پایههای ایمان کامل
(مختصر شعب الإیمان امام بیهقی/)
مؤلف:
امام بیهقی /
اختصار کننده:
عمر بن عبدالرحمن ابوالمعالی
ترجمه و تخریج احادیث و اضافات:
پدرام اندایش (ابوعمر تهرانی)
فهرست مطالب
فهرست مطالب 3
مقدمه مترجم: 8
پایههای ایمان کامل 9
اولین پایه از پایههای ایمان: ایمان به خداوندﻷ 9
دومین پایه از پایههای ایمان: ایمان به [تمامی] پیامبران خداوند 10
سومین پایه از پایههای ایمان: ایمان به ملائکه است. 11
چهارمین پایه از پایههای ایمان: ایمان به قرآن و تمام کتب آسمانی است که قبل از آن نازل شده است. 11
پنجمین پایه از پایههای ایمان: ایمان به قضا و قدر و خیر و شر آن است که از طرف الله تعالی میباشد. 12
ششمین پایه از پایههای ایمان: ایمان به روز قیامت میباشد 12
هفتمین پایه از پایههای ایمان: ایمان به زنده شدن بعد از مرگ 13
هشتمین پایه از پایههای ایمان: ایمان به جمع و حشر شدن انسانها بعد از برانگیخته شدن آنها از قبرهایشان. 14
نهمین پایه از پایههای ایمان: ایمان به سرمنزل مؤمنین و جایگاهشان در بهشت و سرمنزل کافرین و جایگاهشان در آتش جهنم. 15
دهمین پایه از پایههای ایمان: واجب بودن دوست داشتن اللهﻷ 15
یازدهمین پایه از پایههای ایمان: ايمان به واجب بودن ترس از اللهﻷ میباشد. 17
دوازدهمین پایه از پایههای ایمان: امید داشتن به اللهﻷ 19
سیزدهمین پایه از پایههای ایمان: توکل بر اللهﻷ 21
چهاردهمین پایه از پایههای ایمان: دوست داشتن پیامبر 24
پانزدهمین پایه از پایههای ایمان: وجوب عظیم شمردن پیامبر و اجلال و بزرگ کردن وی 25
شانزدهمین پایه از پایههای ایمان: حرص شخص به دینش تا آنجا که به جهنم رفتن برای او دوست داشتنیتر از کافر شدن باشد 25
هفدهمین پایه از پایههای ایمان 26
هجدمین پایه از پایههای ایمان: نشر علم 28
نوزدهمین پایه از پایههای ایمان 30
بیستمین پایه از پیاههای ایمان: پاکیزگی 32
بیست و یکمین پایه از پایههای ایمان: نمازهای پنجگانه واجب 33
بیست و دومین پایه از پایههای ایمان: پرداخت زکات. 35
بیست و سومین پایه از پایههای ایمان: روزه 37
بیست وچهارمین پایه از پایههای ایمان: اعتکاف [در مساجد] 38
بیست و پنجمین پایه از پایههای ایمان: حج [در صورت توانایی]. 38
بیست و ششمین پایه از پایههای ایمان: جهاد. 39
بیست و هفتمین پایه از پایههای ایمان: رباط(نگهبانی دادن از ترس هجوم دشمن) 40
بیست و هشتمین پایه از پایههای ایمان: استقامت در برابر دشمن و فرار نکردن از میدان جنگ 41
بیست و نهمین پایه از پایههای ایمان: دادن خمس از غنیمت جنگی 42
سیمین پایه از پایههای ایمان: آزاد کردن برده به نیت تقرب به خدواندﻷ 43
سی و یکمین پایه از پایههای ایمان: ادا نمودن کفارهها. 43
سی و دومین پایه از پایههای ایمان: پایبند بودن به قراردادها 44
سی وسومین پایه از پایههای ایمان: شمردن نعمتهای خداوندﻷ و واجب بودن شکرگذاری از آنها. 45
سی و چهارمین پایه از پایههای ایمان: حفظ زبان است 47
سی و پنجمین پایه از پایههای ایمان: امانت داری و واجب بودن برگرداندن امانت به اهلش 49
سی و ششمین پایه از پایههای ایمان: حرام شمردن کشتن اشخاص و جنایت بر علیه آنها 50
سی وهفمتمین پایه از پایههای ایمان: کنترل شهوت و واجب بودن داشتن عفاف 50
سی و هشتمین پایه از پایههای ایمان: اجتناب از هر آنچه که حرام شده است 51
سی و نهمین پایه از پایههای ایمان: دوری جستن از خوردنیها و نوشیدنیهای حرام. 52
چهلمین پایه از پایههای ایمان: حرام دانستن و نپوشیدن لباسهایی که زشت شمرده شدهاند و ظرف و ظروفی که استفاده از آن حرام شده است. 61
چهل و یکمین پایه از پایههای ایمان: اجتناب کردن از بازیها و تفریحاتی که شریعت از آن منع نموده است 63
چهل و دومین پایه از پایههای ایمان: میانه روی در انفاق و اجتناب از خوردن مال از راه باطل 63
چهل و سومین پایه از پایههای ایمان: ترک حسادت 64
چهل و چهارمین پایه از پایههای ایمان: رعایت ارتباط با مردم 65
چهل و پنجمین پایه از پایههای ایمان: اخلاص عمل به الله تعالی و اجتناب از ریا 66
چهل و ششمین پایه از پایههای ایمان: خوشحال شدن با انجام کارهای نیک و غمگین شدن در انجام دادن کارهای زشت 69
چهل و هفتمین پایه از پایههای ایمان: پاک کردن تمام گناهان با توبه 70
چهل و هشتمین پایه از پایههای ایمان: قربانی کردن و عقیقه گرفتن 70
چهل و نهمین پایه از پایههای ایمان: اطاعت از ولات امر مسلمان. 71
پنجاهمین پایه از پایههای ایمان: تمسک به آنچه که جماعت نامیده میشود. 72
پنجاه و یکمین پایه از پایههای ایمان: حکم کردن بین انسانها به عدالت. 72
پنجاه و دومین پایه از پایههای ایمان: امر به نیکی و دور کردن مردم از بدی. 73
پنجاه و سومین پایه از پایههای ایمان: همکاری در کار نیک و پرهیزکاری. 76
پنجاه و چهارمین پایه از پایههای ایمان: حیاء 76
پنجاه و پنجمین پایه از پایههای ایمان: نیکی به پدر و مادر 77
پنجاه و ششمین پایه از پایههای ایمان: صله رحم و ارتباط خویشاوندی. 78
پنجاه و هفتمین پایه از پایههای ایمان: اخلاق نیک 79
پنجاه و هشتمین پایه از پایههای ایمان: نیکی کردن به مُلک یمین 81
پنجاه و نهمین پایه از پایههای ایمان: رعایت حق سرور توسط مُلک یمین 82
شصتمین پایه از پایههای ایمان: رعایت حقوق اولاد و همسر 82
شصت و یکمین پایه از پایههای ایمان: همنشینی با اهل دین و دوست داشتنشان و انتشار سلام بین آنها و دست دادن [هنگام ملاقات] و هر آنچه که بین آنها محبت ایجاد میکند. 83
شصت و دومین پایه از پایههای ایمان: جواب سلام. 84
شصت و سومین پایه از پایههای ایمان: عیادت مریض 85
شصت و چهارمین پایه از پایههای ایمان: بجا آوردن نماز میت برای کسی از اهل قبله که فوت کرده باشد. 85
شصت و پنجمین پایه از پایههای ایمان: جواب عطسه 86
شصت و ششمین پایه از پایههای ایمان: دوری از کافران و مفسدین و تندی کردن با آنها. 86
شصت و هفتمین پایه از پایههای ایمان: گرامی داشتن همسایه و رعایت حقوق آن: 88
شصت و هشتمین پایه از پایههای ایمان: گرامی داشتن مهمان 89
شصت و نهمین پایه از پایههای ایمان: پوشاندن عیوب اهل گناه 90
هفتادمین پایه از پایههای ایمان: صبر بر مشکلات و صبر بر مسائل بدی که نفس به آنها امر میکند، مانند لذت و شهوت 90
هفتاد و یکمین پایه از پایههای ایمان: زهد و کوتاه کردن آرزو[های دنیوی] 92
هفتاد و دومین پایه از پایههای ایمان: غیرت داشتن و ترک بیناموسی. 93
هفتاد و سومین پایه از پایههای ایمان: روی برگرداندن از سخن بیهوده. 94
هفتاد و چهارمین پایه از پایههای ایمان: بخشندگی و دست و دلبازی 95
هفتاد و پنجمین پایه از پایههای ایمان: محبت کردن به کوچکتر و احترام به بزرگتر 96
هفتاد و ششمین پایه از پایههای ایمان: اصلاح ارتباط بین مردم 97
هفتاد و هفتمین پایه از پایههای ایمان: شخص چیزی را که برای خود دوست دارد برای برادر مسلمان خود نیز دوست داشته 98
منابعی که در ترجمه از آنان استفاده نمودم: 100
مقدمه مترجم:
به نام خداوندی شروع می¬کنم که به جز او هیچ پرستش شوندة بر حقی وجود ندارد و محمد - دلسوز در دعوت و شمشیر در کارزار - بنده و فرستادة وی میباشد؛ خداوندی که ما را در زمین قرار داد و حق و باطل را آفرید تا ما بندگان را مورد آزمایش قرار بدهد؛ گروهی پیروز از این آزمایش¬ها بیرون آمده و جزو مؤمنین قرار میگیرند و گروهی کوتاهی کرده و اندک باری با خود حمل می¬¬کنند و مسلمان از این دنیا می¬روند و گروه سوم که کافر از این دنیا رفته و تا ابد در عذاب الهی گرفتار می-مانند؛ این کتاب از این حیث انتخاب و ترجمه نمودم که خود و دیگر مسلمانان را، با توکل به خدا از اسلام به ایمان دعوت دهم تا ان شاء الله اگر خداوندﻷ توفیق دهد همگی با هم در بهشتهایی قرار بگیریم که نه سختی در آن وجود دارد و نه خستگی و تا ابد دهر اهل آن در مسرت و خوشی زندگی خواهد کرد.
پایههای ایمان کامل
اولین پایه از پایههای ایمان: ایمان به خداوندﻷ
زیرا خداوند تعالی می فرماید: ﴿...وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ كُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ...﴾ [البقرة: 285]. «... و مؤمنین همگی به خداوند و... ایمان دارند...» . همچنین می¬فرماید: ﴿...يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ ءَامِنُواْ بِٱللَّهِ...﴾ [النساء: 136]. «ای کسانیکه ایمان آورده¬اید، ایمان بیاورید به خداوند و ...».
در سیاق همین آیه حدیثی آورده شده است از ابوهریره که پیام¬آور خداوند فرمود: «أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى يَقُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَمَنْ قَالَهَا فَقَدْ عَصَمَ مِنِّي مَالَهُ وَنَفْسَهُ إِلَّا بِحَقِّهِ وَحِسَابُهُ عَلَى اللَّهِ» . «به من امر شده که با انسانها بجنگم تا اینکه بگویند هیچ پرستش¬شوندة برحقی جز الله وجود ندارد؛ و هر کس که این سخن را به زبان آورد، جان و مال وی از من در امان می¬ماند مگر آنکه در حق و حساب او چیزی بر الله تعالی وجود داشته باشد [مثل جرمهایی که برای آنها حد شرعی وجود داشته باشد، مانند دزدی و زنا و...]».
حديث عثمان بن عفان که از فرستادة خداوند روایت می¬کند: «مَنْ مَاتَ وَهُوَ يَعْلَمُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ دَخَلَ الْجَنَّةَ» . «کسیکه بمیرد در حالی که بداند هیچ معبودی بر حق جز الله نیست داخل بهشت می¬شود» .
دومین پایه از پایههای ایمان: ایمان به [تمامی] پیامبران خداوند
زیرا خداوند می¬فرماید: ﴿...وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ كُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَكُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ...﴾ [البقرة: 285]. «... و مؤمنان (نیز) همه به الله و فرشتگان او و کتابهایش و پیامبرانش ایمان آوردهاند».
و همچنین حدیثیکه عمر بن الخطاب روایت می¬کند: پیامبر فرمود: «بَيْنَمَا نَحْنُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ذَاتَ يَوْمٍ إِذْ طَلَعَ عَلَيْنَا رَجُلٌ شَدِيدُ بَيَاضِ الثِّيَابِ شَدِيدُ سَوَادِ الشَّعَرِ لاَ يُرَى عَلَيْهِ أَثَرُ السَّفَرِ وَلاَ يَعْرِفُهُ مِنَّا أَحَدٌ حَتَّى جَلَسَ إِلَى النَّبِىِّ فَأَسْنَدَ رُكْبَتَيْهِ إِلَى رُكْبَتَيْهِ وَوَضَعَ كَفَّيْهِ عَلَى فَخِذَيْهِ وَقَالَ يَا مُحَمَّدُ أَخْبِرْنِى عَنِ الإِسْلاَمِ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ «الإِسْلاَمُ أَنْ تَشْهَدَ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ وَتُقِيمَ الصَّلاَةَ وَتُؤْتِىَ الزَّكَاةَ وَتَصُومَ رَمَضَانَ وَتَحُجَّ الْبَيْتَ إِنِ اسْتَطَعْتَ إِلَيْهِ سَبِيلاً. قَالَ صَدَقْتَ. قَالَ فَعَجِبْنَا لَهُ يَسْأَلُهُ وَيُصَدِّقُهُ. قَالَ فَأَخْبِرْنِى عَنِ الإِيمَانِ. قَالَ «أَنْ تُؤْمِنَ بِاللَّهِ وَمَلاَئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَتُؤْمِنَ بِالْقَدَرِ خَيْرِهِ وَشَرِّهِ». قَالَ صَدَقْتَ. قَالَ فَأَخْبِرْنِى عَنِ الإِحْسَانِ. قَالَ «أَنْ تَعْبُدَ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاكَ». قَالَ فَأَخْبِرْنِى عَنِ السَّاعَةِ. قَالَ «مَا الْمَسْئُولُ عَنْهَا بِأَعْلَمَ مِنَ السَّائِلِ». قَالَ فَأَخْبِرْنِى عَنْ أَمَارَتِهَا. قَالَ «أَنْ تَلِدَ الأَمَةُ رَبَّتَهَا وَأَنْ تَرَى الْحُفَاةَ الْعُرَاةَ الْعَالَةَ رِعَاءَ الشَّاءِ يَتَطَاوَلُونَ فِى الْبُنْيَانِ». قَالَ ثُمَّ انْطَلَقَ فَلَبِثْتُ مَلِيًّا ثُمَّ قَالَ لِى «يَا عُمَرُ أَتَدْرِى مَنِ السَّائِلُ». قُلْتُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ. قَالَ فَإِنَّهُ جِبْرِيلُ أَتَاكُمْ يُعَلِّمُكُمْ دِينَكُمْ» . «ما روزی نزد رسول الله بودیم، ناگهان مردی آمد که لباس وی به شدت سفید و دارای موی بسیار سیاهی بود و در وی اثری از مسافرت دیده نمی¬شد و کسی از ما نیز او را نمی¬شناخت؛ روبروی پیامبر نشست و دو زانوی خود را به دو زانوی وی چسباند و دستانش را بر روی دو زانوی پیامبر قرار داد و گفت: ای محمد از اسلام به من خبر بده؛ پیامبر در جواب فرمود: اسلام این است که گواهی دهی پرستش شوندة بر حقی جز الله وجود ندارد و محمد فرستاده الله می¬باشد و نماز برپای داری و زکات بدهی و ماه رمضان روزه بگیری و اگر در استطاعتَت بود به حج بروی. [مسافر] گفت: همانا تو راست گفتی. [راوی] گفت: از کار وی تعجب کردیم چطور سوال می¬پرسد و [همچنین جواب] آن را تصدیق می¬کند. [مسافر] گفت: از ایمان به من خبر بده. [پیامبر] فرمود: این است که ایمان بیاوری به الله و ملائکش و کتابهایش و فرستادگانش و روز قیامت و قضا و قدر و خیر و شر آن. [مسافر] گفت:راست گفتی، پس از احسان به من خبر بده. فرمود: الله را چنان عبادت کنی که انگار او را می¬بینی و اگر تو او را نمی¬بینی وی تو را می¬بیند. گفت: از زمان قیامت به من خبر بده. فرمود: سوال شونده بیشتر از سوال کننده نمی¬داند. گفت: از نشانهایش برایم بگو. فرمود: مادر کنیز فرزندش شده و انسانهای برهنه بر دنیا حکومت کرده و چوپانان در بلند کردن ساختمانها با یکدیگر رقابت می¬کنند. سپس [مسافر] رفت و ناپدید شد. [پیامبر] فرمود: ای عمر می¬دانی سوال کننده چه کسی بود؟ گفتم: الله و رسولش داناترند. فرمود: او جبرئیل بود آمد تا دینتان را به شما بیاموزد».
سومین پایه از پایههای ایمان: ایمان به ملائکه¬ است.
و دلیل آن در آیة قرآن و حدیثی است که بیان شد.
چهارمین پایه از پایههای ایمان: ایمان به قرآن و تمام کتب آسمانی است که قبل از آن نازل شده است.
زیرا الله تعالی می¬فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ ءَامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَٱلۡكِتَٰبِ ٱلَّذِي نَزَّلَ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَٱلۡكِتَٰبِ ٱلَّذِيٓ أَنزَلَ مِن قَبۡلُ...﴾ [النساء: 136]. «ای کسانیکه ایمان آورده¬-اید، ایمان بیاورید به الله و فرستادگانش و کتابیکه بر بنده¬اش نازل فرمود[قرآن] و کتابیکه از قبل نازل کرده بود»، دلیل دیگر همان حدیثی است که بیان شد و به حدیث جبرئیل معروف است.
پنجمین پایه از پایههای ایمان: ایمان به قضا و قدر و خیر و شر آن است که از طرف الله تعالی می¬باشد.
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿...قُلۡ كُلّٞ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ...﴾ [النساء: 78]. «بگو: همه¬اش از نزد الله می¬باشد». و دلیل دیگر حديثی از ابوهريرة است که پیامبر فرموده است: «احْتَجَّ آدَمُ وَمُوسَى فَقَالَ لَهُ مُوسَى يَا آدَمُ أَنْتَ أَبُونَا خَيَّبْتَنَا وَأَخْرَجْتَنَا مِنْ الْجَنَّةِ قَالَ لَهُ آدَمُ يَا مُوسَى اصْطَفَاكَ اللَّهُ بِكَلَامِهِ وَخَطَّ لَكَ بِيَدِهِ أَتَلُومُنِي عَلَى أَمْرٍ قَدَّرَهُ اللَّهُ عَلَيَّ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَنِي بِأَرْبَعِينَ سَنَةً فَحَجَّ آدَمُ مُوسَى» . «حضرت آدم و حضرت موسی برای یکدیگر دلیل آوردند، و موسی به او گفت: ای آدم! تو پدر ما هستی، ما را خوار کردی و از بهشت بیرون نمودی، آدم به او فرمود: ای موسی! الله تو را با کلامش برگزید و برای تو [الواح] را با دستش نوشت؛ آیا مرا برای چیزی سرزنش می¬کنی که خداوند آنرا چهل سال قبل از خلقت من، آن را برایم تقدیر کرده بود، و آدم دلیل محکمی برای موسی آورد».
با اسنادی که در اصل کتاب موجود است سرودة موجود است که امام بیهقی / آن را به ابوالفوارس جنید بن احمد الطبري نسبت دادهاست :
الْعَبْدُ ذُو ضَجَرٍ ، وَالرَّبُّ ذُو قَدَرٍ
وَالدَّهْرُ ذُو دُوَلٍ، وَالرِّزْقُ مَقْسُومُ
وَالْخَيْرُ أَجْمَعُ فِيمَا اخْتَارَ خَالِقُنَا
وَفِي اخْتِيَارِ سِوَاهُ اللَّوْمُ وَالشُّومُ
«بنده در بی¬قراری و پروردگار صاحب تقدیر است، روزگار در فراز و نشیب و روزی تقسیم شده است، و خیر در چیزی است که خالق ما آن را برای ما انتخاب فرموده،و در اختیار ملامت و بدیمنی یکسان است».
ششمین پایه از پایههای ایمان: ایمان به روز قیامت می¬باشد
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿قَٰتِلُواْ ٱلَّذِينَ لَا يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَلَا بِٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ...﴾ [التوبة: 29]. «بجنگید با کسانیکه به الله و روز قیامت ایمان نمی¬آوردند...». حليمي / گفته است: معنای آن این است که بجز روزگار دنیا روزگار دیگری هم وجود دارد و دنیا تمام شدنی و این دنیا روزی فانی می¬شود، و باید به فانی شدن آن و همچنین شروع آن اعتراف نمود، زیرا [تقدیر] قدیمی است که تغییر ناپذیر است.
و در صحيحين از أبي هريره روایت شده است که پیامبر فرمود: «لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا فَإِذَا طَلَعَتْ فَرَآهَا النَّاسُ آمَنُوا أَجْمَعُونَ فَذَلِكَ حِينَ ﴿...لَا يَنفَعُ نَفۡسًا إِيمَٰنُهَا لَمۡ تَكُنۡ ءَامَنَتۡ مِن قَبۡلُ أَوۡ كَسَبَتۡ فِيٓ إِيمَٰنِهَا خَيۡرٗا...﴾ وَلَتَقُومَنَّ السَّاعَةُ وَقَدْ نَشَرَ الرَّجُلَانِ ثَوْبَهُمَا بَيْنَهُمَا فَلَا يَتَبَايَعَانِهِ وَلَا يَطْوِيَانِهِ وَلَتَقُومَنَّ السَّاعَةُ وَقَدْ انْصَرَفَ الرَّجُلُ بِلَبَنِ لِقْحَتِهِ فَلَا يَطْعَمُهُ وَلَتَقُومَنَّ السَّاعَةُ وَهُوَ يَلِيطُ حَوْضَهُ فَلَا يَسْقِي فِيهِ وَلَتَقُومَنَّ السَّاعَةُ وَقَدْ رَفَعَ أَحَدُكُمْ أُكْلَتَهُ إِلَى فِيهِ فَلَا يَطْعَمُهَا» . «قیامت برپا نمی¬شود تا اینکه خورشید از مغرب طلوع نماید؛ وقتی [از مغرب] طلوع می¬کند و مردم آن را می¬بینند همگی ایمان می¬آورند و آن وقتی است که «..کسیکه از پیش ایمان نیاورده و یا خیری در ایمان آوردنش به دست نیاورده باشد، ایمانش به او سودی نمی¬بخشد..» .[الأنعام: 158] و همانا مطمئناً قیامت برپا می¬شود در حالیکه دو مردی که لباس آنها بین آن دو است نه فرصت فروختن آن را پیدا می¬کنند و نه فرصت تا زدن آن را خواهند داشت [یعنی ناگهانی است] و همانا مطمئناً قیامت برپا می¬شود در حالیکه مردی قصد [نوشیدن] شیر شترش را دارد و [فرصت نمی¬کند] آن را بنوشد و همانا مطمئناً قیامت برپا میشود [بطوری¬که] مردی به حوض آبش چسبیده است و [فرصت نمی¬کند] از آن بنوشد و همانا مطمئناً قیامت برپا می¬شود بطوری¬که شخصی از شما می¬خواهد لقمة غذای خود را به دهانش برساند و فرصت نمی¬کند آن را بخورد».
هفتمین پایه از پایههای ایمان: ایمان به زنده شدن بعد از مرگ
زیرا الله تعالی می¬فرماید: ﴿زَعَمَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَن لَّن يُبۡعَثُواْۚ قُلۡ بَلَىٰ وَرَبِّي لَتُبۡعَثُنَّ...﴾ [التغابن: 7]. «کافران می¬پنداشتند که هرگز [بعد از مرگ] زنده نمی¬شوند بگو: آری! و قسم به پروردگارم! به یقین زنده خواهید شد...». و همچنین الله تعالى فرموده است: ﴿قُلِ ٱللَّهُ يُحۡيِيكُمۡ ثُمَّ يُمِيتُكُمۡ ثُمَّ يَجۡمَعُكُمۡ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ لَا رَيۡبَ فِيهِ...﴾ [الجاثیة: 26]. «بگو: الله شما را زنده می¬فرماید سپس شما را می¬میراند و سپس در روزیکه هیچ شک و دغدغة در [قبول] آن راه ندارد گرد می¬آورد...». و دلیل دیگر حديث عمر بن الخطاب با سند صحيح: «الإِيمَانُ أَن تُؤمِنَ بِاللهِ وَمَلائِكَتِهِ وِكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَبِالبَعثِ مِن بَعدِ الـمَوتِ وَبِالقَدَرِ كُلِهِ» . «ایمان آن است که ایمان بیاوری به الله و ملائکش و کتابهایش و پیامبرانش و به زنده شدن پس از مرگ و به کل قضاء و قدر». [و همچنین حدیث دیگریکه علی ابن ابیطالب از پیامبر روایت می¬فرماید: «لَا يُؤْمِنُ عَبْدٌ حَتَّى يُؤْمِنَ بِأَرْبَعٍ: بِاللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، وَأَنِّي رَسُولُ اللَّهِ، وَبِالْبَعْثِ بَعْدَ الْمَوْتِ، وَالْقَدَرِ» . «بنده ایمان نمی¬آورد تا اینکه به چهار چیز ایمان داشته باشد: به وحدانیت الله و اینکه او شریکی ندارد و من رسول و فرستادهی الله هستم و به زنده شدن بعد از مرگ و قضا و قدر[الهی]».
هشتمین پایه از پایههای ایمان: ایمان به جمع و حشر شدن انسانها بعد از برانگیخته شدن آنها از قبرهایشان.
زیرا الله تعالی می¬فرماید: ﴿أَلَا يَظُنُّ أُوْلَٰٓئِكَ أَنَّهُم مَّبۡعُوثُونَ ٤ لِيَوۡمٍ عَظِيمٖ ٥ يَوۡمَ يَقُومُ ٱلنَّاسُ لِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٦﴾ [المطففین: 4-6]. «آیا اینان نمی¬دانند که دوباره زنده می¬شوند * در روزی [بس] بزرگ * روزیکه مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان می¬ایستند». و همچنین دلیل دیگر حديث عبد الله بن عمرب که از پیامبر روایت می¬فرماید: «﴿يَوۡمَ يَقُومُ ٱلنَّاسُ لِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٦﴾ حَتَّى يَغِيبَ أَحَدُهُمْ فِي رَشْحِهِ إِلَى أَنْصَافِ أُذُنَيْهِ». «روزیکه مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان می¬ایستند تا اینکه شخص در عرقی که تا نصفة گوشش می¬رسد، قرار می¬گیرد» .
نهمین پایه¬ از پایههای ایمان: ایمان به سرمنزل مؤمنین و جایگاهشان در بهشت و سرمنزل کافرین و جایگاهشان در آتش جهنم.
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿بَلَىٰۚ مَن كَسَبَ سَيِّئَةٗ وَأَحَٰطَتۡ بِهِۦ خَطِيَٓٔتُهُۥ فَأُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ ٨١ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ ٨٢﴾ [البقرة: 81-82]. «آری! هر کس کار[های] بد انجام دهد و گناه[هایـ]ـش او را احاطه کند نتیجه¬اش [این خواهد بود که] همنشین آتش جهنم شده و در آن جاودان می¬ماند * و کسانیکه ایمان آوردند و کار شایسته انجام دادند، ایشان همنشینان بهشتند و در آن جاودان خواهند ماند». و دلیل دیگر حديث ابن عمر ب در صحيحين می¬باشد که پیامبر فرمود: «إِنَّ أَحَدَكُمْ إِذَا مَاتَ عُرِضَ عَلَيْهِ مَقْعَدُهُ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ إِنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَمِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَإِنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ فَمِنْ أَهْلِ النَّارِ فَيُقَالُ هَذَا مَقْعَدُكَ حَتَّى يَبْعَثَكَ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» . «همانا هر کدام از شما که بمیرد، جایگاهش [در آخرت]، صبح و شام بر وی عرضه می¬شود، اگر وی از اهل بهشت باشد [جایگاهش] در بهشت و اگر از اهل آتش جهنم باشد، [جایگاهش] در جهنم؛ و به او گفته می¬شود این جایگاه تو است تا زمانیکه الله تو را روز قیامت دوباره زنده گرداند».
دهمین پایه از پایههای ایمان: واجب بودن دوست داشتن اللهﻷ
زیرا الله تعالی می¬فرماید: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَندَادٗا يُحِبُّونَهُمۡ كَحُبِّ ٱللَّهِۖ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَشَدُّ حُبّٗا لِّلَّهِ...﴾ [البقرة: 165]. «از بین انسانها افرادی هستند که برای الله شریکانی بر می¬گزینند [و] آنها را به اندازة که الله را دوست دارند، دوست میدارند و[لی] کسانیکه ایمان آورده¬اند در دوست داشتن الله شدیدترین می¬باشند».
و دلیل دیگر حديث انس بن مالك در صحیحن است که پیامبر فرموده¬اند: «ثَلاَثٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ وَجَدَ بِهِنَّ حَلاَوَةَ الإِيمَانِ مَنْ كَانَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِمَّا سِوَاهُمَا وَأَنْ يُحِبَّ الْمَرْءَ لاَ يُحِبُّهُ إِلاَّ لِلَّهِ وَأَنْ يَكْرَهَ أَنْ يَعُودَ فِى الْكُفْرِ بَعْدَ أَنْ أَنْقَذَهُ اللَّهُ مِنْهُ كَمَا يَكْرَهُ أَنْ يُقْذَفَ فِى النَّارِ» . «سه چیز است که اگر در یک فرد باشد توسط آنها شیرینی ایمان را حس میکند، [اول:] الله و فرستاده¬اش از هر چیز دیگر به غیر از آنها، نزد فرد محبوبتر باشند، [دوم: فرد مسلمان] کسی را دوست نداشته باشد مگر به خاطر الله، [سوم:] از اینکه به کفر برگردد - در حالی الله وی را از آن نجات داده است - برایش ناپسند باشد همانگونه که در آتش جهنم افتادن برای وی ناپسند است».
