابى و ليبرال نوعى وصلت و ارتباط برقرار مىكنيم. تركيب اين لژها طورى خواهد بود كه از همه قشرهاى جامعه، افرادى در آن عضويت داشته باشند. البته فعاليتهاى سياسى و طرحهاى مخفى لژها را از همان آغاز تأسيس و گشايش لژ، زيرنظر مىگيريم. بايد اضافه كرد كه پليسهاى ملى و بين المللى از جمله كسانى خواهند بود كه در اين لژها عضويت پيدا خواهند كرد. طبيعى است كه غيريهوديان از ماهيت واقعى كار لژها سردرنخواهند آورد به جز خود ما.
- افرادى كه با شور و شوق فراوان، عضويت انجمنهاى مخفى را مىپذيرند، كسانى هستند كه در زندگى دنبال هوى و هوس مىباشند و نيز افرادى سبك مغزند كه هنگام اجراى طرحهايمان و نيز به راه انداختن ماشينى كه خود طراح آنيم، مشكلى برايمان ايجاد نخواهند كرد.
اگر در اين دنيا نابسامانى و اغتشاشاتى رخ داد، بدانيد كه اينگونه اغتشاشات را ما به وجود آوردهايم، تا بتوانيم همكارى افراد را با هم از بين ببريم.
- غيريهوديان بدون كنجكاوى، عضويت لژها را مىپذيرند. عدهاى از آنها به خاطر استفادههاى مالى و بعضى هم به خاطر رسيدن به موقعيت، شهرت و نيز مورد ستايش واقع شدن، به عضويت لژها در مىآيند، ما هم در برآوردن اينگونه خواستها بسيار بخشندهايم.
علت اينكه موجبات موفقيت آنان را فراهم مىآوريم، اين است كه غيريهوديان پس از كسب موفقيت دچار غرور و خودبينى شده و تلقينهاى ما را بدون مقاومت مىپذيرند. شما نمىدانيد كه تا چه حد مىتوان حتى آگاهترين فرد از افراد غيريهودى را به سادگى در اثر ايجاد غرور ناشى از موفقيت، به تسليم واداشت. همانقدر كه ما براى موفقيت اهميت قائل نيستيم، غيريهوديان دو چندان به موفقيت اهميت مىدهند و حاضرند براى دستيابى به موفقيت، خود را فدا كنند. همين ويژگى و خصلت درونى غيريهوديان مشكل ما را حل كرده و به ما كمك مىكند تا آنان را در جهتى كه مىخواهيم سوق دهيم.
مثلاً آنها را وامىداريم كه به بحث و بررسى پيرامون محدوديتها و نارسايىهاى فلسفه «فردگرايى» بپردازند. اما آنان نمىفهمند كه اين كار نوعى سرگرمى به شمار مىرود و معرفى نارسايىهاى فلسفه فردگرايى خود، نقض و لگدمال كردن مهمترين قانون طبيعت است.
- حال كه ما موفق شدهايم آنها را به كارهاى احمقانهاى واداريم، آيا اين دليل كوته فكرى آنها نيست؟ آيا اين نشان نمىدهد كه مغزو فكر ما از فكر غيريهوديان تكامل يافته تر است؟ بدون شك همين امر موجب موفقيت ما خواهد شد.
- به راستى چقدر حكماى قوممان در روزگاران گذشته آينده نگر و دورانديش بودهاند كه مىگفتند «براى رسيدن به هدفهاى مهم بايد از هر وسيلهاى استفاده نمود و قربانيان فراوانى را براى رسيدن به هدفها فدا كرد». اگر چه غيريهوديان قربانيان زيادى داده اند، معذالك تعداد قربانيان قوم ما كه مليت ما را نجات بخشيدهاند نسبت به تعداد آنان بسيار اندك است.
- مرگ، براى همه يك امر اجتناب ناپذير است. آنهايى كه مانع انجام برنامههاى ما مىشوند، بهتر است كه مرگشان را جلو بياندازيم و آنها را نابود كنيم. از جمله اين افراد فراماسونرهايى هستند كه عليه ما اعتراض مىكنند. طورى آنها را مىكشيم كه جز برادران همخونمان كسى متوجه نشود. حتى طورى آنها را ازبين مىبريم كه خود قربانيان هم نفهمند و به نظر آيد كه مرگ آنها ناشى از نوعى بيمارى بوده است. البته برادران خودمان حق افشاى اين راز را ندارند.
هنگامى كه ليبراليسم را در غيريهوديان تبليغ مىكنيم، بايد افراد قوم خودمان و نيز عواملمان، بدون چون و چرا تسليم شوند و اعتراضى از جانب آنها صورت نگيرد تا مجبور نشويم كه با آنها، چون غيريهوديها رفتار كنيم.
- نفوذ و دخالت شديد ما موجب گرديده كه قدرت اجرايى قوانين حقوقى غيريهوديان به كمترين ميزان، كاهش يابد. البته تعبير و تفسيرهاى ليبرال گونهاى كه از قوانين به عمل مىآيد، به نوبه خود، موجب متلاشى شدن قدرت قوانين شده است. قضات، درباره مسايل اساسى همانگونه تصميم مىگيرند كه ما به آنها ديكته مىكنيم. به علاوه مديران غيريهودى موضوعات را آن طور كه ما جلوه مىدهيم مىبينند. البته ما اين كارها را بدون آنكه خود، ظاهر شويم و صرفاً از طريق افرادى كه آلت دستمان هستند، به مرحله اجرا درمىآوريم. حتى سناتورها و مقامات عالىرتبه غيريهودى، با ما به مشورت مىپردازند.
- ميان قوم ما و غيريهوديان تفاوتهاى قابل توجهى از لحاظ استعدادها و توانايىها وجود دارد و همين امر موجب شده است كه قوم برگزيده ما از بالاترين ميزان انسانيت برخوردار باشد و از غيريهوديان متمايز گردد. غيريهوديان گرچه به ظاهر چشمانشان باز است، ولى چيزى نمىبينند. به عبارت ديگر، قدرت ابداع (مگر در زمينه مسايل مادى) ندارند و شايد به همين دليل است كه طبيعت، خودش از قبل مقدر كرده است كه جهانيان را هدايت كنيم و بر آنان حكمروا باشيم.
ما خواستار تسليم بدون قيد و شرطيم
- هنگامى كه حكومت خود را آشكارا آغاز كرديم و زمان شكوهمند حكمروايىمان فرارسيد، به تمام قانونگزاران اعلام مىكنيم كه قوانين را ساده، مختصر، ثابت و بدون هرگونه تعبير و تفسير وضع كنند تا همگان به راحتى موفق به فهم كامل آنها شوند. مهمترين عاملى كه به قوانين ضمانت اجرايى مىبخشد، تسليم بدون قيد و شرط در برابر مقررات است. بدين معنى كه مقامات پايين، از مقامات بالا اطاعت كنند تا امكان هرگونه سوءاستفاده اى از بين برود.
براى كسانى كه بخواهند از مقام خود سوءاستفاده كنند، شديدترين مجازات را درنظر گرفتهايم. به علاوه اعمال و رفتار مديران را بادقت نظارت مىكنيم. زيرا حركت سريع ماشين دولت در گرو رفتار آنها است. هر نوع اهمال در كار آنها، موجب سستى كار در ساير جاها مىشود. لذا، بار ديگر تأكيد مىكنم كه حتى يك مورد از اعمال غيرقانونى و سوءاستفاده از مقام را بدون مجازات نمىگذاريم.
پس از اينكه مجازاتهاى شديدى در مورد خلاف كارىها اعمال شد، پنهان كردن و ناديده گرفتن اشتباهات از سوى كسانى كه در خدمت دولت هستند، به كلى از بين خواهد رفت و بدينسان پايههاى قدرت دولت محكم شده و شأن و پرستيژ دولت بالا مىرود. اگر براى تخلفات جزئى مجازاتهاى سنگين در نظر گرفته نشود، آنهايى كه زمام امور را به دست دارند، از مسير حركت ملت منحرف شده و مسيرهاى دلخواه خود را طى مىكنند.
- قضات، مىدانند كه بخشودن جرائم و لغزشها به معناى تجاوز به حريم قانون است و اين كار نشانه تلطيف روح و رقت قلب قاضى نيست. گذشت نشان دادن، در زمينه زندگى شخصى، ايرادى ندارد ولى وقتى كه پاى مصالح عموم در ميان است. گذشت نشان دادن جايز نيست.
- سن قضات و كاركنان امور قضايى نبايد از 55 سال متجاوز باشد. دليل نخست، آن است كه افراد سالمند در حفظ عقيده خود خيلى پابرجا و متعصب مىباشند. و ديگر آنكه به سختى پذيراى عقايد نو هستند. دليل دوم، آن است كه اعمال اين روش نوعى انعطاف پذيرى به كارهايمان مىبخشد و به راحتى مىتوانيم افرادى را كه كمتر زيرفشارهايمان خم مىشوند، عوض كنيم. يعنى كسى كه مىخواهد مقام و موقعيتش را حفظ كند، بايد مطيع محض باشد. به طور كلى ما قضاتمان را از ميان كسانى انتخاب مىكنيم كه با تعهدات خود آشنا باشند و بدانند كه وظيفه آنها اعمال مجازات و اجراى قانون است نه آنكه رويايى فكر كنند و به ليبراليسم بينديشند. اعمال اين گونه روشها موجب مىگردد كه همكارى گروهى بين قضات از بين برود و آنان فقط به منافع دولت كه سرنوشتشان بدان بستگى دارد، فكر كنند.