و درباره آن از بیهقی/ از جنید آورده است: مردی به سقطی گفت: حال تو چگونه است تا من برایت شعر ¬سرایم؛ گفت :
مَنْ لَمْ يَبِتْ وَالْحُبُّ حَشْوُ فُؤَادِهِ
لَمْ يَدْرِ كَيْفَ تَفَتُّتُ الأَكْبَادِ
«کسیکه شب کند و عشق از دل او سرازیر نشود، نخواهد دانست چگونه جگرها پاره پاره می¬شود».
و از او آمده است أبا دجانه گفت: چهار چیز است که اگر بر دوست داشتن غلبه کند می¬توانی آن [دوست داشتن] را اظهار نمایی
تعصي الإله وأنت تظهر حبه
هذا محال في القياس بديع
لو كان حبك صادقاً لأطعته
إن الـمحب لـمن يحب مطيع
«از خدا نافرمانی میکنی در حالی که دوست داشتن وی را آشکار می¬نمایی این مسئله در افعال شگفت انگیز محال است، اگر دوست داشتن تو صادقانه باشد، پس همانا از وی اطاعت می¬کنی همانا دوست دارنده از کسیکه دوستش دارد اطاعت می¬کند».
یازدهمین پایه¬ از پایههای ایمان: ايمان به واجب بودن ترس از اللهﻷ می¬باشد.
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿...فَلَا تَخَافُوهُمۡ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ﴾ [آلعمران: 175]. «پس از آنها نترسید و از من بترسید اگر از مومنین هستید». همچنین می¬فرماید: ﴿...فَلَا تَخۡشَوُاْ ٱلنَّاسَ وَٱخۡشَوۡنِ...﴾ [المائدة: 44]. «... پس از انسانها خشیه نداشته و از من خشیه داشته باشید...». و کلام دیگرش: ﴿...وَإِيَّٰيَ فَٱرۡهَبُونِ...﴾ [البقرة: 40]. «... و فقط از من بترسید». و در جای دیگر می¬فرماید: ﴿...وَهُم مِّنۡ خَشۡيَتِهِۦ مُشۡفِقُونَ﴾ [الأنبیاء: 28]. «و آنها(ملائک) از خشیة او(الله تعالی) بیمناک و ترسانند». و همچنین می¬فرماید: ﴿...وَيَدۡعُونَنَا رَغَبٗا وَرَهَبٗاۖ وَكَانُواْ لَنَا خَٰشِعِينَ﴾ [الأنبیاء: 90]. «و [بزرگانیکه در آیات قبل به آنها اشاره شد] با امید و ترس ما را به فریاد می¬خواندند و نسبت به ما فروتن بودند». و الله تعالى می¬فرماید: ﴿وَيَخۡشَوۡنَ رَبَّهُمۡ وَيَخَافُونَ سُوٓءَ ٱلۡحِسَابِ﴾ [الرعد: 21]. «و [اولی الألباب(صاحبان خرد)] از پروردگارشان خشیه داشته و از محاسبة بد می¬ترسند». و آیة دیگر: ﴿وَلِمَنۡ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِۦ جَنَّتَانِ ٤٦﴾ [الرحمن: 46]. «و برای کسیکه از مقام پروردگارش می-ترسد دو باغ در نظر گرفته¬ایم». و قوله تعالى: ﴿ذَٰلِكَ لِمَنۡ خَافَ مَقَامِي وَخَافَ وَعِيدِ﴾ [ابراهیم: 14]. «این [سرانجام نیکو که خداوند برای پیامبران و پیروانشان قرار داد] از آنِ کسانی است که از جاه و جلال من ترسیده و از تهدید من بهراسند» .
و دلایل از سنت: حديث عدي بن حاتم در صحيحين است که پیامبر فرمود: «اتَّقُوا النَّارَ وَلَوْ بِشِقِّ تَمْرَةٍ» . «از آتش جهنم تقوا پیشه کنید حتی اگر شده به اندازه [صدقه دادن] یک نصف خرما». و همچنین انس «وَلَوْ تَعْلَمُونَ مَا أَعْلَمُ لَضَحِكْتُمْ قَلِيلاً وَلَبَكَيْتُمْ كَثِيرًا». «اگر آنچه را که من [در باره آخرت] می¬دانم شما هم می¬دانستید، کمتر میخندید و بیشتر گریه می¬کردید».
بعضی از برادران مردی به خاطر طول کشیدن گریه او، وی را سرزنش نمودند او گریة خود را ادامه داد و گفت :
بكيت على الذنوب لعظم جرمي
وحق لكل من يعصي البكاء
فلو كان البكاء يرد همي
لأسعدت الدموع معا دماء
«برای گناهانیکه دلالت بر عظمت جرم من دارند گریه کردم، و حق هر نافرمانی، گریه کردن می¬باشد، اگر گریه کردن غم و غصة را از بین می¬برد، با تبدیل شدن گریه به خون همانا خوشبخت خواهم بود».
عمر بن عبدالعزیز / دهانش از این بیت ساکت نمی¬شد :
ولا خير في عيش امرىء لم يكن له
من الله في دار القرار نصيب
«کسیکه برای او نصیبی در سرزمین استقرار(آخرت) وجود ندارد، هیچ خیری در زندگی او یافت نمی¬شود».
ابو الفتح البغدادي فریادِ فریاد زنندة را که الشونيزية را به فریاد می¬خواند، شنید :
وكيف تنام العين وهي قريرة
ولم تدر في أي المحلين تنزل...فذهب عنی النوم
«چگونه چشم من بخوابد در حالیکه آن به روشنی رسیده است، نمی¬داند در کدام محل استقرار می¬یابد (بهشت یا جهنم) و خواب از سرم پرید».
دوازدهمین پایه¬ از پایههای ایمان: امید داشتن به اللهﻷ
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿...وَيَرۡجُونَ رَحۡمَتَهُۥ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُۥٓۚ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحۡذُورٗا﴾ [الإسراء: 57]. «...[پیامبران و صالحان و فرشتگانیکه ایشان به فریاد می¬خوانند] به رحمت الله امیدوارند و از عذاب او می¬ترسند، بی¬گمان باید از عذاب پروردگارت بر حذر بود». و این سخن الله تعالى: ﴿...وَٱدۡعُوهُ خَوۡفٗا وَطَمَعًاۚ إِنَّ رَحۡمَتَ ٱللَّهِ قَرِيبٞ مِّنَ ٱلۡمُحۡسِنِينَ﴾ [الأعراف: 56]. «... الله را با ترس و امید بخوانید، همانا رحمت الله به نیکوکاران نزدیک است». و همچنین الله تعالى می¬فرماید: ﴿قُلۡ يَٰعِبَادِيَ ٱلَّذِينَ أَسۡرَفُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ لَا تَقۡنَطُواْ مِن رَّحۡمَةِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ جَمِيعًاۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ ٥٣﴾ [الزمر: 53]. «بگو: ای بندگان من که [با گناهان] بر خود اسراف کرده¬اید! از رحمت الله ناامید نشوید، به راستیکه الله همة گناهان را می¬آمرزد، چرا که او بسیار آمرزگار و بس مهربان است». و نیز الله تعالى میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُ﴾ [النساء: 48 و 116]. «بی¬گمان الله شرک به خود را نمی¬بخشد و گناهان پایین¬تر از آن را برای هر که بخواهد، می¬بخشد...».
و دلیل از سنت: حديث أبيهريره که پیامبر فرموده است: «لَوْ يَعْلَمُ الْمُؤْمِنُ مَا عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الْعُقُوبَةِ مَا طَمِعَ بِجَنَّتِهِ أَحَدٌ وَلَوْ يَعْلَمُ الْكَافِرُ مَا عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الرَّحْمَةِ مَا قَنِطَ مِنْ جَنَّتِهِ أَحَدٌ» . «اگر مؤمن از آنچه از عذاب و عقوبت نزد الله است خبر میداشت کسی پیدا نمی¬شد که طمع به بهشت داشته باشد [یعنی فرار از جهنم را برای خود کافی میدانست] و اگر کافر از آنچه از رحمت پروردگار [در بهشت] است خبر میداشت کسی پیدا نمی¬شد که از رفتن به بهشت نا امید بشود». و دلیل دیگر از سنت: حديث جابر في صحيح مسلم «لاَ يَمُوتَنَّ أَحَدُكُمْ إِلاَّ وَهُوَ يُحْسِنُ بِاللَّهِ الظَّنَّ» . «کسی از شما نمیرد مگر آنکه به اللهﻷ حُسنِ ظن داشته باشد». و حديث أبي هريرة در صحيحين که پیامبر فرمود: اللهﻷ می¬فرماید: «أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِي بِي وَأَنَا مَعَهُ إِذَا ذَكَرَنِي فَإِنْ ذَكَرَنِي فِي نَفْسِهِ ذَكَرْتُهُ فِي نَفْسِي وَإِنْ ذَكَرَنِي فِي مَلَإٍ ذَكَرْتُهُ فِي مَلَإٍ خَيْرٍ مِنْهُمْ وَإِنْ تَقَرَّبَ إِلَيَّ بِشِبْرٍ تَقَرَّبْتُ إِلَيْهِ ذِرَاعًا وَإِنْ تَقَرَّبَ إِلَيَّ ذِرَاعًا تَقَرَّبْتُ إِلَيْهِ بَاعًا وَإِنْ أَتَانِي يَمْشِي أَتَيْتُهُ هَرْوَلَةً» . «من تقریبا همانگونه هستم که بندة من به من گمان می¬ورزد، و من همراه وی هستم مادامیکه مرا ذکر می¬گوید، چنانچه در درونش مرا یاد کند من نیز در درونم او را یاد می¬کنم و اگر در جمعی مرا یاد کند من نیز در جمعی بهتر از آن جمع او را یاد می¬کنم، اگر به اندازه یک وجب به من نزدیک شود من به اندازة یک ذراع به او نزدیک می¬شوم و اگر به اندازه یک ذراع به من نزدیک شود من به اندازه یک باع به او نزدیک می¬شوم و اگر به سمت من راه بیاید به سمت او می¬دَوَم».
و أبو عثمان سعيد بن اسماعيل شعری سروده است :
ما بال دينك ترضى أن تدنسه
وأن ثوبك مغسول من الدنس
ترجو النجاة ولم تسلك مسالكها
إن السفينة لا تجري على اليبس
«چرا راضی می¬شوی دینت آلوده گردد، در حالیکه وقتی لباست آلوده می¬گردد آن را می¬شویی، به نجات امید داری در حالیکه در راه¬های آن قدم نمی¬گذاری، کشتی در زمین خشک حرکت نمی¬کند».
سیزدهمین پایه¬ از پایههای ایمان: توکل بر اللهﻷ
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿...وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡيَتَوَكَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ﴾ [التغابن: 13]. «... مؤمنین فقط بر الله توکل می¬کنند». و همچنین ذات تعالایش می¬فرماید: ﴿...حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَكِيلُ﴾ [آلعمران» 173]. «...[مؤمنین حقیقی وقتی مردم آنها را از دشمنانشان می¬ترسانند، میگویند:] الله برای ما کافی است و او بهترین وکیل و نگهبان است». و همچنین می¬فرماید: ﴿...وَعَلَى ٱللَّهِ فَتَوَكَّلُوٓاْ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ﴾ [المائدة: 23]. «... اگر [از] مؤمنین هستید پس فقط بر الله توکل کنید». و نیز می¬فرماید: ﴿...وَمَن يَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ بَٰلِغُ أَمۡرِهِ﴾ [الطلاق: 3]. «هر کس بر الله توکل کند او برای آن شخص کافی است، بی¬گمان الله حکمش را جاری می¬کند...».
و دلیل از سنت: حديث ابن عباسب در صحیحن است که وقتی صحابه از پیامبر در مورد آن هفتاد هزار از امت پیامبر که بدون حساب و کتاب وارد بهشت می¬شوند پرسیدند، پیامبر فرمود: «هُمُ الَّذِينَ لاَ يَسْتَرْقُونَ وَلاَ يَتَطَيَّرُونَ وَلاَ يَكْتَوُونَ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ» . «آنها کسانی هستند که طلب رقیة شرعی [از کسی] نکرده و تطیّر ننموده و داغ نمی¬گذارند و فقط بر پروردگارشان توکل می¬نمایند». بعد عكاشة بن محصن الاسدي ایستاد و گفت: ای رسول الله آیا من از آنها باشم؛ رسول الله فرمود: تو از آنها هستی؛ سپس مردی دیگر پرسید: ای رسول الله آیا من از آنها هستم؛ پیامبر فرمود: عکاشة از تو سبقت گرفت).
توکل به معنی سپردن امر به الله تعالی بوده و همراه استفاده از وسیله برای رسیدن به آن امر می¬باشد .
از زبير روایت شده است که پیامبر فرمود: «لَأَنْ يَأْخُذَ أَحَدُكُمْ حَبْلَهُ فَيَأْتِيَ بِحُزْمَةِ الْحَطَبِ عَلَى ظَهْرِهِ فَيَبِيعَهَا فَيَكُفَّ اللَّهُ بِهَا وَجْهَهُ خَيْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ يَسْأَلَ النَّاسَ أَعْطَوْهُ أَوْ مَنَعُوهُ» . «اگر کسی از شما طنابش را بردارد و توسط آن هیزم بر پشتش قرار دهد و آن هیزم را بفروشد و دست گدایی بسوی الله دراز کند بهتر از آن است که از مردم درخواست [مال] کند و آنها یا به او عطا کنند و یا از دادن [چیزی] امتناع ورزند». از مقدام بن معدي كرب روایت شده است که پیامبر فرمود: «مَا أَكَلَ أَحَدٌ طَعَامًا قَطُّ خَيْرًا مِنْ أَنْ يَأْكُلَ مِنْ عَمَلِ يَدِهِ وَإِنَّ نَبِيَّ اللَّهِ دَاوُدَ ÷ كَانَ يَأْكُلُ مِنْ عَمَلِ يَدِهِ» . «هیچکدام از شما نیست که غذایی بهتر از آنچه با دسترنج خودش بدست می¬آورد خورده باشد و پیامبرِ خدا داود از دسترنج خودش می-خورد».
و در مورد آن بیهقی/¬ گفته است: السري/ نشستن در مسجد جامع را ذم نموده و می¬گفت: «مسجد جامع را مغازه¬هایی قرار داده¬اند که دری برای آنها وجود ندارد» . و در مورد آن بیهقی/¬ با اسنادی که بیان داشته، گفته است: ابوبکر صدیق فرمود: «دینت همانا برای آخرت توست و درهمت برای زندگی دنیا و در چیزیکه در آن درهمی برایت نیست خیری در آن وجود ندارد» و در مورد آن بیهقی گفته است که فضيل بن عياض به ابن مبارک می¬گفت: تو ما را به زهد و کوتاهی در دنیا و روزی بخور و نمیر امر نمودی و این در حالی است که تو را اینگونه دیدیم که کالاها را برایت از خراسان به بلدالحرام می¬آورند، چگونه است که خود می¬گویی و به خلاف آن رفتار میکنی؛ ابن مبارک گفت: ای أبو علي من اینکار می¬کنم تا آبروی خود را حفظ کرده و توسط آن ناموسم را اکرام کنم و از آن برای اطاعت پروردگارم کمک می¬گیرم، حقی از جانب الله ندیدم مگر آنکه بسوی آن شتافتم تا آن را برپا دارم؛ فضیل در جواب گفت: ای ابن مبارک چه چیزی نیکوتر از آن است اگر به پایان برسد» .
چهاردهمین پایه از پایههای ایمان: دوست داشتن پیامبر
دلیل آن از سنت: انس روایت کرده است که پیامبر فرمود: «لَا يُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ حَتَّى أَكُونَ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ وَالِدِهِ وَوَلَدِهِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ» . «هیچ کدام از شما نیست که ایمانش کامل شود مگر اینکه من از پدرش و فرزندش و همه انسانها نزد او مجبوبتر باشم». و همچنین حديث انس که پیامبر فرمود: «ثَلاَثٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ وَجَدَ بِهِنَّ حَلاَوَةَ الإِيمَانِ مَنْ كَانَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِمَّا سِوَاهُمَا...» . و حدیث دیگر: «أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ النَّبِيَّ : مَتَى السَّاعَةُ؟ يَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: مَا أَعْدَدْتَ لَهَا؟ قَالَ: مَا أَعْدَدْتُ لَهَا مِنْ كَثِيرِ صَلَاةٍ وَلَا صَوْمٍ وَلَا صَدَقَةٍ وَلَكِنِّي أُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ قَالَ: أَنْتَ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ» . «مردی از پیامبر پرسید: ای پیامبر خدا! قیامت چه زمانی برپا خواهد شد؟ پیامبر فرمود: چه توشة برای آن فراهم نموده¬ای؟ گفت: برای آن نمازهای کثیر و روزههای زیاد و صدقه¬های بسیار فراهم ننموده¬ام، ولی الله و رسولش را دوست دارم، پیامبر فرمود: تو همراه کسی خواهی بود که وی را دوست می¬داری».
پانزدهمین پایه از پایههای ایمان: وجوب عظیم شمردن پیامبر و اجلال و بزرگ کردن وی
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿...وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُ...﴾ [الفتح: 9]. «... و او را یاری دهید و او را بزرگ دارید...». و همچنین می¬فرماید: ﴿...فَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِهِۦ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ...﴾ [الأعراف: 157]. «... پس کسانیکه به او ایمان آورند و او را تعزیر کرده و حمایتش کنند ...»، و «تعزير» در اینجا بدون هیچ اختلافی «تعظيم» (عظیم شمردن) است. همچنین می¬فرماید: ﴿...لَّا تَجۡعَلُواْ دُعَآءَ ٱلرَّسُولِ بَيۡنَكُمۡ كَدُعَآءِ بَعۡضِكُم بَعۡضٗا...﴾ [النور: 63]. «فرا خواندن پیامبر را در میان خویش همچون فراخواندن همدیگر به شمار نیاورید...». یعنی نگوئید: ای محمد! ای ابوالقاسم! بلکه بگوئید: يا رسول الله! (ای فرستادة الله) و یا، يا نبي الله! (ای پیام¬آور الله)؛ و همچنین می¬فرماید: ﴿...لَا تُقَدِّمُواْ بَيۡنَ يَدَيِ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ...﴾ [الحجرات: 1]. «... در برابر الله و رسولش پیش¬دستی نکنید...». همچنین می¬فرماید: ﴿...لَا تَرۡفَعُوٓاْ أَصۡوَٰتَكُمۡ فَوۡقَ صَوۡتِ ٱلنَّبِيِّ...﴾ [الحجرات: 2]. «... صدای خود را از صدای پیامبر بلندتر نکنید...».
امام بیهقی/ گفته است: منزلت تعظیم بالاتر از منزلت دوست داشتن است، زیرا هر چیز دوست¬داشتنی نزد انسان عظیم نیست مثل پدر که فرزندش را دوست می¬دارد یا دوست داشتن برده توسط صاحب آن.
شانزدهمین پایه¬ از پایههای ایمان: حرص شخص به دینش تا آنجا که به جهنم رفتن برای او دوست داشتنی¬تر از کافر شدن باشد
دلیل آن حدیثی است که در قبل بیان شد: سه چیز است که اگر بوجود آید شیرینی ایمان حاصل می¬شود... سپس فرمود: «در جهنم افتادن برای او دوست داشتنی¬تر از برگشتن به کفر باشد بعد از اینکه الله او را از آن [کفر] نجات داد» و در حديث دیگر آمده است: «أَنَّ رَجُلاً سَأَلَ النَّبِىَّ غَنَمًا بَيْنَ جَبَلَيْنِ فَأَعْطَاهُ إِيَّاهُ فَأَتَى قَوْمَهُ فَقَالَ أَىْ قَوْمِ أَسْلِمُوا فَوَاللَّهِ إِنَّ مُحَمَّدًا لَيُعْطِى عَطَاءً مَا يَخَافُ الْفَقْرَ. فَقَالَ أَنَسٌ إِنْ كَانَ الرَّجُلُ لَيُسْلِمُ مَا يُرِيدُ إِلاَّ الدُّنْيَا فَمَا يُسْلِمُ حَتَّى يَكُونَ الإِسْلاَمُ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنَ الدُّنْيَا وَمَا عَلَيْهَا» . «مردی از پیامبر غنیمت زیادی خواستار شد و او نیز آن را به او عطا فرمود، او به نزد قومش رفت و گفت: ای قومِ [من] اسلام آورید زیرا قسم به الله محمد [مال] عطا می¬کند در حالیکه از فقر نمی¬هراسد. انس گفت: مردانی وجود دارند که جز برای [متاع] دنیا ایمان نمی¬آورند ولی عاقبت آنها این می¬شود که نزد آنها اسلام از دنیا و آنچه در آن است، عزیزتر میشود».
هفدهمین پایه از پایههای ایمان: علم آموختن است که شامل شناخت باری تعالی و یاد گرفتن آنچه از نزد الله به ما رسیده و علوم نبوی و هر آنچه که پیامبر را از دیگران جدا می¬کند و همچنین کسب علم شامل آموختن احکام الله تعالی و آنچه که او اقتضاء نموده و شناخت هر چیزی است که احکام از آن صادر می¬شود مانند قرآن و سنت پیامبر و قیاس و راه¬های اجتهاد و قرآن و سنت که توسط علم علماء حمل می-شوند.
الله تعالى می¬فرماید: ﴿...إِنَّمَا يَخۡشَى ٱللَّهَ مِنۡ عِبَادِهِ ٱلۡعُلَمَٰٓؤُا...﴾ [فاطر: 28]. «... فقط بندگان عالم هستند که از الله خشیه دارند...». و همچنین می¬فرماید: ﴿...شَهِدَ ٱللَّهُ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ وَأُوْلُواْ ٱلۡعِلۡمِ قَآئِمَۢا بِٱلۡقِسۡطِ...﴾ [آلعمران: 18]. «...الله و ملائک و صاحبان علم، گواهی می¬دهند که هیچ پرستش شوندة بر حقی جز او وجود نداشته [و همچنین گواهی داده] که او دادگری می¬نماید...». همچنین می¬فرماید: ﴿...وَعَلَّمَكَ مَا لَمۡ تَكُن تَعۡلَمُۚ وَكَانَ فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَيۡكَ عَظِيمٗا﴾ [النساء: 113]. «...و چیزی را به تو آموخت که قبلاً از آن شناختی نداشتی و فضل الله بر تو عظیم است». و می¬فرماید: ﴿...يَرۡفَعِ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمۡ وَٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ دَرَجَٰتٖ...﴾ [الـمجادلة: 11]. «...الله به کسانی از شما که ایمان آورده و بهرة از علم دارند درجات بزرگی می¬بخشد...». در جای دیگر می¬فرماید: ﴿...قُلۡ هَلۡ يَسۡتَوِي ٱلَّذِينَ يَعۡلَمُونَ وَٱلَّذِينَ لَا يَعۡلَمُونَۗ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ﴾ [الزمر: 9]. «... بگو: آیا کسانیکه می¬دانند با کسانیکه نمی¬دانند یکسان هستند [از این سخن] کسی متذکر نمی¬شود مگر صاحبان خرد».
در صحيحين از عبدالله بن عمرو بن عاصب آمده است که پیامبر فرمود: «إِنَّ اللَّهَ لَا يَقْبِضُ الْعِلْمَ انْتِزَاعًا يَنْتَزِعُهُ مِنْ الْعِبَادِ وَلَكِنْ يَقْبِضُ الْعِلْمَ بِقَبْضِ الْعُلَمَاءِ حَتَّى إِذَا لَمْ يُبْقِ عَالِمًا اتَّخَذَ النَّاسُ رُءُوسًا جُهَّالًا فَسُئِلُوا فَأَفْتَوْا بِغَيْرِ عِلْمٍ فَضَلُّوا وَأَضَلُّوا» . «الله علم را از بین بندگانش حذف نمی¬کند ولی علم را توسط گرفتن علماء دور می¬کند تا اینکه عالمی باقی نمی¬ماند و مردم جاهلان را رئیسان خود قرار می¬دهند و وقتی از آنها سوال می¬شود به غیر علم فتوا داده و در نتیجه خود گمراه شده و [دیگران] را گمراه می¬کنند». از ابي هريرة آمده است که پیامبر فرمود: «مَنْ نَفَّسَ عَنْ مُؤْمِنٍ كُرْبَةً مِنْ كُرَبِ الدُّنْيَا نَفَّسَ اللَّهُ عَنْهُ كُرْبَةً مِنْ كُرَبِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَمَنْ يَسَّرَ عَلَى مُعْسِرٍ يَسَّرَ اللَّهُ عَلَيْهِ فِى الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمَنْ سَتَرَ مُسْلِمًا سَتَرَهُ اللَّهُ فِى الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَاللَّهُ فِى عَوْنِ الْعَبْدِ مَا كَانَ الْعَبْدُ فِى عَوْنِ أَخِيهِ وَمَنْ سَلَكَ طَرِيقًا يَلْتَمِسُ فِيهِ عِلْمًا سَهَّلَ اللَّهُ لَهُ بِهِ طَرِيقًا إِلَى الْجَنَّةِ وَمَا اجْتَمَعَ قَوْمٌ فِى بَيْتٍ مِنْ بُيُوتِ اللَّهِ يَتْلُونَ كِتَابَ اللَّهِ وَيَتَدَارَسُونَهُ بَيْنَهُمْ إِلاَّ نَزَلَتْ عَلَيْهِمُ السَّكِينَةُ وَغَشِيَتْهُمُ الرَّحْمَةُ وَحَفَّتْهُمُ الْمَلاَئِكَةُ وَذَكَرَهُمُ اللَّهُ فِيمَنْ عِنْدَهُ وَمَنْ بَطَّأَ بِهِ عَمَلُهُ لَمْ يُسْرِعْ بِهِ نَسَبُهُ» . «کسیکه در دنیا بلائی را از مؤمنی دور سازد، الله بلائی از بلایای روز قیامت را از او دور می¬سازد، و کسیکه در مورد کسیکه می¬شود [برای او] سخت¬گیری کرد، آسان بگیرد، خداوند برای او در دنیا و آخرت آسان می¬گیرد و کسیکه عیب مسلمانی را بپوشاند، خداوند در دنیا و آخرت [عیب] او را می¬پوشاند و خداوند در کمک بنده¬اش است تا زمانیکه بنده در کمک برادرش باشد و کسیکه برای کسب علم مسیری را می¬پیماید، خداوند راهی بسوی بهشت را برای او آسان می¬نماید و گروهی نیستند که در خانة از خانه¬های خداوند(مساجد) جمع شده و در آن کتاب الله را تلاوت نموده و به تدریس آن بپردازند مگر اینکه خداوند آرامش را بر آنها نازل فرموده و آنان را با رحمت خود در برگرفته و ملائک حول آنان را می¬پوشانند و ایشان را پیش کسانیکه نزد وی هستند یاد می¬فرماید و کسیکه عملش کوتاه باشد، نسبش او را پیش نمی¬برد».
هجدمین پایه از پایههای ایمان: نشر علم
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿...لَتُبَيِّنُنَّهُۥ لِلنَّاسِ وَلَا تَكۡتُمُونَهُۥ...﴾ [آلعمران: 187]. «...آن را برای مردم بیان کنید و آن را پنهان ندارید...». و همچنین می¬فرماید: ﴿وَلِيُنذِرُواْ قَوۡمَهُمۡ إِذَا رَجَعُوٓاْ إِلَيۡهِمۡ﴾ [التوبة: 122]. «...و وقتی بسوی قومشان برگشتند آنها را تنذیر کنند(از عذاب خداوند بترسانند)...» .
و دلیل از سنت حديث ابي بكرة است که پیامبر در خطبه¬اش در منا فرمود: «... أَلاَ لِيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ فَلَعَلَّ بَعْضَ مَنْ يُبَلَّغُهُ يَكُونُ أَوْعَى لَهُ مِنْ بَعْضِ مَنْ سَمِعَهُ ...» . «... آگاه باشید شاهد [این سخنان را به کسانیکه] غائب هستند، برسانند چه بسا آن کسیکه [مطلب] به وی می¬رسد آن را بهتر از کسیکه توسط وی [مطلب] رسانیده می¬شود، بهتر یاد گرفته باشد». ابو هريره روایت کرده است، پیامبر فرمود: «مَن سُئِلَ عَن عِلمٍ فَكَتَمَهُ أَلجَمَهُ اللهُ بِلِجامٍ مِنَ النَّارِ يُوم القِيامَةِ» . «کسیکه از او در باره علمی سوال شود و [دانسته] آن را بپوشاند، خداوند روز قیامت پوزه¬بندی از آتش بر پوزة او می¬گذارد».
امام بيهقي/ آورده است که امام عمر بن عبد العزيز/ گفت: «کسیکه سخنش از عملش بیشتر باشد اشتباه¬های او زیاد می¬شود و کسیکه به غیر علم عمل کند بیشتر از آنکه اصلاح کند، فساد می¬کند» و از حارث المحاسبي: «از علم خشیه به ارث می¬رسد و از زهد راحتی و از شناخت و معرف، توبه و انابة» و از ابن سعد: «کسیکه به علوم روایی عمل کند به علم درایی می¬رسد و کسیکه به علم درایی عمل کند به علم رعایی می¬رسد کسیکه به علم رعایی عمل کند بسوی راه حق هدایت شده است» و از مالك بن دينار: «اگر بنده علم کسب کند تا بدان عمل کند، علم وی [غرور]ـش را می¬شکند و اگر به [نیتی] غیر از عمل به آن؛ آن را کسب کند غرورش زیاد می¬شود» و از معروف الكرخي: «اگر خداوند به کسی ارادة خیر داشته باشد درِ عمل را باز نموده و درِ جدل را می¬بندد و اگر خداوند به کسی ارادة شر داشته باشد درِ عمل را بر وی می¬بندد و درِ جدل را برایش باز می¬کند» و از ابوبكر الوراق: «کسیکه به مسائل کلامی اکتفا کند و بدنبال زهد و فقه نباشد زندیق می¬شود و کسیکه به زهد اکتفا کند و به دنبال فقه و مسائل کلامی نباشد بدعت¬گذار است و کسیکه به فقه اکتفاء کند و به دنبال زهد و پرهیزکاری نباشد فاسق است و کسیکه در همة امور هنرنمایی نماید اخلاص یافته است» و از حسن بصري رحمه¬الله: مردی از کنار وی گذشت، گفته شد: او فقیه است، اوگفت: آیا می¬دانید فقیه کیست؟ فقیه فقط کسی است که در دینش عالم باشد و نسبت به دنیا زاهد باشد و در عبادت پروردگارش پابرجا» . و از مالك بن دينار: «در تورات خواندم اگر عالم به علمش عمل نکند، پندهای او در قلبها تزلزل پیدا می¬کند» و ابوبكر بن ابي¬داود خطاب به خودش سروده است :
«محمد غص دوائي بشرب الماء غصته» محمد داروی مرا با سیراب شدن از آن به من نوشاند سیراب شدنیکه از طرف خودش بود
فكيف يصنع من قد غص بالـماء
ج
«پس حال کسیکه از آب سیراب است [و بیمار نیز هست] چگونه است».
و شعری از ابوعثمان الحيري الزاهد :
وغير تقي يأمر الناس بالتقى
طبيب يداوي والطبيب مريض
«کسیکه تقوا ندارد دیگران را به تقوا امر می¬کند، طبیب درمان می¬کند در حالیکه خود مریض است».
از الله تعالی درخواست علم وعمل داریم و به جلال وجهش از ناکامی وحرص و آرزو[ی دنیوی] پناه می¬بریم.
نوزدهمین پایه از پایههای ایمان: عظمت دادن به قرآن مجید با یاد گرفتن و یاد دادن آن و حفظ حدودش و دانا بودن به حلال و حرامش و تجلیل اهلش و حفّاظش و به خاطر وعیدهای خداوندﻷ ترسی در دل ایجاد شود که انسان را به گریه بیاندازد.
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿لَوۡ أَنزَلۡنَا هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ عَلَىٰ جَبَلٖ لَّرَأَيۡتَهُۥ خَٰشِعٗا مُّتَصَدِّعٗا مِّنۡ خَشۡيَةِ ٱللَّهِ...﴾ [الحشر: 21]. «اگر این قرآن را بر کوه نازل می¬کردیم به خاطر خشیه از خداوند همانا آن را خاشع و شکاف¬خورده می¬یافتی...». و همچنین می¬فرماید: ﴿ إِنَّهُۥ لَقُرۡءَانٞ كَرِيمٞ ٧٧ فِي كِتَٰبٖ مَّكۡنُونٖ ٧٨ لَّا يَمَسُّهُۥٓ إِلَّا ٱلۡمُطَهَّرُونَ ٧٩ تَنزِيلٞ مِّن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٨٠﴾ [الواقعة: 77-80]. «همانا آن قرآنی گرانقدر است * در کتابی پنهان قرار دارد * جز پاکان کسی آن را لمس نمی¬کند * از [سوی] پروردگار جهانیان نازل شده است». و همچنین می¬فرماید: ﴿وَلَوۡ أَنَّ قُرۡءَانٗا سُيِّرَتۡ بِهِ ٱلۡجِبَالُ أَوۡ قُطِّعَتۡ بِهِ ٱلۡأَرۡضُ أَوۡ كُلِّمَ بِهِ ٱلۡمَوۡتَىٰۗ بَل لِّلَّهِ ٱلۡأَمۡرُ جَمِيعًا...﴾ [الرعد: 31]. «و اگر قرآنی [در بین کتابهای آسمانی یافت می¬شد که کوه¬ها بدان از جای خود روان شده و به حرکت در می¬آمدند یا زمین به وسیلة آن پاره پاره می¬گردید [ونهرها بدان روا می¬گشتند و باغها بدان شکفته می¬شدند] و یا بدان مردگان به سخن در می¬آمدند، [همین قرآن است]، بلکه همة کارها در دست خداوند است».
دلیل از سنت: عثمان بن عفان روایت کرده است که پیامبر فرمود: «خَيْرُكُمْ مَنْ تَعَلَّمَ الْقُرْآنَ وَعَلَّمَهُ» . «بهترین شما کسی است که قرآن را بیاموزد و آن را آموزش دهد». دلیل دیگر: پیامبر فرموده است: «تَعَاهَدُوا هَذَا الْقُرْآنَ فَوَالَّذِى نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لَهُوَ أَشَدُّ تَفَلُّتًا مِنَ الإِبِلِ فِى عُقُلِهَا» . «با قرآن پیمان ببندید [که آن را از خود دور نکنید] قسم به کسیکه جان محمد در دست اوست [فراموشی] آن از شتری که عقل به پای آن بسته¬اند سریعتر فرار می¬کند». و همچنین عبدالله بن عمر ب آورده است که پیامبر فرمود: «لاَ حَسَدَ إِلاَّ عَلَى اثْنَتَيْنِ رَجُلٌ آتَاهُ اللَّهُ هَذَا الْكِتَابَ فَقَامَ بِهِ آنَاءَ اللَّيْلِ وَآنَاءَ النَّهَارِ وَرَجُلٌ آتَاهُ اللَّهُ مَالاً فَتَصَدَّقَ بِهِ آنَاءَ اللَّيْلِ وَآنَاءَ النَّهَارِ» . «غبطه فقط در دو چیز جایز می¬باشد: مردیکه خداوند کتابِ [قرآن] را به او عطا فرموده و و او در ساعاتی از شب و ساعاتی در روز آن را بپا می¬دارد و مردی که خداوند به او مالی عطا فرموده و او آن را در ساعاتی از شب و ساعاتی در روز صدقه می¬دهد». و همچینن حضرت عمر از پیامبر روایت نموده: «إِنَّ اللَّهَ يَرْفَعُ بِهَذَا الْكِتَابِ أَقْوَامًا وَيَضَعُ بِهِ آخَرِينَ» . «همانا خداوند با این کتاب(قرآن) عدة را رفعت می¬¬بخشد و عدة دیگر را ضایع می¬کند».
بیستمین پایه از پیاه¬های ایمان: پاکیزگی
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا قُمۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ فَٱغۡسِلُواْ وُجُوهَكُمۡ وَأَيۡدِيَكُمۡ إِلَى ٱلۡمَرَافِقِ وَٱمۡسَحُواْ بِرُءُوسِكُمۡ وَأَرۡجُلَكُمۡ إِلَى ٱلۡكَعۡبَيۡنِ...﴾ [المائدة: 6]. «ای کسانیکه ایمان آورده¬اید وقتی برای نماز ایستادید [قبل از آن] صورتها و دستهایتان را تا آرنج بشوئید و سرهایتان را مسح نموده و پاهایتان را تا دو قوزک بشوئید ...».
دلیل از سنت: ابي مالك الاشعري آورده است که پیامبر فرمود: «الطُّهُورُ شَطْرُ الإِيمَانِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ تَمْلأُ الْمِيزَانَ وَسُبْحَانَ اللَّهِ واللهُ اکبَر تَمْلآنِ - أَوْ تَمْلأُ - مَا بَيْنَ السَّمَاءِِ وَالأَرْضِ وَالصَّلاَةُ نُورٌ وَالصَّدَقَةُ بُرْهَانٌ وَالصَّبْرُ ضِيَاءٌ وَالْقُرْآنُ حُجَّةٌ لَكَ أَوْ عَلَيْكَ كُلُّ النَّاسِ يَغْدُو فَبَائِعٌ نَفْسَهُ فَمُعْتِقُهَا أَوْ مُوبِقُهَا» . «پاکیزگی نصف ایمان است و الحمد لله [گفتن] ترازوی [ایمان] را پر می¬کند و سبحان الله و الله اکبر [گفتن] بین آسمان و زمین را پر می¬کند و نماز نور است و صدقه دلیلِ [بر دینداری] و صبر روشنی و قرآن حجتی است که یا به نفعت می¬شود و یا بر علیه¬ات، همة انسانها در جنب و جوش هستند و نفس خود را می¬فروشند عدة برای رهایی [از جهنم] و عدة برای گرفتار شدن [به عذاب جهنم]». دلیل دیگر: پیامبر فرموده است: «لاَ تُقْبَلُ صَلاَةٌ بِغَيْرِ طُهُورٍ وَلاَ صَدَقَةٌ مِنْ غُلُولٍ» . «نماز بدون طهارت قبول نمی¬شود و صدقه، از غنیمت دزدی شده قبل از تقسیم آن قبول نمی¬گردد». و همچنین: حديث ثوبان که پیامبر فرمود: «اِستَقِيموا وَلَن تحصوا وَاعلَمُوا أنَّ خَيرَ أعمَالِكُم الصَّلاة وَلَا يُحَافِظ عَلَى الوُضُوءِ إِلَّا مُؤمِنِ» . «استقامت ورزید و هرگز خسته نشوید و بدانید بهترین اعمال شما نماز است و بجز مؤمن کسی از وضوی خود محافظت نمی¬کند».
حليمي از يحيى بن آدم آورده : «علت آنکه فرموده پاکیزگی نصف ایمان است به این دلیل است که الله تعالی نماز را [در قرآن] ایمان نامیده است، آنجا که می¬فرماید: ﴿...وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَٰنَكُمۡ...﴾ [البقرة: 143]. «... و الله بر این نیست که ایمانتان را ضایع فرماید...»، که منظور از ایمان نماز بسوی بیت المقدس می¬باشد؛ و نماز بدون وضو جایز نیست و هر کدام از آن دو [نماز و وضوء] جزئی از دیگری است».
بیست و یکمین پایه از پایههای ایمان: نمازهای پنجگانه واجب
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿...وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَٰنَكُمۡ...﴾ [البقرة: 143]. که منظور از ایمانتان نمازتان است و همچینین می¬فرماید: ﴿وَأَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُواْ ٱلزَّكَوٰةَ﴾ «و نماز را برپای دارید و زکات بدهید...». و همچنین می¬فرماید: ﴿...إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ كَانَتۡ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ كِتَٰبٗا مَّوۡقُوتٗا﴾ [النساء: 103]. «نماز برای مؤمنین واجبی وقت دار است».
دلیل از سنت: پیامبر فرمود: «إِنَّ بَيْنَ الرَّجُلِ وَبَيْنَ الشِّرْكِ وَالْكُفْرِ تَرْكَ الصَّلاَةِ» . «[فاصلة] بین [اسلام] شخص و شرک و کفر[ش] ترک نماز می¬باشد». دلیل دیگر از سنت: عبد الله بن مسعود در صحيحين گفته است: «سَأَلْتُ النَّبِيَّ أَيُّ الْعَمَلِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ قَالَ الصَّلَاةُ عَلَى وَقْتِهَا قَالَ ثُمَّ أَيٌّ قَالَ ثُمَّ بِرُّ الْوَالِدَيْنِ قَالَ ثُمَّ أَيٌّ قَالَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي بِهِنَّ وَلَوْ اسْتَزَدْتُهُ لَزَادَنِي» . «از پیامبر سوال کردم چه عملی نزد خداوند محبوبتر است؟ فرمود: نماز در وقتش، گفتم: بعد از آن؟ فرمود: نیکی به والدین، گفتم: بعد از آن؟ فرمود: جهاد در راه الله. [ابن مسعود گفت:] آنان را برای من بیان فرمود و اگر بیشتر می¬پرسیدم بیشتر جواب می¬داد». حديث ابن عمر ب که پیامبر فرمود: «صَلَاةُ الْجَمَاعَةِ تَفْضُلُ صَلَاةَ الْفَذِّ بِسَبْعٍ وَعِشْرِينَ دَرَجَةً» . «فضیلت نماز جماعت بیست و هفت برابر نماز فرادی است». حضرت عثمان از پیامبر آورده است: «مَا مِنِ امْرِئٍ مُسْلِمٍ تَحْضُرُهُ صَلاَةٌ مَكْتُوبَةٌ فَيُحْسِنُ وُضُوءَهَا وَخُشُوعَهَا وَرُكُوعَهَا إِلاَّ كَانَتْ كَفَّارَةً لِمَا قَبْلَهَا مِنَ الذُّنُوبِ مَا لَمْ يُؤْتِ كَبِيرَةً وَذَلِكَ الدَّهْرَ كُلَّهُ» . «شخص مسلمانی نیست که نماز واجبی را بخواند و وضوء و خشوع و رکوع آن را به نیکی ادا کند بجز اینکه [این عمل او] کفارة گناهان قبلش می¬گردد به شرطیکه آن [گناهان] کبیره نباشد و این [قانون] در هر زمانی جاری است».
در همین مورد امام بیهقی/ گفته است: بعد از ايمان به الله از عبادات عبادی وجود ندارد که ترک آن انسان را به کفر سوق دهد و خداوندﻷ آن ر ا ایمان نامیده و رسول الله ترک آن ر ا کفر دانسته است بجز نماز.
بیست و دومین پایه از پایههای ایمان: پرداخت زکات.
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ حُنَفَآءَ وَيُقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤۡتُواْ ٱلزَّكَوٰةَۚ وَذَٰلِكَ دِينُ ٱلۡقَيِّمَةِ ٥﴾ [البینة: 5]. «و امر نشدند جز اینکه خدا را مخلصانه و حق¬ گرایانه بپرستند و نماز برپای داشته و زکات بدهند و این است آئین راستین». همچنین می¬فرماید: ﴿...وَٱلَّذِينَ يَكۡنِزُونَ ٱلذَّهَبَ وَٱلۡفِضَّةَ وَلَا يُنفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ فَبَشِّرۡهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٖ ٣٤ يَوۡمَ يُحۡمَىٰ عَلَيۡهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكۡوَىٰ بِهَا جِبَاهُهُمۡ وَجُنُوبُهُمۡ وَظُهُورُهُمۡۖ هَٰذَا مَا كَنَزۡتُمۡ لِأَنفُسِكُمۡ فَذُوقُواْ مَا كُنتُمۡ تَكۡنِزُونَ ٣٥﴾ [التوبة: 34-35]. «و کسانیکه طلا و نقره را گنج می¬کنند و در راه الله آن را انفاق نمی¬کنند، آنان را به عذابی دردناک مژده بده * روزیکه [اندوخته¬ها] در آتش جهنم گداخته شده و پیشانی و پهلو و پشت¬های ایشان با آن داغ گذاشته می¬شود و بدیشان گفته می¬شود: «این همان چیزی است که برای خود اندوخته-اید»، پس اینک [سزا و کیفر] آنچه که می¬اندوخته¬اید بچشید». و همچنین می¬فرماید: ﴿وَلَا يَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِينَ يَبۡخَلُونَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ هُوَ خَيۡرٗا لَّهُمۖ بَلۡ هُوَ شَرّٞ لَّهُمۡۖ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُواْ بِهِۦ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَة﴾ [آلعمران: 180]. «و کسانیکه به آنچه خداوند از فضل خویش داده، خساست می¬ورزند، گمان نبرند که آن [خساست] برای آنها بهتر است، بلکه به زیان آنان است، و در روز قیامت چیزیکه بدان خساست ورزیده¬اند طوق گردنشان می¬گردد، و همة دارایی-های آسمان و زمین از آن خداوند بوده و خداوند به آنچه می¬کنید آگاه است».
دلیل از سنت: ابن عباسب آورده است پیامبر وقتی معاذ را به یمن فرستاد به او فرمود: «إِنَّكَ تَأْتِى قَوْمًا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ. فَادْعُهُمْ إِلَى شَهَادَةِ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَأَنِّى رَسُولُ اللَّهِ فَإِنْ هُمْ أَطَاعُوا لِذَلِكَ فَأَعْلِمْهُمْ أَنَّ اللَّهَ افْتَرَضَ عَلَيْهِمْ خَمْسَ صَلَوَاتٍ فِى كُلِّ يَوْمٍ وَلَيْلَةٍ فَإِنْ هُمْ أَطَاعُوا لِذَلِكَ فَأَعْلِمْهُمْ أَنَّ اللَّهَ افْتَرَضَ عَلَيْهِمْ صَدَقَةً تُؤْخَذُ مِنْ أَغْنِيَائِهِمْ فَتُرَدُّ فِى فُقَرَائِهِمْ فَإِنْ هُمْ أَطَاعُوا لِذَلِكَ فَإِيَّاكَ وَكَرَائِمَ أَمْوَالِهِمْ وَاتَّقِ دَعْوَةَ الْمَظْلُومِ فَإِنَّهُ لَيْسَ بَيْنَهَا وَبَيْنَ اللَّهِ حِجَابٌ» .
«تو نزد قومی از اهل کتاب میروی آنها را به گواهی دادن به اینکه هیچ معبود بر حقی جز الله وجود ندارد و اینکه من فرستادة او هستم دعوت بده، پس اگر در اين مورد از تو اطاعت كردند به آنها بیاموز که خداوند در شبانه روز پنج نماز را بر آنها فرض گردانیده است، اگر در اين مورد از تو اطاعت كردند به آنان خبر ده كه خداوند زكات را بر آنها فرض نموده كه از ثروتمندان آنها گرفته ميشود و در ميان مستمندان آنها توزيع ميگردد. اگر اين را پذيرفتند به بهترين اموال آنها دست درازي نكن و از دعای مظلوم بترس زیرا بین وی و خداوند پردهای وجود ندارد».
ابوهريره روایت نموده پیامبر فرمود است: «مَنْ آتَاهُ اللَّهُ مَالًا فَلَمْ يُؤَدِّ زَكَاتَهُ مُثِّلَ لَهُ مَالُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ شُجَاعًا أَقْرَعَ لَهُ زَبِيبَتَانِ يُطَوَّقُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثُمَّ يَأْخُذُ بِلِهْزِمَتَيْهِ يَعْنِي بِشِدْقَيْهِ ثُمَّ يَقُولُ أَنَا مَالُكَ أَنَا كَنْزُكَ ثُمَّ تَلَا: ﴿وَلَا يَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِينَ يَبۡخَلُونَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ هُوَ خَيۡرٗا لَّهُمۖ بَلۡ هُوَ شَرّٞ لَّهُمۡۖ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُواْ بِهِۦ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ﴾» . «کسیکه خداوند به اوثروتی داده و او زکات آن را پرداخت نکند، روز قیامت، مالش به شکل اژدهایی سمیکه دارای دو نیش زهرآگین است، در آمده و به گردن او می¬پیچد و دو طرف چهره¬اش(گونه¬هایش) را گرفته و می¬گوید: من مال و خزانة تو هستم؛ سپس رسول الله این آیه را تلاوت فرمود: ﴿وَلَا يَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِينَ يَبۡخَلُونَ...﴾. [ترجمة آیه در قبل آمد]».
بیست و سومین پایه¬ از پایههای ایمان: روزه.
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُتِبَ عَلَيۡكُمُ ٱلصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ ١٨٣﴾ [البقرة: 183]. «ای کسانیکه ایمان آورده¬اید روزه بر شما واجب شد همانطور که بر کسانیکه قبل از شما بودند واجب شده بود، باشد که متقی گردید».
دلیل از سنت: عبد الله بن عمرب از پیامبر روایت نموده است: «بُنِىَ الإِسْلاَمُ عَلَى خَمْسٍ: شَهَادَةِ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَإِقَامِ الصَّلاَةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ وَصَوْمِ رَمَضَانَ وَحَجِّ الْبَيْتِ» . «اسلام بر پنج ستون بنا شد است: گواهی دادن به اینکه هیچ پرستش-شوندة بر حقی جز الله وجود نداشته و محمد بنده و فرستادة وی می¬باشد و برپا نمودن نماز و پرداخت زکات و روزة [ماه] رمضان و حج بیت الله الحرام». وحديث أبي هريره پیامبر فرمود: «كُلُّ عَمَلِ ابْنِ آدَمَ يُضَاعَفُ الْحَسَنَةُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا إِلَى سَبْعِمِائَةِ ضِعْفٍ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلاَّ الصَّوْمَ فَإِنَّهُ لِى وَأَنَا أَجْزِى بِهِ يَدَعُ شَهْوَتَهُ وَطَعَامَهُ مِنْ أَجْلِى لِلصَّائِمِ فَرْحَتَانِ فَرْحَةٌ عِنْدَ فِطْرِهِ وَفَرْحَةٌ عِنْدَ لِقَاءِ رَبِّهِ. وَلَخُلُوفُ فِيهِ أَطْيَبُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ رِيحِ الْمِسْكِ» . «هر عمل [نیک] بنی آدم ده برابر تا هفتصد برابر می¬گردد خداوندﻷ فرموده: بجز روزه، و آن برای من است و من به آن پاداش می¬دهم، شهوت و غذایش را [روزه دار] برای رضای من ترک می¬کند؛ روزه دار دو بار شاد می¬گردد: یک شادی وقتی افطار می¬کند و شادی دیگر وقتی است که [در قیامت] پروردگارش را می¬بیند. و تغیر بوی دهان روزه¬دار [به علت روزه] نزد خداوند از بوی مشک خوشایندتر است». و حدیث دیگر: «الصوم جنة» . «روزه [برای جهنم] سپر است».
بیست وچهارمین پایه¬ از پایههای ایمان: اعتکاف [در مساجد]
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿وَعَهِدۡنَآ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِۧمَ وَإِسۡمَٰعِيلَ أَن طَهِّرَا بَيۡتِيَ لِلطَّآئِفِينَ وَٱلۡعَٰكِفِينَ وَٱلرُّكَّعِ ٱلسُّجُودِ﴾ [البقرة: 125]. «و به ابراهیم واسماعیل سفارش نمودیم خانة مرا برای طواف کنندگان و اعتکاف کنندگان و رکوع و سجده کنندگان پاکیزه نمایند».
دلیل از سنت: عائشهل گفته است: «أَنَّ النَّبِيَّ كَانَ يَعْتَكِفُ الْعَشْرَ الْأَوَاخِرَ مِنْ رَمَضَانَ حَتَّى تَوَفَّاهُ اللَّهُ ثُمَّ اعْتَكَفَ أَزْوَاجُهُ مِنْ بَعْدِهِ» . «همانا پیامبر دهة آخر رمضان اعتکاف می¬نمود تا اینکه خداوند وی را فوت داد سپس زنانش بعد از او اعتکاف می¬کردند) و از پیامبر روایت شده است که فرمود: «من اعتكاف فواق ناقة فكأنما أعتق نسمة أو رقبة» (کسیکه به اندازه فاصلة دو شیر دادن شتری اعتکاف کند مانند این است که شخص یا بردة را آزاد نموده است».
بیست و پنجمین پایه از پایههای ایمان: حج [در صورت توانایی].
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿...وَلِلَّهِ عَلَى ٱلنَّاسِ حِجُّ ٱلۡبَيۡتِ مَنِ ٱسۡتَطَاعَ إِلَيۡهِ سَبِيلٗا...﴾ [آلعمران: 97]. «...خداوند حج بیت الحرام را برای کسیکه توانایی آن را دارد واجب نموده است...». و همچنین می¬فرماید: ﴿وَأَذِّن فِي ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَجِّ يَأۡتُوكَ رِجَالٗا وَعَلَىٰ كُلِّ ضَامِرٖ يَأۡتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٖ ٢٧﴾ [الحج: 27]. «و در [میان] مردم برای حج ندا برآور که پیاده و [یا سوار] بر هر شتر لاغریکه از راه دوری رهسپارند به سوی تو بیایند». و نیز می¬فرماید: ﴿وَأَتِمُّواْ ٱلۡحَجَّ وَٱلۡعُمۡرَةَ لِلَّهِ...﴾ [البقرة: 196]. «حج و عمره را برای الله به اتمام برسانید...». همچنین دلیل از سنت: «بُنِىَ الإِسْلاَمُ عَلَى خَمْسٍ شَهَادَةِ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَإِقَامِ الصَّلاَةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ وَصَوْمِ رَمَضَانَ وَحَجِّ الْبَيْتِ». «اسلام بر پنج ستون بنا شد است: گواهی دادن به اینکه هیچ پرستش¬شوندة بر حقی جز الله وجود نداشته و محمد بنده و فرستادة وی می-باشد و برپا نمودن نماز و پرداخت زکات و روزة [ماه] رمضان و حج بیت الله الحرام». و حديثیکه حضرت عمر روایت نموده: «بينما نحن جلوس عند رسول الله إذ جاء رجل فقال: يا محمد! ما الإسلام؟ قال: أن تشهد أن لا إله إلا الله وأن محمداً رسول الله وأن تقيم الصلاة وتؤتي الزكاة وتحج البيت وتعتمر وتغتسل من الجنابة وتتم الوضوء وتصوم رمضان قال فإن فعلت فأنا مسلم قال: نعم. قال: صدقت» . «ما نزد رسول الله نشسته بودیم که مردی آمد و گفت: یا محمد! اسلام چیست؟ فرمود: شهادت بدهی که پرستش¬شوندة بر حقی جز الله وجود ندارد و محمد فرستادة اوست واینکه نماز برپای داری و زکات بدهی و حج بیت الحرام بجا بیاوری وعمره نمایی و از جنابت غسل کنی و وضو را به طور کامل انجام دهی و ماه رمضان روزه بگیری، گفت: اگر من اینها را انجام دهم مسلمانم؟ فرمود: بله، گفت: راست گفتی». و از أبي أمامة الباهلي آمده است پیامبر فرمود: «من لم يحبسه مرض أو حاجة ظاهرة أو سلطان جائر ولم يحج فليمت إن شاء يهوديا وإن شاء نصرانياً» . «کسیکه مریضی یا نیازی آشکار یا حاکمی ستمگر جلوی او را نگیرد ولی او حج ننماید، بنا بر خواست خودش یا یهودی است و یا مسیحی».
بیست و ششمین پایه از پایههای ایمان: جهاد.
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿وَجَٰهِدُواْ فِي ٱللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ...﴾ [الحج: 78]. «در راه الله آنطور که حق جهادش است جهاد کنید...». و می¬فرماید: ﴿...يُجَٰهِدُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوۡمَةَ لَآئِمٖ﴾ [المائدة: 54]. «در راه الله جهاد می¬کنند و از سرزنش هیچ سرزنش کنندة نمی¬ترسند...». و همچنین می¬فرماید: ﴿...قَٰتِلُواْ ٱلَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ ٱلۡكُفَّارِ وَلۡيَجِدُواْ فِيكُمۡ غِلۡظَةٗ﴾ [التوبة: 123]. «... با کافرانیکه به شما نزدیک¬ترند بجنگید و [آنها] در شما تندی ببینند...». و همچنین می¬فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ حَرِّضِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ عَلَى ٱلۡقِتَالِ...﴾ [الأنفال: 65]. «ای پیامبر مؤمنین را به جنگ تحریک کن...».
دلیل از سنت: أبي هريره آورده است: «سُئِلَ أَيُّ الْعَمَلِ أَفْضَلُ؟ فَقَالَ: إِيمَانٌ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ قِيلَ: ثُمَّ مَاذَا؟ قَالَ: الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قِيلَ: ثُمَّ مَاذَا؟ قَالَ: حَجٌّ مَبْرُورٌ» . «از پیامبر پرسیده شد: چه عملی بافضیلت¬تر است؟ فرمود: ایمان به الله و فرستاده¬اش، گفته شد: بعد از آن؟ فرمود جهاد فی سبیل الله، گفته شد: بعد از آن؟ فرمود: حج قبول شده».
ودلیل دیگر: حديث عبدالله بن ابي أوفى ب که پیامبر فرموده است: «... لَا تَتَمَنَّوْا لِقَاءَ الْعَدُوِّ وَسَلُوا اللَّهَ الْعَافِيَةَ فَإِذَا لَقِيتُمُوهُمْ فَاصْبِرُوا وَاعْلَمُوا أَنَّ الْجَنَّةَ تَحْتَ ظِلَالِ السُّيُوفِ...» . «آرزوی دیدن دشمن را نداشته باشید و از خداوند عافیت را طلب کنید و اگر آن [دشمنان] را دیدید، صبور باشید و بدانید که بهشت زیر سایة شمشیرهاست».
بیست و هفتمین پایه از پایههای ایمان: رباط(نگهبانی دادن از ترس هجوم دشمن)
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱصۡبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ ٢٠٠﴾ [آلعمران: 200]. «ای کسانیکه ایمان آورده¬اید صبور باشید واستقامت و پایداری نمائید و مراقب [دشمن] باشید و از خداوند تقوا پیشه کنید باشد که رستگار گردید»
دلیل از سنت: حديث سهل بن سعد الساعدي که پیامبر فرمود: «رِبَاطُ يَوْمٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ خَيْرٌ مِنْ الدُّنْيَا وَمَا عَلَيْهَا وَمَوْضِعُ سَوْطِ أَحَدِكُمْ مِنْ الْجَنَّةِ خَيْرٌ مِنْ الدُّنْيَا وَمَا عَلَيْهَا وَالرَّوْحَةُ يَرُوحُهَا الْعَبْدُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوْ الْغَدْوَةُ خَيْرٌ مِنْ الدُّنْيَا وَمَا عَلَيْهَا» . «رباط روزی در راه خداوند بهتر از دنیا و آنچه در آن است می¬باشد، موضع تازیانة هر یک از شما در بهشت بهتر از دنیا و آنچه در آن است می¬باشد، و پیمودن مسیری شبانه یا مسیری روزانه در راه الله بهتر از دنیا و آنچه در آن است می¬باشد».