- امروزه قضات غيرصهيونيست، چون شناخت درستى از رسالت خويش ندارند، بخشودگىهاى فراوانى را در مورد جنايات قايل مىشوند. البته گناه اين كار به گردن فرمانروايان عصر حاضر است، زيرا در انتخاب قضات دقت كافى به خرج نمىدهند و قضات را با مسئوليتهايشان آشنا نمىسازند. همانگونه كه حيوانات بچه هايشان را به جستجوى شكار مىفرستند، غيرصهيونيستها هم به افرادشان مشاغلى را تفويض مىكنند، بدون آنكه علت به وجود آمدن مشاغل را به آنان يادآور شوند. به همين دليل حكومتهايشان به وسيله خود آنان و نيز به سبب مديريت غلط، از درون مىپوسد.
- بگذاريد از مثالها وگفتار بالا، درسى ديگر براى حكومت خويش فراگيريم.
- ريشه آزادىخواهى را از موسساتى كه مسئوليت تربيت نيروى انسانى براى پستهاى حساس دولت دارند، از بيخ و بن برمىكنيم و تصدىاينگونه مشاغل و پستها را به كسانى تفويض مىكنيم كه به وسيله خود ما تربيت مىشوند. ممكن است ادعا شود كه بازنشسته كردن كارمندان سالمند، هزينههاى سنگين را براى دولت دربرخواهد داشت. در پاسخ بايد گفت كه اينگونه كارمندان مىتوانند در بخشهاى خصوصى مشغول كار شوند. به علاوه بايد خاطرنشان ساخت كه تمام پولهاى دنيا در دست ما خواهد بود و دولت، ترسى از سنگينى هزينهها نخواهد داشت.
ما بىرحم خواهيم بود
- ما در همه موارد مستبد خواهيم بود و اين استبداد، معقول و منطقى به نظر خواهد رسيد. تمام اوامر و مقررات ما مورد احترام بوده و بدون چون و چرا به اجرا درخواهد آمد. هرگونه شكايتى از سوى ملت ناديده گرفته مىشود و وضعى پيش مىآوريم كه ريشه همه نارضايىها از بيخ و بن كنده شود. به علاوه براى آنكه چشم همه را بترسانيم، به اعمال مجازاتهاى سنگين دست مىزنيم.
- هرگونه پژوهش و فرجام خواهى در زمينه دعاوى حقوقى از سوى متهمان را حذف مىكنيم و مجازاتهاى خود را مشمول پژوهش و فرجام خواهى قرار مىدهيم. زيرا نبايد اجازه دهيم كه فكر پژوهش و فرجام خواهى در ذهن مردم بوجود آيد. اگر چنين موردى پيش آمد، ما نيز به نوبه خود تقاضاى پژوهش مىكنيم. همچنين قضاتى را كه موجب شده ند تا فكر فرجام خواهى در ميان مردم نضج بگيرد، آنان را به خاطر شناخت نادرستشان از قوانين شديداً مجازات مىكنيم.
من باز تكرار مىكنم. مديران ما هر قدمى كه برمىدارند، بايد با نظارت دقيق ما باشد. زيرا براى آنكه مردم از ما راضى باشند، دولت خوب ما بايد كارمندان خوبى هم در اختيار داشته باشد.
- حكومت ما سيماى حكومت پدرشاهى به خود مىگيرد كه فرمانروا در آن، نقش پدر و سرپرست مردم را دارد. قوم ما و مردم تحت سلطه ما، فرمانروا را پدر خود مىدانند كه از آنها نگهدارى مىنمايد و نيازهاى آنان را برآورده مىكند و نيز، روابط افراد را با همديگر و با فرمانروا مشخص مىنمايد.
به مردم اين فكر را القاء مىكنيم كه اگر ملت بخواهد در صلح و آرامش بسر ببرد. بايد فرمانروا را حامى و سرپرست خود بداند و لب به ستايش اغراق آميز وى بگشايد.
هنگامى كه افرادى را براى تصدى پست و شغلى منصوب مىنماييم، مردم را متقاعد مىكنيم كه صاحبان اينگونه مشاغل و مناصب صرفاً اوامر فرمانروا را اجراء مىكنند و از خود قدرت و اقتدارى ندارند. مردم نيز دلخوش خواهند بود كه فرمانروا، زندگى آنها را از هر جهت تأمين مىكند. همانگونه كه والدين، نگهدارى و تربيت فرزندان خويش را وظيفه اى براى خود تلقى مىكنند.
- همانگونه كه مىدانيد، من حكومت استبدادى مان را در دو چيز خلاصه مىكنم: حق و وظيفه. يعنى حق اجرا و انجام وظيفه، مسئوليت مستقيم دولتى است كه خود را پدر ملت مىداند. چون دولت ما از يك قدرت خاص برخوردار است، حق دارد كه انسان را به اجراى مقررات - همانگونه كه طبيعت آن را مشخص كرده است - يعنى تسليم، وادارد. در اين جهان هر چيزى حالت تسليم را دارد. اگر تسليم آدمى نيست، تسليم اوضاع و احوال محيط يا ويژگيهاى درونى خويش مىباشد.
- ما بايد افرادى را كه مرتكب نقض مقررات وضع شده مىشوند، مجازات كنيم. زيرا در بطن مجازاتى كه براى ترساندن ديگران اعمال مىشود، از لحاظ تربيت و تأديب درس بزرگى نهفته است.
- هنگامى كه پادشاه قوم اسراييل، تاج شاهنشاهىاى را كه اروپا به وى تقديم مىكند، برسرمقدسش مىگذارد، به سمت پدر مردم دنيا منصوب مىگردد. به علاوه شمار قربانيانى كه ناچاراً به پيشگاه وى تقديم مىشود، خيلى كمتر از شمار كسانى خواهد بود كه در اثر جنون و رقابت بين حكومتهاى غيريهودى قربانى شدهاند.
- پادشاه قوم ما، در تماس و مشورت مداوم با مردم بوده و از تريبونى كه در اختيار دارد، با مردم سخن مىگويد و سخنانش در همان ساعت در سراسر دنيا پخش خواهد شد
پروتکل شماره 16
- براى آنكه بتوانيم به طور موثرى فعاليتهاى اشتراكى غيريهوديان را بدون آنكه به فعاليتهاى گروهى خودمان لطمه اى وارد شود، تخريب سازيم، بايد همكارى گروهى را در همان مراحل نخستين عقيم كنيم.
معناى اين سخن آن است كه به نوسازى برنامههاى آموزشى دانشگاهها مىپردازيم و تمام استادان و مقامات دانشگاهى را مطابق برنامههاى سرى و محرمانه براى مشاغل جديدشان آماده مىكنيم. انتصاب آنان را خيلى محتاطانه انجام مىدهيم و وضعى پيش مىآوريم كه كاملا به دولت وابسته بشوند.
- دروسى چون قوانين حقوقى مربوط به دولت و مسايل سياسى را از برنامههاى آموزشى دانشگاهها حذف مىكنم و اين موضوعات را فقط به تعدادى افراد انتخاب شده كه داراى استعدادهاى درخشان باشند، مىآموزيم. دانشگاهها ديگر نبايد طرحهاى معجون و مجعولى در زمينه قانون اساسى بيرون بدهند و استادان هم نبايد خودشان را به مسايل سياسىاى كه پدرانشان هم از فهم اينگونه مسايل عاجزند، سرگرم كنند.
- وقتى گروه زيادى آن هم به طور نامطلوب، با مسايل سياسى آشنا شوند، همانگونه كه آموزش و پرورش در جوامع غيريهودى جنبه همگانى به خود گرفت، نوعى خيالبافى و بدآموزى بوجود مىآيد.
ما بايد مطالب و موادى را وارد نظامهاى آموزشى غيريهوديان كنيم كه نظم و انسجام را از سيستمهاى آموزشى آنان بگيرد و اوضاع درهم و برهمى به وجود آورد. اما هنگامى كه خودمان به قدرت رسيديم، تمام مواد و مطالبى را كه بىنظمى به بار مىآورند، و دانشآموزان را به نافرمانى وامىدارند، از دروس دانشگاهها حذف مىكنيم.
- به جاى «كلاسىسيسم» و تاريخ عهد باستان كه چيزهاى بد آن، بيش از چيزهاى خوب است، مسايل مربوط به آينده را مورد مطالعه قرار مىدهيم. به علاوه تمام حقايق مربوط به قرون گذشته را كه مطلوب ما نباشند، از لوح ذهن آدميان پاك مىكنيم و فقط اشتباهات حكومتهاى غيريهودى را به حال خود مىگذاريم و مطالبى چون نحوه زندگى عملى، رعايت نظم، نحوه برقرارى روابط با ديگران، پرهيز از خودخواهى كه موجب گسترش بديها است و مسايل تربيتى ديگرى از اين قبيل، در برنامه اى جداگانه و متناسب با مراحل مختلف زندگى تهيه و تدارك مىبينيم. بىشك اين برنامه از اهميت ويژهاى برخوردار خواهد بود.
- تربيت افراد بايد متناسب با مقدرات و نيازهاى زندگى آنان صورت گيرد. البته افراد باهوشى پيدا مىشوند كه مىتوانند زودتر از حد معمول وارد مراحل بالاتر بشوند. اما اين كاملاً اشتباه خواهد بود كه ما به خاطر عده معدودى مرزها را بشكنيم و به افراد بىاستعداد اجازه دهيم كه جاى افراد مستعد را بگيرند و بدون ضابطه وارد مراحلى شوند كه صرفاً متعلق به افراد باهوش است.
- فرمانروايى كه مىخواهد در قلب و ذهن مردم جايى براى خود باز كند، بايد از اقدامات و ابتكاراتى كه به سود مردم انجام مىدهد، سخن بگويد و در مدرسه و بازار به مردم آموزش بدهد.
- به هر نوع آزادىاى در زمينه آموزش خاتمه مىدهيم. اما دانش آموزان در هر سنى كه باشند مىتوانند با والدين خود در موسسات آموزشى يا مثل گذشته در يك باشگاه و در روزهاى تعطيل گردهم آيند و به بحثهاى آزاد معلمان كه در زمينه روابط انسانها، قوانين جزائى، و خلاصه تئورىهاى جديد كه قبلا مورد بررسى قرار نگرفتهاند، گوش فرا دهند. اين تئوريها نخست عقايد جزمى و بسيار قديمى و سرانجام دين ما را مورد بررسى قرار مىدهند.
- از آنجا كه قرنها تجربه، به ما آموخته است كه عقايد در زندگى و هدايت انسانها نقش بسيار مهمى داشته و اين عقايد از طريق تربيت به مردم القاء شدهاند، لذا ما بايد افكار نو و مستقل را چون گذشته به انحصار خويش درآوريم. روش مهار كردن فكر هم اكنون در دست بررسى و مطالعه است. اين كار را به وسيله سيستمى كه به سيستم دروس عينى معروف است و هدف آن مبدل كردن غيريهوديان به آدمهايى بىفكر، بىخرد، مطيع كه منتظرند ديگران برايشان فكر كنند و عقايدشان را شكل بدهند؛ انجام مىدهيم، يكى از بهترين عوامل ما به نام «بورژوئيز» تقريباً تدريس به وسيله دروس عينى را رواج داده است.
پروتکل شماره 17
- اشتغال بكار وكالت دادگسترى،[ اغلب ] آدميان را سرد، بىعاطفه، و بىمسلك بارمىآورد. اين گونه افراد همواره از يك ديدگاه غير شخصى و صرفاً قانونى به مسائل نگاه مىكنند و طبق عادت ديرينه شان، براى مدافعات حقوقى، بيش از رفاه عمومى ارزش قائلند. دفاع از هر موضوعى را مىپذيرند و كوشش مىكنند به هر قيمتى كه شده، متشاكى برائت حاصل كند. از كوچكترين ابهام در مسائل حقوقى خرده مىگيرند و بدينسان جنبه اخلاقى قضا و داورى را از بين مىبرند. به همين دليل ما حرفه وكالت را، در چهارچوبى محدود و در زمره خدمات عمومى قرار مىدهيم. و اجازه نمىدهيم كه قاضى و وكيل هر دو در طرح دعاوى حقوقى دخالت داشته باشند.
وكلا، فقط اسناد و مدارك لازم را از طريق دادگاه دريافت مىكنند و مطالعه خود را بر اساس گزارشات كتبى و مدارك انجام مىدهند. پس از اينكه در دادگاه از مراجعين و طرفين دعاوى بازجوئى بعمل آمد و حقايق روشن گرديد، آنگاه، وكلاى مدافع كار دفاع خود را آغاز مىكنند. ضمناً بدون توجه به كيفيت كارشان، حقالوكالهاى به آنان پرداخت مىگردد. اين كار باعث مىشود كه وكيل نقش متعادل و همآهنگ كننده اى در امور قضاوت بازى كند، و زمان رسيدگى به دعاوى حقوقى كوتاه گردد.
همچنين اين عمل باعث مىشود كه وكيل مدافع صادقانه و دور از تعصب كار كند و وكالت بر اساس ضوابطى ثابت انجام گيرد، تا برمبناى علائق و نظرات شخصى. اين روش همچنين فسادى را كه در حال حاضر در امر وكالت وجود دارد، ريشه كن مىكند و به معامله بين وكيل و موكل خاتمه مىدهد، زيرا طبق اين گونه معاملات و قراردادها هر كس پول بيشترى پرداخت كرد، حاكم مىگردد.
كشيشگرى را از بين مىبريم
- از مدتها قبل كوشيدهايم كه اعتبار كشيشان را در ميان غيريهوديان از بين ببريم و به مأموريت آنها بر روى زمين كه ممكن است هنوز هم مانع بزرگى برسر راه ما باشند، خاتمه دهيم. البته روز به روز از تأثير آنها كاسته مىشود و اكنون آزادى عقيده در همه جا اعلام گرديده است. تنها «زمان» است كه بين ما و لحظه ورشكستگى كامل آئين مسيحيت، فاصله انداخته است. راجع به اديان ديگر اگر بخواهيم دست اندركار شويم، مشكلات كمترى خواهيم داشت، ولى هنوز زود است در اين باره صحبت كنيم. بطور كلى كشيشان را در تنگنا قرار دادهايم و تأثير آنها روى مردم بر خلاف پيشرفتهاى گذشته شان، روز به روز رو به قهقرا مىرود.
- هنگامى كه زمان موعود فرا رسيد تا دربار پاپ متلاشى شود، ملتها با اشاره دستى نامرئى به سوى دربار حركت مىكنند، و هنگامى كه خود را روى پاپ پرت كردند، ما زير پوشش مدافع وى، و نيز به بهانه جلوگيرى از خونريزى بيشتر، پادرميانى و ميانجىگرى مىكنيم. و وقتى كه به اين طريق فكر مردم را مغشوش و منحرف كرديم، به درون دربار، نفوذ مىكنيم و تا قدرت آن را از بين نبريم، بيرون نخواهيم آمد.
- پادشاه يهوديان، پاپ واقعى جهان و رئيس كليساى بين الملل خواهد بود.
- ضمن اين كه جوانان را با اديان باستانى آشنا كرده، دين خود را به آنان آموزش مىدهيم اما آشكارا روى معايب كار كليساهاى موجود، انگشت نمىگذاريم بلكه از طريق انتقادات حساب شده به جنگ آنها مىرويم تا مردم را از آنها جدا سازيم.
- بطور كلى، مطبوعات معاصر ما به انتقاد از امور دولت، مذهب و بىكفايتىهاى غيريهوديان ادامه مىدهند و در نوشتهها يشان غير اخلاقىترين اصطلاحات و عبارات را به كار مىگيرند تا به هر وسيلهاى كه مقدور باشد، شأن و منزلت آنان را تنزل دهند و اين كار فقط از دست افراد با استعداد قوم هوشمند ما بر مىآيد.
- پادشاهى ما از قداست ويشنو[خداى هندوها] د فاع مىكند و در واقع تجسم شخصيت اوست. ما چون ويشنو صد دست داريم و بر سر هر دست انگشتى قرار دارد، كه كليه مهارهاى دستگاه حيات اجتماعى را در اختيار خواهيم گرفت و هر يك چون پليس رسمى ناظر بر هر كارى هستيم و تدابيرى انديشيدهايم كه دولتهاى غيريهودى از فعاليتهاى ما بىاطلاع بمانند.
طبق برنامههايمان يك سوم از افراد تحت سلطه، مراقب رفتار و اعمال بقيه خواهند بود و اين كار را بر اساس خدمت داوطلبانه خويش به دولت، انجام مىدهند. خبرچينى و جاسوسى براى دولت نه تنها ناپسند نيست، بلكه مايه افتخار هم هست. در عين حال اگر كسى گزارشى بىاساس عليه ديگران به دولت بدهد، شديداً مجازات خواهد شد. تا كسى نتواند از قدرتش سؤ استفاده كند و از حق خود تجاوز نمايد.
- عواملمان را هم از طبقه بالا و هم از طبقه پايين مردم انتخاب مىكنيم. در ميان اين عوامل، مديرانى كه به كارهاى تفريحى سرگرمند، سردبيرهاى روزنامه ها، ناشران، صاحبان چاپخانه ها، كتابفروشها، منشىها، فروشندگان، كارگران، مربيان ورزشى، خدمتكاران و غيره وجود دارند. اين گونه افراد حق ندارند كه خود سرانه دست بكارى بزنند. همچنين پليس، قدرتى از خود نخواهد داشت و كارش تنها مشاهده كردن و گزارش دادن است. تحقيق در مورد گزارشات و توقيف افراد، با نظر مشاوران و گروهى كه بر كار پليس نظارت دارند انجام مىگيرد. اگر كسى در مورد مسائل سياسى، موضوعى را مشاهده كرد و گزارش نداد، مسئول خواهد بود و اگر تقصير وى ثابت شود، به جرم كتمان وقايع مورد بازخواست واقع خواهد شد.