بیست و هشتمین پایه از پایههای ایمان: استقامت در برابر دشمن و فرار نکردن از میدان جنگ
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿...إِذَا لَقِيتُمۡ فِئَةٗ فَٱثۡبُتُواْ...﴾ [الأنفال: 45]. «... هرگاه گروهی [از دشمنان] را ملاقات کردید، ثابت قدم شوید...». و همچنین می¬فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا لَقِيتُمُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ زَحۡفٗا فَلَا تُوَلُّوهُمُ ٱلۡأَدۡبَارَ ١٥ وَمَن يُوَلِّهِمۡ يَوۡمَئِذٖ دُبُرَهُۥٓ إِلَّا مُتَحَرِّفٗا لِّقِتَالٍ أَوۡ مُتَحَيِّزًا إِلَىٰ فِئَةٖ فَقَدۡ بَآءَ بِغَضَبٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَمَأۡوَىٰهُ جَهَنَّمُۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمَصِيرُ ١٦﴾ [الأنفال: 15-16]. «ای کسانیکه ایمان آورده¬اید! هر گاه با لشکر کافران روبرو شدید پس بر آنها پشت ننموده و فرار نکنید * و هر کس در این روز به آنها پشت کند، و فرار نماید – مگر کسی که [هدفش] کناره¬گیری برای نبردی [تازه] یا پیوستن به دستة [دیگر از همرزمانش] باشد – گرفتار خشم خداوند شده وجایگاهش جهنم است، و چه بد سرنوشتی!». و همینطور می¬فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ حَرِّضِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ عَلَى ٱلۡقِتَالِۚ إِن يَكُن مِّنكُمۡ عِشۡرُونَ صَٰبِرُونَ يَغۡلِبُواْ مِاْئَتَيۡنِۚ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّاْئَةٞ يَغۡلِبُوٓاْ أَلۡفٗا مِّنَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ بِأَنَّهُمۡ قَوۡمٞ لَّا يَفۡقَهُونَ ٦٥ ٱلۡـَٰٔنَ خَفَّفَ ٱللَّهُ عَنكُمۡ وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمۡ ضَعۡفٗاۚ فَإِن يَكُن مِّنكُم مِّاْئَةٞ صَابِرَةٞ يَغۡلِبُواْ مِاْئَتَيۡنِۚ وَإِن يَكُن مِّنكُمۡ أَلۡفٞ يَغۡلِبُوٓاْ أَلۡفَيۡنِ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ مَعَ ٱلصَّٰبِرِينَ ٦٦﴾ [الأنفال: 65-66]. «ای پیامبر! مؤمنین را بر جنگ تحریک نما، اگر شما بیست نفر صبور باشید بر دویست نفر غلبه خواهید کرد و صد نفر باشید بر هزار نفر از کافران پیروز می¬شوید زیرا آنها قومی غیر منطقی¬اند * حالا خداوند از [مسئولیت] شما کاست، و دانست که شما ضعفی دارید، پس اگر صد نفر صبور باشید بر دویست نفر غلبه نموده و اگر هزار نفر باشید بر دو هزار نفر به اذن خداوند، پیروز خواهید شد و خداوند با صابرین است».
و دلیل از سنت: حديث عبدالله بن ابي أوفى ب: «... لَا تَتَمَنَّوْا لِقَاءَ الْعَدُوِّ وَسَلُوا اللَّهَ الْعَافِيَةَ فَإِذَا لَقِيتُمُوهُمْ فَاصْبِرُوا وَاعْلَمُوا أَنَّ الْجَنَّةَ تَحْتَ ظِلَالِ السُّيُوفِ...» . «آرزوی دیدن دشمن را نداشته باشید و از خداوند عافیت را طلب کنید و اگر آن [دشمنان] را دیدید، صبور باشید و بدانید که بهشت زیر سایة شمشیرهاست».
بیست و نهمین پایه از پایههای ایمان: دادن خمس از غنیمت جنگی است که به پیشوا و کارکنانش در ادارة غنیمت داده می¬شود.
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا غَنِمۡتُم مِّن شَيۡءٖ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُۥ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡيَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰكِينِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِيلِ إِن كُنتُمۡ ءَامَنتُم بِٱللَّهِ وَمَآ أَنزَلۡنَا...﴾ [الأنفال: 41]. «و بدانید فقط آنچه را که از غنیمت بدست آوردید، یک پنجم آن برای الله و رسول و نزدیکان و یتیمان و فقیران و در راه مانده می¬باشد اگر ایمان دارید به الله و آنچه که نازل نمودیم بر ...»، همچنین می¬فرماید: ﴿وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَغُلَّۚ وَمَن يَغۡلُلۡ يَأۡتِ بِمَا غَلَّ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ...﴾ [آلعمران: 161]. «شایستة هیچ پیامبری نیست که در مال غنیمت خیانت کند؛ آنچه را به خیانت برده در روز قیامت خواهد آمد...».
دلیل از سنت پیامبر: «...فَأَمَرَهُمْ بِأَرْبَعٍ وَنَهَاهُمْ عَنْ أَرْبَعٍ أَمَرَهُمْ بِالْإِيمَانِ بِاللَّهِ وَحْدَهُ قَالَ أَتَدْرُونَ مَا الْإِيمَانُ بِاللَّهِ وَحْدَهُ قَالُوا اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ وَإِقَامُ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءُ الزَّكَاةِ وَصِيَامُ رَمَضَانَ وَأَنْ تُعْطُوا مِنْ الْمَغْنَمِ الْخُمُسَ وَنَهَاهُمْ عَنْ أَرْبَعٍ عَنْ الْحَنْتَمِ وَالدُّبَّاءِ وَالنَّقِيرِ وَالْمُزَفَّتِ وَرُبَّمَا قَالَ الْمُقَيَّرِ وَقَالَ احْفَظُوهُنَّ وَأَخْبِرُوا بِهِنَّ مَنْ وَرَاءَكُمْ» . «[قبیلة از پیامبر رهنمود خواستند و از نوشیدنیهای حلال وحرام سوال نمودند, پیامبر] آنان را به چهار چیز امر نمود و از چهار چیز نهی کرد، آنان را امر کرد به ایمان به خداوندِ واحد [و] فرمود: آیا میدانید ایمان به الله واحد چیست؟ گفتند: الله و رسولش داناترند، فرمود: گواهی دادن به اینکه هیچ پرستش¬شوندة بر حقی جز الله نبوده ومحمد فرستادة الله می¬باشد و [اینکه] نماز برپای داده شود و زکات پرداخته شده وماه رمضان روزه گرفته شود و همچنین از غنیمت بدست آمده خمس داده شود؛ وآنان را از چهار چیز نهی نمود: خم، ظرف کدو، ظرف تنة خرما و ظرف قیراندود. (در آن زمان، این ظرفها مخصوص تهیه شراب بودند) و فرمود: آنان را حفظ کنید و به دیگران خبر دهید».
سی¬مین پایه از پایههای ایمان: آزاد کردن برده به نیت تقرب به خدواندﻷ
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿فَلَا ٱقۡتَحَمَ ٱلۡعَقَبَةَ ١١ وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا ٱلۡعَقَبَةُ ١٢ فَكُّ رَقَبَةٍ ١٣﴾ [البلد: 11-13]. «از گردنه عبور ننموده [چون از هوای نفس خود تبعیت می¬کند] * و تو چه می¬دانی گردنه چیست؟ * آزاد کردن برده است».
أبي هريره آورده پیامبر فرموده است: «مَنْ أَعْتَقَ رَقَبَةً أَعْتَقَ اللَّهُ بِكُلِّ عُضْوٍ مِنْهَا عُضْوًا مِنْ أَعْضَائِهِ مِنَ النَّارِ حَتَّى فَرْجَهُ بِفَرْجِهِ» . «هر کس بردة را آزاد کند، خداوند به آزادی هر عضو آن [برده] عضوی از اعضای [آزاد کننده] را از آتش جهنم آزاد میگرداند (نگه می¬دارد)، تا جاییکه عضو تناسلیاش به آزادی عضو تناسلی وی».
سی و یکمین پایه از پایههای ایمان: ادا نمودن کفاره¬ها.
طبق قرآن و سنت چهار کفاره داریم: کفارة قتل، کفارة ظهار وکفارة قسم و کفارة جماع در وقت روزة ماه رمضان، و چیزیکه به آنها نزدیک می¬¬کند فدیه نام دارد زیرا آن از گناهی است که در قبل اتفاق افتاده و با فدیه دادن شخص قسط تقرب به الله تعالی را پیدا می¬کند.
سی و دومین پایه از پایههای ایمان: پای¬بند بودن به قراردادها
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿...أَوۡفُواْ بِٱلۡعُقُودِ...﴾ [المائدة: 1]. «... به قراردادها(پیمانها) عمل کنید». در این باره ابن عباس ب گفته است: «عقود یعنی عهد و پیمانها: آنچه که الله حلال کرده و یا حرام نموده است وآنچه که واجب نموده و تمامی حدودیکه در قرآن وجود دارد» و همچنین می¬فرماید: ﴿يُوفُونَ بِٱلنَّذۡرِ...﴾ [الانسان: 7]. «[عباد الله کسانی هستند که] در نذرهایشان پایبندند» وهمچنین می¬فرماید: ﴿...وَلۡيُوفُواْ نُذُورَهُمۡ...﴾ [الحج: 29]. «... و به نذرهایشان وفا کنند...». و نیز میفرماید: ﴿ وَمِنۡهُم مَّنۡ عَٰهَدَ ٱللَّهَ...﴾ [التوبة: 75]. «... و از آنها[منافقین] کسانی هستند که با الله پیمان بسته [و خیانت می¬کنند]...». و میفرماید: ﴿وَأَوۡفُواْ بِعَهۡدِ ٱللَّهِ إِذَا عَٰهَدتُّمۡ وَلَا تَنقُضُواْ ٱلۡأَيۡمَٰنَ بَعۡدَ تَوۡكِيدِهَا...﴾ [النحل: 91]. «و به عهد خداوند وقتی پیمان بستید، وفا کنید و قسمها را بعد از تاکید به آنها نشکنید...».
از عبدالله بن مسعود آمده است که پیامبر فرمود: «لِكُلِّ غَادِرٍ لِوَاءٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يُقَالُ هَذِهِ غَدْرَةُ فُلاَنٍ» . «برای هر پیمان¬شکنی روز قیامت پرچمی بالا برده می¬شود و گفته خواهد شد: این پیمان¬شکنیِ فلانی است». و حديث عبدالله بن عمرو ب که پیامبر فرمود: «أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ كَانَ مُنَافِقًا خَالِصًا وَمَنْ كَانَتْ فِيهِ خَصْلَةٌ مِنْهُنَّ كَانَتْ فِيهِ خَصْلَةٌ مِنْ النِّفَاقِ حَتَّى يَدَعَهَا إِذَا اؤْتُمِنَ خَانَ وَإِذَا حَدَّثَ كَذَبَ وَإِذَا عَاهَدَ غَدَرَ وَإِذَا خَاصَمَ فَجَرَ» . «چهار چیز است که اگر در شخصی جمع شود او کاملاً منافق است و اگر خصلتی از این خصلتها را داشته باشد، قسمتی از نفاق در وی وجود دارد [مگر] زمانیکه آن را از خود دور کند: وقتی به او امانت داده می¬شود خیانت می¬کند و وقتی سخن می¬گوید دروغگویی می¬کند و وقتی پیمان می¬بندد آن را می¬شکند و وقتی بحث می¬کند از حق منحرف می¬شود». و حديث عقبة بن عامر الجهني: پیامبر فرمود: «إِنَّ أَحَقَّ الشَّرْطِ أَنْ يُوفَى بِهِ مَا اسْتَحْلَلْتُمْ بِهِ الْفُرُوجَ» . «محق¬ترین وفای به عهد، [عهد و پیمانی است] که با آن فروج را برای خود حلال می¬کنید» .
سی وسومین پایه¬ از پایههای ایمان: شمردن نعمتهای خداوندﻷ و واجب بودن شکرگذاری از آنها.
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿وَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ...﴾ [الإسراء: 111]. «و بگو: شکر و ستایش از آن خداوند است...». و همچنین می¬فرماید: ﴿...وَإِن تَعُدُّواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ لَا تُحۡصُوهَآ...﴾ [النحل: 18«... و اگر نعمتهای الله را بشماری قابل به شمردن آنها نخواهی بود...». و نیز میفرماید: ﴿وَأَمَّا بِنِعۡمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثۡ ١١﴾ [الضحی: 11]. «و [ای پیامبر] نعمت¬های پروردگارت را بازگو کن». و این قول الله تعالى: ﴿فَٱذۡكُرُونِيٓ أَذۡكُرۡكُمۡ وَٱشۡكُرُواْ لِي وَلَا تَكۡفُرُونِ ١٥٢﴾ [البقرة: 152]. «مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و شکر مرا بجا آورید و کفر نورزید». به غیر از این آیات، الله تعالی در جاهای دیگری نیز این مطلب را بیان فرموده است.
و حديث ابوذر که آورده است: «كَانَ النَّبِيُّ إِذَا أَخَذَ مَضْجَعَهُ مِنْ اللَّيْلِ قَالَ اللَّهُمَّ بِاسْمِكَ أَمُوتُ وَأَحْيَا فَإِذَا اسْتَيْقَظَ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَحْيَانَا بَعْدَ مَا أَمَاتَنَا وَإِلَيْهِ النُّشُورُ» . «پیامبر وقتی به رختخواب می¬رفت می¬فرمود: یا الله به اسم تو می¬میرم و زنده می¬گردم و وقتی بیدار می¬شد می¬فرمود: شکر و ستایش برای خداوندی است که ما را بعد از مردن(خواب) زنده نمود و بسوی وی نشر داده می¬شویم». و حديث صهيب از پیامبر: «عَجَبًا لأَمْرِ الْمُؤْمِنِ إِنَّ أَمْرَهُ كُلَّهُ خَيْرٌ وَلَيْسَ ذَاكَ لأَحَدٍ إِلاَّ لِلْمُؤْمِنِ إِنْ أَصَابَتْهُ سَرَّاءُ شَكَرَ فَكَانَ خَيْرًا لَهُ وَإِنْ أَصَابَتْهُ ضَرَّاءُ صَبَرَ فَكَانَ خَيْرًا لَهُ» . «کار مؤمن شگفتآور است، زیرا تمام امورش برایش خیر است و جز برای مؤمن برای کسی دیگر این امر وجود ندارد، وقتی به او خوشی می¬رسد شکر می¬کند که [این شکر] برای او خیر است و وقتی به او سختی می¬رسد صبر می¬نماید که [این صبر نیز] برای او خیر است».
امام بيهقي / آورده است: ابو الحسن الكندي القاضي سروده :
إذا كنت في نعمة فارعها
فإن الـمعاصي تزيل النعم
«اگر نعمت داشتی و در توانمندی بودی پس از آن محافظت کن، همانا گناهان نعمتها را از بین می¬برند».
سري گفته است: «شکر نعمت است و شکر بر نعمت نیز نعمت است، پس هرگز شکرگذاری به انتها نمی¬رسد» و امام شافعي / در اول کتابِ الرسالة آورده است: «شکر و ستایش خدایی را سزد که شکر نعمتی از نعمتهایش ادا نمی¬گردد مگر اینکه شکر آن [شکر گذاری نیز] نعمتی است که بر ادا کننده واجب است».
امام بيهقي / آورده است محمود الوراق شعری سروده :
لئن كان شكري نعمة الله نعمة
علي له في مثلها يجب الشكر
فكيف يصح الشكر إلا بفضله
وإن طالت الأيام واتصل العمر
إذا مس بالسراء عم سرورها
وإن مس بالضراء أعقبها الأجر
وما منهما إلا له فيه منه
ج تضيق بها الأوهام والبر والبحر
«اگر شکر نعمت خداوند توسط من خود شکری باشد، بر من مثل خودش شکر واجب است، پس چگونه شکر صحیح می¬شود مگر به فضلش، و اگر چه روزها بگذرد و عمر طول بکشد، وقتی شادی پیش می¬آید تمامی آن خوشی است، و اگر ناراحتی پیش بیاید در پس آن اجرِ [اخروی] است، و از آن چیزی نیست مگر آنچه برای آن در آن است، [برای ادای آن] فکرها و خشکی و دریا درمانده می¬شوند».
خارج از مطالبی که امام بیهقی / آورده است جماعتی دو بیت سروده¬اند :
إذا كان شكري نعمة الله نعمة
علي له في مثلها يجب الشكر
فما لي عذر أني مقصر
وعذري إقراري بأن ليس لي عذر
ج
«چنانچه شکر نعمت خداوند توسط من خود شکری داشته باشد، بر من نیز مانند آن شکری واجب است، عذری ندارم مگر این که کوتاهی نموده¬ام، و عذر من این است که اقرار می¬کنم برای من عذری نیست».
سی و چهارمین پایه از پایههای ایمان: حفظ زبان است از چیزی که به آن احتیاج ندارد و شامل دروغگویی، غیبت، خبرچینی(دو بهم زنی) و ناسزا گفتن می¬باشد.
در قرآن و سنت به این مسئله بسیار پرداخته شده است مانند این سخن الله تعالی: ﴿...وَٱلصَّٰدِقِينَ وَٱلصَّٰدِقَٰتِ...﴾ [الأحزاب: 35]. «... راستگویان مرد و راستگویان زن [خداوند برای آنها مغفرت و اجر عظیمی آماده نموده است]...». و همچنین می¬فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ ٱلصَّٰدِقِينَ ١١٩﴾ التوبة: 119]. «ای کسانیکه ایمان آورده¬اید از خدا بترسید و از راستگویان باشید». و نیز می¬فرماید: ﴿...وَلَا تَقۡفُ مَا لَيۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٌ...﴾ [الإسراء: 36]. «بر چیزی نرو که بر آن آگاهی نداری...». و همچنین ذات تعالایش می¬فرماید: ﴿...فَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّن كَذَبَ عَلَى ٱللَّهِ وَكَذَّبَ بِٱلصِّدۡقِ...﴾ [الزمر: 32]. «چه کسی ظالمتر است از کسیکه به الله دروغ ببندد و کلام راست(حقیقت) را تکذیب کند...». و همچنین می¬فرماید: ﴿وَٱلَّذِي جَآءَ بِٱلصِّدۡقِ وَصَدَّقَ بِهِۦٓ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُتَّقُونَ ٣٣﴾ [الزمر: 33]. «و کسی با راستی آمد و آن را تصدیق نمود آنانند پرهیزکاران». و نیز می¬فرماید: ﴿...إِنَّ ٱلَّذِينَ يَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡكَذِبَ لَا يُفۡلِحُونَ﴾ [النحل: 116]. «کسانیکه به خداوند دروغی را افترا می¬بندند، رستگار نمی¬شوند».
دلیل از سنت: حديث عبدالله بن مسعود که پیامبر فرموده¬اند: «إِنَّ الصِّدْقَ يَهْدِي إِلَى الْبِرِّ وَإِنَّ الْبِرَّ يَهْدِي إِلَى الْجَنَّةِ وَإِنَّ الرَّجُلَ لَيَصْدُقُ حَتَّى يَكُونَ صِدِّيقًا وَإِنَّ الْكَذِبَ يَهْدِي إِلَى الْفُجُورِ وَإِنَّ الْفُجُورَ يَهْدِي إِلَى النَّارِ وَإِنَّ الرَّجُلَ لَيَكْذِبُ حَتَّى يُكْتَبَ عِنْدَ اللَّهِ كَذَّابًا» . «همانا راستگویی بسوی نیکی هدایت می¬فرماید و نیکی بسوی بهشت، و مردی است که آنقدر راست می¬گوید تا آنجا که نزد پروردگار صدّیق شمرده می¬گردد؛ و دروغگویی بسوی فسق و فجور میکشاند و فسق و فجور بسوی جهنم، و مردی است که آنقدر دروغ می-گوید که نزد پروردگار کذّاب شمرده می¬شود». حديث سهل بن سعد که پیامبر فرمود: «مَنْ يَضْمَنْ لِي مَا بَيْنَ لَحْيَيْهِ وَمَا بَيْنَ رِجْلَيْهِ أَضْمَنْ لَهُ الْجَنَّةَ» . «کسیکه ما بین دو ریشش(دهانش) و ما بین دو رانش(فرجش) را تضمین کند من برای او بهشت را تضمین می¬کنم». و همچنین پیامبر فرموده است: «وَمَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَلْيَقُلْ خَيْرًا أَوْ لِيَصْمُتْ» . «کسیکه به الله و روز قیامت ایمان دارد سخن خیر بگوید و گرنه سکوت کند».
سی و پنجمین پایه از پایههای ایمان: امانت داری و واجب بودن برگرداندن امانت به اهلش
زیرا الله تعالی می¬فرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُكُمۡ أَن تُؤَدُّواْ ٱلۡأَمَٰنَٰتِ إِلَىٰٓ أَهۡلِهَا...﴾ [النساء: 58]. «خداوند به شما امر می¬نماید که امانتها را به اهل آن برگردانید». و همچنین می¬فرماید: ﴿...فَلۡيُؤَدِّ ٱلَّذِي ٱؤۡتُمِنَ أَمَٰنَتَهُ...﴾ [البقرة: 283]. «... به کسیکه امانت سپرده شده آن را برگرداند [به اهلش] ...». حديث ابي هريرة که پیامبر فرموده است: «أَدِّ الْأَمَانَةَ إِلَى مَنْ ائْتَمَنَك وَلَا تَخُنْ مَنْ خَانَكَ» . «امانت را به کسیکه آن را به تو امانت داده برگردان و [حتی] کسیکه به تو خیانت نمود به وی خیانت نکن». و همچنین پیامبر فرموده است: «ثَلاثٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ فَهُوَ مُنَافِقٌ ، وَإِنْ صَامَ وَصَلَّى ، وَزَعَمَ أَنَّهُ مُسْلِمٌ مَنْ إِذَا حَدَّثَ كَذَبَ وَإِذَا اؤْتُمِنَ خَانَ وَإِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ» . «سه چیز است که اگر در شخصی پیدا شود او منافق است، [حتی] اگر روزه بگیرد و نماز بخواند و بپندارد که او مسلمان است: وقتی سخن می¬گوید، دروغ بگوید و وقتی به او امانتی داده می¬شود، خیانت می¬کند و وقتی پیمان می¬بندد، خلف وعده می¬کند».
سی و ششمین پایه از پایههای ایمان: حرام شمردن کشتن اشخاص و جنایت بر علیه آنها
زیرا الله تعالى می¬فرماید:﴿وَمَن يَقۡتُلۡ مُؤۡمِنٗا مُّتَعَمِّدٗا فَجَزَآؤُهُۥ جَهَنَّمُ خَٰلِدٗا فِيهَا وَغَضِبَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ وَلَعَنَهُۥ وَأَعَدَّ لَهُۥ عَذَابًا عَظِيمٗا ٩٣﴾ [النساء: 93]. «کسیکه مؤمنی را به عمد به قتل برساند جزای او جهنم است و در آن جاودان خواهد ماند و خداوند بر وی غضب گرفته و لعنتش می¬کند و برای او عذاب عظیمی مهیا ساخته است». و همچنین می¬فرماید: ﴿...وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَنفُسَكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ بِكُمۡ رَحِيمٗا ٢٩ وَمَن يَفۡعَلۡ ذَٰلِكَ عُدۡوَٰنٗا وَظُلۡمٗا فَسَوۡفَ نُصۡلِيهِ نَارٗاۚ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرًا ٣٠﴾ [النساء: 29-30]. «و خودکشی نکنید که همانا خداوند به شما مهربان است * کسیکه از روی تجاوز و ستم [این عمل را] انجام دهد او را با آتش خواهیم سوزاند و این کار برای الله آسان است». حديث عبدالله بن مسعود که پیامبر فرموده¬ است: «قِتَالُ الْمُسْلِمِ كُفْرٌ وَسِبَابُهُ فُسُوقٌ» . «جنگ با مسلمان کفر و دشنام دادن به وی فسق است». و سخن دیگر: «أَوَّلُ مَا يُقْضَى بَيْنَ النَّاسِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِى الدِّمَاءِ» . «اولین مسئلة که روز قیامت بین مردم حسابرسی می¬شود دربارة خونریزی است». حديث ابن عمر ب: پیامبر فرموده است: «لَنْ يَزَالَ الْمُؤْمِنُ فِي فُسْحَةٍ مِنْ دِينِهِ مَا لَمْ يُصِبْ دَمًا حَرَامًا» . «انسان مومن همیشه در آسایش دین خود قرار دارد، (یعنی خللی در دینش وارد نمیشود) تا زمانیکه مرتکب ریختن خون ناحقی نشود».
سی وهفمتمین پایه از پایههای ایمان: کنترل شهوت و واجب بودن داشتن عفاف
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿...وَيَحۡفَظُواْ فُرُوجَهُمۡ...﴾ [النور: 30]. «... و [به مؤمنین بگو:] پاکدامنی نمایند...». وهمچنین می¬فرماید: ﴿...وَيَحۡفَظۡنَ فُرُوجَهُنَّ...﴾ [النورر: 31]. «... و [به زنان مؤمن بگو:] پاکدامنی نمایند...». و نیز می¬فرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ هُمۡ لِفُرُوجِهِمۡ حَٰفِظُونَ ٥﴾ [المؤمنون: 5]. «و [مؤمنین کسانی هستند که] آنان شرمگاهشان را پاک نگه میدارند». ﴿وَٱلَّذِينَ هُمۡ لِفُرُوجِهِمۡ حَٰفِظُونَ ٢٩﴾ [المعارج: 29]. «و [نمازگزاران واقعی کسانی هستند که] آنان شرمگاهشان را پاک نگه می¬دارند». و همچنین می¬فرماید: ﴿وَلَا تَقۡرَبُواْ ٱلزِّنَىٰٓۖ إِنَّهُۥ كَانَ فَٰحِشَةٗ وَسَآءَ سَبِيلٗا ٣٢﴾ [الإسراء: 32]. «و به زنا نزدیک نشوید، که آن گناه بسیار زشت و بد راهی است».
دلیل از سنت: پیامبر فرموده است: «لاَ يَزْنِى الزَّانِى حِينَ يَزْنِى وَهُوَ مُؤْمِنٌ وَلاَ يَسْرِقُ السَّارِقُ حِينَ يَسْرِقُ وَهُوَ مُؤْمِنٌ وَلاَ يَشْرَبُ الْخَمْرَ حِينَ يَشْرَبُهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ وَلاَ يَنْتَهِبُ نُهْبَةً ذَاتَ شَرَفٍ يَرْفَعُ النَّاسُ إِلَيْهِ فِيهَا أَبْصَارَهُمْ حِينَ يَنْتَهِبُهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ» . «زنا کار هنگامیکه زنا می¬کند مؤمن نیست و دزد وقتی دزدی می¬کند مؤمن نیست و نوشندة شراب وقتی آن را می¬نوشد مؤمن نیست و چپاولگری که غنیمت با ارزشی را غارت می¬کند که مردم به آن چشم دوخته¬اند، هنگام چپاول مؤمن نیست».
سی و هشتمین پایه از پایههای ایمان: اجتناب از هر آنچه که حرام شده است از قبیل دزدی، راهزنی، رشوه¬خواری و خوردن آنچه شرعاً وی استحقاق آن را ندارد.
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿وَلَا تَأۡكُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَكُم بَيۡنَكُم بِٱلۡبَٰطِلِ...﴾ [البقرة: 188]. «و اموالتان را بین خودتان به ناحق نخورید...». و همچنین می¬فرماید: ﴿فَبِظُلۡمٖ مِّنَ ٱلَّذِينَ هَادُواْ حَرَّمۡنَا عَلَيۡهِمۡ طَيِّبَٰتٍ أُحِلَّتۡ لَهُمۡ وَبِصَدِّهِمۡ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ كَثِيرٗا ١٦٠ وَأَخۡذِهِمُ ٱلرِّبَوٰاْ وَقَدۡ نُهُواْ عَنۡهُ وَأَكۡلِهِمۡ أَمۡوَٰلَ ٱلنَّاسِ بِٱلۡبَٰطِلِ...﴾ [النساء: 160-161]. «پس به خاطر ظلمی که یهودیان می¬کردند و به خاطر اینکه بسیار مردم را از راه خدا باز میداشتند, چیزهای پاکیزة را که بر آنان حلال شده بود حرام کردیم * و به سبب اینکه ربا می¬خوردند، حال آنکه از آن نهی شده بودند، و به خاطر اینکه اموال مردم را به ناحق میخوردند...». و الله تعالى می¬فرماید: ﴿وَيۡلٞ لِّلۡمُطَفِّفِينَ ١﴾ [المطففین: 1]. «وای بر کم فروشان) و همچنین می¬فرماید: ﴿...وَأَوۡفُواْ ٱلۡكَيۡلَ إِذَا كِلۡتُمۡ وَزِنُواْ بِٱلۡقِسۡطَاسِ ٱلۡمُسۡتَقِيمِ...﴾ [الإسراء: 35]. «و هنگامیکه پیمانه می¬کنید آن را به کمال و تمام پیمانه نمائید و با ترازوی درست وزن نمائید...».
پیامبر وقتی در منا خطبة می¬خواند فرمود: «...فَإِنَّ دِمَاءَكُمْ وَأَمْوَالَكُمْ وَأَعْرَاضَكُمْ عَلَيْكُمْ حَرَامٌ...» . «... پس همانا [تجاوز به] خونهایتان و اموالتان و ناموس یکدیگر بر شما حرام است...».
سی و نهمین پایه از پایههای ایمان: دوری جستن از خوردنیها و نوشیدنیهای حرام.
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿حُرِّمَتۡ عَلَيۡكُمُ ٱلۡمَيۡتَةُ وَٱلدَّمُ وَلَحۡمُ ٱلۡخِنزِيرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَيۡرِ ٱللَّهِ بِهِۦ وَٱلۡمُنۡخَنِقَةُ وَٱلۡمَوۡقُوذَةُ وَٱلۡمُتَرَدِّيَةُ وَٱلنَّطِيحَةُ وَمَآ أَكَلَ ٱلسَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيۡتُمۡ وَمَا ذُبِحَ عَلَى ٱلنُّصُبِ وَأَن تَسۡتَقۡسِمُواْ بِٱلۡأَزۡلَٰمِ...﴾ [المائدة: 3]. «بر شما حرام شد: مردار و خون و گوشت خوک و گوشتیکه به هنگام ذبح آن نام غیر خدا را بر آن برده باشند و [حیوان] خفه شده یا حیوانیکه با سنگ، عصا و یا غیر آن کشته شده باشد یا پرت شده از بلندی و حیوانیکه بر اثر شاخ حیوان دیگری مرده باشد و حیوانیکه توسط حیوانات درنده کشته شده باشد، مگر اینکه قبل از مرگ آن را پیدا کرده و با نام خداوند آن را ذبح نموده باشید و [همچنین حرام است] گوشت حیوان ذبح شده بر سنگهای کنار کعبه [که برای احترام به آنان اینکار را می¬کردند] و [نیز آنان که] با چوبه¬های تیر به پیشگویی می¬پردازید...». و همچنین می¬فرماید: ﴿قُل لَّآ أَجِدُ فِي مَآ أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَىٰ طَاعِمٖ يَطۡعَمُهُۥٓ إِلَّآ أَن يَكُونَ مَيۡتَةً أَوۡ دَمٗا مَّسۡفُوحًا أَوۡ لَحۡمَ خِنزِيرٖ فَإِنَّهُۥ رِجۡسٌ أَوۡ فِسۡقًا أُهِلَّ لِغَيۡرِ ٱللَّهِ...﴾ [الأنعام: 145]. «بگو: در آن چه به من وحی شده است خوردن چیزی را بر خورندة حرام نمی¬یابم مگر حیوان مردار یا خون جاری یا گوشت خوک، که همة اینها ناپاکند، یا حیوانیکه [به هنگام ذبح] نام غیر خدا بر آن برده شود...». و همچنین می-فرماید: ﴿...إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَيۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّيۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ...﴾ [المائدة: 90]. «همانا شراب و قمار و بتها و تیرهای فالگیری پلیدند و از کارهای شیطان می¬باشند، پس از آنها بپرهیزید...». و همچنین می¬فرماید: ﴿...يَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡخَمۡرِ وَٱلۡمَيۡسِرِۖ قُلۡ فِيهِمَآ إِثۡمٞ كَبِيرٞ...﴾ [البقرة: 219]. «از تو دربارة شراب و قمار می¬پرسند، بگو: در آن دو اثم(گناه) بزرگی است...». و الله تعالی صفت اثم را بر آن دو می¬شمارد و در آیة دیگر می¬فرماید: ﴿قُلۡ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ ٱلۡفَوَٰحِشَ مَا ظَهَرَ مِنۡهَا وَمَا بَطَنَ وَٱلۡإِثۡمَ وَٱلۡبَغۡيَ بِغَيۡرِ ٱلۡحَقِّ...﴾ [الأعراف: 33]. «بگو فقط پروردگار من فواحش را چه به صورت آشکار و چه به صورت پنهانی و اثم و ستم ناحق را حرام فرموده است...». و در این آیه بصورت آشکار اثم حرام شده است وهمچنین گفته شده است اثم نامی از نامهای شراب است، و شعری آمده است:
شربت الإثم حتى ضل عقلي
كذاك الإثم يذهب بالعقول
«اثم را نوشیدم تا اینکه عقلم ضایع شد، اینچنین است اثم که عقلها را از بین می-برد».
عائشه ل گفته است: «سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ عَنْ الْبِتْعِ فَقَالَ كُلُّ شَرَابٍ أَسْكَرَ فَهُوَ حَرَامٌ» . «از رسول الله در مورد شراب عسل سوال شد، فرمود: هر نوشیدنی¬ای که مست کند حرام است». و حديث ابن عمر ب: پیامبر فرموده است: «كُلُّ مُسْكِرٍ خَمْرٌ وَكُلُّ مُسْكِرٍ حَرَامٌ...» . «هر مستکننده¬ای شراب است و هر مست کننده¬ای حرام است...». در روایت امام مسلم / می¬افزاید: «وَمَنْ شَرِبَ الْخَمْرَ فِى الدُّنْيَا فَمَاتَ وَهُوَ يُدْمِنُهَا لَمْ يَتُبْ لَمْ يَشْرَبْهَا فِى الآخِرَةِ». «کسیکه در دنیا شراب بنوشد و بدون توبه بمیرد در آخرت از نوشیدن [شراب بهشتی ] محروم می¬شود».
دلیل از سنت: حديث أبي¬هريره: «أُتِيَ رَسُولُ اللَّهِ لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِهِ بِإِيلِيَاءَ بِقَدَحَيْنِ مِنْ خَمْرٍ وَلَبَنٍ فَنَظَرَ إِلَيْهِمَا فَأَخَذَ اللَّبَنَ قَالَ جِبْرِيلُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَاكَ لِلْفِطْرَةِ لَوْ أَخَذْتَ الْخَمْرَ غَوَتْ أُمَّتُكَ» . «شب أسری برای رسول الله دو قدح آورده شد، یکی از شراب و دیگری از شیر، به آن دو نگاه کرد و شیر را برداشت، جبرئیل فرمود: شکر و ستایش الله را که تو را به فطرت هدایت نمود، اگر شراب را بر می¬¬داشتی امتت گمراه میشدند». و حدیثیکه در قبل به آن اشاره شد: «شرابخور وقتی شراب می¬نوشد مؤمن نیست».
امام بيهقي/ با اسنادش از حسن بصری رحمه¬الله آورده است: «به مردی از اعراب گفته شد: چرا نبیذ (نوعی شراب) نمی¬نوشی؟ گفت: قسم به خدا! هیچ چیز مرا بیشتر از عقل سالم راضی نمی¬کند، چگونه آن را فاسد کنم» و از حكم بن هشام آمده است که به پسرش می¬گفت: «ای پسرم از نبیذ بر حذر باشد پس آن استفراغی است در کنج دهانت و نجاستی است در پشتت و حد[شلاقی] است بر کمرت و [توسط آن] مورد مضحکة بچه¬ها قرار می¬گیری و اسیر حسابرس می¬گردی» و بعضی حکیمان می-گویند او به پسرش گفت: «چه چیز تو را به نبیذ دعوت می¬دهد؟ گفت: هضم کردن غذایم، گفت: قسم به الله آن دینت را هضم می¬کند» .
و از عبدالله بن إدريس :
كل شراب مسكر كثيره
من تمرة أو عنب عصيره
فإنه محرم يسيره
إني لكم من شره نذيره
«هر نوشیدنی که زیاد آن مست می¬کند، چه از خرما و چه از آب انگور، کَمش حرام است، و من برای شما ترساننده از شر آن هستم».
واز ابي بكر بن ابي الدنيا که شعری برای پدرش سرود :
وإذا النبيذ على النبيذ شربته
أزرى بدينك مع ذهاب الدرهم
«و وقتی نبیذ را بر نبیذ می¬نوشی، به دین تو عیب وارد می¬کنم و همراه آن مالت نیز هلاک می¬شود».
و حسين بن عبد الرحمن سروده است :
أرى كل قوم يحفظون حريمهم
وليس لأصحاب النبيذ حريم
إذا جئتهم حيوك ألفا ورحبوا
وإن غبت عنهم ساعة فذميم
أخاهم إذا ما دارت الكأس بينهم
وكلهم رث الوصال یقوم
فهذا ثنائي لم أقل بجهالة
ولكن بحال الفاسقين عليم
«هر قومی را می¬بینم که حریمشان را حفظ می¬کنند، [ولی] برای اصحاب نبیذ حریمی وجود ندارد، وقتی نزد آنها می¬روی هزار بار به تو سلام می¬کنند و خوش¬آمد می¬گویند، و اگر مدت زمانی نزد آنها بنوشی مذمت خواهی شد، برادرشان وقتی جام را بین آنها میگرداند، و تمامی آنها برای وصال خود [با شراب] مرثیه¬سرایی خواهند نمود، و این ستایش من است که آن را از روی جهالت نمی¬گویم، ولی به حال گناهکاران عالم هستم».
و ابيهريرة روایت می¬کند که پیامبر فرموده ¬است: «أَيُّها النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ طَيِّبٌ لاَ يَقْبَلُ إِلاَّ طَيِّبًا وَإِنَّ اللَّهَ أَمَرَ الْمُؤْمِنِينَ بِمَا أَمَرَ بِهِ الْمُرْسَلِينَ فَقَالَ: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلرُّسُلُ كُلُواْ مِنَ ٱلطَّيِّبَٰتِ وَٱعۡمَلُواْ صَٰلِحًاۖ إِنِّي بِمَا تَعۡمَلُونَ عَلِيمٞ ٥١﴾ [المؤمنون: 51]. وَقَالَ: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُلُواْ مِن طَيِّبَٰتِ مَا رَزَقۡنَٰكُمۡ﴾ [البقرة: 172]. ثُمَّ ذَكَرَ الرَّجُلَ يُطِيلُ السَّفَرَ أَشْعَثَ أَغْبَرَ يَمُدُّ يَدَيْهِ إِلَى السَّمَاءِ يَا رَبِّ يَا رَبِّ وَمَطْعَمُهُ حَرَامٌ وَمَشْرَبُهُ حَرَامٌ وَمَلْبَسُهُ حَرَامٌ وَغُذِىَ بِالْحَرَامِ فَأَنَّى يُسْتَجَابُ لِذَلِكَ» . «ای انسانها خداوند پاک است و بجز پاک را قبول نمی¬کند خداوند همان چیزی را که به فرستادگانش امر نموده به مؤمنین نیز امر می¬نماید، سپس فرمود: «ای فرستادگان از چیزهای طیب بخورید و عمل صالح انجام دهید، همانا من به آنچه می¬کنید آگاهم» و فرمود: «ای کسانیکه ایمان آورده¬اید از چیزهای پاکی که روزیتان قرار دادیم بخورید» سپس مردی را مثال زد که سفرش طول می¬کشد و پریشان موی و غبارآلود دو دستش را بسوی آسمان برده و می¬گوید: ای پروردگار! ای پروردگار! [و این درحالی است که] خوراکش حرام و نوشیدنیش حرام و لباسش حرام و روزی داده می¬شد با حرام، و از این رو دعایش مستجاب نمی¬شود». از نعمان بن بشير از پیامبر: «إِنَّ الْحَلاَلَ بَيِّنٌ وَإِنَّ الْحَرَامَ بَيِّنٌ وَبَيْنَهُمَا مُشْتَبِهَاتٌ لاَ يَعْلَمُهُنَّ كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ فَمَنِ اتَّقَى الشُّبُهَاتِ اسْتَبْرَأَ لِدِينِهِ وَعِرْضِهِ وَمَنْ وَقَعَ فِى الشُّبُهَاتِ وَقَعَ فِى الْحَرَامِ كَالرَّاعِى يَرْعَى حَوْلَ الْحِمَى يُوشِكُ أَنْ يَرْتَعَ فِيهِ أَلاَ وَإِنَّ لِكُلِّ مَلِكٍ حِمًى أَلاَ وَإِنَّ حِمَى اللَّهِ مَحَارِمُهُ...» . «حلال آشکار است و حرام [نیز] آشکار است و بین آن دو مشتبهات وجود دارد که عدة زیادی از مردم از آنان بی¬خبرند، هرکس از مشتبهات به علت تقوا دوری کند دین و ناموسش را پاک نگه داشته است و کسیکه در مشتبهات وارد شود، وارد مسائل حرام شده است مانند چوپانی که دامش را نزدیک مناطق ممنوعه می¬چراند، در حالیکه نزدیک است دامش وارد آن منطقه شوند؛ آگاه باشید که هر پادشاهی منطقة ممنوعة دارد و منطقة ممنوعة خداوند چیزهایی است که او حرام نموده است». حديث ابي¬هريره که پیامبر فرموده است: «إِنِّي لَأَنْقَلِبُ إِلَى أَهْلِي فَأَجِدُ التَّمْرَةَ سَاقِطَةً عَلَى فِرَاشِي فَأَرْفَعُهَا لِآكُلَهَا ثُمَّ أَخْشَى أَنْ تَكُونَ صَدَقَةً فَأُلْقِيهَا» . «چه بسا وارد خانه¬ام می¬شوم و خرمایی را می¬بینم که روی رختخوابم افتاده است، آنرا برداشته تا بخورم، پس از ترس آنکه مبادا از مال صدقه باشد، آن را می¬اندازم». در صحيح بخاري از عائشهل آمده است: «كَانَ لِأَبِي بَكْرٍ غُلَامٌ يُخْرِجُ لَهُ الْخَرَاجَ وَكَانَ أَبُو بَكْرٍ يَأْكُلُ مِنْ خَرَاجِهِ فَجَاءَ يَوْمًا بِشَيْءٍ فَأَكَلَ مِنْهُ أَبُو بَكْرٍ فَقَالَ لَهُ الْغُلَامُ أَتَدْرِي مَا هَذَا فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ وَمَا هُوَ قَالَ كُنْتُ تَكَهَّنْتُ لِإِنْسَانٍ فِي الْجَاهِلِيَّةِ وَمَا أُحْسِنُ الْكِهَانَةَ إِلَّا أَنِّي خَدَعْتُهُ فَلَقِيَنِي فَأَعْطَانِي بِذَلِكَ فَهَذَا الَّذِي أَكَلْتَ مِنْهُ فَأَدْخَلَ أَبُو بَكْرٍ يَدَهُ فَقَاءَ كُلَّ شَيْءٍ فِي بَطْنِهِ» . «ابوبکر غلامی داشت که برای او خراج می¬گرفت و ابوبکر از آن خراج می¬خورد، روزی چیزی را آورد و ابوبکر از آن خورد؛ غلام به او گفت: آیا می¬دانی این چیست؟ ابوبکر گفت: آن چیست؟ غلام گفت: در زمان جاهلیت برای شخصی کهانت می¬کردم و کسی بهتر از من کهانت نمی¬کرد او را فریب دادم و وقتی مرا دید این را به من عطا کرد و این همان چیزی است که از آن خوردی، پس از آن ابوبکر دستش را در گلویش کرد و هر آنچه که در شکمش بود خارج کرد». زيد بن أسلم آورده است: «شَرِبَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ لَبَنًا فَأَعْجَبَهُ فَسَأَلَ الَّذِى سَقَاهُ مِنْ أَيْنَ لَكَ هَذَا اللَّبَنُ؟ فَأَخْبَرَهُ أَنَّهُ وَرَدَ عَلَى مَاءٍ قَدْ سَمَّاهُ فَإِذَا نَعَمٌ مِنْ نَعَمِ الصَّدَقَةِ وَهُمْ يَسْقُونَ فَحَلَبُوا لِى أَلْبَانَهَا فَجَعَلْتُهُ فِى سِقَائِى هَذَا فَأَدْخَلَ عُمَرُ إِصْبَعَهُ وَاسْتَقَاءَهُ» . «عمر بن خطاب شیری نوشید و از آن تعجب نمود، و از کسیکه به او [شیر] نوشانده بود پرسید: این را از کجا آورده¬ای؟ به او گفت که به آبی رسیدم که علامت دار بود و شتری از شتران صدقه آنجا بود و آنها از [شیر] آن مینوشیدند و از شیر آن در این مَشگ من ریختند؛ حضرت عمر [نیز] دستش را در دهانش برد و هر چه در آن بود قِی نمود [زیرا اموال صدقه برای اوحرام بود]». و در مورد پاک بودن خوردنیهای حضرت علي آمده است: «او در حالی از مدینه می¬آمد که نانش در کوله پشتی¬اش بود» .
امام بيهقي / با اسنادش آورده است: يوسف ابن اسباط گفت: «وقتی جوانی عبادت می¬کند، ابلیس [به یارانش] می¬گوید: بنگرید خوراکیهایش را از کجا آورده است، و اگر خوراکیهایش از خوردنیهای پلید بود می¬گوید: اورا به حال خود بگذارید و خود را مشغول او نکنید، او را به حال خود بگذارید تا کوشش کند و زحمت بکشد، برای شما خودش کافی است» . حذيفة مرعشي به مردم نگاه کرد که برای رسیدن به صف اول [نماز] با یکدیگر رقابت می¬کردند، او گفت: «شایسته است که در خوردن نان حلال با یکدیگر رقابت ورزند» . از فضيل بن عياض رحمه¬الله که گفت: «از سفیان ثوری دربارة فضیلت صف اول [نماز] سوال شد، او گفت: به چیزیکه از آن می¬خوری نگاه کن که از کجا آورده¬ای و [آنوقت] نماز را در صف آخر بخوان» و شعیب بن حرب این حدیث را اینگونه روایت می¬کند: «به دِرهَمت نگاه کن که آن از کجا رسیده است و [آنوقت] در صف آخر نماز بخوان» و از سري السقطي: «او [اگر چیزی مالکش کسی غیر از خودش بود حتی] ترة سیاه و یا میوة و یا چیز دیگری نمی¬خورد و در این مسئله تندی به خرج داده و غایت پرهیزکاری را به عمل می¬رساند» . همچنین سری گفته است: «در طرسوس بوده و در خانه دو جوان با من بودند و عبادت می-نمودند و در خانه تنوری بود که در آن نان می¬پختند، تنور شکست و با اموال خودم بدلی برای آن ساختم، در نتیجه این شد که دیگر نانی در آن نپختند» . و همچنین گفته است: و از او آمده است: «ابو یوسف غسولی به شعر پایبند بود در حالیکه جهاد می-کرد و وقتی همراه مردم قتال مینمود و به سرزمین روم وارد می¬شدند، یارانش از ذبائح و میوه¬های آن می¬خوردند ولی او نمی¬خورد، از او پرسیدند: ای ابو یوسف، آیا شک می¬کنی که آنها حلال هستند؟ گفت: خیر، به او گفتند: پس از چیز حلال بخور، او گفت: همانا زهد فقط در حلال است» . و از سري آمده است که گفت: «از محل جنگ برمی¬گشتم که در راهم آبی زلال دیدم که دورش را گیاهانی پوشانده بودند، با خودم گفتم: ای سری! اگر در روزی چیز حلالی را بخوری و چیز حلالی را بنوشی آن همین روز است؛ از مرکبم پیاده شدم و از آن گیاه خورده و از آن آب نوشیدم؛ صدا زنندة صدا برآورد و صدایی را شنیدم در حالیکه کسی را نمی¬دیدم [گفته می¬شد:] ای سری بن مغلس انفاق آن چیزی که اینجا بدست آوردی از کجاست؟ و آن را به خودم واگذاشت» . و از بعضی روایت شده است: «حلال را طلب می¬کرد و به دنبال راهنما بود که حسن بصری را در بصره یافت، و از راهی دور بسوی او سفر کرد، حسن به او گفت: مردی شخصی واعظ هستم از هدایای مردم و مهمان¬شدن روزی می¬خورم ولی تو را راهنمائی می¬کنم به مردی در سیستان، او را در مزرعه¬اش می¬یابی که گاوی دارد و برای او دو مسیر گذاشته است در یکی از راه¬ها کاه و جو گذاشته و در دیگری آب، وقتی گاو به کاه و جو می¬رسد آن دو را بر وی عرضه میکند و وقتی به آب می¬رسد آن را بر گاو عرضه می¬کند، مردی متوجه¬ وی می¬شود وآن را اینگونه می¬یابد بر او سلام کرده و حالش را پیش وی بیان می¬دارد، پس آن مرد به گریه می¬افتد و می¬گوید امام ابو سعید راست گفت، ولی آن را فراموش کردم زیرا این گاو، روزی در زمین همسایه¬ام چریده ¬است و شکمبة آن با چریدن [در زمین همسایهام] پر شده است ودر حالی به زمین من برگشته که از خاک همسایه¬ام با خاک خودم مخلوط شده است و شبه¬ای برایم ایجاد شد که بسوی او بر می¬گردد و به همین علت تو را به سوی شخصی دیگر راهنمایی کردم و به گریه افتاد» و از ابو¬عبدالله بن جلاء که گفت: «کسی را می-شناسم که سی سال در مکه اقامت داشت و از آب زمزم ننوشید بجز آنچه در جام آب و دلو از وی طلب نوشیدن می¬کردن و هرگز از غذای حلب که از مصر می¬آمد نخورد» . از بشر بن حارث حافي بن عبدالرحمن آمده است که گفت: از معافى عمران شنیدم: «ده نفر از اهل علمی در گذشته بودند، توجه شدید به حلال داشتند و چیزی وارد شکمشان نمی¬شد مگر اینکه می¬دانستند آن حلال است واگر اینطور نبود به خاک بسنده می¬نمودند؛ سپس شروع به شمردن نمود: إبراهيم بن أدهم و سليمان خواص و علي بن فضيل بن عياض و أبا معاويه الأسود و یوسف بن أسباط و وهيب بن الورد وحذيفة شيخی از أهل حران و داود طائي و ده نفر را شمرد» .
و از يحيى بن معين محدث :
الـمال يذهب حلة وحرامة
یوما وتبقى في غد آثامه
ليس التقي بمتق لإلهه
حتى يطيب شرابه وطعامه
ويطيب ما تحوي وتكسب كفه
ويكون في حسن الحديث كلامه
نطق النبي لنا به عن ربه
فعلى النبي صلاته وسلامه
«مال چه حلال باشد و چه حرام روزی [بعد از مرگ] خواهد رفت, و فردا آثار گناه آن باقی می¬ماند، متقی کسی نیست که از معبودش بترسد، مگر اینکه نوشیدنی و خوراکیهایش را پاک گرداند، پاک باشد آنچه جمع می¬کند و آنچه با دستش به دست میآورد، کلامش با نیکی سخن باشد، پیامبر از قول پروردگارش آن را به ما گفته است، پس بر پیامبر سلام و صلواتش باشد».
از سفيان الثوري در مورد پرهیزکاری سوال شد، او نیز شعری سرود:
إني وجدت فلا تظنوا غيره
هذا التورع عند هذا الدرهم
فإذا قدرت عليه ثم تركته
فاعلم بأن هناك تقوى المسلم
«من [چیزی] یافتم و به غیر از آن گمان نبرید، این پرهیزکاری نزد این درهم، پس اگر بر آن حساب و کتابی داشته باشم آن را ترک می¬کنم، پس بدان در اینصورت است تقوای مسلمان».
وعن محمد بن عبدالكريم المروزي لما ولي يحيى بن أكثم القضاء كتب اليه أخوه عبدالله بن أكثم من مرو وكان من الزهاد :
ولقمة بجريش الملح تأكلها
الذ من تمرة تحشى بزنبور
وأكله قربت للهلك صاحبها
كحبة الفخ دقت عنق عصفور
«و اینکه لقمة از نمک نسائیده بخوری، خوشمزه¬تر از خرمایی است که از خوش زبانی بدست آید، و خوردنش باعث نزدیک شدن صاحبش به هلاکت می¬شود، مانند دانة که در دام وجود دارد تا گردن پرنده به آن گیر کند، و ربیع بن خثیم هنگام مرگش نزد کسیکه از او وصیت می¬خواست، بود و به او گفت: «به تو وصیت می¬کنم که عملت صالح باشد و طعامت پاک باشد» .
چهلمین پایه از پایههای ایمان: حرام دانستن و نپوشیدن لباسهایی که زشت شمرده شدهاند و ظرف و ظروفی که استفاده از آن حرام شده است.
پیامبر فرموده است: «مَنْ لَبِسَ الْحَرِيرَ فِي الدُّنْيَا فَلَنْ يَلْبَسَهُ فِي الْآخِرَةِ» . «کسی که در دنیا لباس ابریشم بپوشد، در آخرت هرگز آن را نخواهد پوشید». پیامبر فرموده است: «لَا تَلْبَسُوا الْحَرِيرَ وَلَا الدِّيبَاجَ وَلَا تَشْرَبُوا فِي آنِيَةِ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَلَا تَأْكُلُوا فِي صِحَافِهَا فَإِنَّهَا لَهُمْ فِي الدُّنْيَا وَلَنَا فِي الْآخِرَةِ» . «لباس ابریشم نازک و کلفت نپوشید و در ظروف طلایی و نقره¬ای [چیزی] ننوشیده و [چیزی] نخورید! پس همانا اینها برای آنها [کافران] در دنیا است و برای ما در آخرت». حديث ابن مسعود در صحيح مسلم که پیامبر فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ جَمِيلٌ يُحِبُّ الْجَمَالَ الْكِبْرُ بَطَرُ الْحَقِّ وَغَمْطُ النَّاسِ» . «الله زیباست و زیبایی را دوست می¬دارد؛ تکبر آن است که از حق روی برگردانی و مردم را کوچک پنداری». وحديث ابي¬برده: «دَخَلْتُ عَلَى عَائِشَةَ فَأَخْرَجَتْ إِلَيْنَا إِزَارًا غَلِيظًا مِمَّا يُصْنَعُ بِالْيَمَنِ وَكِسَاءً مِنَ الَّتِى يُسَمُّونَهَا الْمُلَبَّدَةَ - قَالَ - فَأَقْسَمَتْ بِاللَّهِ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قُبِضَ فِى هَذَيْنِ الثَّوْبَيْنِ» . «به نزد عایشه ل رسیدم ازار کلفتی را که در یمن ساخته شده بود و عباییکه به آن ملبدة گفته می¬شد به ما نشان داد و گفت: قسم به الله! همانا رسول الله در این دو روحش قبض شد». حديث عبدالله بن عمر ب «مَنْ جَرَّ ثَوْبَهُ خُيَلَاءَ لَمْ يَنْظُرْ اللَّهُ إِلَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» . «کسیکه از روی غرور ازارش [یا شلوارش] را دراز کند خداوند روز قیامت به وی نمی¬نگرد».
چهل و یکمین پایه از پایههای ایمان: اجتناب کردن از بازیها و تفریحاتی که شریعت از آن منع نموده است.
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿...قُلۡ مَا عِندَ ٱللَّهِ خَيۡرٞ مِّنَ ٱللَّهۡوِ وَمِنَ ٱلتِّجَٰرَةِ...﴾ [الجمعة: 11]. «... بگو: آنچه نزد خداوند است بهتر از سرگرمی و تجارت است». و حديث سليمان بن بريدة در صحيح مسلم از پدرش بريدة بن الحصيب که پیامبر فرموده است: «مَنْ لَعِبَ بِالنَّرْدَشِيرِ فَكَأَنَّمَا صَبَغَ يَدَهُ فِى لَحْمِ خِنْزِيرٍ وَدَمِهِ» . «کسیکه با تخته نرد بازی کند مانند این است که دستش را در گوشت و خون خوک فرو برده است».
چهل و دومین پایه¬ از پایههای ایمان: میانه روی در انفاق و اجتناب از خوردن مال از راه باطل
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿وَلَا تَجۡعَلۡ يَدَكَ مَغۡلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبۡسُطۡهَا كُلَّ ٱلۡبَسۡطِ فَتَقۡعُدَ مَلُومٗا مَّحۡسُورًا ٢٩﴾ [الإسراء: 29]. «و دست خودت را بر گردنت بسته مدار [اصلاً انفاق نکنی] و به تمامی آن را گشاده نساز [همة مالت را انفاق کنی] که در نتیجة آن ملامت زده [و] درمانده بنشینی». و همچنین می¬فرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ إِذَآ أَنفَقُواْ لَمۡ يُسۡرِفُواْ وَلَمۡ يَقۡتُرُواْ وَكَانَ بَيۡنَ ذَٰلِكَ قَوَامٗا ٦٧﴾ [الفرقان: 67]. «و [عباد الرحمن] کسانی هستند که وقتی انفاق می¬کنند در آن زیاده روی نکرده و [همچنین] خساست ننموده و بین این دو اعتدال پیش می¬گیرند». و همچنین پیامبر فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ ثَلاَثًا وَنَهَى عَنْ ثَلاَثٍ حَرَّمَ عُقُوقَ الْوَالِدِ وَوَأْدَ الْبَنَاتِ وَلاَ وَهَاتِ. وَنَهَى عَنْ ثَلاَثٍ قِيلٍ وَقَالٍ وَكَثْرَةِ السُّؤَالِ وَإِضَاعَةِ الْمَالِ» . «الله سه چیز را حرام دانسته و از سه چیز نهی نموده است: نافرمانی از پدر [و در حدیثی از مادر] و زنده بگور کردن دختران و به زور گرفتن چیزی و ندادن حق دیگران را حرام و از سخن بیهوده و زیاده روی در درخواست [از دیگران] و ضایع کردن مال نهی نموده است».
چهل و سومین پایه¬ از پایههای ایمان: ترک حسادت
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ ٥﴾ [الفلق: 5]. «و از شر حسود وقتی حسودی کند [به الله پناه می¬برم]». و همچنین می¬فرماید: ﴿أَمۡ يَحۡسُدُونَ ٱلنَّاسَ عَلَىٰ مَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ...﴾ [النساء: 54]. «آیا به خاطر آنچه که خداوند به انسانها عطا نموده است به آنها حسادت می¬ورزند».
همچنین پیامبر فرموده است: «لاَ تَحَاسَدُوا وَلاَ تَبَاغَضُوا وَلاَ تَقَاطَعُوا وَكُونُوا عِبَادَ اللَّهِ إِخْوَانًا» . «به یکدیگر حسودی نورزید و به یکدیگر بغض نکنید و باهم قطع رابطه ننمائید و از بندگان خداوند باشید که با یکدیگر برادرند». نویسنده حدیث دیگری آورده است که در دل همین حدیث است و از ذکر آن خودداری شده و در آدرسهای همین حدیث موجود است و همچنین پیامبر فرموده است: «لَا يَحِلُّ لِمُسْلِمٍ أَنْ يَهْجُرَ أَخَاهُ فَوْقَ ثَلَاثٍ يَلْتَقِيَانِ فَيَصُدُّ هَذَا وَيَصُدُّ هَذَا وَخَيْرُهُمَا الَّذِي يَبْدَأُ بِالسَّلَامِ» . «بر هیچ مسلمانی جایز نیست که با برادر خودش بیشتر از سه [روز] قهر کند و وقتی به هم میرسند از همدیگر روی برگردانند، و بین آن دو، شخصی بهتر است که زودتر سلام کند».