- همانگونه كه برادرانمان مسئولند تا با قبول خطر براى خود، خويشاوندان مرتد خويش و نيز كسانى كه عليه رهبران دينى اقدام مىكنند، را به مقامات مذهبى معرفى نمايند، در نظام شاهنشاهىمان هم، تمام مردم سراسر جهان مسئولند كه وظيفه خود را در اين زمينه نسبت به دولت انجام دهند.
- با اعمال چنين روشى، هر گونه سوء استفاده از قدرت، زورگوئى، رشوه خوارى و تمام اعمال ناپسندى از اين قبيل كه مشاوران ما به كمك تئورىهاى حقوق بشر به فرهنگ و آداب و رسوم غيريهوديان تحميل كردهاند، از بين خواهد رفت. اما چگونه ما زمينه را براى ايجاد بىنظمى در ادارات آنان مساعد ساختيم؟ از ميان روشهاى گوناگون مىتوان به مهمترين عامل، يعنى افرادى كه به نام «ايجاد كننده نظم» به ادارات نفوذ كردند، نام برد. اين افراد در فرصتهاى مناسب به متلاشى كردن وحدت و همدستى آنان مىپردازند. و تمايلاتى چون سرسختى، غرور، خودبينى، عدم احساس مسئوليت و از همه بالاتر، دمدمى بودن را در آنان بوجود مىآورند.
پروتکل شماره 18
- چون بسيارى از توطئهگران فقط حرفهاى توخالى مىزنند، لذا تازمانى كه مرتكب فعاليتهاى آشكارى نشوند، دست رويشان نمىگذاريم. ولى افرادى را بنام ناظر، به ميان آنها مىفرستيم. بايد بخاطر داشت كه اگر دولتى بخواهد توطئههائى را كه كشف مىكند، فاش نمايد، از شأن و پرستيژ خود خواهد كاست. زيرا اينكار نشانه آنست كه يا دولت به ضعف خود اعتراف مىكند و يا اينكه بىعدالتى شديد وجود دارد.
به خوبى مىدانيد كه ما هر چند گاه يك بار، عواملمان را زير پوشش فعاليتهاى سياسى به جان پادشاهان غير يهودى انداختهايم و شأن و اعتبار آنان را تنزل دادهايم. ما فرمانروايان غيريهودى را واداشتهايم تا اعلام كنند كه تدابيرى براى حفاظت خود به طور مخفيانه انديشيدهاند و بدينسان آنها را مجبور كردهايم كه به ضعف خود اعتراف كنند. بدون شك به زودى ما قدرت آنان را متلاشى خواهيم كرد.
- مافرمانروايان را خيلى مخفيانه حفاظت مىكنيم. ولى نحوه حفاظت چندان چشمگير و با اهميت نخواهد بود. زيرا نمىخواهيم اعتراف كنيم كه توطئههائى در كار است و فرمانروا، قدرت برابرى با اينگونه توطئهها را ندارد. و نيز اعتراف نمىكنيم كه فرمانروا، خود را از خطرات پنهان مىكند.
- اگر ما همچون غيريهوديان كه همواره پذيرفته و مىپذيرند كه خطر آنها را تهديد مىكند، بپذيريم كه خطرى در كار است، به دست خود، سند مرگ فرمانروايمان را امضاء كردهايم. حال اگر اين حقيقت در مورد فرمانروا صدق نكند، در فاصلهاى نه چندان دور، درباره جانشينانش صدق خواهد كرد.
حكومت به كمك ارعاب
- سيماى ظاهرى حكومت ما به گونهاى است كه نشان مىدهد فرمانروا تمام قدرتش را در جهت رفاه ملتش بكار مىگيرد، نه بخاطر حفظ منافع خود و خويشاوندانش.
لذا وقتى كه مردم شاهد چنين رفتارى باشند، حكومتش بوسيله افراد تحت سلطه حفاظت خواهد شد و از ستايشهاى اغراق آميز برخوردار خواهد بود. زيرا رفاه هر شهروندى به اقتدار حكومت بستگى خواهد داشت.
- حفاظت فرمانروا به گونهاى آشكار، نشانه ضعف قدرت و مديريت رهبر است.
- هنگامى كه فرمانرواى ما به ميان مردم مىرود، ظاهراً گروهى زن و مرد مشتاق]كه در واقع محافظان اويند[ او را احاطه مىكنند و صف اول ديداركنندگان را تشكيل مىدهند و وانمود مىكنند كه به خاطر حفظ نظم بايد صفوف ديگران را بدون رعايت احترام به عقب زد. اين عمل، فشار و ناراحتى مردمى را كه براى ديدار او يورش مىآورند، كاهش مىدهد. اگر كسى در بين مردم خواست كه عريضهاى بدست فرمانروا بدهد، كسانى كه در صف اول قرار دارند، عريضه او را گرفته و در برابر چشمانش به فرمانروا مىدهند تا بدانند كه فرمانروا خود بر همه امور نظارت دارد. مردم هميشه بايد بگويند: »اگر فرمانروا اين را بداند يا آن بگوشش برسد، چنين و چنان خواهد شد.«
- اگر سازمانى رسمى براى حفاظت فرمانروا تأسيس شود، شأن و اعتبار او با اين كار از بين مىرود. وانگهى، شورشطلبان در انتظار فرصت مىمانند تا به موقع، حمله خود را آغاز كنند.
- كسانى كه عليه ما مرتكب جنايت شوند، پس از اينكه ظنمان به يقين مبدل گشت، آنها را بازداشت مىكنيم و اجازه فرار به آنان نمىدهيم. كسانى كه در زمينه مسائل سياسى مرتكب جرم شوند، بايد انگيزه آنها را جويا شويم. زيرا هيچكس نبايد دخالت در مسايل سياسى را حق خود بداند و اين تنها دولت است كه با همه مسائل آشنائى دارد... البته همه دولتها از ماهيت واقعى سياست سر در نمىآورند.
پروتکل شماره 19
- اگر از ابراز هر گونه نظريهاى مستقل، در زمينه مسائل سياسى، جلوگيرى نكنيم، بدون شك مردم را تشويق خواهيم كرد كه گزارش، پيشنهاد، طرح وپروژههائى براى بهبود شرايط زندگى خود به دولت ارائه بدهند. البته اين كار به نوبه خود موجب خواهد شد كه ما به معايب و محاسن پيشنهادات افراد تحت سلطه خود پىببريم و به يكى از دو طريق زير به آنان پاسخ بگوئيم. يا اينكه پيشنهادات آنها را به اجراء در آوريم و يا اينكه ضمن نشان دادن كوته بينىها و قضاوتهاى نادرستشان، نظرات آنها را رد كنيم.
- شورش عليه دولت، به پارس كردن سگ در برابر فيل مىماند. زيرا دولتى كه از نظر مردم نه از نظر پليس، خوب سازمان يافته باشد، به اينگونه شورشها اهميتى نمىدهد. لذا براى نشان دادن اهميت اينگونه شورشها مثالى بهتر از زوزه سگ در برابر فيل، نمىتوان يافت. زيرا وقتى كه سگ به وضوح فيل را ديد، زوزهاش را قطع مىكند و دمش را تكان مىدهد.
- ما منتهاى كوششمان را بكار مىبريم و اميدواريم كه غيريهوديان به مخالفت عليه ما برنخيزند و شورش راه نيندازند. به همين دليل ما در مطبوعات اعلام خواهيم كرد كسانى كه بخاطر خير و رفاه عمومى با شورشيان درگير شوند و بميرند، شهيد تلقى مىشوند و با اين كار ما هزاران نفر از غيريهوديان را به گله خدمتكاران خود افزودهايم.
پروتکل شماره 20
- امروز درباره مسائل مالى، كه من آن را به پايان اين گزارش موكول كردهام، و در عين حال بخش اعلاى برنامه هاىمان را تشكيل مىدهد، صحبت مىكنم. قبل از اينكه وارد بحث شوم، خاطرنشان مىسازم كه يكبار اشاره اى كردم و گفتم كه ما تمام فعاليتهايمان را با اعداد و ارقام نشان مىدهيم.
- هنگامى كه حكومت شاهنشاهى مستقل ما آغاز شد، از تحميل مالياتهاى سنگين بر دوش توده مردم پرهيز مىكنيم. اما چون دولت هزينههاى سنگين دارد، براى اداره امور به پول نياز داريم. به همين دليل براى ايجاد تعادل در اين زمينه بايد خيلى محتاطانه عمل كنيم.