در این مورد امام بیهقی / آورده است: «از حسن [بصری] در مورد این سخن خداوند سوال شد: ﴿وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ ٥﴾ [الفلق: 5]. گفت: اولین گناهی است که در آسمان است» . احنف بن قيس گفته است: «پنج چیز همانگونه که من میگویم هستند: راحتی برای حسود وجود ندارد، دروغگو جوانمردی ندارد، پادشاهان وفا ندارند، زرنگی برای خسیس و بزرگی برای بشر بدکار» . از خليل بن احمد: «شبیهترین ظالم به مظلوم حسود است زیرا او دارای حالتی دائمی و عقلی سرگشته و غمی لازم است» . بشر بن حارث حافي گفته است: «دشمنی در نزدیکان و حسادت در همسایگی و منفعت در برادری است» . مبرد شعری سروده است :
عين الحسود عليك الدهر حارسة
تبدي الـمساوئ والإحسان تخفيه
يلقاك بالبشر يبديه مكاشرة
والقلب منكتم فيه الذي فيه
إن الحسود بلا جرم عداوته
وليس يقبل عذرا في تجنيه
«چشم حسود در تمام ایام و زمانه نگهبان توست و زیر نظر دارد، بدی¬ها و عیب-های تو را آشکار می¬کند، و خوبی¬ها ونیکی¬های تو را پنهان می¬نماید، حسود با تو با خوشروئی برخورد می¬کند و در ملاقات با تو بشاشت و خندیدن را آشکار می¬کند، در حالیکه کینه تورا در قلب پنهان می¬سازد، انسان حسود دشمنی¬هایش بی¬جهت است، و در متهم کردن هیچ عذری را نمی¬پذیرد».
چهل و چهارمین پایه از پایههای ایمان: رعایت ارتباط با مردم
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ ٱلۡفَٰحِشَةُ فِي ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِ...﴾ [النور: 19]. «همانا افرادی که دوست دارند بین کسانیکه ایمان آورده¬اند فحشاء اشاعه دهند، برایشان عذابی دردناک در دنیا و آخرت است...». و همچنین می¬فرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَرۡمُونَ ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ ٱلۡغَٰفِلَٰتِ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ لُعِنُواْ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِ﴾ [النور: 23]. «کسانیکه به زنان مؤمن و پاکدامن وغافل [از مسائل شهوت حرام] تهمت می¬زنند در دنیا و آخرت لعن می¬شوند». در آیات و احادیث به این مسئله اشارات زیادی وجود دارد مانند حديث أبي هريره في صحيح مسلم که پیامبر فرموده است: «... الْمُسْلِمُ أَخُو الْمُسْلِمِ لاَ يَظْلِمُهُ وَلاَ يَخْذُلُهُ وَلاَ يَحْقِرُهُ. التَّقْوَى هَا هُنَا، وَيُشِيرُ إِلَى صَدْرِهِ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ بِحَسْبِ امْرِئٍ مِنَ الشَّرِّ أَنْ يَحْقِرَ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ، كُلُّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ حَرَامٌ دَمُهُ وَمَالُهُ وَعِرْضُهُ» . «مسلمان برادر مسلمان است و نباید به او ظلم کند و نباید او را خوار کند و نباید تحقیرش کند. تقوی اینجاست. و سه بار اشاره کرد به سینه¬اش. برای شر بودن امری همین کافی است که مسلمان برادر مسلمان خود را تحقیر کند، برای هر مسلمانی خون و مال و ناموس برادر مسلمانش حرام است». ابوذر آورده است که پیامبر فرموده است: «لَا يَرْمِي رَجُلٌ رَجُلًا بِالْفُسُوقِ وَلَا يَرْمِيهِ بِالْكُفْرِ إِلَّا ارْتَدَّتْ عَلَيْهِ إِنْ لَمْ يَكُنْ صَاحِبُهُ كَذَلِكَ» . «مردی به مردی تهمت فسق نزند و به او تهمت کفر نزد که اگر آن شخص کافر نباشد آن کلمة [کفر] به خودش بر میگردد [یعنی خودش کافر می¬شود]».
چهل و پنجمین پایه از پایههای ایمان: اخلاص عمل به الله تعالی و اجتناب از ریا
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ حُنَفَآءَ﴾ [البینة: 5]. «و امر نشدند مگر به اینکه الله را مخلصانه و حق گرایانه عبادت کنند...». و همچنین میفرماید: ﴿مَن كَانَ يُرِيدُ حَرۡثَ ٱلۡأٓخِرَةِ نَزِدۡ لَهُۥ فِي حَرۡثِهِۦۖ وَمَن كَانَ يُرِيدُ حَرۡثَ ٱلدُّنۡيَا نُؤۡتِهِۦ مِنۡهَا وَمَا لَهُۥ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِن نَّصِيبٍ ٢٠﴾ [الشوری: 20]. «هر کس که بهرة آخرتی را بخواهد بر بهره¬ی او می¬افزائیم و هر کس که بهرة دنیوی بخواهد از آن به او می¬دهیم و او در آخرت نصیبی نخواهد داشت». و همچنین می¬فرماید: ﴿مَن كَانَ يُرِيدُ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا وَزِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيۡهِمۡ أَعۡمَٰلَهُمۡ فِيهَا وَهُمۡ فِيهَا لَا يُبۡخَسُونَ ١٥ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ لَيۡسَ لَهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ إِلَّا ٱلنَّارُۖ وَحَبِطَ مَا صَنَعُواْ فِيهَا وَبَٰطِلٞ مَّا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ١٦﴾ [هود: 15-16]. «کسانیکه زندگانی دنیا و زینت آن را بخواهند، اعمالشان را در این دنیا به تمام و کمال به آنها بر میگردانیم و آنان در آن کاستی نمی¬بینند * اینان کسانی هستند که در آخرت جز آتش بهرة نداشته و آنچه در دنیا انجام داده¬اند ضایع شده و کارهایشان پوچ و باطل است». همچنین میفرماید: ﴿...فَمَن كَانَ يَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡيَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا يُشۡرِكۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا﴾ [الکهف: 110]. «پس کسیکه به دیدار پروردگارش امید دارد، عمل صالح انجام داده و کسی را در عبادت پروردگارش با [خداوند] شریک نگرداند [و بدون ریا عبادت کند]».
دلیل از سنت: حديث ابي هريره که پیامبر فرموده است: «قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى: أَنَا أَغْنَى الشُّرَكَاءِ عَنِ الشِّرْكِ مَنْ عَمِلَ عَمَلاً أَشْرَكَ فِيهِ مَعِى غَيْرِى تَرَكْتُهُ وَشِرْكَهُ» . «خداوند تبارک و تعالی فرمود: من از شرک بی¬نیازم، هر کس عملی انجام دهد و کسی غیر از من را در آن شریک گرداند، او و شریکش را ترک می¬کنم [یعنی شخص نزد خداوند ثوابی ندارد و خداوند به نفع شریکش کنار می¬رود]». و حديث جندب در صحيحين که پیامبر فرموده است: «مَنْ يُسَمِّعْ يُسَمِّعِ اللَّهُ بِهِ وَمَنْ يُرَائِى يُرَائِى اللَّهُ بِهِ» . «هر کس به دنبال شهرت باشد [در آخرت] خداوند دست او را باز می¬گرداند و هر کس ریا کاری کند خداوند ریا کاری¬اش را [در آخرت] آشکار می¬کند».
امام بیهقی / آورده است: از ابو حمزة شنیدم: «از ماهیت اخلاص سوال شد؟ و او گفت: عملت را طوری خالص انجام دهی که دوست نداشته باشی غیر از خداوندﻷ کسی آن را ستایش کند» . از سهل بن عبد الله آمده است: «ریا را کسی نمی¬شناسد بجز شخص با اخلاص و نفاق را کسی نمی¬شناسد بجز مؤمن و جهل را کسی نمی-شناسد بجز عالم و گناه را کسی نمیشناسد بجز کسی که [از خداوند و رسولش] اطاعت می¬کند» . ¬از ربيع بن خثيم: «هر آنچه که برای رضای خداوند نباشد، نابود شدنی و زود گذر است» . از جنيد آمده است: «اگر بنده [روز قیامت] طوری باشد که حاجتمندی آدم و زهد عیسی و کوشش ایوب و طالعت یحیی و استقامت ادریس و محبت [ابراهیم] خلیل واخلاق [محمد] حبیب علیهم السلام را داشته و در قلبش ذرة [این کارها را] برای غیر خداوند داشته باشد، از طرف خداوند هیچ حاجتی از وی برداشته نخواهد داشت» . از زبيد بن حارث اليامي:«برای هر چیزی نیتم را پنهان می¬کنم حتی در خوردن و خوابیدن» . از سفيان آمده است: «دربارة ﴿كُلُّ شَيۡءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجۡهَهُ﴾ [القصص: 88]. «هر چیزی هلاک می¬شود بجز ذات وی». گفت: این همان چیزی است که به خاطر آن رو به وجه الهی می¬کنم» . از عن هلال بن يساف: «عیسی بن مریم فرمود: اگر کسی از شما روزی روزه بود ریشش را روغن بزند و لبانش را مسح کند و طوری بین مردم باشد که انگار روزه نیست و اگر با دست راستش انفاق کرد آن را از دست چپش پنهان دارد و وقتی کسی از شما نماز خواند پس باب آن را پنهان دارد، همانا خداوند ستایش را تقسیم می¬کند همانگونه که رزق را تقسیم می¬کند» . ذي النون مصري گفته است: «بعضی از علماء گفته¬اند: بنده برای الله مخلص نمی¬گردد مگر اینکه دوست داشته باشد که در چاهی باشد و شناخته نشود» . از بشر بن حارث از فضيل بن عياض: «اگر با طبل و آلات موسیقی شخص مال دنیا بخورد دوست داشتنی¬تر از آن است که برای دنیا از دینش بخورد» . مالك بن انس گفت: «استادم ربیعه به من گفت: ای مالک، فکرت چیست، چه کسی پست است؟ گفتم: کسیکه با دینش روزی می-خورد. گفت: پست¬ترین پستها کیست؟ گفتم: کسیکه با تباه کردن دینش دنیای خود را اصلاح می¬کند. گفت: راست گفتی» . از ابن اعرابي: «زیانکارترین زیانکاران کسی است که اعمال صالح خود را بین مردم آشکار می¬کند و اعمال قبیح خود را می¬پوشاند در حالیکه [خداوند از نظر آگاهی] از رگ گردن به او نزدیک¬تر است» . سفيان گفت: «ای جماعت قاریان سر خود را بلند کنید! بر آنچه که باید در قلب باشد خشوع را [به ظاهر] زیاد نکنید! همانا راه آشکار است پس از الله بترسید! و به آهستگی جستجو کنید! و نان¬خور مسلمانان نباشید!» . از بعضی از علماء: «مؤمنین با [یاد] خدا ترسانده می-شوند ومنافقین با سلطان و ریاکاران با مردم» .
چهل و ششمین پایه از پایههای ایمان: خوشحال شدن با انجام کارهای نیک و غمگین شدن در انجام دادن کارهای زشت
عمر بن الخطاب در خطبة فرمود: «مَنْ سَرَّتْهُ حَسَنَتُهُ وَسَاءَتْهُ سَيِّئَتُهُ فَهُوَ مُؤْمِنٌ» . «هرکس نیکیش او را شاد کرده و بدیش او را ناراحت کند، او مؤمن است».
چهل و هفتمین پایه از پایههای ایمان: پاک کردن تمام گناهان با توبه
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿...وَتُوبُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ﴾ [النور: 31]. «ای مؤمنان همگی به سوی خدا توبه کنید باشد که رستگار شوید». همچنین میفرماید: ﴿...تُوبُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ تَوۡبَةٗ نَّصُوحًا...﴾ [التحریم: 8]. «... بسوی خداوند توبه نمائید، توبة خالصانه...». در جای دیگر می¬فرماید: ﴿وَأَنِيبُوٓاْ إِلَىٰ رَبِّكُمۡ وَأَسۡلِمُواْ لَهُۥ مِن قَبۡلِ أَن يَأۡتِيَكُمُ ٱلۡعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ ٥٤﴾ [الزمر: 54]. «و بسوی پروردگارتان برگردید و تسلیم امر او باشید قبل از اینکه دچار عذاب شده و یاری نشوید».
دلیل از سنت: پیامبر فرموده است: «إِنَّهُ لَيُغَانُ عَلَى قَلْبِى وَإِنِّى لأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فِى الْيَوْمِ مِائَةَ مَرَّةٍ» . «اضطراب و شوریدگی در قلب من است تا آنجا که روزی صد بار از خداوند آمرزش طلب می¬کنم».
چهل و هشتمین پایه از پایههای ایمان: قربانی کردن و عقیقه گرفتن
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَٱنۡحَرۡ ٢﴾ [الکوثر: 2]. «پس برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن». همچنین می¬فرماید: ﴿وَٱلۡبُدۡنَ جَعَلۡنَٰهَا لَكُم مِّن شَعَٰٓئِرِ ٱللَّهِ لَكُمۡ فِيهَا خَيۡرٞ...﴾ [الحج: 36]. «و [قربانی] کردن شتران را برای شما از شعائر الله قرار دادیم که برای شما در آن خیر است...». همچنین می¬فرماید: ﴿ذَٰلِكَۖ وَمَن يُعَظِّمۡ شَعَٰٓئِرَ ٱللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقۡوَى ٱلۡقُلُوبِ ٣٢﴾ [الحج: 32]. «چنین است، و هر کس شعائر الهی را عظیم برشمرد پس از تقوای قلب است».
دلیل از سنت: حديث انس بن مالك در صحيحين: «ضَحَّى النَّبِىُّ بِكَبْشَيْنِ أَمْلَحَيْنِ أَقْرَنَيْنِ ذَبَحَهُمَا بِيَدِهِ وَسَمَّى وَكَبَّرَ وَوَضَعَ رِجْلَهُ عَلَى صِفَاحِهِمَا» . «پیامبر دو قوچ سفید به سیاهی آمیختة شاخدار قربانی نمود، با دست خودش آن دو را ذبح نمود و نام الله را برد و تکبیر گفت، و پای خود را بر پهلوی آن دو قرار داد».
چهل و نهمین پایه از پایههای ایمان: اطاعت از ولات امر مسلمان.
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿...أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡ...﴾ [النساء: 59]. «... اطاعت کنید از الله و اطاعت کنید از رسول و صاحبان امر از خودتان...»، گفته شده اولی الامر امیران حکومتی است و گفته شده آنها علماء هستند، و احتمال بر این می¬رود که منظور هر دوی آنهاست، اگر منظور امیران حکومتی باشد به این حدیث از ابوهریره نزدیک می¬شود: پیامبر فرموده است: «مَنْ أَطَاعَنِي فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ عَصَانِي فَقَدْ عَصَى اللَّهَ وَمَنْ يُطِعْ الْأَمِيرَ فَقَدْ أَطَاعَنِي وَمَنْ يَعْصِ الْأَمِيرَ فَقَدْ عَصَانِي...» . «کسیکه از من اطاعت کند از خداوند اطاعت نموده و کسیکه از من نافرمانی کند از خداوند نافرمانی کرده است و کسیکه از امیر اطاعت کند از من اطاعت کرده و کسیکه از امیر نافرمانی کند از من نافرمانی کرده است...». پیامبر به ابوذر فرموده است: «أَنْ أَسْمَعَ وَأُطِيعَ وَإِنْ كَانَ عَبْدًا مُجَدَّعَ الأَطْرَافِ...» . «از [امیر] حرف شنوی داشته باش و اطاعت کن حتی اگر بردة حبشی باشد که عضوهای او را بریده باشند...». «در عقیدة اسلامی این اطاعت تا زمانی وجود دارد که امیر امر به حرام نکرده باشد، و اگر امیر چیز حرامی را از ما بخواهد نباید به آن عمل کنیم درست مثل عمل نکردن به امر حرامی که از طرف پدر و مادر به فرزند رسیده باشد و اطاعت امر به همین شکل نیز تا زمانی وجود دارد که امیر کفر بواح نداشته و بین مسلمانان نماز برپا کند؛ برای اطلاعات بیشتر و آدرس احادیث می¬توانید به کتاب فقه السنه اثر سید سابق / مراجعه نمائید. (مترجم)».
پنجاهمین پایه از پایههای ایمان: تمسک به آنچه که جماعت نامیده می¬شود .
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿وَٱعۡتَصِمُواْ بِحَبۡلِ ٱللَّهِ جَمِيعٗا وَلَا تَفَرَّقُواْ...﴾ [آلعمران: 103]. «همگی به ریسمان الهی متمسک شوید و فرقه فرقه نشوید...». ابوهریره آورده است: پیامبر فرموده است: «مَنْ خَرَجَ مِنَ الطَّاعَةِ وَفَارَقَ الْجَمَاعَةَ فَمَاتَ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً...» . «کسیکه از اطاعت روی گردان شود و از جماعت جدا شود و بمیرد به مرگ جاهلیت مرده است...». پیامبر فرموده است: «إِنَّهُ سَتَكُونُ هَنَاتٌ وَهَنَاتٌ فَمَنْ أَرَادَ أَنْ يُفَرِّقَ أَمْرَ هَذِهِ الأُمَّةِ وَهْىَ جَمِيعٌ فَاضْرِبُوهُ بِالسَّيْفِ كَائِنًا مَنْ كَانَ» . «همه چیز میآید(مراد انواع فتنه است) پس هر کس که میخواست این امت را فرقه فرقه کند با شمشیر او را بزنید (یعنی به قتل برسانیدش) هر کس که باشد».
پنجاه و یکمین پایه از پایههای ایمان: حکم کردن بین انسانها به عدالت.
زیرا الله تعالی می¬فرماید: ﴿...وَإِذَا حَكَمۡتُم بَيۡنَ ٱلنَّاسِ أَن تَحۡكُمُواْ بِٱلۡعَدۡلِ...﴾ [النساء: 58]. «و وقتی بین مردم حکم می¬کنید به عدالت حکم کنید...». همچنین میفرماید: ﴿...وَلَا تَكُن لِّلۡخَآئِنِينَ خَصِيمٗا﴾ [النساء: 105]. «... و از خیانتکاران دفاع نکن». همچنین میفرماید: ﴿...وَأَقۡسِطُوٓاْۖ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِينَ﴾ [الحجرات: 9]. «... و عادل باشید که الله عادلان را دوست می¬دارد». همچنین میفرماید: ﴿...وَلَا يَجۡرِمَنَّكُمۡ شَنََٔانُ قَوۡمٍ عَلَىٰٓ أَلَّا تَعۡدِلُواْۚ ٱعۡدِلُواْ هُوَ أَقۡرَبُ لِلتَّقۡوَىٰ...﴾ [المائدة: 8]. «... دشمنیِ گروهی و قومی شما را بر آن ندارد که عدالت نورزید، به عدالت رفتار کنید که آن به تقوا نزدیکتر است...». از ابن مسعود: پیامبر فرموده است: «لَا حَسَدَ إِلَّا فِي اثْنَتَيْنِ رَجُلٍ آتَاهُ اللَّهُ مَالًا فَسَلَّطَهُ عَلَى هَلَكَتِهِ فِي الْحَقِّ وَرَجُلٍ آتَاهُ اللَّهُ حِكْمَةً فَهُوَ يَقْضِي بِهَا وَيُعَلِّمُهَا» . «غبطه جایز نیست مگر در دو چیز: کسیکه خداوند مالی به او داده وبه او همت بخشیده تا آن را در راه حق خرج کند و کسیکه خداوند به حکمت بخشیده و او با آن به عدالت حکم می¬کند و آن را می¬آموزد».
پنجاه و دومین پایه از پایههای ایمان: امر به نیکی و دور کردن مردم از بدی.
زیرا الله تعالی می¬فرماید: ﴿وَلۡتَكُن مِّنكُمۡ أُمَّةٞ يَدۡعُونَ إِلَى ٱلۡخَيۡرِ وَيَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ١٠﴾ [آلعمران: 104]. « و باید از میان شما، گروهی باشند که (مردم را) به نیکی دعوت کنند، و به کار شایسته و ا دارند و از زشتی باز دارند، و آنانند که رستگارند ». همچنین می¬فرماید: ﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ تَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَتَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَتُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ﴾ [آلعمران: 110]. «شما بهترین امت هستید که برای مردم خلق شده¬اید، امر به نیکی و نهی از بدی می¬کنید و به الله ایمان دارید...». همچنین میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ ٱشۡتَرَىٰ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ أَنفُسَهُمۡ وَأَمۡوَٰلَهُم بِأَنَّ لَهُمُ ٱلۡجَنَّةَۚ يُقَٰتِلُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ فَيَقۡتُلُونَ وَيُقۡتَلُونَۖ وَعۡدًا عَلَيۡهِ حَقّٗا فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِيلِ وَٱلۡقُرۡءَانِۚ وَمَنۡ أَوۡفَىٰ بِعَهۡدِهِۦ مِنَ ٱللَّهِۚ فَٱسۡتَبۡشِرُواْ بِبَيۡعِكُمُ ٱلَّذِي بَايَعۡتُم بِهِۦۚ وَذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ١١١ ٱلتَّٰٓئِبُونَ ٱلۡعَٰبِدُونَ ٱلۡحَٰمِدُونَ ٱلسَّٰٓئِحُونَ ٱلرَّٰكِعُونَ ٱلسَّٰجِدُونَ ٱلۡأٓمِرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَٱلنَّاهُونَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَٱلۡحَٰفِظُونَ لِحُدُودِ ٱللَّهِۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ١١٢﴾ [التوبة: 111-112]. «خداوند از مؤمنین جانها و اموالشان را می¬خرد [به بدل آنکه] برایشان بهشت است، [آنان اینگونه¬اند] در راه الله می¬جنگند و می¬کشند و کشته می¬شوند وَعدة که بر وی(خداوند) در تورات و انجیل و قرآن است و چه کسی به وعدة خود وفاکننده¬تر از خداوند است؛ پس آنها را بشارت دهید به تجارتیکه کسب می¬کنند و آن پیروزی¬ای بس عظیم است * [آنان] توبه کنندگان، عبادت کنندگان، شکر گذاران، گردندگان [در دریای شناخت خدا و محبت او و انابت و بازگشت بسوی او هستند]، رکوع و سجده کنندگان و امر کنندگان به نیکی و نهی کنندگان از کار زشت و پاسداران حدود خدا هستند و مؤمنان را مژده بده». همچنین می¬فرماید: ﴿لُعِنَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنۢ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ عَلَىٰ لِسَانِ دَاوُۥدَ وَعِيسَى ٱبۡنِ مَرۡيَمَۚ ذَٰلِكَ بِمَا عَصَواْ وَّكَانُواْ يَعۡتَدُونَ ٧٨ كَانُواْ لَا يَتَنَاهَوۡنَ عَن مُّنكَرٖ فَعَلُوهُۚ لَبِئۡسَ مَا كَانُواْ يَفۡعَلُونَ ٧٩﴾ [المائدة: 78-79]. «افرادی از بنی¬اسرائیل که کفر ورزیدند به زبان داود و عیسی پسر مریم نفرین شدند، این به خاطر آن بود که نافرمانی و تجاوز می¬کردند * و از کار زشت نهی ننموده و آن را انجام می¬دادند، چه بد است کاریکه انجام می¬دادند». قرآن مملؤ از این دو عمل است.
دلیل از سنت: پیامبر فرموده است: «مَنْ رَأَى مِنْكُمْ مُنْكَرًا فَلْيُغَيِّرْهُ بِيَدِهِ فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِلِسَانِهِ فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِقَلْبِهِ وَذَلِكَ أَضْعَفُ الإِيمَانِ» . «هر کدام از شما کار زشتی را دید آن را با دستش برطرف کند و اگر نتوانست با زبانش و اگر نتوانست با قلبش آن را نهی کند(یعنی آن را در قلبش زشت بدارد)، که [این آخری] آخرین ذرة ایمان است». حديث عبد الله بن مسعود که پیامبر فرموده است: «مَا مِنْ نَبِىٍّ بَعَثَهُ اللَّهُ فِى أُمَّةٍ قَبْلِى إِلاَّ كَانَ لَهُ مِنْ أُمَّتِهِ حَوَارِيُّونَ وَأَصْحَابٌ يَأْخُذُونَ بِسُنَّتِهِ وَيَقْتَدُونَ بِأَمْرِهِ ثُمَّ إِنَّهَا تَخْلُفُ مِنْ بَعْدِهِمْ خُلُوفٌ يَقُولُونَ مَا لاَ يَفْعَلُونَ وَيَفْعَلُونَ مَا لاَ يُؤْمَرُونَ فَمَنْ جَاهَدَهُمْ بِيَدِهِ فَهُوَ مُؤْمِنٌ وَمَنْ جَاهَدَهُمْ بِلِسَانِهِ فَهُوَ مُؤْمِنٌ وَمَنْ جَاهَدَهُمْ بِقَلْبِهِ فَهُوَ مُؤْمِنٌ وَلَيْسَ وَرَاءَ ذَلِكَ مِنَ الإِيمَانِ حَبَّةُ خَرْدَلٍ» . «هیچ پیامبری قبل از من خداوند بسوی قومی نفرستاد مگر اینکه از امتش کسانی بودند که او را یاری می¬دادند و سنت او را گرفته و به امر آن اقتدا می¬کردند، سپس عدة جانشین آنها می¬شدند آنچه را که می¬گفتند عمل ننموده و آنچه را امر نشده بودند عمل می¬کردند پس کسیکه با آن[بدعت گذاران] با دستش مبارزه کند مؤمن است و کسیکه با زبانش با آنها جهاد کند مؤمن است و کسیکه با قلبش با آنان جهاد کند مؤمن است ولی برای کمتر از آن ذرة خردلی ایمان وجود ندارد». زینب ام المؤمنین رضی¬الله¬عنها گفته است: «اسْتَيْقَظَ النَّبِيُّ مِنْ النَّوْمِ مُحْمَرًّا وَجْهُهُ يَقُولُ «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَيْلٌ لِلْعَرَبِ مِنْ شَرٍّ قَدِ اقْتَرَبَ فُتِحَ الْيَوْمَ مِنْ رَدْمِ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مِثْلُ هَذِهِ. وَعَقَدَ سُفْيَانُ بِيَدِهِ عَشَرَةً. قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَنَهْلِكُ وَفِينَا الصَّالِحُونَ قَالَ: «نَعَمْ إِذَا كَثُرَ الْخَبَثُ» . «پیامبر با عصبانیت از خواب بیدار شد و فرمود: لا اله الا الله وای بر عرب از شرّی که نزدیک شده است، امروز سدّ یأجوج و مأجوج باز شد مثل این – و سفیان بن عیینة یکی از راویان حدیث، ده انگشت دستش را به هم بست – گفتم: ای رسول الله آیا در حالی هلاک می¬شویم که بین ما صالحینی وجود داشته باشد، فرمود: بله اگر آدم خبیث زیاد شود [نیز این هلاکت خواهد بود]».
امام بیهقی / آورده است: «مالك بن دينار این آیه را خواند: ﴿وَكَانَ فِي ٱلۡمَدِينَةِ تِسۡعَةُ رَهۡطٖ يُفۡسِدُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا يُصۡلِحُونَ ٤٨﴾ [النمل: 48]. «در آن شهر نه نفر بودند که در زمین فساد می¬کردند و در اصلاحِ [آن] نمی¬کوشیدند». و امروز در هر قبیلة چند نفر وجود دارند که در زمین فساد می¬کنند و آن را اصلاح نمی¬کنند» . همچنین از وی آمده است: «خداوندﻷ به قریة امر کرد که عذاب داده شوند، ملائکه رفتند و گفتند: در آن بندة تو فلانی است، [خداوند] فرمود: ناله و فریاد او را به من بشنوانید! زیرا چهرهاش به خاطر ارتکاب چیزهایی که من حرام کرده¬ام دگرگون و عصبانی نشده است» . با اسناد ضعیف این حدیث از پیامبر نیز روایت شده است. همچنین گفته است: «حب دنیا را انتخاب کرده¬ایم و بعضی از ما بعضی دیگر را به [کار نیک] امر نکرده و بعضی بعضی دیگر را [از کار زشت] نهی ننموده است، و الله تعالی به همین خاطر ما را به حال خود وا نمی¬گذارد و نگرانم از اینکه عذاب بر ما نازل گردد» . از عمر بن عبد العزيز / آمده است: «گفته می¬شد خداوندﻷ عموم را به خاطر گناه شخص خاصی عذاب نمی-فرماید، ولی اگر عمل زشتی آشکارا انجام شود و آن زشت شمرده نشده [و نهی نگردد] تمامی آن قوم مستحق عذاب می¬شوند» .
پنجاه و سومین پایه از پایههای ایمان: همکاری در کار نیک و پرهیزکاری.
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿...وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِ...﴾ [المائدة: 2]. «... در کار نیک و پرهیزکاری به یکدیگر کمک کنید و در گناه و دشمنی یکدیگر را یاری ننمائید...». حديث انس بن مالك که پیامبر فرموده است: «انْصُرْ أَخَاكَ ظَالِمًا أَوْ مَظْلُومًا فَقَالَ رَجُلٌ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَنْصُرُهُ إِذَا كَانَ مَظْلُومًا أَفَرَأَيْتَ إِذَا كَانَ ظَالِمًا كَيْفَ أَنْصُرُهُ قَالَ تَحْجُزُهُ أَوْ تَمْنَعُهُ مِنْ الظُّلْمِ فَإِنَّ ذَلِكَ نَصْرُهُ» . «برادرت را یاری بده چه ظالم باشد و چه مظلوم! مردی گفت: ای رسول الله اگر مظلوم بود [آری] ولی اگر ظالم بود چگونه او را یاری دهم؟ فرمود: او را از ظلم باز بدار که همین یاری اوست».