- در نظام حكومتى ما، شاه قانوناً مالك همه اموال دولت است (مىتوان اين موضوع را به سادگى از قوه به فعل در آورد) و مىتواند به منظور به جريان انداختن پولها، تمام وجوه موجود را قانوناً ضبط كند. بدنبال اين اقدام مىتوان با وضع ماليات تصاعدى بر دارائى، ديون را پرداخت كرد، بدون آنكه بر اثر وصول درصد معينى از دارائى مردم بعنوان ماليات، فشار يا زيانى بر افراد وارد شود. ثروتمندان بايد بدانند كه وظيفه آنان ايجاب مىكند كه قسمتى از دارائى خود را در اختيار دولت بگذارند. زيرا دولت مالكيت باقى ثروتشان را محترم شمرده و شرافتمندانه سود بردن آنها را تضمين مىكند. اينكه مىگويم شرافتمندانه منظورم اينست كه نظارت دولت بر دارائى، از غارت قانونى جلوگيرى مىكند.
- اصلاحات اجتماعى بايد از بالا صورت گيرد زيرا اصلاح اجتماعى، يكى از شرايط ضرورى برقرارى صلح است.
- تحميل ماليات بر مردم فقير، براى دولت خطراتى در بر دارد و به مثابه كاشتن بذر انقلاب است. كسى كه در شكار بدنبال صيد كوچك مىرود، صيد بزرگ را از دست مىدهد. صرف نظر از اين موضوع، اخذ ماليات از سرمايه داران بزرگ مانع تراكم ثروت نزد افراد مىشود و ما تا امروز آن را عامل متعادل كننده و نگه دارنده غير يهوديان (مسائل مالى آنها) دانستهايم.
- ماليات تصاعدى به نسبت سرمايه، منبع درآمد عمده اى براى دولت به شمار مىرود و به مراتب بهتر از ماليات كنونى است كه از افراد وصول مىشود. ما امروز وصول اينگونه ماليات را موجه مىدانيم زيرا مشكلا ت و تنگناهاى زيادى براى دولتهاى غير يهودى به وجود مىآورد.
- تأكيد پادشاه قوم ما بر آن خواهد بود كه تعادل اقتصادى و صلح، هر دو تضمين گردد. براى آنكه اين دو منظور برآورده شود، سرمايه داران بايد بخشى از درآمد خود را به دولت واگذار كنند تا بدينسان چرخهاى ماشين دولت بخوبى و با اطمينان كامل به حركت درآيد. نيازهاى دولت بايد به وسيله كسانى برآورده شود كه اگر از ثروتشان چيزى برداشته شود، فشارى احساس نكنند.
- چنين اقدامى (كمك سرمايه داران به دولت) موجب مىشود كه نفرت فقير نسبت به ثروتمند زايل گردد. زيرا فقير مىبيند كه ثروتمند برقرار كننده صلح و رفاه است و نيز مىبيند كه ثروتمند بسيارى از نيازهاى دولت را از طريق كمك مالى برآورده مىكند.
- براى آنكه ماليات دهندگان وابسته به طبقه تحصيل كرده، از پرداخت مالياتهاى جديد احساس فشار و ناراحتى نكنند بايد حسابها را بطور دقيق به اطلاع آنها رساند تا بدانند كه وجوه پرداختى به چه مصارفى رسيده است. البته صورت حسابهاى مخارج دربار و ساير مؤسسات ادارى از اين قاعده مستثنى خواهد بود.
- كسى كه فرمانروائى مىكند، هيچگونه ثروت و اموالى نخواهد داشت. زيرا از سوئى مالك همه اموال و دارائى دولت است و از سوئى ديگر چنانچه ثروتى بياندوزد، خود را از ديگران متمايز ساخته است. به علاوه ماليكت فردى حاكم موجب اضمحلال و نابودى مالكيت عمومى مىگردد.
- البته خويشاوندان فرمانروا از اين قاعده مستثنى بوده و مىتوانند اموال داشته باشند. اما كسانى كه از منابع مالى دولت استفاده مىكنند، بايد به صف خدمتگزاران دولت در آيند. در غير اين صورت بايد صرفاً از طريق كار، كسب مال كنند. داشتن قرابت با خانواده سلطنتى نبايد باعث حيف و ميل در اموال دولت گردد.
- كسانى كه اقدام به خريد چيزى مىكنند و يا ارثى از بستگان خود مىبرند، مشمول پرداخت مالياتى تصاعدى به نام حق تمبر مىشوند. انتقال دارائى خواه به صورت نقدى باشد و خواه به صورت غير نقدى، بدون ارائه شواهدى دال بر پرداخت اين نوع ماليات - (انتقال به طريق ثبتى صورت مىگيرد) - مالك قبلى اموال را به پرداخت ماليات و بهره ماليات از لحظه انتقال تا كشف واقعه، مكلف مىكند. سند انتقال اموال كه نام، نام خانوادگى و محل سكونت مالك قديم و جديد در آن مندرج است، هر هفته بايد به اداره خزانه دارى محل ارائه گردد.
- اكنون مىتوانيد تخمين بزنيد كه چه درآمد سرشارى از اين گونه مالياتها را مىتوان از كشورهاى غير يهودى وصول كرد.
- خزانه دار دولت موظف است كه ذخاير مالى و نيز مبالغ مازاد بر ذخاير را كه بايد براى گردش وارد بازار شود، تعيين و تنظيم كند. به كمك اين گونه منابع مالى، دولت كارهاى عام المنفعه انجام مىدهد و بدينسان منافع طبقه كارگر با منافع دولت و كسانى كه فرمانروائى مىكنند، پيوند مىخورد. به علاوه از اين وجوه نيز مبالغى براى كارهاى ابداعى و توليدى كنار گذاشته مىشود.
- به هيچ عنوان نبايد وجهى مازاد بر ذخاير بر آورده شده مورد نياز، در خزانه دولت راكد بماند. زيرا پول بايد در گردش باشد و راكد گذاشتن پول، ماشين دولت را به وضع اسفبارى از كار مىاندازد. به عبارت ديگر، گردش پول به مثابه عاملى است كه چرخهاى ماشين دولت را روان مىكند و از توقف آن جلوگيرى مىنمايد.
- استفاده از اوراق بهادار در امر معاوضه و پرداخت، خود موجب ركود گرديده است و نتيجه اين اوضاع و احوال امروزه به طور وضوح ديده مىشود.
- مؤسسه اى به نام ديوان محاسبات تأسيس مىكنيم تا فرمانروا بتواند صورت حساب در آمدها و هزينههاى ممكلت را به استثناى حساب ماه جارى و ماه قبل از آن كه به ديوان محاسبات گزارش نشده اند، در هر لحظه اى كه بخواهد، ملاحظه كند.
- تنها كسى كه علاقه اى به چپاول اموال دولت ندارد، مالك آن يعنى فرمانروا دولت است. به همين دليل نظارت شخص فرمانروا امكان هر گونه كسرى نامعقولى را از بين مىبرد.
- تشريفات در بارى و پذيرفتن اشخاص كه موجب تلف شدن وقت گرانبهاى فرمانروا مىشوند، حذف خواهد شد تا وى وقت كافى براى نظارت و بررسى امور داشته باشد. بعلاوه قدرتش ميان فرصت طلبانى كه بخاطر شكوه و جلالش او را احاطه كرده و صرفاً بمنافع خويش فكر مىكنند تا منافع ديگران، تجزيه و تقسيم نخواهد شد.
- با خارج كردن پول از گردش، غيريهوديان را با بحران اقتصادى مواجه نمودهايم. به عبارت ديگر، سرمايهها و پولهاى فراوانى را كه متعلق به دولتهاى غيريهودى است، دچار ركود كردهايم. مثلاً سرمايههائى كه بابت اينگونه وامها پرداخت مىشود، بار مالى اين دولتها را سنگين كرده و در واقع دولتها برده اينگونه سرمايه ها مىشوند. تمركز صنعت در دست عده معدودى از صاحبان صنايع، شيره جان ملتها و دولتها را مكيده است...
- در حال حاضر، انتشار پول بطور كلى با نيازهاى افراد متناسب نيست و احتياجات كارگران و كاركنان را جوابگو نمىباشد. لذا انتشار پول بايد با رشد جمعيت هماهنگ بوده و كودكان نيز از همان لحظه تولد، مصرف كننده پول به حساب آيند. انتشار پول يك مسأله مالى است كه بايد در سطح جهان مورد بررسى قرار گيرد.
- همانگونه كه آگاهيد، كشورهائى كه طلا را به عنوان پشتوانه پولشان پذيرفتهاند، با نابسامانىهائى مواجه هستند زيرا طلا نمىتواند نياز روز افزون به پول را ارضاء كند. البته ما تا آنجا كه توانستهايم طلا را از گردش خارج ساخته و آن را به سود خود برداشته ايم.
- ما معتقديم كه بها و ارزش كار آدمى بايد به عنوان پشتوانه پول پذيرفته شود. خواه اين ارزش به صورت كاغذ عرضه گردد، و خواه به صورت چوب. براى آنكه انتشار اسكناس را با نيازهاى طبيعى افراد هماهنگ سازيم، بايد شمار افراد متولد شده را به جمعيت افزوده و ميزان مرگ و مير را از كل جمعيت كم كنيم.
- هر اداره اى حسابهاى خاص خود را تنظيم مىكند.
- براى آنكه تأخيرى در پرداخت پولهاى مورد نياز دولت رخ ندهد، مبلغ و زمان پرداخت پولها طبق دستور فرمانروا مشخص خواهد شد. اين كار باعث مىشود كه وزارتخانه يا مؤسسه اى به مؤسسات ديگر خسارات مالى وارد نكند.
- بودجه درآمدها و هزينهها به گونهاى در كنار هم تنظيم و عرضه مىگردد كه هيچگونه ابهامى در اين مورد وجود نداشته باشد.
- دگرگونىهائى كه ما در مؤسسات غيريهوديان ايجاد مىكنيم، بگونهاى خواهد بود كه كسى متوجه خطر نمىشود. ما به دولتهاى غيريهودى خاطرنشان مىكنيم كه دولتهاى آنها بدليل بىنظمى، ابهام در امور مالى، احتياج به تحولاتى در اين زمينه دارند. نخستين بىنظمى و نابسامانىاى را كه ما به آنها يادآور مىشويم، تنظيم بودجههاى آنهاست كه سال به سال اقدام به تنظيم آن مىكنند.البته آنها نخست بودجه شش ماه اول سال را تنظيم مىكنند. سپس هزينههاى سه ماه بعد را برآورد مىنمايند و سرانجام به يك مكمل بودجه نياز پيدا مىكنند. سال بعد كه اقدام به تنظيم بودجه مىكنند،بودجه آنها 50 درصد بودجه سال قبل افزايش مىيابد و بدينسان بودجه آنها سال به سال اضافه مىشود و ديرى نمىپايد كه خزانه آنها خالى مىگردد و بهره ديونشان بطور ناگهانى ترقى مىكند و سرانجام دچار ورشكستگى مىشوند.
- كاملاً آگاهيد كه مقررات مالى و اقتصادىاى كه ما به غيريهوديان پيشنهاد مىكنيم، هرگز به وسيله خودمان اجراء نخواهد شد.
وام خارجى
- هر گونه وامى براى دولتها نوعى ضعف به بار مىآورد. قرضها، چون شمشير «داموكلس» بر روى سرفرمانروايان آويزانند. اينگونه فرمانروايان به جاى آنكه براى پرداخت ديون، مالياتهاى موقت از مردم بگيرند، دست تكدى خود را به سوى بانكداران ما دراز مىكنند. وامهاى خارجى چون زالو بر پيكر دولت مىچسبند و شروع به مكيدن خون مىكنند و سرانجام يا دولت را از پاى در مىآورند يا خود در اثر مكيدن خون فراوان از پيكر دولت كنده مىشوند. اما دولتها اينگونه زالوها را از تن خويش جدا نمىكنند. يعنى آنكه آنقدر به گرفتن وام ادامه مىدهند كهسرانجام در اثر از دست دادن خون فراوان آن هم بنا به خواست خود، از پاى در مىآيند.
- به راستى اصل و ماهيت وام، به ويژه وام خارجى چيست؟ وام خارجى مسأله اى است كه به دولت مربوط مىشود و آن شامل سفته و سندى است كه وام گيرنده متعهد مىشود كه متناسب با سرمايه (مبلغ وام)، درصد معينى به وام دهنده بهره بپردازد. ميزان بهره در طول 40 سال به دو برابر و در طول 60 سال به سه برابر كل سرمايه خواهد رسيد و آنچه كه در اين ميان به صورت پرداخت نشده باقى مىماند، اصل سرمايه است.
- اينگونه محاسبات نشان مىدهند كه دولت با وضع مالياتهاى گوناگون، پولهاى مردم فقير را به منظور تسويه حساب با سرمايه داران خارجى تلمبار كرده و به جاى آنكه اين گونه پولها را در جهت رفع نيازمندىهاى خود مصرف كند، بابت بهره وامهاى خارجى هدر مىدهد.
- تا زمانى كه وامهاى داخلى رايج بودند، غيريهوديان فقط پول فقرا را به جيب ثروتمندان مىريختند اما از وقتى كه ما وامهاى خارجى را مرسوم ساختيم، ثروت ملتها به سوى صندوقهاى پولمان سرازير گشت و غير يهوديان شروع به پرداخت باج به ما كردند.
- سطحى فكر كردن فرمانروايان غيريهودى در زمينه مسائل مالى، رشوه گيرى وزيران و آشنا نبودن مقامات مسئول با مسائل مالى، موجب گرديدهاند كه ممالك غيريهودى، زيربار ديون ما كه پرداخت آنها به سادگى مقدور نيست، بروند.
- ما پولهاىمان را راكد نمىگذاريم و نيز اوراق قرضه منتشر نمىكنيم مگر اوراقى كه بهره آنها يك درصد باشد. همچنين وام بهره دار نمىگيريم و به رباخواران اجازه نمىدهيم كه چون زالو خون دولت را بمكند. ضمناً، اجازه انتشار و استفاده از اوراق را منحصراً به كمپانىهاى صنعتى مىدهيم زيرا اينگونه كمپانىها از سود سرشارى كه عايدشان مىشود، بهره خريد اينگونه اوراق را بدون آنكه فشارى احساس كنند، مىتوانند بپردازند ولى به عكس كمپانىها، دولت، پولهائى را كه به عنوان قرض مىگيرد، به جاى معامله كردن و سود بردن، آنها را بلافاصله خرج مىكند.
- بجاى آنكه دولت از مؤسسات صنعتى وام بگيرد و بهره وام را بپردازد، منفعت اينگونه مؤسسات را به صورت وام دريافت مىنمايد و از راكد ماندن پول و سودجوئى نامطلوب، جلوگيرى مىكند.
- غيريهوديان بىآنكه بينديشند، از ما وام مىگيرند و به اين ترتيب، علاوه بر سرمايه، مبلغى هم به عنوان بهره وامها پرداخت مىكنند. اين عمل، عقب ماندگى ذهن و كوتاهى فكر آنها را بوضوح نشان مىدهد. چه راهى ساده تر از اين وجود دارد كه آنها پول مورد نياز دولت را از ملت بگيرند؟
- يكى از نشانههاى ذكاوت و هوش قوم برگزيده ما اين است كه مسأله وامها را به نحوى به غيريهوديان عرضه كردهايم كه آنها فكر مىكنند وام گرفتن امتيازات فراوانى برايشان در بردارد.
- هنگامى كه زمان موعود فرا رسيد، سيستم حسابداريمان را عرضه مىكنيم تا هر كسى بتواند در يك نگاه كوتاه، وضع، دقت و ابداعاتمان را در زمينه حسابدارى ملاحظه كند. البته اينگونه پيشرفتها معلول تجربياتى است كه ما روى دولتهاى غيريهودى به عمل آوردهايم. اما هنگامى كه شاهنشاهىمان آغاز گشت، به آن دسته از سوء استفادههائى كه در زمان تسلطمان بر غيريهوديان رايج بوده، خاتمه مىدهيم.
- سيستم حسابدارىمان را به گونهاى تحت كنترل و نظارت قرار مىدهيم كه از فرمانروا گرفته تا خدمتگزار جزء، هيچكدام نتوانند پس از اينكه برنامه كارها مشخص شد، در نحوه مصرف كمترين وجه از وجوه دولت، تغييرى ايجاد كنند.
- همانگونه كه گام نهادن بدون توشه در راهى نامعلوم، قهرمانان و نيمه خدايان را با شكست مواجه مىكند، حكومت كردن نيز بدون داشتن برنامهاى مشخص غير ممكن است.
- هنگامى كه فرمانروايان غيريهودى از ما مشورت مىخواهند، برنامههائى برايشان طرح مىكنيم كه بيشتر وقتشان صرف تشريفات دربارى، پذيرفتن نمايندگان و سرگرمىها بشود و از اداره امور باز بمانند. بودجههاى تشريفات دربارى را عواملمان برايشان تنظيم مىكنند و به اميد اينكه در آينده وضع اقتصاديشان بهتر خواهد شد، آنها را راضى نگه مىدارند... چگونه اقتصادشان بهتر خواهد شد؟ از طريق مالياتهاى جديد؟ اين سؤالات براى آنها مطرح خواهد بود ولى اگر كسى حسابها و پروژههاى ما را بخواند نيازى به سوال كردن نخواهد داشت.
- شما اينك مىدانيد كه چگونه بىدقت بار آمدهاند و چگونه نابسامانىهاى ماليشان به اوج خود رسيده است و نيز چگونه صنعتشان دوام نخواهد آورد.
پروتکل شماره 21
- مىخواهم به آنچه كه در آخرين جلسه به شما گزارش كردم، تفسير مفصلى پيرامون وامهاى داخلى اضافه كنم، درباره وامهاى خارجى چيزى نمىگويم زيرا دولت ما به علت تغذيه و استفاده از پولهاى كشورهاى غير يهودى، احتياجى به وام خارجى ندارد.