پنجاه و چهارمین پایه از پایههای ایمان: حیاء
در سنت آمده است: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ مَرَّ عَلَى رَجُلٍ مِنْ الْأَنْصَارِ وَهُوَ يَعِظُ أَخَاهُ فِي الْحَيَاءِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ دَعْهُ فَإِنَّ الْحَيَاءَ مِنْ الْإِيمَانِ» . «رسول الله بر مردی از انصار گذشت در حالیکه آن [مرد] برادرش را از حیاء برحذر می¬داشت، رسول الله فرمود: او را به حال خودش بگذار حیاء از ایمان است». حديث عمران بن حصين: پیامبر فرموده است: «الْحَيَاءُ لَا يَأْتِي إِلَّا بِخَيْرٍ» . «حیاء نتیجة ندارد بجز خیر». حديث ابي سعيد الخدري: «كَانَ النَّبِيُّ أَشَدَّ حَيَاءً مِنْ الْعَذْرَاءِ فِي خِدْرِهَا فَإِذَا رَأَى شَيْئًا يَكْرَهُهُ عَرَفْنَاهُ فِي وَجْهِهِ» . «پیامبر از دوشیزة که در پردة [پنهان شده بود] با حیاءتر بود و اگر از چیزی کراهت می¬نمود آن را از چهره¬اش می¬فهمیدیم». حديث ابيمسعود الانصاري از پیامبر: «إنَّ مِمَّا أَدْرَكَ النَّاسُ مِنْ كَلَامِ النُّبُوَّةِ الْأُولَى: إذَا لَمْ تَسْتَحِی فَاصْنَعْ مَا شِئْت» . «از چیزهاییکه مردم از سخنان پیامبران قبلی فهمیده¬اند: اگر حیاء نمی¬کنی هر کاری که می¬خواهی انجام بده».
پنجاه و پنجمین پایه از پایههای ایمان: نیکی به پدر و مادر
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿وَوَصَّيۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ بِوَٰلِدَيۡهِ إِحۡسَٰنًا...﴾ [الأحقاف: 15]. «و انسان را به نیکی به پدر و مادر وصیت فرمودیم». همچنین می¬فرماید: ﴿وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِيَّاهُ وَبِٱلۡوَٰلِدَيۡنِ إِحۡسَٰنًاۚ إِمَّا يَبۡلُغَنَّ عِندَكَ ٱلۡكِبَرَ أَحَدُهُمَآ أَوۡ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لَّهُمَآ أُفّٖ وَلَا تَنۡهَرۡهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوۡلٗا كَرِيمٗا ٢٣ وَٱخۡفِضۡ لَهُمَا جَنَاحَ ٱلذُّلِّ مِنَ ٱلرَّحۡمَةِ وَقُل رَّبِّ ٱرۡحَمۡهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرٗا ٢٤﴾ [الإسراء: 23-24]. « و پروردگارت (چنین) مقرر داشته است که: جز او را نپرستید، و به پدر و مادر نیکی کنید، هرگاه یکی از آن دو، یا هر دوی آنها نزد تو به سن پیری رسند، (حتی) به آنها (کلمهی) افّ (= کمترین کلمه رنج آور) نگو، و بر (سر) آنها فریاد نزن، و با نیکی (و بزرگوارانه) با آنها سخن بگو* و از روی مهربانی بال فروتنی (و خاکساری) برای آنها فرود آور، و بگو: «پروردگارا! به آنان رحمت آور، همانگونه که مرا در کودکی پرورش دادند»..
حديث عبد الله بن مسعود در صحيحين که گفت: «سَأَلْتُ النَّبِيَّ أَيُّ الْعَمَلِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ؟ قَالَ: الصَّلَاةُ عَلَى وَقْتِهَا. قَالَ: ثُمَّ أَيٌّ؟ قَالَ: ثُمَّ بِرُّ الْوَالِدَيْنِ. قَالَ: ثُمَّ أَيٌّ؟ قَالَ: الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قَالَ: حَدَّثَنِي بِهِنَّ وَلَوْ اسْتَزَدْتُهُ لَزَادَنِي» . «از پیامبر سوال کردم چه عملی نزد خداوند محبوبتر است؟ فرمود: نماز در وقتش، گفتم: بعد از آن؟ فرمود: نیکی به والدین، گفتم: بعد از آن؟ فرمود: جهاد در راه الله. [ابن مسعود گفت:] آنان را برای من بیان فرمود و اگر بیشتر می¬پرسیدم بیشتر جواب می¬داد».
پنجاه و ششمین پایه از پایههای ایمان: صله رحم و ارتباط خویشاوندی.
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿فَهَلۡ عَسَيۡتُمۡ إِن تَوَلَّيۡتُمۡ أَن تُفۡسِدُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَتُقَطِّعُوٓاْ أَرۡحَامَكُمۡ ٢٢ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ لَعَنَهُمُ ٱللَّهُ فَأَصَمَّهُمۡ وَأَعۡمَىٰٓ أَبۡصَٰرَهُمۡ ٢٣﴾ [محمد: 22-23]. « پس آیا اگر به حکومت رسیدید، جز این (امید) است که در زمین فساد کنید، و پیوند خویشاوندانتان را ببرید؟!* اینان کسانی هستند که الله لعنتشان کرده است، پس (گوشهای) آنان را کر نموده و چشمهایشان را نابینا کرده است ». همچنین می¬فرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهۡدَ ٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ مِيثَٰقِهِۦ وَيَقۡطَعُونَ مَآ أَمَرَ ٱللَّهُ بِهِۦٓ أَن يُوصَلَ وَيُفۡسِدُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ أُوْلَٰٓئِكَ لَهُمُ ٱللَّعۡنَةُ وَلَهُمۡ سُوٓءُ ٱلدَّارِ ٢٥﴾ [الرعد: 25]. « و کسانیکه پیمان الله را پس از استوار کردنش میشکنند، و آنچه را که الله به پیوستن آن فرمان داده؛ قطع میکنند، و در زمین فساد مینمایند، لعنت برای آنهاست، و برای آنها سختی (و بدی) آن سرای (آخرت) است».
حديث انس بن مالك در صحيحين: پیامبر فرموده است: «مَنْ أَحَبَّ أَنْ يُبْسَطَ لَهُ فِي رِزْقِهِ وَيُنْسَأَ لَهُ فِي أَثَرِهِ فَلْيَصِلْ رَحِمَهُ» . «کسیکه دوست دارد رزق او زیاد شود و اجلش عقب بیافتد پس صله ارحام کند». پیامبر فرموده است: «لاَ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ قَاطِعٌ . قَالَ سُفْيَانُ يَعْنِى قَاطِعَ رَحِمٍ». «قطع کننده وارد بهشت نمی¬شود- سفیان گفته: [قطع کننده] یعنی قطع کنندة صله ارحام».
پنجاه و هفتمین پایه از پایههای ایمان: اخلاق نیک و هر آنچه شامل آن می¬شود مثل فرو بردن خشم و نرم خویی و تواضع
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٖ ٤﴾ [القلم: 4]. «و همانا تو از خوی بس بزرگی برخوردار هستی». همچنین می¬فرماید: ﴿...وَٱلۡكَٰظِمِينَ ٱلۡغَيۡظَ وَٱلۡعَافِينَ عَنِ ٱلنَّاسِۗ وَٱللَّهُ يُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِينَ﴾ [آلعمران: 134]. «...و [متقین کسانی هستند که] خشم خود را فرو می¬برند و [از اشتباهات] مردم در می¬گذرند و خداوند نیکوکاران را دوست می¬دارد».
دلیل از سنت: عبد الله بن عمرو ب در صحيحين: «لَمْ يَكُنْ النَّبِيُّ فَاحِشًا وَلَا مُتَفَحِّشًا وَكَانَ يَقُولُ إِنَّ مِنْ خِيَارِكُمْ أَحْسَنَكُمْ أَخْلَاقًا» . «پیامبر زشت کار و فَحّاش نبود و می¬گفت: بهترین شما نیک¬¬ترین شما در اخلاق است». و در روایتی می¬فرماید: «قَالَ إِنَّ مِنْ أَحَبِّكُمْ إِلَيَّ أَحْسَنَكُمْ أَخْلَاقًا» . «دوست داشتنی¬ترین شما نزد من نیک¬ترین شما در اخلاق است». حديث عائشه ل: «مَا خُيِّرَ رَسُولُ اللَّهِ بَيْنَ أَمْرَيْنِ إِلَّا أَخَذَ أَيْسَرَهُمَا مَا لَمْ يَكُنْ إِثْمًا فَإِنْ كَانَ إِثْمًا كَانَ أَبْعَدَ النَّاسِ مِنْهُ وَمَا انْتَقَمَ رَسُولُ اللَّهِ لِنَفْسِهِ إِلَّا أَنْ تُنْتَهَكَ حُرْمَةُ اللَّهِ فَيَنْتَقِمَ لِلَّهِ بِهَا» . «پیامبر بین دو امر یکی را انتخاب نمی¬کرد مگر آسانتر را، به شرط آنکه [امر آسانتر] گناه نبوده باشد و اگر گناه بود از همة انسانها از آن دورتر می¬بود، رسول الله هیچ وقت برای خودش انتقام نمی¬گرفت، مگر آنکه حرمت الله شکسته می¬شد و آنگاه برای خداوند انتقام می¬گرفت».
امام بیهقی گفته است: «حسن الخلق به معنی سلامت نفس است، بطوریکه احمد نرم¬ترین شخص در اعمال بود و این در ذات الله تعالی نیز موجود است و آنچه بین مردم [از آن] وجود دارد ذات خداوندﻷ است، وقتی که بنده سینه¬اش را برای اوامر و نواهی خداوند با افعالش باز می¬کند آنچه بر وی از پاکی نفس واجب شده است به نرمی می¬گراید و از آنچه بر وی حرام شده است دوری می¬کند و این [اجتناب] را با رضایت و نه بصورت اجباری به اتمام می¬رساند، و به انجام سنتهای خیر ترغیب شده و بسیاری از مباحات را برای رضای الله تعالی ترک می¬کند و به تقدس می¬گراید و اگر ببیند ترک عملی او را به عبودیت نزدیک می¬کند شادمانه و غیر مجبورانه و بدون سخت به نظر رسیدن، آن را ترک می¬کند، و این در ارتباطات بین مردم مستولی می¬گردد حتی اگر حقوقش پایمال گردد و به آنچه در ارتباط به دیگران بر وی واجب شده است وفا می¬نماید، اگر مریض شود و عیادت نشود و از سفر برگشته و کسی به او سر نزند و سلام دهد و جواب سلام را نگیرد و به مهمانی دعوت شده و اکرامش نکنند یا شفاعت کند و شفاعتش اجابت نشود یا خوبی کند و از وی تشکر نشود یا بین قومی رود و او را تمکین نکنند یا سخن بگوید و دیگران ساکت نشوند یا از دوستش اجازه بگیرد و به او اجازه داده نشود یا خواستگاری کند و جواب رد بگیرد یا مهلت بخواهد و به او مهلت داده نشود یا در حق وی کوتاهی نموده و او کوتاهی ننماید و یا شبیه اینها که بر اثر آن عصبانی نشده و انتقام نگرفته و در ذاتش بدی نمی¬بیند و در درون خودش حس نمی¬کند که به او ظلم شده و اندوهگین نمی¬شود و اگر راهی برای مقابله پیدا کند این کار را نمی¬کند و ذرة از حق تجاوز نکرده و به نیک¬ترین و افضل¬ترین شکل و نزدیک-ترین حالت به نیکی وتقوی پاسخ این حالات را می¬دهد و مانند این است که از وی تشکر شده و او را راضی کرده¬اند، سپس خودش بر عکس این حالات را پاسخ می¬دهد: اگر برادرش مریض شود او را عیادت کرده و اگر از او شفاعت خواسته شود اجابت می¬کند و اگر در پرداخت دین مهلت خواسته شود مهلت می¬دهد و اگر نیازی به کمک وی شود کمک می¬کند و اگر در تجارتی از وی آسانی خواسته شود آسان می¬گیرد و ارتطباتش با دیگران به این توجه نمی¬کند که چگونه با وی برخورد شده است بلکه در ارتباطش نیک¬ترین روش را برای نفسش بر می¬گزیند و اخلاق نیک چیزی غریزی و کسب کردنی می¬باشد و اکتساب آن وقتی صحیح می¬شود که از غریزه خارج شود برای به اتمام رساندن آن باید با اهل آن معاشرت نمود، همانگونه که نظر با مجالست افراد صبور زیاد شده و عالم علم خود را با مجالست علماء زیاد کرده و صالح و عاقل، اصلاح و عقلشان را با مجالست صالحین و عاقلین زیاد می¬کنند ونباید منکر شد که کسیکه دارای اخلاق زیباست، نیکی اخلاقش را با مجالست صاحبان اخلاق نیکو زیاد می¬کند و توفیق نزد الله است» .
پنجاه و هشتمین پایه از پایههای ایمان: نیکی کردن به مُلک یمین
زیرا الله تعالی می¬فرماید: ﴿وَٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُشۡرِكُواْ بِهِۦ شَيۡٔٗاۖ وَبِٱلۡوَٰلِدَيۡنِ إِحۡسَٰنٗا وَبِذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡيَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰكِينِ وَٱلۡجَارِ ذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡجَارِ ٱلۡجُنُبِ وَٱلصَّاحِبِ بِٱلۡجَنۢبِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُكُمۡ...﴾ [النساء: 36]. «و الله را بپرستید، و چیزی را با او شریک مگردانید. و به پدر و مادر نیکی کنید، و (نیز) به خویشاوندان و یتیمان و بینوا یان و همسایه خویشاوند و همسایه بیگانه و همنشین و در راه ماندگان و بردگانی که مالک آنها هستید، (نیکی کنید) بیگمان الله کسی را که متکبر و فخر فروش است؛ دوست نمیدارد». حديث معرور بن سويد که گفت: «لَقِيتُ أَبَا ذَرٍّ بِالرَّبَذَةِ وَعَلَيْهِ حُلَّةٌ وَعَلَى غُلَامِهِ حُلَّةٌ فَسَأَلْتُهُ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ: إِنِّي سَابَبْتُ رَجُلًا فَعَيَّرْتُهُ بِأُمِّهِ فَقَالَ لِي النَّبِيُّ : يَا أَبَا ذَرٍّ !أَعَيَّرْتَهُ بِأُمِّهِ إِنَّكَ امْرُؤٌ فِيكَ جَاهِلِيَّةٌ، إِخْوَانُكُمْ خَوَلُكُمْ جَعَلَهُمْ اللَّهُ تَحْتَ أَيْدِيكُمْ فَمَنْ كَانَ أَخُوهُ تَحْتَ يَدِهِ فَلْيُطْعِمْهُ مِمَّا يَأْكُلُ وَلْيُلْبِسْهُ مِمَّا يَلْبَسُ وَلَا تُكَلِّفُوهُمْ مَا يَغْلِبُهُمْ فَإِنْ كَلَّفْتُمُوهُمْ فَأَعِينُوهُمْ» . «ابوذر را در در سختی دیدم ربذه دیدم که بر او جامة دوتکه بود و بر غلامش هم جامة دو تکه بود؛ از او دربارة آن سوال کردم و گفت: روزی با غلامم درگیر شدم و او را (بخاطر اینکه مادرش کنیزی بود) تحقیر نمودم. رسول الله فرمود: ای ابوذر آیا این غلام را به خاطر مادرش تحقیر نمودی؟ معلوم است که عادات جاهلیت هنوز در تو وجود دارد. غلامان و زیردستان برادران شما هستند. خداوند آنان را در اختیار شما قرار دادهاست. هر کسی که غلام و یا خدمت¬گذاری دارد، باید از همان غذا و لباسیکه خودش استفاده می¬کند به او نیز بدهد و [علاوه بر این] به آنان دستور ندهید کاری را که از توانشان خارج است انجام دهند. اگر کاری به آنان واگذار کردید به آنان کمک کنید».
پنجاه و نهمین پایه از پایههای ایمان: رعایت حق سرور توسط مُلک یمین
در صحيحين از عبدالله بن عمر ب آمده است: رسول الله فرموده است: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا نَصَحَ لِسَيِّدِهِ وَأَحْسَنَ عِبَادَةَ اللَّهِ فَلَهُ أَجْرُهُ مَرَّتَيْنِ» . «اگر غلام برای سرورش خیرخواهی کند و عبادت الله را به نیکی انجام دهد، اجرش دو برابر می¬شود». در صحيح مسلم از جرير بن عبد الله آمده: پیامبر فرموده است: «أَيُّمَا عَبْدٍ أَبَقَ فَقَدْ بَرِئَتْ مِنْهُ الذِّمَّةُ» . «اگر برده از نزد سرورش فرار کند، دیگر حفاظت نخواهد شد». در سنن ابي داود همچنین آمده است: «إِذَا أَبَقَ الْعَبْدُ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَى مَوَالِيهِ» . «اگر برده فرار کند نمازش قبول نمی¬شود تا اینکه بسوی سرورش برگردد».
شصتمین پایه از پایههای ایمان: رعایت حقوق اولاد و همسر و آن این است که مرد مسلمان گرداننده¬ امور فرزند و اهلش بوده و آنچه از علوم دینی که نیازشان است به آنها بیاموزد.
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿...قُوٓاْ أَنفُسَكُمۡ وَأَهۡلِيكُمۡ نَارٗا وَقُودُهَا ٱلنَّاسُ وَٱلۡحِجَارَةُ...﴾ [التحریم: 6]. «...خودتان و خانوادة خودتان را از آتشی حفظ کنید که هیزمش انسان و سنگ است...». حسن بصری / دربارة این آیه گفته است: «یعنی آنها را به اطاعت خداوند امر نموده و هر آنچه که از خیر است به آنها بیاموزید» . حضرت علي گفته است: «به آنها بیاموزید و آنها را با ادب بار بیاورید» . حديث انس بن مالک که پیامبر فرموده است: «مَنْ عَالَ جَارِيَتَيْنِ حَتَّى تَبْلُغَا جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَنَا وَهُو. وَضَمَّ أَصَابِعَهُ» . «کسیکه دو دختر را اداره نماید تا بزرگ شوند، روز قیامت طوری می¬آید که من و او [مثل این دو هستیم] و اشاره فرمود به دو انگشتش».
شصت و یکمین پایه از پایههای ایمان: همنشینی با اهل دین و دوست داشتن¬شان و انتشار سلام بین آنها و دست دادن [هنگام ملاقات] و هر آنچه که بین آنها محبت ایجاد می¬کند.
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿...لَا تَدۡخُلُواْ بُيُوتًا غَيۡرَ بُيُوتِكُمۡ حَتَّىٰ تَسۡتَأۡنِسُواْ وَتُسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَهۡلِهَا...﴾ [النور: 27]. «... به خانة به غیر از خانه¬های خودتان وارد نشوید مگر آنکه اجازه بگیرید و بر اهل آن سلام نمائید...». حديث ابوهريرة: پیامبر فرموده است: «لاَ تَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى تُؤْمِنُوا وَلاَ تُؤْمِنُوا حَتَّى تَحَابُّوا. أَوَلاَ أَدُلُّكُمْ عَلَى شَىْءٍ إِذَا فَعَلْتُمُوهُ تَحَابَبْتُمْ أَفْشُوا السَّلاَمَ بَيْنَكُمْ» . «وارد بهشت نمی¬شوید مگر اینکه ایمان بیاورید و مؤمن نمی¬شوید مگر اینکه همدیگر را دوست داشته باشید، آیا شما را راهنمائی نکنم به چیزی که اگر انجام دهید، محبت بین شما زیاد می¬شود؟ بین خودتان سلام کردن را زیاد کنید» . حديث قتاده/ که گفت: «به انس گفتم آیا بین صحابة پیامبر دست دادن وجود داشت؟ گفت: بله» . حديث ابو هريرة: پیامبر فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَيْنَ الْمُتَحَابُّونَ بِجَلاَلِى الْيَوْمَ أُظِلُّهُمْ فِى ظِلِّى يَوْمَ لاَ ظِلَّ إِلاَّ ظِلِّى» . «الله روز قیامت می¬فرماید: کجایند کسانیکه به خاطر جلال من همدیگر را دوست دارند، آنها را زیر سایة خودم می¬گیرم، روزی که هیچ سایة جز سایة من وجود ندارد».
شصت و دومین پایه از پایههای ایمان: جواب سلام.
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿وَإِذَا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٖ فَحَيُّواْ بِأَحۡسَنَ مِنۡهَآ أَوۡ رُدُّوهَآ...﴾ [النساء: 86]. « و چون شما را تحیت (و سلام) گویند، پس پاسخی بهتر و یا همانند آن بدهید، الله بر همه چیز حسابرس است». حديث ابي سعيد خدري: پیامبر فرموده است: «إِيَّاكُمْ وَالْجُلُوسَ فِى الطُّرُقَاتِ. قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا لَنَا بُدٌّ مِنْ مَجَالِسِنَا نَتَحَدَّثُ فِيهَا. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: فَإِذَا أَبَيْتُمْ إِلاَّ الْمَجْلِسَ فَأَعْطُوا الطَّرِيقَ حَقَّهُ». قَالُوا وَمَا حَقُّهُ قَالَ: غَضُّ الْبَصَرِ وَكَفُّ الأَذَى وَرَدُّ السَّلاَمِ وَالأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْىُ عَنِ الْمُنْكَرِ» . «از نشستن در راه¬ها بر حذر باشید. [صحابه] گفتند: یا رسول الله! گریزی از نشستن ما وجود ندارد و ما در آنها با هم صحبت می¬کنیم. رسول الله فرمود: پس اگر در راهی نشستید حق راه را بجا آورید. گفتند: حق آن چیست؟ فرمود: کوتاه کردن نگاه [از نامحرم] و اجتناب از آزار دادن و جواب سلام دادن و امر به نیکی و نهی از زشتی، است».
شصت و سومین پایه از پایههای ایمان: عیادت مریض
حديث ابن عازب: «أَمَرَنَا النَّبِيُّ بِسَبْعٍ وَنَهَانَا عَنْ سَبْعٍ أَمَرَنَا بِاتِّبَاعِ الْجَنَائِزِ وَعِيَادَةِ الْمَرِيضِ وَإِجَابَةِ الدَّاعِي وَنَصْرِ الْمَظْلُومِ وَإِبْرَارِ الْقَسَمِ وَرَدِّ السَّلَامِ وَتَشْمِيتِ الْعَاطِسِ وَنَهَانَا عَنْ آنِيَةِ الْفِضَّةِ وَخَاتَمِ الذَّهَبِ وَالْحَرِيرِ وَالدِّيبَاجِ وَالْقَسِّيِّ وَالْإِسْتَبْرَقِ [وَعَنْ الْمَيَاثِرِ]» . «رسول الله ما را به هفت چیز امر نمود و از هفت چیز نهی نمود: ما را امر کرد به تشیع جنازه، عیادت مریض، قبول دعوت، کمک و یاری به مظلوم، وفای به عهد، جواب سلام دادن و جواب عطسه؛ وما را نهی نمود از: استفاده از ظروف نقرة، انگشتر طلا، استفاده از لباس ابریشمی، استفاده از دیباج(نوعی لباس ابریشمی)، استفاده از قسی(نوعی لباس است که در آن ابریشم به کار رفته است)، استفاده از استبرق(پارچة ابریشمی کلفت) [و زین و پالانی که در آن ابریشم به کار رفته باشد]». پیامبر فرموده است: «عَائِدُ الْمَرِيضِ فِى مَخْرَفَةِ الْجَنَّةِ حَتَّى يَرْجِعَ» . «عیادت کننده مریض مشغول چیدن میوه¬های بهشت است تا زمانیکه [از عیادت] برگردد».
شصت و چهارمین پایه از پایههای ایمان: بجا آوردن نماز میت برای کسی از اهل قبله که فوت کرده باشد.
دلیل از سنت: حديث ابوهريرة: پیامبر فرموده است: «حَقُّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ خَمْسٌ رَدُّ السَّلَامِ وَعِيَادَةُ الْمَرِيضِ وَاتِّبَاعُ الْجَنَائِزِ وَإِجَابَةُ الدَّعْوَةِ وَتَشْمِيتُ الْعَاطِسِ» . «حق مسلمان بر مسلمان پنج چیز است: جواب سلام، عیادت مریض، تشییع جنازه، قبول دعوت و جواب عطسه». حديث ثوبان: پیامبر فرموده است: «مَنْ صَلَّى عَلَى جَنَازَةٍ فَلَهُ قِيرَاطٌ فَإِنْ شَهِدَ دَفْنَهَا فَلَهُ قِيرَاطَانِ الْقِيرَاطُ مِثْلُ أُحُد» . «هر کس بر جنازة نماز بخواند برای او یک قیراط[ثواب] خواهد بود و اگر [بدنبال جنازه برود] و شاهد دفن آن باشد برای او دو قیراط خواهد بود؛ هر قیراط مثل کوه احد است».
شصت و پنجمین پایه از پایههای ایمان: جواب عطسه
رسول الله فرموده است: «إِذَا عَطَسَ أَحَدُكُمْ فَحَمِدَ اللَّهَ فَشَمِّتُوهُ فَإِنْ لَمْ يَحْمَدِ اللَّهَ فَلاَ تُشَمِّتُوهُ» . «اگر کسی از شما عطسه کرد و الله را حمد گفت، جواب عطسة او را بدهید و اگر الله را حمد ننمود، پس جواب او را ندهید ».
شصت و ششمین پایه از پایههای ایمان: دوری از کافران و مفسدین و تندی کردن با آنها.
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿لَّا يَتَّخِذِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلۡكَٰفِرِينَ أَوۡلِيَآءَ مِن دُونِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَۖ وَمَن يَفۡعَلۡ ذَٰلِكَ فَلَيۡسَ مِنَ ٱللَّهِ فِي شَيۡءٍ إِلَّآ أَن تَتَّقُواْ مِنۡهُمۡ تُقَىٰةٗ...﴾ [آلعمران: 28]. « مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست و ولی خود بگیرند، و هر کس چنین کند، با الله هیچ رابطة ندارند و (عهد و پیمان او با الله گسسته شده است). مگر اینکه (از آزار و اذیت) آنها بترسید ». همچنین میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ جَٰهِدِ ٱلۡكُفَّارَ وَٱلۡمُنَٰفِقِينَ وَٱغۡلُظۡ عَلَيۡهِمۡ﴾ [التوبة: 73]. «ای پیامبر! با کافران و منافقین جهاد کن و بر آنها سخت بگیر...». همچنین می¬فرماید: ﴿...قَٰتِلُواْ ٱلَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ ٱلۡكُفَّارِ وَلۡيَجِدُواْ فِيكُمۡ غِلۡظَةٗ...﴾ [التوبة: 123]. «... با کسانیکه از کافران که نزدیک شمایند، جنگ کنید، و باید آنها در شما شدت و درشتی بیابند ». همچنین می¬فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمۡ أَوۡلِيَآءَ تُلۡقُونَ إِلَيۡهِم بِٱلۡمَوَدَّةِ وَقَدۡ كَفَرُواْ بِمَا جَآءَكُم مِّنَ ٱلۡحَقِّ يُخۡرِجُونَ ٱلرَّسُولَ وَإِيَّاكُمۡ أَن تُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ رَبِّكُمۡ إِن كُنتُمۡ خَرَجۡتُمۡ جِهَٰدٗا فِي سَبِيلِي وَٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِيۚ تُسِرُّونَ إِلَيۡهِم بِٱلۡمَوَدَّةِ...﴾ [الـممتحنة: 1]. « ای کسانیکه ایمان آوردهاید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید که با آنها طرع دوستی میافکنید، در حالیکه آنها به آنچه از حق برای شما آمده کافر شدهاند، و رسول الله و شما را به خاطر ایمانآوردن به الله که پروردگارتان است (از شهر و دیارتان) بیرون میکنند، اگر شما برای جهاد در راه من (بیرون آمدهاید) و برای خشنودی من هجرت کردهاید (هرگز پیوند دوستی با آنها برقرار نکنید)...». همچنین می¬فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُوٓاْ ءَابَآءَكُمۡ وَإِخۡوَٰنَكُمۡ أَوۡلِيَآءَ إِنِ ٱسۡتَحَبُّواْ ٱلۡكُفۡرَ عَلَى ٱلۡإِيمَٰنِۚ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمۡ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ ٢٣ قُلۡ إِن كَانَ ءَابَآؤُكُمۡ وَأَبۡنَآؤُكُمۡ وَإِخۡوَٰنُكُمۡ وَأَزۡوَٰجُكُمۡ وَعَشِيرَتُكُمۡ وَأَمۡوَٰلٌ ٱقۡتَرَفۡتُمُوهَا وَتِجَٰرَةٞ تَخۡشَوۡنَ كَسَادَهَا وَمَسَٰكِنُ تَرۡضَوۡنَهَآ أَحَبَّ إِلَيۡكُم مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَجِهَادٖ فِي سَبِيلِهِۦ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّىٰ يَأۡتِيَ ٱللَّهُ بِأَمۡرِهِۦۗ وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡفَٰسِقِينَ ٢٤﴾ [التوبة: 23-24]. « ای کسانیکه ایمان آوردهاید! پدران خود و برادران خود را دوستان (و اولیاء) خود قرار ندهید، اگر کفر را بر ایمان ترجیح دادند، و کسانی از شما که آنان را دوست (و ولی) خود قرار دهند، پس آنان ستمکارانند * بگو: «اگر پدرانتان، و فرزندانتان، و برادرانتان و همسرانتان، و خویشاوندانتان، و اموالی که به دست آوردهاید، و تجارتی که از کساد آن میترسید، و خانههایی که بدان دلخوش هستید، در نزد شما از الله و پیامبرش و جهاد در راه او محبوبتر است، پس منتظر باشید، تا الله فرمان (عذاب) خویش را بیاورد، و الله گروه نافرمان را هدایت نمیکند». آیات دیگری نیز در همین زمینه مثل این آیات وجود دارد.