- پولهاى مازاد بر احتياجمان را به كشورهاى غيريهودى وام مىدهيم و با استفاده از رشوه خوارى مديران و اهمال و ندانم كارى فرمانروايان اينگونه ممالك، دوتاسه برابر پولهايمان را پس مىگيريم. آيا كسى مىتواند كه در حق ما چنين كند؟ از آنجا كه ما وام خارجى نمىگيريم، پاسخ منفى است. بنابراين من فقط بذكر جزئيات وامهاى داخلى مىپردازم.
- دولتهاى غيريهودى اعلام مىكنند كه مردم مىتوانند از طريق خريد اوراق قرضه، به دولت وام بدهند. قيمت اينگونه اوراق هم در حدى خواهد بود كه همه قدرت خريد آنها را داشته باشند. به كسانى كه روزهاى اول براى خريد اقدام كنند، تخفيفهائى داده مىشود. اما روزهاى بعد قيمتها بطور مصنوعى بالا مىرود و دليل بالا رفتن قيمتها، تقاضا و هجوم بيش از حد مردم اعلام مىگردد. پس از چند روز دولتها اعلام مىكنند كه خزانه مملو از پول است و تقاضا براى خريد اوراق بيش از وام مورد نياز است. سرانجام دولتها به مردم مىگويند كه به سفتههائى كه از دولت خود دارند، بايد اعتماد كرد و رمز تمام قضايا در همين نكته آخر نهفته است.
- هنگامىكه به اصطلاح اجراى نمايش كمدى پايان يافت، دولتها در برابر وامهائى كه روز به روز بار آنها سنگينتر مىشود، قرار مىگيرند و ناگزير مىگردند كه براى پرداخت بهره اين گونه وامها، وامهاى جديدى دست و پا كنند. اما وامهاى جديد نه تنها صرف پرداخت وامهاى قديم نمىشود، بلكه به اصل وامهاى قبلى اضافه مىگردد. بعلاوه وقتى كه اعتبارات موجود مصرف شد، دولتها ناگزير مىشوند كه از طريق وضع مالياتهاى جديد، اقدام به پرداخت وامها كنند. در واقع اينگونه مالياتها وامى هستند كه وام ديگرى با آن پرداخت مىشود.
- پس از مدتى به دارندگان اوراق قرضه اعلام مىشود، در صورتىكه حاضر شوند بهره اوراق خريدارى شده را كاهش دهند، مىتوانند اوراقشان را تبديل كنند. البته اينكار بدون رضايت وام دهندگان امكان پذير نيست. لذا، دولت به آنان پيشنهاد مىكند در صورت داشتن تمايل به اينكار، مىتوانند پولهاى خود را دريافت كنند. حال اگر همه براى پس گرفتن پولهاى خود مراجعه كنند، دولت گرفتار و درمانده خواهد شد و قادر به پرداخت مبالغ پيشنهاد شده نخواهد گرديد.
خوشبختانه دولتمردان غيريهودى، چيزى درباره مسايل مالى نمىدانند و در معاوضه و مبادله سهل گيرند و به اميد سرمايه گذارىهاى جديد از بهره هايشان چشمپوشى مىكنند.
- غيريهوديان كه امروزه از ما وام خارجى مىگيرند، نمىتوانند اينگونه حيلهها را عليه ما بكار ببرند. زيرا مىدانند كه اگر بخواهند در اين مورد اقدام بكنند، ما پولهايمان را پس مىگيريم.
- وقتى كه بين منافع مردم و حكام ممالك، وجه اشتراك و رابطه اى وجود نداشته باشد، ورشكستگى اينگونه دولتها اجتناب ناپذير است.
- از شما خواهش مىكنم كه به اين نكته دقيقاً توجه كنيد: امروزه تمام قرضهاى داخلى، قرضهائى هستند كه موعد پرداخت آنها كم و بيش نزديك است و معمولاً اينگونه وامها را به قسمت پس ازنداز بانكها و ذخيره پولى واريز مىكنند. حال اگر اين پولها براى مدتى طولانى در اختيار دولت باشند، دولت مىتواند با آنها بهره وامهاى خارجى را پرداخت كند و از سنگينى بار آنها بكاهد.
- اين اقدام بسيارى از به اصطلاح چكههاى خزانه دارى دولتهاى غيريهودى را مىبندد.
- هنگامى كه به فرمانروائى جهان رسيديم، تمام اينگونه مقرارات را كه با منافع ما هماهنگ نباشند، از پيش پاى خويش برمىداريم و تراشهها و بقاياى آنها را پاك مىكنيم. حتى بازار سهام و بورس بازى را از بين مىبريم و اجازه نمىدهيم كه نوسان قيمتها و ارزشهاى متغيرى كه روى كالاها گذاشته مىشوند، به شأن و پرستيژ قدرتمان لطمه اى وارد كنند. طبق قانون بهاى هر چيزى را طورى تعيين مىكنيم كه نشان دهنده واقعى قيمت تمام شده آن چيز باشد و قيمت كالا بالا و پائين نرود.
- بجاى بازار سهام و بورس، مؤسسات اعتبارى وابسته به دولت تأسيس مىكنيم. هدف اينگونه مؤسسات آنست كه قيمت كالاهاى صنعتى را مطابق با خواست و نظر دولت تثبيت كنند. شما مىتوانيد تصور كنيد كه چه قدرت عظيمى را ما مىتوانيم بدينوسيله براى خود كسب كنيم.
پروتکل شماره 22
- در خلال گزارشهايى كه به شما داده ام، كوشش كرده ام كه با دقت، اسرار وقايع گذشته، آينده، وقايع كنونى كه مىروند تا به جريانهاى بزرگ تاريخ ملحق شوند، و همچنين اسرار روابطمان را با غيريهوديان و نيز عملكرد مسائل مالى را برايتان ترسيم كنم. ضمناً مبحث كوتاهى را كه باقى مانده است، اضافه مىنمايم.
- ما بزرگترين قدرت عصر يعنى طلا را در اختيار داريم و در طول دو روز مىتوانيم هر اندازه كه بخواهيم، از انبارهايمان طلا خارج كنيم.
- مطمئناً احتياجى نيست كه بيش از اين استدلال كنيم كه خداوند مقدر كرده است تا بر جهانيان فرمانروا باشيم. مطمئناً احتياجى نيست كه ثابت كنيم تمام بدىهائى را كه مرتكب شدهايم، همگى وسيلههائى بودهاند كه از آنها براى رسيدن به هدفهايمان كه همانا رفاه واقعى و بر قرارى نظم است، كمك گرفتهايم. ثابت خواهيم كرد كه مددكارانى هستيم كه آرامش را به زمينى كه متلاشى شده است، بر مىگردانيم و آن را به محل صلح و آرامش مبدل مىكنيم. همچنين آزادى و خوشبختى انسانها را به آنان باز مىگردانيم به شرط آنكه قوانينى را كه وضع كردهايم، دقيقاً رعايت كنند. يادآور مىشويم كه آزادى به معناى عياشى و زياده روى و لجام گسيختگى نيست و نيز نشان مىدهيم كه آزادى فرد به هيچ وجه در ايراد سخنرانى به منظور تحريك تودههاى لجام گسيخته نيست. بلكه آزادى يعنى پرهيز از خشونت و اطاعت دقيق از قوانين زندگى.
- قدرت شكوهمند ما قادر است كه حكومت را بدست گيرد و بشر را هدايت كند. كار ما سخن سرائى و سرهم كردن كلمات نامفهوم نيست. قدرت ما بگونه اى است كه هر كس را وامىدارد تا با احترامى توأم با ترس در برابر عظمتش زانو بزند.
پروتکل شماره 23
- [در حكومت جهانى خود] براى آنكه مردم به اطاعت كردن عادت كنند، بايد درس قناعت و تواضع به آنان آموخت. معناى اين سخن آنست كه از توليد اشياء لوكس بايد جلوگيرى كرد. زيرا به مدد اين كار مىتوانيم مسائل اخلاقى را كه به سبب رقابت در مصرف اشياء لوكس متزلزل گرديدهاند، اصلاح كنيم.
تأسيس كارگاههاى توليدى كوچك كه به معناى كارگذاشتن بمب، زيرپاى سرمايههاى خصوصى است، دوباره ازسرمىگيريم. زيرا صاحبان موسسات توليدى بزرگ اگر چه، نه هميشه آگاهانه - افكار تودهها را عليه مصالح دولت برمىانگيزند. كارفرمايان موسسات توليدى كوچك، چيزى درباره بيكارى نمىدانند و كارگران را با مقررات دولت آشتى داده وقدرت دولت را استحكام مىبخشند. بيكارى خطر بسيار بزرگى براى دولت به شمار مىرود. البته زمانى كه ما به قدرت برسيم نقشههاى لازم در اين زمينه به اجرا درخواهد آمد. همچنين شرابخورى را طبق قانون ممنوع اعلام مىكنيم. كسى كه مشروب مىخورد، تحت تاثير الكل به حيوانى درنده مبدل مىگردد. لذا ما اين را جنايتى عليه بشر تلقى كرده و شرابخوار را مشمول مجازات قرار مىدهيم.