دلیل از سنت: حديث ابوهريره: رسول الله فرموده است: «لاَ تَبْدَءُوا الْيَهُودَ وَلاَ النَّصَارَى بِالسَّلاَمِ فَإِذَا لَقِيتُمْ أَحَدَهُمْ فِى طَرِيقٍ فَاضْطَرُّوهُ إِلَى أَضْيَقِهِ» . «به یهودیان و مسیحیان اول سلام نکنید و اگر آنان را در راهی دیدید، راه را بر آنان تنگ نمائید». حديث ابوسعيد خدری: پیامبر فرموده است: «لا تُصَاحِبْ إلا مُؤْمِناً، وَلا يَأْكُلْ طَعَامَكَ إلا تَقِيٌّ» . «همنشین مشو مگر با مؤمن و غذایت را کسی نخورد بجز متقی».
شصت و هفتمین پایه از پایههای ایمان: گرامی داشتن همسایه و رعایت حقوق آن: زیرا الله تعالی می¬فرماید: ﴿...وَبِٱلۡوَٰلِدَيۡنِ إِحۡسَٰنٗا وَبِذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡيَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰكِينِ وَٱلۡجَارِ ذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡجَارِ ٱلۡجُنُبِ وَٱلصَّاحِبِ بِٱلۡجَنۢبِ...﴾ [النساء: 36]. «... و به پدر و مادر نیکی کنید، و (نیز) به خویشاوندان و یتیمان و بینوا یان و همسایه خویشاوند و همسایه بیگانه...». در تفسير ﴿ٱلۡجَارِ ذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ﴾ «الجار ذي القربى» همسایة مجاور و خویشاوند و ﴿ٱلۡجَارِ ٱلۡجُنُبِ﴾ دور و دیوار به دیوار نبودن و ﴿ٱلصَّاحِبِ بِٱلۡجَنۢبِ﴾ همراه در سفر، از ابن عباس و مجاهد و قتادة و الكلبي و مقاتل بن حيان و مقاتل بن سليمان: ﴿ٱلۡجَارِ ذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ﴾ کسی است که بین تو و او خوشاوندی وجود دارد و ﴿ٱلۡجَارِ ٱلۡجُنُبِ﴾ بیگانه از تو و ﴿ٱلصَّاحِبِ بِٱلۡجَنۢبِ﴾ همراه در سفر و مقاتل بن سليمان اضافه از آن گفته است: ﴿ٱلصَّاحِبِ بِٱلۡجَنۢبِ﴾ او همراه در سفر و حضر می¬باشد و از علي و عبد الله بن مسعود و ابراهيم و غيره ﴿ٱلصَّاحِبِ بِٱلۡجَنۢبِ﴾ همانا آن زن است و از سعيد بن جبير در روایتی همانگونه آمده است و در روایتی به معنی رفیق صالح آمده است. پیامبر فرموده است: «مَا زَالَ يُوصِينِي جِبْرِيلُ بِالْجَارِ حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّهُ سَيُوَرِّثُهُ» . «جبرئیل آنقدر به [حقوق] همسایه توصیه نمود که فکر کردم او ارث می¬برد». همچنین به پیامبر گفتند: زنی است که روزها روزه می¬گیرد و شبها نماز شب می¬خواند ولی همسایه¬های خود را آزار می¬دهد حال او چگونه است؟ پیامبر فرمود: «لَا خَيرَ فِيهَا هِيَ مِن أَهلِ النَّارِ» . «خیری در او نیست و از اهل جهنم می¬باشد». و همچنین فرموده است: «وَاللَّهِ لَا يُؤْمِنُ وَاللَّهِ لَا يُؤْمِنُ وَاللَّهِ لَا يُؤْمِنُ قِيلَ وَمَنْ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الَّذِي لَا يَأْمَنُ جَارُهُ بَوَايِقَهُ» . «قسم به خدا مؤمن نیست، قسم به خدا مؤمن نیست، قسم به خدا مؤمن نیست، گفته شد یا رسول الله چه کسی؟ فرمود: کسیکه همسایه¬اش از شر او در امان نباشد».
امام بیهقی / با اسنادش آورده است: عبد الله بن عباس ب گفته است:پیامبر فرمود: «سه دسته هستند که کسی جز پروردگار جهانیان به خاطر من به آنها پاداش نمیدهد: مردی که مجلس خود را برای من باز می¬کند و مردی که از مردم و محل نشستن آنها پیشی می¬گیرد تا بسوی من بیاید و مردی که حاجتش را در شب یاد کرده و مرا ببیند که از اهل آن می¬باشم، پاداش نمی¬دهد به خاطر من بجز پروردگار جهانیان» .
شصت و هشتمین پایه از پایههای ایمان: گرامی داشتن مهمان
حدیث ابي شريح عدوي: گفته است با گوشم شنیدم و با چشمم دیدم وقتیکه رسول الله سخن می¬گفت: او فرمود: «مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَلْيُكْرِمْ جَارَهُ وَمَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَلْيُكْرِمْ ضَيْفَهُ جَائِزَتَهُ قَالَ وَمَا جَائِزَتُهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ يَوْمٌ وَلَيْلَةٌ وَالضِّيَافَةُ ثَلَاثَةُ أَيَّامٍ فَمَا كَانَ وَرَاءَ ذَلِكَ فَهُوَ صَدَقَةٌ عَلَيْهِ وَمَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَلْيَقُلْ خَيْرًا أَوْ لِيَصْمُتْ» . «کسیکه به خدا و روز قیامت ایمان دارد همسایه¬اش را گرامی بدارد! و کسیکه به خدا و روز قیامت ایمان دارد مهمانش را به [اندازة] هدیه¬اش گرامی بدارد وگفت: ای رسول الله هدیة او چیست؟ فرمود: روزی و شبی و مهمانی او سه شبانه روز است و اگر از این بیشتر شد صدقه محسوب می¬شود و کسیکه به خدا و روز قیامت ایمان دارد سخن خیر بگوید وگرنه سکوت کند».
شصت و نهمین پایه از پایههای ایمان: پوشاندن عیوب اهل گناه
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ ٱلۡفَٰحِشَةُ فِي ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِ...﴾ [النور: 19]. «همانا کسانیکه دوست دارند بین افرادی که ایمان آورده¬اند عمل فاحشة را بگسترانند برای آنها عذاب دردناکی در دنیا و آخرت خواهد بود...». پیامبر فرموده است: «الْمُسْلِمُ أَخُو الْمُسْلِمِ لَا يَظْلِمُهُ وَلَا يُسْلِمُهُ وَمَنْ كَانَ فِي حَاجَةِ أَخِيهِ كَانَ اللَّهُ فِي حَاجَتِهِ وَمَنْ فَرَّجَ عَنْ مُسْلِمٍ كُرْبَةً فَرَّجَ اللَّهُ عَنْهُ كُرْبَةً مِنْ كُرُبَاتِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَمَنْ سَتَرَ مُسْلِمًا سَتَرَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» . «مسلمان برادر مسلمان است، نه به او ظلم می¬کند و نه او را تسلیم [ظالم] می¬کند، هر کس در صدد بر طرف کردن نیاز برادر خویش باشد خداوند در صدد نیاز وی می¬¬شود، و هر کس مشکل بزرگی از مسلمانی را حل نماید، خداوند مشکل بزرگی از وی را روز قیامت بر طرف می¬سازد و کسیکه [عیب] مسلمانی را بپوشاند خداوند روز قیامت [عیب] او را می¬پوشاند».
هفتادمین پایه از پایههای ایمان: صبر بر مشکلات و صبر بر مسائل بدی که نفس به آنها امر می¬کند، مانند لذت و شهوت
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿وَٱسۡتَعِينُواْ بِٱلصَّبۡرِ وَٱلصَّلَوٰةِۚ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى ٱلۡخَٰشِعِينَ ٤٥﴾ [البقرة: 45]. «بوسیلة صبر ونماز [از الله] کمک بجوئید و آن(نماز) بسی سنگین است بجز برای فروتنان». و از مجاهد و غيره آمده است منظور از صبر روزه است. و همچنین خداوند می¬فرماید: ﴿...وَبَشِّرِ ٱلصَّٰبِرِينَ ١٥٥ ٱلَّذِينَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِيبَةٞ قَالُوٓاْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَيۡهِ رَٰجِعُونَ ١٥٦ أُوْلَٰٓئِكَ عَلَيۡهِمۡ صَلَوَٰتٞ مِّن رَّبِّهِمۡ وَرَحۡمَةٞۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُهۡتَدُونَ ١٥٧﴾ [البقرة: 155-157]. «... و بشارت بده به صابرین * کسانیکه وقتی به آنها مصیبتی می¬رسد، می¬گویند: ما برای الله هستیم و بسوی او باز می¬گردیم * اینها هستند که درودها و رحمتی از پروردگارشان بر ایشان است و اینانند هدایت یافتگان» همچنین می¬فرماید: ﴿...إِنَّمَا يُوَفَّى ٱلصَّٰبِرُونَ أَجۡرَهُم بِغَيۡرِ حِسَابٖ﴾ [الزمر: 10]. «... جز این نیست که صابران، پاداش خود را بیشمار و تمام دریافت میدارند ». در این زمینه آیات دیگر هم وجود دارد.
حديث ابوسعيد خدري در صحيحين: «أَنَّ نَاسًا مِنَ الأَنْصَارِ سَأَلُوا رَسُولَ اللَّهِ فَأَعْطَاهُمْ ثُمَّ سَأَلُوهُ فَأَعْطَاهُمْ حَتَّى إِذَا نَفِدَ مَا عِنْدَهُ قَالَ: مَا يَكُنْ عِنْدِى مِنْ خَيْرٍ فَلَنْ أَدَّخِرَهُ عَنْكُمْ وَمَنْ يَسْتَعْفِفْ يُعِفَّهُ اللَّهُ وَمَنْ يَسْتَغْنِ يُغْنِهِ اللَّهُ وَمَنْ يَصْبِرْ يُصَبِّرْهُ اللَّهُ وَمَا أُعْطِىَ أَحَدٌ مِنْ عَطَاءٍ خَيْرٌ وَأَوْسَعُ مِنَ الصَّبْرِ»» . «عدهای از انصار از رسول الله تقاضای کمک مالی کردند، او نیز به آنها [از آنچه که داشت] عطا نمود سپس باز از او تقاضای [مال] کردند و او آن را به ایشان عطا نمود تا آنجا که هیچ چیز نزد او باقی نماند، [و] فرمود: هر آنچه که از خیر نزد من باشد به شما [می¬دهم] و آن را برای خودم ذخیره[ی دنیایی] نمی¬نمایم ولی هرکس از طلب کردن عفت پیشه کند، خداوند او را از طلب بی¬¬نیاز می¬فرماید و کسیکه استغنا کند (و از کسی چیزی نخواهد)، خداوند او را بینیاز می¬فرماید و کسیکه طلب صبر نماید خداوند صبر به وی عطا می-فرماید، و هیچ چیزی به شخصی عطا نشده است که خیرتر و فراختر از صبر باشد». حديث عبدالله بن مسعود: «دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَهُوَ يُوعَكُ وَعْكًا شَدِيدًا فَمَسِسْتُهُ بِيَدِي فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنَّكَ لَتُوعَكُ وَعْكًا شَدِيدًا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ: أَجَلْ إِنِّي أُوعَكُ كَمَا يُوعَكُ رَجُلَانِ مِنْكُمْ فَقُلْتُ ذَلِكَ أَنَّ لَكَ أَجْرَيْنِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ: أَجَلْ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: مَا مِنْ مُسْلِمٍ يُصِيبُهُ أَذًى مَرَضٌ فَمَا سِوَاهُ إِلَّا حَطَّ اللَّهُ لَهُ سَيِّئَاتِهِ كَمَا تَحُطُّ الشَّجَرَةُ وَرَقَهَا» . «به نزد رسول الله رفتم و به تب شدیدی دچار شده بود، با دست خود او را لمس کردم و گفتم: ای رسول الله شما شدیداً تب کرده¬اید! فرمود: بله! من وقتی تب می¬کنم دو برابر بقیه تب می¬کنم، گفتم: این به خاطر آن است که برای شما دو برابر اجر باشد؟ رسول الله فرمود: بله! سپس رسول الله [ادامه داد] و فرمود: مسلمانی نیست که دچار اذیت و مرضی شود مگر آنکه خداوند گناهانش را می¬ریزد همانگونه که درخت برگ¬هایش را می¬ریزد».
هفتاد و یکمین پایه از پایههای ایمان: زهد و کوتاه کردن آرزو[های دنیوی]
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿فَهَلۡ يَنظُرُونَ إِلَّا ٱلسَّاعَةَ أَن تَأۡتِيَهُم بَغۡتَةٗۖ فَقَدۡ جَآءَ أَشۡرَاطُهَا...﴾ [محمد: 18]. «پس آیا منتظر قیامت هستند که ناگهان به سراغشان بیاید؟ و[در حالی که] علائم ونشانه¬های آن ظاهر گردیده است...».
پیامبر فرموده است: «بُعِثْتُ أَنَا وَالسَّاعَةُ كَهَاتَيْنِ. قَالَ وَضَمَّ السَّبَّابَةَ وَالْوُسْطَى» . «برانگیخته شدن من و قیامت مانند این دو است و اشاره فرمود به دو انگشت سبابه و وسطی». از ابن عباس ب: پیامبر فرموده است: «نِعْمَتَانِ مَغْبُونٌ فِيهِمَا كَثِيرٌ مِنْ النَّاسِ الصِّحَّةُ وَالْفَرَاغُ» . «دو نعمت هستند که انسانها از آنها بی¬بهره و ضرر کرده می¬باشند: سلامتی و اوقات فراغت».
ابو عصمة محمد بن احمد سجستاني در بصره خطاب به خودش شعری سروده است :
أنبأنا خير بني آدم
وما على أحمد إلا البلاغ
الناس مغبونون في نعمتي
صحة أبدانهم والفراغ
«بهترین انسان از بین فرزندان آدم(پیامبر)، احمد به جز ابلاغ [وظیفة] دیگری نداشت، انسانها در دو نعمت زیانکارند، سلامتی بدنشان و اوقات فراغت».
حديث ابوسعيد خدری در صحيح مسلم: پیامبر فرموده است: «إِنَّ الدُّنْيَا حُلْوَةٌ خَضِرَةٌ وَإِنَّ اللَّهَ مُسْتَخْلِفُكُمْ فِيهَا فَيَنْظُرُ كَيْفَ تَعْمَلُونَ فَاتَّقُوا الدُّنْيَا وَاتَّقُوا النِّسَاءَ فَإِنَّ أَوَّلَ فِتْنَةِ بَنِى إِسْرَائِيلَ كَانَتْ فِى النِّسَاءِ» . «دنيا شيرين، زيبا و سرسبز است و خداوند شما را در آن جانشین گردانده است تا ببیند چگونه عمل میکنید، از دنيا بپرهيزيد و از زنان نيز بپرهيزيد زيرا نخستين گمراهى بنیاسرائیل (يهودان) در خصوص زنان بود».
هفتاد و دومین پایه از پایههای ایمان: غیرت داشتن و ترک بی¬ناموسی.
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿...قُوٓاْ أَنفُسَكُمۡ وَأَهۡلِيكُمۡ نَارٗا وَقُودُهَا ٱلنَّاسُ وَٱلۡحِجَارَةُ...﴾ [التحریم: 6]. «...خودتان و خانواده¬ی خودتان را از آتشی حفظ کنید که هیزمش انسان و سنگ است...». همچنین می¬فرماید: ﴿وَقُل لِّلۡمُؤۡمِنَٰتِ يَغۡضُضۡنَ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِنَّ وَيَحۡفَظۡنَ فُرُوجَهُنَّ...﴾ [النور: 31]. «و به زنان مؤمن بگو نگاه خود را [از نامحرم] کوتاه کنند و پاکدامنی کنند...».
پیامبر فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ يَغَارُ وَإِنَّ الْمُؤْمِنَ يَغَارُ وَغَيْرَةُ اللَّهِ أَنْ يَأْتِىَ الْمُؤْمِنُ مَا حَرَّمَ عَلَيْهِ» . «همانا خداوند به غیرت می¬افتد و همانا مؤمن به غیرت می¬افتد، و خداوند وقتی به غیرت می¬افتد که مؤمن کاری را انجام دهد که بر وی حرام شده است». حديث ام المؤمنین ام سلمة ل: «أَنَّ النَّبِيَّ كَانَ عِنْدَهَا وَفِي الْبَيْتِ مُخَنَّثٌ فَقَالَ الْمُخَنَّثُ لِأَخِي أُمِّ سَلَمَةَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي أُمَيَّةَ إِنْ فَتَحَ اللَّهُ لَكُمْ الطَّائِفَ غَدًا أَدُلُّكَ عَلَى بِنْتِ غَيْلَانَ فَإِنَّهَا تُقْبِلُ بِأَرْبَعٍ وَتُدْبِرُ بِثَمَانٍ فَقَالَ النَّبِيُّ : لَا يَدْخُلَنَّ هَذَا عَلَيْكُنَّ» . «پیامبر نزد وی بود در حالی که در خانه شخص مخنثی بود و آن مخنث به برادر ام سلمه عبدالله بن امیه گفت: اگر فردا به اذن خداوند طائف فتح شد، تو را به دختر غیلان توصیه می¬کنم، زیرا اگر به او از جلو بنگری¬ چهار [چین خوردگی] و اگر از پشت بنگری هشت [چین خوردگی] می¬بینی؛ پیامبر فرمود: چنین کسی را نزد خود راه ندهید». از ابوسعيد خدري روایت شده است: پیامبر فرموده است: «إِنَّ الْغَيْرَةَ مِنَ الإِيمَانِ ، وَإِنَّ الْمَذَاءَ مِنَ النِّفَاقِ» . «غیرت از ایمان است و بی¬ناموسی از نفاق و بی¬ناموس دیوث است». حليمي گفته است: المذاء به معنی جمع شدن مردان و زنان و خلوت کردن آنها و خارج شدن مذی است و از ریشة «المذی» می¬باشد گفته شده است: آن ارسال مردان با زنان است و وقتی گفته می¬شود «مذیت الفرس» یعنی آن را برای چریدن فرستاده¬ای».
هفتاد و سومین پایه از پایههای ایمان: روی برگرداندن از سخن بیهوده.
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿قَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ١ ٱلَّذِينَ هُمۡ فِي صَلَاتِهِمۡ خَٰشِعُونَ ٢ وَٱلَّذِينَ هُمۡ عَنِ ٱللَّغۡوِ مُعۡرِضُونَ ٣﴾ [المؤمنون: 1-3]. «همانا رستگار شدهاند مؤمنین * کسانیکه در نمازشان خاشعند * و کسانیکه از سخن بیهوده روی بر میگردانند». همچنین می-فرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ لَا يَشۡهَدُونَ ٱلزُّورَ وَإِذَا مَرُّواْ بِٱللَّغۡوِ مَرُّواْ كِرَامٗا ٧٢﴾ [الفرقان: 72]. «و [عباد الرحمان] کسانی هستند که گواهی دروغ نمی¬دهند و اگر با سخن بیهوده برخورد کنند، بزرگوارانه می¬گذرند». همچنین می¬فرماید: ﴿وَإِذَا سَمِعُواْ ٱللَّغۡوَ أَعۡرَضُواْ عَنۡهُ﴾ [القصص: 55]. «و وقتی سخن لغوی می¬شنوند از آن روی بر می¬گردانند...». لغو باطلی است که احتیاجی به آن نیست و به نیت درست گفته نمی¬شود و برای گویندة آن فائدة ندارد و گاهی وبال گردن وی می¬شود. رسول الله فرموده است: «مِنْ حُسْنِ إسْلَامِ الْمَرْءِ تَرْكُهُ مَا لَا يَعْنِيهِ» . «از نیک بودن اسلام شخص این است که آنچه به وی فائده نمی¬رساند ترک کند».
و در این مورد امام بیهقی / آورده است: ذا النون گفته است: «کسیکه خدا را دوست دارد زندگی می¬کند و کسیکه به غیر او مایل می¬گردد سبک می¬شود و احمق روز و شب در پی تباهی و نابودی است و عاقل در پی جستجوی آنچه برای خودش خطر دارد می¬باشد».
هفتاد و چهارمین پایه از پایههای ایمان: بخشندگی و دست و دلبازی
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿وَسَارِعُوٓاْ إِلَىٰ مَغۡفِرَةٖ مِّن رَّبِّكُمۡ وَجَنَّةٍ عَرۡضُهَا ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ أُعِدَّتۡ لِلۡمُتَّقِينَ ١٣٣ ٱلَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي ٱلسَّرَّآءِ وَٱلضَّرَّآءِ...﴾ [آلعمران: 133-134]. «بشتابید بسوی آمرزشِ پروردگارتان و بهشتیکه عرض آن به اندازة آسمانها و زمین است [و] وعده داده شده است به متقین: * کسانیکه در حال ثروتمندی و فقر مالشان را انفاق میکنند...». آیات دیگری نیز در این زمینه وجود دارد و در مورد کسیکه بر عکس عمل نموده یعنی خساست می¬نماید می¬فرماید: ﴿ٱلَّذِينَ يَبۡخَلُونَ وَيَأۡمُرُونَ ٱلنَّاسَ بِٱلۡبُخۡلِ وَيَكۡتُمُونَ مَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦۗ وَأَعۡتَدۡنَا لِلۡكَٰفِرِينَ عَذَابٗا مُّهِينٗا ٣٧﴾ [النساء: 37]. «کسانیکه خساست می¬ورزند [و انفاق نمی¬کنند] و مردم را به خساست [و انفاق نکردن] امر می¬نمایند و آنچه را که خداوند از فضلش به آنان عطا فرموده است، می¬پوشانند و برای کافرین عذاب خوار کنندة خواهد بود». همچنین می¬فرماید: ﴿...وَمَن يَبۡخَلۡ فَإِنَّمَا يَبۡخَلُ عَن نَّفۡسِهِۦ...﴾ [محمد: 38]. «و کسیکه خساست کند [و انفاق ننماید] فقط به ضرر خودش خساست کرده است...». و می¬فرماید: ﴿...وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ﴾ [الحشر: 9]. «و کسانیکه از آزمندی نفس خویش در امان بمانند همانا از رستگارانند». و آیات دیگری که در این زمینه وجود دارد.
دلیل از سنت: حديث ابي هريره در صحيحين: پیامبر فرموده است: «مَا مِنْ يَوْمٍ يُصْبِحُ الْعِبَادُ فِيهِ إِلَّا مَلَكَانِ يَنْزِلَانِ فَيَقُولُ أَحَدُهُمَا اللَّهُمَّ أَعْطِ مُنْفِقًا خَلَفًا وَيَقُولُ الْآخَرُ اللَّهُمَّ أَعْطِ مُمْسِكًا تَلَفًا» . «روزی نیست که بندگان صبح کنند بجز اینکه دو ملائک نازل می-شوند و یکی از آنها می¬گوید: خداوندا کسیکه انفاق می¬کند به او عوض بده و دیگری می¬گوید: به کسیکه از انفاق خودداری می¬کند ضرر و زیان برسان».
هفتاد و پنجمین پایه از پایههای ایمان: محبت کردن به کوچکتر و احترام به بزرگتر
دلیل از سنت: پیامبر فرموده است: «مَنْ لاَ يَرْحَمِ النَّاسَ لاَ يَرْحَمْهُ اللَّهُﻷ» . «کسیکه به مردم رحم نکند خداوندﻷ به او رحم نمی¬کند». همچنین پیامبر فرموده است: «جَعَلَ اللَّهُ الرَّحْمَةَ مِائَةَ جُزْءٍ فَأَمْسَكَ عِنْدَهُ تِسْعَةً وَتِسْعِينَ جُزْءًا وَأَنْزَلَ فِي الْأَرْضِ جُزْءًا وَاحِدًا فَمِنْ ذَلِكَ الْجُزْءِ يَتَرَاحَمُ الْخَلْقُ حَتَّى تَرْفَعَ الْفَرَسُ حَافِرَهَا عَنْ وَلَدِهَا خَشْيَةَ أَنْ تُصِيبَهُ» . «خداوند رحمت خود را به صد قسمت تقسیم نموده است، نود و نه قسمت را نزد خودش نگه داشته و یک قسمتش را به زمین فرستاده است، و از همین یک قسمت است که مخلوقات به یکدیگر مهربانی می¬کنند تا جاییکه اسب، سم¬اش را بلند می¬کند که مبادا به کره¬اش آسیبی برسد». همچنین پیامبر فرموده است: «مَنْ لَمْ يَرْحَمْ صَغِيرنَا، وَيَعْرِفْ حَقَّ كَبيرِنَا فَلَيْسَ مِنَّا» . «کسیکه به کوچکتر ما مهربانی نکند و به بزرگتر ما احترام نگذارد از ما نیست». همچنین پیامبر فرموده است: «كَبِّرِ الْكُبْرَ» . «بزرگترها [در سِن] را بزرگ بدار». و در جای دیگر می¬فرماید: «وَلْيَؤُمَّكُمْ أَكْبَرُكُمْ» . «بزرگتر شما امامت [نماز] کند».
هفتاد و ششمین پایه از پایههای ایمان: اصلاح ارتباط بین مردم
زیرا الله تعالى می¬فرماید: ﴿لَّا خَيۡرَ فِي كَثِيرٖ مِّن نَّجۡوَىٰهُمۡ إِلَّا مَنۡ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوۡ مَعۡرُوفٍ أَوۡ إِصۡلَٰحِۢ بَيۡنَ ٱلنَّاسِۚ وَمَن يَفۡعَلۡ ذَٰلِكَ ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِ فَسَوۡفَ نُؤۡتِيهِ أَجۡرًا عَظِيمٗا ١١٤﴾ [النساء: 114]. «در بسیاری از درگوشی صحبت کردن آنان خیری وجود ندارد مگر کسیکه اکر به صدقه یا معروفی نماید، یا بین مردم اصلاح برقرار کند و هر کس این کار را برای بدست آوردن رضایت¬های الله انجام دهد پس اجر عظیمی به وی می¬دهیم». همچنین میفرماید: ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةٞ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَ أَخَوَيۡكُمۡ﴾ [الحجرات: 10]. «همانا فقط مؤمنین با هم برادرند پس بین برادرانتان اصلاح برقرار کنید...». یعنی بین هر دو نفر از آنها.
ام كلثوم بنت عقبة بن ابي معيطل در صحيحين آورده است: پیامبر فرمود: «لَيْسَ الْكَذَّابُ الَّذِى يُصْلِحُ بَيْنَ النَّاسِ وَيَقُولُ خَيْرًا وَيَنْمِى خَيْرًا» . و در روایت مسلم اضافه می¬کند: «وَلَمْ أَسْمَعْ يُرَخَّصُ فِى شَىْءٍ مِمَّا يَقُولُ النَّاسُ كَذِبٌ إِلاَّ فِى ثَلاَثٍ الْحَرْبُ وَالإِصْلاَحُ بَيْنَ النَّاسِ وَحَدِيثُ الرَّجُلِ امْرَأَتَهُ وَحَدِيثُ الْمَرْأَةِ زَوْجَهَا» . «نشنیده¬ام که به جز سه چیز که انسانها به یکدیگر می¬گویند، اجازه داده شده باشد: جنگ و اصلاح بین مردم و سخن مرد با زنش و زن با همسرش».
هفتاد و هفتمین پایه از پایههای ایمان: شخص چیزی را که برای خود دوست دارد برای برادر مسلمان خود نیز دوست داشته و آنچه را که خود نمی¬پسندد برای او نیز نپسندد و جمع کردن چیزیکه مزاحم راه رفتن مردم می¬باشد [مانند سنگ و خاشاک موجود در معابر].
دلیل از سنت: حديث ابي هريره در صحيحين: «الإِيمَانُ بِضْعٌ وَسَبْعُونَ أَوْ بِضْعٌ وَسِتُّونَ شُعْبَةً فَأَفْضَلُهَا قَوْلُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَأَدْنَاهَا إِمَاطَةُ الأَذَى عَنِ الطَّرِيقِ وَالْحَيَاءُ شُعْبَةٌ مِنَ الإِيمَانِ» . «ایمان شصت و اند یا هفتاد و اندی پایه دارد بالاترین آن گفتن: هیچ پرستش شوندة بر حقی جز الله وجود ندارد، است و پائین¬ترین آن رفع اذیت از سر راه مردم و حیاء پایة از ایمان است». حديث انس في صحيح بخاري: پیامبر فرموده است: «لَا يُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ حَتَّى يُحِبَّ لِأَخِيهِ مَا يُحِبُّ لِنَفْسِهِ» . «کسی از شما ایمان نمی¬آورد مگر آنچه را برای خود دوست دارد برای برادرش [نیز] دوست داشته باشد». حديث جرير بن عبدالله در صحيحين: «بَايَعْتُ رَسُولَ اللَّهِ عَلَى إِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ وَالنُّصْحِ لِكُلِّ مُسْلِمٍ» . «با رسول الله بر برپا کردن نماز و دادن زکات و خیرخواهی برای هر مسلمان، بیعت نمودم».
وما توفیقي إلا بالله، به حمد الله در تاریخ 20/12/90 کار ترجمه به پایان رسید.
منابعی که در ترجمه از آنان استفاده نمودم:
1- تفسیر راستین از شیخ عبدالرحمن بن ناصر السعدی /.
2- مختصر صحیح بخاری ترجمه مولوی عبدالقادر ترشابی حفظه¬الله.
3- شعب الایمان امام بیهقی / چاپ دارالفکر.
4- ریاض الصالحین امام نووی /.
5- صحیح بخاری، مأخوذ از المکتبة الشاملة.
6- صحیح مسلم، مأخوذ از المکتبة الشاملة.
7- سنن ابو داود، مأخوذ از المکتبة الشاملة.
8- سنن ترمذی، مأخوذ از المکتبة الشاملة.
9- سنن نسائی، مأخوذ از المکتبة الشاملة.
10- سنن ابن ماجه، مأخوذ از المکتبة الشاملة.
11- فتح الباری ابن حجر عسقلانی، مأخوذ از المکتبة الشاملة.
12- شرح النووی علی المسلم، مأخوذ از المکتبة الشاملة.
13- تفسیر ابن کثیر چاپ دارالآفاق العربیة.
14-لغت نامة المنجد.
15- فرهنگ معاصر عربی- فارسی چاپ نشر نی.