- يكبار ديگر تكرار مىكنم، افراد تحت سلطه، از فرد قوى دستى كه هيچگونه وابستگى و اتكايى به آنها ندارد، كوركورانه اطاعت مىكنند. زيرا او را شمشير دفاع و حامى اجتماع در برابر نابسامانىها مىدانند. اين افراد از پادشاهى كه روحى ملكوتى در بدن دارد، چه انتظارى دارند؟
- جوامعى كه ما اخلاقيات را در آنها از بين بردهايم، وجود خدا را نفى مىكنند و از ميان آنها شعلههاى آتش هرج و مرج طلبى (آنارشيسم) به هر سو زبانه مىكشد. لذا فرمانرواى عظيم الشأن، صحنه اين گونه جوامع را از وجود فرمانروايان كنونى پاك خواهد كرد. به علاوه فرمانروا موظف است كه اينگونه جوامع را پس از نابودى جان تازه اى ببخشد و خون تازه اى در رگهاى آنها به جريان اندازد تا به صورت جوامع منظمى درآيند و چون سربازانى جنگجو به مبارزه با آلودگىهايى كه ممكن است پيكر دولت را مجروح نمايند، برخيزند.
- كسى كه از جانب خداوند انتخاب شده است، مأموريتى آسمانى دارد تا نيروهاى كور و ناآگاهى را كه به فرمان غريزه و اميال و نه به فرمان عقل، دست اندركارند، متلاشى كند. اين نيروها هم اكنون به صورت چپاول و انواع ديگر خشونت و بزهكارى و نيز زيرماسك اصول آزادى و حقوق بشر تجلى مىكنند. اين نيروها تقريباً همه نوع نظم اجتماعى را به هم زدهاند و زمينه را براى استقرار حكومت پادشاه يهود فراهم ساختهاند. اما زمانى كه پادشاه يهود شاهنشاهى خويش را آغاز كرد، اينگونه نيروها ديگر نقشى نخواهند داشت. البته لازم است كه آنها را ازسر راه پادشاه برداريم و بقاياى آنها را برجاى نگذاريم.
- آنگاه به مردم جهان مىگوييم: «خداوند را شكرگزار باشيد و در برابرش كه سرنوشت انسان را رقم مىزند و نيز در برابر كسى كه خداوند ستاره بختش را هدايت كرده است، زانو بزنيد. زيرا كسى غير از او نمىتواند ما را از زيرفشارها و بديها كه قبلاً از آنها ياد كرديم، رهايى بخشد.»
پروتکل شماره 24
- تعليم دادن آيينمان به آخرين ذريه حضرت داود بر روى زمين، مطلبى است كه من اكنون آن را به شما عرضه مىكنم.
- «كانسروتيسم(2) كه حكماى انديشمند ما آن را عامل هدايت و پرورش فكر تمام بشريت مىدانند، قبل از هر چيز بايد جزء برنامه آموزش باشد.
- گروه معينى از نسل داود، شاه و وارثين او را نه براساس قرابت، بلكه براساس استعداد و توانايى پياده كردن مسايل اسرارآميز سياسى در زمينه مملكت دارى، آماده و انتخاب مىكنند. به شرط آنكه هيچكس جز فرمانروا ازاسرار سياسى سردرنياورد. هدف اين روش آن است كه نمىتوان حكومت را به كسانى كه از مسايل سرى آگاه نيستند، محول كرد.
- به اينگونه افراد (فرمانروايان) ياد داده مىشود كه براساس مقايسه تجربيات گذشته، مشاهده تحولات سياسى - اقتصادى و نيز به كمك علوم اجتماعى، برنامههايى را كه قبلا ذكر كرديم، پياده كنند. خلاصه آنكه روح قوانين لايتغيرى كه طبيعت، خودش وضع كرده است تا افراد طبق آنها با هم رابطه برقرار كنند، به رهبران آموخته مىشود.
- اگر اين افراد هنگام آموزش، ضعف، نرمش و ساير خصوصياتى كه موجب تزلزل قدرت مىشوند، ازخود نشان دهند، آنگاه عامل وراثت ناديده گرفته مىشود. و اين عامل شرط لازم براى جلوس برتخت شاهى به حساب نخواهد آمد. زيرا فردى كه داراى صفات بالا باشد از عهده اداره مملكت برنخواهد آمد و پادشاهيش خطرناك خواهد بود.
- كسانى كه با قاطعيت عمل كنند، حتى اگر بىرحم هم باشند حكماى انديشمند ما زمام فرمانروايى را به آنان مىسپارند.
- در مواردى كه شاهان ضعف اراده و يا هر نوع بىكفايتى ديگرى از خود نشان بدهند، بايد طبق قانون، زمام فرمانروايى را به دستهاى تواناى ديگر بسپارند.
- برنامه كار شاه اززمان حاضر تا آينده موعود، براى همه پوشيده و مكتوم خواهد ماند. حتى براى كسانى كه خود را نزديكترين مشاور او مىخوانند. تنها خود شاه و سه تن كفيل وى مىدانند كه در آينده چه وضعى پيش خواهد آمد.
- شخص شاه، اراده خلل ناپذيرش مسلط بر خود و ملت است و همانگونه كه سرنوشتش از ديگران متمايز است، كسى نمىداند با منش و خلق و خويى كه دارد، آرزوى رسيدن به چه هدفهايى را درسرمىپروراند و لذا كسى كه راهى را نمىشناسد، جرأت سد كردن آن راه را پيدا نخواهد كرد.
- استنباط ما اين است كه توانايى و ظرفيت ذهن شاه بايد با برنامههاى دولت متناسب باشد. به همين دليل تا امتحاناتى را كه به وسيله حكماى انديشمندمان ازوى به عمل مىآيد، نگذراند، نمىتواند بر تخت شاهى جلوس كند.
- براى آنكه مردم شاهشان را بشناسند و دوست داشته باشند، وى بايد در ميادين و محلهايى كه افراد براى مبادله افكار گردهم مىآيند، حضور پيدا كرده و با مردم به گفتگو بپردازد. اين كار باعث وصلت دو نيرويى (شاه و مردم) مىشود كه ما اكنون آنها را از طريق ايجاد رعب و وحشت از هم جدا كردهايم.
- ادامه اينگونه رعب ووحشت تا زمانى كه هر دو نيرو به طور جداگانه به زير سلطه ما درآيند، امرى اجتناب ناپذير وضرورى است.
- پادشاه يهوديان نبايد پيرو عواطف و اميالش باشد و نيز بايد به غرايز و عواطف تند و تيز خويش اجازه ندهد كه برعقلش غلبه كند. زيرا پيروى از عواطف، بدتر از هر چيزى نظم ذهن را از بين مىبرد، آدمى را بىدقت بار مىآورد و فكر را به بىرحمانه ترين فعاليتها وامىدارد.
- شاه عظيم الشأن، حامى و پشتيبان انسان و ذريه مقدس حضرت داود، بايد تمام خواستها و تمايلاتش را فداى مردم كند. او بايد نمونه و سمبل بىگناهى باشد.
امضاء كنندگان: نمايندگان عالي رتبه يهود
................... (Anotates ).................
1) فراماسون (freemason) به انجمنهائى گفته مىشود كه داراى فعاليتهاى پنهانى هستند و اعضاى اين انجمنها نبايد آيين و رسوم آن را بازگو كنند. دستگاه فراماسونرى داراى انجمنهاى محلىاى است موسوم به لژ. انجمنهاى فراماسونرى به وسيله لژها با هم ارتباط پيدا مىكنند. در ابتداى قرن 18 و 19 ميلادى دستگاه فراماسونرى رونق سياسى بسيارى يافت و پادشاهان و سياستمداران فراوانى به عضويت آن در آمدند. جورج واشنگتن اولين رئيس جمهور امريكا، گوته شاعر آلمانى و ادوارد هدفتم پادشاه انگلستان عضويت اين دستگاه را داشتند. در اواخر قرن 19 و اوايل قرن 20 شعب دستگاه فراماسونرى در خاورميانه تأسيس شد ولژهاى آن در كشورهاى ايران، مصر و تركيه بوجود آمد و وسيلهاى براى پيشرفت سياستهاى اروپائى در اين كشورها شد. در زمان ناصرالدين شاه ميرزاملكمخان اولين لژ فراماسونرى را در ايران بر پا كرد. اما بعلت مخالفت حكومت وقت دوام زيادى نكرد. پس از ميرزا ملكم خان لژهاى فرانسوى و انگليسى در ايران به وجود آمد و به فعاليتهاى سياسى خود تا قبل از پيروزى انقلاب ادامه دادند. (دائرةالمعارف فارسى جلد دوم بخش اول صفحه 1852.) براى اطلاع بيشتر از نحوه فعاليتهاى فراماسونرى در ايران، به كتاب »فراماسونرى در ايران«نوشته اسماعيل رائين رجوع شود.
2) كانسروتيسم (Conservative Judaism) شاخهاى از دين يهود است كه بعضى از قسمتهاى تورات را تغيير داده و تسليم و اطاعت محض در برابر قدرت رهبران مذهبى (ربى) را خواستار است. به علاوه تغيير پارهاى از عبادات و مراسم مذهبى را مطابق با نيازهاى زمان مجاز مىداند. (مترجم).